نقش عربستان سعودی در خروج آمریکا از توافق هسته‌ای برجام

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- دانشجوی کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه اصفهان
  • 2- کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه رازی کرمانشاه
دریافت: ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ | انتشار: 1 آبان 1398

منابع و ماخذ

فارسی:

1- آدمی، علی و دشتگرد، مجید (1391)، «ایالات متحده و مهار متخاصمان در چارچوب احاله مسئولیت»، فصلنامه پژوهش­های راهبردی سیاست، س1، ش3.

2- آدمی، علی و دیگران (1391)، «تحولات انقلابی بحرین و تعارضات مذهبی و ژئوپلیتیکی ایران و عربستان سعودی»، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین­المللی، ش10.

3- آرمینا، آرم (1395)، «ایران و عربستان، رقابت بر سر نفوذ در خاورمیانه»، فصلنامه سیاست، س3، ش9.

4- ابراهیمی، نبی­اله (1394)، «سلفیه وهابی؛ تمایزهای هویتی عربستان سعودی و ایران»، فصلنامه مطالعات ملی، ش63.

5- التیامی­نیا، رضا و دیگران (1395)، «بحران یمن: بررسی زمینه­ها و اهداف مداخلات خارجی عربستان و آمریکا»، فصلنامه پژوهش­های راهبردی سیاست، س5، ش18.

6- تلاشان، حسن (1391)، «انقلاب اسلامی ایران و تاثیر آن بر تحولات ژئوپلیتیک شیعه در یمن»، فصلنامه شیعه­شناسی، س10، ش4.

7- حافظ­نیا، محمدرضا و کاوندی کاتب، ابوالفضل (1389)، «روابط ایران و کشورهای عربی پس از حمله آمریکا به عراق»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، ش62.

8- رستمی، فرزاد و تارا، علیرضا (1397)، «تحلیل روابط عربستان سعودی و اسرائیل در سایه توافق هسته­ای ایران»، فصلنامه سیاست جهانی، دوره 7، ش2.

9- رستمی، محسن و دیگران (1395)، «سناریوهای محتمل در آینده­پژوهی روابط خارجی ایران و عربستان مبتنی بر تحولات ژئوپلیتیکی منطقه عربی (در بازه زمانی 1404)»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، س5، ش17.

10- رمضان­زاده، علی­اکبر و دیگران (1392)، «تحول جایگاه منطقه­ای و روابط تنش­زای جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی»، فصلنامه مدیریت و پژوهش­های دفاعی دانشکده و پژوهشکده دفاعی(دافوس)، س12، ش71.

11- سیمبر، رضا و دیگران (1395)، «معمای امنیتی پرونده هسته­ای ایران از منظر نو واقع­گرایی»، فصلنامه مطالعات روابط بین­الملل، س9، ش36.

12- صادقی اول، هادی و دیگران (1394)، «تحلیل روابط ایران و عربستان سعودی از منظر واقع­گرایی انگیزشی (1394 -1384)»، فصلنامه تحقیقات سیاسی بین­الملل، ش25.

13- صادقی، شمس­الدین و لطفی، کامران (1395)، «بحران یمن: جدال ژئوپلیتیکی محور محافظه­کاری با محور مقاومت»، فصلنامه سیاست جهانی، دوره 5، ش1.

14- صالحی، حمزه و فرامرزمنش، احسان (1395)، «نقش برجام در تشدید واگرایی بین ایران و عربستان»، ماهنامه پژوهش ملل، دوره 2، ش14.

15- صداقت، محمد (1395)، «الگوی روابط ایران و عربستان: از رقابت تا خصومت»، ماهنامه پژوهش ملل، دوره 2، ش14.

16- ضرغامی، برزین و دیگران (1393)، «ژئوپلیتیک شیعه یا هلال شیعه (مبانی، اهداف و رویکردها)»، پژوهش­های جغرافیای انسانی، دوره 46، ش1.

17- طباطبایی، محمد و حضرتی، راضیه (1393)، «تاثیر حوادث 11 سپتامبر بر ارتقا جایگاه روسیه در نظام بین­الملل (2010-2001)»، پژوهشنامه روابط بین­الملل، دوره 7، ش28.

18- غمدیده، مهدی (1394)، «بررسی تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر مکتب واقع­گرایی (مطالعه موردی: دولت­های هاشمی و احمدی­نژاد)»، پایان­نامه کارشناسی­ارشد علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی تهران.

 19- فرنیان، اصغر و تفضلی، حسین (1395)، «نقش قدرت­های بزرگ منطقه (ایران، عربستان، ترکیه) بر آینده قدرت در غرب آسیای قرن 21»، کنفرانس پژوهش­های نوین در علوم و مهندسی.

20- قاسمی، فرهاد (1386)، «ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻔﻬﻮم اﻣﻨﻴﺖ در ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺗﺎزه بین­اﻟﻤﻠﻞ»، فصلنامه اطلاعات ﺳﻴﺎﺳﻲ - اﻗﺘﺼﺎدي، ﺳ22، ش6-5.

21- قربانی، مژگان و سوری، سرور (1395)، «انقلاب یمن؛ فرصت­ها و چالش­های ایران براساس مدل راهبردی»، فصلنامه بیداری اسلامی، دوره 5، ش10.

22- کامل، روح­اله (1382)، «مقدمه­ای بر رئالیسم تهاجمی»، گزارش­ها و تحلیل­های نظامی- راهبردی، س4، ش38.

23- متقی، ابراهیم و دیگران (1389)، «بررسی سیاست خارجی آمریکا پس از یازده سپتامبر (براساس رویکرد واقع­گرایی تهاجمی)»، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین­المللی، ش4.

24- محمدی، فاطمه و فرهادی، فرشید (1396)، «تغییر و تحول سیاست خارجی عربستان سعودی نسبت به جمهوری اسلامی ایران (1980-2014)»، فصلنامه مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، دوره 3، ش1.

25- محمدی، فاطمه و فرهادی، فرشید (1396)، «تغییر و تحول سیاست خارجی عربستان سعودی نسبت به جمهوری اسلامی ایران (2014 – 1980)»، مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، دوره 3، ش1.

26- مشیرزاده، حمیرا (1383)، تحول در نظریه­های بین­الملل، تهران: انتشارات سمت.

27- مظفری، زهرا (1396)، «تحلیل زبان­شناختی بازتاب برجام در گفتمان­های رقیب براساس رویکرد انتقادی فرکلاف»، فصلنامه مطالعات زبان­ها و گویش­های غرب ایران، س5، ش19.

28- ملاکریمی، امید و دیگران (1396)، «تحلیل حقوقی قطعنامه 2231 شورای امنیت و بررسی رابطه آن با برجام»، فصلنامه مطالعات حقوق عمومی، دوره 47، ش4.

29- مهدیان، حسین و دیگران (1396)، «تحلیل سیاست خارجی ستیزه­جویانه عربستان سعودی مقابل جمهوری اسلامی ایران در چارچوب نظریه واقع­گرایی تهاجمی»، فصلنامه راهبرد دفاعی، س15، ش57.

30- نجات، سید علی (1393)، «راهبردهای جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در قبال بحران سوریه»، فصلنامه سیاست خارجی، س28، ش4.

31- نوازنی، بهرام و دیگران (1394)، «ارزیابی محافل غربی از پیامدهای خاورمیانه­ای برجام برای سیاست خارجی ایران»، فصلنامه سیاست خارجی، س29، ش4.

32- نورعلی­وند، یاسر (1396)، «عربستان سعودی و تلاش برای موازنه­سازی مجدد در برابر ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س20، ش1.

33- نیاکویی، امیر و ستوده، علی­اصغر (1394)، «ماهیت راهبرد عربستان سعودی علیه انقلاب اسلامی ایران در منازعات سوریه و عراق»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، س5، ش17.

34- هادیان، حمید (1385)، «در پرتو شرایط جدید منطقه­ای: کاوشی در روابط ایران و عربستان سعودی»، فصلنامه راهبرد، ش39.

35- همتی، مرتضی و ابراهیمی، شهروز (1397)، «اثرات سیاست خارجی عربستان در یمن بر نقش­آفرینی ایران در خاورمیانه»، فصلنامه سیاست جهانی، دوره 7، ش1.

لاتین:

36- Banco, Erin (2016). Brexit Impact: UK Could Drop Sanctions to Trade with Iran, International Business Times, available at:  http://www.ibtimes.com. 

37- Sick, Gary (2016). Regional Implications of the JCPOA, The Daily Journalist, available at: http://thedailyjournalist.com. 

38- Terrill, Andrew (2011). The saudi-iranian rivalry  and the future of middle east security, December 2011, Retrieved from www.dtic.com 

39- Torabi, Nima (2016). JCPOA: Rouhani’s true Worth and Implications for Businesses in Iran, available at: https://www.linkedin.com


متن کامل

 مقدمه

ایران و ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻫﻤﻮاره بعنوان دو ﻛﺸﻮر و دو ﻗﺪرت ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺟﻬﺎن اﺳﻼم، در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ و ﺧﻠﻴﺞ ﻓﺎرس ﻣﻄﺮح ﺑﻮده­اﻧﺪ و ﻫﺮﻛﺪام ﺑﻨﺎ ﺑﻪ دﻻﻳﻞ ﻣﺸﺎﺑﻪ و ﻣﺘﻔﺎوت، ﻧﻘﺸﻲ ﺑﺮﺗﺮ ﺑﺮاي ﺧﻮد در روﻧﺪ ﺗﺤﻮﻻت ﻣﻨﻄﻘﻪ­اي ﻗﺎﺋﻞ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ. رواﺑﻂ ﺧﺎرﺟﻲ از ﭘﻴﺮوزي اﻧﻘﻼب ﺗﺎﻛﻨﻮن ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ ﻧﻮﺳﺎﻧﺎﺗﻲ ﺗﻮأم ﺑﻮده ﺑﻴﻦ دو ﻛﺸﻮر اﺳﺖ. اﻣﺎ ﺟﻤﻬﻮري اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان و ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺳﻌﻮدي ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻇﺮﻓﻴﺖ­ﻫﺎ و وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﺧﻮد، دو ﻛﺸﻮر ﻣﻬﻢ و ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. ﭘﻴﺮوزي اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ از اﻫﻤﻴﺖ رواﺑﻂ دو ﻛﺸﻮر ﻧﻜﺎﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﭘﺪﻳﺪه ﻧﻮﻳﻦ اﻧﻘﻼب و رﺧﺪادﻫﺎي ﻣﺘﺄﺛﺮ از آن، ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻣﻨﻄﻘﻪ­اي و ﺑﻴﻦ­اﻟﻤﻠﻠﻲ ﻣﺘﺄﺛﺮ از ﺗﺤﻮﻻت ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻋﺮﺑﻲ رواﺑﻂ دو ﻛﺸﻮر را ﺑﺎ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﺧﺎﺻﻲ ﻫﻤﺮاه ﻛﺮد و ﺑﻪ آن ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﻓﻮق­اﻟﻌﺎده­اي ﺑﺨﺸﻴﺪ. تحولات منطقه­ای و بین­المللی در سال­های اخیر از جمله نقش تأثیرگذار ایران در بحران­های عراق، حضور این کشور در یمن و سوریه و از طرف دیگر توافق هسته­ای میان ایران و کشورهای غربی به افزایش قدرت منطقه­ای ایران انجامیده و موجب نگرانی رقیب منطقه­ای ایران، عربستان سعودی شده است. باتوجه به فضای رئالیستی حاکم بر منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، عربستان هرگونه قدرت­یابی ایران در منطقه را به زیان خود می­داند و در چارچوب بازی با حاصل جمع صفر درصدد مقابله با قدرت منطقه­ای ایران برآمده است.

به­رغم بهبودی روابط بین دو کشور در بعضی مقاطع خاص اما نوعی تنش که ناشی از بی­اعتمادی به نیات طرف مقابل بوده است، همواره بر مناسبات بین دو کشور سایه انداخته است. بنابراین آنچه بعنوان واگرایی در گذشته شکل گرفته بود با به سرانجام رسیدن مذاکرات هسته­ای ایران و غرب تحت عنوان برجام وارد مرحله نوینی شد. ارتقای جایگاه منطقه­ای ایران، پذیرفتن نقش استراتژیک ایران در منطقه از سوی آمریکا و قدرت­های بزرگ، بازتر شدن دست ایران در معادلات سیاسی و حمایت بهتر از سوریه، عراق، یمن و ... همه و همه باعث شدند عربستان بعنوان داعیه­دار رهبری جهان عرب و اسلام متضرر شده و جایگاه خود را در خطر ببیند زیرا قبل از آن و در شرایط تحریم و انزوای بین­المللی ایران، این کشور درصدد تحمیل و تثبیت هژمونی خود در منطقه بود. لذا به نتیجه رسیدن این مذاکرات با اهداف و استراتژی سعودی­ها برای تسلط بر منطقه ناسازگار بود. به همین دلیل وقتی تلاش­های آنها برای به شکست کشاندن مذاکرات به نتیجه نرسید درصدد برآمدند تا بهره­گیری ایران را از شرایط پسا تحریم به حداقل برسانند (صالحی و فرامرزمنش،1395: 66).

باتوجه به حساسیت عربستان به قدرت­یابی ایران پس از مذاکرات هسته­ای بدیهی است عربستان مواضع سختی در پیش خواهد گرفت. بنابراین نقش این کشور در تصمیم ترامپ مبنی بر خروج این کشور از برجام را نباید نادیده گرفت. عربستان با کمک گرفتن از وابستگی نفت آمریکا به این کشور و همچنین بعنوان یکی از مهمترین خریداران سلاح از آمریکا و از طرفی فرصت­طلبی از تنش روابط بین ایران و آمریکا با تحت فشار قرار دادن آمریکا نقش مهمی در خروج این کشور از برجام را داشت. در این نوشتار تلاش بر آنست که به این پرسش پاسخ داده شود که عربستان در راستای چه اهدافی آمریکا را در خروج از برجام تحت فشار قرار داد؟


1- چارچوب نظری

واقع­گرایی یکی از قدیمی­ترین رهیافت­های نظری بین­الملل است و به صورت گسترده­ای به صورت جهان­بینی پذیرفته شده است. واقع­گرایی که اغلب با عنوان سیاست قدرت یا سیاست واقع­گرایانه مورد اشاره قرار می­گیرد، تمرکز اصلی­اش بر کسب، حفظ و اعمال قدرت از سوی دولت­هاست. دیدگاه واقع­گرایی با وجود پیشینه تاریخی­اش، در اندیشه سیاسی غرب، در عمل در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، با شکل­گیری روابط بین­الملل بعنوان حوزه مستقل، در مطالعات علوم انسانی به شکل نظام­مند پدید آمد و تا امروز تحولات گوناگونی را تجربه کرده است (قاسمی،1386: 15). از نظر مورگنتا روابط بین دولت­ها در اصل از روابط بین افراد متفاوت نیستند، این روابط تنها روابط بین افراد در سطحی وسیع­تر هستند. بنابراین به منظور فهم رفتار دولت­ها باید از رفتار فردی برای تبیین استفاده کنیم. از این­رو رفتار خارجی دولت­ها براساس ویژگی­های زیست­شناختی و روان­شناختی انسان­ها محسوب می­شود، از این­رو زندگی سیاسی یک ملت از سطح محلی تا ملی، تلاشی مداوم برای کسب و حفظ قدرت است. بنابراین در سطح بین­المللی نیز امیال و منافع دولت­ها با یکدیگر در تعارض­اند. آنچه دولت­ها در پی دستیابی به آن هستند مثل اعتبار، پرستیژ و قدرت نه به قدر وجود دارد که همه را راضی سازد و می­تواند تا این حد داشته باشد و به همین خاطر منازعه اجتناب­ناپذیر است (غمدیده، 1394: 17).

نوواقع­گرایی به دوگونه تهاجمی و تدافعی تقسیم می­شود و برمبنای نظریه واقع­گرایی تهاجمی، امنیت کمیاب، رقابت، بین­المللی شدید و بدبینی فلسفی وجود دارد. این در حالی است که واقع­گرایی تدافعی بیان می­کند امنیت فراوان و نیازی به جنگ و ستیزه نیست. روایت و تفسیر تهاجمی نوواقع­گرایی، عقیده دارد که سرشت نظام بین­الملل به تهاجم و منازعه منجر می­شود. امنیت کالای کمیابی است که به رقابت­های بین­المللی و معمای امنیتی در داخل کشورها دامن می­زند و وقوع جنگ را محتمل­تر می­سازد. کشورها برای تامین امنیت خود، راهبردهای تهاجمی در پیش می­گیرند که طبعا واکنش دیگر کشورها را در پی دارد و به تشدید ناامنی و معمای امنیتی کمک می­کند. امنیت و بقا در درون نظام بین­الملل هرگز قطعی نیست و دولت­ها می­کوشند به حداکثر رساندن قدرت و نفوذ خود امنیت خویش را به حداکثر برسانند. دولت­ها در شرایطی که منافع بیش از هزینه­ها باشد به توسعه­گرایی مبادرت می­ورزند. از دید واقع­گرایی تهاجمی، آنارشی بین­المللی حائز اهمیت زیادی است. در این وضعیت هابزی که امنیت امری کمیاب است دولت­ها می­کوشند با به حداکثر رساندن امتیازات خود به آن نائل شوند. در این جهان دولت­های خردورزی که به دنبال امنیت هستند به انجام اقداماتی تمایل دارند که ممکن است به تعارض به دیگران منجر شود و می­شود (مشیرزاده،1385: 130). واقع­گرایی تهاجمی به پیروی از دیگر گرایش­های فکری بین­الملل، دستگاه فکری خود را براساس آموزه­ها و مفروضه­های واقع­گرایانه بنیان نهاده است. پیروان این مکتب ضمن اینکه در چارچوب­های واقع­گرایانه، دولت­ها را بعنوان بازیگران اصلی صحنه روابط بین­الملل به رسمیت می­شناسند بر این باورند که این قدرت­های بزرگ هستند که سیاست­های بین­الملل را شکل می­دهند و در تاثیرگذاری بر سیستم بین­الملل، برون­دادهای قدرت­های بزرگ تاثیرگذار می­باشند (متقی و دیگران،1389: 7). مرشایمر معتقد است که سه دلیل سبب هراس دولت­ها نسبت به یکدیگر شده است. فقدان قدرت مرکزی، توانایی و ظرفیت نظامی – تهاجمی دولت­ها و این واقعیت که دولت­ها هرگز نمی­توانند از نیت هم آگاه باشند؛ گرچه کنت والتز و سپس واقع­گرایی تهاجمی تغییراتی را در اهداف و ابزارهای این نظریه ایجاد کردند، اما بافت اصلی آن براساس آموزه­های واقع­گرایی کلاسیک استوار است. از نظر رئالیست­ها جنگ و شر همواره ناشی از میل برای افزایش قدرت و سلطه نشات گرفته است. رئالیست­ها این نظریات را در چارچوب سیاست بین­الملل وارد کرده و معتقدند که دولت­ها نیز همواره در پی کسب قدرت­اند. یکی از ویژگی­های بارز دولت­ها تولید، گسترش و حفظ قدرت است. توسعه قدرت ترس برمی­انگیزد. و باعث آشوب در یک محیط آنارشیک می­گردد. این معضل نوعی خلا امنیتی برای دولت­ها ایجاد می­نماید، بدین­سان معمای امنیت به صحنه روابط بین­الملل می­آید (سیمبر و دیگران،1395: 89). رئالیست­های تهاجمی بر این اعتقادند که معمای امنیت و دست یافتن به آن جنگ را میسر می­سازد. جنگ و سیاست دو روی یک سکه­اند. در رئالیسم تهاجمی قدرت­های بزرگ ناچارند برای به حداکثر رساندن امکان بقای خود به دنبال قدرت بیشتر باشند. مرشایمر می­گوید: "دولت­ها برای کسب قدرت با هم رقابت می­کنند و حاضرند به جای دست شستن از تعقیب قدرت خطر جنگ را پذیرا می­شوند" (طباطبایی و حضرتی،1393: 171). مرشایمر در بحث مربوط به رئالیسم تهاجمی روش­ها و استراتژی­هایی را که قدرت­های بزرگ در چارچوب آن می­توانند بقای خود را حفظ نمایند بیان می­کند. وی معتقد است که بطورکلی کشورها در راستای بقای خود ضمن افزایش قدرت همواره تلاش می­کنند از دستیابی رقیب به قدرت جلوگیری کنند و به عبارتی مهاجمان و دشمنان خود را مهار و کنترل نمایند. او دو راه اصلی را برای کنترل مهاجمان پیشنهاد می­کند: 1- موازنه­سازی؛ 2- احاله مسئولیت (آدمی و دشتگرد،1391: 5). رئالیست­های تهاجمی خوش­بینی­های غالب درباره روابط بین قدرت­های بزرگ را به چالش می­طلبند. و ضمن تاکید بر رفتار قدرت­های بزرگ بر این نکته را مدنظر دارند که قدرت­های بزرگ در سیاست بین­الملل به دنبال فرصت­هایی هستند تا قدرت خود را در برابر دیگر رقبای خودفزونی بخشند. میرشایمر ضمن توصیف شرایط آنارشی وظیفه اصلی دولت­ها را در چنین شرایطی اینطور عنوان می­کند که دولت­ها با به حداکثر رساندن قدرت خود در برابر دیگران، می­کوشند بقای خود را در چنین محیطی حفظ کنند. از نظر وی، کسب قدرت نسبی و نه مطلق مین تمام دولت­ها مشترک است. بنابراین دولت­ها به دنبال فرصت­هایی برای تضعیف مخالفان بالقوه خود و ارتقای جایگاه قدرت نسبی­شان هستند. میرشایمر معتقد است "معمای امنیت" منطق اساسی رئالیسم تهاجمی را منعکس می­کند. چراکه اساس آن بر این امر استوار است که به میزانی که یک دولت می­کوشد تا امنیت خود را افزایش دهد معمولا امنیت دیگر قدرت­ها را کاهش می­دهد از این­رو برای یک دولت بسیار خواهد بود تا شانس خود را برای بقای دیگران تضمین کند. تلاش برای حفظ و کسب امنیت در برابر حملات دیگران، دولت­ها را در مسیری قرار می­دهد تا قدرت بیشتری را به منظور رهایی از محیط آنارشی، الزامات رقابت سیستم بین­المللی دولت­ها را هدایت می­کند. اگر یک دولت برای به حداکثر رساندن نفوذ خود تلاش نکند، دولت­های دیگر در فرصت مناسبی، چنین سهمی از نفوذ را از آن خود خواهند کرد (کامل،1382: 7-6). میرشایمر براساس دیدگاه رئالیسم تهاجمی خود معتقد است قدرت­های بزرگ همیشه برای افزایش قدرت خود در کشاکش هستند. بحث اساسی او بر این ایده استوار است که در یک جهان آنارشی، دولت ملت­های دارای حاکمیت، هر دولت بزرگ می­کوشد تا تحت شرایط گوناگون، حداکثر میزان قدرت ممکن را به دست آورد. هرچند ممکن است این منازعه و مشاجره برای قدرت در مقاطعی کاهش یابد، اما این به معنای پایان یافتن آن برای همیشه نیست؛ زیرا هدف اولیه هر قدرت بزرگ بقاست و به موازات آن در صورتی که یک کشور قدرت بیشتر کسب کند، شانس بقای خود را افزایش داده است. بطورکلی از نظر میرشایمر، رقابت­های امنیتی بین قدرت­های بزرگ همیشه وجود خواهد داشت و منطق این رقابت­ها بیشتر براساس ترس و در راستای کسب قدرت بیشتر برای دستیابی به قدرت مطلق خواهد بود (کامل،1382: 10).

پیروزی انقلاب اسلامی ایران با ماهیت شیعی، بی­اعتمادی عربستان نسبت به ایران را افزایش داد. عربستان معتقد است انقلاب اسلامی، نه تنها دیدگاه­هایشان را درباره خلیج فارس و منافع­شان در منطقه تغییر نداده است، بلکه به­رغم بدنامی تمایلات ناسیونالیستی در ایران بعد از انقلاب، این کشور بطور همزمان از سیاست ناسیونالیستی- ایدئولوژیکی در منطقه پیروی می­کند. ایران با توسل به مولفه ایدئولوژی از گروه­های شیعی و جنبش­های انقلابی منطقه حمایت می­کند. علاوه بر تغییرات بنیادین و ساختاری در نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در داخل ایران، باعث تغییرات شگرفی در سطح منطقه خاورمیانه شد. بنیانگذاری انقلاب اسلامی براساس مبانی اسلام شیعی و ایدئولوژی اسلامی سیاسی در ایران باعث ایجاد این تصور در نخبگان عربستان سعودی شد که امنیت هستی­شناسی و فیزیکی­اش ممکن است مورد «تهدید» واقع شود.

طبق نظریه رئالیسم تهاجمی دو قدرت تاثیرگذار در منطقه به دنبال افزایش قدرت خود برای مقابله با دیگری است. بدیهی است ورود ایران به مذاکرات توافق هسته­ای تحت عنوان برجام باعث قدرت­یابی ایران در منطقه و نظام بین­الملل خواهد شد. بنابراین بدیهی است عربستان در راستای حفظ قدرت خود و به دلیل ترس از قدرت­یابی رقیب خود عملکردی تهاجمی داشته باشد. این پژوهش در قالب نظریه واقع­گرایی تهاجمی و با روش توصیفی-تحلیلی به تاثیر برجام بر قدرت ایران و واکنش عربستان به آن می­پردازد.


2- تقابل ایران و عربستان در خاورمیانه

1-2- رقابت­های ایدئولوژیکی

به موازات پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران و عربستان بعنوان دو قدرت منطقه­ای بواسطه دلایلی نظیر زعامت ایران/ عربستان بر جهان اسلام، رهبری شیعه/ وهابیت بر منطقه و غرب­گرایی/ غرب­ستیزی دو کشور، به سمت دوآلیسم متعارضی حرکت کرده است؛ هرچند که بعضاً متناسب با مشی سیاست خارجی و منطقه­ای دولت­های مستقر در ایران، این مهم دچار تحولاتی نیز شده است (صادقی اول و دیگران،1394: 129). ایران و عربستان باتوجه به موقعیت ژئوپلیتیکی که دارند مهمترین بازیگران منطقه­ای در حوزه خلیج فارس و خاورمیانه هستند که به نوعی رقیب منطقه­ای یکدیگر هم به حساب می­آیند. این دو کشـور با بهـره­مندی از موقعیت استراتژیک در منطقه، از اهمیت فراوانـی برخودارند. به باور بیشتر پژوهشگران به دلیل اهمیت این دو کشور در منطقه و تأثیری که بر روی سایر بازیگران منطقه­ای دارند اهمیت زیادی دارد. روابط این دو کشور در طول تاریخ همواره روندی سینوسی و متغیر داشته است و باتوجه بـه تحولات سال­های اخیر در منطقه شاهد رقابت­های جدی ایران و عربستان بودیم. اکنون باتوجه به توافق هسته­ای میان ایران و کشورهای غربی از یک طرف و نقش تأثیرگذار ایران در بحران­های منطقه­ای عراق و یمن در طرف دیگر زمینه­های افزایش قدرت منطقه­ای ایران و  مانند سوریه شیعیان در منطقه فراهم شده است که این موضوع باعث تشدید رقابت منطقه­ای میان ایران و عربستان سعودی شده است (آرمینا،1395: 79). رواﺑﻂ ﺑﯿﻦ اﯾﺮان و ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺳﻌﻮدي در ﺳﺎل­ﻫـﺎي اﺧﯿﺮ ﺑﺮﭘﺎﯾﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﻫﻤﺎورد اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ- ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻧﻤﺎﯾﺎن ﺷﺪه ﮐﻪ رﻗﺎﺑﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻨﺎﻓﻊ ژﺋﻮاﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﮏ و سیاسی از ﯾﮏ­ﺳﻮ و رﻗﺎﺑﺖ ﭘﺎﯾﺪار ﺑﺮاي ﻫﮋﻣﻮﻧﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ­اي از ﺳﻮي دﯾﮕـﺮ؛ دورﻧﻤﺎي اﯾـﻦ ﺗﻤﺎﯾﺰ و ﺧﺼﻮﻣﺖ اﺳﺖ. ﺑﺎ رﺧﺪاد ﺑﻬﺎر ﻋﺮﺑﯽ اﯾﻦ ﺧﺼﻮﻣﺖ ﺑﻪ ﺷﺪت ﺗﺸﺪﯾﺪ ﺷﺪ؛ ﺑﻪ وﯾﮋه اینکه اﯾﻦ ﻣﻮج اﻧﻘﻼﺑﯽ ﺑﻪ ﺑﺤﺮﯾﻦ و ﺳﻮرﯾﻪ ﺳﺮاﯾﺖ ﮐﺮد و ﻧﻮﻋﯽ ﺑﺮﺧﻮرد ﻣـﺴﺘﻘﯿﻢ ﺳﯿﺎﺳﺖ و ﻣﻨﺎﻓﻊ اﯾﺮان و ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن را در پی داشت (ابراهیمی،1394: 153). عربستان از 1980 میلادی تاکنون طیف گسترده­ای از اقدامات برای مقابله با ایران به انجام رسانده است. من جمله تشکیل "شورای همکاری خلیج فارس" و تاکید بر امنیت جمعی کشورهای عضو برای مقابله با ایران در منطقه، اتخاذ سیاست اتحاد و ائتلاف با آمریکا و برقراری سیستم دفاعی دریایی و هوایی مشترک با آن کشور، افزایش خرید تسلیحاتی و برگزاری مانورهای نظامی مشترک با دیگر کشورها، حمایت گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی از عراق در جنگ با ایران، اتخاذ دیپلماسی ضدایرانی در مجامع و سازمان­های بین­المللی و منطقه­ای، اتخاذ سیاست نفتی مواجه­جویانه، قتل عام بیش از چهار صد زائر ایرانی در مراسم حج سال 1366، و قطع روابط دیپلماتیک با ایران در همان سال، حمایت از مواضع امارات در قضیه جزایر سه­گانه، اتخاذ مواضع خصمانه در قبال برنامه هسته­ای ایران، حمایت از تحریم­های شورای امنیت علیه ایران و رقابت و مخالفت با سیاست­های منطقه­ای ایران (محمدی و فرهادی،1396: 20). در حالیکه هر دو کشور خود را بعنوان اسلامی تعریف می­کنند، تفاوت بین سیاست خارجی آنها به سختی می­تواند چشمگیر باشد. در بیشتر موارد، عربستان سعودی یک قدرت منطقه­ای است و ایران در اغلب موارد تغییرات انقلابی در سراسر منطقه خلیج و خاورمیانه گسترده با شدت­های مختلف دارد. عربستان سعودی نیز روابط قوی با ملل غربی دارد، در حالیکه ایران بعنوان خطرناک­ترین دشمن خود ایالات متحده را می­بیند. شاید مهمترین تفاوت بین دو ملت این است که عربستان سعودی یک دولت عرب مسلمان سنی است، در حالیکه ایران یک دولت شیعه با سیاستمداران ارشد است که اغلب کشور خود را مدافع و رهبر طبیعی شیعیان در سراسر منطقه می­دانند. رقابت بین ریاض و تهران در سیاست­های تعدادی از ایالت­های منطقه­ای که این دو قدرت نفوذ دارند، منعکس شده است (Terril, 2011). عربستان ﺳﻌﻮدي ﺑﺎ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژي وﻫﺎبیت ﻛﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﺎﺻﻲ از اﺳﻼم دارد در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻳﺮان داراي اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژي ﺷﻴﻌﻪ ﻛﻪ ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰﻧﺪه­ﺗﺮﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲ اﻳﻦ ﻛﺸﻮر اﺳﺖ. ﻣﺎﻫﻴﺖ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ بگونه­اي ﺑﻮد ﻛﻪ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺑﺮ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژي ﺷﻴﻌﻲ و ﺑـﻪ ﺗﺒﻊ اﺗﺼﺎل اﻳﺮان ﺑﻪ مسائل ﺟﻬﺎن ﻋﺮب و اﺳﻼم را اﺟﺘﻨﺎب­ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻛﺮد (رمضان­زاده و دیگران،1392: 170). وهابیت و شیعه دارای نگرش­های بسیار متفاوت در زمینه­های سیاسی، مذهبی، اجتماعی و ... هستند. مسئولین و جناح­های حاکم بر عربستان در مورد تبلیغ و رواج وهابیت در داخل و خارج کشور خود توافق دارند. این رژیم به واسطه درامدهای نفتی پول­های هنگفتی را خرج این ایدئولوژی که چهره­ای محافظه­کار از اسلام ارائه می­دهد، می­نماید. امروزه رژیم عربستان تبلیغ وهابیگری را با شدت در جهان اسلام خصوصا در کشورهای مسلمان آفریقایی، پاکستان، آسیای میانه و حتی مناطق جنوب شرقی ایران دنبال می­کند. برای ایران داعش تهدیدی متفاوت از سایر گروه­های سنی در مرزهای این کشور است. برخلاف سایر گروه­ها و سازمان­های تروریستی که در کشورهای همسایه ایران فعالیت می­کنند هدف داعش فراتر از تجزیه­طلبی و مسائلی از این قبیل است. داعش به دنبال نابودی شیعه و ایجاد دولتی اسلامی منطبق با برداشتی رادیکال از قوانین شریعت است (صداقت،1395: 48-47). منافع ملی و ژئوپلتیک ایران و عربستان سعودی حول مسائل عراق، بیشتر از منظر ایدئولوژیک نگریسته می­شود. تا جائیکه عربستان سعودی در راستای همکاری بیشتر با آمریکا در زمینه سازماندهی سنی­های عراقی، به رقابت شدید با جمهوری اسلامی ایران بر سر شیعیان عراقی پرداخته است. مواضع مقامات عالی رتبه دولت ریاض، حاکی از عمق نگرانی عربستان سعودی از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در قدرت­یابی شیعیان در عراق است. ایدئولوژی وهابیت تعارض شدیدی با مذهب شیعه در ایران دارد. استراتژی سیاست منطقه­ای عربستان سعودی، تلاش برای بازگرداندن عراق به جبهه عربی (سنی) است (هادیان،1385: 89-82).

2-2- رقابت­های ژئوپلیتیکی

ژئوپلیتیک بعنوان دانش رقابت و گسترش حوزه نفوذ دولت و گروه­های متشکل سیاسی درصدد کسب قدرت و تصرف ابزارها و اهرم­ها و فرصت­های جغرافیایی است که قدرت و امکان چیره شدن بر رقیب را به دست می­دهد. آنها برای به دست آوردن فرصت­ها و مقدورات در مکان و فضای جغرافیایی به رقابت پرداخته، سعی می­کنند نفوذ خود را در فضای جغرافیایی بیشتر توسعه دهند و آنها را به قلمرو اعمال اراده خود بیفزایند و رقبا را از فضاهای مورد منازعه بیرون برانند (تلاشان،1391: 9). ژئوپلیتیک شیعه تجلی سیاسی ژئوپلیتیک قومی و فرهنگی با دو پهنه عربی و ایرانی است که به آنها باید بخش­هایی از جهان ترک و هندی را نیز افزود. تنها در ایران، مذهب شیعه حکومت رسمی  دارد و بقیه نقاط به ایران می­نگرند. از نظر ژئوپلیتیک، فروپاشی رژیم عراق قومیت­ها و مذاهب را از پوسته خارج کرد و آنها در خط مقدم صحنه عراق قرار داد. بدیهی است که اهمیت دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، ریشه در حمایت از شیعیان عراق و گسترش نفوذ آنها خواهد داشت. و متقابلا تعارض شدید منافع با عربستان و اعراب را به دنبال خواهد آورد. به دنبال خواهد آورد. به عبارت دیگر ماهیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از سقوط صدام حسین ادامه سیاست سنتی ایران در منطقه یعنی حفظ قدرت و تعرض و نفوذ و نیز جلوگیری از هرگونه تهدید و تعرض از جانب رقبای همیشگی از جمله عربستان سعودی می­باشد. برپایه تجارب گذشته، ایران در نوار مرزی دارای اقلیت­های قومی – مذهبی است و از نظر موقعیت ژئوپولیتیک همواره خود را در محاصره اعراب سنی می­بیند. در این میان حساسیت عربستان سعودی که برپایه تعصبات بنیادگرایانه سنی استوار است، بیش از دیگر کشورها است. بدیهی است که حساسیت و رقابت دو طرف بر سر عراق نقاط عطفی را داراست. عراق مهد تشیع است. عراق از زمان تاسیس تا فروپاشی رژیم صدام حسین توسط اقلیت سنی اداره می­شد. تسلط سنی­ها موجب بروز شورش شیعیان و اکراد می­شد. عربستان نیز به اندازه ایران اما بعنوان نقطه مخالف با تشیع همواره وضعیت شیعیان عراق را از نزدیک دنبال کرده است. و به خصوص از این می­ترسد که با نزدیک شدن این مناطق به ایران، قدرت این کشور در خلیج فارس به زیان ریاض افزایش یابد (هادیان،پیشین: 83-82). با رخداد بهار عربی خصومت بین این دو کشور تشدید شد. به ویژه اینکه این موج انقلابی به بحرین و سوریه سرایت کرد و نوعی برخورد مستقیم سیاست و منافع ایران و عربستان را در پی داشت (ابراهیمی،پیشین: 153).

 با وقوع بیداری اسلامی در بحرین کشورهای مخالف ایران از جمله عربستان سعودی با منحرف کردن پروژه اعتراضات استقلال­خواهانه مردم بحرین، صورت مساله را تغییر داده و ابراز کرده­اند که ایران درصدد دخالت در امور داخلی کشور بحرین است. عربستان در بحرین نگران این است که سقوط آل­خلیفه و به قدرت رسیدن حکومتی به رهبری شیعیان می­تواند منجر به افزایش نفوذ ایران در منطقه شود. شیعیان 61 درصد جمعیت این کشور را به خود اختصاص می­دهند. تعداد قابل توجهی از شیعیان بحرین که طی صدها سال در بحرین ساکن­اند، در اصل از مناطق جنوبی ایران هستند که همچنان ارتباط خود را با ایران حفظ کرده­اند. سعودی­ها در تنش­های مذهبی بحرین بیم از خیزش شیعیان در منطقه خلیج فارس را دارند. از نگاه آنان ایران تلاش دارد با ایجاد یک بلوک شیعی در منطقه، بر قدرت خود بیفزاید. عربستان می­کوشد عامل مهم تهدید داخلی خود را شیعیان آن کشور معرفی نماید. انشقاق ژئوپلیتیکی در عربستان می­تواند اساسی برای دو دستگی سیاسی در زمان­های فشار داخلی باشد. در رابطه با تحولات بحرین عربستان ادعا می­کند که ایران از شیعیان بحرین برای براندازی حکومت حمایت می­کند. (آدمی و دیگران،1391: 147-141). در رابطه با بحران سوریه باید گفت سوریه برای عربستان از چندین جهت حائز اهمیت فراوان بوده است. اولا اینکه خود حکومت سوریه با پیوستن به محور مقاومت در منطقه و ایستادگی در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی و کمک به حزب­اله لبنان و همکاری گسترده با ایران، از دیرباز خشم حکمرانان آل­سعود را برانگیخته بود و این رژیم مترصد فرصتی بود تا بتواند سوریه را از معادلات منطقه­ای محو یا حداقل نقش آن را کاهش دهد. چراکه این عمل می­توانست علاوه بر ضربه به ایران و مقاومت در منطقه تضعیف جایگاه حزب­اله و گروه­های مقاومت فلسطینی را که عامل مهم بر سر راه صلح اعراب و اسرائیل هستند، به دنبال داشته باشد. ثانیا با وجود نقش بازیگرانی چون ایران در بحران سوریه که جزء رقبای اصلی عربستان محسوب می­شود، بحران سوریه برای عربستان به زمینی برای جدی­ترین رقابت تبدیل شده است. و از حیث این کشور به هر قیمتی که باشد، خواستار رسیدن به اهداف خود در سوریه بوده است. و حمایت از گروه­های تکفیری و جهادی در سوریه برای تقویت جایگاه خود در بحران این کشور نیز در همین راستا بوده است (رستمی و دیگران،1395: 85). از دیگر اختلافات ژئوپلیتیک ایران و عربستان می­توان به ژئوپلیتیک شیعه در یمن اشاره کرد. یکی از عوامل تاثیرگذار در ارتقای ژئوپلیتیکی شیعیان در یمن، رسانه­های مدافع انقلاب اسلامی بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران هرچند به واسطه نگرانی­های رژیم حاکم فشارها افزایش یافت. ولی باتوجه به تاثیرهای شگرفی که این انقلاب در بین مردم یمن، به ویژه شیعیان بر جای گذاشته بود، به تدریج جایگاه ژئوپولیتیکی شیعه در این کشور ارتقا یافت. میلیون­ها زیدی که به وهابیت گرویده بودند مجددا به عقاید خود بازگشتند. بسیاری از شخصیت­های یمنی از نظر فکری و عملی تحت تاثیر افکار انقلابی امام خمینی قرار گرفتند. شعارهای ارزشی و انقلابی همانند ایران در یمن گسترش پیدا کرد و از رسانه­های انقلابی همچون رادیو جمهوری اسلامی ایران، شبکه المنار حزب­اله لبنان استقبال فراوانی به عمل می­آوردند. این تاثیرها موجب گسترش قلمرو ژئوپلیتیکی شیعه در یمن شده است (تلاشان،پیشین: 28-20). اما راهبرد عربستان سعودی در یمن حمایت از بنیادگرایان است؛ امری که به نوبه خود ظهور و پیدایش حوثی­ها را در پی داشته است. سلفی­های رادیکال سعودی با حضور در یمن در پی نابودی جنبش شیعیان موسوم به زیدیه هستند. از آنجا که عربستان نمی­خواهد حضور شیعیان را در مرزهای خود برتابد، چراکه اقلیتی از شیعیان هفت امامی نیز در منطقه نجران عربستان هم مرز با یمن زندگی می­کنند بنابراین لابی قدرتمند وهابی­ها در ساختار حکومتی عربستان دست بکار شده تا دولت صنعا را متقاعد به حمله علیه شیعیان کند. در این راستا عربستان علاوه بر آنکه حاضر به پرداخت هزینه­های این جنگ فرسایشی شده، در عملیات نظامی نیز مشارکت داشته و تجهیزات متعلق به ارتش سعودی را در اختیار مخالفان حوثی قرار می­دهد (صادقی و لطفی،1395: 72-71).

3-2- تقابل بر سر  نظم مطلوب منطقه‌­ای

 بطورکلی تقابل انقلاب اسلامی ایران و عربستان سعودی در نظم مطلوب منطقه­ای را می­توان در قالب دو بعد محور مقاومت و تلاش عربستان برای امنیتی کردن هلال شیعی بررسی نمود. در واقع، نظم مطلوب انقلاب اسلامی ایران با محوریت گفتمان مقاومت در برابر گفتمان سازش عربستان سعودی در تقابل قرار می­گیرد (نیاکویی و ستوده،1394: 99).

1-3-2- محور مقاومت

پس از سال 2010 عربستان رویکردهای تهاجمی خود را برای جبران شکست­های پیشین و ادامه سیاست خود گسترشی در پیش گرفت. تداوم بحران در سوریه، تعمیق بحران در عراق با هدایت داعش به سوی این کشور، تداوم سرکوب در بحرین و نهایتا کودتای نظامی در مصر همگی حکایت از آن دارد که عربستان سعودی در تضاد با جبهه مقاومت به شکل بی­سابقه­ای تهاجمی عمل کرده است (التیامی­نیا،1395: 189). در اثر بیداری اسلامی در منطقه، ایران، سوریه و لبنان در محور مقاومت  در مقابل محور سازش به مرکزیت آمریکا، اسراییل و عربستان قرار دارند. در شرایط متحول در توازن منطقه­ای محور سازش تلاش می­کند با همکاری یکدیگر و با موازنه­سازی و مهار ایران از گستره نفوذ و تاثیرگذاری ایران در خاورمیانه بکاهد. گسترش رقابت­ها میان هر دو محور و برداشت­های تهدیدآمیز از اقدامات یکدیگر، نه تنها بر درگیری و اختلاف­نظرهای این کشورها افزوده است، بلکه رقابت­ها به حوزه­های نفوذ و پیرامونی این قدرت­های منطقه­ای یعنی بحرین، یمن و حتی عراق سرریز شده است (قربانی و سوری،1395: 16). عربستان سعودی در سال­های اخیر و به ویژه پس از سال 2015 میلادی، رویکرد سیاست خارجی ستیزه­جویانه­ای در برابر ج.ا.ایران در پیش گرفته است. شاخصه­های ژئوپلیتیکی بحران­زای حاکم بر ساختار قدرت منطقه، در کنار اهمیت ژئواستراتژیک خاص این منطقه بر قدرت­های جهانی، همراه با شروع تحولات در برخی کشورهای عربی، زایش بحران و گسترش ناآرامی در منطقه را در پی داشته است. در این میان، شکل­گیری شرایط هرج و مرج یاد شده، دو بازیگر موثر منطقه (یعنی ج. ا. ایران و عربستان سعودی) را به سمت مرحله رقابت و حتی در پی تحولات جهان عرب و فروپاشی و با سست شدن پایه­های برخی از نظام­های سیاسی در منطقه به سمت ستیز از طرف عربستان سعودی سوق داده است. ارزیابی عربستان سعودی از تحولات منطقه، فروپاشی نظم منطقه­ای موردنظر خود می­باشد. در حالیکه ج.ا.ایران این رویدادها را نوعی بیداری اسلامی در نظر گرفت که هم راستا با آرمان­های انقلاب اسلامی این کشور حرکت می­کنند. به همین دلیل ، وقوع خیزش­های عربی بر دامنه ستیزه­جویی عربستان با ج.ا.ایران افزود و شاهد تلاش عربستان در جهت ضربه زدن به "محور مقاومت" با تکیه بر هدایت و کشاندن خیزش­های عربی به سوریه بودیم. عربستان هم راستا با کشورهای غربی، سوریه را به سمت یک جنگ داخلی کشانید، بگونه­ای که این کشورها با حمایت از گروه­های افراطی در سوریه برای سرنگون کردن بشار اسد (بعنوان یکی از اعضای محور مقاومت در منطقه) تلاش بی­شائبه­ای را انجام داده­اند. در واقع هدف عربستان از برکناری بشار اسد، تضعیف محور مقاومت و کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه است (مهدیان و دیگران،1396: 173). با وجود این اقدامات، ائتلاف محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران توانسته است نظام سوریه را در مقابل تهدیدات ائتلاف­محور محافظه­کار منطقه حفظ کند. و حتی در این راستا، روسیه را وارد عرصه نماید. حضور ایران، حزب­اله و روسیه در جنگ سوریه باعث دور شدن عربستان از اهداف موردنظر خود شده است. به نظر می­رسد ائتلاف محور مقاومت هرچند از کشورهای کمتری تشکیل شده، امروزه به موثرترین ائتلاف منطقه­ای تبدیل شده است. و ائتلاف محافظه­کار، در مقابل این محور تاکنون دستاورد خاصی نداشته است. به هرحال معادلات در سوریه آنگونه که عربستان در نظر داشت، پیش نرفته است و پیروزی اخیر محور مقاومت به همراهی روسیه در حلب، سبب شده است ایران در منطقه و سوریه دست بالا پیدا کند. در واقع پیروزی در حلب نقش بزرگی برای تقویت بیشتر محور مقاومت به رهبری ایران خواهد داشت (نورعلی­وند،1396: 12). علاوه بر سوریه، عربستان از نفوذ ایران در یمن نیز احساس نگرانی می­کند. رهبران عربستان سعودی بعنوان یک بازیگر متنفذ منطقه­ای، قدرت­یابی کامل انصاراله در یمن را در تضاد با منافع و نفوذ منطقه­ای خود می­دانند. و آن را به منزله شکست عمیق سیاست­های خود در جهت تحدید نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه می­پندارند. برخی کارشناسان علت اقدام نظامی عربستان علیه یمن و جنبش انصاراله را در ماهیت مذهبی این جنبش و نزدیکی فکری و عقیدتی رهبران آن به جمهوری اسلامی ایران که باعث هراس عربستان سعودی و برخی دیگر از بازیگران منطقه­ای و فرامنطقه­ای از تقویت نفوذ ایران و همچنین آنچه خود "هلال شیعی" می­نامند، می­دانند. به باور عربستان سعودی قدرت­یابی انصاراله در یمن و شکل­گیری یک حکومت اسلامی و مردمی در آن همسو با منافع منطقه­ای جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می­شود و می­توان با بهره­برداری صحیح از این شرایط به تقویت فزاینده جایگاه ایران در حوزه غرب آسیا دست یافت و این مساله همان چیزی است که عربستان و دیگر کشورهای عرب منطقه که دارای رژیم استبدادی هستند، به شدت از آن واهمه دارند. به عبارت دیگر، در صورت پیروزی و تسلط کامل انصاراله بر یمن، ضلع چهارم جبهه مقاومت (حضور پیش­تر ایران در کشورهای عراق، سوریه و لبنان)، در منطقه شکل می­گیرد و این امر به معنی توسعه عمق استراتژیک ایران در منطقه و محاصره عربستان توسط شیعیان است (همتی و ابراهیمی،1397: 238).

2-3-2- امنیتی نمودن هلال شیعی

بعد از اشغال عراق در سال 2003، برخی معتقد به شکل­گیری ژئوپلیتیک شیعه در تقابل باژئوپلیتیک سنی بوده و مدعی هستند: ایران به منزله قوی­ترین کشور شیعی منطقه، به دنبال استفاده از این واقعیت برای پیشبرد اهداف و منافع ملی خود است. مطابق این دیدگاه که هم از سوی برخی سیاستگذاران و هم کارشناسان مطرح شده است، احیای شیعه، نوید دهنده شکل­گیری یک خاورمیانه جدید، حول شکاف مذهبی شیعه و سنی است. برگزاری انتخابات در عراق، شورای قانونگذاری فلسطین، تحولات لبنان و وقوع جنگ 33 روزه حزب­اله اسرائیل، اوضاع را تغییر داد. در ان رابطه، دو ادعا بطور همزمان مطرح شد. نخست اینکه قدرت­گیری شیعیان در منطقه منجر به شکل­گیری یک بلوک شیعی شده است. و دوم، این بلوک شیعی را تهران هدایت خواهد کرد. در همین رابطه ملک عبداله، پادشاه اردن، ادعا کرد: نتیجه اصلی جنگ در عراق، شکل­گیری یک "هلال شیعی" تحت سلطه ایران بوده است. از دیدگاه او اگر احزاب یا سیاستمداران طرفدار ایران، بر دولت جدید عراق مسلط شوند، یک هلال جدید شامل جنبش­ها یا حکومت­های مسلط شیعه از عراق، سوریه و لبنان ظاهر خواهد شد. که موجب برهم زدن موازنه قوای موجود میان شیعه و سنی می­شود. چند ماه بعد در سپتامبر سال 2005 وزیر خارجه عربستان سعودی در سفر به آمریکا، از نگرانی دولت متبوع­اش در مورد آن چیزی سخن راند که وی " تحویل عراق به ایران" در نتیجه حمله آمریکا به این کشور نامید. سپس در ماه آوریل 2006، رئیس جمهور سابق مصر (حسنی مبارک) طی مصاحبه­ای با تلویزیون العربیه، اظهار کرد: شیعیان کشورهای عربی بیشتر به ایران وفادارترند تا به کشورهایی که در آن زندگی می­کنند. وی اضافه کرد ایران بر شیعیان عراق که 65 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می­دهد نفوذ دارد (ضرغامی و دیگران،1393: 208-207). حمله آمریکا به عراق راه را برای ایران هموار کرد. با وقوع جنگ آمریکا علیه حکومت عراق و فروپاشی رژیم بعث به رهبری صدام حسین، شیعیان عراق توانستند قدرت اصلی این کشور را به دست گیرند. این رویداد در کنار جنگ 33 روزه حزب­اله لبنان و اسراییل که باعث تبدیل حزب­اله به بازیگری مهم و تاثیرگذار در سطح منطقه گردید و به نفوذ و تاثیرگذاری ایران در تحولات منطقه خاورمیانه منجر گردید. این مساله باعث شد نهادهای سیاسی امنیتی محافظه­کار اهل سنت نسبت به افزایش قدرت و نفوذ شعیان به ویژه ایران و پیدایش نوعی هلال شیعی موثر در منطقه اظهار نگرانی کنند. در دیگر بحران­ها نیز از جمله بحرین و یمن نگرانی کشورهای عرب از جمله عربستان بیش از پیش رخ نمود و همین امر این کشورها را بر آن داشت تا عامل این بحران­ها را نفوذ ایران در این کشورها قلمداد کنند. در این کشورها که جمعیت شیعه مذهب دارند، بار دیگر بسیاری از کشورهای سنی مذهب چنین القا کردند که ریشه این اعتراضات در دخالت و حمایت کشورهای شیعه مذهب از شیعیان این کشورهاست. آنها با این افکار بر موج شیعه­هراسی در منطقه دامن زدند. و بار دیگر مساله هلال شیعی را مطرح کردند. هدف اصلی از طرح هلال شیعی را می­توان ایجاد تنش و درگیری و راه انداختن جنگ میان شیعیان و اهل تسنن دانست. ادعای شکل­گیری هلال شیعی از سوی سران عرب با هدف تضعیف ایران همراه است (قربانی و سوری،پیشین: 14). باتوجه به وجود اکثریت شیعی در عراق، تاکنون تمامی دولت­های روی کار آمده از این طیف (شیعیان) و هم راستا با ج.ا.ایران بوده­اند. بنابراین سعودی­ها به ویژه پس از سال 2007 جایگاه عراق را از جرگه کشورهای سنی مذهب از دست رفته دیدند و بعد از آن بهترین گزینه سیاسی برای احیای قدرت و نفوذ خود در عراق جدید را تعقیب سیاست واپایش تخریب این کشور دیدند. سعودی­ها تلاش کردند کاهش نفوذ خود را در عراق، با جستجوی قدرت و نفوذ بیشتر در لبنان و فلسطین جبران کنند. در لبنان نیز از نظر منطقه­ای حامیان و پشتیبانان حزب­اله، ج.ا.ایران و نظام سیاسی سوریه هستند که در امور منطقه غرب آسیا به واسطه طراحی گروه مقاومت موثر بوده­اند. و این مساله از نفوذ کشور عرب در منطقه، بیش از پیش کاسته است (مهدیان و دیگران،پیشین: 173). اما تقابل عربستان در برابر شیعیان در راستای مهار ایران تنها محدود به عراق نشد. بلکه در بحران­های دیگر منطقه از جمله سوریه و یمن نیز این کشور به تقابل با شیعیان پرداخت.  طوری که 22 مفتی وهابی عربستان اعلام کردند همانگونه که حزب­اله لبنان و دیگر پیروان آنها در عراق می­خواهند بر سرزمین­های سنی­نشین سیطره یابند، شیعیان یمنی نیز می­خواهند بر کشور یمن سیطره داشته باشند، بنابراین باید با آنها مقابله کرد. یکی از جلوه­های ﺗﻘﺎﺑﻞ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن در ﺑﺮاﺑﺮ ﺳﻮرﯾﻪ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎي ﺳﻮرﯾﻪ در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮدد. ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺳﻌﻮدي بطورﮐﻠﯽ ﺗﻼش ﮐﺮده اﺳﺖ ﺗﺎ از ﻧﻈﺮ ﻫﻮﯾﺘﯽ و اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮏ ﻧﻮﻋﯽ ﺑﻨﯿﺎدﮔﺮاﯾﯽ ﺳﻨﯽ را در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮔﺴﺘﺮش دﻫﺪ. در واﻗﻊ، ﮔﺴﺘﺮش اﺳﻼم وﻫﺎﺑﯽ و ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎن از وﺟﻮه ﺑﺎرز ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻣﻨﻄﻘﻪاي ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس ﻣﯽﺗﻮان ﺳﺮﮐﻮب ﺷﯿﻌﯿﺎن در ﺑﺤﺮﯾﻦ و ﺣﻤﺎﯾﺖ از ﮔﺮوهﻫﺎي ﺳﻠﻔﯽ ﺟﺪﯾﺪ در ﻣﻘﺎﺑﻞ دوﻟﺖ سوریه را تبیین نمود. ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ واﻗﻌﯿﺖﻫﺎ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺳﻌﻮدي رﻗﯿﺐ دﯾﺮﯾﻨﻪ اﯾﺮان در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺴﯿﺎر ﺗﻤﺎﯾﻞ دارد ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﻗﻂ ﺷﺪن ﻧﻈﺎم ﻋﻠﻮي ﺳﻮرﯾﻪ، ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﺘﺸﮑﻞ از اﮐﺜﺮﯾﺖ ﺳﻨﯽ در اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎر آﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ اﯾﻦ وﺳﯿﻠﻪ از ﻗﺪرت ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﻼل ﺑﻪ اﺻﻄﻼح ﺷﯿﻌﯽ و ﻧﻔﻮذ اﯾﺮان ﺑﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮي ﮐﻨﺪ. اﯾﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﺪاﺧﻠﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن در اﯾﻦ ﮐﺸﻮر و ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن ﺑﺸﺎر اﺳﺪ، ﺗﺮوﯾﺞ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﺳﻠﻔﯽ و اﯾﺠﺎد ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺑﺮاﺳﺎس اﯾﻦ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ. در اﯾﻨﺠﺎ ﺗﻘﺎﺑﻞ اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﯿﺎن ﻣﯽآﯾﺪ. ﻫﺮ ﻧﻮع ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ از ﺷﯿﻌﯿﺎن ﺑﻪ ﻗﺪرت ﺑﺮﺳﺪ، ﻣﻮرد ﺗﺄﯾﯿﺪ آلﺳﻌﻮد اﺳﺖ. آنها از ﮔﺴﺘﺮش اﻧﺪﯾﺸﻪ ﺷﯿﻌﻪ واﻫﻤﻪ دارﻧﺪ. ﺑﺴﻂ ﺗﻔﮑﺮات ﺳﻠﻔﯽ در ﻣﻨﻄﻘﻪ مهمترین اﺳﺘﺮاﺗﮋي ﺣﻔﻆ ﻧﻈﺎم ﺳﯿﺎﺳﯽ اﻗﺘﺪارﮔﺮا و ﺳﻨﺘﯽ ﺳﻌﻮدي و زﻣﯿﻨﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺟﻬﺖ ارﺗﻘﺎي ﻧﻔﻮذ و ﻧﻘﺶآﻓﺮﯾﻨﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪاي ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد. ﻧﻘﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺣﺬف ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎي ﺑﻪ اﺻﻄﻼح رادﯾﮑﺎل دوﻟﺖ ﺳﻮرﯾﻪ ﺑﺎ ﺣﻤﺎﯾﺖ از ﺟﺮﯾﺎن ﺗﻨﺪروي ﺳﻠﻔﯽ در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻌﻨﺎ ﭘﯿﺪا ﺧﻮاﻫﺪ ﻧﻤﻮد. اﻣﺮي ﮐﻪ ﺣﺎﮐﯽ از ﺗﻘﺎﺑﻞ اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮏ اﺳﺖ و ﺑﻪ اﻗﻠﯿﺖ ﻋﻠﻮي ﺣﺎﮐﻢ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﮐﺜﺮﯾﺖ ﺳﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮدد. ﺣﻤﺎﯾﺖﻫﺎي ﻣﺎﻟﯽ و ﺗﺴﻠﯿﺤﺎﺗﯽ ﮐﻪ رﯾﺎض از ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن در ﺳﻮرﯾﻪ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ، ﻫﻤﮕﯽ ﺗﻼﺷﯽ اﺳﺖ ﺑﺮاي ﺗﻘﻮﯾﺖ و روي ﮐﺎر آوردن ﺳﻨﯽﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺧﻸ ﻗﺪرت ﻫﻤﺮاﻫﯽ ﺧﻮد را ﺑﺎ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪ. ﻣﻘﺎﻣﺎت ﺳﻌﻮدي ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﮐﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺟﺪﯾﺪ آنها ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن را ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﮐﺎﻣﻞ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﺧﻮاﻫﺪ ﮐﺮد. ﺳﻌﻮديﻫﺎ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ وزن ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن در ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧﻪ در ﺣﺎل ﺗﺤﻮل را اﻓﺰاﯾﺶ دﻫﺪ و ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ روﻧﺪ اﻣﻮر را دوﺑﺎره ﺑﻪ ﺳﻮد ﮐﺸﻮرﻫﺎي ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺎ ﻣﺤﻮرﯾﺖ اﻫﻞ ﺗﺴﻨﻦ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺑﻪ ﺑﺎور آنها ﺗﻐﯿﯿﺮ در ﮐﺸﻮرﻫﺎي ﺣﺎﻣﯽ اﯾﺮان ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﻣﺤﻮر ﻣﻘﺎوﻣﺖ و ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺟﺮﯾﺎن ﻣﺤﺎﻓﻈﻪﮐﺎر ﺑﺎ ﻣﺤﻮرﯾﺖ عربستان خواهد شد (نجات،1393: 642-641). به همین دلیل عربستان برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه اقدامات زیادی انجام داده است. (تلاش برای سقوط دولت شیعی به رهبری نوری مالکی در عراق، تشدید اختلافات مذهبی در کنار حمایت از معترضان سوری و تلاش برای سرنگونی حکومت بشار اسد در سوریه، اقدام نظامی علیه کشور یمن) و تلاش می­کند با حل­وفصل مشکلات و بحران­های موجود در منطقه جایگاه خود را بهبود بخشد و در چارچوب اتحادها و ائتلاف­های منطقه­ای علیه ایران از قدرت و نفوذ ایران بکاهد (قربانی و سوری،پیشین: 15).


3- برجام و تاثیر آن بر نقش­آفرینی ایران در منطقه

1-3- تعریف برجام

برجام (برنامه اقدام جامع مشترک) توافقی بین­المللی بر سر برنامه هسته­ای ایران است که در تاریخ 14 ژوئیه 2015 میان ایران و کشورهای گروه 1+5 (آمریکا، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان) در شهر وین اتریش صورت گرفت. پس از آن شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 2231، از این وافق حمایت کرد و با گنجاندن آن در حقوق بین­الملل عمل به برجام را به صورت قانونی الزام­آور نمود. در واقع مذاکرات درخصوص برنامه هسته­ای ایران در نوامبر 2013 با پذیرفتن توافق موقت ژنو با شش قدرت جهانی شروع شده بود. پس از توافق ژنو، دو طرف مذاکرات را به مدت 2 ماه ادامه دادند تا سرانجام در آوریل 2015 به تفاهم لوزان بعنوان چارچوبی برای توافق وین دست یافتند. طبق توافق لوزان، ایران ذخایر غنی شده خود را پاکسازی خواهد کرد و ذخیره­سازی اورانیوم تا غنای 98 درصد را متوقف می­کند و تعداد سانتریفیوژها حدود دو سوم و به مدت 15 سال کاهش خواهند یافت. ایران موافقت کرده است تا 15 سال بعد اورانیوم را بیش از 67/3 درصد غنی­سازی نکند یا تاسیسات غنی­سازی اورانیوم جدید یا راکتور آب سنگین جدیدی نسازد. براساس برجام و در ازای اجرای تمامی این تعهدات، ایران از ذیل تحریم­های شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا و آمریکا خارج خواهد شد (مظفری،1396: 64).

2-3- منافع برجام برای ایران

درخصوص منافع برجام برای ایران باید اذعان کرد با وجود اینکه این توافق تا حد زیادی بر فعالیت­های هسته­ای ایران تاثیر گذاشت اما برای ایران منافعی نیز در پی داشت:

1) برجام سندی تاریخی و مدلی برای گریز از شکست تاریخی ما در مقابل قدرت­های بزرگ است. در گذشته ما در مقابل قدرت­های بزرگ یا وابســته بودیم یا دچار کودتا شــدیم و یا درگیر جنگی ناخواسته، اما برجام راه جدیدی است که نشان می­دهد بدون وابسته شدن، بدون دچار تغییر داخلی شدن و بدون جنگ شاید، باتوجه به این تجارب تاریخی گران سنگ، بهتر می­توان منافع ملی را تأمین کرد.

2) برجام نشان داد که ایران کشوری مسئولیت­پذیر در نظام بین­المللی اســت و متناسب با نوع برخوردهای بین­المللی عمل می­کند. بر این اســاس اگر طرف­های مقابل را دارای اراده سیاســی مناسبی ببیند، می­تواند با قوت در مذاکرات شرکت کند.

3) تمــام تبلیغات خارجی علیه ایران مبنی بر تلاش ایران برای دســتیابی به ســلاح با راستی­آزمایی آژانس بین­المللی انرژی اتمی مرتفع شد. در صورتی که با ایران رفتار مناسب بین­المللی شود، کشــوری موثر در نظام منطقه­ای است.

4) ایران بدون امتیاز دادن به طرف مقابل در مســائل منطقه­ای، تنها در زمینه برنامه هســته­ای با قدرت­های بزرگ جهانی مذاکره کرده است. این یعنی اینکه دستیابی به این سند با وجه المصالحه کردن متحدان و سرمایه­های منطقه­ای ایران صورت نگرفت.

5) حق غنی­سازی ایران مورد تأیید مراکز ذیصلاح در این رابطه و قدرت­های بزرگ وقت قرار گرفت. این نشان می­دهد که ایران در آینده وارد بلوک جهانی کشورهای هســته­ای قرار خواهد گرفت. این مسأله در ارتقای توان هســته­ای ایران و همچنین فروش مازاد مواد غنی شده کشور در برجام مورد توجه قرار گرفته است. داشتن این توان به صورت آشکار نوعی تضمین آینده کشور در زمینه انرژی پس از پایان انرژی فسیلی است.

6) حق غنی­سازی ایران در داخل کشور در شرایطی که ایران و آمریکا در حالــت خصمانه قرار دارند، تأیید شد. این نشــان می­دهد که ایران زمان شاه که همانند کشورهای کنونی منطقه نظیر عربستان سعودی، ترکیه و قطر دنباله­رو آمریکا بودند، به توان مناسبی دست نیافتند و همیشــه به بهانه اینکه آمریکا چتر امنیتی برای آنها فراهم خواهد کرد، تقاضای آنها به تأخیر افتاد و در عین حال مقاومت بی­هدف در قبال سازمان­های صلاحیت­دار بین­المللی در دو یک دهه گذشته در موضوع هسته­ای چندان که باید وافی به مقصود نبوده و ممکن است حتی موجودیت نظام سیاسی تحت تأثیر قرار گیرد.

7) تعلیق شش قطعنامه شورای امنیت و لغو آنها در دوره انتقال، پس از هشــت سال ایران را از یک کشوری که برهم زننده نظم و امنیت منطقه­ای و جهانی معرفی می­کرد، به کشــوری متعارف در نظام بین­المللی بدل خواهد کرد. در نهایت، برجام باعث شــد زمینه گشایش مالی و همچنین فروش نفت کشــور فراهم شود.

3-3- تاثیر برجام بر قدرت ایران

قدرت­های منطقه‌­ای در واقع قدرتمندترین دولت­ها در سطح مناطق یا سیستم­های منطقه­ای هستند. تعداد قدرت­های منطقه­ای در هر منطقه بستگی به وضع توزیع قدرت درآن منطقه دارد. بر این اساس ممکن است منطقه شکل تک­قطبی، دو قطبی یا چند­قطبی داشته باشد (فرنیان و تفضلی،1395: 7).

قدرت موشکی، بخشی از توان دفاعی ایران و هدف آن بازدارندگی از تجاوز به خاک ایران است. در خاورمیانه توازن سلاح­ها وجود ندارد. با توافق هسته­ای، زمینه برای رفع محدودیت علیه توان موشکی ایران فراهم شد. قطعنامه 2231 شورای امنیت  در واقع محدودیت­های قطعنامه 1929 علیه توسعه موشکی ایران را برطرف کرد، زیرا صرفا از ایران دعوت کرد که از آزمایش موشکی با قابلیت حمل سلاح هسته­ای، اجتناب کند. همچنین اگر رئیس جمهور فعلی آمریکا، ترامپ، تصمیم بگیرد که به صورت یکطرفه تحریم­هایی را که رئیس جمهور سابق نادیده گرفته بود مجددا اعمال کند، از نظر حقوق بین­الملل با مشکل مواجه خواهد شد. برداشتن ممنوعیت حقوقی شورای امنیت بر فعالیت موشکی بالستیک از سوی ایران و گره­گشایی و گشایش از موضوع هسته­ای می­تواند به منزله پیروزی قابل ملاحظه­ای برای ایران در پروسه برنامه اقدام جامع مشترک نگریسته شود. در کل، موضوع موشک بالستیک و نظارت شورای امنیت در قطعنامه­های چندجانبه قبلی که براساس آنها، ایران برنامه غنی­سازی اورانیوم را به تعلیق افکند، می­تواند نمادی از عقب­نشینی شورای امنیت از مواضع قبلی­اش درخصوص ایران باشد (ملاکریمی و دیگران،1396: 1011-1008).

برجام در سطح منطقه­ای و بین­المللی برای ایران فرصت­هایی خلق کرده و همین امر باعث افزایش قدرت ایران در سطح منطقه­ای شده است. از جمله این فرصت­ها می­توان به این موارد اشاره داشت:

1) تا پیش از امضای برجام، تشدید فشارها و تحریم­های اعمال شده، قدرت چانه­زنی و دیپلماسی ایران را در جهان کاهش داده بود و روابط خارجی کشور به کشورهایی خاص محدود شده بود، ولی با تحقق و اجرای برجام، جایگاه ایران در معادلات منطقه­ای و جهانی ارتقا و وزن دیپلماسی کشور افزایش یافته است. لغو تحریم­های ایران به ویژه در بعد بین­المللی باعث شده است که ایران بعنوان یک بازیگر تاثیرگذار منطقه­ای مطرح شود و این روند، پیامدهای زیادی در منطقه به ویژه در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین و در سطحی وسیع­تر در جامعه بین­الملل برجای خواهد گذاشت.

2) با توافق هسته­ای، کانون تحولات سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه متوجه غرب آسیا و منطقه خاورمیانه شده و تحولات رخ داده بر امنیت کشورهای منطقه تاثیرگذار است. برجام زمینه آزاد شدن سرمایه­های بلوکه شده ایران را فراهم کرده که این امر به تقویت اقتصادی و ارتقای موقعیت سیاسی و نظامی این کشور در منطقه شده است (نوازایی و دیگران،1394: 14).

3) قبل از برجام، توان دیپلماسی ایران حدود یک دهه مربوط به مساله هسته­ای می­شد. با اجرای این توافق ایران از این مساله فاصله گرفت و توانست نقش موثری در مسائل سیاسی و بین­المللی داشته باشد. برجام خطر هسته­ای ایران را حذف کرده و نگرانی جهان از فعالیت هسته­ای ایران را برطرف کرد.

4) موضوع هسته­ای ایران در سال­های اخیر بعنوان وسیله­ای تحت عنوان ایران­هراسی مطرح بود. اما با این توافق، این مسئله کمرنگ شد. در حقیقت بسته شدن این توافق زمینه غیرامنیتی­سازی پرونده هسته­ای ایران و خارج شدن از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد را فراهم می­کند. این مساله باعث افزایش میل کشورهای دیگر به افزایش روابط اقتصادی با ایران می­شود.

5) برجام هم باعث تقویت جایگاه اقتصادی و هم ژئوپلیتیک ایران در منطقه شده و زمینه حضور قدرتمند ایران با استفاده از سازوکارهای نقل و انتقال منطقه­ای و بین­المللی فراهم می­شود. رسیدن به آرامش در فضای اقتصادی ایران می­تواند زمینه را برای توسعه روابط اقتصادی و تسهیل تجارت خارجی و منطقه­ای ایران ایجاد کند (Torabi, 2016).

6) توافق برجام باعث ارتقای جایگاه راهبردی ایران در منطقه می­شود. و این جایگاه را در دید کشورهای متحد منطقه­ای همانند سوریه، عراق و حزب­اله بالا برده است.

7) تا قبل از برجام، مساله هسته­ای در تمام گفتگوها در سیاست خارجی ایران مطرح بود. نتانیاهو در سازمان ملل و کارتونی که در آن رسیدن ایران به بمب هسته­ای را توصیف کرده بود، تاکید بر رد کردن خط قرمز از جانب ایران داشت که اسرائیل و دیگر کشورها را ناچار می­کرد به گزینه نظامی بپردازند ولی امروز از این مساله دیگر خبری نیست Sick, 2016)).

8) توافق هسته­ای باعث افزایش اهمیت ژئوپلیتیک ایران در غرب شده است. بطوریکه اجرای برجام زمینه را برای ثبات منطقه­ای را که با رشد تروریسم افراط­گرا به چالش کشیده شده است فراهم می­کند. اروپا با چالشی همچون تروریسم و داعش روبرو است. ایران می­تواند فرصتی برای اروپا باشد ( .(Banco, 2016


4- مواضع عربستان در قبال برجام

درخصوص پرونده هسته­ای ایران نگرانی اصلی عربستان از سال 2003 با آشکار شدن برنامه هسته­ای ایران اغاز گردید. عربستان سعودی بر این باور است که فعالیت­های هسته­ای جمهوری اسلامی ایران پوششی برای ساخت تسلیحات هسته­ای محسوب می­گردد. عربستان بارها همراه با سایر کشورهای عربی اعلان نموده است که برنامه هسته­ای ایران بقای کشورهای منطقه را با خطر جدی مواجه خواهد کرد. عربستان در این راستا همراه با سایر کشورهای منطقه­ای و بین­المللی بر جمهوری اسلامی  ایران هستند. عربستان سعودی از جمله کشورهایی بود که برای فرستادن پرونده هسته­ای ایران به شورای امنیت اقدامات گسترده­ای را انجام داد و خواهان اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی بر ایران شد. سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان، در راستای نگرانی از برنامه هسته­ای ایران و تلاش برای متوقف کردن آن در سال 2007 طرحی را ارائه نمود که در قالب آن ایران همراه با سایر کشورهای عربی یک کنسرسیوم بین­المللی برای تولید اورانیوم ایجاد نمایند (محمدی و فرهادی،1396: 20).

مقامات سعودی در راستای مقابله با برنامه هسته­ای ایران همواره از سیاست­های غرب و به خصوص آمریکا تبعیت کردند. و با همراهی اسرائیل سعی در امنیتی­سازی برنامه هسته­ای ایران کردند. امنیتی­سازی ایران این فرصت را در اختیار عربستان قرار می­دهد تا با تهدید پنداشتن ایران برای خود و منطقه به خرید تسلیحات نظامی پیشرفته از کشورهای غربی روی آورد (رستمی و تارا،1397: 131). پرونده هسته­ای ایران بعنوان یکی از نگرانی­های عمده عربستان نقش قابل توجهی در کیفیت روابط ایران و عربستان داشت. این کشور در تمام طول مذاکرات بنحوی از به نتیجه رسیدن آن ابراز نگرانی می­کرد و خواستار برخورد تند و خشن با ایران بود. و از تمام ابزارهای خود برای شکست مذاکرات استفاده می­کرد. اما با توافق ایران و 1+5 عربستان که طرح­های خود را شکست خورده می­دید با اکراه آن را پذیرفت. در این بین عکس­العمل برخی از چهره­های معروف عربستان جالب توجه بود و نشان از ناخرسندی عمیق این کشور از حصول این توافق داشت. بعنوان مثال شاهزاده بندر بی­سلطان رئیس سابق دستگاه اطلاعات عربستان سعودی و سفیر اسبق این کشور در آمریکا در واکنش به توافق هسته­ای ایران و گروه 1+5 طی اظهارنظری گفت که این توافق به ایران اجازه دستیابی به بمب هسته­ای و نابودی منطقه را خواهد داد. بندر بن­سلطان در مقاله­ای که روزنامه انگلیسی زبان دیلی استار چاپ بیروت آن را منتشر کرد، نوشت که پس از توافق صورت گرفته بین ایران و گروه 5+1 اعراب از آمریکا دور خواهند شد. عربستان از روابط پرچالش ایران با غرب و به­خصوص ایالات متحده بعنوان اهرمی در جهت منافع خود استفاده کرده است. در تمام این دوران عربستان یکی از منتفعین تنش در روابط ایران و غرب بوده است، بنابراین بدیهی است با کاهش چالش بین ایران و غرب در نتیجه توافق برجام، عربستان نگران افزایش نقش و نفوذ منطقه­ای ایران باشد (صداقت،پیشین: 43). عربستان از دستیابی ایران به انرژی هسته­ای بیم دارد و بارها آن را اعلام نموده و حمایت­های این کشور بسته به همکاری­های ایران با آژانس است (حافظ­نیا و کاوندی کاتب،1389: 19). عربستان و سایر کشورهای منطقه فکر نمی­کردند که ایران با قدرت­های برتر به توافق برسد. اما چیزی که واضح است عربستان نمی­تواند در رقابت منطقه­ای که با ایران دارد ایران هسته­ای را بپذیرد. و البته مساله مهمتر آن است که در صورت گسترش روابط و تعاملات ایران با ایالات متحده زنگ خطری برای عربستان و سایر قدرت­های منطقه­ای رقیب جمهوری اسلامی ایران خواهد بود (رستمی و دیگران،پیشین: 87). اگرچه تا پیش از توافق هسته­ای در مورد حضور ایران در حل بحران­های منطقه­ای از سوی کشورهای غربی و بخصوص آمریکا و متحدین منطقه­ای­اش تردید وجود داشت و باعث پررنگ­تر شدن نقش دیگر کشورها از جمله عربستان می­شد، اما با توافق برجام ایران و نیروهای نظامی و مستشاری­اش به اصلی­ترین بازیگر در این عرصه تبدیل شده­اند. در واقع برجام باعث شده است که ایران وارد گفتگو و مذاکره بر سر تامین ثبات و امنیت خاورمیانه شود. از این­رو سران سعودی درصدد لغو توافق هسته­ای و بازگرداندن ایران به انزوا قبل از سال 2015 بودند چراکه معتقد بودند این توافق منجر به عادی­سازی نقش ایران در منطقه شده است. بدین ترتیب عربستان در راستای تضعیف و کمرنگ نمودن نقش ایران دست به اقداماتی زد. از جمله این اقدامات می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

- حمایت مالی و نظامی از گروه­های شورشی و تروریستی همچون داعش؛

- ائتلاف با کشورهای منطقه همچون ترکیه و امارات؛

- معرفی ایران بعنوان نیروی برهم زننده ثبات در منطقه؛

- تجاوز و حمله نظامی به کشورهای منطقه همچون سوریه؛

- سرکوب انقلاب­های مردمی در کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله بحرین و یمن؛ و جلب حمایت قدرت­های فرامنطقه­ای نظیر ایالات متحده آمریکا (رستمی و تارا،پیشین: 137). چالش­های هسته­ای و تحریم­های ناشی از آن از طریق منزوی کردن ایران در صحنه بین­المللی و منطقه­ای و همچنین کاهش توان اقتصادی آن توانسته بود در راستای مهار قدرت منطقه­ای ایران و در مسیر منافع عربستان و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس عمل کند. تحریم ایران فرصت کم نظیری برای عربستان و قطر فراهم کرد. آنها طی نزدیک به یک دهه از وضع رژیم تحریم­های شورای امنیت علیه برنامه هسته­ای ایران تلاش کردند خلا انرژی حاصل از تحریم را با هدف انزوای هرچه بیشتر این کشور دنبال کنند. در چارچوب این روند عربستان آمادگی کامل خود را برای جایگزینی نفت ایران به چین اعلام کرد. در چنین شرایطی، برجام بعنوان مدلی از نهادسازی بین­المللی، نقش ایران را در مدل نظم کنسرت منطقه­ای و در قالب موازنه کننده قوی بازنمایی کرد. از نظر سعودی­ها، توافق هسته­ای در صفحه شطرنج غرب آسیا از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی به ایران آزادی عمل بیشتری داده است. به عقیده آنها، در توافق باید تنش­های منطقه­ای چون بحران سوریه، عراق و یمن و حمایت ایران از حزب­اله و اپوزیسیون در بحرین نیز قار می­گرفت. آنها توافق هسته­ای را نشان دهنده کاهش عزم آمریکا برای ضمانت امنیت منطقه می­دانند. همین رویکرد باعث شده است که سیاست­های تهاجمی­تری علیه گروه­های مورد حمایت ایران در عراق، لبنان و سوریه پیش گیرند. روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا فرصتی را در اختیار سعودی­ها قرار داده است تا بار دیگر از طریق دیپلماسی دلار، آمریکا را در راستای هدف مقابله با ایران وارد معادلات منطقه­ای کند. در مدت زمانی که از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا گذشته است، دیدارها و گفتگوهای مختلفی بین مقامات دو کشور در مورد مسائل منطقه­ای از جمله بحران یمن، سوریه و همچنین موضوع ایران صورت گرفته که نشان می­دهد دو طرف از ذهنیت اختلاف­زا در دوران اوباما عبور کرده­اند و به نوعی تفاهم دوباره دست یافته­اند. تفاهمی که با یادآوری شراکت راهبردی و پرداخت دلارهای نفتی عربستان به آمریکا – که پیشتر ترامپ آن­را گوشزد کرده بود، صورت گرفته است. به هر حال، سعودی­ها که شرایط مناسبی در منطقه ندارند، در تلاش هستند تا با جلب حمایت ترامپ، توازن را در منطقه برگردانند (نورعلی­وند،پیشین: 18).


نتیجه­‌گیری

ایران و عربستان باتوجه به موقعیت ژئوپلیتیکی که دارند مهمترین قدرت­های منطقه هستند. این دو بعد از انقلاب اسلامی به مهمترین رقیبان منطقه­ای تبدیل شده­اند. بگونه­ای که افزایش قدرت یکی از این دو واکنش کشور دیگر را به دنبال دارد و هر دو به دنبال توازن قدرت منطقه­ای در خاورمیانه هستند. با تحولات 2011 خاورمیانه و وقوع بهار عربی شاهد رقابت جدی­تر آنها بوده­ایم. تنش این دو کشور در حال حاضر در زمینه­های سیاسی، اقتصادی و مذهبی-ایدئولوژیکی می­باشد. اما در بعد سیاسی مهمترین زمینه­های رقابت طرفین را می­توان در سه حوزه نفوذ در عراق در دوره پس از سقوط صدام، رقابت در برخی کشورهای عربی بعد از شکل گرفتن تحولات در این کشورها و همچنین توافق هسته­ای ایران مشاهده کرد که در زمینه توافق هسته­ای نگرانی عربستان بیش از همه قابل درک است. باتوجه به نقش ایران در مدیریت بحران­های منطقه از جمله بحران سوریه و یمن، این کشور از نفوذ قابل توجهی در منطقه برخوردار شد. در بحران یمن اگر شیعیان قدرت را در دست بگیرند در واقع ضربه­ای مهلک بر وهابیت و سردمدار آن یعنی عربستان زده می­شود. همچنان که در عراق نیز با قدرت گرفتن شیعیان این کشور نگرانی در عربستان به وجود آمده بود. در سوریه نیز در صورت پیروزی اسد بر مخالفان، محور مقاومت بیش از پیش در منطقه قدرت خواهد گرفت و تمامی این مولفه­ها به زیان عربستان تمام خواهد شد. با توافق هسته­ای ایران با کشورهای 1+5 وزنه قدرت به نفع ایران در منطقه بیش از پیش بالا گرفت. همین امر موجبات نگرانی عربستان، رقیب دیرینه ایران را فراهم کرد. عربستان سعودی از جمله بازیگرانی است که از شرایط بعد از توافق هسته­ای خشنود نیست. چراکه بر این موضوع واقف است که چشم­انداز آینده خاورمیانه در راستای منافع این کشور نخواهد بود. برجام باعث به هم خوردن توازن قدرت در منطقه به نفع ایران و به ضرر عربستان می­شد. در واقع توافق هسته­ای بر آتش اختلافات میان ایران و عربستان دمیده است. عربستان این توافق را به مثابه گردش واشنگتن به سوی ایران تلقی می­کند این گردش نه فقط موقعیت ایران را در منطقه بهبود می­بخشد بلکه باعث قدرت­یابی بیشتر شیعیان و محور مقاومت در منطقه خواهد شد. بنابراین نگرانی عربستان از این موضوع، این کشور را بر آن داشت تا چاره­ای بیاندیشد. هدف از نگارش این پژوهش این بود که اهداف عربستان در تحریک آمریکا مبنی بر خروج از برجام بررسی شود. سوال این بود که هدف عربستان سعودی از فشار بر ایالات متحده در خروج از برجام چیست؟ فرضیه نیز بر این اصل بود که فشار عربستان به آمریکا برای خروج آمریکا از برجام با هدف ممانعت از تقویت قدرت ایران و در نتیجه کاهش تهدید ایران علیه عربستان سعودی انجام گرفته است. بعد از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، عربستان به دنبال نزدیکی به آمریکا و حذف برجام و کناره­گیری این کشور از این توافق برآمد. چراکه با روی کار آمدن ترامپ راه بر عربستان هموار شده بود. این کشور با هدف تضعیف ایران و مقابله با تغییر توازن قوا به نفع ایران، سرانجام با سیاست­هایی که اجرا کرد موفق شد که باعث شود آمریکا این توافق را نادیده گرفته و از آن خارج شود.


چکیده

ایران و عربستان باتوجه به موقعیت ژئوپلیتیکی که دارند یکی از مهم­ترین بازیگران خاورمیانه هستند که بیشترین نقش‌­آفرینی را در رخدادهای منطقه دارند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این دو به دلیل تضادهای شدید ایدئولوژیکی با هم در رقابت شدید به سر می­‌برند و همین امر باعث تسری رقابت در دیگر زمینه‌­ها شده است. روابط این دو کشور در طول تاریخ همواره روندی سینوسی داشته است و بـاتوجـه بـه تحولات سـال­‌های اخیـر در منطقـه همانند عراق، سوریه، یمن و ... شـاهد رقابت‌های جدی ایـران و عربستان بودیـم. چراکه افزایش قدرت هریک از این قدرت­ها متقابلا به تضعیف دیگری در منطقه می‌انجامد. باتوجه به توافق هسته‌­ای میان ایران و گروه 1+5 زمینه افزایش قدرت منطقه‌­ای ایران در منطقه فراهم شده بود که این امر باعث موضع‌­گیری شدید عربستان در مقابل ایران شد. باتوجه به خروج آمریکا از توافق هسته‌ای برجام شاهد کاهش قدرت مانور ایران در مسائل منطقه‌ای هستیم، بدیهی است عربستان در خروج آمریکا از این توافق نقش داشته است. پژوهش حاضر به دنبال این سوال است که هدف عربستان سعودی از فشار بر ایالات متحده در خروج از توافق برجام چیست؟ فرضیه مطرح شده نیز بر این اصول استوار است که فشار عربستان به آمریکا برای خروج این کشور از توافق هسته‌ای برجام، با هدف ممانعت از تقویت قدرت ایران و در نتیجه کاهش تهدید ایران علیه عربستان سعودی انجام گرفته است. چارچوب نظری مورد استفاده این پژوهش رئالیسم تهاجمی و روش پژوهش توصیفی-تحلیلی می‌­باشد.