بررسی تعامل و همبستگی اقوام ایرانی در گفتمان اتحاد ملی

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- کارشناس ارشد حقوق بین الملل
  • 2- دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا
دریافت: ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ | انتشار: 1 فروردین 1395

منابع و ماخذ

کتب

1 - احمدی، حمید (1387)، آسیب شناسی مطالعات قومی در ایران، مجموعه مقالات همایش ملی "تنوع فرهنگی، همبستگی ملی" ، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.

2 – باهنر، محمدرضا (1387)، جامعه ایرانی فرصتها و چالشها، مجموعه مقالات همایش ملی"تنوع فرهنگی، همبستگی ملی"، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.

3- برتون - رولان، فکوهی -  ناصر (1380)، قوم شناسی سیاسی، نشر نی، چاپ اول.

4 -  رضایی، عبدالعظیم (1378)، پیشینه‌ی ایرانیان ـ از باستان تا انقراض ساسانیان، جلد اول، انتشارت دُر، چاپ اول. 

5 - صالحی امیری، سیدرضا (1385)، مدیریت منازعات قومی در ایران، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.

6- عنایت، حمید (1349)، بنیاد فلسفه سیاسی در غرب از هراکلیت تا هابز، چاپ اول، تهران: انتشارات فرمند. 

7- قمری، داریوش (1384)، همبستگی ملی در ایران، تهران: انتشارات تمدن ایرانی.

8 - کوه شکاف، ناهید و هوشمند، احسان (1380)، روند توسعه در مناطق کردنشین ایران قبل و بعد از انقلاب، مجموعه مدون (ایران، هویت، ملیت، قومیت)، تهران: موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.

9 - مقصودی، مجتبی (1380)، تحولات قومی در ایران؛ علل و زمینه‌ها، موسسه‌ی مطالعات ملی، چاپ اول.

 10- یونسی، علی (1387)، وحدت و انسجام ملی ایرانیان، بنیادها و ریشه ها، مجموعه مقالات همایش ملی"تنوع فرهنگی، همبستگی ملی" ، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.

مقالات

1 - امیدی، علی (1384)، «نظریه بسیج سیاسی قومیت و راهکارهای مهار و پیشگیری مناقشات قومی»، مجله دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان، سال نوزدهم، شماره 4.

2-  بی نا، بيانات در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران، 26/01/1379.

3- کفاش، جمشید (1382)، «زمینه های انسجام ملی در آذربایجان»، فصلنامه مطالعات ملی، سال چهارم، شماره 2.

4 - مطلبی، مسعود (1387)، «جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی»، ماهنامه زمانه، سال هفتم، شماره 79.

متن کامل

مقدمه 

بحث از قوميت گرايي از جمله موضوعات حساسي به شمار مي آيد كه در ارتباط مستقيم با منافع ملي كليه كشورهايي قرار دارد كه به نوعي چندين قوم مختلف را دربرمي گيرند. از آن جا كه اكثر واحدهاي سياسي ملي معاصر از مزيت همگني قومي برخوردار نيستند، طراحي يك سياست قومي مناسب براي نيل به منافع ملي را مي توان موضوع عام عصر حاضر  و از آن جمله ايران به حساب آورد. نوشتار حاضر درآمدي است بر تحليل وضعيت قوميت گرايي در ايران و سعي دربيان كلياتي دارد كه لازم است در مقام طراحي الگوي قومي مورد توجه قرار گيرند تا منافع ملي جمهوري اسلامي ايران حفظ و تحصيل گردد. اتحاد و انسجام ملی برای پایدار ماندن اجتماع یک نیاز و ضرورت اساسی است که همواره باید مورد توجه جدی قرار گیرد. بدیهی است به میزانی که تنوع قومی و مذهبی در جامعه بیشتر باشد، مسائل اجتماعی پیچیده‌تر و حل آنها با دشواری‌های بیشتری همراه است و یکی از دغدغه‌های اساسی در چنین جوامعی دستیابی به وحدت و یکپارچگی ملی است.

هویت ملی در فضای تنوع قومی و مرزبندی‌های اجتماعی به عنوان یک عامل مؤثر در انسجام ملی قابل توجه است. هویت ملی مجموعه‌ای از گرایش‌های مثبت نسبت به عوامل، عناصر و الگو‌های هویت‌بخش یکپارچه در سطح یک کشور به عنوان یک واحد سیاسی است. هویت ملی دارای عناصر سازنده گوناگونی چون ارزش‌های ملی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و انسانی و در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی، جغرافیایی و زبانی می‌باشد. هویت ملی از نظر جامعه‌شناسی به مثابه نوعی احساس و تعهد و تعلق عاطفی نسبت به مجموعه‌ای از مشترکات ملی جامعه است که موجب وحدت و انسجام و تحقق گفتمان محور در جامعه می‌شود. هدف این نوشتار ارزیابی اتحاد و انسجام ملی به عنوان زمینه‌ای برای تحقق گفتمان اتحاد ملی است.


بررسی تعامل و همبستگی اقوام ایرانی

همبستگی ملی یکی از مهمترین لوازم تداوم حیات دولت های کنونی است. به لحاظ پیوند خاصی که بین دولت و ملت در عصر جدید ایجاد شده است، تصور دولتی که در آن همبستگی ملی برقرار نباشد، تقریباً امکان ناپذیر است. ایجاد همبستگی ملّی از چنان اهمیتی برخوردار است که دولت ها برای نیل به آن تمامی تدابیر و روش ها را به کار می گیرند و گاهی به اعمال خشونت نیز متوسل می شوند. ایجاد همبستگی ملّی در کشورهایی که دارای تنوع قومی هستند، اهمیتی مضاعف دارد. چنانچه پیداست، تنوع قومی ناظر بر وضعیتی است که گروه های قومی مختلف هر کدام با هویت خاص خود که ریشه در تجربیات، منافع، خودآگاهی ها و تبار مشترکشان دارد، در درون یک اجتماع بزرگتر قرار گیرند. بر این مبنا، تنوع قومی ناظر بر اجتماعی است مرکب از اقوام مختلف با هویت های مختلف.

ایجاد همبستگی در سطح یک کشور به مثابه اجتماعی کلان است که مرکب از اقوام مختلفی است که محدودۀ زندگی آنها مرزهای سیاسی کشورهاست. اجتماعی که در ادبیات سیاسی به « ملّت » معروف است. با این حال، ملّت هویتی متفاوت از گروه ها و اجتماعات قومی دارد. آنچه این اقوام پراکنده و گاه متفاوت را به صورت ملّتی یکپارچه در می آورد و هویتی متفاوت از هویت قومی اقوام را تشکیل می دهد، پیوند هایی عمومی است که مولد نوعی همسبتگی ملّی در بین آنهاست. این پیوند ها سبب پدیدار شدن هویتی متفاوت از سطح قومی می شود، که لازمه یا مولد همبستگی در سطح کلان تر است. در نتیجه این هویت، همبستگی ملّی پدیدار می شود. چنین هویتی را «هویت ملّی» و چنان همبستگی را «همبستگی ملّی» می نامند. بنابراین، در مورد ملّتهایی که مرکب از اقوام گوناگون هستند،  برخی به جای «دولت- ملّت» از اصطلاح دولت ملّی استفاده می کنند. در دولت های ملّی از دو نوع الگوی مصنوعی و طبیعی ملّت یا همبستگی می توان یاد کرد: الگوی مصنوعی متأثر از فرآیندهای مدرنیته و از جمله ایدئولوژی های ناسیونالیستی آن پدیدار شده اند. در چنین دولت هایی وظیفۀ ایجاد هویت و همبستگی ملّی بر عهدۀ ایدئولوژی های ناسیونالیستی است که به وسیلۀ گروهی از نخبگان فکری فرهنگی و سیاسی این جوامع طراحی شده و راهنمای عمل نظام سیاسی آنها است. الگوی طبیعی ملّت ناظر بر پدیدار شدن ملّت هایی کهن است. در این ملّت، هویت های ملی و همبستگی ملّی ناشی از آن، امری طبیعی و خودجوش است. کشور ایران از جملۀ کشورهایی است که چنین وضعیتی را دارد.


مؤلفه های مؤثر بر همبستگی ملّی

همان طور که اشاره شد، همبستگی ملّی ناظر بر پیوندهایی است که اجتماعی را به ملّت تبدیل کند و بقا و تداوم آن را تعیین کند. چنین پیوندهایی محصول علل و عوامل مختلف و متنوعی هستند و ابعاد عینی و ذهنی متعددی دارند. فرهنگ ها، نظام های اعتقادی، جهان بینی ها، مذاهب و ایدئولوژی ها در زمرۀ عوامل ذهنی تأثیر گذار بر همبستگی هستند. از طرفی نهادهای اجتماعی همچون خانواده، نهادهای رسمی و غیر رسمی و نهاد دولت و اجزای آن، در زمرۀ عوامل عینی آن هستند. امروزه از سوی جامعه شناسان و نظریه پردازان علم سیاست، علل بسیاری به عنوان مؤلفه های لازم برای ایجاد همبستگی ملّی برشمرده شده که در این مقاله به چند مولفه مهم آن اشاره می شود:

1.عناصر هویت ملّی: اگر هویت ملی ایرانی را بر مبنای عناصری چون زبان، دین، تاریخ، فرهنگ، سرزمین مشترک تعریف کنیم، می بینیم که این عناصر ریشه در گذشته دارند و در طول زمان عامل ایجاد پیوند میان ایرانیان بوده اند.

الف) عامل زبان، ادبیات و شعر فارسی: می توان به ادبیات مشترک چند هزار ساله ایرانیان به عنوان یکی از عوامل مهم اشاره کرد. شاهنامۀ فردوسی و علاقۀ ایرانیان به آن یکی از نمونه های روشن است. زبان فارسی به تعبیر ارنست گلنر حامل نوی فرهنگ والاست که عامل ارتباط ایرانیان است. 

ب) دین: دین چه در دوران قبل از اسلام و چه بعد از آن، عنصری هویت بخش بوده و هم اکنون علی رغم اختلافات مذهبی، تأکید به اشتراکات دین اسلام مهمترین عامل وحدت بخش است.

ج) عوامل جغرافیایی و سرزمین مشترک: وابستگی مکانی هر شخص جزئی از هویت اوست. اهمیت این عامل به آن است که در چه شرایطی و در برابر چه کسی بروز کند. شرط مهم این عامل، در تهدید یا به عبارتی در رویارویی با دیگران است.

د) فرهنگ و تاریخ مشترک: این عوامل در پیدایش آداب و سنن فرهنگی خاص مؤثر بوده اند که خود باعث به وجود آمدن روحیات مشترکی در بین ایرانیان شده است.

2. توسعه یافتگی: توسعه که خود به عنوان مهمترین هدف در صدر برنامه های دولت ها قرار دارد، دارای ابعاد مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است که هر کدام شاخصهای مربوط به خود را دارد. مقصود ما از توسعه، توسعۀ همه جانبه و جامع، در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. در باب تأثیر توسعه بر همبستگی ملّی نظریه های متعارضی وجود دارد که آنها را می توان در سه دسته نظری قرار داد. دستۀ اول بر این باورند که توسعه یافتگی موجب تقویت همبستگی می شود. دستۀ دوم معتقدند که توسعه یافتگی موجب تضعیف همبستگی ملّی می شود و دستۀ سوم بر این عقیده اند که توسعه «تیغی دو لبه» است و بسته به اینکه در چه جامعه ای و با چه فرایندی طی شود، از یک سو می تواند موجب تقویت همبستگی و از سوی دیگر می تواند موجب تضعیف آن شود. توضیح اینکه ارتباط میان توسعه و همبستگی ملّی بر مبنای دو شاخص مهم «دولت سازی» و «ملّت سازی» سنجیده می شود. هر کشوری در مسیر توسعه، ناچار به گذار از آنها است. چنانچه شاخص های یاد شده به شکل مطلوب خویش لحاظ نشود، موجب تضعیف همبستگی ملّی خواهد شد.

کارل دویچ در کتاب «ناسیونالیسم و انواع آن» معتقد است که تشکیل دولتی محبوب فرآیند یکپارچگی را تسهیل می کند. بدین معنی ضرورت دارد تا فرآیند دولت سازی، به عنوان یکی از شاخص های توسعۀ سیاسی، با جهت گیری جمعی و ایجاد فرصت برای مشارکت برابر همه اقوام دنبال شود. با پیدایی ملّت ها، بشریت با عبور از وفاداری های ایلی، قبیله ای، قومی و ... وفاداری خویش را به دولت - کشور ارتقا می دهد و با اجتماع نیروی عظیمی از مردمان موتور محرکۀ توسعه را شتاب می بخشد. توسعه ای موجب ملّت سازی و تقویت همبستگی ملّی می شود که از آهنگی موزون، همه جانبه، تدریجی بومی و عادلانه برخوردار باشد. در غیر این صورت و در صورت بروز نابرابری در توسعه، انتظار اینکه مردم محروم، وابستگی به ساختار ملّت نشان دهند، انتظار نابجایی است. لذا محرومان در فرآیند ملّت سازی، مشارکت دلسوزانه از خود نشان نمی دهند و تحقق این فرآیند مشکل می شود.


موقعیت اقوام ایرانی

1. قوم آذری

این گروه که پس از فارس ها، بزرگترین قوم در ترکیب ملّی ایران است، عمدتاً در بخش شمال غربی ایران، در استان های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان و قزوین استقرار داشته و ادامۀ آن به استان همدان و غرب گیلان گسترش یافته است. علاوه بر این، در شهرهای تهران، قم و اراک نیز به صورت ادغام اجتماعی، جمعیت بسیاری را شامل می شود.  آذری ها در متغیرهای لهجه و احساس قومیت با اکثریت ملّت ایران، یعنی فارسها، تفاوت دارند، اما در متغیر دین و مذهب (شیعه) و نیز تکلم به زبان رسمی کشور، یعنی فارسی، با اکثریت ملّت مشترکند. منطقۀ آذری نشین ایران، با آذری های قفقاز در سه متغیر زبان، قومیت و مذهب همسان اند؛ زیرا قبل از معاهدات گلستان و ترکمنچای، آنها به صورت یکپارچه  بخشی از ایران تاریخی و باستانی بودند. نکته اینجاست که هر چند آذری های ایران کنونی، وجوه مشترک  بیشتری با آذری های قفقاز و ساکن در آن سوی مرزها دارند، اما گرایش شدیدی به ملّت ایران نشان می دهند و خود را جزء لاینفک آن می دانند.

2. قوم کرد

کردها، پس از فارس ها و آذری ها، سومین گروه از ملّت ایران به شمار می آیند. این قوم در حال حاضر در غرب کشور در استان های کردستان، جنوب آذربایجان غربی و بخش هایی از استان های کرمانشاهان و ایلام مستقر هستند. این ناحیه بخشی از منطقۀ کرد نشین، مشتمل بر نواحی شمال عراق، جنوب شرقی ترکیه و شمال شرقی ترکیه است. دستجاتی از این قوم در شمال خراسان و گروهی نیز در کشور ارمنستان به صورت اقلیت قومی به سر می برند. زبان کردی در قالب لهجه های خاصی چون «کرمانجی»، «سورانی»، «زرزا»، «گورانی» و «کلهر»، از حیث ساختار و ریشه از شاخه های ایرانی زبان های هند و اروپایی است که در عین داشتن زیر ساخت مشترک با زبان ایرانی نظیر بلوچی، پشتو و فارسی، گونۀ خاصی از زبان است که اقوام و گروه های کرد را به هم پیوند می دهد و از عوامل یکپارچگی و تجانس این قوم به شمار می آید. از حیث مذهبی، کردها به دو گروه سنّی شافعی و شیعه تقسیم می شوند. بر خلاف کردهای کردستان که اهل سنّت و شافعی مذهب اند، کردهای منطقۀ کرمانشاهان و ایلام عمدتاً شیعه اند. در مجموع اگر چه کردها در ریشه های نژادی، زبانی و تاریخی و بعضی خصلت های فرهنگی با بخش مرکزی (ایران) دارای مشترکاتی هستند اما از جهت مذهبی، قومی و زبان محاوره با بخش مرکزی ایران متفاوت اند و در عوض با نواحی کرد نشین خارج از مرزها، به ویژه کشور عراق، همگونی دارند. اجتماع این سه خصلت، که فصل ممیز کردها از بخش مرکزی ایران و در مقابل پدید آورندۀ نیروی جاذبۀ میان پاره های فضایی کرد نشین خاورمیانه شده، زمینۀ بحرانی مداوم را در منطقه فراهم آورده است. 

3.قوم عرب

قلمرو اصلی قوم عرب استان خوزستان واقع در جنوب غربی ایران است. این منطقه از طرف شمال به استان لرستان و قوم لر، از شمال شرقی با استان اصفهان، از شمال غربی با لرهای ایلامی، از شرق با لرهای بختیاری و بویر احمدی از جنوب شرقی با استان بوشهر و از جنوب غربی و غرب با اعراب کشور عراق همجوار هستند.

عرب های ایران در بخش مرکزی و جنوب غربی استان خوزستان استقرار دارند. خوزستان به لحاظ توپوگرافی و ساختار قومی و فرهنگی به دو بخش خوزستان مرتفع و خوزستان کم ارتفاع تقسیم می شود. خوزستان مرتفع بین دشت کم ارتفاع خوزستان و دامنه های غربی رشته کوه زاگرس واقع است؛ این بخش از نظر انسانی و فرهنگی، در واقع امتداد گسترۀ جغرافیایی بخش مرکزی است و اساساً قشلاق عشایر و ایلات لر و بختیاری ناحیۀ زاگرس به شمار می رود. به دلیل غلبۀ فرهنگ ایرانی، باید این منطقه را دنبالۀ بخش مرکزی ایران دانست که در شرق و شمال جلگۀ خوزستان گسترش دارد و بر خوزستان کم ارتفاع مشرف است. خوزستان کم ارتفاع بخش های غربی و جنوبی جلگۀ خوزستان را شامل می شود. مردم این خرده ناحیه، که عمدتاً عرب و دارای فرهنگ خاص هستند، از بافت انسانی و فرهنگی خوزستان مرتفع متمایزند. ساکنان منطقۀ عرب نشین خوزستان از حیث زبان و قومیت، اصالتاً عرب هستند. مردم این منطقه عمدتاً شیعه مذهب اند. قلمرو ناحیۀ عرب نشین شیعه مذهب به مناطق جنوبی عراق نیز گسترش پیدا می کند. تجانس مذهبی منطقۀ عرب نشین خوزستان و دنبالۀ برون مرزی آن، نوعی گرایش رفتاری در مردم این منطقه نسبت به بخش مرکزی ایران به وجود آورده است.

4. قوم بلوچ

قوم بلوچ در ناحیۀ جغرافیایی مشتمل بر جنوب شرقی ایران، جنوب غربی افغانستان و شرق پاکستان مستقر است. بلوچستان ایران، منطقه ای از کشور است که با ایالت بلوچستان در جمهوری فدرال پاکستان و ناحیۀ بلوچ نشین افغانستان، پیوند فضایی و جغرافیایی مشترکی دارد. سرزمین بلوچستان با مساحتی حدود 175000 کلیومتر مربع در جنوب شرقی ایران واقع است. برای بیان ملموس تر وسعت بلوچستان، باید گفت که فاصلۀ شهر زاهدان، در شمال آن، تا چابهار، در جنوب آن، 705 کیلومتر و عرض آن از کوهک تا شرق جازموریان 950 کیلومتر است.

از نظر مذهبی اقلیت بلوچ ایران، اهل سنت هستند و از این جهت نیز، با بلوچ ها و قلمرو اهل سنت پاکستان شبه قارۀ هند مجانست و با بخش مرکزی ایران تفاوت دارند. از نظر ريشة زبان و لهجه، زبان بلوچي را همانند پشتو، تاجيكي و كردي عضو خانوادة زبان هاي ايراني مي دانند، اما لهجه هاي بلوچي در مناطق بلوچ نشين ايران و پاكستان به مراتب به هم نزديك ترند تا به زبان فارسي. بنابراين بلوچستان ايران و پاكستان در سه متغير مذهب، زبان و قوميت با يكديگر تجانس دارند.  تركيب اين سه متغير همسو بر همگرايي دو بخش بلوچ نشين پاكستان و ايران تأثير گذاشته و آرمان سياسي بلوچستان بزرگ را در قالب تلاش سياسي «بلوچستان آزاد» پديد آورده است. از ديگر عوامل عمده اي كه بلوچستان را از بخش مركزي ايران جدا نگاه مي دارد، وضعيت جغرافيايي است. دو عامل جغرافيايي دوري از مركز و فضاي كويري عاري از حيات فعال، تأثير عمده اي در جدايي اين منطقه داشته است. نكتة مهم اين است كه اين منطقه، نسبت به ديگر مناطق حاشيه اي، دردسر كمتري براي دولت مركزي به وجود آورده و جنبش فراگير سياسي استقلال طلب در آن شكل نگرفته است. 

5. قوم تركمن

تركمن هاي ايران در استان گلستان، در سرزميني واقع بين دو رود اترك و قره سو، و در استان خراسان شمالي، در بخش هاي قوچان، بجنورد، و سرخس زندگي مي كنند. قلمرو فضايي قوم تركمن از اين منطقه واقع در شرق درياي مازندران آغاز مي شود و به سمت آسياي مركزي گسترش و امتداد پيدا مي كند. اكثر تركمن هاي ايران در استان گلستان، يعني در شهرهاي گنبد، بندر تركمن و مراوه تپه ساكنند. نواحي تركمن نشين آسياي مركزي، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، در قالب دولت مستقل تركمنستان، هويت ملي جديدي يافت و قوم تركمن صاحب دولت ملي خاص شد. تركمن ها، كه نسبت به ديگر اقوام حاشيه اي ايراني، قلمرو فضايي محدودتري دارند، همانند قوم كرد و بلوچ در سه خصيصه و متغير زبان، قوميت و مذهب از بخش مركزي ايران متمايزند. بالعكس با كشور تركمنستان در اين سه ويژگي اشتراك و تجانس دارند. تركمن ها مسلمان و اهل سنت و حنفي مذهب اند.

با ملاحظه اطلاعات فوق در باره اقوام ایرانی می توان نتیجه گرفت که اقوام گوناگون و اقليت هاي مذهبي در مهمترين حوزه هاي راهبردي كشور و جداره هاي مرزي اسكان یافته اند كه عقبة آنها در وراي مرزها و خارج از حوزة نفوذ و اثرگذاري حاكميت ملي قرار دارد. از اين منظر، به لحاظ ارتباط و پيوند اين حوزه ها به شدت كاهش پيدا مي كند. بخشي از اقوام كرد، ترك، بلوچ و عرب در ايران و بخشي از آنها در مناطق همجوار ديگر كشور ها اسكان يافته اند. وجود اين اقوام در همسايگي ايران، هر چند مي تواند سبب نفوذ فرهنگي ايران شود، در چرخه اي معيوب مي تواند به مداخلة بيگانگان در حوزة داخلي ايران منجر شود. در این زمینه می توان به فعالیت های حزب منحله دموكرات در مناطق كرد نشين شمال عراق، جنبش ملّي بلوچستان ايران معروف به جمبا در بلوچستان پاكستان، جنبش خلق عرب در عراق و پان تركیست ها در جمهوري آذربايجان و تركيه اشاره كرد.

از سوي ديگر وجود گسل هاي فعال منازعة قومي و مذهبي در جداره هاي همسايگان ايران، نظير هندوستان، گرجستان، روسيه، لبنان، فلسطين اشغالي و ديگر نقاط خاورميانه، امكان بروز تهديدات قومي را فعال مي سازد.گروه هاي جمعيتي و قومي مناطق پيراموني و حاشيه اي ايران از حيث تجانس با بخش مركزي ايران، وضعيت هاي متفاوتي دارند و رفتار سياسي آنها نيز تا اندازه اي تابع نسبت تجانس آنها با بخش مركزي و ميزان مداخلة نيروهاي تحريك كنندة خارجي بوده است.

  اقليت هايي كه در هر سه متغير قوميت، زبان و مذهب فاقد تجانس لازم با بخش مركزي اند، بيشترين درجة تفاوت نسبت به بخش مركزي را دارند. سه قوم كرد، بلوچ و تركمن از اين لحاظ وضع مشابهي دارند، ولي تجلي رفتار آنها نسبت به بخش مركزي بسته به اقتدار دولت مركزي، ميزان احساس مشاركت در امور جاري كشور، انسجام دروني و شرايط و مقتضيات منطقه اي است. در اين ميان، قوم كرد با جمعيت بيشتر، نمود و قوت بيشتري در رفتار سياسي با بخش مركزي دارد، پس از كردها به ترتيب قوم بلوچ و قوم تركمن قرار دارند؛ رفتارهاي سياسي اين دو با مركز، به دليل جمعيت كمترشان، نمود كمتري دارد.


بررسی اتحاد ملی

اتحاد ملی، مترادف با همبستگی ملی و وفاق اجتماعی است و در فرهنگ لغات، به معنای موافقت با عملی است که میان دو طرف واقع می‌شود. اتحاد ملی، هرگز به معنای یکی شدن همه افراد کشور نیست، بلکه بدین معناست که با وجود اختلافات قومی، نژادی، مذهبی و جغرافیایی، همه افراد جامعه حول محور مشترکات الهی و انسانی و بر اساس منافع ملی و مصالح کشور گام بردارند و به هنگام خطر، کنار هم باشند.

منظور از وحدت از ديدگاه جامعه‌شناختي يعني اينكه اعضاي جامعه فعاليت‌هاي خود را همسو با ساير شهروندان و در كمال همبستگي و پيوند متقابل به انجام برسانند. با اين نگاه، وحدت آن گونه که عده‌اي مي‌پندارند امري مطلق نخواهد بود كه همه مردم يك گونه فكر كرده و از روش اعتقادي يكساني برخوردار باشند؛ زيرا اين روش نه ممكن و نه مطلوب است. بنابراين اتـحـاد مـلی بـه مـعـنـای همدلی، همراهی و یـکـپـارچـگـی مـلت است. بهترين برداشت از وحدت مي‌تواند اين‌گونه باشد: تلاش براي نهادينه كردن منافع و آرزوها و آرمان‌های مشترك در ميان اقشار جامعه.

تعريف وحدت ملي از دیدگاه امام خامنه‌ای نیز چنین است: «منظور ما از وحدت چيست؟... وحدت مردم، يعني نبودن تفرقه و نفاق و درگيري و كشمكش. حتي دو جماعتي كه از لحاظ اعتقاد ديني مثل هم نيستند، مي‌توانند اتحاد داشته باشند؛ مي‌توانند كنار هم باشند؛ مي‌توانند دعوا نكنند».


وجوه اتحاد ملی

اتحاد یا وحدت ملی را به چند صورت زیر می‌توان تصور کرد:

1. اتـحـاد اجـزای مـلت: مـلت مـا بـسـان بـسـیـاری از مـلل دیـگـر از قـومـیـت‌هـا، زبـان‌هـا، سـنـیـن و اقـشـار مـخـتـلفـی تـشـکـیـل شده است و سطوح افراد هم با یکدیگر فرق دارد، اما اشتراکاتی نیز با هم دارند. امام خامنه‌ای در این زمینه می‌فرماید:

«وحـدت مـردم، اتـحـاد قـلبـی مـردم، اتـحـاد روحـی مـردم، مـحـبـت مـردم، وفـاق مـردم حول نظام اسلامی، حول احکام مقدسه اسلام، حول قانون اساسی - که قانون اساسی هم مـنـطـبـق بـر احـکـام اسـلامـی اسـت - حـول قـوانـیـن کـشـور - کـه لااقل اغلب آنها منطبق بر قوانین اسلامی است، اگر نگوییم همه‌اش منطبق است - وحدت ملی را تشکیل می‌دهد».

این سؤال محتمل است که آیا وحدت اجزای ملت به این معناست که باید اختلافات را به طـور کـامـل نادیده انگاریم  و اجازه بیان سلیقه‌های مختلف را به افراد و احزاب ندهیم، یا معنای دیگری دارد؟ در این باره، مقام معظم رهبری تأکید دارند:

«مـعـنـای وفـاق ایـن نـیـسـت کـه گروه‌ها و تـشـکـیـلات و جناح‌های گـونـاگـون اعـلام انـحلال کنند، نه، هیچ لزومی ندارد. معنای وفاق این است که نسبت به هم خوشبین باشند، رحـمـاء بـیـنـهـم بـاشـنـد، هـمـدیـگـر را تـحمل کنند، در جهت ترسیم هدف‌های والا و عالی و برای رسیدن به آنها به یکدیگر کمک کـنـنـد و از ایـجـاد تـشنج، بداخلاقی، درگیری، اهانت و متهم کردن بپرهیزند. امروز به نظر من وظیفه ما این است» .

2. یکپارچگی ملت و دولت: تمام اجزای ملت و دولت، بسان پیکر یک انسان واحـد بـا هـم هـمـاهنگ هستند. در واقع اگر جامعه بشری را به یک موجود زنده، مانند انسان تـشـبـیـه کنیم، اتحاد یعنی اجزای گوناگون بدن با یکدیگر و با اجزای مدیریتی بدن مـانند قلب و مغز یکپارچه باشند، و اگر دردی بر یکی وارد شود دیگر اجزای بدن با او همدردی کـنـنـد و اگـر لذتـی وارد آیـد سـایـر اجزا نیز خوشی کنند، اما تفرقه به این مـعناست که برخی اجزای این بدن با بقیه هماهنگ نباشند، مانند پایی که بر اثر حادثه یـا بـیـمـاری، بـا بـقیه بدن هماهنگ نیست.

3. وحدت مسئولان کشور: اتحاد و همدلی مسئولان بر محور اهداف ملی و کنار گذاشتن اختلافات عامل پیشرفت جامعه و مشت محکمی بر دهان معاندان نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. بیانات امام خامنه‌ای در این باره بسیار راهگشاست:

«یک مسأله هم مسأله‌ وحدت و همبستگی است. در کشور ما خوشبختانه ملت متحدند؛ این خیلی دستاورد مهمی است؛ از این باید صیانت کرد؛ نگذاریم از بین برود. این اختلافاتی که گاهی بین مسئولین بروز می‌کند که به سطح رسانه‌ها هم کشیده می‌شود؛ بیخود، بی‌مورد، بی‌فایده به اتحاد ملی ضربه میزند. یک عده می‌شوند طرفدار این، یک عده هم می‌شوند طرفدار آن؛ مخالفت کردن، متهم کردن یکدیگر؛ یک عده‌ای قوه‌ مجریه را متهم کنند، یک عده‌ای از آن طرف قوه‌ مقننه را متهم کنند، یک عده‌ای قوه‌ قضائیه را متهم کنند، تقصیرها را گردن هم بیندازند؛ این جزو کارهای بسیار مضر است و دوستان محترم ما، مسئولان عزیز کشور بدانند که این در بین مردم هم هیچ‌گونه آبرو و وجهه‌ای ایجاد نمی‌کند که ما مشکلات را هی به گردن این و آن بیندازیم. نه، یک مشکلاتی وجود دارد؛ باید حل کرد و می‌توانیم هم حل کنیم؛ ما از حل مشکلاتمان ناتوان نیستیم. همان‌طور که عرض کردم، اینها واقعیت‌های کشور است که دارد به ما نشان می‌دهد».

«دشمن نباید بتواند سوءاستفاده کند. یک اختلاف نظر جزئی را بزرگ می‌کنند و یک نابسامانی را چند برابر نشان می‌دهند، برای اینکه وحدت و یکپارچگی ملت و مسئولان را مخدوش کنند. اختلافات جزئی و نظری را به شکاف‌های عمیق اعتقادی تبدیل می‌کنند؛ یا اگر نمی‌توانند تبدیل کنند، این‌طور وانمود می‌کنند. اینها هدف‌های دشمن است؛ همه باید مراقب باشند؛ مسئولان و رؤسا هم مراقب باشند؛ یکدیگر را تضعیف نکنند، وظایف قانونی یکدیگر را مورد اهانت قرار ندهند و کارهای قانونی یکدیگر را زیر سؤال نبرند.

قوا، یکدیگر را تضعیف نکنند. قوای سه‌گانه و مسئولان در جای خود وظایف سنگینی دارند و باید به آن وظایف با جدیت رسیدگی کنند. وقتی ملت ببیند مسئولان با یکدیگر متحد و متفقند؛ یک حرف را می‌زنند و یک راه را دنبال و یک هدف را تعقیب می‌کنند، در دلش نور امید فروزانتر می‌شود. دشمن با این مخالف است و نمی‌خواهد بگذارد».


مخاطبان اتحاد ملی

بر اساس آنچه در توضیح وجوه اتحاد ملی بیان شد مخاطبان اتـحـاد مـلی عبارت‌اند از توده‌های ملت، مسئولان نظام و دستگاه‌های دولتی که امام خامنه‌ای در مورد هر یک از این مخاطبان رهنمودهایی دارند:

الف. هـمـه آحـاد مـلت:

«هـر مـلتـی کـه مـتـحـد بـاشـد، هـر مـلتـی کـه مـیـان خـود تـنـازع و جـدال ویـرانـگـر نـداشـتـه بـاشـد، هـر مـلتـی کـه بـا مـسـئولان خـود یـکـدل و یـکـزبـان بـاشـد و مـسـئولانـش را از خـود بـدانـد و مـسئولان هم به وظایفشان در مـقـابـل مـلت عـمـل کـنـنـد و خـود را خـدمـتـگـزار مـردم بـدانـنـد، آن مـلت در مقابل همه دشمنی‌ها شکست‌ناپذیر خواهد شد».

ب. مـسـئولان نظام و دسـتـگـاه‌های دولتی:

مـسـئولان دستگاه‌های دولتی به ویژه قوای سه‌گانه باید با هم هماهنگ عمل کنند:

«مـسـئولان نیز وظیفه دارند با یکدیگر هماهنگ باشند تا در برابر دشمنان احـسـاس قـدرت بیشتری کـنـنـد و در حـل مـشـکـلات مـردم مـوفـق‌تـر عمل کنند. امـروز وفـاق مـلی یـک وظـیـفـه عـمـومـی اسـت. تـسـلیـم شـدن در مقابل قواره کلی نظام اسلامی، یکی از وظایف عمومی ما مسئولان است».

«بـه مـسـئولان در سـطـوح مـخـتـلف هـم عـرض می‌کـنم که یکی از راه‌های موفقیت عملی و جا گـرفـتـن در چـشم مردم، همکاری دستگاه‌های مختلف و همکاری قوای سه‌گانه است، نباید هـمـدیـگـر را تـضـعـیـف بـکـنـنـد. هـیـچ کـس نـبـایـد قـوای مسئول مملکت را تضعیف بکند».


نقش اقوام ایرانی در ارتقای سطح گفتمان اتحاد ملی

سرزمین(محدوده‌ی جغرافیایی ایران)، نظام جمهوری اسلامی(دولت) و ملت ایران(مردم) که در لوای نظام اسلامی و در محدوده‌ی جغرافیایی کشور گرد هم آمده‌اند و ارزش‌های مردم و جامعه، پایه‌های امنیت ملی می‌باشند که به دلیل ویژگی‌های پیش‌گفته همواره در معرض تهدیدهای سخت‌افزاری و نرم‌افزاری بوده و هستند. ایران کشور کثیرالقوم نیز هست و قومیت و قوم‌گرایی از ابزارهای مهم دشمنان برای در معرض تهدید قرار دادن امنیت ملی می‌باشد.

دسته‌بند‌های سیاسی و شکاف‌های قومی به عنوان افتراق ملت در جای خود از آسیب‌پذیری‌های جدی محسوب می‌گردد. چرا که باعث تضعیف قدرت ملی که در دولت مرکزی تبلور یافته است، می‌شود. به خصوص تحریکات قومی که در بالاترین سطح؛ رسیدن به استقلال(تجزیه طلبی) و در سطوح پایین‌تر با هدف دستیابی به خودمختاری صورت می‌گیرد. به ویژه وقتی که یکی از چهار رکن امنیت ملی، یعنی دولت به عنوان نماد حاکمیت ملی به دلیل وابستگی یا دل‌بستگی به قدرت خارجی و بی‌بهره بودن از پشتوانه‌ی رکن رکین مردم، اهتمام به تأمین منافع ملی و امنیت ملی ندارد. اما در حال حاضر و با وجود حاکمیت جمهوری اسلامی و ارزش‌های دینی، مذهبی و ملی، ناهمگونی قومی را می‌توان به فرصت تبدیل کرد و از این فرصت برای تقویت امنیت ملی بهره جست. کما این‌که در طول عمر قریب به سه دهه‌ی نظام اسلامی همین‌طور بوده است.

تحریکات قومی در جنوب، غرب، شمال و شرق کشور طی سال‌های گذشته با هدف تجزیه‌ی کشور صورت گرفت، اما در لحظات حساس تاریخی، اتحاد پاره‌های قومی حول محور کشور و حاکمیت اسلامی، دشمن را ناکام گذارد. دفاع جانانه‌ی عرب‌ها در جنوب، ترک‌های آذری و کردها در غرب که در خط مقدم دفع عملیات نظامی دشمن که براندازی سخت‌افزاری نظام نوپای اسلامی را تعقیب می‌کرد قرار داشتند، و هم‌چنین سایر پاره‌های قومی در شمال، شرق و دیگر نقاط کشور دلیل این مدعاست.

کشور ایران که دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است، همیشه مطمح‌نظر قدرت‌های برتر دنیا بوده و لذا تلاش کرده‌اند تا به انحاء مختلف آن را تغییر دهند و یا تضعیف کنند. از آن‌جایی که ایران کشوری کثیرالقوم می‌باشد، این ناهمگونی قومی را ابزاری تلقی نموده و در صدد تضعیف دولت مرکزی و تجزیه‌ی بخش‌هایی از سرزمین آن برآمده‌اند و تاریخ یک قرن گذشته ایران، به کرات دخالت‌های قدرت‌های بزرگ وقت از جمله انگلستان، شوروی سابق و آمریکا را در این رابطه ثبت کرده است. چالش‌های ناشی از ناهمگونی قومی در کشور، کماکان وجود دارد و دست‌آویزی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران است. از طرف دیگر به دلیل ویژگی‌های مذهبی ایران، چالش‌های دینی و مذهبی نیز مزید بر علت می‌باشد و بر همین اساس، مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) شعار محوری و راهبردی "اتحاد ملی و انسجام اسلامی" را برای سال جدید منظور فرموده است. لذا برای تأمین و تقویت "امنیت ملی" ایران اسلامی، ایجاد و تقویت "اتحاد ملی" ضروری و حیاتی است و راه‌کارهای زیر به منظور تحقق "اتحاد ملی" به عنوان پیش‌‌نیاز اساسی "امنیت ملی" پیشنهاد می‌گردد:


نتیجه گیری

همانگونه که در طلیعه مقاله اشاره شد، همبستگی ملی یکی از مهمترین عوامل حیات دولت های کنونی است که به واسطه آن هویت هر ملت تکوین یافته و بقا و تداوم آن در طول زمان میسر می شود. از سوی دیگر، وجود قومیتها به عنوان قسمی از خرده فرهنگ ها، یکی از واقعیت های غیر قابل انکاری است که در بطن خود و در صورت بی توجهی به آن، خطر بالقوه ای برای همبستگی ملی است. در ایران به عنوان کشوری کثیرالقوم، همبستگی ملی همواره در معرض تهدیدات گوناگونی و منجمله مطالبات قومیتی بوده است. مقاله حاضر با اتخاذ رویکردی توصیفی و تبیینی، بدون اینکه داعیه نظریه پردازی در خصوص چگونگی رابطه دولت اسلامی و پدیده اقلیت های قومی را داشته باشد، کوشش کرد تا ضمن شناخت موقعیت فعلی اقوام ایرانی و علل وقوع مناقشات قومی، راهکارهای عملی و  مناسبی را برای ایجاد وفاق بین اقوام مختلف ایران و تحقق همبستگی ملی در شرایط کنونی، ارائه کند.

در يك جمع بندي كلي مي توان گفت كه قوام همبستگي ملي در ايران از يكسو متّكي به مناسبات دولت ملّي ( نظام جمهوري اسلامي ايران) با اقوام مختلف كشور و از سوي ديگر متّكي به كم و كيف روابط اقوام درون ایران با يكديگر است. از منظر اخير، افزايش تراكم روابط ميان اقوام، به ويژه در سه حوزة تعاملي اقتصاد، فرهنگ و اجتماع، از يكسو مي تواند موجب همبستگي ملّي شود و همة اقوام را در عضويت اجتماع ملّي قرار دهد و از سوي ديگر با تعميق تعلقات و وفاداري هاي اقوام به اجتماع ملّي، ثبات و پايداري اجتماع ملّي را تضمين كند. اصلاح مناسبات بين قومي يا افزايش تراكم و قرينگي روابط اقوام با يكديگر، اساسي ترين گام اجتماعي براي تضمين يكپارچگي ملّي است که در مقاله حاضر به چگونگی تحقق و برخی از ابعاد آن اشاره شد.

چکیده

پژوهش حاضر تحت عنوان «بررسی تعامل و همبستگی اقوام ایرانی در گفتمان اتحاد ملی» می‌باشد که به بررسی و تبیین همبستگی اقوام ایرانی در گفتمان اتحاد ملی می پردازد. چرا که انسجام ملی برای پایدار ماندن اجتماع یک نیاز و ضرورت اساسی است که همواره باید مورد توجه جدی قرار گیرد. هویت ملی در فضای تنوع قومی و مرزبندی‌های اجتماعی به عنوان یک عامل مؤثر در انسجام ملی قابل توجه است. هدف این نوشتار ارزیابی تعامل و همبستگی اقوام ایرانی به عنوان زمینه‌ای برای تحقق گفتمان اتحاد ملی است. در این پژوهش با بهره گیری از رویکرد جامعه شناسی تاریخی، وجوهی از گذشته که واجد اهمیت بوده و از طریق منابع کتابخانه ای و اسنادی جمع آوری شده است، مورد بررسی قرار می گیرد. در این نوشتار نگارنده در پی آن است که تعامل و همبستگی اقوام ایرانی را در گفتمان اتحاد ملی مورد بررسی قرار دهد.