نقش قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌‏ای در بحران سوریه و عراق

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- کارشناس ارشد روابط بین الملل، دانشگاه آزاد تهران مرکز
دریافت: ۱۱ دی ۱۳۹۴ | انتشار: 1 فروردین 1395

منابع و ماخذ

فارسی

1-دای، تامس، مترجم: ماکویی، سویل، «مدل های تحلیل سیاست گذاری عمومی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال یازدهم، شماره اول، بهار1387، شماره مسلسل 39.

2-قاسمی، محمد علی، «سوریه؛ بن بست دیپلماسی و گسترش میادین جنگ»، ماهنامه راهبردی دیده‏بان امنیت ملی، 1 اردیبهشت 1393، شماره 24-25، صص: 83-86.

3-بی نا، «سناریوی جدید غرب: سومالیایی کردن سوریه، ماهنامه آینده پژوهی»، 1خرداد 1393،  شماره 9، 10 و 11.

4-والرستین، امانوئل، مترجم: بختیاران، رضا، «آشوب ژئوپلیتیک: سوریه جالشی برای همه»، ماهنامه سیاسی – تحلیلی همشهری دیپلماتیک، 16 فروردین 1393. شماره 81، صص: 78-79.

لاتین

1 Ulusoy, Özgür, “Crocker: Başkalarının Hükümetini Değiştirmek İyi Fikir Değil”, , Cumhuriyet, 23. 02. 2013, s: 13.

2 Doğu Akdeniz’deki enerji jeopolitiği ile ilgili olarak bkz: Emre İşeri – Panagiotis Andrikopoulos, “Energy Geopolitics of the Eastern Mediterranean: Will Aphrodite’s Lure Fuel Peace in Cyprus”, Ortadoğu Analiz, Mart 2013, Sayı: 51, cilt: 5, s: 37 – 46.

3 Cıvaoğlu, Güneri “Petrol ve Kan”, Milliyet, 05. 04. 2013 http://siyaset. milliyet.com.tr/petrol-ve- kan/siyaset/siyasetyazardetay/05.04.2013.

4 Sönmez, Mustafa “Petrol Odaklı Kürt Federalizmi”, Cumhuriyet, 10. 08. 2012 http://www.cumhuriyet.com.tr/?hn=358128&kn=889&ka=4&kb=889

5- Yuva,mehmet(2014),”İran - Türkiye kıskacında Suriye”, aydınlık dergisi,June 11 2014.

6- Eyoob, mohammad,(2012)” The Arab Spring: Its Geoestrategic Significance”, ISPU, Aadjunct Scholar.

متن کامل

مقدمه

در این مقاله تلاش شده است با استفاده از نظریه «بازی: سیاست به مثابه انتخاب عقلانی در موقعیت رقابتی» تصمیم‏های عقلانی بازیگران مختلف تأثیر گذار در بحران سوریه و عراق مورد بررسی قرار گیرد. تصمیماتی که انتخاب آن از سوی بازیگران نقش محوری در توقف یا تداوم بحران دارد. نظریه بازی مطالعه تصمیم‌های عقلانی در موقعیتی است که دو یا چند بازیگر تصمیم می‌گیرند و نتیجه بستگی به انتخاب هر یک دارد. در این روش «بهترین» انتخاب وجود ندارد، «بهترین» نتیجه وابسته به چیزی است که دیگران انجام می‌دهند. به عبارت دیگر بازیگران باید نگاهشان نه تنها به خواسته‌ها و توانایی‌هایشان باشد، بلکه باید دیگران را هم مدنظر قرار دهند. نظریه‌های بازی می‌تواند در تصمیم‌های مربوط به جنگ و صلح، استفاده از سلاح‌های هسته‌ای، دیپلماسی بین المللی، مذاکره یا ایجاد ائتلاف در سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای و برخی موقعیت‌های سیاسی مهم به کار رود. بازیگر ممکن است فرد، گروه یا حکومت ملی باشد. هر فردی با اهداف معین می تواند عمل عقلانی انجام دهد.

نظریه بازی، به دنبال آن است که چگونه انسان های کاملاً عقلانی باید در شرایط رقابتی  تصمیم گیری کنند. بنابراین نظریه بازی شکلی از عقلگرایی است، اما در شرایط رقابتی قابل اجراست و نتایج بستگی به عمل دو یا چند بازیگر دارد. قواعد بازی انتخاب هایی را مطرح می کند که برای تمام بازیگران قابل دسترسی است. در نظریه بازی «بازدهی» به ارزش هایی اشاره می کند که هر بازیگر به عنوان نتیجه انتخاب ها و مؤلفه هایش به دست می آورد. به عنوان مثال در بازی «بحران سوریه» دو بلوک قدرتمند رودروی هم در یک مسیر در رقابت هستند. اگر هیچ کدام تغییر جهت (سیاست) ندهند، برخورد خواهند کرد؛ اگر هر کدام تغییر جهت دهد،«بزدل و ترسو» است. هر دو بازیگر تغییر مسیر می دهند تا از مرگ بگریزند، اگر چه خواستار «بدنامی ترسو» خوانده شدن نیستند. بنابراین نتیجه بازی (بحران) بستگی به این دارد که بازیگران چه خواهند کرد و هریک از آنها باید پیش بینی کنند که دیگری چه خواهد کرد. این شکل از «بازی با آتش» امر متعارف در روابط بین المللی است. 

مفهوم کلیدی در نظریه بازی، راهبرد می باشد. راهبرد به تصمیم سازی عقلانی اشاره می کند که بر مبنای آن برای کسب بازدهی مطلوب باید به تمام حرکت های ممکن طرف مقابل توجه کرد. هر چند پیگیری دقیق این مسئله امکان نابودی بزرگتر را ممکن است در پی داشته باشد. بنابراین در تحلیل بحران سوریه و عراق بر مبنای نظریه بازی لازم است نقش بازیگران (قدرت های) منطقه ای و بین المللی مورد توجه قرار گیرد.

در حال حاضر از میان عناصر پیش بینی نشده و متفاوت در آینده منطقه، مشخص کننده ترین وضعیت چگونگی حل بحران سوریه و عراق است: سقوط رژیم بعث و اسد و جایگزینی یک حکومت سنی معتدل یا پایداری اقتدار اسد و همچنین تداوم قدرت گیری داعش یا بازگشت ثبات به عراق. در صورت پایداری بشار اسد، در نهایت همانند سال های بعد ازسال های 1991 صدام حسین در عراق، مناطق وسیعی از کشور سوریه به دلیل عدم کنترل، در درون یک «آراف» یعنی جایی بین دوزخ و بهشت قرار خواهد گرفت. زیرا در این وضعیت، خلاء یک قدرت جدید متولد می شود و کنترل عناصر متفاوت موجود در منطقه - اگر سنی هم باشد - سخت خواهد بود.

برای تحلیل بحران سوریه و عراق ضروری است عوامل تأثیرگذار در ابعاد داخلی و خارجی را به طور همزمان مورد توجه قرار داد؛ چرا که بین این دو مقوله یک رابطه علت و معلولی وجود دارد. خاورمیانه مهد تمدن های بزرگ، جنگ ها و رقابت های واقعی است. در دین های تک خدایی، گهواره مدنیت های کهن بوده، پایه های تصوف در این منطقه پایه گذاری شده است؛ جنگ های عرب - اسرائیل در این منطقه آغاز شده است؛ به همین دلیل برای تفسیر و تحلیل مسائل روز منطقه خاورمیانه؛ عدم فراموشی گذشته و تاریخ منطقه و توجه بر آن ضروری است. برای این که خاورمیانه، در شناساندن تاریخ و ادراکات گذشته، امروز  و آینده منطقه، تأثیر گذار و جهت دهنده است.

 بهار عربی به مثابه یک تحول، در نوع نگاه مربوط به منطقه، تاریخ منطقه، اقتصاد، تجارب، تجهیزات، مشروعیت، تأثیرات انسانی منطقه، به دقت باید تحلیل و تفسیر شود. به خاطر این که درخاورمیانه،حکومت های با مدل غرب در قالب اصول دموکراسی حکومت نمی کنند. از زمان شروع تحولی که بهار عربی نام گرفته است؛ نزدیک چهار سال می گذرد. اما در کشورهایی که بهار عربی ورود پیدا کرده است؛ هنوز دموکراسی نیامده است. نیامدن دموکراسی در زمان کوتاه هم قابل مشاهده است. در مصر به مثابه مرکز دنیای عرب، علیرغم تغییر رهبر و قانون اساسی و به قدرت رسیدن محمد مرسی، با کودتای ارتش رهبر انقلابیون دستگیر و به زندان انداخته شد؛ نظامیان با رهبری السیسی با برگزاری انتخابات بار دیگر یک حکومت نظامی غیر دموکراتیک را ایجاد کردند. جامعه تونس هنوز استقرار و ثبات لازم را ندارد. وضعیت بحرین تحت حمایت عربستان که احتمال متلاشی شدن آن وجود دارد؛ مشقت بار است. در ارتباط با وضعیت اردن کسانی که تفسیر بدبینی دارند در حال افزایش است. 

بعد از شروع اتفاقات ماه مارت 2011، رژیم سوریه همراه با بشار اسد که «درحال رفتن و فروپاشی»ذکر می شد، با حمایت روسیه، چین و ایران در حال مقاومت است. این وضعیت، تحلیل های مربوط به سوریه و حتی علت تغییرات با مقیاس متوزان و عرف را بحت زده کرده است؛ طوری که آمریکایی ها، سرنگون شدن هرچه سریع تر بشار اسد را باور داشتند. به نظر نمی رسد قطبی شدگی سیاسی و دیپلماتیک در سوریه، تنها در چارچوب عوامل درونی قابل تحلیل باشد. نیروهای خارجی مهمی در سوریه وجود دارد. روسیه، ایران و چین از حکومت مرکزی و ایالات متحده آمریکا، انگلستان و ترکیه از قدرت های مخالف حکومت مرکزی حمایت می‏کنند.  قطبی شدگی بین آنها، انعکاسی از تقابل قدرت های اوراسیا و آتلانتیک است.


انعکاس های قطبی شدگی مسئله سوریه

سوریه؛ تونس، یمن، لیبی، اردن و یا بحرین نیست. در معادلات خاورمیانه، کلید خیلی مهم است. این حرف مهم هنری کسینجر که «در خاورمیانه جنگ بدون مصر، و صلح بدون سوریه» نمی باشد؛ به یک حقیقت خیلی مهم اشاره دارد. تحولات و اتفاقات موجود در سوریه و حمایت ایران، روسیه و چین از آن، تنها مسئله و معضل منطقه نیست، بلکه در تقابل دست های قدرتمند منطقه و جهان است. در بحران سوریه، در یک طرف، ایالات متحده آمریکا، قدرت های بزرگ اروپا همچون انگلیس و فرانسه و کشورهای منطقه از جمله ترکیه، عربستان سعودی، و کشورهای متعدد مسلمان و در طرف دیگر، روسیه، چین و ایران قرار دارد. این سه کشور در مسئله سوریه خطوط قرمز مشخصی دارند و مداخله نظامی را به طور قطع رد می کنند.

ایالات متحده آمریکا و اسرائیل، در شمال عراق ظاهر شده و علیه ایران، سوریه، و ترکیه یک دولت سحرآمیز و بزرگی را به وجود آورده و «دلیل راه یابی به دریای مدیترانه» را شرط تداوم و ادامه حیات آن تعیین کردند. با توجه به دلایل موجود، ذخایر نفتی غنی درعراق، تنها مال عراق، کردهای عراق و ترکیه نیست؛ به دلیل وجود ایالات متحده آمریکا، نفوذ تمام قدرت های بزرگ و قدرتمند را در پی دارد. به همین دلیل، مجادله به خاطر منابع نفتی، منطقه ای نیست بلکه جهانی است. کشورها با تمام امکانات دولتی، و با تمام قدرت و توانایی هایشان، تمام ابزارهای خود را به منطقه می فرستند.

کردهای موجود در چهار کشور ترکیه، عراق، ایران و سوریه با حمایت آمریکا، برای پایه گذاری کشور مستقل کرد، در شمال عراق و سوریه در حال جنگ هستند. با تحقق یابی این امر، انرژی (نفت) شمال عراق از طریق دریای سفید به جهان غرب انتقال داده می شود، کردها صاحب دولت و حکومت می شوند، اسرائیل نفس راحت خواهد کشید، شرق دریای  سفید تحت کنترل ایالات متحده، اسرائیل و انگلیس در خواهد آمد و قدرت روسیه در دریای مدیترانه تضعیف خواهد شد. به این موارد اگر آینده روابط اسرائیل با مصر و جستجوی فعالیت های نفت و گاز در دریای سفید را اضافه کنیم، یک طراحی و نقشه مشخصی دیده می شود.


ظهور سازمان PYD به مثابه امتداد PKK

سازمان PYD به مثابه امتداد PKK در سوریه، در شروع درگیری های منطقه وارد نشد. اما در نهایت بعد از یک دوره طولانی، درگیری های خود را با اردوی سوری آغاز کرده است. «رویکرد و ایده کَردیسم» مورد نظر PYD بعد از رسیدن به یک پختگی مشخص، نمایان شد که تحلیل گران، تلاش کردهای داخل ترکیه و عراق برای دستیابی به استقلال و خودمختاری را، به لحاظ زمانی در همین چارچوب تحلیل می کنند.

اتحاد شمال عراق و شمال سوریه برای راهیابی به دریای مدیترانه، ترکیه را تحت فشار قرار داده است. درخواست حمایت ترکیه از بارزانی رهبر شمال عراق در خصوص حل مسئله سوریه، مثمرثمر نبوده است. چرا که بارزانی ذاتاً کردهای سوریه را علیه تمامیت سرزمینی سوریه تحریک می کند و آنها را به مثابه بخش های از یک دولت مستقل کرد دعوت به اتحاد می‏کند. با جدایی و تزلزل در سوریه، طبیعتاً کردها از گروه هایدیگر از جمله پژاک به مثابه یک شاخه PKK حمایت های لازم را انجام خواهند داد.

بنابراین با شکل گیری بحران های سیاسی در سوریه و عراق، بازیگران منطقه ای مطابق مقدورات و معذورات خود، همچنین با تبعیت از آموزه های رئالیستی حاکم بر سیاست خارجی خود که مبتنی بر آموزه های واقع گرایانه می باشد؛ در صدد تأمین حداکثر منافع ملی خویش در ابعاد گوناگون از طریق مشارکت در بحران سوریه و عراق بوده اند. در همین راستا پرسش اصلی این است که نقش قدرت های منطقه ای در تحولات سوریه و عراق چیست؟ مسئله  اصلی این است که رقابت، تضاد منافع و دیدگاه های متعارض قدرت های منطقه ای موجب پیچیدگی، تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه و عراق شده است. همچنین تعارض منافع میان بازیگران منطقه ای تأثیر گذار در بحران سوریه و عراق، بازی با حاصل جمع جبری صفر را ایجاد کرده است. این نوع نگاه مانع هر گونه سازش، و راه حل سیاسی برای خروج از بحران سیاسی در سوریه و عراق شده است. این امر به نوبه خود علاوه بر پیچیدگی بیش از پیش بحران سوریه و عراق، موجب افزایش حجم منازعاتی آنها نیز گردیده است. مجموعه این شرایط و شکاف های عمده داخلی در کنار متغیرهای موثر و مداخله گر منطقه ای و بین المللی، موجب تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه و عراق شده است و راه حل سیاسی برای خروج از بحران را دشوار  ساخته است. 

از آغاز سال 2011 خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد تحولات اساسی و آبستن تغییرات جدی بوده است. در پی جنبش‏های مردمی و تحولات جدید در خاورمیانه و شمال آفریقا بسیاری از نظام های سیاسی و نظم منطقه ای تغییر یافته و الگوهای مختلفی از تحولات در کشور های مختلف رخ داده است که تفاوت های زیادی با هم داشته اند. در این میان وضعیت سوریه با تمام کشور های دیگر متفاوت است. در خصوص شکل گیری بحران سوریه مشخص گردید که اعتراضات این کشور در ابتدا عمدتاً خود انگیخته، خود جوش و الهام گرفتن از سایر انقلاب ها بود و به نظرمی رسید که هیچ سازمان کنترل کننده ای یا رهبران شناخته شده ای وجود نداشته باشد و حتی کانون ائولوژیکی  اپوزیسیون نیز فراتر از شعار هایی که خواهان پایان سرکوب و فساد است، نامشخص بود. همچنین مرکز ثقل اعتراضات به شکل عمده در مناطق حاشیه ای، پیرامونی و شهر های کوچک سوریه برای مبارزه با فساد، انجام اصلاحات و کسب آزادی بوده است. اگر چه اعتراضات مردم به دلیل وادار کردن نظام بر اصلاحات داشت به نتایج قابل قبولی می رسد؛ اما به تدریج و با نقش آفرینی کشورهای خارجی، این وضعیت در سوریه تغییر پیدا کرد به گونه ای که با حمایت مالی، لجستیک و تبلیغاتی بازیگران منطقه از جمله، ترکیه، عربستان و قطر از مخالفان نظام و همچنین با ورود اسلحه از کشورهای مجاور و تجهیز و تسلیح معارضین سوری به تدریج به اعتراضات خشونت آمیز تشدید می شد. 

بازیگران فعال دربحران سوریه سعی داشتند (دارند) که با بهره برداری از حوادث خونین جاری در سوریه  اهدف و خواسته های مورد نظر خود را در این کشور محقق یازند. در این ارتباط می توان به مثلث قدرت ایران، ترکیه و عربستان اشاره کرد که هر یک از این بازیگران در پی آن هستند که از اتفاقات پیش آمده در منطقه مهمترین استفاده را نموده و تحولات را به سمت و سوی منافع ملی خود جهت دهند. بی تردید می توان گفت هیچ رویدادی در سال های اخیر در ایجاد قطب بندی سیاسی که به نوعی یادآور دوران جنگ سرد است را نمی توان با تحولات سوریه و عراق مقایسه کرد. در این میان موضع گیری ها و سیاست های بازیگران منطقه ای و بین المللی شکلی تازه به معادلات سیاسی بخشیده است به گونه ای که برخی از دوستان قدیم را رویا‏روی یک دیگر قرار داده و از سوی دیگر رقبای استراتژیک را در عرصه سیاست سوریه به یکدیگر نزدیک کرده است.

 به طور کلی می توان بازیگران فعال در عرصه بحران سوریه و عراق را به دو دسته تقسیم کرد:

گروه اول دولت های هستند که با تاکید بر حل منازعه سوریه از طرق مسالمت آمیز خواهان ایجاد اصلاحات اساسی در این کشورها بدون هر گونه مداخله خارجی نظامی هستند. در این گروه طیفی از کشورهای قدرتمند و بازیگران جهانی چون روسیه و چین و بازیگران منطقه ای از جمله ایران، حزب الله  قرار دارند.

در گروه دوم کشورهای مانند آمریکا، اعضای شورای امنیت، اسراییل و ترکیه و عربستان و قطر به همراهی اتحادیه عربی قرار دارند. 

در حال حاضر بحران سوریه و عراق به مثابه "بحران سیاسی عمیق" به دلیل رقابت های منطقه ای، منافع متعارض، دخالت‏های قدرت های منطقه ای پیچیده و دشوار شده است. نکته مهم در خصوص بحران سوریه و عراق تعداد بازیگران فعال و تاثیر گذار در آن می باشد؛ در این میان نقش بازیگران منطقه ای از اهمیت فراوان بر خوردار است. به طور کلی می توان گفت بحران هایی که سه بازیگر یا بیشتر درآنها دخیل هستند، تمایل به زمان و دوران طولانی تر دارند. تمایل به حصول توافق در میان طرف های بحران به سطوح پایین ترِ رضایت از نتیجه منجر خواهد شد. نتیجه انکه بازیگران و قدرت های مختلف، مانع از دخالت یک دیگر در موضع سوریه و عراق می شوند و هیچ کس نمی‏تواند تاثیر زیادی روی سیاست داخلی سوریه بگذارد. همه قدرت ها محکوم به حرف زدن هستند تا عمل کردن؛ به همین خاطر نتایج تنگنای ژئوپلیتیک تحولات داخلی سوریه و عراق همچنان تا حد زیادی نا مشخص بوده و طرف های داخلی سوریه و عراق به حال خود رها شده اند.

در پایان می توان گفت که آینده نظام سیاسی حاکم بر سوریه و عراق، تا حد زیادی آینده خاورمیانه را مشخص خواهد کرد. در واقع سرنوشت بحران این دو کشور به عاملی تعیین کننده در چشم انداز آینده منطقه تبدیل شده است. هم اکنون قلمرو سوریه و عراق هم آورد ژئوپلیتیکی دو ائتلافی است که کامیابی هر یک آنها نظم مورد نظر آنها را در خاورمیانه حاکم خواهد کرد.

 اگر چه لازمه خروج از بحران سیاسی سوریه و عراق نیازمند قبول کردن دو عامل اساسی زیر است؛ اما نویسنده مقاله بر این باور هست که نتایج انقلاب مصر در چگونگی تحولات منطقه به خصوص سوریه و عراق تأثیرگذاری بیشتری داشته است که در پایان به چند مورد از آنها اشاره نموده ام. 

نخست: عدم دخالت نیروهای خارجی در این کشورها و تاکید بر حل منازعه از طریق گفتگو و کوتاه آمدن طرفین و دوم ضرورت انجام اصلاحات در نظام سیاسی سوریه و عراق همراه با شفاف سازی و اعتماد سازی مطلوب.


تأثیرات تحولات مصر بر آینده بهار عربی و بحران سوریه و عراق:

1- بهار عربی اگر چه از تونس آغاز شده اما آنچه باعث حیاتی بودن این فرآیند برای کل منطقه شده، مصر می باشد. این گام رو به عقب در مصر{کودتای ارتش و سقوط محمد مرسی}، باعث پایان بخشیدن به گسترش حرکت های مردمی برای دموکراتیزاسیون خواهد شد.  روند حرکت های مردمی که بعد از جنگ داخلی در سوریه، احتمال گسترششان در کشورهای دارای رژیم های اقتدارگرا بود، ضعیف شده است.

 2- دولت هایی که رهبر تغییر و تحول بوده اند، بنا بر نتایج برآمده در مصر، در رفتارهایشان تفاوت هایی مشاهده شده و اختلافات فکریشان آشکار گردیده است.

 3- رفتار دولت های غربی آینده بهار عربی را تحت تأثیر قرار خواهد داد. عدم تعریف تحولات مصر از سوی کشورهای منطقه و نیز کشورهای غربی به عنوان کودتا موضعی سیاسی بود. این رفتار به منزله سرنخی از رفتار آنان در برابر حرکت های مشابه در آینده نزدیک می باشد. تغییر سیاست حمایت از مخالفین و حرکت های مردمی و تأکید دوباره به تداوم و شکلگیری حکومت های اقتدارگرا از جمله اقدامات سیاسی کشورهای غربی به رهبری آمریکا می تواند باشد.

4- مصر بعد از انقلاب حمایت های مادی، ایدئولوژیک، لجستیک و سازمانی از مخالفان در سوریه را به عمل آورد، اما احتمال این که حکومت جدید مصر (نظامیان) به این حمایت ها تداوم بخشد، ضعیف است. این وضعیت باعث تداوم حکومت رژیم سوریه خواهد شد. علاوه بر این اخوان المسلمین که بزرگترین گروه مخالفان در سوریه می باشد، نخواهد توانست در مصر به مانند گذشته فعال باشد.

5-  انتظار این که حکومت جدید مصر از حکومت اسد، حمایت به عمل آورد انتظاری غیر واقعی است. اما می توان گفت که حکومت جدید مصر از مخالفان و به ویژه گروه های اسلام گرای داخل مخالفان در سوریه فاصله خواهد گرفت. این وضعیت هم باعث افزایش تضادها بین مخالفان سوری و جنگ داخلی در سوریه و عراق خواهد شد. 

6- حکومت اسد می دانست که تغییر  و تحول در مصر باعث تأثیرات منفی بر حرکت های اسلام گرایانه در کل خاورمیانه خواهد شد. چنانچه مشخص شد ظهور دولت اسلامی عراق و شام (داعش) باعث گردید بحران سوریه در سایه موقت قرار گیرد.


نتیجه گیری

آینده ژئواستراتژیک خاورمیانه در بازه‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت به وسیله تعاملات ترکیه، ایران و عربستان سعودی به همراه نقش حمایتی برجسته آمریکا و روسیه تعیین می‌شود. سوریه، عراق و بحرین به احتمال زیاد محل تلاقی هستند؛ محلی که رقابت‌های منطقه‌ای شکل می‌گیرند و نیز رژیم‌ها و مخالفان آن‌ها هم به عنوان بازیگران خودمختار و هم به عنوان نماینده قدرت‌های منطقه‌ای عمل می‌کنند. قدرت‌های منطقه‌ای تمایل دارند جذب مناقشات همراه انقلاب‌های عربی شوند.

یک مجموعه به هم پیوسته‌ای از تعاملات واگرایی و همگرایی در سطوح داخلی، منطقه‌ای و جهانی، به توصیف ماهیت آنچه که منجر به آغاز بهار عربی شد تداوم خواهد بخشید. به نظر می‌رسد که بهار عربی حداقل در چند فصل ادامه داشته باشد. حوادثی که بهار عربی را شکل می‌دهند در ابتدا از طریق واکنش‌های داخلی به نابرابری‌ها و ناعدالتی‌ها درون کشورهای جداگانه عربی خود را نشان داد. اما تأثیرات و نتایج آن را نمی‌توان به دور از تصویر منطقه‌ای بزرگتر و سیاست‌ها و اعمال بازیگران مهم منطقه‌ای و نیز قدرت‌های خارجی مانند آمریکا و روسیه شناسایی و پیش‌بینی نمود. این همان چیزی است که به بهار عربی، اهمیت ژئواستراتژیک می‌بخشد.

چکیده

شفافیت و به نتیجه رسیدن تحولات موجود در عراق و سوریه، تنها به توافقات مربوط به خود کشورها نیست؛ بلکه به تصمیمات و سیاست های منطقه ای و جهانی مربوط است. در هر دو کشور از یک طرف روسیه، ایران و چین قرار دارند که تمامیت ارضی حکومت مرکزی را مورد حمایت قرار می دهند. در طرف دیگر ایالات متحده آمریکا، انگلیس، فرانسه و ترکیه قرار دارند که سیاست های  ضد و نقیض و تنش زایی در خصوص حکومت مرکزی عراق و سوریه اعمال می کنند. به عبارت دیگر تداوم ابهام و عدم شفافیت در تحولات سیاسی سوریه و عراق، به دلیل وجود قدرت های قدرتمند اوراسیا در یک طرف و قدرت های بزرگ غرب در طرف دیگر است.