تأثیرات و پیامد‌های زبان عربی بر زبان فارسی دری

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- استاد بخش زبان عربی پوهنحی، زبان‌های خارجی پوهنتون، دانشگاه کابل
دریافت: ۳ دی ۱۳۹۸ | انتشار: 30 اردیبهشت 1399

منابع و ماخذ

1- القرآن الکریم.
2- ابن¬عقيل، عبداله (2010)، شرح ابن عقيل على ألفية ابن مالك، الناشر: دارالتراث.
3- ابن¬منظور، محمد بن مکرم (2010)، لسان العرب، بیروت، دار صادر.  
4- انصاری، زکریا بن محمد (1411)، الحدود الأنيقة، بیروت: دارالفكر المعاصر.   
5- الجوهري، أبونصر إسماعیل بن حماد (1987)، تاج اللغة و صحاح العربیة، الطبعة الرابعة، لبنان: دارالعلم للملایین.
6- الرازي، محمد بن أبوبكر بن عبدالقادر (1873)، مختار الصحاح، لبنان: مكتبة لبنان.
7- الزبیدي، محمد بن محمد بن عبدالرزاق المرتضی (2008)، تاج العروس من جواهر القاموس، کویت: طبعة الکویت.
8- السامراي، إبراهيم (1971)، مباحث لغوية، بغداد: بدون.
9- القصیر، أحمد (2005)، الألفاظ والأسالیب المهجورة فی القرآن الکریم، البغداد: المکتبة الشاملة الحدیثة الملتقی للتفسیر وعلوم القرآن.                                              
10- جوزيف، فندريس (2014)، اللغة، القاهره: المركز القومي للترجمة. القاهرة.
11- دهخدا، علي اكبر (1931)، لغت¬نامه دهخدا، تهران: موسسه لغت¬نامه دهخدا.   
12- رمضان، عبدالتواب (1995)، التطور اللغوي، قاهره: مكتبة الخانجي.
13- رمضان، نجار (2017)، نادية، فقه اللغة العربية وخصا ئصها، لبنان: دارالكتب العلمية.
14- رمضاني، ربابه (1396)، واژگان تحول يافته عربي در فارسي و چالش¬های فراروی مترجمان، تهران: دانشگاه علامه طباطبائي.
16- عمر، أحمد مختار (2008)، معجم اللغة العربیة المعاصرة، القاهره: عالم الکتب.
17- عميد، حسن (1383)، فرهنگ عمید، تهران: موسسه انتشارات اميركبير.
18- مجمع اللغة العربیة بالقاهرة (2011)، مکتبة الشروق الدولیة. الطبعة الخامسة.
19- محقق داماد، مصطفى (1397)، أصول فقه، قم: نورالثقلين.
20- معروف، دوکتوریحی (1386)، فن ترجمه.، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه¬ها (سمت).
21- معلوف، لويس (1380)، المنجد، مترجم: محمد بندر ريكي، تهران: انتشارات ايران.
22- ناظميان، رضا (1381)، روش¬هاي براي ترجمه از عربي به فارسي، تهران: انتشارات سمت.


متن کامل

مقدمه
زبان یک موجود زنده است، و هر آنچه که در موجود زنده از پیشرفت و عدم آن، قوت و ضعف و گسترش و عدم آن و انتشار و عدم انتشار رونما می‌گردد در آن نیز وارد می‌شود. و چنانچه  اشیاء زنده یکی از دیگری تأثیرپذیر هستند، زبان‌ها نیز از یکدیگر متأثر می‌باشند، و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری یک امر طبیعی در زبان‌ها می‌باشد، و هیچ زبان پیشرفته در دنیا پیدا نمی‌شود مگر اینکه موثر و یا متأثر از سایر زبان‌ها باشد. زبان عربی به حیث یک زبان بزرگ و بعنوان یکی از زبان‌های رسمی شش‌گانه در سازمان ملل متحد با بسیاری از زبان‌های دنیا از جمله زبان فارسی دری ارتباط محکم دارد، و زبان عربی به حیث زبان دین، و زبان قرآن کریم و زبان پیامبر معظم اسلام محمد مصطفی و به حیث زبان دعوت اسلامی تأثیر فراوان بر زبان فارسی دری دارد.
و تأثیر زبان عربی بر فارسی دری در یک بخش مشخص منحصر نگردیده بلکه بخش‌های مختلف از زندگی این زبان را احتوا می‌کند، از اینرو تعداد زیادی از واژگان و ألفاظ عربی در این زبان بعد از فتح افغانستان توسط مجاهدان اسلام در زمان خلافت حضرت عثمان در این زبان داخل شده است، و واژگان وارد شده عربی در زبان دری بیشتر از 60 فیصد واژهای این زبان را تشکیل می‌دهد و گاهی برای این واژگان عربی در زبان دری معادل پیدا نمی‌شود.
و حتی زبان دری از اصطلاحات علوم زبان عربی نیز تأثیر پذیر بوده است؛ بگونه‌ای که به کثرت از اصطلاحات علم اصوات، صرف، نحو و بلاغت عربی کار گرفته است. و همچنان این زبان بسیاری از موضوعات زبان عربی را استعمال کرده است. برای نمونه بیشترین اصطلاحات علم اصوات چون: ادغام، اخفاء، اقلاب، اظهار، همس، جهر، شدت، رخوت، استعلاء، استفال، انفتاح، تفخیم، ترقیق و غیره و همچنان بیشترین اصطلاحات صرفی چون: جامد، مشتق، مجرد، مزید، و حتی تقسیم کلمه به اسم، فعل و حرف و بیشترین اصلاحات علم نحو چون: فاعل، مفعول، مبتدا، خبر و غیره و بیشترین اصطلاحات علم بلاغت چون: تشبیه، استعاره، مجاز، حقیقت، کنایه، توریه، استفهام، نداء، وصل، فصل، قصر، ایجاز و غیره در زبان دری اصلاحات اصیل عربی‌اند. و همچنان زبان دری بعد از فتوحات اسلامی که افغانستان و مناطق همجوار آن را شامل شد در آغوش حروف عربی رشد و نمو کرد. نیز چنانکه زبان دری از زبان عربی متأثر گردید است، زبان عربی نیز از زبان فارسی دری متأثر می‌باشد، و این زبان از نفوذ زبان فارسی دری مصون نماند. که این تأثیرپذیری شامل قرض گرفتن بسیاری از واژگان زبان فارسی دری توسط عربی می‌گردد، و تعداد این واژگان زیاد بوده که از سرحد صد واژه تجاوز می‌کند، و گاهی برخی از این واژگان را قرآن کریم نیز استعمال کرده است؛ و بعضی از این واژگان را امام سیبویه در کتاب مشهور خود بنام (الکتاب) ذکر کرده است، که می¬توان از کلمات زیر که در کتاب مذکور ذکر شده نام برد؛ و آنها عبارتند از: لجام، دیباج، یرندج، نیروز، فرند، زنجبیل، ارندج و یاسمین (عمر، 2008).
بلکه تأثیرپذیری زبان عربی از دری از این حد گذشته و حتی این زبان به اشتقاق برخی افعال از واژگان جامد زبان دری پرداخته است، برای نمونه: فعل (جورب) به معنای: (جراب پوشید)؛ که در عربی استعمال می‌گردد از کلمه  (جراب) دری مشتق گردیده، و فعل (تکدی) که معنای آن (به گدای پرداخت) از مصدر تکدی دری مشتق شده و فعل (باس) به معنای (بوسید) از کلمه بوسه دری گرفته شده است (معروف، 1385: 67-66).
مقاله¬ پیش¬رو به این سوال پاسخ خواهد داد که تأثیرات منفی زبان عربی بالای زبان فارسی دری چگونه بوده است؟  و نیز ¬تأثیرات زبان فارسی دری بالا زبان عربی را مورد کاوش قرار داده است، که این خود سبب بیان ارتباط دستوری دو زبان مزبور می¬گردد، که بهترین راهگشای برای روابط دستوری هردو زبان مذکور می¬باشد، کسانی را که در راستای پژوهش¬های ادبی و دستوری زبان عربی و فارسی دری نیازمند است را کمک شایان می¬رساند، زیرا که تحقیق مقاله مزبور بگونه¬ دقیق از مراجع و مأخذ دست اول بهره جسته شده است. تا هر پژوهنده، محصل به آسانی بتواند درک کند، که میزان تأثیرات منفی زبان عربی بر زبان فارسی دری تا چه حد بوده، و همچنان پیش زمینه¬ برای تحقیقات گسترده در این زمینه خواهد شد.

1- پیشینه تحقیق
پیرامون تأثیر و تأثر زبان عربی مقالات و کتاب¬های فروان مورد مطالعه قرار گرفت که از جمله¬ آن می¬توان به مقالات ذیل و مورد بررسی شده توسط آنها اشارات کوتاه داشت:
- چگونگی تأتیرپذیری زبان¬های فارسی و عربی از یکدیگر؛ نویسنده: ظفری ولی¬اله وی در مقاله خویش چنین نگاشته است: زبان وسيله¬اي است براي برقراري ارتباط اجتماعي و به دو صورت ظهور مي¬کند: خط و گفتار. اين دو به تبع عوامل و تأثيرات متعدد دستخوش دگرگوني¬هاي فراوان مي¬شوند. همچنين زبان¬ها در تأثيرگذاري بر روي يکديگر گاه مايه فساد و فرسايش و گاه مايه شکوفايي متقابل مي¬گردند که از جمله مي¬توان به رابطه تاريخي ميان زبان فارسي و عربي اشاره کرد که مايه شکوفايي هر دو زبان گشته است. با اين وجود، در اکثر تحقيقات و مطالعات بيشترين اذعان و يا بزرگنمايي بر جانب تأثير زبان عربي بر فارسي بوده است و اين مقاله حدود واقعي اين تأثيرگذاري دوجانبه را مورد بررسي قرار مي¬دهد.
- تأثیر زبان فارسی بر ادبیات عصر جاهلی؛ توسط سید اسماعیل اجداد نیاکی؛ در مقاله خویش نگاشته است که: در زمينه شناخت تاثير و تاثر فرهنگ¬ها بر يکديگر و شناخت ميزان آن شايد رواج و گستره نفوذ واژه¬ها در يک منطقه صادق¬ترين گواه بر ميزان تاثيرگذاري تمدني بر تمدن ديگر باشد. در اين مقاله تلاش شده به بررسي نفوذ واژگان فارسي در اشعار عربي عصر جاهلي و به تبع آن به بررسي نوع آن نفوذ، و نيز نقشي که حکومت تابع ايران در رونق¬بخشي اشعار جاهلي داشت، پرداخته شود. واژه¬هاي دخيل پارسي در اشعار جاهلي حکايت از نفوذ ديني، اقتصادي، نظامي و سياسي ايران پيش از اسلام در جزيره¬العرب دارد.
- مطالعه تاثير بكارگيري يك الگوي تدريس تركيب شده از الگوهاي نوين تدريس بر يادگيري؛ جعفري ثاني حسين: وی هدف اصلي اين پژوهش را مطالعه تاثير بكارگيري يك الگوي تركيبي بر يادگيري دانش-آموزان در دروس فارسي، عربي و انگليسي دوم راهنمايي مي¬داند. اين پژوهش شبه تجربي است، كه طي دو مرحله مقدماتي و نهايي به اجرا در آمده است. مطالعه نواقص و مشكلات طرح درس¬ها و آزمون¬هاي ساخته شده و اصلاح آنها در مرحله مقدماتي و اجراي طرح درس¬ها در نمونه اصلي شامل بيست كلاس پايه دوم (ده كلاس بعنوان گروه آزمايشي و ده كلاس بعنوان گروه گواه) در مرحله نهايي صورت گرفته است. در اجراي پژوهش از پيش آزمون و آزمون نهايي و گمارش تصادفي كلاس¬هاي پايه دوم در هر مدرسه بعنوان آزمايشي و گواه استفاده شده است. جامعه آماري اين پژوهش مدارس راهنمايي پسرانه ناحيه 1و 4 آموزش و پرورش شهر مشهد مي¬باشند و نمونه مورد مطالعه شامل ده مدرسه كه از هر مدرسه دو كلاس پايه دوم (جمعا 20 كلاس پايه دوم) به صورت خوشه¬اي انتخاب شده¬اند.
- تاثير زبان و ادب فارسي در زبان و ادب عربي؛ راثي محسن: هرگونه داد و ستد فرهنگي و مبادله تجارب و استفاده از ثمرات عقول و افکار از لوازم و ضرورت¬هاي حيات معنوي هر ملت اصيل و متمدن و فرهنگ آفرين است که مي¬خواهد در تاريخ استوار و پابرجا و ماندگار باشد. تاثير متقابل زبان و ادبيات فارسي و عربي از ارمنه باستان امر بديهي و نشانه پيوند عميقي است به ويژه بعد از اسلام اين ارتباط و تاثير و تاثر بيشتر و وسيع¬تر گرديده درباره تاثير عربي در فارسي کتب و مقالات فراواني نوشته شده است. اما در زمينه تاثير فارسي در عربي تحقيق و پژوهش شايان و به سزا به عمل نيامده است و مجال سخن بيشتر و گفتار مفصل¬تر و تحقيق عميق¬تر را نياز دارد. اين مقاله به اجمال سعي دارد به موارد زير اشاره کند: چگونه کلمات و لغات فارسي از پيش از اسلام و بعد از آن وارد زبان عربي شده و اسلوب و نگارش عربي تا چه اندازه تحت تاثير فارسي قرار گرفته است مضامين حکم و امثال از متون قديم ايراني چگونه وارد زبان عربي شده و به چه کيفيت در نظم و نثر عرب بکار رفته است.
- بررسي تاثير زبان عربي بر نظام واجي زبان فارسي و گونه¬هاي آن؛ نغزگوي كهن مهرداد: تماس زباني يکي از عوامل مهم تغيير در زبان¬ها است. در تماس زباني، دو يا چند زبان در مجاورت يکديگر قرار مي¬گيرند و باتوجه به عوامل اجتماعي - زباني بر هم اثر مي¬گذارند. زبان فارسي و ديگر زبان¬هاي ايراني از همان آغاز گسترش در فلات ايران با زبان¬هاي غيرايراني بومي اين سرزمين پهناور و نيز زبان¬هاي اقوام مجاور در تماس بوده¬اند. زبان¬هاي سامي و در بين آنها زبان عربي، از زمان ورود اسلام به ايران، بيشترين تماس و در نتيجه بيشترين تاثير را بر زبان¬هاي ايراني، از جمله فارسي و گونه¬هاي محلي آن داشته¬اند. قسمت مهمي از اين تاثيرات، به خصوص در فارسي معيار امروز و فارسي دري قرون اوليه هجري، در حوزه واژگان و صرف صورت پذيرفته است و عناصر و انگاره¬هاي زباني از لايه¬هاي بالاي اجتماعي وارد فارسي شده است.
- بررسي تاثير و تاثر متقابل عرب و زبان عربي و شعر فارسي در قرون نخستين هجري؛ طايفي شيرزاد، پورشبانان عليرضا: حضور اعراب در ايران و دوام اين حضور تا حدود سه قرن در اين سرزمين، تاثيرات فوق-العاده¬اي بر زبان و ادبيات ايرانيان و اعراب گذاشته است که اغلب پژوهشگران اين امر را از زاويه¬اي منفي بازکاوي كرده¬اند؛ اما در اين مقاله سعي بر آن است با دلايل کافي و از زاويه¬اي مثبت نشان داده شود که اگرچه شعر و ادبيات فارسي نمود بارزي در اين دوران (قرون نخستين هجري) ندارد، نمي¬توان اين مساله را دليلي بر سکوت و خاموشي مطلق ادبيات ايران در نظر گرفت؛ چراکه در اين دوران زبان و ادبيات ايران به تدريج و در حرکتي پويا و به ظاهر ناپيدا روندي رو به رشد را طي کرده است؛ بگونه¬اي که زمينه شکوفايي شعر و ادبيات فارسي در قرن¬هاي بعد در همين زمان پايه¬ريزي مي¬شود. در اين دوران اگرچه خط و زبان پهلوي به تدريج جايگاه خود را از دست داد، با گذر زمان و به موازات بروز توانمندي¬هاي ايرانيان، زبان فارسي متولد شد و با استفاده گسترده از خط عربي بعنوان ابزاري بسيار کارا و آسان (نسبت به ساير خطوط) که در سايه پذيرش دين مبين اسلام و استقبال شديد مردم از اين آئين الهي، در بخش¬هاي زيادي از ايران رواج يافته بود، با حمايت سردمداران حکومت¬هاي نيمه مستقل، به زبان ملي ايرانيان تبديل گرديد. در واقع در اين دوران ارتباط ايرانيان با اعراب با پشت سر گذاشتن فراز و نشيب¬هاي بسيار، از يک¬سو باعث وحدت زباني ميان ايرانيان و تمسک آنها به زباني نو و گسترش فراگير آن شد و از سوي ديگر با حضور طبقه خاصي از ايرانيان در گستره شعر عرب، خدمات ارزنده¬اي به زبان و فرهنگ عربي عرضه شده و زبان عربي دوراني از رشد و شکوفايي را تجربه کرد.
- تاثير راهبردهاي يادگيري زبان دوم بر فرآيند يادگيري زبان عربي؛ طاهره اختری: تحقيق حاضر به بررسي رابطه راهبردهاي يادگيري زبان دوم و فراگيري زبان عربي پرداخته و نقش رشته تحصيلي و جنسيت را در کاربرد اين راهبردها مشخص نموده است. به اين منظور، نخست از حدود 900 نفر از دانشجويان کارشناسي (ورودي 84-82) رشته¬هاي فلسفه و زبان و ادبيات عربي دانشگاه¬هاي تهران، الزهرا علامه طباطبايي، شاهد و امام صادق، تعداد 285 نفر بطور تصادفي براي پاسخ دادن به پرسشنامه راهبردهاي يادگيري زبان دوم انتخاب شدند؛ سپس نمره خام کنکور زبان عربي و نمره دانشگاهي آنها (در دروس مکالمه و قرائت متون عربي)، استخراج و ضريب همبستگي آن با نمره پرسشنامه مقايسه گرديد. اين مقايسه نشان داد که بين راهبردهاي يادگيري و توان بالقوه يادگيري زبان عربي همبستگي وجود دارد.

2- پیامدهای تأثیر و تأثر میان هر دو زبان
تأثیر و تأثر متقابل میان زبان‌های عربی و دری پیامدهای مثبت فراوانی دارد، علاوه بر آن این امر پیامدهای منفی نیز داشته است. از جمله مهمترین پیامدهای مثبت تأثیرپذیری زبان دری از زبان عربی این است که زبان عربی موجب پیشرفت و بقای این زبان همچون زبان زنده دنیا گردیده است، یقیناً زبان دری ارتباط محکمی با زبانی داشته که بقاء و جاویدانه¬گی¬اش را قران کریم با این گفته¬اش: (إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون)؛ (ما قرآن را نازل کردیم و ما یقینا حافظ و نگهبان آن نیز می‌باشیم؛ ضمانت کرده است).
همچنان زبان دری در شکوفایی، رشد و نموی زبان عربی نقش مهم و بارز داشته است، اما این مقاله به بیان پیامدهای منفی تأثیرپذیری زبان دری از عربی می‌پردازد، که این پیامدهای منفی مصادیق فراوانی داشته که ذیلا به برخی آنها می¬پردازم.
برخی از کلمات؛ واژگان و عباراتی که ریشه عربی دارند اما عرب امروز آنها را در هنگام تکلم¬شان استعمال نمی¬کنند لذا این واژگان و عبارات متروک و مهجور گردیده¬اند. اما بعضی از دری زبانان هنگام تکلم¬شان به زبان عربی آنها را استعمال می‌کنند، ایشان فکر می‌کنند که این واژگان و عبارات هنوز در زبان عربی کاربرد داشته و مورد استعمال می‌باشند از اینرو مرتکب خطاء و اشتباه می¬شوند. چنانچه در مقدمه بیان گردید زبان¬ها قابلیت پیشرفت و انکشاف را داشته و همچنان با ضعف و اضمحلال نیز مواجه می‌گردیدند و لازم به یادآوری است که زبان همواره تمام الفاظ، واژگان و عبارات خود را در طول حیات¬اش حفظ نکرده بلکه مدتی آنها را استعمال کرده و سپس برخی آنها را استعمال نكرده و متروک می‌سازد و به عوض آنها واژگان، الفاظ و ترکیب‌های دیگری را بکار می¬برد. و شكي نيست كه زبان به تجدید و نوآوري ضرورت دارد و تجديد و نوآوری زبان با ایجاد واژگان و عبارات جدید تحقیق پیدا می‌کند، در غیر این صورت هیچ زبان هر قدر که از نظر شکوفایی و قوت نيرومند باشد نمی¬تواند جوابگوی نیازمندی‌های عصر جديد باشد، لذا بر دري زباناني كه عربی صحبت می‌کنند لازم است تا این حقیقت را درک نموده و از استعمال واژگان و عبارات مهجور و نامأنوس در هنگام حرف زدن به زبان عربی اجتناب ورزند.
منتصر خلیل ابراهیم در مقاله¬اش که در سال (2012) در مجله (سر من رأی) دانشگاه سامراء تحت عنوان (الفاظ مهجور در زبان عربی) نشر گردید، کلمات زیر را مهجور و نامأنوس خوانده است.
المرباع: كه اين كلمه عبارت از یک چهارم بخش غنیمت است که سهم رئیس قبیله در جاهلیت بوده است (مجمع¬اللغه العربیه، 2011).
النشیطه: عبارت از غنیمتی است که جنگجویان قبل از رسیدن به هدف¬شان آنرا بدست می¬آوردند (الجواهری، 1987).
الفضول: جمع فضل که جمع، به صورت مفرد استعمال گردیده و بر چیزی بی¬برکت دلالت می‌کند (الزبیدی، 2008).
الحلوان: که به معنای اجرت دلال و رهنما است (مجمع اللغه العربیه، 2001).
الجعتب: که معنای جعتب حرص است (ابن¬منظور، 2010).
علاوه بر آنچه که منتصر خلیل ابراهیم آنرا در این باب ذکر کرده است الفاظ مهجور و متروک زیادی در زبان عربی وجود دارند، که اینک به برخی از آنها می¬پردازم:
1) ألت: که معنای آن نقصان بوده است یکی از الفاظ مهجور عربی می¬باشد که اکنون کاربرد ندارد، این واژه را حضرت عبدالرحمن بن عوف در روز شوری در کلام¬اش استعمال کرده گفت: "لا تغمدوا سیوفکم عن أعدائكم فتؤلتوا أعمالكم". ترجمه: از استعمال شمشير بر دشمنان¬تان خودداري نكنيد كه در اعمال¬تان نقصان ايجاد می¬گردد.
۲) حشحش: که معنای آن حرکت و جنبش بوده است. و روایت است که این واژه را حضرت علی و فاطمه نیز استعمال کرده¬اند.
۳) جاس: به معنای رفت و برگشت.
۴) الجوس: طلب چیزی به مشقت و سختی.
۵) وجس: احساس نسبت به چیزی.
۶) بهنس: به ناز و خرامان گشتن.
۷) شنخف: مرد بلند و بزرگ.
۸) الکردوم: مرد کوتاه و فربه.
۹) بیذارة: اسراف در خرج و مصرف.
10) بسبس: به سرعت دوید.
۱۱) أهنف: آمادگی برای گریه کردن.
۱۲) أتراب: هم سن و سالان.
علاوه بر واژه¬ها و الفاظ مهجور در زبان عربی عبارات و جملات مهجور و متروک چون (القتل أنفی للقتل) ترجمه: قتل بهترین بازدارنده قتل است. نیز وجود دارد این مثال یکی از عبارات مهجوری است که در عصر جاهلی مستعمل بوده و کاربرد داشته است اما با آمدن اسلام مهجور گردیده است و اسلام به عوض آن عبارت: (و لکم فی¬القصاص حیاة) ترجمه: (قصاص تضميني براي زندگی شما مي¬باشد) را که بهتر از آن است عنوان کرد.
1) و همچنان در زبان عربی علاوه بر آنکه واژگان متروک و مهجور وجود داشته واژگان و کلمات نامأنوس که معانی آنها به آسانی درک نمی¬شوند نیز وجود دارند. این نوع واژگان، ریشه عربی داشته اما عرب بخاطر نامانوس بودن آنها، آنها را ترک نموده و مورد استفاده قرار نمی¬دهند، که می¬توان واژه¬های (التكأكو) و (الافرنقاع) که معنای آنها به ترتیب (تجمع و دور شدن) است از قبیل کلمات نامانوس خواند، این دو واژه را عيسى بن عمر و نحوی در سخنان¬اش هنگامی که از بالای مرکب¬اش به زمین افتاد و مردم به اطراف او جمع شدند استعمال نمود. وی گفت: (مالكم تكأكأتم علي كتكأكئكم على ذي جنّة افرنقعوا عني) چه شده است که در اطرافم جمع شده¬اید چنانچه در اطراف دیوانه¬ها تجمع می‌کنید از کنار من دور شوید (مجمع اللغه العربیه، 2011).
2) کلمات که در ميان هر دو زبان کاربرد دارند: برخی از واژگان و عبارت¬ها وجود دارند که ریشه عربی داشته و همزمان در هر دو زبان کاربرد دارند، اما بعضی از دری زبانان فکر می¬کنند که این واژگان و عبارات صرف در زبان عربی کاربرد دارند نه در زبان دري، در حالیکه اینها به یک معنی در هر دو زبان كاربرد داشته و استعمال می¬گردند. بعنوان نمونه برخی از دری زبانان فکر می‌کنند که ترکیب (تحصیل علمی) و واژگان (مخفی و ترتیبات) امروزه در زبان عربی کاربرد ندارند، در حالیکه حقیقت چیزی دیگری است بلکه این واژگان و الفاظ در هر دو زبان به یک معنی استعمال می‌گردند. بطور مثال: لفظ (ترتیبات) در جمله مفیده عربی زیر بکار رفته است: (اتفق المجلس العسكري وقوى الحريه و التغيير في السودان على ترتيبات تشكيل الحكومه المدنيه) و واژه (مخفی) در متن عربی زیر استعمال شده است (في¬القرن السادس ضرب زلزال مدينه صور، وأدى إلى تدميرها غرقت المدينة تحت الأرض، ثم صارت مدينة ثانية مخفية تحت البحر) و همچنان تركیب تحصیل علمی به همان معنای دری¬اش در عبارت مفید عربی ذیل بکار رفته است: (تبيّن المؤشرات إلى أن ارتفاع معدلات التحصيل العلمي يمكن أن يؤدي إلى خفض مخاطر النزاع الداخلي).
3) کلماتی که ريشه دری دارند و در زبان عربی مورد استعمال قرار می¬گیرند: برخی از واژگان وجود دارند که ریشه دری داشته و در زبان عربی استعمال می¬گردند. در حقیقت این واژگان دری، معرّب گردیده¬اند. و در زبان عربی معادل این واژگان دری نيز وجود دارند اما امروز اکثرا عرب از این واژگان معرب دری استفاده می‌کنند و الفاظ و واژگان اصیل عربي را استعمال نمی‌کنند. اما دری زبانان هنگامی که عربی صحبت می‌کنند در این زمینه به دو مجموعه تقسیم می‌گردند.
گروه اول: این گروه بدون اینکه بدانند که در زبان عربی معرب دری این واژگان نیز کاربرد داشته این واژگان را در هنگام حرف زد¬شان به عربی، استعمال می‌کنند. از اینرو در اشتباه قرار می‌گیرند، و گروه دوم: می¬دانند که در زبان عربی برای این معانی و مفاهیم واژگان معرب فارسی دری وجود دارند اما آنها ترجیح می¬دهند تا کلمات و واژگان اصیل عربی را در هنگام حرف زدن استعمال نمایند زیرا آنها فکر می‌کنند که عرب استعمال واژگان عربی را در اینجا ترجیح می¬دهند، و این زعم¬شان چنانچه قبلا تذکر دادم خطا می‌باشد.
یحی معروف می‌گوید: «بسیار اتفاق افتاده که واژگان معرّب، قبل از تعریب، معادل عربی داشته¬اند، اما به دلیل استعمال فراوان واژه معرّب، معادل¬ها کارآیی خود را از دست داده و تعریب آنها شایع می‌شود».

جدول1) زیر چند نمونه از واژگان معرب زبان دری که در زبان عربی بیشتر از واژگان اصیل عربی کاربرد دارند را نشان می‌دهد:
..................................................................................

4) گاهی در زبان عربی برای برخی از معانی و مفاهیم از خود آن زبان اسماء و واژگان وجود ندارد، بلکه زبان عربی در این زمینه از الفاظ و واژگان سایر زبان¬ها به ویژه زبان دری استفاده مي¬كند، بعنوان نمونه زبان عربی برای واژگان زبان دری که ذیلا به انها اشاره مي¬گردد الفاظ و واژگان معادل وضع نکرده است.
الف) زنجبیل: که این واژه ریشه دری داشته و آن عبارت از کلمه (زنجفیل) می¬باشد، و قرآن کریم نیز این واژه را استعمال کرده است. چناچه می‌گوید: (ويسقون فيها كأساَ كان مزاجها زنجبيلاَ) (مجمع اللغه العربیه، 2011).
ب) لجام: این واژه در زبان عربی ریشه و اساس نداشته بلکه ريشه دري دارد (همان).
ج) دیباج: این واژه به یک نوع جامه دلالت می‌کند که فارسی معرب است (الجواهری، 1987).
د) الیرندج: که به پوست سیاه دلالت کرده و صاحب صحاح فی¬اللغه از أبی عبید نقل می‌کند که اصل این واژه فارسی دري است.
هـ) النیروز: که نیروز یا نوروز اولین روز سال شمسی بوده و این واژه فارسی می‌باشد (مجمع اللغه العربیه، 2011).
و) الفرند: به کسر فاء و راء به معنای شمشیر یا جوهر آن می‌باشد.
ز) الأرندج: این واژه به معنای پوست سیاهی است که از آن بوت ساخته می‌شود (همان).
و همچنان زبان عربی الفاظ و واژگان برای اشیاء و مسمیات جدید چون واژگانی که ذیلا آن اشاره می‌گردد وضع نکرده است. انترنت، نیکل، آکسیجن، پوتاشیم، نایترروجن و غیره، از اینرو گاهی برخی از دری زبانان زمانی که بخواهند نام¬های این اشیاء را یاد کنند فکر می‌کنند که عرب برای این اشیاء در زبان¬شان اسماء و واژگان وضع نموده¬اند زیرا به زعم آنها نمی¬شود که زبان عربی با این بزرگی و گستردگی به تمام معانی و مفاهیم نام¬ها و واژگان وضع نکرده باشد، از اینرو آنها در صحبت¬هایشان به زبان عربی این واژگان معرّب را استفاده نکرده و تلاش می¬ورزند تا به این معانی و مفاهیم، الفاظ و واژگان عربی دریابند لیکن با وجود هه تلاش¬ها به هدف¬شان نمی¬رسند، زیرا زبان عربی یا به این مفاهیم اسماء و واژگان وضع نکرده و یا هم اسماء دال بر این مفاهیم را از سایر زبان¬ها به زبان عربی ترجمه نکرده بلکه به تعریب آنها اکتفا ورزیده است.
5) گاهی در زبان¬های عربی و دری کلمات و واژگان مشترک ديده می‌شود که آنها ریشه عربی دارند و به حروف، حرکات و سکنات همسان در هردو زبان نوشته می‌شوند، اما معانی و مفاهیم هرکدام این واژگان مشترک در هر یکی از دو زبان متفاوت می‌باشد، بسیاری از اوقات دری زبانان در هنگام صحبت کردن به زبان عربی در استعمال این واژگان مرتکب اشتباه می‌شوند، و فکر می‌کنند که این واژگان در هر دو زبان معانی همسان دارند.

جدول 2) زیرمجموعه از واژگان مشترک میان هر دو زبان و اختلاف معانی آنها را در هريک از این دو زبان نشان می‌دهد:

شماره    واژه    معنای دری    معنای عربی

1    مخابرات    اداره مخابرات و تکنالوژی معلومات    ادارۀ امنیت
2    تقلیدی    تقلیدی    قدیمی، یا سنتی
3    میمون    حیوان مشهور    مبارك
4    ناظر    نظارتگر    ناظم مدرسه
5    رسوم    رسم و رواج    فيس، نقاشيها
6    شراب    نوشابۀ الکلی    هرنوشيدني
7    مکتب    مدرسه    دفتركار
8    ملت    مردم    دين
9    تخلف    خلاف ورزی    عقب ماندگی
10    نشاط    شادمانی    چابکی
11    موظف    مکلف    کارمند
12    حوصله    صبر    چینه دان
13    اسباب    وسایل    سبب ها
14    صورت    چهره    عکس
15    خسیس    بخیل    پست
16    مجتمع    محل مسکونی    اجتماع
17    اداره    مؤسسه    چرخانیدن
18    نفر    شخص    گروهی از مردان
19    غالی    بد    بلند منزلت
20    برق    برق    روشنای
21    دغدغه    نگرانی    تحریک
22    عکس    تصویر    برعکس
23    مجرم    گنکار    جنایتکار
24    بهار    فصل بهار    مصالحه برای خوشگوار ساختن غذا
25    ناظم    مسؤول اداره    سراینده
26    شوکت    عظمت    قاشق
27    مصرف    استفاده کردن    بانک
28    استراحت    خواب    تفریح کردن
29    مشروع    جائز    پروژه
30    اعتماد    باور    تکیه کردن
31    اعتیاد    معتاد شده    عادت کردن
32    تعلیمات    تدریسات    هدایات و رهنمایها
33    إشغال    تهاجم وتجاوز    مشغول ساختن چیزی
34    استعداد    توانایی    امادگی
35    حریص    طمع کننده    توجه کننده
26    حاشیه    حاشیه کتاب    اطرافیان مسؤولین
27    تجاوز    ظلم و ستم    گذشت از کنار چیزی
38    مورد    مثال    سرچشمه اب
29    کثیف    چرک یا ناپاک    بسیاریا زیاد
40    مهمات    اسلحه    وظایف، پست ها
41    ظروف    ظرف ها    حالات
42    محصل    محصل دانشگاه    کارمند تصفیه نقره درمعدن
43    استثمار    استعمار    انتفاع
44    تقلب    فریب    گردش به هر طرف
35    توطئه    مکر، وفریب    مقدمه، یا زمینه سازی
46    موقف    جایگاه    دیدگاه یا نظر
47    طلا    زر    چوچه انسانها وحیوانات
48    قهر    غضب    کامیابی، غلبه
49    انقلاب    تغییر نظام توسط مردم    کودتا
50    توجیه    تبریر    ارشاد ودعوت
51    فرض    احتمال    اجبار

6) برخی از واژگان مشترک میان زبان¬های عربی و دری وجود دارند که اصلا ریشه عربی نداشته اما به حروف و حرکات و سکنات همسان در هر دو زبان نوشته می‌شوند، لیکن هر واژه از از این واژگان در هریک از این دو زبان که استعمال می¬شود ریشه و اساس در خود همان زبان دارد و هیچکدام آنها از زبان دیگری گرفته نشده است، و همچنان معنای هر کدام این واژه در هر دو زبان متفاوت است. بطور مثال: واژگان: سرد، زخم، زبون و تخم و غیره، هرکدام اینها در زبان عربی یک معنی و در زبان دری معنای دیگری دارند. اما برخی از دری زبان¬ها در هنگام حرف زدن¬شان به عربی موضوع را خلط کرده و دچار مشکل می‌شوند بنحویکه احیانا در استعمال عربی برداشت معنای دری و در استعمال دری مفهوم و معنای عربی از آنها می-گیرند.

جدول 3) اختلاف معانی هریک از این واژگان را در هر دو زبان بیان می‌کند.

شماره    واژه    معنای دری    معنای عربی
1    سرد    سردی، ضد گرم    سرد سخن یعنی روایت سخن (عمرا، 2008)
2    زخم    جرح    دفع و طرد و نیز به معنای بوی بد آمده است (ابن¬منظور، 2010).
3    زبون    ذلیل و خوار    مشتری، خریدار
4    تخم    دانه    یک نوع مرضی است که دراثر پرخواری و یا خوردن طعام نا مناسب به میان می‌آید (مجمع اللغه العربیه، 2011)
5    قشر    نسل (دهخدا ماده: ق ش ر)    پوست
6    بزم    محفل (عمید ب ز م)    چک گرفتن
 
7) و احیانا برخی از لقب‌ها، پست‌ها و وظائف اداری مشترک میان هر دو زبان می‌باشند که أساسا ریشه عربی داشته و به حروف، حرکات و سکنات همسان در هر دو زبان نوشته می‌شوند، اما احیانا جای و مکان استعمال این القاب و پست‌ها در هریک از این دو زبان متفاوت می‌باشند، لیکن بعضی از دری زبان‌ها فکر می‌کنند که این القاب و وظایف در جاهایی‌که در زبان دری بکار می¬روند در زبان عربی نیز در همان جاها و اماکن استعمال می‌گردند، که این زعم¬شان عاری از حقیقت بوده از اینرو در اشتباه قرار می‌گیرند.
بطور مثال لقب: (وزیر) در هر دو زبان برای شخصی که امور وزارت به دوش آن است استعمال می‌گردد، در حالیکه استعمال القابی چون: (رئیس، مدیر و آمر) در هر یکی از این دو زبان متفاوت می‌باشد.
مثلا: در زبان دری برای شخصیکه امور دانشگاه را به پیش می¬برد رئیس دانشگاه گفته می‌شود، در حالیکه در زبان عربی به آن شخص لقب (مدیر) استفاده می‌گردد. و همچنان در زبان دری شخصیکه ریاست دانشکده را به عهده دارد لقب رئيس برايش استفاده می‌شود اما در زبان عربی به این شخص لقب (عمید) خطاب می‌شود و برای شخصی که امور دیپارتمنت را عهده¬دار است در زبان دری لقب آمر استعمال می‌گردد در حالیکه به این شخص در زبان عربی لقب (رئیس) خطاب می‌گردد.
8) و گاهی برخی از دری زبان¬ها در هنگام تکلم به زبان عربی با مشکلات در استعمال برخی از ترکیب¬های مشترک میان هر دو زبان که از نظر ترتیب در هر دو زبان با هم تفاوت دارند مواجه می‌گردند. بدون شک تقدیم و تأخیر کلمات در ترکیب¬ها امری است که به قواعد هر زبان تعلق دارد. و معقول و منطقی نیست که قواعد یک زبان بر زبان دیگر تحمیل گردد. بعنوان نمونه: عرب وزارت تربیه و تعلیم می‌گویند آنها واژه تربیه را بر تعلیم در این ترکیب مقدم می¬نمایند در حالی که افغان¬های دری زبان وزارت تعلیم و تربیه می‌گویند اینها کلمه تعلیم را بر تربیه مقدم می¬نمایند. و اگر دري زبان¬ها، در هنگام صحبت کردن به عربی وزارت تعلیم و تربیه بگویند بدون شک که اشتباه می¬کنند. و مانند ترکیب گذشته ترکیب (ماء الورد)، عربی می¬باشد. و اگر دری زبان¬ها در تکلم¬شان به زبان عربی (ورد الماء) بگویند چنانچه ترتیب به همین شکل در زبان دری می‌باشد اشتباه می¬کنند. در زبان دری ترجمه این ترکیب عربی (گلاب) می‌باشد که واژه گل در این ترکیب مقدم بر واژه آب است در حالیکه در زبان عربی عکس آن درست می‌باشد.
9) یکی از اشتباهاتی که برخی از دری زبان در هنگام حرف زدن به زبان عربی مرتکب آن می¬گردند، همانا فهم معانی اسم¬های ملحق به مثنی و استعمال درست آن می¬باشد. ملحق به مثنی اسمی است که از نظر شکل و اعراب مانند مثنی بوده لیکن فاقد برخی از شروط مثنی می¬باشد، ابن¬عقیل مثنی را چنین تعریف می¬کند: (مثنی لفظی است که به دو چیز دلالت کرده و در آخرش زیادت وجود داشته و نیز قابل تجرید و عطف مثل¬اش یه آن می باشد). و آنچه که به دو چیز دلالت کرده و در آخر خود زیادت داشته لیکن تعریف مثنی بر آن صادق نباشد آن مثنی نه بلکه ملحق به آن می¬باشد. اما برخی از دری زبانان فکر می-کنند که گویا میان مثنی و ملحق به آن در معنی کدام فرقی وجود ندارد درحالیکه این پندار کاملا غلط بوده زیرا این هر دو با هم در معنی، تعریف و استعمال کاملا فرق دارد. اگر به تعریف ابن¬عقیل دقت نمائیم در می¬یابیم که وی در تعریف مثنی برای آن سه قید ذکر کرده است، و با ذکر قید اول که آن عبارت از دلالت آن بر دو چیز می¬باشد، اسمی که در آخر آن زیادت مثنی وجود داشته اما به مثنی دلالت نمی¬کند از تعریف آن خارج می¬شود، و آن اسمی است که به یک یا سه و بالاتر از آن دلالت می¬کند، و مثال آنچه که از صفات با زیادت به واحد دلالت می¬کند شبعان، جوعان، سکران و غیره بوده، و مثال آن از اسم¬های خاص چون: عثمان، حسان و غیره می¬باشد. و با ذکر قید دوم ( قابل تجرید) کلمه چون: (اثنان) از تعریف مثنی خارج می¬گردد، زیرا این واژه قابل تجرید نمی¬باشد. و با ذکر قید سوم (عدم قابلیت عطف مثل بر آن) کلماتی چون (قمران) از تعریف مثنی خارج می¬شود، زیرا بر این واژه و امثال آن مثل آنها نه بلکه مغایر آنها عطف می¬گردد. بعنوان نمونه: مراد از قمران دو مهتاب نه بلکه آفتاب و مهتاب می¬باشد، اما برخی از دری زبانان در هنگام حرف زدن به عربی گمان می¬کنند که معنای قمران دو مهتاب و معنای عمران دو عمر و معنای أبوان دو پدر و معنای صفران دو صفر می¬باشد بلکه مراد از قمران چنانچه گفته شد آفتاب و مهتاب و مراد از عمران ابوبکر و عمر و مراد از ابوان پدر و مادر و مراد از صفران محرم و صفر می¬باشد لذا آنها با این پندار غلط از مفهوم اسم¬های ملحق به مثنی دچار مشکل در فهم و استعمال آن می¬گردند.
ملاحظه: فهم معانی اسم¬های ملحق به مثنی یک امر دشوار می¬باشد، زیرا این اسم¬ها تابع کدام قاعده مشخص نبوده بلکه اکثریت آنها سماعی می¬باشند، از اینرو انسان نمی¬تواند در فهم معانی آنها صرف به حافظه خود تکیه نماید. بلکه بروی لازم است تا در زمینه به فرهنگ¬ها و لغت¬نامه¬های عربی مراجعه نماید (معروف، 1386: 98).
10) برخی از واژگان مشترک میان زبان¬های عربی و دری وجود دارند که ریشه عربی داشته و به یک نوع حروف، حرکات و سکنات در هر دو زبان نوشته می¬شوند، لیکن اکثرا این واژگان در زبان عربی کاربرد لغوی و در زبان دری کاربرد اصطلاحی دارند، و این امر موجب شده تا برخی از دری زبانان در هنگام تکلم¬شان به زبان عربی در استعمال چنین واژگان دچار مشکل شوند. برای نمونه اکثرا واژه (مجتهد) در عربی به کسی خطاب می¬گردد که در انجام کاری سعی و تلاش زیاد به خرج دهد، مثلا گفته می¬شود: (أحمد طالب مجتهد) ترجمه: احمد یک محصل کوشا و پرتلاش می¬باشد. لیکن زمانی که این واژه را در زبان دری استعمال می¬کنیم مسأله کاملا متفاوت می¬گردد، بطور مثال در زبان دری می¬گوئیم: (احمد مجتهد است). در اینجا واژه مجتهد به معنای مجتهد در دین و فقه و شخصی که به استنباط احکام و مسائل فقهی می-پردازد دلالت می¬کند.
ملاحظه: واژه (مجتهد) لفظی مشترک میان زبان‌های عربی و فارسی در فقه اسلامی می¬باشد، و به فقیهی که دارای شروط اجتهاد برای استنباط احکام فقهی از منابع دین مبین اسلام باشد گفته می¬شود (محقق داماد، 1397: 35). و همچنان واژه: (استیضاح) در زبان عربی به مفهوم لغوی آن که همانا طلب وضاحت است بکار می¬رود، در حالیکه این واژه در زبان دری به معنای اصطلاحی¬اش که همانا رد صلاحیت یکی از مسئولین عالی رتبه دولتی از طرف مجلس نمایندگان می¬باشد استعمال می¬گردد. و نیز واژه (اداره) در زبان دری به معنای اداره دولتی استعمال می¬گردد، اما این واژه در زبان عربی اگر در کنار کلمه آمریکا استعمال گردد معنای دولت را ارائه می¬کند، مانند: (الإدارة الأمریکیة) یعنی: دولت آمریکا (ناظمیان، 1381: 92).
از اینرو بر دری زبانان لازم است تا در هنگام این نوع واژگان در زبان عربی میان معانی لغوی و اصطلاحی آنها خلط ننمایند.
11) و همچنان تعدادی از واژگان مشترک میان هر دو زبان وجود دارند که ریشه عربی داشته، اما در زبان دری به معنای اصلی و اولی خود و در زبان عربی به معنای ثانوی استعمال می¬گردد (رمضان، 2017: 12). لذا عده زیادی از دری زبانان در استعمال این نوع واژگان در هنگام تکلم به زبان عربی مرتکب اشتباه می-گردند. بعنوان نمونه: واژه: (متن) در زبان دری صرف به معنای اصلی¬اش که همانا (متن کتاب) می¬باشد بکار می¬رود، در حالیکه این واژه در زبان عربی علاوه بر این معنی به ثانوی¬اش نیز استعمال می¬گردد. بطور نمونه در زبان عربی (متن الطائره) گفته می¬شود مثلا می¬گوئیم: (جئت السنة الماضیة من دولة الکویت علی متن طائرة الخطوط الجویة الکویتیة إلی مطار کابل الدولي). ترجمه: من سال پار از کویت سوار بر طیاره خطوط هوایی کویتی تا میدان هوایی بین‌المللی کابل آمدم.
و به همین ترتیب واژه (طرح) در هر دو زبان استعمال می¬گردد، اما در زبان دری صرف به معنای اصلی و اولی¬اش که همانا (طرح موضوع و مسأله) می¬باشد استعمال می¬شود، لیکن این واژه در زبان عربی علاوه بر معنای اصلی¬اش به معنای ثانوی نیز استعمال می¬گردد. بطورمثال لفظ (طرح) در عربی به معانی ثانوی مختلف چون: دور کردن، وسعت دادن، نقص و غیره استعمال می¬گردد.
و نیز واژه (توجیه) در هر دو زبان کاربرد داشته اما در زبان دری تنها به معنای اولی و اصلی¬اش که همانا تفسیر و تأویل است استعمال شده، لیکن در زبان عربی به این معنی و سایر معانی ثانوی نیز استعمال می-گردد (الرازی، 1873).
12) و همچنان در زبان عربی واژگان و کلمات زیادی وجود دارند که به حروف همسان نوشته شده اما با هم در حروف حرکات و سکنات اختلاف دارند، و لذا با در نظر داشت اختلاف در حرکات و سکنات معانی آنها نیز باهم متفاوت¬اند، لیکن برخی از دری زبانان در هنگام بکارگیری از این نوع واژگان در زبان عربی دچار مشکل می¬شوند، زیرا آنها فکر می¬کنند که تغییر حرکات و سکنات موجب تغییر در معانی این نوع واژگان نخواهد شد.

جدول 3) زیرمجموعه از این نوع کلمات را نشان می‌دهد:
........................................................................

13) گاهی برخی از دری زبانان بخاطر عدم آگاهی از تغییر در مفهوم برخی از واژگان عربی که ایجاد شده دچار اشتباه می¬شوند، زیرا گاهی بعضی از واژگان به لحاظ سیاسی، یا اجتماعی، و یا هم فرهنگی دچار تغییر معنایی و مفهومی می¬شوند. مثلا واژه (خاتم) در قدیم به معنای مُهر اوراق استعمال می¬گردید، اما این واژه امروز این مفهوم¬اش را از دست داده و صرف به معنای انگشتر استعمال می¬گردد (رمضان، 2017: 144).
و همچنان لفظ (حاجب) در قدیم بمعنای صدر اعظم استعمال می¬گردید اما امروز صرف به معنای ابرو استعمال می¬گردد (جوزیف، 2014: 266).
و همچنان لفظ "القاطرة" در گذشته به مجموعه از شتران دلالت می¬نمود، سپس مفهوم این واژه تغییر کرده و هم اکنون به لکوموتیو یا قطار دلالت می¬کند. و نیز لفظ "کفر" در گذشته به معنای پوشش استعمال می¬گردید مثلا در گذشته کافر برای کسی گفته می¬شد که خود را با لباس جنگی و سلاح می-پوشانید، و نیز عرب در گذشته لفظ کافر را به شب تاریک اطلاق می¬نمودند زیرا شب تار با تاریکی¬اش همه چیز را می¬پوشاند. "تاج العروس ماده: ک ف ر". و همچنان عرب در قدیم برای بحر نیز کافر می¬گفتند زیرا بحر نیز همه آنچه را که در آن است می¬پوشاند. و بدین ترتیب آنها برای دهقان و زارع به خاطر زیر خاک کردن دانه¬ها و حبوبات توسط آنها، کافر می¬گفتند (همان). اما امروز واژه  کفر در ادبیات دینی اسلامی مفهوم جدید پیدا کرده است که آن بی¬دینی می¬باشد، از این¬رو کافر در معنای جدید¬اش به شخص بی¬دین خطاب می¬گردد (السامرائی، 1971: 92).
و نیز عبارت عربی (فلان بلغ) در قدیم به مفهوم سن بلوغ استعمال می¬گردید اما امروز این فاقد این مفهوم می¬باشد (رمضان، 191:1995).
14) در زبان عربی واژگانی وجود دارند که مشترک لفظی نامیده می¬شوند، و هر کدام از این واژگان بیشتر از یک معنی دارد، زکریا بن محمد انصاری مشترک لفظی را چنین تعریف می¬کند: «مشترک لفظی آن است که به دو معنی و یا بیشتر از آن وضع شده باشد، مانند: لفظ: قرء که برای معناهای طهر و حیض وضع شده است (انصاری، 1411: 53). و زبیدی در مقدمه تاج¬العروس در تعریف مشترک لفظی گفته است: مشترک لفظی عبارت از لفظی است که به دو معنای مختلف و یا بیشتر از آن نزد اهل همان زبان دلالت یکسان دارد.
دوکتور مولای ادریس میمونی در مقاله خود تحت عنوان: «قضايا الدلالة في اللغة العربية بين الأصوليين و اللغويين" می¬گوید: که سیوطی برای لفظ "هدی" در قرآن کریم هفده معنی ارائه کرده است. که ذیلا ذکر می¬گردد:
1- به معنای ثبات؛ ۲- بیان؛ ۳- دین؛ ۴- ایمان؛ ۵- دعا؛ ۶- پیامبران و کتاب¬ها؛ ۷- معرفت؛ ۸- محمد صلی¬اله علیه و سلم؛ ۹- قرآن و تورات؛ ۱۰- استرجاع؛ ۱۱- حجت؛ ۱۲- توحید؛ ۱۳- اصلاح؛ ۱۴- سنت؛ ۱۵- الهام؛ ۱۶- توبه؛ ۱۷- ارشاد.
ملاحظه: تفکیک و تعیین معنای مشخص از معانی متعدد برای واژه از واژگان مشترک لفظی از طریق سیاق و فحوای کلام بدست می¬آید.
لیکن بعضی از دری زبانان برخی از معانی این نوع کلمات را می¬دانند و برخی دیگر را نمی¬دانند، از این¬رو در استعمال و مفهوم اینها دچار مشکل می¬شوند، بطور مثال واژه (نائب) در زبان عربی علاوه بر اینکه به معنای معاون و یاور استعمال می¬شود به معنای وکیل یا عضو پارلمان یا مجلس نمایندگان نیز بکار می¬رود (معلوف،1380).
15) یکی از اشتباه¬های جدی برخی از دری زبانان این است که آنها در هنگام حرف زدن به زبان دری به استعمال بیش از حد واژگان و الفاظ عربی مبادرت ورزیده و افراط می¬کنند، و حتی به استعمال واژگان و کلمات عربی می¬پردازند که در زبان دری کاربرد نداشته و نامأنوس می¬نمایند، در حالیکه زبان دری در برابر هریک از این واژگان عربی معادل دقیق داشته که مفاهیم آنها را به درستی ارائه می¬توانند.
این امر بیانگر تأثیرپذیری منفی زبان دری از عربی بوده که زبان دری را با استفاده بیجا و بی¬رویه از واژگان زبان عربی به ابتذال می¬کشاند. بعنوان نمونه برخی از دری زبانان به جای واژه: مذاکرات، مفاوضات و به عوض واژه: مقاومت، انتفاضه و به عوض واژه: زیاد، مکثف، و به جای واژه: تلاش و کوشش، محاوله، و بجای واژه: اشغال، احتلال، و به عوض: تجدید چاپ، اعاده طبع، و به عوض: سرزمین¬های اشغالی، سرزمین¬های مقبوضه و غیره را استعمال می¬نمایند.
یحیی معروف در کتاب خود بنام فن ترجمه به این مساله پرداخته می¬گوید: "امروزه متأسفانه استفاده نابجا از الفاظ عربي در زبان فارسي بسيار متداول شده است. در یکی از کتاب¬های دینی دوره راهنمايي جمله بدین عنوان به چشم می¬خورد: "چگونه كظم غيظ كنيم؟" در حاليكه نويسنده مي¬توانست به جاي آن از واژگان فارسی "چگونه خشم خود را فرو بریم؟" استفاده کند. این افراط و تفریط موجب شده جمعی به طرفداری از زبان فارسی به زدودن واژگان عربی رایج در فارسی بپردازند و به خلق واژگانی همت گمارند که خود نیازمند تفسیر و توجیه است.

نتیجه‌گیری
در جریان تحریر این مقاله به نتایجی دست یافتم که ذیلا به آنها اشاره می‌گردد:
1) بدون شک زبان دری شدیدا از زبان عربی متأثر می¬باشد، و این تأثیرپذیری در قرض گرفتن حروف و واژگان از زبان عربی محدود نبوده بلکه شامل موضوعات و اسالیب در سطوح مختلف زبانی مي¬گردد. لازم به یادآوری است که این تأثر باعث پیشرفت و شکوفایی زبان دری گردیده است، و نیز دریافتم که بیشترین میزان تأثر را از زبان عربی نسبت به هر زبان دیگر زبان دری داشته است و همچنان دریافتم که زبان عربی متقابلا از زبان دری متأثر می¬باشد و این تأثر به وام¬گیری واژگان از دری محدود نبوده بلکه زبان عربی بگونه جدی از دری متأثر بوده و حتی این زبان به ساختن افعال از اسم‌های جامد دری مبادرت ورزیده است.
2) تأثیرپذیری و تأثیرگذاری میان این دو زبان منجر به نزدیکی هر دو زبان گردیده است که این مسأله پیامدها و تبعات مثبت فراوان داشته و نیز دارای پیامدها و تبعات منفی می‌باشد.
3) این مقاله برخی از جوانب منفی تأثر زبان دری از عربی را معالجه می‌نماید و این تأثیرات منفی مصادیق فراوان داشته که ذیلا به برخی آنها می‌پردازم:
الف) اشتباه برخی از دری زبانان بخاطر استعمال واژگان مهجور، ناآشنا و متروک عربی در هنگام حرف زدن به زبان عربی به گمان اینکه اینها واژگان زنده و مستعمل در زبان عربی می‌باشند، مانند واژه "اتراب" که از واژگان مهجور عربی است، اما دیده شده که این واژه را برخی از دری زبانان همچون واژه زنده عربی استعمال می‌نمایند.
ب) اشتباه آنها بخاطر عدم استعمال کلمات و واژگان مستعمل عربی به گمان اینکه این واژگان، واژگان عربی نه بلکه واژگان اصیل زبان دری‌اند، مانند واژه "مخفی" که یک واژه مستعمل عربی است، اما برخی از دری زبانان فکر می‌کنند که این واژه دری است نه عربی.
ج) اشتباه‌شان در عدم استعمال واژگان معرب دری در هنگام حرف زدن به زبان عربی مانند: واژه "میزاب" و غیره به گمان اینکه این واژگان در زبان عربی کاربرد ندارند در حالیکه حقیقت عکس این مساله است.
د) اشتباه¬شان در عدم استعمال واژگان معرب دری در هنگام حرف زدن به زبان عربی مانند: واژه "میزاب" و غیره به گمان اینکه این واژگان در زبان عربی کاربرد ندارند در حالیکه حقیقت عکس این مساله است.
هـ) اشتباه آنها بخاطر عدم فهم معانی برخی از واژگان مشترک میان هر دو زبان که به یک نوع حروف و حرکات چون: مخابرات، تقلیدی و غیره نوشته می¬شوند اما مفاهیم متفاوت را در هر دو زبان ارائه می¬کنند.
و) اشتباه آنها در عدم رعایت ترتیب واژگان برخی از ترکیب¬های مشترک میان هر دو زبان.
ز) اشتباه آنها در فهم معانی واژگان مشترک و مستعمل در هر دو زبان که به یک نوع حروف و حرکات نوشته می‌شوند اما هر کدام از این واژگان در خود همان زبان اصالت داشته و هیچ یک از این واژگان از زبان دیگری گرفته نشده است، و نیز هرکدام آنها در هر دو زبان مفاهیم متفاوت دارند، مانند واژگان: زخم، سرد و غیره.
ح) اشتباه آنها در استعمال واژگان دال بر مناصب، القاب و وظایف مشترک و مستعمل در هر دو زبان، چون ریاست، مدیریت و غیره.
ط) اشتباه آنها در تفکیک معانی و استعمال درست اسم‌های ملحق به مثنی در هنگام حرف زدن در عربی.
ی) اشتباه آنها در فهم معانی واژگان مشترک میان هر دو زبان که در زبان عربی کاربرد لغوی و در زبان دری کاربرد اصطلاحی چون واژه¬های: مجتهد، استیضاح و غیره دارند.
ک) اشتباه آنها در فهم معانی واژگان مشترک میان هر دو زبان که در زبان عربی کاربرد لغوی و در زبان دری کاربرد اصطلاحی چون واژه¬های: مجتهد، استیضاح و غیره دارند.
ل) اشتباه آنها در فهم معانی واژگان مشترک میان هر دو زبان که در زبان دری به معنای اصلی و اولی و در زبان عربی به معنای ثانوی چون واژگان: متن، طرح و غیره استعمال می¬گردند.
م) اشتباه در فهم مفاهیم واژگان عربی که به یک نوع حروف نوشته شده اما در حرکات و معنی تفاوت دارند.
ن) اشتباه آنها در فهم و استعمال برخی از واژگان زبان عربی، مانند کلمات: کفر، حاجب و غیره که به مرور زمان تغییر در مفهوم آنها ایجاد شده است، بخاطر عدم آگاهی ایشان از این تغییرات.
س) اشتباه آنها در فهم و استعمال درست واژگانی که در زبان عربی مشترک لفظی نامیده می¬شوند، مانند واژگان: هدی، نائب و غیره...

چکیده

پیامدهای تأثیر و تأثر در زبان‌ها یک امر طبیعی می‌باشد، لذا هیچ زبان پیشرفته‌ای در جهان وجود ندارد، مگر اینکه زبانی بر زبان یا زبان‌های دیگر تأثیر گذاشته و یا‌ اینکه از آنها تأثیر گرفته ‌باشد، لیکن هر زمانی که مسأله تأثر زبان فارسی دری از عربی مطرح می‌شود، پیامدها و تبعات مثبت این تأثر در ذهن متبادر می‌گردد، شکی نیست که این تأثر دارای تبعات و پیامدهای منفی نیز می‌باشد. سرانجام تأثیرپذیری زبان فارسی دری از عربی منجر به نزدیکی بیش از حد میان این دو زبان گردیده است، و این امر برخی از متکلمین به زبان فارسی دري را در هنگام حرف زدن به عربی دچار ارتکاب خطاء و اشتباه می‌گرداند، هدف تحقیق این مقاله بازگو نمودن همین موارد می‌باشد،؛ که نتایج ذیل به دست آمده است: اشتباه‌ درک نمودن در نطق کلمات و عبارات عربی مهجور و متروک بگمان اینکه این کلمات و عبارات زنده و مستعمل در زبان عربی می‌باشند. همچنین در عدم استعمال الفاظ معرب که ریشه دری دارند، ولی گمان می‌شود که معادل عربی این الفاظ و کلمات امروز در زبان عربی کاربرد دارند، در حالیکه خود آن الفاظ در عربی استعمال می‌گردند، نه معادل آنها. اشتباه دیگر، در عدم بکارگیری کلمات و عبارات اصیل عربی که امروز در زبان عربی نیز کاربرد دارند، بگمان اینکه این کلمات و عبارات اصیل دری هستند نه عربی. در عدم فهم معانی بعضی الفاظ مشترک میان هر دو زبان که به حروف، حرکات و سکنات همسان در هر دو زبان نوشته می‌شوند. در این مقاله از روش کتابخانه‌ای استفاده شده است.