بررسی تطبیقی مفهوم منازعه در سامانه فکری باراک اوباما و دونالد ترامپ در قبال تحولات جهانی

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- استادیار روابط بین‌الملل، دانشگاه رازی
  • 2- استادیار روابط بین‌الملل، دانشگاه رازی
  • 3- دانشجوی کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه رازی
دریافت: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ | انتشار: 30 تیر 1399

منابع و ماخذ

فارسی:
1- آدمی، علی (1392)، «جایگاه دیپلماسی عمومی در سیاست خاورمیانه¬ای آمریکا با تاکید بر دوران اوباما»، فصلنامه راهبرد، س 4، ش1.
2- بیک، الکساندر و احمد، سلمان (1397)، «راهبرد امنیت ملی ترامپ¬گونه¬ای جدید از مرکانتیلیسم»، مرکز بررسی¬های استراتژیک.
3- بیات، خلیل و اسلامی، محسن (1396)، «امکان کاربرد الگوی تنش¬زدایی امیکا کوبا در روابط ایران و آمریکا»، فصلنامه پژوهش¬های راهبردی سیاست، س6، ش 23.
4- بی¬نا، «نخستین گام اوباما در بهبود روابط با کوبا»،   www.irdiplomacy.ir.4358.1388/10/25
5- بی¬نا، «اوباما و حمله به مواضع داعش»، www.afghanirca.ir.22171.1393/2/8
6- بی¬نا، «آغاز بزرگترین دوره اعمال تعرفه¬ها علیه کالاهای چینی»، www.faalalamtv.net.1397/7/2.3796081
7- بی¬نا، «افزایش بودجه تسلیحاتی آمریکا در 2019»، www.irna.ir.97062110871.1397/6/21
8- بی¬نا، «سیاست ترامپ در قبال اروپا»،  www.mosalasonline.com.26686.1397/5/1
9- بی¬نا، «پنج واقعیت از خروج آمریکا از توافق آب وهوایی پاریس»، www.tasnimnews.com.1396/3/16.14285715
10- بی¬نا، «پیمان تجاری تی پی تی هژمونی آمریکا در قالب اقتصادی»،www.mehernews.com.1395/10/7.3836274
11- پوراحمدی، حسین (1391)، «تغییرات سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س17، ش 4.
12- دهشیری، محمدرضا و غندری، مجتبی (1394)، «الزامات و راهبردهای کلان جمهوری اسلامی در قبال سیاست¬های کلان خاورمیانه»، فصلنامه سیاست راهبردی کلان، س 3، ش 12.
13- ربیعی، حسین (1397)، «ترامپ از معرکه سوریه چه می¬خواهد»، مرکز بین‌المللی مطالعات صلح.
14- روحی¬دهنبه، مجید (1396)، «خاورمیانه پس از تحولات 2011 و بحران دولت¬های منطقه¬ای»، فصلنامه دولت¬پژوهی، س 3، ش 12.
15- ساجدی، امیر (1396)، «سیاست خاورمیانه¬ای ترامپ، بحران سوریه و حمله موشکی آمریکا»، فصلنامه مطالعات روابط بین¬الملل، س 10، ش 4.
16- ساجدی، امین (1392)، «بحران سوریه و دخالت قدرت¬های بیگانه»، فصلنامه مطالعات روابط بین¬الملل، دوره 6، ش 24.
17- سبحانی، مهدی (1388)، «راهبرد جدید آمریکا در افغانستان»، فصلنامه سیاست خارجی، س 23، ش 3.
18- ستوده، هدایت¬اله (1390)، روانشناسی اجتماعی، تهران، نشر آوای نور.
19- سوری، روح¬اله (1397)، «خروج آمریکا از برجام ضرورت¬ها و موانع پیش¬رو»، مرکز بین‌المللی مطالعات صلح.
20- شفیعی، نوذر (1396)، «تبیین عوامل موثر بر استراتژی دولت ترامپ نسبت به افغانستان»، پژوهش¬های روابط بین¬الملل، دوره 1، ش 24.
21- عباسی، مجید و مرادی، حسین (1394)، «جایگاه کره شمالی در رقابت استراتژیک آمریکا و چین»، فصلنامه سیاست خارجی، ش4.
22- فیست، جس و جی فیست، گریگوری (1389)، نظریه¬های شخصیت، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: نشر روان.
23- قادری کنگاوری، روح¬اله و ابراهیمی، نبی¬اله (1389)، «تحلیل گفتمان سیاست خارجی اوباما در قبال جهان اسلام»، فصلنامه آفاق امنیت، س 3، ش 114.
24- قریب، حسین (1390)، «مرزهای تداوم تغییر در دکترین امنیت ملی اوباما»، فصلنامه روابط خارجی، ش3.
25- گروسی فرشی، میرتقی (1380)، رویکردهای نوین در ارزیابی شخصیت، تبریز: نشر جامعه پژوه.
26- مرکز بررسی¬های استراتژیک (1397)، «منازعه مسلحانه در سوریه نمای کلی از واکنش سوریه»،  مرکز بررسی¬های استراتژیک.
27- واعظی، محمود (1391)، «رویکرد دولت اوباما به جهان اسلام تغییر یا تداوم سیاست¬های آمریکا»، فصلنامه روابط خارجی، دوره 4، ش 1.
28- یزدان فام، محمود (1397)، «راهبردهای دولت ترامپ در مورد ایران اهداف و سازوکارها»، پژوهشکده مطالعات راهبردی.
29- یزدان فام، محمود (1388)، «چشم¬انداز مناسبات سیاسی عراق و آمریکا»، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش 47.

لاتین:
30- Express (2017). us, warns an-uncheckedIran couldfollow the path of north korea amindw fears retived from. http://www.express.com.uk/newsworld794047/.
31- G. Herman, Margaret (1999). Assessing leadership style: Atrait analysis, minorrevision 2002-11-13, bysocial science Automation, Inc.
32- Graham David, A (2017). the many north korea pohicies of the trump Adminstration.the AthanticApr, 28. https//: www.the atlantic.com. international. archive/2017/the-many-north-korea.
33- Hermann, Margaret (2001). Thomas brestonwho leads matters the effect of power full individualas: published bybhackwell publishersusa.
34- Matrine, cartish (2010). Barak Obama northkorea: Astuday in president transition, pacificfocus: Inha tornal of Internationalstudies.
35- New yorktimes (2017). In Nato speech trump Is vagage about mutual Defencephedy.available.htpp://wwww.nytimes.com.2017/05/25.world group-donal-trump-eu-nato.html.
36- Randall, Stephen (2008). The American Foreinpolicy transitation: Barackobama inpower, gournal of military and strategic studies.
37- Rayan, Patrick (2015). The yeman crisis and The BabElMandab mgitime-chokpoint, availableat: http://wwwsusris.com.
38- Sick, Gray (2014). The Obama Doctorine, progecton middhest political, science, March 24.
39- Speigel, online (2016). Exterman-unpresedenteduncertalenty. NATOtrump presidency November.

متن کامل

مقدمه
در بررسی و مقایسه سیاست خارجی باراک اوباما با دونالد ترامپ در قبال نظام بین¬الملل باید گفت که در دوران زمامداری اوباما شاهد رویکرد تعامل¬گرایی و توسعه ارتباطات همه¬جانبه دستگاه سیاست خارجی آمریکا هستیم، ایالات متحده در این دوره خواستار جلوگیری از تنش¬های بین¬المللی و حل¬وفصل به همراه مدیریت تحولات جهانی بود، ولی با روی کار آمدن دونالد ترامپ که با شعار نخست آمریکا بر سر کار آمده است شاهد شکل¬گیری تنش و بحران در سیستم بین¬الملل در رویکردهای دولت کنونی آمریکا هستیم. که باید علت این گرایش متفاوت را در شخصیت این دو مشاهده کرد که در چارچوب الگوی شخصیت شناسی مارگارت هرمن مورد بررسی قرار می¬گیرد که برطبق این الگو شخصیت باراک اوباما تعامل جو و خواستار مدیریت تحولات بین¬الملل بوده، در مقابل دونالد ترامپ که با شعار نخست آمریکا بر سر کار آمده به دنبال کسب منافع آمریکا از طریق گسترش دامنه بحران¬های بین‌المللی است و تمایلی به مدیریت بحران-های جهانی ندارد. که در این تحقیق در ابتدا مبانی سیاست فکری ترامپ و اوباما برطبق الگوی شخصیت-شناسی بررسی، سپس اقدامات آنها در قبال مسائل مهم جهانی همانند، توافق هسته¬ای ایران (برجام)، منازعه اعراب و اسرائیل، درگیری قدرت¬های منطقه در سوریه، تنش در شبه جزیره کره، بحران یمن، نظامی¬گری، جنگ داخلی در عراق و افغانستان و مسائل اتحادیه اروپا و ... مورد تجزیه و تحلیل قرار می-گیرد.

1- چارچوب نظری
بررسی شخصیت عمدتا از طریق مطالعات گردون آلپوت در دانشگاه هاروارد در روانشناسی آمریکا اهمیت یافت. روانشناسان از نظر معرفی شخصیت با یکدیگر تفاوت دارند آنها قبول دارند که شخصیت از واژه لاتین پرسونا مشتق شده است که به ماسک نمایشی اشاره دارد. که هنرپیشه¬ها رومی در تئاترهای یونانی چهره می¬زدند (فیست و جی فیست، 1389: 12). این موضوع به این اشاره داردکه شخصیت هر فردی ماسکی است که بر چهره خود می¬زند تا وجه تمام او از دیگران مشخص شود، شخصیت به همه خصلت¬ها و ویژگی¬هایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است از جمله این خصلت¬ها می¬توان شامل اندیشه، احساسات ادراکی شخص از خود، وجهه نظرها، طرز تفکر و بسیاری از عادات دانست. در واقع شخصیت در فرایند جامعه¬پذیری به دست می¬آید؛ زیرا انسان در کنش متقابل با دیگران میراث جامعه را در بر می¬گیرد و بر فرهنگ جامعه پیوند می¬خورد (ستوده، 1390: 54).
آلپورث روانشناس متخصص شخصیت معتقد است که «شخصیت، عبارت است از سازمان پویا درون خود که این سازمان مشتمل است بر آن دسته از سیستم¬های روانشناسی که رفتار و افکار ویژه انسان را مشخص می¬سازد. او معتقد است که شخصیت نه یک مفهوم کاملا زیستی است او معتقد است که به بدن فیزیکی انسان بر روی روح و روح متقابلا بر جسم تاثیر می¬گذارد و سازمان شخصیت شامل عمل متقابل روح و بدن است. هیلگارد در تعریف خود از شخصیت معتقد است که شخصیت الگوی عینی از رفتار و شیوه تفکر است که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می¬کند (گروسی فرشی، 1380: 3).
مارگارت هرمن دکتری روانشناسی سیاسی، و دکتری امور جهانی و استاد دانشگاه مکسول آمریکا می¬باشد. که عمدتا تحقیقات او در مورد رهبران سیاسی، تصمیم¬گیری، سیاست خارجی، مقایسه¬ای و مدیریت بحران اشاره دارد. اما روش کار مارگارت هرمن چیست؟ در واقع ایشان چه چارچوبی را برای بررسی تحلیل شخصیت سیاستمداران و رهبران سیاسی ارائه نموده است. که مارگارت هرمن شخصیت¬شناسی رهبران و تاثیرات آنها به صورت کامل از همه جوانب بررسی کرده است. مارگارت هرمن به بررسی اهمیت رهبران سیاسی در تصمیم¬گیری پرداخت ایشان در مقاله¬ای معروف خود تحت عنوان چه کسی منجر به مسائل می‌شود و اثرات افراد قدرتمند می¬گوید آزمون اینکه چگونه حکومت و احزاب نقش سیاست خارجی را ایفا می¬کند. ابتدا به سه نوع از تصمیم¬گیری اجرا می‌شود رهبران، گروه¬ها و ائتلاف نشان دهنده شده که در گسترش حکومت¬ها  و واحدهای مربوط به تصمیم¬گیری افراد بیشترین تاثیرگذاری را دارند .(Herman & Perston, 2001: 21)
1) اعتقاد به کنترل حوادث: رهبرانی که معتقدند می¬توانند در رویدادهای جهان تاثیرگذار باشند بطورکلی بیشتر در فرایند سیاست¬سازی علاقه¬مند هستند می¬خواهند کنترل بر تصمیمات داشته باشند. چنین رهبرانی علاقه¬مند هستند تا زیردستان خود را برای کارها فرا بخوانند و دوست دارند همه را شگفت¬زده کنند و به جنب و جوش علاقه زیادی دارند. در مقابل رهبرانی که کنترل همه امور را ندارند خود کم¬بین هستند بیشتر به واکنش بودن شرایط گرایش دارند. منتظر هستند که ببینند شرایط چگونه پیش می¬رود و سپس اقدام کنند. چنین رهبرانی خواهان مشارکت هستند در اموری که حداقل امکان 50 درصد موقعیت احتمالی وجود داشته باشد (Herman, 1999: 14-15).
2) نیاز به قدرت: میل به کنترل و نفوذ یا اثرگذاری بر دیگر اشخاص و گروه¬ها می¬باشد بعضی از اقدامات که منجر به قدرت و نفوذ بیشتر می¬کند شامل: الف: پیشنهاد یا درگیر شدن در یک اقدام سخت و قوی مثل یک حمله یا یورش، تهدید کلامی اتهام و توهیج؛ ب: ارائه نصیحت وقتی که ضروری نباشد؛ ج: تمایل تنظیم کردن رفتار گروه¬ها؛ د: تلاش برای مشاجره با دیگران؛ هـ: تلاش برای کسب شهرت. بنابراین وقتی نیاز به قدرت بالا باشد و رهبران تلاش می¬کنند تا محیط را کنترل کنند. و آنها به شدت ماکیاولیست هستند و تمایل زیادی برای قهرمان شدن دارند در حالیکه اگر نیاز به قدرت پایین باشد رهبران نیاز کمتری نسبت به اتهام و هزینه دارند آن می¬تواند یک نفر باشد که دارای حد لازم برای نفوذ باشد. آنها به توانمندی سایر گروه¬ها اهمیت می¬دهند. وکمتر به سمت قدرت¬طلبی می¬روند. آنها مسئولیت¬پذیری را قبول دارند و در اینجا حس همکاری و گروه¬ها در تصمیم¬گیری می¬شوند (Ibid, 17).
3) اعتماد به نفس: اعتماد به نفس یک احساس خود بزرگ¬بینی را نشان می¬دهد و یک تصور فردی را از توانایی خود  برای مواجهه الزامی با موضوعات و اشخاص در محیط می¬باشد در واقع اعتماد به نفس جزئی از سیستم خود است، زمانی که مردم اعتماد به نفس¬شان بالا است چارچوب مرجعی از موقعیت¬های خود در شرایط مختلف دارند. که نمونه آن استفاده از ضمایر من، خودم و ... که در سخنرانی¬ها بکار می¬برند من قصد دارم، من توضیح می¬دهم، که همواره سعی می¬کنند خودشان را بعنوان رهبر نشان دهند که نمونه¬ای از نمایش اعتماد به نفس است. رهبرانی که درجه اعتماد به نفس آنها بالا است در مقابل تحرکات منفی محیط بی¬تفاوت هستند آنها معمولا بیشتر به آن چیزی هستند که راضی هستند و در جستجوی ارزیابی رفتار خود نیستند و آنها نه قربانی رویدادها هستند و نه مجبوراند که خود را با شرایط محیط تطبیق دهند و اطلاعات را براساس ارزش¬های خود تجزیه و تحلیل می¬کنند. در مقابل که رهبرانی که اعتماد به نفس پایینی دارند خیلی راحت¬تر در مقابل هر بادی دچار لغزش می¬شوند چنین افرادی در محیط به دنبال جمع¬آوری اطلاعات هستند و دیدگاه و نظرات دیگران برای آنان دارای اهمیت بوده است.
4) پیچیدگی مفهوم ادراکی: درجه¬ای از تفاوت است که یک شخص در توضیح یا بحث کردن با افراد مقامات، سیاست¬ها، ایده¬ها یا چیزهای دیگر نشان می¬دهد با پیچیدگی مفهومی و ادراکی بیشتر شخص می¬تواند دلایل متنوعی برای یک موقعیت خاص نشان دهد که کلماتی همانند احتمالا، تقریبا، گرایش نشان دهنده ادراک پیچیدگی بالا و قطعا، بی¬شک نشان دهنده ادراک پیچیدگی پایین است. رهبرانی که دارای ادراک پیچیده بالا هستند آنها بیشتر فکر می¬کنند مسائل خاکستری هستند تا سیاه و سفید و به دنبال تنوع چشم¬اندازها هستند از طریق سازماندهی شرایطی که در آن قرار دارند و زمان زیادی را برای تصمیم¬گیری صرف می¬کنند و تعداد زیادی از بازیگران را برای  تصمیم¬گیری دخیل می¬دانند و انعطاف-پذیری در رفتار آنها مشاهده می‌شود. رهبرانی هم که ادراک پیچیده پایین¬تری دارند و به درک شهروندی خودشان اعتماد می¬کنند اغلب تمایل دارند تا با گزینه اولی که در مقابل آنها قرار می¬گیرد و به صورت ساده تصمیم¬گیری می¬کنند (Ibid, 23).
5) تمرکز کاری: رهبران در مقابل کارها دارای دو رویکرد هستند یکی گروه ها را به سمت تکمیل کار هدایت می¬کنند (حل مشکلات) و دیگری سعی در حفظ شکوفایی و اخلاق گروهی دارد که نشان دهنده برخورد رهبران در مقابل مسائل پیش روی حکومت است. که برای رهبرانی که بر حل¬وفصل مشکلات تاکید می¬کنند حرکت (گروه، ملت، حکومت و ...) به سمت هدف جز مقاصد اصلی برای خود رهبر می¬باشد و برای آنهایی که به قوانین گروهی و اخلاق والا معتقد هستند این امر در مرکز کارکردهای رهبر قرار دارد. رهبران دستنه اول به دنبال این هستند که گروه همیشه در جهت حل مشکلات بکار ببرند. در مقابل رهبرانی که به دنبال حفظ گروه¬اند به دنبال این هستند که اخلاقیات و روح گروهی تقویت کنند .(Ibid, 25)
6) عدم اعتماد به دیگران: درگیر شدن در یک احساس عمومی، شکاکیت، عدم تساهل، بدفهمی، نگرانی درباره دیگران و عدم اعتماد به انگیزه و عکس¬العمل دیگران همگی نوعی عدم اعتماد را نشان می¬دهد و رهبران با درجه¬ای بالای عدم اعتماد همیشه به انگیزه و فعالیت دیگران بدبین هستند. مخصوصا کسانی که بعنوان رهبر شناخته می¬شوند. این عدم اعتماد نوعی اختلال را در توسعه مناسب عقلانیت به وجود می¬آورد. که رهبران در این حالت انتقادپذیر نبوده و در مقابل مسائل پاسخگو نیستند و همیشه به دنبال رقابت و درگیری به همراه افزایش قدرت خود هستند. براساس مولفه¬های شخصیت¬شناسی مارگارت هرمن باید گفت که باراک اوباما براساس شخصیت سنجی و مولفه¬های روانشناسی شخصیتی تعامل¬جو و همکاری¬گرایانه داشته که درصدد حل¬وفصل مسائل بین‌المللی و منطقه¬ای بوده است. چراکه، براساس مولفه¬های مارگارت هرمن اوباما دارای شخصیتی مشارکت¬جو و عدم تمایل به قدرت¬طلبی دارد که در تعاملات و همکاری در قبال مسائل بین‌المللی و منطقه¬ای همانند بحران کره شمالی و بحران شبه جزیره کره اشاره نمود. دیگر اینکه تصمیم¬گیری¬های اوباما در قبال مسائل براساس واقعیت¬های نظام بین¬الملل و شرایط موجود صورت می¬گرفت که به حضور در نشست 5+1در رابطه با پرونده هسته¬ای ایران اشاره کرد. اوباما همچنین از پیچیدگی ذهنی بالایی در ارتباط با مسائل برخوردار بود. و آن را از زوایای متعدد مورد تجزیه و تحلیل قرار می¬داد تا از طریق گسترش همکاری¬های چندجانبه امور مختلف را مدیریت کند که باید تلاش¬های اوباما در راستای توافق آب و هوای پاریس، ترانس پاسیفیک و ... در این راستا ارزیابی کرد. از طرفی اوباما درصدد تقویت حس همکاری و بهبود چهره ایالات متحده در قبال نظام بین¬الملل بود که نشان دهنده شخصیت خوش بین اوباما و اعتماد متقابل او به توافق¬ها و سندهای همکاری بود و از انعطاف-پذیری بالای در قبال مسائل برخوردار بوده. که باتوجه به این مولفه¬های شخصیتی باراک اولا شخصیتی تعامل¬گرایانه داشته که درصدد حل¬وفصل مسائل بین‌المللی بوده و از وقوع بحران همواره جلوگیری نموده و درصدد مدیریت مسائل بین‌المللی برآمده است. در مقابل دونالد ترامپ براساس شخصیت¬شناسی مارگارت هرمن می¬توان به اعتماد به نفس بالای ترامپ اشاره نمود که درصدد برهم زدن ساختارهای نظام بین¬الملل و تقویت قدرت اقتصادی آمریکا اشاره کرد. از طرفی دیگر حس قدرت¬طلبی در ترامپ موجب شده است که ترامپ از هر حربه¬ای برای رسیدن به قدرت تلاش کند و ماکیاولیستی عمل می¬کند و مسائل را تنها از جنبه منفعت¬گرایانه نگاه می¬کند. از طرفی هم ترامپ سعی در نشان دادن خود بعنوان یک شخصیت قهرمان¬گونه و کاریزماتیک در اذعان عمومی مردم آمریکا دارد. ترامپ از لحاظ ادراکی هم حد و مرزی بین مسائل نمی¬بیند و همواره با دیده شک و تردید به امور نگاه می¬کند. و توجهی به نهادها و سازمان¬های بین‌المللی در راستای همکاری و تعامل ندارد. عدم تساهل و تفاهم ویژگی دیگر شخصیتی ترامپ است. شخصیت ترامپ از طرفی دیگر اینکه بیشتر به سمت کارهای انفرادی گرایش دارد و بیشتر خواستار توافقات دوجانبه بوده و کمتر به سمت تعاملات چندجانبه تمایل دارد و همواره به دنبال تفرقه در ائتلاف¬های منطقه¬ای و جهانی بوده، بنابراین باید گفت که دونالد ترامپ براساس ویژگی¬های شخصیتی به دنبال ایجاد بحران و گسترش تنش¬های بین‌المللی بوده و تمایلی به مدیریت مسائل بین‌المللی ندارد که سیاست¬های او در قبال دامن زدن به بحران سوریه، حمایت از اسرائیل، تنش با چین، گسترش بحران در شبه جزیره کرده، لغو برجام، گسترش نظامی¬گری و ... قابل مشاهده است.

2- راهبرد فکری و سیاست خارجی باراک اوباما
اوباما برای تقویت الگوی اخلاقی مورد نظرش شکنجه را ممنوع کرد او هچنین متعهد شد به جنبه¬های قانونی فعالیت¬های مربوطه، مبارزه با تروریسم و توازن بخشیدن به فرامین محرمانه و شفافیت فعالیت¬های اطلاعاتی توجه داشت. اوباما مجددا روی تعهد به پیشرفت منافع آمریکا فراسوی مرزهای خود، امنیت، رفاه و ارزش¬ها و نظم بین¬الملل تاکید می¬کند. اهدافی که او تعیین کرده بود. برای پیشگیری از بی¬ثباتی مجدد در اقتصاد جهان؛ پس¬انداز بیشتر و صادرات بیشتر تشویق بازارهای تازه خارجی بر روی کالا و خدمات آمریکایی و متوقف کردن تهدیدات علیه نظام مالی بین¬الملل و ایجاد همکاری بیشتر باشد. منطق سیاست خارجی اوباما بین¬الملل¬گرایی لیبرال بود براساس این منطق امنیت ملی آمریکا صرفا موضوع نظامی نیست بلکه منطق سیاست خارجی آمریکا تعامل با کشورهای جهان است (مرکز بررسی¬های استراتژیک، 1397: 4). تعهدات بین‌المللی اوباما عبارت بود از برقراری و ایجاد تحول در نظام بین‌المللی، نظام تجارت آزاد و پایبندی به تعهدات بین‌المللی بود (بیک، 1397: 18). در راهبرد کلی اوباما پذیرفت که تروریسم بین‌المللی تهدیدی برای آمریکاست و از سیاست¬های جنگ با تروریسم بوش کمی فاصله گرفت و لکن رویکرد چندجانبه¬گرایی را در دیپلماسی خود قرار داد و دوم اینکه اوباما پذیرفت که تنها آمریکا ابرقدرت در یک نظام تک¬قطبی نیست و به همین دلیل بار مسئولیت رهبری آمریکا در برابر چالش¬های نوظهور جهانی همانند چین و روسیه سرشکن شود که نشان دهنده چندجانبهگرایی در رفتار آمریکاست سوم اوباما به گرایش¬های لیبرالیستی علاقه بیشتری دارد تاکید وی بر تجارت آزاد، دولت رفاه و دولت قدرتمند در داخل نشان دهنده تعامل در سیاست خارجی این کشور است. اوباما در سفر خود به مصر در 4 ژوئن 2009 که در آن اوباما بر نقش مسلمانان جهان در جامعه داشت. همچنین اهمیت مسئله خاورمیانه را برای جهان عرب و دیگران مورد تایید قرار داد. او گفت: فقدان صلح میان اسرائیل  و فلسطین مانع همکاری در زمینه¬های بیشتر و مانع امنیت پایدار مردم در منطقه و همچنین ایالات متحده است. و بعد از آن در سفر به عربستان سعودی در دیدار با ملک عبداله درباره مسائل مهمی از جمله صلح خاورمیانه ایران و تروریسم به بحث و گفتگو پرداخته شد. اوباما در نخستین دیدار خود از خاورمیانه از ترکیه بازدید نمود که محورهای سیاست خود را در منطقه خاورمیانه مشخص نمود که شامل تهدیدات مشترک، بحران اقتصادی و تروریسم علیه آمریکا و لازمه همکاری در مقابل این تهدیدات است به عبارتی نفی یکجانبه-گرایی آمریکا بود (واعظی،26:1391).
1-2- تلاش در جهت ایجاد صلح میان اسرائیل و فلسطین
اوباما در سال 2008 با آغاز بکار در مسئله اسرائیل، صلح اعراب و اسرائیل، حمایت از اسرائیل را به حاشیه برد بگونه¬ای که جایگاه اسرائیل از شریک حیاتی به متحد کلیدی و بعد به متحد مهم تبدیل شد که زمینه نارضایتی اسرائیل را فراهم آورد. موضوع فلسطین از مباحث محوری در سیاست خارجی اوباما بوده است اوباما تلاش کرد تا با مخلوط کردن خواسته¬های اسرائیل راه حلی برای کشمکش¬های اسرائیل و فلسطین پیدا کند اوباما تبیین رویکرد جدید خود نسبت به موضوع صلح اعراب و اسرائیل را بیان می¬کند افق¬های جدیدی برای از سرگیری مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطین گشوده است (دهشیری، 1394: 183). در مجموع باید بیان داشت نظم جدید موردنظر حاکم بر خاورمیانه در تلاش است تا با کمک قدرت¬های منطقه¬ای بطور موازی از قدرت گرفتن بیش از یک نفر و تضعیف دیگری جلوگیری نماید. و از این طرف اهداف سیاسی و اقتصادی خود در این منطقه دنبال کنند عملکرد تیم اوباما نشان داده است که دولت آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما در منازعه اسرائیل و فلسطین فعالانه¬تر از دولت بوش عمل کند و در مسیر سازش بین اسرائیل و فلسطین اقدامی گسترده انجام دهد (کنگاوری و ابراهیمی،111:1389).
2-2- بهبود روابط با کوبا
رائول کاسترو رئیس جمهور کوبا در دسامبر 2014 اعلام کرد که دو کشور روابط جدیدی را آغاز کرده¬اند اوباما دستور داد محدودیت¬های اعمالی علیه کموبا در زمینه سفر و ارسال پول به این کشور را صادر نمود و تحریم¬های که در زمان جرج بوش علیه این کشور وضع شده بود برداشته شد. و از سرگیری مناسبات اقتصادی و سیاسی در روابط دو کشور از سر گرفته شد .(www.irdiplomacy.ir) در آوریل 2015 کاسترو و اوباما در پاناما با یکدیگر دیدار کردند و حدود 9 نشست مخفی بین نمایندگان آمریکا و کوبا اجرا شد. روسای جمهور دو کشور از عادی¬سازی روابط دو کشور و از سرگیری تبادلات را در دستورکار خود قرار دادند که کوبا از فهرست کشورهای حامی تروریسم خارج شد و سفارتخانه¬های دو کشور باز گشایی شد و در 20 می 2016 بعنوان نخستین رئیس جمهور آمریکا از هاوانا دیدار کرد. که این اقدام اوباما موجب بهبود چهره آمریکا در مجامع و سازمان¬های آمریکا لاتین شد و توجه و حمایت افکار عمومی در منطقه را به خود جلب نمود (بیات و اسلامی، 1396: 142). از طرفی هم با بکارگیری مناسبات اقتصادی محل مناسبی را برای سرمایه¬گذاری شرکت¬های تجاری و حضور سرمایه¬گذاران فراهم نموده که این عادی¬سازی روابط به نفع دو طرف تمام شد.
3-2- مدیریت بحران کره
در سال 2009 با روی کار آمدن اوباما تمایل دولت آمریکا در این دوره ایجاد کانال¬های دیپلماتیک برای گفتگو بود و به دنبال فضا فرستادن ماهواره «برای مقاصد صلح¬آمیز» در 5 آوریل 2009 سریعا فروکش کرد اوباما در پراگ طرح ابتکار عمل خود را مبنی بر خلاص شدن جهان از شر سلاح¬های هسته¬ای اعلام داشت. در رابطه با بحران کره شمالی در ابتدا اوباما اعلام داشت که سیاست آمریکا در رابطه با فشار همچنان باقی است و مذاکرات شش¬جانبه با کره شمالی در چارچوب توافقات قبلی و پایبند بودن کره شمالی به توافقات قبلی انجام می¬گیرد. و تلاش اوباما از طریق بکارگیری بحران است (.(Martine, 2010: 204-205 رفع تهدید سنتی در چارچوب راهبرد امنیتی آمریکا در شرق یعنی محدودسازی و قطع ارتباط و حمایت مالی از کره شمالی بعنوان شاخص اقدامات آمریکا در دوران اوباما ادامه داشت اما موضوع مهم این است که سیاست کنترل و محدودسازی کره شمالی را به دولت کره جنوبی واگذار نمود .(www.irdiplomacy.ir)
4-2- مدیریت بحران سوریه
در سال 2011 دولت اوباما در بحبوحه اعتراضات متاثر از بهار عربی در سوریه خواهان کناره¬گیری بشار اسد شد درخواست دولت اوباما تا این حد بود که اگر دولت سوریه پابرجا بماند ممکن است در مقابل مخالفان به قدرت نظامی متوسل شود و کاهش عملیات¬های نظامی در سوریه را در اولویت قرار دهد و در تلاش است که با حمایت از گروه¬های مخالف به مقابله با تروریسم بپردازد و مقامات دولت اوباما تاکید داشته که این منازعه راهکار نظامی ندارد. از سال 2012 دولت سوریه و مخالفان آن در مذاکراتی با وساطت سازمان ملل در چارچوب اعلامیه ژنو شرکت نموده و با حمایت آمریکا و روسیه خواهان تشکیل یک دولت انتقالی با قدرت اجرایی کامل شدند. براساس این سند این حکومت می¬تواند شامل اعضای دولت کنونی و مخالفین سایر گروه¬ها باشد که برمبنای رضایت طرفین تشکیل شود (مرکز بررسی¬های استراتژیک، 1397: 26). ایالات متحده بزرگترین اهدا کننده کمک¬های بشردوستانه به بحران سوریه بود که اوباما از سال 2012 تقریبا حدود 7/6 میلیارد دلار را به امورات بشردوستانه در جنگ سوریه با استفاده از اعتبارات جهانی بشردوستانه و برنامه¬ریزی مجدد بودجه¬ها اختصاص داده شده است. درخصوص حل-وفصل بحران سوریه جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به همراه سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه در مه 2013 بر سر میز مذاکره برای حل¬و¬فصل بحران سوریه و تروریسم در سوریه آغاز شد. رویکرد آمریکا در ارتباط با  تحولات منطقه براساس جلوه¬های از مدیریت بحران شکل گرفته است یعنی اینکه آمریکا در شرایط غافل¬گیر کننده سیاسی و منطقه¬ای واقع شده است. و برای عبور از چنین شرایطی از الگوی مدیریت بحران استفاده کرده است. و سیاست خود را در قبال این تحولات بر چند محور قرار داد که شامل: 1) حمایت از شکل¬گیری دولت سکولار و لیبرال؛ 2) جلوگیری از الگوی انقلاب اسلامی؛ 3) حفظ امنیت اسرائیل، دابلیو پترسون معاون وزیر خارجه آمریکا در امور نزدیک در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا جزئیات راهبردی سوریه را اینگونه تشریح می¬کند که ما با هماهنگی با متحدان و شرکای خود اکنون به شکل بهتری در حال سازماندهی برای برخورد با چالش فزاینده جنگجویان افراطی در مقابله با ورود و خروج این جنگجویان در سوریه هستیم. ما از ابزارها و تاکتیک¬ها به بهترین شکل برای کاهش تهدیدات احتمالی و تقویت خطوط همکاری استفاده می¬کنیم. در بحران سوریه سیاست خارجی آمریکا برمبنای عدم دخالت نظامی و حمایت از گروه¬های معارض قرار گرفته است. بارها دولت اوباما از بشار اسد درخواست نمود تا قدرت را به مردم واگذار نماید و سلاح¬های شیمیایی در سوریه را ممنوع کرد. اوباما با پوتین توافق نمود سلاح¬های شیمیایی را از سوریه خارج کند. مقامات دولت اوباما بر این اصل تاکید داشتند که محدودیت¬های مرزی، درگیری مداوم و خطرات ناشی از گروه¬های افراط¬گرا مانع از تلاش¬های آمریکا برای تحویل کمک¬های امنیتی و غیره در داخل سوریه است. کنگره در سال 2014 مجوز برنامه آموزشی و تجهیزات نیروهای سوری واجد شرایط و صلاحیت را برای اهداف مشخص شده از جمله حمایت از تلاش¬های آمریکا در جهت مقابله با سازمان¬های تروریستی و فراهم ساختن شرایط برای مذاکره در جنگ سوریه فراهم نموده، تسلیحات و مهمات در اختیار نیروهای دموکراتیک در جهت مقابله با گروهک داعش صورت گرفت که جزء مهمترین اقدامات اوباما بود که به مواضع داعش حمله نمود و در جلسه شورای امنیت با رهبری آمریکا از نهادهای مختلف و کشورها در جهت همکاری علیه داعش دعوت به عمل آورد      ( .(www.afghanirca.ir
5-2- بهبود روابط با شرق آسیا
به گفته گری سیک سیاست خارجی اوباما بازتعریفی از سیاست ایالات متحده مبتنی بر حداقل¬گرایی و تمایل به چندجانبه¬گرایی در مواقع لازم و خودمحور است. در دوره اوباما علاوه بر حضور نظامی در آسیا و گسترش اتحادهای رسمی با کشورهای آسیایی تاکید می¬کند که بر گسترش روابط با ژاپن، کره، تایلند، فیلیپین و استرالیا تاکید داشته و در بعد اقتصادی تقویت راهبرد محور آسیایی، تقویت همکاری، ترانس پاسیفیک و تجارت آزاد منطقه آسیا تشکیل شد (sick, 2014: 5). اوباما خواستار مدیریت رهبری¬گونه بر چین بود نه «سلطه¬گری» و تلاش کرد این منطقه مهم و حیاتی را به صورت مکمل و نه مستقل از آمریکا بکار گیرد. ظرفیت¬سازی¬های نوین منطقه عامل جلوگیری از شکل¬گیری «پان آسیائیسم» ضد آمریکائی خواهد شد که با استفاده از رویکردهای چندجانبه¬گرایانه و ظرفیت¬سازی¬های منطقه¬ای  آن را مدیریت نموده است و از وقوع بحران جلوگیری نموده است (قریب،163:1390). همچنین هوجین تائو رئیس جمهور سابق چین در 18 ژانویه 2011 به آمریکا سفر کرد که نشان دهنده تعامل سطح بالا در روابط دو کشور مهمترین دیدار روسای دو کشور از زمان بازدید دنگ شیائوپینگ از آمریکا در سال 1979 بود (عباسی و مرادی،95:1394).
6-2- دولت‌سازی در عراق
باتوجه به گسترش هزینه¬های نیروهای نظامی آمریکا در عراق و افغانستان که بر دوش مالیات دهندگان آمریکا قرار داشت مخالفت افکار عمومی را به دنبال داشته است. که بر عدم درگیری ایالات متحده در منازعات خاورمیانه و کنترل و مدیریت اوضاع بطور مستقیم و غیرمستقیم از طریق قدرت نرم و هوشمند تاکید شده است (روحی دهنبه،95:1396). مناسبات نظامی-امنیتی عراق و آمریکا جدا از تحولات عراق متاثر از رویکرد و نگرش و ریاست زمامداران آمریکا است پیروزی اوباما در انتخابات 2008 که با شعار تغییر وارد مبارزات انتخاباتی شد و به دنبال منافع ایالات متحده است. اوباما با هدف تغییر در سیاست آمریکا روی کارآمد. اوباما حمله آمریکا به عراق را انحراف در سیاست مبارزه این کشور با تروریسم می¬داند که با بیرون آوردن نیروهای آمریکایی از عراق و تقویت مبارزه با تروریسم در افغانستان و پاکستان پایان یابد. چراکه اوباما معتقد است سیاست نومحافظه¬کاران در سیاست خارجی ضربه سنگینی به اعتماد آمریکا در جهان وارد کرده و آمریکا نیازمند بازسازی و اعتماد است (.(Rondall, 2008: 11 اوباما در نخستین اقدام تلاش نمود که نیرو های آمریکا را از عراق خارج کند و هزینه¬های آمریکا را به نسبت قابل توجهی پدید آورد و از طرف دیگر مشارکت طیف گسترده از کشورهای بین‌المللی و منطقه¬ای در سرنوشت عراق ایجاد کند اوباما در نخستین دیدار از خاورمیانه از ترکیه بازدید نمود که محورهای سیاست خود را در منطقه خاورمیانه مشخص نمود که عامل تهدیدات مشترک، بحران اقتصادی و تروریسم علیه آمریکا و ترکیه و لازم همکاری در مقابل این تهدیدات به عبارت دیگر نفی یکجانبه¬گرایی آمریکا بود. رویکرد دولت اوباما در عراق رویکرد کمتر نظامی و بیشتر چندجانبه¬گرایانه است و بر حقوق بشر و دموکراسی تاکید دارد. و حل بحران را از طریق جنبه نرم¬افزارانه و لیبرالی می¬دانست. اوباما در مورد بحران عراق از راهکارهای نظامی کمتر استفاده نمود و سعی دارد از طریق عوامل داخلی عراق را بهبود ببخشد و در این راستا مشارکت با دولت عراق را در پیش گرفت (یزدان فام، 1388: 166). دولت اوباما در تلاش است با آموزش نیروهای عراقی هزینه و بار امنیتی بر دوش دولت آمریکا کاهش دهد و بحران دولت عراق را کنترل کرده و به بازسازی سیاست¬های آمریکا در جهان بپردازد (یزدان فام، 1397: 161). اوباما یک سال قبل از ریاست جمهوری و پیروزی در انتخابات در مقاله¬ای که در مجله فارین افراز چاپ شد می¬نویسد «که حمله به عراق و زندان ابوغریب باعث شده است که جهان اعتمادش را به اهداف و اصول ما از دست بدهد». در دستورکار سیاست خارجی اوباما اتخاذ یک رویکرد یکپارچه جهت گسترش گفتمان دیپلماسی عمومی آمریکا به سایر مناطق و حوزه¬ها با هدف ایجاد تعامل با مخاطبان و ضروت هماهنگ ساختن ساختارهای درونی، استفاده از پرسنل مجرب افزایش تعدد برنامه¬ها و افزایش بودجه¬ها از مهمترین پیشنهادات این نشست بود. همچنین در سند دیگری با عنوان شیوه در حال تغییر مسیر تازه¬ای برای روابط ایالات متحده با جهان اسلام که از سوی رهبران 34 گروه مذهبی از جمله «گروه مسلمانان آمریکایی» در سپتامبر 2008 منتشر شد (آدمی،11:1392-10). که از جمله اقدامات اوباما در جهت برقراری صلح در عراق می-توان گفت حمله به مواضع داعش بود که آنها را تهدید اصلی خاورمیانه و منافع آمریکا می¬دانست. و آمریکا درصدد رهبری ائتلافی جدیدی در حمله به مواضع داعش و از بین بردن تهدیدات آن می¬دانست. در جلسه شورای امنیت که با رهبری آمریکا و نهادها و کشورهای بین‌المللی تشکیل شد خواستار حمایت آنها در مبارزه با داعش بود.
7-2- بهبود روابط با اروپا
با روی کار آمدن دولت باراک اوباما بسیاری از اقدامات و پیشرفت¬های اروپا به گرمی مورد استقبال قرار گرفت و محبوبیت و فرصت¬های را برای آمریکا پدید آورد. و حل¬وفصل مسئله اعراب و اسرائیل و بسته شدن زندان گوانتانامو موجب استقبال اروپائیان شد. براساس سند استراتژی امنیت ملی اوباما هدف آمریکا را تقویت نهادها و گسترش نهادهای همکاری¬جویانه اعلام کرد براساس سند استراتژی امنیت ملی اوباما سنگ بنای تعامل ارتباط نزدیک با دوستان و متحدان آمریکا اعلام کرد و به ویژه مبارزه با تروریسم که سعی نمود روابط جدیدی با اتحادیه اروپا بازخوانی کند.
8-2- برقراری امنیت در افغانستان
کنفرانس لاهه که در هلند با حضور بیش از 70 کشور در افغانستان شکل گرفت که اوباما در این راستا افزایش تعداد نیروها را در دستورکار قرار داد که 17 هزار نیرو جهت برقراری امنیت به داخل خاک افغانستان وارد کند و یکی از مهمترین راهبردهای دولت اوباما افزایش همکاری¬های منطقه¬ای است و برخلاف سیاست¬های گذشته دولت آمریکا بازگشت ثبات به افغانستان را در گرو همکاری¬های منطقه¬ای می¬داند. از اقدامات اوباما می¬توان در کاهش بحران در افغانستان تلاش در جهت حمایت مالی و کمک به پاکستان جهت ریشه¬کن نمودن تروریسم که از جانب این کشور حمایت می¬شدند (شفیعی،125:1396). ریچارد هالبروک در تاریخ 5 می 2009 در گزارش خود اذعان داشت که پاکستان امن و دموکرات برای تامین منافع حیاتی آمریکا ضروری است. هالبروک اعلام داشت که هدف دولت اوباما متلاشی ساختن و شکست القاعده است و از بین بردن مکان و جایگاه تروریست¬ها است. که نشان دهنده تاکید بر حضور و روی کار آمدن یک دولت قوی در پاکستان و حل بحران افغانستان است (سبحانی،732:1391). اوباما اعلام نموده است که جنگ¬های پرهزینه در عراق و افغانستان کناره¬گیری نموده¬ایم و اقدامات آمریکا شامل جلوگیری از زمینه¬های رشد تروریسم و افراط¬گرایی بود که عواملی همانند فقر، نابرابری و سرکوب باید از بین برود و ارتش آمریکا همواره در راستای آموزش نیروهای نظامی نیروهای نظامی در افغانستان اقدام نموده، چراکه مسئولیت برقراری امنیت مردم افغانستان در دستورکار سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته بود (پوراحمدی،194:1393). استراتژی دولت اوباما براساس این بود که بر مشکلات و سیاست¬های اجرایی و تنبیهی و تشویقی ایالات متحده به سمت کاهش حمایت از طالبان و وادار کردن آنها غلبه کند به سمت مذاکره بود.

3- منازعه در سامانه فکری ترامپ
روی کار آمدن دولت جمهوری¬خواه جدید در ایالات متحده که با هدف بازسازی اقتصاد آمریکا و گسترش قدرت این کشور راهبرد خود را مشخص نموده، در پیاده¬¬سازی سیاست¬های اجرایی آن قابل مشاهده است وعده داد نقش، منافع و اهداف این کشور را درخصوص نهادها و ترتیبات بین‌المللی بازتعریف کند. او درصدد ارتقای موقعیت آمریکا است ولی برای تعامل با متحدان اصلی، کسب منافع و همکاری با دولت¬های دیگر راهکار مناسبی ندارد. همچنین دولت¬های بوش و اوباما را مورد انتقاد قرار داده که ایالات متحده را با هزینه¬های زیادی مواجه کرده¬اند و میزان بدهی¬های آمریکا به 32 هزار میلیارد رسیده است که بعنوان میراث آمریکا باقی مانده است. که جزء شکست نتایجی برای آمریکا همراه نداشته است که اعلام نموده درصدد بازگرداندن قدرت از دست رفته آمریکا است.
زلمای خلیل¬زاد در تحلیلی اعلام داشت که از سال 1992 به این با وجود اختلاف عقیده همه بر سر یک موضوع خاص توافق داشتند. که ساختار پس از جنگ آمریکا حفظ شود و رهبری آمریکا به صورت گزینشی به بحران¬های جهانی پاسخ دهد. و صلح میان قدرت¬های بزرگ را حفظ کند اما ترامپ بسیاری از اصول و دیگر مفروضات سیاست خارجی آمریکا را به چالش می¬کشد. و دستاوردهای آن را چیزی جزء شکست نمی¬داند. که این تفاوت را تحت عنوان دیپلماسی جدید یاد می¬کند. دکترینی که دنبال فاصله گرفتن از ساختارهای موجود در 5 مسئله اساسی شامل اهداف ایالات متحده، مبارزه با تروریسم، ترویج دموکراسی و ملت¬سازی و بحث مهاجرت و روابط با قدرت¬های جهانی است. اصل دوم در سیاست خارجی دونالد ترامپ تضمین صلح و امنیت از طریق اعمال قدرت است دونالد ترامپ در یک سال گذشته در این اصل بعنوان ارگان سیاست خارجی اشاره کرد و با اشاره به افزایش بودجه دفاعی آمریکا به نظر می¬رسد اصل «دستیابی به صلح از طریق اعمال قدرت» مبتنی بر رویکرد رئالیستی است به این معنا که او رویکردی را در پیش گرفته که مبتنی بر محور اعمال قدرت در صحنه بین‌المللی است و باید قدرت دفاعی، نظامی، موشکی، هسته¬ای و سایبری آمریکا تقویت شود.
1-3- تنش با سیستم نظام بین‌الملل
در زمینه اهداف ایالات متحده آمریکا، ترامپ شعار اول آمریکا را مطرح شد. از نظر زلمای خلیل¬زاد ترامپ با شعار نخست آمریکا در واقع به سیستم جهانی شدن اعتراض می¬کند. و جهانی شدن را بیشتر از منظر اقتصاد بین¬الملل مورد انتقاد قرار می¬دهد و برخلاف روسای جمهور قبلی که بر تجارت آزاد تاکید داشته است. ترامپ بازی را برد باخت دانسته است. که در همین راستا توافقنامه¬های بین‌المللی را لغو اعلام نموده است. اساس برنامه ترامپ اولویت دادن به منافع آمریکاست و در مقایسه با روسای جمهور قبلی آمریکا که موضوعاتی مانند چندجانبه¬گرایی، جزئیات اپیدمی، قدرت هوشمند و تغییرات آب و هوایی را مورد توجه قرار داده است و ایالات متحده را متحد به حمایت از باز کردن جوامع و ایجاد دموکراسی می¬داند. خطوط اصلی و بنیادین رویکرد سیاست خارجی بر کناره¬گیری آمریکا از گسترش صلح و ترویج دموکراسی رفاه امنیت و گسترش نفوذ واشنگتن می¬داند که در این راستا می¬توان به اقدامات او در این زمینه اشاره کرد:
1-1-3- خروج از توافق آب‌ و هوای پاریس
توافقنامه آب¬وهوای پاریس که در سال 2015 توسط ایالات متحده، آلمان، روسیه و چین به امضا رساندند. که این توافق در راستای جلوگیری از گرم¬تر شدن کره زمین و کاهش انتشار گازهای گلخانه¬ای به توافق رسیدند. ولی باروی کار آمدن دونالد ترامپ مخالفت خود را با این پیمان اعلام کرده است. و اعلام داشته که کاهش مصرف سوخت¬های فسیلی به ضرر آمریکا خواهد بود. و این توافقنامه به نفع سایر کشورها است نه آمریکا، چون که این سند مسئولیت مالی سنگینی برعهده آمریکا گذاشته است. و از لحظ صنعتی موجب کاهش قدرت اقتصادی آمریکا می¬شود که با اجرای شدن تعهدات این توافقنامه موجب از دست رفتن 2.7 میلیون شغل تا سال 2025 و از دست رفتن 440 هزار شغل در داخل کشور می‌شود. آمریکا احتیاجی به این توافقنامه ندارد، ایالات متحده حدود 1میلیارد دلار به برنامه آب¬وهوایی سبز کمک کرده است. این درحالیست که هیچ کشوری به این میزان کمک نکرده است (www.tasnimnews.com).
2-1-3- ترامپ، خروج از ترانس پاسیفیک
پیمان تجارت آزاد ترانس پاسیفیک که در دوره باراک اوباما به امضا رسید میان چین و کشورهای گسترش بازارهای بین‌المللی شده بود. با سیاست¬های دولت ترامپ که ضد جهانی شدن می¬باشد در تضاد است از جنوب شرق آسیا که زمینه شکل¬گیری یک منطقه تجاری را فراهم آورده بود و موجب تبادلات و دیدگاه ترامپ این پیمان یک توافقنامه  تجاری موجب خروج سرمایه¬های آمریکا به خارج، از دست رفتن فرصت-های شغلی در داخل و در نهایت پیشرفت کشورهای رقیب آمریکا همچون چین را در برداشته است. و با حذف موانع گمرکی و وارداتی به سود شرکای آمریکا بوده  که موجب تقویت اقتصادی این کشورها و کاهش رشد و رونق آمریکا را در مقابل شاهد هستیم (www.mehrnews.com).
3-1-3- خروج از پیمان نفتا
ایالات متحده آمریکا از سال 1994 با اجرای پیمان نفتا منطقه تجارت آزاد با کشورهای مکزیک و کانادا اجراء نمود. که زمینه تجارت آزاد در منطقه را فراهم نمود و موجب گسترش مبادلات تجاری سه کشور شد، که موجب حضور گسترده کارگران و تکنسین¬های مکزیک و کانادا در ایالات متحده شده بود. ولی با روی کار آمدن دولت جمهوری¬خواه در سال 2016 که بر افزایش قدرت اقتصادی آمریکا و حمایت از تولید داخلی آمریکا تاکید دارد. پیمان نفتا را بعنوان یکی از عوامل به هدر رفتن سرمایه¬های آمریکا می¬داند ملی‌گرایان اقتصادی در آمریکا معتقدند که با اجرای پیمان نفتا از سال 1994 صدها میلیارد دلار از سرمایه‌های آمریکای به کانادا و مکزیک منتقل شده و صدها هزار شغل در آمریکا از بین رفته است. همچنین تأکید دارند به دلیل هزینه‌های پایین تولید به ویژه در مکزیک، کالاهای ساخته شده در این کشور با قیمت پایین‌تر در اختیار مصرف کنندگان آمریکایی قرار می‌گیرد که در نهایت باعث افت تولید در آمریکا، افزایش میزان بیکاری در این کشور و از همه مهمتر ایجاد کسری تراز بازرگانی با کانادا و مکزیک می‌شود. و در حال حاضر، مکزیک بعنوان کشور در حال توسعه 60 میلیارد دلار مازاد تجاری با آمریکا بعنوان قدرتمندترین اقتصاد جهان دارد؛ موضوعی که خشم ملی‌گرایان آمریکایی را برانگیخته است.
2-3- خروج از برجام
دونالد ترامپ از زمان انتخابات به تهدید ناشی از جانب ایران تاکید داشت و اصلی¬ترین مخالف ترامپ بود و همواره تیم دولت ترامپ تلاش نموده است. تا با احیای سیاست ایران¬هراسی تهدید ایران را جدی کند بعنوان مثال جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا در آوریل سال 2017 در دیدار از عربستان در این رابطه گفت «هرجا در منطقه¬ای خاورمیانه که در آن مشکل وجود دارد پای ایران در میان است ((Express, 2017: 20. سیاست دونالد ترامپ از زمان کارزارهای انتخاباتی او شکل گرفته بود. که دارای کنش¬های معناداری در قبال ایران بود. انتقاد از سیاست¬های باراک اوباما در قبال جمهوری اسلامی، لغو برجام و اعمال محدودیت¬های مهاجرتی علیه ایران از همان آغاز بیانگر چهره ضدایرانی ترامپ بود. و در کابینه ترامپ چهره¬های ضد ایرانی زیادی وجود دارد که دارای رویکردهای ضدایرانی هستند. همانند رکس تیلرسون، مایکل پمپئو و ... چهره¬های جنگ¬طلب و مخالف سیاست¬های ایران در منطقه هستند. توافقنامه هسته¬ای ایران و 1+5 که در سال 2015 منعقد شد در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما تحت عنوان برجام موجب حل¬وفصل منازعات از طریق دیپلماسی و مذاکره شد ولی با روی کار آمدن دونالد ترامپ که در دوران مبارزات انتخاباتی برجام را موجب هدر رفتن هزینه¬های آمریکا می¬دانست و با نگاهی ابزاری به این توافقنامه نگاه می¬کرد. که آمریکا حدود 15 میلیارد دلار هزینه نموده است و در مقابل چیزی به دست نیاورده است. و سیاست اوباما را به شدت اشتباه اعلام نمود که حاصل آن یک «توافقنامه بد» بوده است. پس از عهده¬دار شدن مدیریت دولت آمریکا در سال 2018 به یکباره برجام را باطل اعلام نمود و از آن خارج شد که در اینجا باید گفت خروج یکجانبه آمریکا نشان دهنده عدم توجه به دیپلماسی عمومی، مذاکره و حقوق بین¬الملل است. چراکه ایران مفاد برجام را قبول داشته و به آن پایبند بوده است و از طرفی ترامپ اعلام نموده که خواستار مذاکره دوباره با دولت جمهوری اسلامی است ولی اقدامات متناقض او  همانند تحریم وزیران امور خارجه ایران که این خود برخلاف عرف دیپلماتیک بوده، نشان دهنده آشفتگی و سردرگمی دستگاه دیپلماسی آمریکا است.
1- بازنمایی چهره آشوبگر از ایران: ترامپ تلاش زیادی در راستای نشان دادن ایران بعنوان یک کشور برهم زننده معادلات نظم جهانی انجام داده است که در سخنرانی خود علیه  ایران تلاش نمود جمهوری اسلامی را بعنوان مصوب خرابکاری¬های و تنش¬ها در مورد منطقه خاورمیانه معرفی نموده و همواره رژیم موردنظر ایران را به همکاری با کره شمالی، تنش در منطقه، حمایت از تروریسم و تهدیدات موشکی علیه دیگران، توسعه¬طلبی، حملات سایبری در فضای مجازی و تلاش برای دستیابی به سلاح¬های هسته¬ای معرفی کرده است.
2- امنیتی کردن ایران: ترامپ سعی دارد که حمایت بین‌المللی را علیه ایران بعنوان یک بازیگر آشوبگر در منطقه کند و به دنبال نشان دادن ایران بعنوان کشور حامی تروریسم در جهت از بین بردن تبادلات نظام جهانی با ایران است (یزدان فام،183:1397). باید گفت که باتوجه به حضور ایران در منطقه و گسترش نفوذ آن پس از توافق 5+1 ترس دولت ترامپ از ایران بیشتر شده که موجب تهدید امنیتی در چارچوب فکری ترامپ و خروج از برجام شده است (سوری،2:1397). آمریکا درصدد نشان دادن جمهوری اسلامی بعنوان سرچشمه ناامنی بعنوان یک دشمن که درصدد تهدید متحدان استراتژیک این کشور است درصدد مهار برنامه هسته¬ای ایران برآمده که در جهت افزایش نفوذ متحد سابق در منطقه یعنی اسرائیل ضروری است.
3-3- تنش با سوریه
ترامپ درخصوص اهداف خود در سوریه اعلام نمود که هدف از میان بردن تروریسم است و در ابتدا از بشار اسد، ایران و روسیه حمایت نمود ولی اکنون ترامپ مخالف دولت بشار اسد است. بررسی¬ها نشان داده است که رفتار ترامپ برآمده از چند عامل است و در ابتدا حفظ امنیت اسرائیل و تضعیف سوریه و درگیر نمودن آن در بحران قضیه فلسطین و اسرائیل در حاشیه قرار بگیرد. و براندازی بشار اسد موجب کاهش نفوذ ایران و سوریه در منطقه شده، که باید گفت تداوم بحران هدف ترامپ است (ربیعی،6:1397). کاروان جدید تسلیحات ایالات متحده با عبور از پایانه¬های مرزی سیمالکا از شمال شرق حسکه وارد سوریه و در شهر المالکیه به تجزیه¬طلبان تحویل داده شد ترامپ در 6 آوریل 2017 دستور حمله موشکی به پایگاه الشعیرات سوریه در پاسخ به حمله شیمیایی به خان شیخون را صادر کرد که عنوان نمود این حمله در راستای منافع ایالات متحده و امنیت ملی این کشور صورت گرفته تا از گسترش سلاح¬های شیمیایی در سوریه جلوگیری کند. پرسنل نظامی آمریکا همچنان در شمال شهر منج سوریه عملیات داشته و در سال 2016 نیروهای تحت حمایت ایالات متحده یک گذرگاه را در نزدیکی پایگاه التف تاسیس نمود که آمریکا هدف خود را حضور در این منطقه و مقابله با دولت اسلامی داعش عنوان کرده است. این در حالیست که نیروهای آمریکای چندین بار شبه نظامیان دولت سوریه را مورد هدف قرار داده و چندین بمب¬افکن سوری را مورد هدف قرار داده¬اند.
استفاده مجدد از سلاح¬های شیمیای در استان خان شیخون و ادلبه موجب کشته و زخمی شدن صدها نفر شد و از بازرسی مناطق توسط نهادهای بین‌المللی جلوگیری به عمل آمد و ترامپ انگشت اتهام را به سمت روسیه با سوریه دراز نمود. دولت ترامپ از ناوگان دریای خود در دریای مدیترانه 59 موشک ناماهاواک به پایگاه¬های سوریه در حومه شهر حمص پرتاب نمود که باعث تخریب این پایگاه و کشته شدن چندین نفر گردید (ساجدی،85:1396). هدف آمریکا از طولانی کردن بحران سوریه کشاندن این کشور به یک جنگ فرسایشی و نابودی زیرساخت¬های سوریه و تضعیف قدرت نظامی آن در برابر اسرائیل می¬باشد و با حمله شیمیایی به این کشور درصدد نشان دادن آمریکا بعنوان یک مقام مدیریت کننده است. و کشته شدن بیش از 40 هزار نفر و آواره شدن میلیون¬ها نفر نشان دهنده این است که حقوق بشر در سوریه چندان مورد توجه نبوده است و ترامپ قصد دارد بحران همچنان ادامه داشته باشد (ساجدی،163:1392). دولت جدید آمریکا از احتمال ایجاد مناطق امن در سوریه صحبت کرد اما دولت او تا به امروز به صورت علنی مشخص کرد که این طرح شامل چه اقداماتی است و نشانه¬های آشکار  برحسب قریب¬الوقوع بودن این پیگیری به چشم نمی¬خورد که اقدامات نظامی¬گرایانه آمریکا در منطقه خلاف این ادعا را ثابت می¬کند.
4-3- گسترش تنش در شبه جزیره کره
ترامپ در دوران کارزار انتخاباتی و اوایل ریاست جمهوری خود اعلام که در راستای کاهش امنیتی نمودن شبه جزیره کره 38 هزار نیروی نظامی خود را از کره جنوبی خارج و شمار نیروها کف، وضعیت برعکس شده آمریکا در ژاپن را ژاپن به 50 هزار کاهش خواهد. همچنین ترامپ در نشست گروه هفت در بروکسل که در 26 مه 2017 برگزار شد قول داد مشکل بزرگ کره شمالی را حل¬وفصل کند. این درحالی است که با اعزام نیرو به منطقه را شاهد هستیم و درگیری¬های ترامپ با شبه جزیره کره روز به روز ابعاد گسترده-تری به خود می¬گیرد و جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا هم در این راستا اعلام نموده که دیپلماسی صبر در مقابل کره شمالی به پایان رسیده است و تصمیماتی که ترامپ درخصوص دیدار با رهبر کره شمالی در سنگاپور گرفته بود به یکباره لغو اعلام نمود و در نشست خبری خود در کاخ سفید مطالبی را درخصوص افزایش توان نظامی آمریکا و برجسته¬تر نمودن تهدید کره انتشار نمود. که موجب دامن زدن و تشدید این مناقشه شده است اقدامات آمریکا درخصوص کره شمالی در دوره ترامپ شامل تحریم فروش نفت به کره شمالی، تحریم جهانی شرکت¬های هواپیمایی و رهگیری کشتی¬های کره شمالی می¬باشد. ترامپ و تیم وی به دنبال راهبرد دیگری غیر از تحریم هستند چراکه تحریم¬ها تاکنون نشان داده¬اند که قادر به شکست دادن پیونگ یانگ نیستند. تهدیدات گسترده آمریکا اعزام ناوگان جنگی و آماده باش در مرزهای کره شمالی، جنگنده¬های آمریکا  در پایگاه گوام نشان دهنده عزم آمریکا برای مقابله با آن است. در سند دولت ترامپ 16 بار به موضوع خطر کره شمالی می¬پردازد و با اشاره به ضرورت ایجاد اتحاد میان کشورهای شرق آسیا آورده است. از زمانیکه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا  قدرت را در ابتدای سال 2017 به دست گرفته است. شاهد راهبرد سرسختانه پنتاگون و واشنگتن در قبال کره شمالی هستیم. رکس تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا به همراه جیمز ماتیس بر اهمیت منطقه شرق آسیا و اقیانوس آرام و گسترش تسلیحات نظامی را در دستورکار قرار دادند (GrahamD, 2017: 7). در این راستا کره شمالی برای مقابله با ایالات متحده آمریکا و هم¬پیمانان آن بر سیستم موشک¬های  قدیمی اسکاد و سیستم¬های موشکی و موشک¬های جدید سوخت جامد نام برد. ترامپ نشست گروه هفت در بروکسل 26 مه 2017 به هم-پیمانانش قول داد مشکل بزرگ کره شمالی به زودی حل خواهد شد  آمریکا در حال حاضر 5 هزا نیروی نظامی در ژاپن و 29 هزار در کره جنوبی و 7 هزار نیرو در گوانم دارد. شورای امنیت ملل متحد به اعتبار و درخواست ترامپ تحریم¬های گسترده¬ای (قطعنامه 2397) را علیه کره شمالی اعمال کرده است که نمونه آن کاهش واردات سوخت تا سقف 90درصد اشاره کرد، همچنین دستور اخراج کارگران کره شمالی از سایر کشورها بود که فشارهای اقتصادی بر این کشور بیشتر نموده است.
5-3- اختلاف با کوبا
با روی کار آمدن ترامپ در سال 2017 آنچه که بعنوان توافق آمریکا و کوبا در سال 2014 صورت گرفت لغو گردید در واقع ترامپ بسیاری از سیاست¬های دولت اوباما را رد کرد. و به بهانه نقض حقوق بشر به همراه نبود آزادی انتخابات کوبا را تحت فشار قرار داده است. که ترامپ برقراری روابط با این کشور را منوط به رعایت حقوق بشر آزادی زندانیان سیاسی، فضای باز سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد عنوان کرده است. بهبود روابط با کوبا یکی از اقدامات ابتکاری اوباما بود که با روی کار آمدن ترامپ کاملا لغو شد و روابط با کوبا را کاهش داد. و به موجب دستورالعمل اعلام شده از سوی دولت ایالات متحده محدودیت سفر به کوبا و تجارت با این کشور را دوباره در دستورکار و اجرا نمود و در سپتامبر 2017 تعداد کارکنان آمریکا در هاوانا به نصف افزایش یافت.
6-3- اختلاف با اروپا
ترامپ در اروپا درصدد از میان بردن همبستگی میان اعضای ناتو و اتحادیه اروپاست تا بدین شکل بتواند به صورت جداگانه با این کشورها ارتباط برقرار کند. از طرفی دیگر اتحاد و نظم 70 ساله میان سران اتحادیه اروپا را از میان بردارد (.(www.mosalasonline.com مهمترین مصداق ترامپ درخصوص اروپا در قالب سازمان ناتو بود ترامپ اعلام نمود که اعضای ناتو باید به تعهدات خود پایبند باشد و حمایت از متحدان ناتو مشروط به پرداخت هزینه به آمریکا است. از اعضای ناتو انتقاد نموده که هزینه¬های خود را پرداخت نمی¬کنند و حتی پرداخت 4 درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای اروپایی برای جبران خسارت¬ها کافی نیست (.(Newyorktimes, 2017 یکی دیگر از نگرانی¬های اروپا این است که اختصاص 2 میلیارد دلار بودجه تولید ناخالص داخلی به امور دفاعی و نظامی هزینه زیادی را در بر می¬گیرد که در بردارنده میلیاردها دلار برای اتحادیه اروپا است. از طرفی هم عدم حمایت آمریکا از ناتو  موجب حرکت کشورهای این اتحادیه به سمت تسلیحات هسته¬ای و ناامنی بیشتر شده است (.(Speigel online, 2016 وضع تعرفه¬های تجاری علیه اقتصاد اروپا بر صادرات خودروی آلمان به آمریکا تاثیر گذاشته است همچنین نگرانی از خروج آینده انگلستان از اتحادیه اروپا باعث شده است بسیاری از صادر کنندگان آلمانی نگران صادرات خود باشند. ترامپ در آستانه سفر به بریتانیا در مصاحبه با بوریس جانسون بیان داشت که خواستار خروج هرچه سریع¬تر بریتانیا از این اتحادیه است. جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ بر اهمیت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا تاکید داشت و اعلام نموده که برگزیت هم برای لندن و هم واشنگتن سودمند خواهد بود.
7-3- کسب منافع در عراق
رویکرد سیاست خارجی ترامپ در قبال عراق را می¬توان تلفیقی از اهداف و ملاحظات راهبردی و کلان آمریکا از یک سو و دیدگاه خاص تیم ترامپ اشاره کرد. باتوجه به سیاست کلان اوباما که بر خروج نیروهای از منطقه بود ولی در دوره ترامپ معادلات دچار تغییر شد و شاهد افزایش تهدیدات نظامی در عراق هستیم. نگاه اقتصادی ترامپ در سیاست خارجی آمریکا در قبال عراق به بروز دیدگاه خاصی منجر شد ترامپ باتوجه به هزینه¬های آمریکا در جنگ خواستار بهره¬برداری از منابع نفتی به این کشور بعنوان غرامت شد و در این خصوص با العبادی نخست وزیر عراق صحبت کرد که خواستار پرداخت هزینه از سوی دولت عراق است. بطورکلی محور ترامپ در قبال عراق شامل:
1) تداوم حضور نظامی در عراق: با وجود خروج نیروهای آمریکای در عراق از سال 2011 براساس توافق امنیتی بین دو کشور با هجوم داعش به عراق در سال 2014 باعث افزایش نیرو شد ولی نیروها بعد از بحران داعش نه تنها با خروج نیرو روبرو نبودیم بلکه از سال 2016 شاهد افزایش نیرو هستیم طوری که در سال 2018 نظامیان آمریکا در عراق به 5500 نفر رسیده و 5 پایگاه بزرگ آمریکایی در عراق قرار دارد. و نیروهای خروجی از سوریه را به عراق منتقل کرده است.
2) کنترل روندهای سیاسی و موازنه قدرت در عراق: آمریکا ترامپ درصدد است کنترل دولتمردان عراق و اوضاع سیاسی این کشور است. که جریانی سیاسی روی کار نیاید منافع آمریکا را دچار مشکل کند. براساس این اصل آمریکا معادلات سیاسی از جمله انتخابات 2018 را کنترل نمود تا افرادی همچون مالکی وهادی العامری که با ایران در ارتباط هستند روی کار نیاید.
3) کاهش نقش ایران در منطقه: تلاش¬های ترامپ در این زمینه اساسی¬تر و مهمتر است. مخالفت با حضور ایران در عراق که نمونه آن تشدید تحریم از سوی ترامپ بود (اسدی،9:1397-5).
8-3- گسترش تنش در یمن
آمریکا از سال 2015 به بهانه مبارزه با القاعده و داعش در کنار سعودی¬ها در یمن در حال جنگ هستند هرچند با اعتراضات بین‌المللی در دوره باراک اوباما و قرارداد فروش تسلیحات به میزان 200 میلیارد دلار را به حالت تعلیق در آوردند. اما در دوره ترامپ در دستورکار قرار گرفت. آمریکا جنگ یمن را همانند سایر جنگ¬ها فرصت مناسبی در جهت فروش سلاح و مهمات بهبود وضعیت اقتصادی خود از طریق گسترش ناآرامی می¬داند. نیروهای ارتش آمریکا تحت عنوان گرین برت به عربستان سعودی در جهت ناامنی در یمن در حال کمک هستند. آمریکا با دامن زدن به این بحران درصدد گسترش نارامی و مقابله با ایران در منطقه می¬باشد. آمریکا با دامن زدن به اختلافات یمن درصدد سرکوب جنبش شیعیان و تقویت بنیادگرایی و افراطی¬گری است. چراکه یمن کشوری استراتژیکی است، راه دسترسی به آسیا خاورمیانه برای آمریکایی¬ها است و می¬تواند ایالات متحده را در کمک¬رسانی به متحدان اصلی عربستان، اسرائیل و مقابله با ایران در منطقه و همکاری با القاعده استفاده کند. براساس آمارهای سازمان ملل در بحران یمن حدود 10 هزار نفر کشته و میلیون¬ها نفر آواره شده¬اند. و ایالات متحده همچنان درصدد گسترش تسلیحات نظامی و لجستیکی را در اختیار عربستان قرار داده و تیلرسون اعلام نموده که آمریکا با رایزنی درصدد کاهش بحران در یمن است ولی نه تنها برای یمن کاهش نیافت، بلکه براساس گزارش یونسکو به وخیم-ترین بحران انسانی جهان تبدیل شده است. آنتونی کرد زمن درخصوص سیاست آمریکا در یمن می¬گوید: «پیوند میان ارتباط ایران و حوثی¬های یمن تهدیدی اساسی برای منافع آمریکا و عربستانی بوده که موجب نفوذ ایران در منطقه و کنترل مناطق استراتژیک شده، منافع آمریکا را تهدید می¬کند چرا که کنترل تنگه باب¬المندب نقش مهمی در امنیت جهانی دارد» (Rayan, 2015: 5-7).
9-3- جنگ تجاری با چین
در دو دهه اخیر شاهد رشد اقتصادی چین به صورت چشمگیر هستیم که چین در حال تبدیل شدن به قدرت برتر اقتصادی جهان است در همین راستا با روی کار آمدن ترامپ شاهد بالا گرفتن اختلافات این دو کشور هستیم که درصدد بحران و تنش در محیط پیرامونی چین و مهار این کشور است که از سه روش اقتصادی، سیاسی و نظامی در حال تشدید بحران در چین و منازعه با این کشور است که با بحرانی نمودن منطقه به مقابله با این کشور بپردازد. منازعه اقتصادی: از آغاز سال 2016 مهمترین حوزه اختلاف دولت آمریکا و چین به حوزه تعرفه¬ها برمی¬گردد. که ترامپ ادعا می¬کند چینی¬ها با در دست گرفتن بازارهای ایالات متحده موجب از دست رفتن فرصت¬های شغلی در داخل شده، بنابراین آمریکا با اعمال تعرقه بر روی واردات این کشور به داخل به مقابله با قدرت اقتصادی این کشور پرداخته، که نخست تعرفه 18درصدی اجرا شد و سپس افزایش آن به میزان 45درصد در دستورکار دولت قرار گرفت و 50 میلیارد دلار بر صادرات چین به آمریکا وضع شده است. و در ادامه آمریکا در حال وضع نمودن تعرفه 476 میلیارد دلاری بر کالاهای چینی است یعنی، تقریبا تمامی کالاهای وارداتی به آمریکا با مشکل تعرفه مواجه می‌شود. و چین با مشکل اساسی در این زمینه روبرو می¬باشد (www.faalalamtv.net). بحث ترامپ مشکل کسری تجاری آمریکا است که چین را عامل اصلی این مشکل معرفی نموده و این کشور را متهم به دستکاری در ارز خود نموده که موجب اختلال در بازارهای آمریکا شده که در این راستا اقدام به تحریم شرکت¬های چینی از جمله شرکت مخابراتی ((ZTE را نام برد که 892 میلیون دلار از سوی آمریکا جریمه شد. و تحریم شرکت سازنده تلفن¬های همراه هواوی و جلوگیری از ارتباط 70 شرکت نرم¬افزاری که قبلا با این شرکت در ارتباط بوده¬اند.
منازعه سیاسی: ایالات متحده به لحاظ سیاسی درحال افزایش اختلافات و دامن زدن به آنها است که می-توان به تنش در دریای جنوبی چین با همسایگان که یکی از نقاط استراتژیک چین است اشاره نمود، حمایت نمودن از ژاپن در مقابل چین بر سر جزایر مورد اختلاف که ترامپ در سفر خود به ژاپن اعلام حمایت کامل خود از این کشور برای مقابله با چین را اعلام نمود. و حمایت از استقلال¬طلبی مردم تایوان و حمایت از آنها در برابر چین که بازتاب آن را می¬توان در اقدام ترامپ نسبت به فروش سلاح به این کشور دانست.
تشدید نظامی¬گری: افزایش حضور نظامی آمریکا در دوره ترامپ موجب توجه چین به نا¬آرامی¬های منطقه و کاهش توجه به امور اقتصادی شده که ایالات متحده با استفاده از برگزاری رزمایش¬های نظامی و برقراری اتحاد نظامی با کشورهای هند، استرالیا، ژاپن و تایوان روز به روز دامنه بحران را گسترش داده از طرفی دیگر با ایجاد بحران و تشدید نظامی¬گری در شبه جزیره کره چین را با مشکل اساسی¬تر روبرو نموده چراکه باعث بر هم خوردن شرایط امنیتی برای این کشور می‌‌‌شود از جمله اینکه با حمله ایالات متحده به شبه جزیره کره و فشار بر آن شاهد سیل مهاجرت از طرف کره به سمت مرزهای چین هستیم چون که چین 1614 کیلومتر مرز طبیعی نفوذپذیر با کره شمالی دارد و این سیل مهاجرت باعث بی¬ثباتی و مخاطرات امنیتی برای کشور چین خواهد بود و از طرف دیگر اینکه ناآرامی در شبه جزیره کره غیر از فروپاشی سیاسی موجب بی¬ثباتی اقتصادی و رفتن کره شمالی به سمت سیاست‌های غیرقابل پیش¬بینی و گسترش تسلیحات نظامی در منطقه خواهد شد که در نتیجه این امر کشورهای کره و ژاپن در منطقه تسلیحات نظامی خود را افزایش داده که این خود تهدیدی مهم برای چین خواهد بود و چین باتوجه به قدرت و نفوذ اقتصادی که در کره شمالی و بازارهای این کشور دارد نمی‌‌‌خواهد منافع و سرمایه¬گذاری-هایش در این کشور به خطر بیفتد و اقتصاد این کشور را با بحران مواجه سازد (عباسی و مرادی، 1394: 93-85).
10-3- گسترش مسابقه تسلیحاتی
دولت فعلی ایالات متحده آمریکا که خود را از حامیان صلح و امنیت معرفی می¬کند باتوجه به مدراک و اسناد قابل دسترس خود به یکی از عوامل اصلی در ایجاد جو رقابت¬های تسلحیاتی تبدیل شده که نمونه آن قرارداد کلان 460 میلیارد دلاری فروش سلاح به عربستان (110میلیارد دلار به صورت آنی و 350میلیارد دلار در طی 10سال) که در دولت ترامپ منعقد شده نشان دهنده توجه این کشور به مجتمع¬های صنعتی و نظامی است. تقویت ارتش و زیر¬ساخت¬های آن جزء  برنامه¬های ترامپ  بوده، که در این راستا اعلام نموده برای تقویت نیروی هوایی 24 فروند جنگنده اف 18 از شرکت بوئینگ به همراه110عدد جت و اختصاص 168 میلیارد دلار برای خرید بمب¬افکن رادار گریز تا سال 2023 می¬باشد (محمدنیا، 251:1397). از طرفی هم به دنبال خروج از پیمان تجارت اسلحه است که در سال 2013 با هدف تعیین مقررات برای فروش سلاح و جلوگیری از انتقال فروش سلاح به تروریست¬ها منعقد شد. باتوجه به اینکه آمریکا بزرگترین صادر کننده سلاح در جهان می¬باشد، اکنون با مخالفت جمهوری¬خواهان و لابی قدرتمند در کنگره روبرو شده وخواستار خروج آمریکا از آن است (www.irna.ir). و آشکارا خواستار توسعه و تقویت زرادخانه¬های هسته¬ای شده، با اشاره به کاهش توان هسته¬ای آمریکا بر گسترش توسعه و نوسازی زرادخانه¬های هسته¬ای تاکید دارد و آمریکا قصد دارد ظرف مدت ده سال بیش از 350 میلیارد دلار برای نوسازی زرادخانه¬های هسته¬ای خود هزینه کند. در همین راستا ترامپ دکترین هسته¬ای جدید آمریکا در قالب سندی تحت عنوان "بازبینی وضعیت هسته¬ای" در فوریه 2018 انجام شد که پنتاگون بازنگری اساسی در زمینه قدرت نظامی و هسته¬ای آمریکا انجام داد. و در بودجه دفاعی سال 2019 ترامپ 24 میلیارد دلار در جهت توسعه زرادخانه¬های هسته¬ای در نظر گرفته است. ترامپ طرحی را به کنگره آمریکا اعلام نموده است که خواستار بودجه 44.6 میلیارد دلاری برای هزینه در بخش انرژی است. که در آن 11.1 میلیارد دلار به فعالیت¬های هسته¬ای آمریکا اختصاص داده شده که باتوجه به این اسناد نشان دهنده اقدامات ضد و نقیض در دولت آمریکا است.


نتیجه‌گیری
در بررسی مقایسه¬ای که در رابطه با بحث منازعه در سامانه فکری اوباما و ترامپ صورت گرفت باید گفت که طبق الگوی شخصیت¬شناسی مارگارت هرمن اوباما شخصیتی انتقادپذیر، تعامل¬جو، عدم اعتماد به نفس کاذب، تمرکز کاری و اعتماد متقابل بوده که خواستار مدیریت و کنترل منازعات بین‌المللی بوده که تحولات نظام جهانی را مدیریت کند. که بازتاب آن را می¬توان در سیاست خارجی ایالات متحده در قبال مدیریت تحولات عراق و گسترش فرایند دولت¬سازی، مدیریت بحران افغانستان، حمله به مواضع داعش، تلاش برای کاهش بحران در سوریه، کنترل منطقه شرق آسیا به همراه مدیریت بحران در شبه جزیره کره و بهبود روابط با چین و اتحادیه اروپا را می¬توان از مهمترین اقدامات دولت اوباما در کنترل و مدیریت منازعات بین‌المللی دانست. در مقابل دونالد ترامپ که دارای شخصیتی قدرت¬طلب، اقتدارگرا، یکجانبه، اعتماد به¬نفس بالا و عدم اعتماد به سیستم نظم بین‌المللی که با شعار تغییر ساختارها به نفع ایالات متحده روی کار آمده است. که موجب تنش در سیستم نظام بین¬الملل شده، مدام در حال ایجاد تنش و بحران بوده از جمله دامن زدن در جهت گسترش بحران در سوریه، تنش در شبه جزیره کره، خروج یکجانبه از برجام و برهم زدن توافق با جمهوری اسلامی، ایجاد بحران در یمن، گسترش تسلیحات نظامی و خروج یکجانبه از توافقات بین‌المللی از جمله اقدامات ترامپ در این زمینه بوده است که باید گفت شخصیت اوباما در یک نگاه کلی تعامل¬جو و مدیریت¬خواه بوده که درصدد کنترل اوضاع به همراه برقراری صلح بوده، در مقابل شخصیت دونالد ترامپ منازعه¬آفرین بوده چراکه ترامپ منافع ایالات متحده را در ایجاد منازعه می¬داند. در واقع منازعه و قدرت¬طلبی جزء شخصیت ترامپ بوده است.

چکیده

در این مقاله درصدد بررسی دوره زمامداری باراک اوباما و دونالد ترامپ در قبال تحولاتی جهانی هستیم. که دارای رویکرد متفاوتی بوده، که در اینجا به دنبال این هستیم که ویژگی شخصیتی دو رئیس جمهور چگونه در قبال تحولات بین‌الملل تاثیرگذار بوده است؟ باید گفت که برطبق نظریه شخصیت‌شناسی مارگارت هرمن درصدد تبیین این مسئله هستیم، که باراک اوباما دارای شخصیت تعامل‌گرا و مشارکت‌جو بوده در مقابل دونالد ترامپ شخصیتی منفعت محور و اقتدارگرا که با بررسی و تجزیه و تحلیل این دو شخصیت قابل تبیین بوده که باراک اوباما از زمان آغاز زمامداری خود به دنبال افزایش مشارکت جمعی، کنترل منازعات، تعامل با نظام بین‌الملل بوده بازتاب آن را در قبال تحولات جهانی می‌توان مشاهده نمود. که اوباما عزم خود را برای حل بحران سوریه، مناقشه اسرائیل و فلسطین، پایبندی به توافقات جهانی، مدیریت بحران کره، بهبود روابط با شرق آسیا و ... بکار گرفت. در مقابل دونالد ترامپ که باید گفت دارای شخصیتی ماجراجو، قدرت‌طلب بوده و منازعه‌آفرینی جزء ساختار شخصیتی وی بوده همواره به دنبال تنش و بحران‌آفرینی در نظام بین‌الملل بوده، که سیاست وی در قبال بحران‌آفرینی در شرق آسیا، حمایت یکجانبه از اسرائیل، خروج از تعهدات و توافقات جهانی، گسترش دامنه بحران در یمن، تنش با اروپا و مخالفت با سیستم نظام بین‌الملل و ... نمونه این اقدامات می‌باشد.