تأثیر تهدیدات محیطی- راهبردی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- دانشجوی دکتری جغرافیا گرایش برنامه‌ریزی روستایی، دانشگاه شهید بهشتی
  • 2- دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد رفسنجان
دریافت: ۲ تیر ۱۳۹۹ | انتشار: 30 مرداد 1399

منابع و ماخذ

فارسی:
1- احمدی خوی، امیررضا و دیگران (1397)، «آرمان¬گرایی راهبردی و عمل¬گرایی تاکتیکی در سیاست خارجی»، فصلنامه ژئوپلتیک، س 14، ش 1.
2- احمدیان، قدرت و دیگران (1395)، «هویت و سیاست خاورمیانه¬ای ایران و ترکیه در سوریه»، فصلنامه سیاست جهانی، ش 18.
3- اسدی، علی¬اکبر (1398)، «نقش عربستان سعودی در امنیتی¬سازی ایران: راهبرد جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات روابط بین¬الملل، س 22، ش 3.
4- الماسی، مسعود و عزتی، عزت¬اله (1388)، «گسترش ناتو به شرق و منافع ملی ایران»، فصلنامه جغرافیای سرزمین، س 6، ش 24.
5- امیدی، علی و خیری، مصطفی (1395)، «تاثیر روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل بر امنیت ملی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، دوره19، ش 73.
6- امیری مقدم، رضا و دیگران (1398)، «سناریوی تهدیدات امنیتی عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران در افق1404»، فصلنامه امنیت ملی، س 9، ش 32.
7- امینیان، بهادر (1390)، «محیط امنیتی ایران و تحولات بیداری اسلامی»، فصلنامه آفاق امنیت، س 4، ش 13.
8- باقری¬زاده، علی و عسکری حصن، شهرام (1398)، «حضور داعش در افغانستان: تهدیدی بر امنیت ملی ج.ا.ایران (با تاکید بر ژئوپلتیک انتقادی و نسل نوین تروریسم)»، مجله بین‌المللی پژوهش ملل، دوره4، ش 46.
9- بختیاری، حسن و صالح¬نیا، علی (1397)، «اولویت¬بندی تهدیدات امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با روش تحلیل سلسله مراتبی»، فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره8، ش 27.
10- برزگر، کیهان و قاسمی، مهدی (1392)، «استراتژی تهدید وجودی اسرائیل امنیت ملی ایران»، فصلنامه روابط خارجی، س 5، ش 1.
11- برزگر، کیهان (1397)، «راهبرد سیاست خارجی ایران در توازن قوای منطقه‌ای»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س 21، ش 4.
12- برزگر، کیهان (1399)، «دیپلماسی هوشمند»، http://www.cmess.ir/peage/view/2020-05-2/4548  
13- پورسعید، فروزان (1394)، «تهدید داعش بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و اصول راهنمای مقابله با آن»، فصلنامه دیده¬بان امنیت ملی، ش 45.
14- جهانگیری، اسحاق، (1398)، «مهمترین هدف آمریکا از اعمال تحریم¬ها فروپاشی نظام است» http://www.khabaronline.ir
15- دهشیری، محمدرضا و غفوری، مجتبی (1394)، «الزامات راهبردی جمهوری اسلامی ایران در قبال سیاست¬های خاورمیانه جدید»، فصلنامه سیاست¬های راهبردی، س 3، ش 12.
16- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (1391)، «نوواقع¬گرایی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه سیاست خارجی، س 26، ش 1.
17- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (1395)، کلیات روابط بین¬الملل، چ 1، تهران: نشر مخاطب.
18- دهقانی فیروزآبادی، سید جلال (1391)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چ 4، تهران: نشر سمت.
19- ذاکریان، مهدی (1391)، درآمدی بر روابط بین¬الملل، چ 4، تهران: نشرمیزان.
20- ذولفقاری، مهدی و عمرانی، ابوذر (1396)، «تاثیر ظهور داعش بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه پژوهش¬های سیاسی جهان اسلام، س 7،  ش 2.
21- رستمی، فرزاد و مداحی گرتویچی، مجتبی (1395)، «راهبرد آمریکا و گرایش ایران به شانگهای»، فصلنامه روابط خارجی، س 31.
22- رضایی، رضا و موسوی جشنی، سیدصدرالدین (1396)، «ظهور داعش و تاثیرات آن بر معادلات منطقه‌ای: مطالعه موردی چالش¬ها و فرصت¬های بوجود آمده برای ایران»، فصلنامه جامعه¬شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 5، ش 2.
23- رنجبر، مقصود (1382)، «تهدیدات اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه علوم سیاسی، ش 6.
24- زارعی، بهادر و پیلیتن، فرزاد (1396)، «بررسی عوامل واقع¬گرایی ایرانی از منظر جغرافیایی سیاسی-ژئوپلتیک»، فصلنامه پژوهش¬های
جغرافیای انسانی، دوره 50، ش 2.
25- سعیدی، روح¬الاامین (1398)، «منطق دشمنی آمریکا و ایران»،http://www.tn.ai/2134113/       
26- سهرابی، محمد (1396)، «تهاجم نظامی آمریکا به عراق و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران»، فصلنامه مطالعات روابط بین¬الملل، س 10، ش 38.
27- شاهپوری، مهدی و دیگران (1396)، «نسبت امنیت و توسعه: الزامات سیاست خارجی»، فصلنامه امنیت، س 20، ش 2.
28- شاهرودی، مصطفی (1398)، «تبیین سناریوهای تهدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه آینده¬پژوهی، ش 14.
29- شجاع، مرتضی (1388)، «بررسی اهداف و آثار ناتو در خاورمیانه: باتاکید بر امنیت جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین‌المللی، ش 4.
30- صالحی، سیدجواد و فرح¬بخش، عباس (1396)، «پایگاه¬سازی نظامی در غرب آسیا (خاورمیانه) و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه سیاست و دفاعی، س 24.
31- صدری، علی و دیگران (1393)، «بررسی تهدیدات امنیتی جمهوری اسلامی ایران از جانب پاکستان»، فصلنامه سیاست دفاعی، س 2، ش 89.
32- عالیشاهی، عبدالرضا و دیگران (1396)، «بررسی دلایل حضور گروهک تروریستی-تکفیری داعش در افغانستان براساس تئوری دومینو ویلیان بولیت»، فصلنامه ژئوپلتیک، س 13،  ش 1.
33- عباس¬زاده، هادی و کرمی، کامران (1390)، «سرمایه اجتماعی و امنیت ملی پایدار»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س 14، ش 1.
34- عباسی، محمدباقر (1397)، «تهدیدهای نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران»، خبرگزاری بصیرت.
35- عسکرخانی، ابومحمد و حق¬شناس، محمدرضا (1393)، «تهدیدات منطقه‌ای و راهبرد تسلیحاتی-امنیتی جمهوری اسلامی ایران»، خبرگزاری بصیرت.
36- علایی، حسین (1388)، «تاثیر پیمان ناتو بر امنیت جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه انجمن جغرافیا ایران، س 7، ش 23.
37- غفوری، محمود و داوند، محمد (1393)، «تحلیل تهدیدهای دولت و جامعه پاکستان علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، دوره 6، ش 18.
38- قوام، سید عبدالعلی (1390)، روابط بین¬الملل نظریه¬ها و رویکردها، چ 5، تهران: نشر سمت.
39- قوام، سیدعبدالعلی (1392)، اصول سیاست خارجی و سیاست بین¬الملل، چ 19، تهران: نشر میزان.
40- متقی، ابراهیم (1389)، «گونه¬شناسی تهدیدهای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه آفاق امنیت، س 3، ش 8.
41- محمودی بلاگفشه، محمد و دیگران (1398)، «الگوی روابط امنیتی ایران و پاکستان در مقابله با پدیده تروریزم»، فصلنامه جغرافیای نو در جغرافیای انسانی، س 12، ش 1.
42- محمودی، مرتضی و دیگران (1393)، «امنیت ملی اسرائیل و استراتژی تهدید نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات روابط بین¬الملل، ش 27. ماره27
43- مسعودنیا، حسین و نجفی، داوود (1390)، «سیاست خارجی نوین ترکیه و تهدیدات امنیتی فراروی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه آفاق امنیت، س 4،  ش 13.
44- مسعودنیا، مسعود و دیگران (1396)، «تبیین تهدیدات تکفیریون پاکستان بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در دو بعد کلان سخت و نرم»، فصلنامه پژوهش¬های راهبردی سیاست، س 6، ش 21.
45- موسوی، سیدحافظ و دیگران (1395)، «تاثیر تحولات عرب بر سیاست منطقه‌ای ایران و ترکیه»، فصلنامه ژئوپلتیک، دوره12، ش 41.
46- مومنی، اسکندر و دیگران (1390)، «امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و تغییرات راهبرد امنیتی آمریکا»، فصلنامه دانش انتظامی، س 13، ش 2.
47- منظور، داوود و مصطفی¬پور، منوچهر (1392)، «بازخوانی تحریم¬های ناعادلانه ویژگی¬ها، اهداف و اقدامات»، فصلنامه سیاست¬های اقتصادی، س 1، ش 2.

لاتین:
48- Usjid.u, hameed (2017), The Saudi-iranian rivalry, print 16-34: A foreign policy anlysis approach, spring 2017, towson university journal of international affairs, p16-34.

متن کامل

مقدمه
سیاست خارجی که شامل تنظیم و نیز اجرا و همچنین خود محصول و نتیجه تصمیمات بشمار می¬رود. راهنمایی است برای اقداماتی که یک دولت در ورای مرزهای خویش به منظور پیشبرد اهداف در رابطه با بازیگران حکومتی و غیرحکومتی به عمل می¬آورد (قوام، 1390: 231). سیاست خارجی مهمترین وجه زندگی سیاسی ملت¬ها و اصلی‌ترین کارکرد کشورها در روابط بین¬الملل به¬شمار می¬رود. چون حیات و بقاء ملت¬ها و دولت¬ها به سیاست خارجی بستگی دارد. اهمیت و ضرورت سیاست خارجی به اندازه¬ای است که برخی آن را مترادف روابط بین¬الملل بکار می¬برند. سیاست خارجی در کانون روابط بین¬الملل قرار دارد و یکی از مهم¬ترین ابعاد و موضوعات آن است. دولت¬ها به تبع نیازهای داخلی، موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی و نیز تحت تاثیر ساختار و عملکرد نظام بین‌المللی، جهت¬گیری¬ها و استراتژی¬های خاصی را به منظور تامین هدف¬ها و منافع ملی خویش بر می¬گزینند (قوام، 1392: 158-157). مهمترین هدف کشورها در نظام بین¬الملل تضمین بقاء و ادامه حیات است (دهقانی فیروزآبادی، 1391: 36). سیاست خارجی عبارت است از یک استراتژی یا یک رشته اعمال از پیش طراح¬ریزی شده توسط تصمیم¬گیران حکومتی که مقصود آن دستیابی به اهدف معین در چهارچوب منافع ملی و در محیط بین¬الملل است. سیاست خارجی تمام کشورها با هم متفاوت است چون منابع ملی، فرصت¬ها و تهدیدها، ژئوپلتیک منطقه-ای و نوع ارتباط کشورها بعنوان کارگزار با ساختار جهانی متنوع و گوناگون است. کشورها بعنوان بازیگران مسلط در عرصه روابط و سیاست بین¬الملل همواره نیازمند کنشگری و فعالیت هستند. با این هدف که منابع مورد نیاز برای تولید قدرت و ارتقاء امنیت ملی کشور را در بیرون از مرزهای ملی تامین کنند. سیاست خارجی در معنای کلاسیک آن به معنای ایجاد روابط خارجی روشمند و هدفمند با بازیگران دولتی و رسمی در محیط بین‌المللی با هدف کسب امنیت و رفاه برای شهروندان است که این اهداف باید بصورت دوسویه و موازی زیربنا و چهارچوب سیاست خارجی را شکل بدهند. اقتضائات محیطی، فشارها و تهدیدات خارجی تحت شرایطی بصورت اجبارآمیز و تحمیلی  مسیر سیاست خارجی را بصورت نامتوازن شکل می¬دهند و سیاست خارجی گرایش بیشتر به سمت امنیت¬محوری پیدا می¬کند. توسعه¬محوری و افزایش روابط و مبادلات اقتصادی در کنار ارتقاء امنیت ملی و بازدارندگی دفاعی-امنیتی همواره از اهداف بنیادین جمهوری اسلامی ایران در عرصه منطقه¬ای و بین‌المللی بوده است. ماهیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره و در طی ادوار گذشته دارای جهت¬گیری موثر، بهینه و امنیت¬ساز در عرصه بین¬الملل بوده است و نخبگان سیاسی و امنیتی بصورت هماهنگ دو مقوله امنیت اقتصادی و امنیت نظامی را پیگیری کرده¬اند. در این راستا فارغ از اراده و خواست نخبگان سیاسی-امنیتی  مسائلی خارج از اراده نخبگان تصمیم¬گیر و تصمیم¬ساز کشور بوجود می¬آید. که لاجرم جهت¬گیری سیاست خارجی را از مسیر اولیه موازی و همسو در دو بعد اقتصاد و امنیت خارج می¬کند، کسب و ارتقا مسائل امنیتی بر مسائل اقتصادی و توسعه¬محوری غلبه می¬یابد ... جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. کسب دانش، تکنولوژی و جذب سرمایه¬گذاری خارجی همواره دغدغه سیاست خارجی کشور بوده است و با رویه مستمر ادامه دارد که این موارد را می¬توان در قالب اهداف اقتصادی یا توسعه¬محوری در سیاست خارجی نامید.
یکی از تکنیک¬های موثر در اجرای سیاست خارجی برای تحقق هدف¬ها و تامین منافع ملی ملی، استفاده از ابزاری¬های اقتصادی، مالی، تجاری و فناوری است (قوام، پیشین: 217). بطورکلی راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر تقویت قدرت ملی براساس توازن بر دو بعد قرار دارد. از یکسو همکاری برای رشد و توسعه اقتصادی و از سوی دیگر ایجاد بازدارندگی و امنیت پایدار برای کشور است. ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی با داشتن 15 همسایه در ارتباط با چهار منطقه پرحادثه و حساس آسیای مرکزی و قفقاز، خلیج فارس، شرق مدیترانه و آسیای جنوب غربی، قرار گرفته است از اینرو رخدادهای سیاسی و امنیتی در هریک از این حوزه¬های جغرافیایی می¬تواند بر امنیت ملی ایران تاثیرگذار باشد (هاشمی، 1398). مهمترین علل تعیین کننده اولویت و اهمیت یافتن انگیزه امنیت¬طلبی هستی¬شناختی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحولات و تهدیدات پس از انقلاب اسلامی است. در سطح منطقه¬ای نه تنها کشورهای رقیب جمهوری اسلامی ایران را بعنوان یک کنشگر نپذیرفتند بلکه به مقابله و مبارزه با آن پرداختند. در سطح جهان اسلام هویت انقلابی ایران باعث شد تا جبهه¬ای از رژیم¬های محافظه¬کار غیرانقلابی روبرو شود. در سطح جهانی نیز هویت انقلابی و اسلامی ایران موجب شد تا نظام بین¬الملل محافظه¬کار هویت جمهوری اسلامی ایران را بعنوان یک قدرت منطقه¬ای به رسمیت نشناسد. جمهوری اسلامی ایران تلاش گسترده¬ای انجام داده است تا از روند سیاست خارجی کشور امنیت¬زدایی کند. با اتخاذ نوعی رویکرد بهینه¬سازی تمرکز و هدف سیاست خارجی را در قالب کسب منافع اقتصادی در کنار منافع امنیتی پیگیری و اجرا کند. تا نیازهای کشور را بطور همه¬جانبه در مسائل نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... تامین کند. از ضرورت¬های جهان امروز است که کشورها با پویایی و تحرک در عرصه سیاست خارجی و تعامل با محیط جهانی به شرایط اقتصادی و امنیتی کشور استحکام پایدار ببخشند. سیاست خارجی به مجموعه¬ای از ابزارها، امکانات و روش¬هایی اطلاق می¬شود که کشورها برای کسب منافع ملی در روابط و مبادلات بین‌المللی از آن بهره می¬گیرند که معمولا از بین 4 نوع جهت¬گیری سیاست خارجی شامل انزواگرایی، عدم تعهد، ایجاد ائتلاف و تشکیل اتحاد، از بین موارد مطروح ج.ا.ایران استراتژی روشمند عدم تعهد در قالب اصل نه شرقی و نه غربی را برگزیده است. این موارد به معنای فعالیت حداکثری نخبگان سیاسی امنیتی کشور در راستای تامین منافع نظامی و اقتصادی بعنوان پایه¬های اصلی و اهداف کلان سیاست خارجی کشور هستند. موضوع بحث نگارنده باتوجه به موارد مطرح شده در تحقیق پیش¬رو، پاسخ به این سوال است که چه دلایلی باعث شده تا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران سمت و سوی امنیتی به خود بگیرد؟ عدم پذیرش منافع وجودی و حیاتی جمهوری اسلامی ایران توسط بازیگران محلی، همسایگان منطقه¬ای و بازیگران فرامنطقه¬ای بخصوص آمریکا چه تاثیری در گرایش سیاست خارجی به سمت و محوریت امنیتی داشته است؟ رویکرد منفی و غیرسازنده بازیگران فروملی و ملی و فراملی چه تاثیری در تداوم سیاست خارجی امنیت¬محور و غلبه دیدگاه امنیتی کلاسیک در ذهن نخبگان سیاسی و امنیتی کشور داشته است؟ و ... . پاسخ به سوالات مزبور راستای تایید فرضیه تحقیق صورت می¬پذیرد.

1- مفاهیم تئوریک
1-1- امنیت ملی در مطالعات سنتی

هرآنچه، بصورت عینی یا ذهنی، ارزش¬ها و منافع ملی یک کشور را تهدید کند. یا مانعی برای رسیدن به اهدافش باشد تهدید امنیت ملی محسوب می¬شود. این تهدیدات ممکن است سخت، نیمه¬سخت یا نرم باشد. باتوجه به دو رویکرد مطالعات امنیت ملی، تهدیدات را نیز می¬توان براساس این دو رویکرد بررسی کرد. در رویکرد سنتی که تا چند دهه پیش رویکرد غالب و اصلی مطالعات امنیت ملی بود، تنها تهدیدات نظامی با خاستگاه خارجی اصلی‌ترین تهدید امنیت ملی محسوب می¬شد (بختیاری و صالح¬نیا، 1397: 264). مورگنتا و صاحبان مکتب کلاسیک در مطالعات امنیتی، امنیت را در عدم جنگ و صیانت از تمامیت سرزمینی و نهادهای سیاسی تعریف کرده¬اند (عباس¬زاده و کرمی، 1390: 38). از لحاظ تاریخی امنیت بصورت یک ارزش نهایی و هدف غایی رفتار دولت¬ها مورد توجه قرار گرفته است. برحسب سنت در سیاستگذاری¬های امنیتی کلاسیک در چهارچوب سیاست خارجی بیشتر روی بعد نظامی آن تاکید می¬شود (قوام، پیشین: 359). معروف¬ترین و رایج¬ترین تعریف از مفهوم امنیت را سال¬ها پیش آرنولدولفرز در چهارچوب پارادایم واقع¬گرایی ارائه داده است. که در یک تعرف کلاسیک بشمار می¬رود به نظر وی امنیت بطورکلی از جمله امنیت ملی، عبارت است از نبود تهدیدها نسبت به ارزش¬های مکتسب و نبود ترس از آنکه این ارزش¬ها مورد تهدید قرار گیرد. دیوید بالودین، به جای عبارت نبود تهدیدها در تعریف ولفرز از عبارت احتمال آسیب زدن کم و نابودی ارزش¬های مکتسب را بکار می¬برد. چون کشورها در پاسخ به تهدیدهای نظامی خارجی سیاست بازدارندگی را اتخاذ می¬کنند که احتمال حمله خارجی کاهش یابد (دهقانی فیروزآبادی، 1395: 107). از منظر سنت¬گرایان که بنیانگذار روش¬شناسی اثباتی در حوزه مطالعاتی¬اند، امنیت دارای جوهره نظامی است. برحسب سنت در تحلیل¬های گوناگون مربوط به امنیت در چهارچوب سیاست خارجی، بیشتر روی ابعاد نظامی تاکید می¬شود. و تحت این شرایط تهدیدات می¬توانند بصورت جنگ و تعارضات نشان داده شود. در سیاستگذاری¬های امنیتی کلاسیک راهبردهای نظامی متداول بوده است (عسکری حصن و دیگران، 1396: 87-86). امنیت ملی در معنی سنتی را می‌توان از اجماع حاصل از تعاریف متعدد اندیشمندان در حوزه امنیتی اینگونه تعریف نمود، عدم وجود تهدید فیزیکی نسبت به مرزهای فوری کشور که البته از منظر موضوعی نیز بعد نظامی در این تعاریف برجسته است. بعبارتی جامع¬تر مخرج مشترک تمامی تعارف اندیشمندان در سطح امنیت ملی سنتی توجه ویژه بر بعد امنیت نظامی و بطور مشخص ارتقا توان تسلیاتی است.
2-1- امنیت‌جویی و توسعه در سیاست خارجی
دولت¬ها به تبع نیازهای داخلی، موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک و نیز تحت تاثیر ساختار و علکرد نظام بین‌المللی، جهت¬گیری¬ها و استراتژی¬های خاصی را به منظور تامین هدف¬ها و منافع ملی خویش بر می-گزینند. در حقیقت جهت¬گیری¬ها ترجمه و تجلی منافع و اولویت¬بندی هدف¬های ملی هستند (قوام، پیشین: 321). برای نیل به دو هدف سیاست خارجی یعنی امنیت و توسعه که از اولویت¬های نخست سیاست خارجی بشمار می¬روند (همان، 353). امنیت ملی در معنای موسع آن اصلی کلیدی در شکل¬دهی به سیاست خارجی خواهد بود و کشورها سیاست خارجی خود را در خدمت امنیت ملی در مفهوم کلاسیک و سنتی آن قرار می¬دهند. منابع و امکانات خود را معطوف به بقاء می¬کنند. در نگاه سنتی و تک¬بعدی از امنیت مبتنی بر عدم تهدیدات نظامی و سرزمینی، مباحث اقتصاد و توسعه تنها تا جائیکه موارد و ابزارهای اساسی دستیابی به امنیت ملی را فراهم کنند اهمیت می¬یابند. بنابراین در سیاست خارجی نیز مسائل اقتصادی و توسعه تا جایی پیگیری می¬شود که در راستای هدف محدود و مشخص باشد (شاهپوری و دیگران، 1396: 19). مهمترین عامل که کشورها را به امنیت¬طلبی در سیاست خارجی وا می¬دارد. عدم اعتماد و اطمینان از انگیزه و نیات دیگران است. کشورها انگیزه و علاقه شدیدی به کسب قدرت دارند که عمدتا برحسب مقدورات و توانایی¬های مادی نظامی و اقتصادی است و عالی¬ترین غایت سیاست خارجی تامین امنیت است (دهقانی فیروزآبادی، پیشین: 36). جایگاه دو بعد امنیت «نظامی» و توسعه «اقتصادی» بصورت موازی از اهداف سیاست خارجی کلاسیک محسوب می¬شود. همواره گرایش و تمایل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر محوریت  امنیت¬محوری و امنیت¬جویی  بوده است بدین معنا که بعد اقتصادی و توسعه محور در کنار بعد امنیتی در جایگاه دوم از ابعاد و اهداف سلسله مراتب سیاست خارجی ج.ا.ایران ایفای نقش می‌کند. حجم گسترده تهدیدات امنیتی تمرکز سیاست خارجی کشور را به سمت مسائلی نظیر امنیت نظامی، بازدارندگی دفاعی و مدرن¬سازی تسلیحات دفاعی هدایت کرده است.

3- توازن امنیت و توسعه در سیاست خارجی سنتی و معنای امنیت جمهوری اسلامی ایران
دو وظیفه مهم و سنتی یک سیاست خارجی موفق برقراری تعادل بین رشد اقتصادی (تولید ثروت و رفاه برای شهروندان) و ایجاد امنیت (حفظ جان شهروندان و بقاء وجودی کشور) است. دولت ایران براستی خواهان تنش¬زدایی و تقویت همکاری سیاسی-اقتصادی در منطقه و جهان برای رشد اقتصادی است. اما معمای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران این است که اصل رشد اقتصادی آن با اصل دیگر یعنی حفظ امنیت و بازدارندگی تهدیدها همانند تروریسم و تهدید مستقیم نظامی بیگانگان که اتفاقا همگی از درون منطقه بر می¬خیزد. اغلب در تضاد قرار دارد. یک نگاه دقیق به تاریخ روابط بین¬الملل نشان می‌دهد که حفظ امنیت با تمامی امکانات موجود در شرایط بحران، بطور ذاتی در اولویت دولت‌ها قرار می‌گیرد. تمرکز اصلی تهدیدات اقتصادی و سیاسی-امنیتی در منطقه برای ایران، رژیم¬های دشمن و رقیب مثل ترامپ، نتانیاهو، بن¬سلمان، بن¬زاید و ... هستند. در این راستا دستگاه دیپلماسی وظیفه دارد تا افکار عمومی جامعه را از روندهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی واقعی و جاری آگاه کرده و با برقرای نوعی تعادل بین «منبع و امکانات ملی» و «محدودیت¬های استراتژیک» یک دیپلماسی هوشمند را با هدف ایجاد نفوذ سیاسی، اقتصادی و ... تعریف و عملیاتی کند (برزگر، 1399). در این زمینه امنیت نظام و اولویت داشتن بقاء مهمترین هدف سیاست خارجی کشور بطوراعم و سیاست خاورمیانه¬ای کشور بطور اخص می‌باشد. نظریات امنیت در سیاست خارجی موضوع امنیتی شدن اهداف اصلی در سیاست خارجی و اهمیت عامل امنیت‌ساز پذیرش اهداف امنیتی و اولویت بقاء را مورد بررسی قرار می‌دهد. تنهایی استراتژیک ایران پس از انقلاب در منطقه خاورمیانه اتخاذ رهیافت¬های حفاظتی با هدف حفظ نظام سیاسی از گزند تهدیدات خارجی را ضروری می‌کند. فضای امنیتی خاورمیانه و حضور رژیم¬های رادیکال عرب از یکسو، تهدیدات ایجاد شده از سوی آمریکا از سوی دیگر باعث شد تغییر رهیافت¬ها ممکن نباشد. در واقع محیط پیچیده امنیتی خاورمیانه موضوع همکاری اقتصادی را به سادگی ممکن نمی¬سازد (احمدی خوی و دیگران، 1397: 92-91). دولت کشور و نظام سیاسی ضمن حفظ بقاء وجودی و استمرار حیات خود است که می‌تواند در مراحل بعد تفکرات و راهبرد¬های اقتصادی را طراحی و اجرا کند. جمهوری اسلامی ایران در محیطی با ژئوپلتیک خاص قرار دارد که وجود تهدیدات بسیار بیشتر از فرصت¬ها بصورت بالقوه و بالفعل هزینه¬های بسیار زیادی را برای کشور تحمیل می¬کنند. نخبگان سیاسی و امنیتی با نوعی اجبار استراتژیک در انتخاب مواجهه با اهداف امنیتی و اقتصادی قرار دارند به نوعی که همیشه مقابله و دفع تهدیدات در مرحله اول و ایجاد بازدارندگی فعال و همه¬جانبه در مرحله دوم با هدف افزایش ضریب امنیتی کشور همواره اولویت نخست سیاست خارجی بوده است. بدون تامین بقاء استراتژیک کشور و دفع تهدیدات علیه امنیت ملی، امکان پیگیری و کسب منابع اقتصادی و توسعه¬محور ضرورت دارد اما به اجبار بدلیل تحمیل هزینه¬های امنیتی ناشی از تهدیدات پیش محلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در اهمیت و جایگاه رتبه دوم قرار می‌گیرد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ دکترین امنیتی تدافعی در راستای ایجاد بازدارندگی از تهدیدات بنا شده است در حال حاضر نیروهای امنیتی در دو جبهه مرزهای فوری و غیرفوری در مقابله و کنترل فعال هستند. اقدامات ناشی از دفع تهدیدات امنیتی هزینه زیادی را به کشور تحمیل کرده است که به اجبار سیاست خارجی کشور نیز جهت¬گیری امنیت¬جویی به خود گرفته و در  بلندمدت این رویکرد در سیاست خارجی نهادینه شده است. نتیجه این تحولات تمرکز هرچه بیشتر سیاست خارجی بر بعد امنیت¬محوری «بقاء وجودی کشور»، تقویت و تسلط انگاره¬های رئالیستی بر ذهنیت تصمیم¬سازان و تصمیم¬گیران سیاست خارجی کشور است.

4- محیط امنیتی ج.ا.ایران و تداوم تهدیدات استراتژیک
خاورمیانه بی¬نظم است و در مواجهه با افزایش تعداد جنگ¬های داخلی، کشورهای شکست خورده و گروه-های تروریستی که منطقه را به ستوه درآورده¬اند و راه¬حل برای ایجاد ثبات منطقه‌ای هنوز روشن نیست (usjid u, 2017: 16). عامل جغرافیا یک عنصر مهم در روابط کشورها نقش¬آفرینی می‌کند و بدون در نظر گرفتن روابط کشورها با همسایگان برآورد امنیت و منافع ملی امری غیرممکن است. موقعیت جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران از حیث همسایگان و نیز منطقه‌ای که در آن واقع شده، تهدیدهای بالقوه و یا بالفعل مختلفی را در مقابل آن قرار می‌دهد. ایران در منطقه خاورمیانه واقع شده که یکی از بی¬ثبات-ترین مناطق دنیا بشمار می¬آید. منطقه‌ای که به دلیل موقعیت ژئوپلتیک آن و دخالت و رقابت قدرت‌های بزرگ همواره در معرض، کشمکش و خشونت بوده است و نه تنها امیدی به بهبود وضعیت در کوتاه¬مدت نمی¬رود. بلکه برخی از تحلیل¬گران این احتمال را مطرح نموده¬اند که آینده این منطقه تاریک¬تر از گذشته خواهد بود (غفوری و داوند، 1393: 90). محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران استثنایی¬ترین محیط امنیتی هم از بعد فرصت و هم از بعد تهدید در بین تمامی کشورهای جهان در کل تاریخ کشور است. همچنین این واقعیت غیرقابل انکار که تنها ابرقدرت موجود و اسرائیل یکی از اهداف اصلی خورد را مقابله به مثل «یا حتی نابودی» ایران قرار داده¬اند. تهدید و خطر را فوری و بی¬نظیر ساخته است. ایران در چنین شرایطی و در چنین محیط امنیتی به دلایلی فاقد متحد و هم پیمان استراتژیک است (امینیان، 1390: 12). کشور ایران به دلیل واقع شدن در منطقه خاورمیانه با مخاطرات چالش¬ها و تحولاتی عمده در محیط امنیتی خود روبروست. عدم شکل¬گیری نظم امنیتی فراگیر و پایدار و تداوم ناامنی و بی¬ثباتی فراگیر در خاورمیانه با عوامل متعددی در ارتباط است. موقعیت ژئوپلتیک و منابع عظیم نفت و گاز، تقویت حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای در محیط پیرامونی ایران، افراط¬گرایی، تنش¬های قومی، فرقه¬ای و تروریسم، دولت‌های ضعیف و شکننده و عدم اعتماد بازیگران منطقه‌ای به یکدیگر حائز اهمیت است. بازیگران منطقه‌ای تضادهای هویتی و ایدئولوژیک با انقلاب اسلامی ایران داشتند. علت آن فرهنگ سیاسی متفاوت، گذشته تاریخی رقابتی و چالش¬های ژئوپلیتیکی بازیگران در فضای امنیت منطقه‌ای خاورمیانه و خلیج فارس است. جهت‌گیری بسیاری از کشورهای خلیج فارس و خاورمیانه ماهیت محافظه¬کارانه داشته است. که نشان می‌دهد محافظه¬کاری بخشی از واقعیت¬های سیاسی-راهبردی کشورهای منطقه محسوب می¬شود. چنین نشانه¬ها و فرایندی، تضادهای امنیتی با ایران را بازتولید می‌کند (متقی، 1389: 20). تاریخ نشان می‌دهد که ایران باتوجه به ویژگی¬های کشورهای همسایه نتوانسته با آنها ائتلاف کند. در مقایسه با ایران بسیاری از همسایگان در حقارت ژئوپلتیک بسر می¬برند. عموم این کشورها به ایران بدبین هستند و در قالب¬های مختلف سیاسی به شوکت آن مقابله می¬کنند. بنابراین محیط فوری امنیت ملی ایران ناامن است و ایران باید هزینه¬های فراوانی را صرف تامین امنیت ملی و رفع تهدیدات و هویت ملی و سیاسی خود کند (زارعی و پیلتن، 1397: 499). محیط پیرامونی ج.ا.ایران همواره حجم وسیعی از تهدیدات بالفعل و بالقوه را متوجه امنیت ملی کشور می‌کند به همین علت سیاست خارجی کشور براساس وجود نوعی خودیاری امنیتی و تنهایی استراتژیک تنظیم و طراحی شده است.

5- رهیافت امنیت نظامی و بقاء دولت «نظام سیاسی» در سیاست خارجی ج. ا. ایران
در عصر دولت مدرن، دولت‌ها بایستی به امنیت ملی بهای زیادی بدهند و آنرا مورد پشتیبانی قرار دهند. منظور از امنیت ملی محافظت از شهروندان در برابر تهدیدات است. بنابراین، امنیت ملی بعنوان کارویژه دولت‌ها و بعنوان مسئله اصلی مورد توجه آنهاست. در نتیجه می‌توان گفت که امنیت ملی یکی از ارزش-های بسیار اساسی در روابط بین¬الملل است. و دولت‌ها به قدرت نظامی بعنوان یک ضرورت توجه می¬کنند. که طبق آن دولت‌ها می‌توانند بقاء داشته باشند (ذاکریان، 1391: 18). کنت والتز در شرایط آنارشیک نظام بین¬الملل، امنیت را بالاترین هدف می¬¬داند و معتقد است که تنها اگر بقاء تضمین باشد. دولت‌ها می‌توانند اهداف دیگرشان مانند آرامش، منفعت و قدرت را تعقیب کنند (شاهپوری و دیگران، پیشین: 13). امنیت نظام و اولویت داشتن بقا آن مهمترین هدف سیاست خارجی کشور بطور اعم و سیاست خاورمیانه کشور بطور اخص می‌باشد. نظریات امنیت در سیاست خارجی موضوع امنیتی شدن اهداف اصلی در سیاست خارجی و اهمیت عامل امنیت‌ساز و همچنین نقش مخاطب در پذیرش اولویت این اهداف امنیتی و اولویت آن برای بقای کشور را مورد بررسی قرار داده¬اند و اهمیت آن را پذیرفته¬اند. هدف حفظ نظام سیاسی از تهدیدات خارجی را ضروری نمود. فضای امنیتی خاورمیانه و حضور رژیم¬های رادیکال عرب از یکسو و تهدیدات آمریکا از سوی دیگر باعث شد تغییر رهیافت¬ها ممکن نباشد. در واقع محیط پیچیده امنیتی در خاورمیانه موضوع شکل¬گیری همکاری اقتصادی را ناممکن می¬سازد (احمدی خوی و دیگران، پیشین: 92-91). فوری¬ترین هدف کشورها در محیط فاقد قدرت مرکزی «آنارشیک» حفظ بقاء وجودی است بدین معنا که کشورها محور سیاست خارجی خود را بر این اساس تنظیم می¬کنند. امنیت ملی یکی از وجوه مهم سیاست خارجی کلاسیک  است که در آن حفظ و توسعه قدرت نظامی اهمیت بسیار زیادی دارد. به بیانی جامع¬تر امنیت نظامی مساوی با بقاء وجودی کشورها تعریف می‌‌شود. استمرار و پایداری  استراتژی امنیت¬جویی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بدلیل وجود محذوریت¬های شدید در محیط ناامن پیرامونی همواره وجه غالب و مسلط در تصمیم¬گیری¬های کلان و استراتژیک بوده است.

6- ژئوپلتیک ناامن و گرایش سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر محور امنیتی
پس از دهه 1990 تغییراتی در محیط ژئوپلیتیک رخ داد. بحران¬ها و تهدیدهای منطقه‌ای تضادهای ژئوپلیتیکی جدید را ایجاد می‌کند. بخشی از این بحران¬ها و جدال¬های منطقه‌ای ناشی از گسترش رقابت قدرت‌های بزرگ و فرامنطقه‌ای است. بنابراین آنچه بعنوان کمربند شکننده از سوی کوهن مطرح شده را می‌توان نمادی از دگرگونی¬های محیطی دانست. در این ارتباط کشورهای خاورمیانه در مرکزیت کمربند شکننده قرار دارند. از این¬رو به هر میزان که قدرت‌های بزرگ از توان تسلیحاتی و انگیزه مداخله¬گرایی بیشتر در این کمربند و به نوعی ژئوپلیتیک گستر برخوردار شوند و موقعیت آنان با چالش¬های متنوع¬تری نیز خدشه¬دار می‌‌شود. از این¬رو یکی از الزام¬های آمادگی حداکثری برای مقابله با تهدیدات امنیتی احتمالی منطقه‌ای رصد آرایش نظامی بازیگرانی است که دارای اصطکاک سیاسی و امنیتی با ایران هستند. روند تقابل و تهاجم آمریکا علیه ساختار جمهوری اسلامی ایران حول محور محدودسازی ساختار به اشکال گوناگون با هدف جلوگیری از افزایش نفوذ منطقه‌ای از طریق متهم¬سازی ایران بعنوان تهدید منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای همواره مخاطرات امنیتی کشورمان را افزایش و مطلوبیت منطقه‌ای آنرا کاهش داده است (عسگرخانی و حق¬شناس، 1393). محیط ژئوپلیتیکی پیرامون جمهوری اسلامی بدلیل وجود هویت¬های متکثر و متعارض در منطقه خاورمیانه نسبت به گفتمان هویتی جمهوری اسلامی همواره بسترساز زایش تهدیدات علیه شیعیان و جمهوری اسلامی ایران است. این شرایط خاص امنیتی هزینه زیادی را به کشور تحمیل کرده است و مبارزه با این تهدیدات از الزامات امنیت ملی کشور است (باقری¬زاده و عسکری، 1398: 17-16). محیط راهبردی منطقه آسیای جنوب غربی نشان دهنده تهدیدات متعدد در پیش¬روی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین علاوه بر تهدیدات مستقیم ناشی از سیاست¬های قدرت‌های فرامنطقه‌ای، بویژه ایالات متحده آمریکا، همراهی کشورهای منطقه با آمریکا و رقابت¬های این کشور با ایران بر سر دستیابی به جایگاه برتر منطقه تهدیدات زیادی را فراروی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داده است (دهشیری و غفوری، 1394: 183).


7- استمرار تهدیدات نظام سلطه علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
شکست غرب در برابر تقابل با انقلاب اسلامی ایران رویکرد جدیدی را در منظومه معنایی نظام سلطه ایجاد نمود. این رویکرد که کنش گفتاری غرب بویژه آمریکا را صورت¬بندی کرده است. در تقابل با منش انقلاب اسلامی که برآمده از اسلام ناب محمدی (ص) است. نظام سلطه صورت¬بندی جدیدی را در کنار راهبرد نظامی در کانون و تمرکز خود قرار داده است. راهبرد آمریکا در گفتمان غیریت¬سازی جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده است. و تهدیدات جدی علیه کشورمان بکار گرفت. مرکز ثقل این راهبرد ارائه چهره از جمهوری اسلامی ایران بعنوان تهدید علیه صلح جهانی است. در این شیوه که سابقه استفاده از آن به اوایل انقلاب اسلامی بازمی¬گردد. برژینسکی پایه¬گذار آن بود و نظریه فرصت¬سازی را محور قرار داد. او مدعی شد که انقلاب اسلامی بعنوان یک فرصت می‌تواند مورد توجه سیاستمداران آمریکایی قرار بگیرد. تا تهدید ایران را آنقدر بزرگنمایی کنند تا کشورهای عربی از دوست ما به نام اسرائیل به سمت تهدیدی به نام ایران معطوف شوند. در پی این نظریه بود که تصمیم¬سازان آمریکا این راهبرد را در دستورکاری خود قرار دادند. که اوج آن پس از دهه سوم انقلاب بر محور موضوعات هسته¬ای با هدف ایران¬هراسی و در ادامه سوق دادن آن به شیعه¬هراسی و درنهایت شیعه¬ستیزی به منصه ظهور رسید. و منطقه غرب اسیا را در اولویت اهداف راهبردی خود قرار داد. تا از این طریق به محدودسازی قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه بپردازد. کینه و دشمنی آمریکا و نظام سلطه بصورت مستقیم و غیرمستقیم علیه منافع کشورمان درخصوص نابودی جمهوری اسلامی ایران بیانگر راهبرد جدید دشمن در منطقه غرب آسیا است (عباسی، 1397). ابرقدرت جهانی در رابطه با دشمن و رقیب دیرینه خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی سرانجام وارد مرحله تنش¬زدایی گردید. و از عمق عداوت¬ها کاست اما در مورد جمهوری اسلامی ایران حتی در دوره موسوم به «پسابرجام» هنوز هیچ تغییری احساس نمی‌‌شود. زیرا دولت آمریکا این مذاکرات را به مثابه اهرمی برای مهار و تضعیف توان هسته¬ای ایران و نه حل¬وفصل ریشه¬ای مشکلات می¬نگریست. لذا بلافاصله پس از نیل به اهداف خود در این زمینه ضمن استمرار مواضع ایران¬ستیزانه رفع فشارها را به امتیازدهی در سایر عرصه¬ها مانند فعالیت موشکی، سیاست¬های منطقه‌ای و ... منوط دانست. گرایش تغییر رژیم ایران بر این معنا استوار است که جمهوری اسلامی ایران کانون الهام¬بخش الگوی زندگی برای مسلمانان بوده است. لذا جهت از میان برداشتن تاثیرات وجودی الگوی مذکور باید نظام سیاسی ایران را سرنگون کرد. بررسی¬ها به روشنی نشان می‌دهد که آمریکاستیزی به خودی خود در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصالت ندارد. بلکه نتیجه رویکرد استکبارستیزی محسوب می‌‌شود. در نتیجه آمریکاستیزی فرعی بر راهبرد کلان¬تر استکبار ستیزی است که جهت‌گیری اصلی جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی را نشان می‌دهد (سعیدی، 1398).

8- تهدیدات فرامنطقه‌ای
لایه سوم تهدیدات علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران از نوع تهدیدات فرامنطقه‌ای هستند «آمریکا و ناتو» که در کنار تهدیدات منطقه‌ای و فروملی به حالت پیوستگی و هم¬افزایی تهدیدات و چالش¬های نوینی را علیه امنیت و بقاء راهبردی کشور ایجاد می¬کنند که اقدام فعال و موثر در برابر این حجم از تهدیدات هزینه زیادی را به کشور تحمیل کرده است و سیاست خارجی کشور را به سمت و سوی امنیت¬جویی راهبردی هدایت می¬کنند. قاعدتا نسبت توسعه و امنیت¬یابی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی باتوجه به هزینه¬هایی که خارج از مرزها بر کشور تحمیل می¬شوند تعادل و توازن طبیعی را از دست می‌دهد به این دلیل که حفظ بقاء و حیات وجودی کشور در رتبه بالاتر و فوری¬تری از توسعه قرار دارد. بر این اساس سیاست خارجی کشور به اجبار سمت و سوی امنیت¬جویی گرفته و با حساسیت بسیار زیاد امنیت¬جویی را طی ادوار گذشته حفظ و بازتعریف کرده است.
1-8- تهدیدات ناشی از حضور ناتو در محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران
حضور ناتو در خاورمیانه به معنای تغییر موازنه قوا در منطقه است. تهران توانسته نفوذ قابل توجهی نزد ملت¬های عرب پیدا کند. چنین وضعیتی کیفیت موازنه قوا را در منطقه به ضرر آمریکا تغییر داده بود. ورود ناتو به منطقه به آنها یاری می¬رساند تا بار دیگر توازن و قدرت را در برابر ایران و متحدان آن تجمیع نمایند. بر این اساس ورود ناتو به خاورمیانه کیفیت موازنه را به نفع آمریکا و متحدان آن تغییر خواهد داد. روابط میان ایران از یکسو و آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر خصمانه است. روابط ایران با اروپا نیز همواره در چالش و تنش بوده است. مضافا روابط ایران با کشورهای عربی  صرف¬نظر از سوریه توام با همکاری و رقابت است. باتوجه به چنین زمینه¬ای احتمال برخورد میان ایران با هریک از اعضای نامبرده وجود دارد. در صورت ظهور بحران در روابط ایران و هریک از اعضای ناتو این سازمان به محلی برای هماهنگی تلاش¬ها و اعمال فشار بر ایران بدل خواهد گردید (شجاع، 1388: 210-209). ناتو در حال حاضر در پیرامون مرزهای ایران عملا حضور دارد و بر محیط امنیتی ایران تاثیرگذار است. طبیعی است که حضور ناتو در فضای جغرافیای اطراف ایران، سیاست¬های منطقه‌ای و بین‌المللی ناتو در تصمیم¬گیری¬های دفاعی جمهوری اسلامی ایران اهمیت ویژه¬ای یافته است. حضور ناتو نه تنها دربردارنده ثبات و امنیت برای ایران نخواهد بود بلکه احتمالا منابع ناامنی را در محیط امنیت ایران تشدید می‌کند. باتوجه به برنامه¬های ناتو جهت توسعه به شرق و نزدیک شدن به محیط امنیتی ایران حضور ناتو را می‌توان یک تهدید جدی برای ایران محسوب نمود. ایران مسائل بغرنج و پیچیده¬ای دارد که باید نسبت به حضور ناتو حساس بوده و تهدیدات ناشی از آن را بررسی کند و رهیافت¬های مقابله با این تهدید را مورد ارزیابی قرار دهد (علایی، 1388: 156-154). بررسی جغرافیای گسترش و حضور ناتو در خاورمیانه آسیای میانه و خلیج فارس و دریای عمان نشان می‌دهد که اقدامات و حوزه¬ها آشکار و پنهان این سازمان به اکثر کشورهای هم مرز جمهوری اسلامی ایران گسترش یافته و منافع و امنیت ملی کشورمان را در معرض مخاطرات جدی قرار داده است. جمهوری اسلامی ایران بعنوان کشوری که منافع و امنیت ملی آن در گسترش ناتو در دهه 90 مورد تهدید قرار گرفته است. حضور آشکار و پنهان ناتو و اعضای درجه یک آن در امتداد مرزهای ایران می¬باشند. که علاوه بر تنزیل نقش امنیتی کشورمان در منطقه، امنیت ملی، تمامیت ارضی و همبستگی اجتماعی جمهوری اسلامی ایران را با تهدیدها و مخاطرات جدی مواجه ساخته است. اینگونه به نظر می¬رسد که یکی از مهمترین تهدیدات علیه منافع جمهوری اسلامی ایران در پرتو حضور ناتو به ارمغان آوردن تهدیدات گسترده که نگرانی¬های امنیتی و تنش در منطقه را افزایش داده است (الماسی و عزتی، 1388: 8-7). با این اقدامات باید تلاش¬های اخیر ناتو به رهبری آمریکا را برای حضور بیشتر در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را اضافه نمود. گسترش حضور ناتو در کشورهای اطرف ایران به حدی بوده است که عده¬ای از کارشناسان مسائل نظامی و امنیتی صحبت از محاصره ایران توسط ناتو نموده¬اند (شاهرودی و دیگران، 1398: 118). در واقع گستردگی و روند روبه افزایش تهدیدات ناشی از حضور ناتو در محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی کشور در مواجه با کنترل این تهدیدات فوری را با نوعی معمای امنیتی در منطقه مواجهه کرده است و لاجرم ارتقا دکترین امنیت «دفاعی-بازدارندگی» در سیاست خارجی کشور اولویت ویژه¬ای پیدا کرده است. جمهوری اسلامی ایران همواره با نهادهای بین‌المللی در راستای مقابله با تهدیدات منطقه‌ای و جهانی همکاری داشته است. نمونه موردی ارائه کمک به نیروهای ناتو به رهبری آمریکا در زمان حمله ناتو به گروه طالبان در افغانستان که این گروه تهدید وجودی علیه کشورمان بود. اما در پایان دولت بوش پسر جمهوری اسلامی ایران را در کنار کره شمالی و عراق بعنوان محور شرارت نامید. نتیجه رویکرد مطلوب و بهینه جمهوری اسلامی با محور کشورهای ناتو، رویکرد تخریب کننده و غیرسازنده ناتو با ج.ا.ایران بود که به نوعی بی¬اعتمادی و بدبینی نسبت به اهداف این سازمان را در ذهن نخبگان سیاسی-امنیتی کشور نهادینه کرده است که هدف ناتو ایجاد تهدیدات مداوم و درنهایت محاصره کشور است. رفتار نامطلوب و غیرسازنده سازمان ناتو پیرامون مرزهای فوری کشور باعث شده است که سیاست خارجی کشور نسبت به اقدامات ناتو با رویکرد امنیتی، عدم اعتماد و مقابله موثر پیگیری شود.
2-8- نهادینه شدن تحریم و تهدیدسازی علیه ایران در ساختار آمریکا با هدف تضعیف بقا راهبردی کشور
بررسی فرآیند تعیین سیاست خارجی طراحی و تقویت تحریم و ارتقای ساختار اعمال فشار علیه ایران درون ساختار حاکمیت آمریکا فارغ از حضور افراد و رفت¬وآمدها دولت‌های مختلف اعم از دموکرات و جمهوری¬خواه فرآیند فزاینده¬ای از اعمال فشار علیه ایران به جریان افتاده و به تدریج گسترده و کامل شده این ترکیب سه ضلعی حالا بخش مهمی از سیاست خارجی آمریکا را تشکیل می‌دهد. و با دقت در دوران مختلف رشد آن «تحریم» هم تایید کننده این وضعیت است.که حضور افراد تنها در کند شدن آن موثر بوده است و هیچگاه متوقف نشده و سرعت آن هم به صورت قابل توجهی کاهش یافته است. از دوران بوش فرآیند تدریجی تحریم جدید آمریکا علیه ایران آغاز شد. فرآیندی که با تشکیل کارگروهی در وزارت خزانه¬داری ساختار و قوام پیدا کرده است و بصورت سیستماتیک جزئی از تشکیلات اداری وزارت خزانه¬داری شد. هرچند تحریم¬های ایران قبل از زمان بوش هم وجود داشت و توسعه یافت. اما به واقع در دوران او بود که با ارتقای قابل توجهی بزرگتر و گسترده¬تر شد. دستور اجرایی 13224 در سپتامبر 2001 برای تحریم بانک¬ها، افراد و نهادهای ایرانی به بهانه تروریسم اولین اقدام بود. که یکسال بعد دومین در 30 سپتامبر 2002 قانون پیشگیری از گسترش سلاح¬های هسته¬ای ایران تکمیل و طی آن ممنوعیت کمک¬های آمریکا به آژانس انرژی اتمی برای برنامه¬های ایران متوقف شد. حدود سه سال بعد در 28 ژوئن 2005 دستور اجرایی 12382 صادر و تحریم¬های موشکی و تسلیحاتی علیه ایران اعمال شد. در 30 سپتامبر 1006 قانون حمایت از آزادی ایران باعث تنوع بخشیدن به تحریم¬های ایران شد. در این میان اما مهمترین تحریم¬های آن دوران علیه ایران در نوامبر 2001 در پایان دولت جرج بوش اعمال شد و طی آن لغو گواهی NDAA برای ایران کلید خورد وزارت خزانه¬داری هم با صدور بیانه¬ای اعلام کرد مجوز موسسات عالی آمریکا برای انجام پروسه انتقال پول بصورت مستقیم و غیرمستقیم برای ایرانی¬ها و غیرایرانی¬ها لغو شد. در دوره اوباما اصلی¬ترین حوزه گسترش و تعمیق تحریم¬ها به حساب می¬آید. که بگونه¬ای کامل پیچیده به جزء رسمی و ارتقا یافته از ساختار قوانین آمریکا تبدیل شد. در دوره اوباما میزان تحریم ایران در وزارت خزانه¬داری بصورت جدی ارتقا یافت. 12 مورد تحریم اساسی علیه ایران اعمال شد. در جولای 2012 با دستور اجرایی 136222 با محدودیت تراکنش¬ها موسسات مالی دنیا با شرکت نفت و شرکت ملی نفتکش و اجرای قانون 18 CAATSA دسامبر 2015 قانون ویزا، 14ژوئن 2016 تمدید قانون جامع تحریم¬های ایران، دوم آگوست 2017 قانون مهم و معروف مقابله با مخالفان آمریکا از طریق تحریم CAATSA  که تحریم¬هایی مشابه گرو¬ه¬های تروریستی بر سپاه پاسداران تحمیل شد و دامنه تحریم¬های بانکی گسترده شد. بعد از خروج ترامپ از توافق هسته¬ای با کشورمان آمریکا فاز جدیدی از تحریم¬ها را علیه کشورمان اعمال کرد. ترامپ و همراهانش ابزار این اقدام را سیاست¬های فشار حداکثری نامگذاری کردند و هدف از آن¬را فروپاشی اقتصادی امنیتی یا اعمال مذاکره جدید اعلام کردند. تاکنون هیچکدام از تحریم¬های امریکا علیه ایران لغو نشده بلکه بیشتر هم شده¬اند و به مرور بر شدت و ابعاد آنها افزوده شده است. جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر با بی¬سابقه¬ترین تحریم¬ها در طول تاریخ خود روبرو شده است. بطوریکه می‌توان از آن بعنوان جنگ اقتصادی نام برد که هدف این جنگ به زانو در آوردن یک کشور بدون توسل به حمله نظامی می‌باشد. هم اکنون بسیاری از همکاران امریکا شامل برخی همسایگان ایران ائتلافی غیررسمی تحت عنوان کشورهای همفکر به رهبری آمریکا برای فشار به ایران تشکیل داده¬اند. در تحریم ایران تضعیف ایران در منطقه از دلایل پیوستن امریکا و متحدان بوده با هدف فشار بر جمهوری اسلامی ایران (منظور و مصطفی¬پور، 1392: 25-24).
3-8- تهدیدات نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران
در بخش تهدیدات نظامی حضور نیروهای نظامی آمریکا در سطح منطقه خاورمیانه افزایش یافته است حضور نیروهای آمریکایی در عراق در قالب توافق راهبردی دو کشور نهادینه شد. حضور گسترده نظامی در افغانستان و تلاش¬های اخیر برای بدست آوردن پایگاه¬های دائمی در این کشور و همچنین توافق¬های متعدد با کشورهای آسیای میانه و قفقاز و کشورهای حاشیه خلیج فارس تنها بخش محدودی از برنامه¬های نظامی آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است (شاهرودی و دیگران، پیشین: 118). یکی از مهمترین عوامل تقویت کننده تهدید این کشور بر ضدجمهوری اسلامی ایران حضور قدرتمند نظامی و استراتژیک آمریکا در منطقه پس از تسخیر عراق می‌باشد و این موضوع ضریب امنیت ملی کشور را به شدت افزایش می‌دهد که این امر به معنای افزایش تهدید امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران است (سهرابی، 1396: 60). پایگاه¬های نظامی موجود در اطراف جمهوری اسلامی ایران بطور بالقوه می‌توانند امنیت ملی کشور را در معرض تهدید قرار دهند که در نتیجه این حضور حوزه راهبردی ایران تحت تاثیر آنها قرار خواهد گرفت. در صورت عملی شدن تهدیدات علیه ایران پایگاه¬های نظامی مهمترین ابزار اعمال تهدیدات از سوی آمریکاست. این پایگاه¬ها در درجه نخست اعتباربخشی به تهدیدات بازدارنده از سوی آمریکا علیه ایران است. پایگاه¬های نظامی آمریکا تهدیدات متنوعی را متوجه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران می-کنند (صالحی و فرح¬بخش، 1396: 52-51). جمهوری اسلامی ایران مقابله با تهدیدات فرامنطقه‌ای را جزء اصول اساسی و برنامه¬های کلان خود قرار داده است. شرایط جدید امنیتی در مرزهای شمالی و جنوبی ایران و حضور نیروهای نظامی آمریکا و راهبرد امنیتی این کشور ...، بدون تردید جمهوری اسلامی ایران راهبرد دفاعی امنیت خود را مناسب با عوامل تهدیدزا که امنیت ایران را تحت شعاع قرار می¬دهند بازتعریف می‌کند. حضور نیروهای آمریکا در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی، گسترش ناتو در محیط پیرامونی ایران و توسعه پایگاه¬های نظامی آمریکا اطراف ایران بنحوی با امنیت ملی و منطقه‌ای ایران در ارتباط است (رستمی و صالحی کرتویجی، 1395: 31). راهبرد جنگ پیشدستانه ایالات متحده و تهاجم نظامی به افغانستان و عراق را گرچه دو دشمن جمهوری اسلامی یعنی رژیم طالبان و رژیم بعثی عراق که یکی از مهمترین دشمنان استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را که پایه¬های آن برمبنای ایدئولوژی ضدایرانی استوار گشته بود را سرنگون نمود ولی از سوی دیگر لشکرکشی آمریکا به منطقه خصم دیرین نظام جمهوری اسلامی را به نزدیکی مرزهای کشور کشانده و طبیعی است حلقه محاصره سیاسی و نظامی خود را در مناطق پیرامونی و همجوار ایران تکمیل و فشارهای روانی-سیاسی خود را بیشتر نماید. امریکا همچنین در راستای راهبرد جدیدش و باتوجه به حضور نظامی در اطراف مرزهای کشور، ایران را به اقدام نظامی تهدید نمود. بر همین اساس، مقامات آمریکایی به ویژه جناح موسوم به بازهای کاخ سفید بارها سخن از تهاجم نظامی علیه ایران به سخن آورده¬اند و حتی در چندین مرحله عملیات روانی و تبلیغات گسترده، زمانبندی حمله نظامی نیز توسط رسانه¬های نزدیک به دولت اعلام گردید. در این راستا به نظر می¬رسد که آمریکا ابتدا پروژه امنیتی کردن ایران را بعنوان مقدمه مداخله نظامی دنبال می‌کند. متهم کردن ایران تلاشی است تا افکار عمومی و قدرت‌های بزرگ جهان را متقاعد کند که ایران تهدیدی برای صلح و امنیت جهان است. اگر آمریکا بتواند پرونده امنیتی کردن ایران را به سرانجام برساند و جنبه حقوقی به آن بدهد و با عملیات روانی گسترده و دیگر ابزارهای در دست افکار عمومی را قانع نماید و یک اجماع فراگیر را هم علیه ایران شکل بدهد در اینصورت تهدید نظامی علیه ایران جدی¬تر خواهد شد. تلاش جهت امنیتی کردن و ایجاد اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران در این زمینه ارزیابی می‌‌شود (مومنی و دیگران، 1390: 182-181).
4-8- تحریم اقتصادی و فشار حداکثری آمریکا با هدف تضعیف بقاء راهبردی جمهوری اسلامی ایران
مهمترین هدف آمریکا از اعمال تحریم¬ها فروپاشی نظام و ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران بود و حداقل هدفی که دنبال می¬کرد این بود که بتواند اقتصاد کشور را با فروپاشی و اخلال مواجه کنند (جهانگیری، 1398). از منظر سیاستمداران و نظامیان آمریکایی انقلاب اسلامی ایران مهمترین مانع بر سر راه سلطه آمریکا بر جهان ارزیابی می‌‌شود. برهمین اساس آمریکایی¬ها با هدف فرو ریختن یا وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به تغییر رفتار از طریق پذیرش مذاکره و حوزه¬های مختلف، جنگ ترکیبی و هوشمند را علیه ایران به راه انداخته¬اند. در این جنگ آمریکایی¬ها از طریق فشارهای اقتصادی، روانی و عملی به دنبال به آشوب کشاندن ایران و امنیتی کردن فضای کشور هستند. به نظر می¬رسد با خروج آمریکا از برجام راهبرد جدید آمریکا جنگ اقتصادی علیه ایران است. تحریم¬های اقتصادی مدرن جدیدترین جنگ اقتصادی است که آمریکایی¬ها طراحی کرده¬اند. طرح¬های تحریمی جدید و در دست بررسی آمریکا علیه ایران که برخی از آنها طی چند دهه اخیر اجرایی شده بر چهار حوزه مهم شامل انسداد ذخایر ارزی، ممنوعیت فروش طلا به دولت و شهرواندان ایرانی، تحریم کامل فروش نفت ایران، تحریم¬های تجاری مرتبط با پول رایج و صنایع و معادن تمرکز دارد. هریک از طرح¬های مورد بررسی یک یا چند موضوع از موارد فوق را در بر می‌گیرد که در راستای افزایش فشارها به دولت و مردم ایران در نظر گرفته شده است. وجه مشترک این تحریم¬ها این است که هدف تمام آنها وارد آوردن فشار هرچه بیشتر بر منابع ارزی ایران است (منظور و مصطفی¬پور، پیشین: 33). به بیانی دقیق¬تر استراتژی آمریکا از اعمال تحریم¬های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران در راستای اهداف امنیتی صورت می¬پذیرد. بنحویکه شدید¬ترین و بی¬سابقه¬ترین تحریم¬ها در طول تاریخ را علیه جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرده است. ج.ا.ایران با تصمیمات استراتژیک و اقدامات جامع در زمینه افزایش قدرت نظامی کشور، حضور فرامرزی و ایجاد حاشیه امن در ورای مرزهای فوری کشور منجر اقدام به ایجاد بازدارندگی برای حفظ امنیت کشور در مقابل تجاوز و حمله بیگانگان شده است. آمریکا از تحریم اقتصادی بعنوان حربه سیاسی در جهت فروپاشی اقتصادی استفاده می‌کند. با دو هدف اولا: با فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم جمهوری اسلامی ایران توان حفظ و حمایت از نیروهای متحد در منطقه را از دست بدهد. در مرحله دوم فشار حداکثری ناشی از شرایط اقتصادی به شورش¬ها و ناآرامی¬های داخلی دامن بزند و در این صورت جمهوری اسلامی ایران به پای میز مذاکره برگردد یا تسلیم شروط دشمنانه و کینه¬توزانه آمریکا بشود. و یا در نهایت کشور به سمت فروپاشی اقتصادی پیش برود.

9- تهدیدات منطقه‌ای
بدلیل وجود تهدیدات منطقه‌ای، سیاست خارجی کشور ماهیتی دفاعی-امنیتی دارد. در بعد تهدیدات منطقه‌ای بر چهار بازیگر (رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، ترکیه و پاکستان) بعنوان مهمترین بازیگرانی که همواره دارای تهدیدات بالقوه و بالفعل علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران هستند تمرکز می‌‌شود.
1-9- تهدیدات ترکیه علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
سیاست خارجی ترکیه در سطح منطقه‌ای نسبت به ایران بازی با حاصل جمع صفر است. استراتژی ترکیه برای نفوذ در حوزه¬های منافع حیاتی ایران حول دو محور تدوین گردیده است. 1- تلاش برای افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی ترکیه در مناطق پیرامونی ایران نظیر آسیای مرکزی و قفقاز پس از فروپاشی شوروی و نیز نفوذ در خاورمیانه پس از واقعه 11سپتامبر 2001 و تحولات اخیر عرب. 2- تلاش برای افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی در داخل ایران از طریق ایجاد وابستگی متقابل نامتقارن بعنوان نوعی اعمال قدرت علیه ایران (موسوی و دیگران، 1395: 172). جرقه اختلافات ایران و ترکیه زمانی آغاز شد که ترکیه اجازه داد امریکا و اروپا در خاک این کشور سپر دفاع موشکی خود را نصب کنند. که این کار ترک¬ها برای جمهوری اسلامی ایران قابل هضم نبود. اما این سوریه و اتفاقات درون کشور مذکور بود که باعث شد کم-کم روابط بین ایران و ترکیه به پایین¬ترین حد خود در چند سال گذشته برسد. بازی کردن ترک¬ها در پازل غرب و فشارها برای برکناری بشار اسد، تجهیز و آموزش مخالفان سوری و کمک¬های مالی و تجهیزاتی به آنها مسئله¬ای نبود که ایران از کنار آن به سادگی عبور کند. بنابراین یکی از محل¬های اختلاف ایران با ترکیه که به ویژه با شکل¬گیری تحولات جهان عرب بروز و ظهور بیشتری یافته است. همان رقابت دو نظام حکومتی ایران یعنی حکومت اسلامی و نظام حکومتی ترکیه است (احمدیان و دیگران، 1395: 154). به عبارتی دقیق¬تر سیاست خارجی ترکیه براساس عمق راهبردی احمد اغلو بیانگر این مهم است که ترکیه تحت حاکمیت اسلام¬گرایان همان اصول سابق گسترش نفوذ در خاورمیانه برای تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای، حفظ روابط با غرب و اولویت دادن به آن و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه را برای تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای تعقیب می‌کند. باتوجه به چنین اهدافی ترکیه برخلاف ایران از مخالفان بشار اسد در سوریه حمایت می‌کند و درصدد ارائه الگوی خود به جنبش¬های اسلامی در کشورهای عربی است و مهمتر اینکه با استقرار سپر دفاع موشکی غرب در خاک خود موافقت کرده است. هر سه این موضوع با دیدگاه¬های ایران در تضاد است. جمهوری اسلامی ایران بشار اسد را به دلیل حمایت از مقاومت از متحدان راهبردی خود می¬داند. مخالف تلاش¬های ترکیه برای مصادره انقلاب¬های عربی در راستای سیاست¬های غرب است و بالاخره استقرار سپر دفاع موشکی از نظر ایران راهکاری برای تنگ کردن حلقه محاصره علیه جمهوری اسلامی ایران از سوی غرب بویژه آمریکاست. سیاست¬های اخیر ترکیه فراروی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران چالش اساسی ایجاد کرده است (مسعودنیا و نجفی، 1390: 158). استراتژی ترکیه را می‌توان در سه بعد علیه امنیت ملی ایران تعریف کرد، عضویت ترکیه در ناتو به رسیدن ناتو به مرزهای ایران و نزدیک شدن سلاح¬های ناتو  به مرزهای فوری ج.ا.ایران منجر شده است که به معنای ایجاد چالش شدید و جدی امنیتی است. در بعد منطقه‌ای نقش تخریب کننده و غیرسازنده ترکیه در روند صلح سوریه بعنوان حوزه راهبردی ایران هر روز با ابعادی شدیدتر و  متعاقبا پیامدهای ناامنی گسترده¬تری برای سوریه ظاهر می‌‌شود. سیاست¬های نوعثمانی¬گری  و اخوانی دولتمردان حزب عدالت و توسعه در ترکیه به معنای ترویج تروریزم و سلفیگری در منطقه و بخصوص در سوریه است گروه¬های نظیر احرار شام یا جبهه النصره و ... مستقیما خروجی رویکرد اخوانیسم ترکیه هستند. از طرفی نوعثمانی¬گری شخص اردوغان کاهش حوزه نفوذ ایران در منطقه را با هدف انزوای حداکثری ایران دنبال می‌کند. که این روند منجر به عدم اعتماد نخبگان سیاسی امنیتی ایران به اهدف ترکیه شده است. این عدم اعتماد منجر به شکل¬گیری و تسلط الگوی واقع¬گرایی در استراتژی امنیت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران بطور خاص نسبت به اقدامات ضد امنیتی ترکیه شده است.
2-9- تهدیدات نظامی امنیتی-رژیم اشغالگر صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران
تل¬آویو در تلاش است با استفاده از اقدماتی نظیر سامانه¬های رادارگریز پیشرفته و پایگاه¬های استراق سمع در مجاورت مرز ایران، انجام فعالیت¬های جاسوسی و کسب آمادگی برای حملات ضربتی علیه ایران، موقعیت خود را در مقابل ایران ارتقا و در مقابل آسیب¬پذیری جمهوری اسلامی ایران را افزایش دهد (امیدی و خیری، 1395: 157). بطورسنتی تهدید¬های نظامی در کانون نگرش کشورها قرار دارد. اهمیت تهدیدهای نظامی در آن است که این تهدیدها می‌تواند امنیت و بقاء کشورها را بطور اساسی به خطر اندازد. تهدیدهای نظامی اسرائیل هم می‌تواند عامل مهمی در تهدید امنیت ملی ایران قلمداد شوند. از لحاظ تسلیحات هسته¬ای و تسلیحات متعارف، اسرائیل برترین قدرت نظامی در منطقه خاورمیانه و یکی از کشورهای پیشرفته دنیاست که به پشتیبانی¬های گسترده نظامی آمریکا نیز متکی است. بطورکلی در سال-های اخیر عوامل تقویت کننده تهدید اسرائیل نسبت به امنیت ملی ایران افزوده شده است. از سوی دیگر یکی از اهداف اسرائیل از حیث نظامی و بازدارندگی هسته¬ای، ایران است از دید استراتژیست¬های اسرائیل در رویارویی با ایران چاره¬ای جزء اینکه بر الگوهای سنتی بازدارندگی هسته¬ای تکیه کند. بنابراین به لحاظ مسلح بودن اسرائیل به تسلیحات هسته¬ای این رژیم از لحاظ نظامی بطور بالقوه تهدید بزرگی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌‌شود. اما از سوی دیگر این رژیم برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته¬ای به اقدامات مختلفی دست می¬یازد که این اقدامات خود می‌تواند بطور مستقل از ابعاد مختلف امنیت ملی کشور را تهدید کند (مقصودی، 1382: 242). در واقع باید اذعان نمود برنامه اسرائیل در مقابل ایران موازنه و محدود کردن می‌باشد. به این معنا که با تکیه بر توانایی¬های خود در درجه اول در پی بازدارندگی و در ادامه در پی ایجاد باردارندگی است. بطور تقریبی در یک دهه گذشته یکی از مهمترین و بزرگترین تاکتیک¬ها و مشغولیت¬های سیاست خارجی اسرائیل این بوده است که این رژیم راهی جزء حمله نظامی به تاسیسات هسته¬ای به ایران ندارد. بهرحال یکی از متغیرهای اصلی استراتژی امنیت ملی اسرائیل، حفظ برتری تسلیحاتی خود است. اما قابلیت¬های هسته¬ای اسرائیل نه¬تنها تهدیدی برای امنیت ملی ایران بلکه بر امنیت کل منطقه قلمداد می‌‌شود و این امر از سوی استراتژیست¬ها و صاحبنظران مختلف مورد تایید واقع شده است (محمودی و دیگران، 1393: 136). از دیگر برنامه¬های اسرائیل در مقابل تهدید ایران، تلاش جهت تغییر رژیم در جمهوری اسلامی ایران است. چراکه معتقد است روی کار آمدن دولتی جدید در ایران بهترین راه برای مبارزه با فعالیت¬های هسته¬ای این کشور است یعنی باید دولتی در ایران سرکار بیاید که قابل اعتمادتر بوده و با کنار گذاشتن برنامه هسته¬ای هم موافقت کند. آنها حتی این مساله را یکی از اهداف تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی احتمالی می¬دانند که هدف حداقلی آن تاخیر در دستیابی به سلاح هسته¬ای و نابودی توان هسته¬ای و در حداکثری، بی¬ثبات¬سازی و تغییر حکومت است. در مواردی که تحریم با هدف سرنگونی باشد، تحریم متوجه زیرساخت¬ها است و اقدام نظامی در نهایت تیر خلاص است (برزگر و قاسمی، 1392: 182-181).
3-9- تهدیدات عربستان سعودی علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
از نظر ریاض تهران یک دشمن بالقوه و بالفعل است. در واقع از نظر ریاض تهران یک تهدید ماندگار است. این بینش ایران فوبیای ایران باعث شده تا در روابط منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای¬اش با دیگر کشورها ایران را یک تهدید منطقه‌ای و جهانی معرفی کند. پروژه ایران¬هراسی و شیعه¬ستیزی ریاض از همین بینش نشات می‌گیرد. واقعیت این است که از نظر مقامات سعودی ایران علاوه بر آنکه دشمن ایدئولوژیکی مذهب، نظامی، سیاسی، امنیتی است یک دشمن¬نژادی هم هست. دوگانه¬سازی فارس-عرب از سوی ریاض برای تحمیل انزوای منطقه‌ای بر ایران و تشکیل جبهه¬های منطقه‌ای برعلیه ایران با رویکرد عرب محوری از مبانی سیاستگذاری تصمیم¬گیران سعودی در عرصه تقابل علیه ایران است. تحولات اخیر عربستان سعودی نشان می‌دهد که این کشور در تلاش است کارکردی محوری را با هدف مهار منطقه‌ای ج.ا.ایران از سوی آمریکا برعهده گیرد. این نقش بویژه با به قدرت رسیدن بن¬سلمان به ولیعهدی و نگرش¬های ضدایرانی وی تشدید شده است و امنیت ملی جمهوری اسلامی را بیش از پیش تهدید می‌کند. عربستان برای کسب جایگاه خود در منطقه راهبردی غرب آسیا برنامه¬ای نسبتا قدیمی داشته و این امر را می‌توان در سازمان-دهی «جماعت تبلیغی» که در دهه هشتاد و نود میلادی با ایدئولوژی جهاد و شهادت تحت¬نظر سرویس اطلاعاتی این کشور با ملیت عرب افغان صورت می¬پذیرد جستجو نمود. درحال حاضر نیز سازماندهی گروه¬های سلفی-تکفیری و حمایت¬های مالی و سیاسی از این گروه¬ها با راهبرد تصاعد بحران در منطقه در جریان است. که همه این موارد تهدیداتی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به همراه داشته است. در شرایط کنونی به نظر می¬رسد عربستان با تمام توان و با استفاده از همه مولفه¬های سخت و نرم قدرت خود در برابر ایران صف¬آرایی نموده است. روایت اورشلیم پست در سال 1395 از مبارزه عربستان سعودی-اسرائیلی و چندین گروه کردی-عربی و بلوچ علیه تهران، اعلام سایت خبری-تحلیلی اسکای پرس از همکاری بارزانی با عربستان سعودی و اسرائیل علیه ایران و عراق، خبر فعالیت¬های مسلحانه گروه¬هایی همچون جیش¬العدل در بلوجستان، حزب دموکرات و کومله در کردستان از سوی العربیه و تلاش عربستان برای استفاده از منافقین و تلاش برای برافروختن آتش جنگ نیابتی در افغانستان در سایه ضعف دولت مرکزی و تلاش برای هژمونی بر اماکن مذهبی در کشورهایی چون سودان، سوریه، پاکستان و افغانستان و در عین حال خریدهای کلان نظامی و همکاری نظامی-اطلاعاتی عربستان با کشورهایی چون رژیم اشغالگر قدس ... همگی بخشی از تهدیداتی هستند که از سوی عربستان مطرح¬اند (امیری مقدم و دیگران، 1398: 30-28). عربستان به روش¬های گوناگون ضمن تحریک و حمایت از ترامپ در خروج از برجام و حمایت از تحریم¬ها در تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران نقشی مهم ایفا کرده است. براساس این رویکرد ریاض در کمک به امنیتی¬سازی ایران و همکاری با آمریکا در اعمال تحریم و فشار اقتصادی، امنیت ملی ایران را متاثر ساخته است. ریاض به خصوص در دوره بن¬سلمان به روش¬های مختلف در پی تقویت تهدیدات نظامی علیه ایران بوده است. تشویق آمریکا به تداوم حضور و افزایش اثرگذاری نظامی در منطقه از سوی ریاض با هدف حفظ اهرم¬ها و تهدیدات نظامی علیه ایران و متحدین منطقه‌ای آن مانند دولت سوریه و حزب¬اله لبنان زمینه¬ساز تقویت تهدیدات نظامی علیه ایران بوده است. در کنار این موضوع خریدهای تسلیحاتی گسترده عربستان می‌تواند به تدریج موازنه نظامی در منطقه را به ضرر ایران تغییر داده ظرفیت¬های نظامی و دفاعی ایران را متاثر سازد. اشاره ولیعهد سعودی محمدبن سلمان به کشاندن جنگ داخل ایران و تاکیدات انور عشقی بر تجزیه ایران نیز بیانگر ذهنیت و تمایلات مقامات سعودی برای ایجاد اشکال جدید از تهدیدات نظامی و امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. در این راستا سرمایه¬گذاری مقامات سعودی بر گروه¬های معارض و معاند جمهوری اسلامی ایران و حمایت از آنها، تصمیم سعودی¬ها برای شکل¬دهی به این نوع تهدیدات را به خوبی نشان می‌دهد (اسدی، 1398: 100-99).
4-9- تهدیدات پاکستان علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
کشور پاکستان از حیث تهدیدات ناشی از معضل گروه¬های افراط¬گرای اسلامی برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت زیادی دارد. باتوجه به شرایط موجود و نیز گستردگی مرز دو کشور 987 کیلومتر به نظر می¬رسد تهدیدات امنیتی از سوی پاکستان برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در چند سال اخیر گسترش بیشتری یافته و در نتیجه هزینه¬های جمهوری اسلامی ایران درخصوص کنترل و مهار این تهدیدات افزایش می¬یابد (محمودی بلاگفشه و دیگران، 1398: 389). کشور پاکستان اولین و آخرین کشور مسلمان است که سلاح¬های هسته¬ای در اختیار دارد. امنیت ملی جمهوری اسلامی نیز از این مورد بطور روزافزون تهدید می‌‌شود. انباشته شدن این سلاح¬ها هرچند برای ایران بصورت مستقیم تهدیدی نداشته است. اما با وجود عدم ثبات سیاسی پاکستان این هشدار وجود دارد. بخصوص گروه¬های تروریستی که در این کشور پرورش می¬یابند. مترصد فرصت مناسب هستند تا از این سلاح¬ها تحت عنوان جهاد علیه دیگران بکار ببرند. به این ترتیب این کشور در سال¬های اخیر، صنایع موشکی، هوایی و بطورکلی زرادخانه تسلیحاتی خود را افزایش داد و اقدام به آزمایشات متعدد کرده است. همه این تهدیدات بطور مستقیم امنیت ملی ایران را در معرض تهدید قرار داده است و در آینده نیز ادامه خواهد داشت (صدری علی بالو و دیگران، 1393: 26-24). ظهور افراط¬گرایی خشن در پاکستان از طریق گروه¬های سلفی با گرایش¬های دیوبندی و وهابیت و ضدیت با شیعه و جمهوری اسلامی در کنار مرزهای این کشور می‌تواند بقای دولت را را که به معنی کل یکپارچه است را با تهدید مواجه کند. شیوع تفکرات وهابی و سلفیگری در عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را می‌توان به وضوح مشاهده کرد (مسعودنیا و دیگران، 1396: 117-116). با تضعیف کنترل دولت مرکزی این احتمال را بوجود می¬آورد که کنترل تسلیحات هسته¬ای پاکستان به دست عناصر افراطی به ویژه ایادی القاعده بیفتد که در آن صورت ایران با خطر بالقوه بکارگیری سلاح¬های هسته¬ای مواجه خواهد شد. آنچه در مورد تهدیدات پاکستان علیه ایران صدق می‌کند تقریبا در سطوح مختلف قابل تعریف است. 1- پاکستان همواره در اقدامات تخریب کننده و غیرسازنده عربستان سعودی علیه شیعیان و متحدان راهبردی ایران همراهی و همسویی داشته است. در سرکوب شیعیان بحرین بصورت مستقیم حضور داشته است، در یمن به همراه عربستان سعودی در تهاجم علیه نیروهای انصاراله و حوثی¬های این کشور مشارکت داشته است. در سوریه نیز بصورت غیرمستقیم در تجهیز و انتقال تسلیحات به تروریست¬ها بصورت غیرمستقیم عمل کرده است. 2- ترویج و اشاعه تروریزم در سطح منطقه‌ای و استفاده از تروریزم بعنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی. 3- تجاوزات پیوسته تروریست¬ها به مرزهای کشور ربودن و به شهادت رساندن مرزبانان ج.ا.ایران و مجددا متواری شدن در خاک پاکستان، ... و درنهایت کشورمان با پاسخگویی غیرمسئولانه مقامات کشور پاکستان که مغایر با اصل حسن همجواری است مواجه می‌‌شود، با این ادعا که ایالت بلوچستان پاکستان بصورت فدرالیسم، خارج از توان و کنترل دولت مرکزی اداره می‌‌شود و دولت مرکزی بر این نیروها کنترل و اعمال قدرت ندارد.
5-9- تهدیدات داعش علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران «بعنوان نسل نوین تروریسم»
حضور گروه ترویستی تکفیری داعش در اطراف مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران تهدیدات امنیتی بسیاری را برای کشور به همراه دارد (عالیشاهی و دیگران، 1396: 190). ظهور داعش در افغانستان تهدیدات امنیت ملی ایران در مرزهای شرقی خود و نیز تهدید منافع ایران در افغانستان را دوچندان کرده است. حرف داعش اینست که اولویت مقابله با درون است. هم باید در درون حوزه فردی خود، پالایش صورت گیرد و هم در جامعه پیرامون پالایش صورت پذیرد. به همین دلیل داعش به لحاظ ایدئولوژیک ماهیت مقابله¬انگارانه با شیعیان، ایران و متحدانش دارد. در واقع ایدئولوژی داعش با غیریت¬سازی ایران و سایر قرائت¬های اسلامی مخالف به جای غیریت¬سازی غرب و اسرائیل نشان داد که بطور عمده ضدشیعی و ضداسلامی است تا ضدغربی (رضایی و موسوی جشنی، 1396: 153). تهدید فرسایشی و تضعیف عمق استراتژیک ایران در سطح منطقه و یا در واقع تلاش برای محدودسازی قدرت ژئوپلیتیک ایران است که هم اکنون در سوریه عراق لبنان در فاز عملیاتی قرار دارد و در حال بالفعل شدن است. این تهدید از دو مفهوم شکاف شیعه-سنی تغذیه می‌کند و هدف آن تضعیف بعد فراملی و منطقه‌ای قدرت جمهوری اسلامی ایران و محصور کردن به مرزهای ایران است (پورسعید، 1394: 42). رهبران داعش مکرر شیعیان را هدف حملات خود قرار داده¬اند. امیر داعش شیعیان را مرتد می¬داند و از همه مردان و مسلمانان می¬خواهد در جهاد برضد رافضی¬ها مشارکت کنند (ذولفقاری و عمرانی، 1396: 186). ورود داعش و محوریت قرار گرفتن سوریه بعنوان یکی از اهداف این گروه تروریستی-تکفیری باعث شده تا جمهوری اسلامی ایران با حساسیت بیشتری بحران سوریه را دنبال کند. بنابراین داعش بعنوان متغیری مهم باعث تقویت مجدد گرایش¬های امنیتی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شده است. ظهور داعش که مستظهر برخی کشورهای منطقه، بخشی از غرب و صهیونیزم بین¬الملل است تهدیدهایی متعددی برای ایران در حوزه امنیتی، گفتمانی و ایدئولوژیک به وجود آورده است. هژمونیک شدن گفتمان داعش نوعی تهدید وجودی برای گفتمان جهموری اسلامی ایران به حساب می¬آید. به عبارت دیگر، هژمونیک شدن داعش در همسایگی ایران نه تنها جمهوری اسلامی ایران را به لحاظ گفتمانی تهدید خواهد کرد. بلکه از لحاظ نظامی نیز امنیت ملی ایران را به مخاطره خواهد انداخت (رضایی و موسوی جشنی، پیشین: 168). در واقع  گروه تروریستی-تکفیری داعش برعکس پیشینیان خود مانند القاعده که مبازره با دشمن دور را هدف اصلی خود می¬دانستند، مبارزه با شدن نزدیک «شیعیان» را هدف اصلی و فوری خود قلمداد می-کنند. این تفکر ددمنشانه و ستیزه¬جویانه ضد جمهوری اسلامی ایران و شیعیان منجر به امنیتی شدن و حساسیت هرچه بیشتر سیاست خارجی کشور  نسبت به حضور تروریسم داعش در کشورهای همسایه است. استراتژی حضور فرامرزی و افزایش ضریب امنیتی کشور در راستای دفع این تهدیدات صورت می‌گیرد.

نتیجه‌گیری
در رویکرد امنیتی تهدیدمحور آنچه اهمیت دارد آنست که سابقا عملکرد قدرت‌های جهانی در ناامن کردن منطقه بویژه ایران همچنان در ذهن باقی است و همین امر تهدید همیشگی برای ایران و نظام حاکم بر آن است. باوجود این نوع نگاه، اطمینانی برای انجام مذاکره¬های اقتصادی نخواهد ماند. عدم حل این معضل و نیافتن پاسخ مناسب خود مانع دیگری بر سر راه دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین مهمترین عامل موثر در جایگزینی رویکرد اقتصادی در مناسبات خارجی تغییر بینش نخبگان سیاسی و نهادهای سیاستگذاری کشور در بعد کلان است. در شرایط کنونی نظام جهانی درک واقعیات بین¬الملل سیاستگذاری و تصمیم¬سازی براساس شرایط و امکانات موجود اولین گام برای حیات سیاسی و اقتصادی کشورهاست. همین مساله می‌تواند در بلندمدت خود منشاء معماهای امنیتی جدید و تقویت ذهنیت و محیط تهدید محور سیاست خارجی شود. امری که مغایر با بسترهای دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران است. تمامی کشورها به دلایلی که از نوعی اجبار استراتژیک تبعیت می‌کند نیاز دارند با تنظیم سیاست خارجی هوشمندانه و مبتنی بر عقلانیت با تهدیدات و فرصت¬های بیرون از مرزها یا محیط خارجی روبرو شوند و در راستای کسب و حفظ منافع راهبردی کشورشان گام بردارند. در این رابطه مهمترین و فوری¬ترین هدف سیاست خارجی کشورها حفظ بقاء وجودی است جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده استراتژیک مستثنی نیست. قرار گرفتن ج.ا.ایران در منطقه پرتنش غرب آسیا و  داشتن همسایگانی که عموما دارای تعارضات مذهبی، قومی، نژادی و هویتی با ایران هستند سیاست خارجی کشور را با نوعی معمای امنیتی و غربت استراتژیک روبرو کرده است. وجود این اختلافات باعث شده است تا جمهوری اسلامی ایران در هیچ اتحاد و ائتلاف پایدار امنیتی در منطقه حضور نداشته باشد و به تبع بصورت انفرادی به تامین امنیت و مقابله با تهدیدات استراتژیک در محیط پیرامونی ایفای نقش کند. و براین مبنا چهارچوب سیاست خارجی کشور را تنظیم و سازماندهی کرده است. اصولا سیاست خارجی کلاسیک دو هدف اساسی را دنبال می‌کند. توازن بین دو مقوله امنیت و توسعه بدین معنا که بصورت دوسویه و موازی دنبال می‌‌شود. جمهوری اسلامی ایران بدلایل وجود تهدیدات استراتژیک محیطی و غیرمحیطی در حوزه پیرامونی به نوعی با استراتژی تحمیل شده ناشی از حجم تهدیدات وسیع و سه سطحی روبروست. اکثر کشورهای همسایه از حکمرانی مطلوب و بهینه ناتوان هستند و جزء دولت‌های شکست خورده یا شکننده می¬باشند. که این ضعف در حکمرانی اجازه ایجاد خرده هویت¬های محلی را می‌دهد که البته در سطح جهانی به جذب نیرو اقدام می¬کنند. همانند سازمان القاعده، طالبان و داعش که این گروه¬ها تضاد ایدئولوژیک و لاینحل با ماهیت جمهوری اسلامی ایران دارند و تماما از بدو تشکیل هدف اولیه و فوری خود را مبارزه و کشتار شیعیان تعریف کرده¬اند که البته گروه تروریستی تکفیری-داعش بمراتب تهدید فوری¬تری نسبت به سایر گروه¬های تروریستی برضد ایران محسوب می‌‌شود چون گروه تروریستی-تکفیری داعش بعنوان نسل نوین تروریستی هدف اصلی و فوری خود را کشتار شیعیان می¬داند که در عمل نیز به جنایات هولناکی علیه شیعیان در افغانستان، سوریه و عراق دست زده است. در سطح منطقه‌ای کشورهایی هستند که به دلایلی تاریخی و سیاسی همواره بدنبال تضعیف و تهدید امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران هستند که گروهی از این کشورها تهدیدات بالفعل و فوری¬تری هستند همانند پاکستان که در دو سطح نظامی و محیطی بر ضد ایران عمل می‌کند. رژیم اشغالگر صهیونیستی در سطح نظامی و  متحدان منطقه‌ای  ج.ا. ایران را پیوسته تهدید می‌کند. ترکیه تحت دکترین نوعثمانی¬گری و اخوانیسم اقدام به تهدید عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران در غرب کشور می‌کند. و عربستان سعودی که نقش تخریب کننده برضد جمهوری اسلامی ایران ایفا می‌کند و همواره بر دشمنی و رفتارهای ضدایران و شیعیان عمل می‌کند. تهدیدات این کشور نسبت به تهدیدات دیگر همسایگان دارای حجم گسترده¬تر و فوری¬تر می‌باشد. تهدیداتی از نوع استراتژیک و امنیت¬زدا که در کوتاه مدت و حتی میان مدت کاهش پیدا نمی¬کنند. چون مسائل امنیتی و پیچیده در کوتاه مدت قابل حل نیستند. تهدیدات از نوع حضور بازیگران فرامنطقه‌ای مانند ناتو در همسایگی کشور، حجم وسیعی از پایگاه¬های نظامی آمریکا در اطراف کشور که بنحوی به دنبال محاصره کشور هستند. تلاش آمریکا برای امنیتی¬سازی کردن کشور و معرفی ج.ا.ایران بعنوان عنصر نامطلوب، فروش تسلیحات بسیار زیاد با این بهانه به کشورهای خلیج فارس و تغییر موازنه قدرت در بلند مدت به ضرر ج.ا.ایران در منطقه از تهدیدات ناشی از رویکرد محور غربی با همکاری محور عربی علیه امنیت ملی کشور است. ج.ا.ایران باتوجه جدی بودن تهدیدات به نوعی اجبارآمیز باید سیاست خارجی کشور را در چهارچوب تامین امنیت بلندمدت و پایدار تنظیم و طراحی کند. منافع ملی و امنیت ملی را بصورت انفرادی در محیط ناامن منطقه‌ای تامین کند. در این شرایط بعد توسعه¬محوری نسبت به امنیت¬محوری از اولویت کمتری برخوردار می‌‌شود و نخبگان سیاسی امنتی کشور براساس منطق اقتضائات و محذوریت¬های محیطی بقاء راهبردی کشور را در صدر سیاست خارجی قرار می¬دهند. استراتژی¬های بازدارندگی دفاعی-امنیتی، توسعه توان موشکی و حضور فرامرزی در این راستا قابل توجیه و بررسی است.
دانشگاه¬ها، پژوهشکده¬ها، مراکز آکادمیک و مطالعاتی باید جامعه را نسبت به شرایط ناپایدار پیرامونی آگاه و مطلع سازنند. نوع و میزان تهدیدات در محیط بلافصل امنیتی در ورای مرزهای کشور را شناسایی کنند. اجبار استراتژیک و ضرورت مقابله موثر با تهدیدات را بازتعریف و شفاف¬سازی کنند که  تهدیدات فیزیکی و نظامی جدی و اساسی از نوع بلندمدت و سه سطحی علیه کشور وجود دارند. در نهایت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بدلیل تهدیدات سه سطحی که ذکر شد ماهیت و گرایش امنیت¬طلبی پیدا کرده است و متعاقبا حفظ امنیت و بقاء ملی نسبت به مقوله توسعه و اقتصاد در راس اهداف سیاست خارجی قرار دارند. از طرفی مقابله با این حجم از تهدیدات گسترده امنیتی میزان زیادی از توان کشور برای انجام اقدامات اقتصادی و توسعه محور را سلب می‌کند و بیشتر توان سیاست خارجی معطوف به دفع معضلات امنیتی و مقابله موثر با آنها می‌‌شود.

چکیده

سیاست خارجی ابزاری راهبردی جهت تامین اهداف ملی کشورها در محیط بین‌المللی به‌شمار می‌آید، و از منظر کلاسیک در راستای تامین اهدف پیوسته امنیتی و اقتصادی گام بر می‌دارد. حفظ بقاء راهبردی کشور بدلایل وجود تهدیدات موجود نسبت به توسعه اقتصادی همواره هدفی سهل‌تر برای نخبگان سیاست خارجی کشورها بوده است. تهدیدات گسترده محیطی اصلی‌ترین ضرورتی است که امنیت‌سازی و امنیت-محوری را در صدر اهداف سیاست خارجی کشورها قرار داده است. پیچیدگی و معمای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ناشی از حجم تهدیداتی است که در تعارض با امنیت ملی عمل می‌کنند. موازنه-سازی در برابر تهدیدات نشان از گرایش بیشتر سیاست خارجی بر امنیت‌محوری است. یافته‌های مقاله بر این مبناست، در شرایطی که تهدیدات امنیتی دائما علیه ج.ا.ایران افزیش می‌یابد حساسیت مسائل امنیتی به شکلی فزاینده در سیاست خارجی پررنگ‌تر شده و ضرورتا سمت و سوی سیاست خارجی ماهیت امنیت محوری پیدا کرده است. باتوجه به تهدیدات سه سطحی «ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی» که در تعارض شدید با امنیت ملی کشور قرار دارند، سیاست خارجی کشور اجباری راهبردی در مقابل دفع این تهدیدات فوری دارد. سیاست خارجی ایران در راستای تامین دو هدف اقتصادی و امنیتی به اجبار ارتقا ضریب توان دفاعی-امنیتی را هدف اصلی و فوری قرار داده است. این پدیده به معنای اهمیت فزاینده امنیت نسبت به توسعه در شرایط خاص سیاست خارجی است و به معنای نادیده انگاشتن رشد اقتصادی و توسعه نیست. تمرکز مقاله حاضر بر شناسایی تهدیدات سه سطحی بعنوان عوامل اصلی گرایش سیاست خارجی بر امنیت‌جویی راهبردی است