متغیرهای تأثیرگذار بر واگرایی روابط ایران و پاکستان

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- استادیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرضا
  • 2- کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرضا
  • 3- کارشناسی‌ارشد مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرضا
دریافت: ۶ مرداد ۱۳۹۹ | انتشار: 30 شهریور 1399

منابع و ماخذ

فارسی:
1- آقاجری، محمدجواد و کریمی، مرتضی (1394)، «نقش بازیگران منطقه¬ای در فرایند دولت¬سازی افغانستان در دوران طالبان و پساطالبان»، پژوهشنامه روابط بین¬الملل، دوره 8، ش 30.
2- ازغندی، علیرضا (1376)، روابط خارجی ایران (57-1320)، تهران: نشر قومس.
3- اطاعت، جواد و احمدی، ابراهیم (1394)، «تحلیل ژئوپلتیک روابط پاکستان و همسایگانش: تنش¬ها وتهدیدها»، فصلنامه تحقیقات سیاسی بین¬المللی، دوره 7، ش 24.
4- اطهری، سید اسداله و زمانی، سمیه (1392)، «تحلیل انتقادی گفتمان صدور انقلاب امام خمینی (60-1357)»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، س 10، ش 34.
5- امرایی، حمزه (1383)، انقلاب اسلامی ایران و جنبش¬های اسلامی معاصر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
6- بیلیس، جان و اسمیت، استيو (1383)، جهاني شدن سياست: روابط بين¬الملل در عصر نوين، تهران: انتشارات ابرار معاصر تهران.
7- پرتوی، اصغر و موسوی، سیدمحمدرضا (1393)، «نقش ايالات متحده آمريكا و عربستان سعودي در خشونت¬هاي ضدشيعي در پاكستان بعد از انقلاب اسلامي ايران»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، س 3، ش 11.
8- پورخسروانی، انیس (1387)، «همکاری¬های ایران و پاکستان در عرصه امنیت انسانی: موانع راهکارها»، مجموعه مقالات همایش بین¬المللی امنیت انسانی در غرب آسیا، دانشگاه بیرجند.
9- پیشگاهی¬فرد، زهرا و قدسی، امیر (1387)، «بررسی و تحلیل ویژگی¬های ژئوپلیتیکی پاکستان و نقش آن در روابط با سایر کشورها»، پژوهش¬های جغرافیایی، ش 63.
10- جوادی ارجمند، محمدجعفر و دیگران (1391)، «تحلیل ژئو استراتژیکی روابط ایران با پاکستان با تأکید بر عامل امنیتی»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، س 4، ش 12.
11- جوادی، ربابه (1389)، «عوامل همگرایی و واگرایی در بین کشورهای حاشیه خلیج فارس»، پایان¬نامه کارشناسی¬ارشد روابط بین¬الملل، دانشگاه علامه طباطبایی.
12- حافظ¬نیا، محمدرضا (1379)، وضعیت ژئوپلیتیکی پنجاب در پاکستان، تهران: انتشارات المهدی.
13- خلیلی، محسن و دیگران (1392)، «پیوند ژنگان ژئوپلیتیک و سیاست خارجی»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، س 5، ش 17.
14- رفیع، حسین (1394)، «تأثیر نفوذ وهابیت در پاکستان بر روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات روابط بین¬الملل، س 8، ش 32.
15- سیدنژاد، سیدباقر (1389)، «مطالعه تحلیلی و تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با نظریه سازه¬انگاری»، فصلنامه علوم سیاسی، س 13، ش 49.
16- سيف‌زاده، سیدحسین (1384)، نظريه‌ها و تئوري¬هاي مختلف در روابط بين‌الملل فردي جهاني شده: مناسبت و كارآمدي، تهران: دفتر مطالعات سياسي و روابط بين‌المللي وزارت امور خارجه.
17- سیفی، یوسف (1391)، «ژئوکالچر اسلام¬گرایی شیعی در خاورمیانه و تأثیر آن بر بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه آفاق امنیت، س 5، ش 17.
18- صفوی، سیدیحیی (1379)، مقدمه¬ای بر جغرافیای نظامی ایران، تهران: انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.
19- عارفی، محمد اکرم (1382)، جنبش اسلامی پاکستان؛ بررسی عوامل ناکامی در ایجاد نظام اسلامی، چ 1، قم: بوستان کتاب.
20- عسگرخاني، ابومحمد و منصوري مقدم، جهانشیر (1389)، «همکاري و منازعه در روابط بين¬الملل: نگاهي به نظريه سازه¬انگارانه الکساندر ونت»، فصلنامه سياست، دوره40، ش 3.
21- عمید زنجانی، عباسعلی (1381)، انقلاب اسلامی ایران؛ علل، مسائل و نظام سیاسی، چ 1، قم: نشر معارف.
22- غفوری، محمود و داوند، محمد (1394)، «ارزیابی و تحلیل تهدیدات اسلام¬گرایی افراطی در پاکستان علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر نقش انقلاب اسلامی»، مجله سیاست دفاعی، س 23، ش 91.
23- فرزین¬نیا، زیبا (1383)، سیاست خارجی پاکستان، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین¬الملل.
24- فلاح¬زاده، محمدهادی (1385)، آشنایی با کشورهای اسلامی، چ 1، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین¬المللی ابرار معاصر تهران.
25- قوام، سیدعبدالعلی (1385)، اصول سیاست خارجی و سیاست بین¬الملل، چ 12، تهران: انتشارات سمت.
26- کریمی¬پور، یداله (1379)، مقدمه¬ای بر ایران و همسایگان (منابع تنش و تهدید)، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی تربیت معلم.
27- کوشکی، محمد صادق و حسینی، سیدمحمود (1393)، «چشم¬اندازی بر درگیری¬های قومی در پاکستان؛ مطالعه موردی شهر کراچی»، فصلنامه تحقیقات سیاسی بین¬المللی، ش 20.
28- مسعودنیا، حسین و نجفی، داود (1390)، «عوامل موثر در تکوین و رشد بنیادگرایی در پاکستان»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، س 3، ش 8.
29- محرابی، علیرضا و اقتدارنژاد، محمد (1393)، «مدل تبیینی ژئوپلیتیک پاکستان در حوزه رقابت و همکاری با جمهوری اسلامی ایران (با تأکید بر موقعیت و نقش¬آفرینی منطقه¬ای)»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، س 6، ش 20.
30- محقق، سبحان (1388)، «ريشه¬هاي داخلي و خارجي بحران پاکستان»، روزنامه كيهان.
31- محمدی، حمیدرضا و احمدی، ابراهیم (1394)، «واگرایی در روابط ایران و پاکستان با تأکید بر افراطی¬گری مذهبی»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، س 4، ش 14.
32- محمدی، مصطفی و ابراهیمی، شهروز (1390)، «روابط هسته¬ای پاکستان و آمریکا از 1947 تا 2010»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، س 3، ش 6.
33- موسوی، سید حامد (1390)، دین و سیاست در پاکستان، تهران: انتشارات تنزیل.
34- موسوی، سیدمسعود (1389)، «بررسی مواضع و عملکرد پاکستان در جنگ عراق با ایران»، فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس: نگین ایران، س 9، ش 33.
35- نجفی سیار، رحمان و علیپور، عباس (1392)، «کشتار سازمان یافته شیعیان در پاکستان (علل، اهداف، بازیگران)» فصلنامه آفاق امنیت، س 6، ش 20.
36- نیاکوئی، سید امیر و بهرامی مقدم، سجاد (1394)، «روابط ایران و هند: فرصت¬ها و محدودیت¬ها»، فصلنامه روابط خارجی، س 6، ش 1.
37- هاديان، ناصر (1382)، «سازه¬انگاری: از روابط بين¬الملل تا سياست خارجی»، فصلنامه سياست خارجی، س 17، ش 4.
38- یزدانی، عنایت¬اله و اخجسته، جمیل (1391)، «بررسی تطبیقی صدور انقلاب در گفتمان¬های سیاسی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، س 1، ش 3.

لاتین:
39- Abo Zahab, Mariam (2002). The Regional Dimension of Sectarian Conflicts in Pakistan, in Pakistan: Nationalism without Nation, London: Zed Books.
40- Alam, Shah (2004). Iran-Pakistan Relation: Pilitical and Strategic Dimensions, Strategic Analysis, Vol. 28, No. 4.
41- Latif, Aamir (2008). Pakistan Militant Groups, ISLAM ONLINE.NET, 6 February, available at http://www.islamonline.net/ servlet/Satellite? Article C&pagename ZoneEnglish-News/ NWELayout&cid= 1201957 65 3055.
42- Nasr, Seyyed Vali Reza (2000). International Politics, Domestic Imperatives, and Identity Mobilisation: Sectarianism in Pakistan, 1979-1988, Comparative Politics, Vol. 32, No. 2.
43- www.basirat.ir
44- www.isrjournals.com
45- www.hawzah.net

متن کامل

مقدمه
پس از استقلال پاکستان، ایران اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت. در روابط دو کشور به جهت سوابق فرهنگی و تاریخی، دین مشترک، زبان فارسی، جهت¬گیری¬های خارجی ... دوستانه بود. اما متأسفانه پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از کشورهای مسلمان و همجوار از جمله پاکستان درصدد مقابله با آن برآمدند. ماهیت انقلاب شیعی ایران، تلاش ایران در صدور انقلاب در چارچوب اصل دعوت، سیاست¬های منطقه¬ای ایران، ادعای رهبری جهان اسلام  مقدمات این برخورد امر را به وجود آورد. بنابراین، در مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب ایران، کشور پاکستان که تحت حاکمیت حکومت ایدئولوژیک و نظامی محمد ضیاءالحق قرار داشت درصدد مقابله با آن برآمد. از این¬‌رو، وهابیت عربی و طریقه دیوبندی شبه‌ قاره‌، در قالب گروه‌های ضدشیعی نظیر طالبان، سپاه صحابه و لشکر جهنگوی با ایجاد ارعاب‌ و اعمال خشونت موجبات نارضایتی شدید دولت ایران را فراهم کرد. بعداً این اقدامات از طرف گروهک‌¬های وابسته مثل جنداله و جیش‌العدل پیگیری شد و مناطق جنوب شرق و مرزهای قومی را تحت تأثیر خود قرار داد. گرچه پاکستان به حفظ و نگهداری روابط دوستانه با ایران بعنوان یکی از مهمترین مولفه¬ها برای امنیت خود و منطقه می¬نگریست، اما عملکرد این کشور در قبال مسائل منطقه¬ای و رقابت با ایران، بارها منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را به چالش کشیده و یا حتی به مخاطره انداخته است. از جمله چالش¬ها و رقابت¬های ناسازگار ژئوپولیتیکی بین دو کشور می¬توان به مسائل ایدئولوژیکی، مسائل هسته¬ای، نوع نگرش دو کشور به آسیای مرکزی و افغانستان، مسائل مرزی و رقابت بندرگوادر با بندر چابهار اشاره کرد. حال با هدف معرفی و تبین متغیرهای تأثیرگذار بر واگرایی دو کشور و با طرح این سوال که متغیرهای تاثیرگذار بر واگرایی ایران و پاکستان کدامند؟ به روش توصیفی - تحلیلی به ارزیابی این فرضیه پرداخته می¬شود که مجموعه¬ای از عوامل منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای موجب واگرایی در روابط دو کشور شده است. باتوجه به توفیق ایران در برقراری روابط دوستانه با کشورهایی چون سوریه و عراق، روابط کم¬تنش با ترکیه و افغانستان، ... روابط دیپلماتیک و نظامی فعال با روسیه، سردی و تنش در مناسبات ایران و پاکستان در این بین مسئله¬ای قابل توجه و اهمیت است. این مقاله در قالب 4 بحث انجام شده است. پس از توضیح مفاهیم و اصطلاحات تخصصی، به چارچوب نظری نظریه سازه¬انگاری پرداخته می¬شود. بعد از آن با گزارشی کوتاه و موجز از روابط دو کشور قبل و بعد از انقلاب، به سراغ مولفه-های تأثیرگذار در واگرایی دو کشور می¬رویم.

1- تعریف مفاهیم
از آنجائیکه در ابتدای هر پژوهش، مفاهیم واژگان موردنظر پژوهشگر تشریح می¬شود، در این بخش برخی از اصطلاحات کلیدی و تخصصی تبیین می¬شود.
1-1- انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران که در سال 1357 ه.ش به رهبری امام خمینی اتفاق افتاد، موجب سرنگونی پادشاهی پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی گردید. این حرکت نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و رخدادی تأثیرگذار در نیمه دوم قرن بیستم بود که موجب تحولات و دگرگونی¬های بسیاری در جهان و منطقه شد. اهمیت این رویداد تاریخی در این است که از یک¬سو معادله‌¬های سیاسی استکبار را در ادامه تقسیم استعماری جهان به دو قطب شرق و غرب برهم زد و از سوی دیگر یکی از مقتدرترین رژیم‌های وابسته به قدرت‌های بزرگ را در کشوری که از نظر استراتژیکی و اقتصادی با اهمیت بود، ریشه‌کن نمود. مهمتر از آن با ایجاد آگاهی عمیق در میان ملت‌های مسلمان، زمینه جنبش‌ها، حرکت‌ها و تحولات سیاسی مهمی را فراهم نمود. ظهور این جریان سیاسی بار دیگر اسلام را بعنوان یک قدرت برتر در سطح جهان مطرح نمود و چشم‌اندازی امید‌بخش برای حرکت به سوی بازیابی خویشتن و ایستادگی در برابر استبداد و استکبار پیش روی مسلمانان قرار داد (عمید زنجانی، 1381: 15).
2-1- صدور انقلاب
«مفهوم صدور انقلاب نتیجه قهری پدیده انقلاب در سراسر تاریخ جهان» شمرده می‌شود، بطوریکه انقلاب فرانسه الهام‌¬بخش اکثر دموکراسی‌ها بوده و انقلاب روسیه بر انقلاب‌های چین و کوبا تأثیر گذاشته است (اطهری و زمانی، 1392: 183). صدور انقلاب یک اصل در سیاست خارجی است که با الهام¬گیری از آموزه¬های اصیل اسلامی و رساندن پیام انقلاب ایران به جهانیان مطرح است. صدور انقلاب و دعوت از تمامی جهانیان برای آشنا شدن با مبانی انقلاب، هدف اصلی سیاست خارجی ایران است (یزدانی و اخجسته، 1391: 61).
3-1- واگرایی
واگرایی به معنی از دست دادن وحدت و پیوستگی، قطعه قطعه شدن، تجزیه ذرات پراکنده و قسمت¬های مجزاست (جوادی، 1389: 19). همانطور که عوامل و انگیزه¬های گوناگونی سبب برقراری اتحاد و همگرایی میان واحدهای سیاسی متفاوت می¬شوند، عوامل مختلفی نیز در واگرایی و ایجاد تعارض میان دولت¬ها موثر هستند که طی آن، به جای ترغیب واحدهای سیاسی به همکاری و اشتراک مساعی در عرصه سیاست بین¬الملل، آنها را از یکدیگر دور ساخته، زمینه¬های بحران و جنگ را فراهم می¬کند (قوام، 1385: 255-254).

2- چارچوب نظری: سازه‌انگاری
سازه‌انگاري از منظر معرفت‌شناسي  حد وسط «پوزيتيويسم» و «پساپوزيتيويسم»  ارزيابي مي‌شود. اين رويكرد معتقد است كه واقعيت اجتماعي و رفتار انسان¬ها را مي‌توان با عنايت به قالب ذهني تعبير كرد. مدلول اين رويكرد، نشان دادن تأثير ساخت نرم‌افزاري نظام ذهني، باورها و هنجارها بر رفتار سياست خارجي است (سیدنژاد، 1389: 165). آموزه¬های اين مکتب از دل رهنمون¬های جديد فلسفی از جمله مکتب فلسفی انتقادی فرانکفورت و پسامدرنیسم بيرون آمده است. سازه¬انگاری به اين امر می¬پردازد که چگونه هويت¬ها و هنجارهای اجتماعی مردم می¬توانند با روابط نهادينه ميان آنها گسترش يابند (هادیان، 1382: 920)، و روابط ميان دولت¬ها براساس معنايی است که آنها برای يکديگر قائلند.
مهمترين اصل هستي¬شناختي  سازه‌انگاري ناظر به اين است كه «ساختارهاي فكري و معرفتي»  دست‌كم به اندازه «ساختارهاي مادي» اهميت دارند؛ چراكه اين نظام‌هاي بامعنا هستند كه تعريف مي‌كنند كنشگران چگونه بايد محيط مادي خود را تفسير كنند. ضمن اينكه براساس گزاره هستي‌شناختي ديگر، «هويّت‌ها» به منافع و كنش¬ها شكل داده و در واقع، بخشي از رويه‌هاي سازنده دولت و مولد كنش‌هاي آن در داخل و خارج به شمار مي‌آيند (سیف¬زاده، 1384: 452).
در انديشه سازه¬انگاری «دولت¬ها» تنها بازيگران عرصه روابط بين¬الملل نيستند و بازيگرانی همچون سازمان¬ها و نهادهای فرامليتی و سازمان¬های دولتی و غيردولتی، گروه¬ها و NGO ها نيز بنحو موثری ذينفوذ هستند. به عقيده آنان، يک دولت قدرتمند بايد توانايی ايجاد آنچنان فضای هنجاری را داشته باشد که بتواند به راحتی به خلق و ايجاد رفتارهای مورد نظرش بپردازد. براساس سازه¬انگاری رسيدن به هنجار و اخلاق جمعی در صورتی امکانپذیر است که دولت¬ها نسبت به هم احساس يگانگي بيشتري کنند. مثلاً خود را غربي، دموکراتيک و ... بدانند.
آنان سرچشمه امنيت و ناامني را در نحوه تفکر بازيگران نسبت به پديده¬ها و موضوعات، خصوصاً منافع و تهديدات مي‌دانند، هر اندازه ادراکات و منطق بازيگران نسبت به پديده¬ها و موضوعات نامتجانس و متناقض¬تر باشد، ميزان بی¬اعتمادی ميان آنها افزايش می¬يابد و دولت¬ها بيشتر به سوی خودياری می¬روند، اما اگر دانش مشترک ايجاد شود مي¬توان به سمت جامعه امنيتی صلح¬آميزتری رفت. سه مورد کلي را انديشمندان اين رويکرد بعنوان گزاره¬هاي اصلي سازه¬انگاري پذيرفته¬اند:
- ساختارهاي هنجاري و فکري به اندازه ساختارهاي مادی دارای اهميت مي¬باشند؛
- هويت¬ها و هنجارها در شکل¬گيری منافع و کنش¬ها نقش تعيين کننده دارند؛
- ساختارها و کارگزار متقابلاً به هم شکل مي¬دهند.
به اعتقاد الکساندر ونت، از طرفداران اصلی این دیدگاه (بیلیس و اسمیت، 1383: 546)، سازه¬انگاري يک تئوری ساختاري مبتني بر اين فرض است که کنشگران اجتماعي بطور اجتماعي ساخته مي¬شوند: «آنچه را ما تحت عنوان دولت يا منافع ملي مي¬شناسيم، نتيجه هويت¬هاي اجتماعي کنشگران است» (عسگرخانی و منصوری مقدم، 196:1389).

3- مروری کوتاه بر روابط ایران و پاکستان
در 14 اوت 1947/ 23 مرداد 1326ش و به دنبال مبارزات رهبران حزب مسلم لیگ بویژه محمدعلی جناح، کشوری به نام پاکستان به وجود آمد. ایران از سمت شرق با پاکستان و افغانستان همجوار است (کریمی¬پور، 1379: 23). پاکستان نیز در جنوب غربی آسیا و خاورمیانه واقع شده؛ همچنین از غرب با ایران هم¬مرز است (صفوی، 1379: 21). با استقلال پاکستان، ایران اولین کشوری بود که پاکستان را به رسمیت شناخت (جوادی ارجمند و دیگران،60:1391). از بدو تأسیس دولت پاکستان، روابط ایران با این کشور همسایه اسلامی، براساس دوستی و حسن همجواری بوده و تنها 40روز پس از تأ‌سیس این کشور، در 24 اکتبر 1947/2 آبان 1326ش. اقدام به تأسیس سفارت خود در بندرکراچی نمود. اکنون 70 سال از برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و پاکستان می‌گذرد. شاید بتوان مهمترین تحول در تاریخ هفتاد ساله مناسبات تهران- اسلام¬آباد را وقوع انقلاب اسلامی 1979 ایران دانست که دو دوره کاملاً متفاوت از مناسبات را در دوران حاکمیت نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی در ایران، بین دو کشور رقم زده است (کوزه¬گر کالجی، 1390).
روابط دیپلماتیک دو کشور از می 1948 آغاز و در می 1949، لیاقت علی خان ، نخست وزیر پاکستان به ایران سفر کرد. محمدرضا پهلوی، اولین رئیس کشوری بود که در مارس 1950 به پاکستان سفر کرد و پس از آن، دو کشور در فوریه1950 با یکدیگر پیمان مودت بستند. کشور پاکستان به دلیل داشتن مرزهای مشترک طولانی با کشورهای بزرگ و قرار گرفتن در معرض تهدید دو کشور هند و افغانستان مشتاق بود با ایران رابطه دوستانه برقرار کند. ضمن آنکه پاکستان، ایران را بعنوان راه میانبر، برای برقراری ارتباط با جهان اسلام می¬دانست (جوادی ارجمند و دیگران،60:1391). ایران و پاکستان در پیمان نظامی سنتو عضو بودند و هر دو متأثر از سیاست خارجی امریکا قرار داشتند. اما مشکل اساسی در «سازمان همکاری عمران منطقه¬ای» بود که تولیدات اقتصادی آنها مشابه بود و نمی¬توانست مکمل یکدیگر باشد (ازغندی، 1376: 383-382). بعد از انقلاب اسلامی در ایران، پاکستان تنها کشور منطقه بود که به نوعی با این انقلاب همراهی نشان داد. با برداشت واقع‌گرایانه‌ای که حکومت پاکستان از ماهیت تحولات داخلی ایران داشت، علیرغم اینکه این کشور روابط¬اش را تا آخرین روزهای حکومت پهلوی با این رژیم حفظ کرد (سفر ژنرال ضیاءالحق  به ایران در سپتامبر 1978)؛ وزیر کابینه او «خورشید احمد» آشکارا از انقلاب ایران حمایت کرد. خورشید احمد در 14 ژانویه 1978 با امام خمینی (ره) در پاریس دیدار کرد. ملاقات وی به منظور رساندن این پیام بود که پاکستان آماده است روابط دوستانه‌ای را با رهبر ایران برقرار کند (Alam‚ 2004: 531).
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پاکستان در تحریم غرب علیه ایران شرکت نکرد و در جریان جنگ عراق و ایران موضع بیطرفانه اتخاذ نمود و بندر کراچی در زمان جنگ برای تخلیه بار در اختیار ایران بود. در دهه اخیر، نزدیکی آشکار پاکستان به ایالات متحده امریکا، افزایش حمایت¬های گسترده مالی عربستان، امارات، در تقابل ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی ایران و نهایتاً رقابت دو کشور در صحنه افغانستان، موجب کاهش سطح روابط طرفین شده است (پیشگاهی¬فرد و قدسی، 1387: 93-92).

4- متغیرهای تأثیرگذار بر روابط جمهوری اسلامی ایران و پاکستان
مناسبات ایران و پاکستان پس از انقلاب اسلامی، بیشتر متمایل بر واگرایی بود و عوامل چندی بر آن تأثیر گذاشت که اهم آن عبارتند از:
1-4- اختلافات شیعی و سنی
ورود هویت شیعی به معادلات بین¬المللی در دوران مدرن، به اواسط قرن نوزدهم و آغاز حرکت¬های اسلام-گرایانه در برابر تفوق غرب بر جهان اسلام باز می¬گردد (سیفی، 1391: 76). حدود 80 درصد جمعیت پاکستان را اهل سنت و20 درصد بقیه را شیعیان تشکیل می¬دهند. بیشترین جمعیت شیعیان در پنجاب، و پس از آن، سِند، مناطق شمالی، مناطق قبایلی، کشمیر، سرحد بلوچستان قرار دارند. این پراکندگی به نوعی پتانسیل حملات فرقه¬ای را افزایش می¬دهد و باعث فراهم شدن بسترهای لازم آنها شده است (نجفی سیار و علی¬پور، 110:1392). اصلی¬ترین منبع تنش در روابط ایران و پاکستان، حول مسائل ایدئولوژیک و مذهبی است که تاکنون به تنش¬های جدی در روابط دو کشور منجر شده است. از جمله گروه¬های ضدشیعی می¬توان به وهابیت، طالبان، سپاه صحابه، لشکر جهنگوی اشاره کرد (اطاعت و احمدی، 1394: 15).
انفجار بمب در سال 2008 با 45 شهید، انفجار بمب در شهر کراچی در سال 2009 با 46 شهید، انفجار بمب در مراسم عزاداری امیرالمومنین در سال 2010 با 49 شهید، انفجار بمب در شهر کویته در مراسم روز قدس در سال 2010 با 80 شهید، عملیات انتحاری در شهر پاچنار در سال2012 با 50 شهید و صدها عملیات دیگر از جمله اقدامات تروریستی علیه شیعیان در پاکستان است (نجفی سیار و علی¬پور، 110:1392).
مسئله حفظ امنیت شیعیان پاکستان در روابط جمهوری اسلامی ایران با آن کشور، تأثیر منفی برجای گذاشته است؛ زیرا در حوزه سیاست خارجی ج.ا. ایران ایدئولوژی اسلامی شیعی یک تشکل گفتمانی است که درک حوادث و ساختارهای خارجی آن از آن راه صورت می¬گیرد و کنش¬ها و رفتارهای خارجی این کشور را تحت تأثیر قرار می¬دهد (رفیع، 203:1394-202).
2-4- اختلافات مرزی
مرز 891 کیلومتری ایران و پاکستان از نظر تهدید استراتژیک، «امن» محسوب می¬شود، اما از نظر کارکردهای مرزی، نقش موثری در تقویت نیروهای واگرا داشته و در زمره مرزهای بد و بسیار ناامن برای دو کشور به ویژه ایران محسوب می¬گردد. این مرز از نظر جداسازی قوم بلوچ و توزیع و پراکندگی آن از جمله «مرزهای تحمیلی» محسوب می¬شود (حافظ¬نیا، 1379: 45).
مرز دریایی گوادر: مسأله مرز دریایی این دو کشور در خلیج گوادر، هنوز به سرانجام نرسیده است. انزوای جغرافیایی این خلیج به دلیل دور افتادگی و ناشناخته بودن، قابلیت¬های عظیم دریای عمان و اقیانوس هند برای ایرانیان، باعث کم¬رغبتی و یا حساسیت اندک دولت¬ها نسبت به تعیین مرز دریایی در این خلیج شده است. قابلیت¬های عمده گوادر در آینده¬ای نزدیک، ایران و پاکستان را وارد این عرصه خواهد کرد.
حقابه رودهای مرزی: ایالت بلوچستان پاکستان و استان سیستان و بلوچستان، در شمار مناطق دارای اقلیم صحرایی به شمار می¬روند و مهمترین مانع توسعه این استان، تنگناهای آبی اعلام شده است. هرچند رودخانه¬های مرزی لادیز و نهنگ، دارای رژیم نزدیک به سیلابی و متغیرند؛ اما برداشت¬های آبی دو طرف از این رودخانه¬ها، ممکن است منبع تشنج و مشاجره ایران و پاکستان را در مقیاس محلی و منطقه¬ای در دو سوی مرز فراهم آورد (خلیلی و دیگران،110:1392). تهدیدهای مرزی ایران و پاکستان:
- درگیری¬های مرزی با قاچاقچیان و اشرار؛
- شکل¬گیری گروهک¬های کوچک تجزیه¬طلب؛
- کاهش وفاداری مرزنشینان به هویت ملی؛
- شکسته شدن حرمت قاچاق، ایجاد شکاف اجتماعی میان اقشار مختلف؛
- افزایش هزینه¬های ناشی از کنترل مرزها و ... (پیشگاهی¬فرد و قدسی، 1387: 94-93).
3-4- روابط ایران و هند
منافع مشترک جمهوری اسلامی ایران و هند در حوزه¬های اقتصادی، استراتژیک و امنیتی، لایه¬های اصلی این روابط می¬باشند. هند در چارچوب سیاست «نگاه به غرب » و «نگاه به شمال » که بر دیپلماسی اقتصادی انرژی متمرکز است، به ایران بعنوان شریکی مهم می¬نگرد. در زمینه مبارزه با طالبان و ثبات افغانستان، ثبات کشورهای میانه، دو دولت، منافع مشترکی دارند و علیه نیروهای تجدیدنظرطلب غیردولتی در منطقه، همکاری مشترک دو جانبه دارند. ایران، دسترسی هند را به بازارهای افغانستان و آسیای میانه فراهم کرده؛ همچنین می¬تواند دسترسی هند به قفقاز و اروپا را تسهیل کند. هند و ایران در زمینه طرح¬های حمل و نقل دریایی، زمینی و خطوط راه آهن با یکدیگر همکاری می¬کنند (نیاکوئی و بهرامی مقدم،132:1394-131).
هند سعی نموده روابطی راهبردی با دولت¬های محیط پیرامونش برقرار کند. چین و پاکستان دو رقیب راهبردی در محیط پیرامونی¬اش هستند؛ و هند درصدد بوده که به قدرت بی¬رقیب اقیانوس هند تبدیل شود (نیاکوئی و بهرامی مقدم، 132:1394).
هند و ایران منافع مشترکی در زمینه مبارزه با افراط¬گرایی اسلامی، قاچاق مواد مخدر در افغانستان و آسیای میانه دارند. در طول دهه 1990، ایران و هند جزء حامیان ائتلاف شمال در برابر رژیم طالبان بودند. در این راستا، نخست وزیر هند «نارسیمارائو » در سپتامبر1993 از تهران بازدید کرد. هاشمی رفسنجانی در آوریل 1995 از دهلی نو دیدن کرد و در اکتبر1996، هند، در کنفرانس تهران برای افغانستان حضور یافت. ملاقات¬های دیپلماتیک به اعلامیه تهران در 2001 انجامید. در این زمان «اتال بهاری واچاپی» از تهران دیدن کرد و اعلامیه دهلی نو در ژانویه 2003  امضاء شد که نشانه¬هایی از تمایل دو کشور به همکاری در سطح راهبردی بروز کرد.
در بیانیه دهلی نو بطور ضمنی به تضییقات اعمالی از سوی ایالات متحده علیه توسعه نیروگاه هسته¬ای بوشهر، حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان و چشم¬انداز حمله عراق اشاره شده بود. در اعلامیه تهران به شدت از تروریسم در هر شکلی انتقاد و حمایت دولت¬ها از تروریسم را محکوم می¬کرد، چشم¬پوشی غرب نسبت به حمایت پاکستان از افراط¬گرایی و مبارزه با تروریسم بین¬المللی براساس استانداردهای دوگانه را مورد انتقاد قرار داد، تعمیق همکاری¬های دو دولت در کشور سوم «افغانستان»، همچنین کنترل مسیرهای زمینی و دریایی و همکاری نیروی دریایی دو کشور را مورد تأکید قرار می¬داد. باتوجه به دشمنی و رقابت پاکستان و هند، ارتباط ایران با این کشور، بر واگرایی روابط ایران و پاکستان می¬افزاید که این امر باتوجه به مرز مشترک با پاکستان و اشتراک در قوم بلوچ، برای ایران چندان خوشایند نیست.
4-4- روابط پاکستان و امریکا
پاکستان و ايالات متحده آمريکا از ‌سال¬هاي پس از تشکيل پاکستان، از روابطي نزديک و دوستانه برخوردار بوده¬اند. به¬¬رغم فراز و نشيب¬هاي روابط ميان دو کشور، پاکستان هميشه آمريکا را حامي‌ خود در مقابل اتحاد جماهير شوروي سابق و هند دانسته و در مقابل، ايالات متحده به پاکستان همچون مانعي در برابر نفوذ کمونيسم و شوروي مي¬نگريست. بعد از یازده سپتامبر، تصمیم پاکستان به طرفداری از آمریکا با هدف تعقیب چهار خواسته کلیدی برای پاکستان صورت گرفت:
- محافظت از موشک¬ها و تسلیحات اتمی پاکستان؛
- رشد اقتصادی پاکستان؛
- افزایش امنیت کشور؛
- حل بحران کشمیر (محمدی و ابراهیمی، 1390: 146).
رابطه پاكستان و آمريكا تا زماني كه خللي در امنيت ملي ايران به وجود نياورد، براي ايران نگران كننده نيست؛ از سوي ديگر، پاكستان نيز بايد از اقداماتي كه حساسيت ايران را بر انگيزد خودداري نمايد. گسترش روابط پاكستان با آمريكا مي¬تواند ايران را در محاصره كامل آمريكا از طرف مرزهاي شرقي قرار دهد. از طرفي كاهش روابط با پاكستان ضمن آنكه مشكلات اقتصادي براي پاكستان در پي خواهد داشت، زمينه¬ساز گسترش فرقه¬گرايي و تحريك گروه¬هاي داخلي پاكستان خواهد شد، كه در اين صورت به نفع امنيت ملي ايران نخواهد بود (پورخسروانی، 223:1387).
وقوع انقلاب از یک طرف، جزیره ثبات آمریکا و توازن قوا را برهم زد و از طرف دیگر با اعلام چهارچوب اصلی سیاست خارجی ایران، یک قدرت جدید مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی جدای از ایدئولوژی¬های مسلط جهانی به وجود آمد. آگاهی آمریکا از موقعیت ژئوپلیتیک ایران و آموزه¬های انقلاب باعث شد آمریکا تمام توان خود را بکار گیرد تا مانع از موفقیت ایران در منطقه شود (پرتوی و موسوی،20:1393). بنابراین دولت ضیاء‌الحق برای جلوگیری از خطر کمونیسم در منطقه، زمینه‌های فعالیت و تقویت اسلام‌گرایان در کشور را تدارک دید (عارفی، 51:1382).
5-4- روابط پاکستان و عربستان
عربستان سعودی یکی از مهمترین متحدان منطقه¬ای پاکستان محسوب می¬شود. سابقه همکاری دو کشور به جنگ افغانستان و همکاری در تقویت مجاهدان افغان در مبارزه با شوروی در دهه1980 باز می¬گردد (موسوی، 1390: 119). دولت عربستان به دلیل اعتقاد به وهابیت، رابطه نزدیکی با برخی گروه¬های بنیادگرا در پاکستان دارد؛ چراکه برخی فرقه¬های مذهبی در پاکستان مانند مکتب دیوبندی از نظر اعتقادی شباهت زیادی با وهابیت دارند. بنابراین، عربستان در دوران جهاد به علت درآمدهای نفتی با ارسال کمک¬های مالی و اقتصادی به افغانستان و ایجاد تعداد بسیار زیادی مدرسه مذهبی در پاکستان که به آئین وهابیت پایبند بودند، زمینه رشد و گسترش هرچه بیشتر این اندیشه را فراهم آورد (عصمت اللهی، 1388: 117). عربستان با کمک¬های مستقیم و غیرمستقیم به گروه¬های شبه نظامی پاکستان اهداف خود را در منطقه پیش می¬برد (غفوری و داوند، 1394: 53).
وهابیون سعودی از شهریور 1368ش. به بهانه کمک¬های آموزشی و انسان دوستانه به مهاجران افغان ایالت بلوچستان، مراکز متعدد تحت عنوان، موسسه الدعوه الاسلامیه، اداره الاسرا، موسسه مکتبه المکرمه الخبیریه و موسسه المسلم تأسیس کردند و از طریق کمک¬های مالی، فرهنگ ضدشیعی وهابیت را تبلیغ می¬کردند. در دوره جنگ افغانستان (1979-1992)، عربستان به صورت گسترده به حمایت از پاکستان پرداخت. عربستان در اوایل دهه 80 میلادی برای مقابله با نفوذ ایران بر شیعیان پاکستان وارد عمل شد (Latif, 2008: 10).
مهمترین ایدئولوژی رقیب جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، وهابیت بوده که مهمترین مبلغ و مرکز اصلی آن عربستان می¬باشد. مهمترین ایدئولوژی ضدشیعی عربستان عبارتند از: ایجاد مدارس، حمایت از مطبوعات، ایجاد و حمایت از احزاب، ایجاد مراکز فرهنگی و توزیع کمک¬های مالی در مناطق محروم و تلاش در جذب آنها به فرقه وهابیت و ایجاد تصویر منفی از شیعیان بخصوص ایرانیان؛ که از این طریق مانع بسیاری از فرصت¬های ایران برای صدور انقلاب شده است (حشمت¬زاده، 1385: 182-181). پس از انقلاب اسلامی ایران، مقابله با مذهب تشیع یکی از مهمترین مأموریت¬ها و اولویت¬های سازمان¬های وهابی به شمار می¬رود (رفیع، 189:1394-187). در اقدامات سازمان¬های تبلیغی برای گسترش نفوذ وهابیت در کشور پاکستان با استفاده از فقر اقتصادی و جایگاه ژئوپلتیک عربستان برای مسلمانان اهل سنت، این کشور اقدامات زیر را مورد توجه قرار داده است:
- تأمین هزینه مدارس مذهبی؛
- احداث مراکز تبلیغی؛
- فعالیت¬های انتشاراتی و مطبوعاتی (نجفی سیار و علی¬پور، 127:1392-126).
بطورکلی عربستان، در همگرایی با پاکستان و واگرایی کامل با ایران است. رقابت دو کشور ایران و عربستان در خلیج فارس، خاورمیانه، جهان عرب و اسلام، و حتی در صحنه بین¬المللی، گویای توانایی اندک آنها در بسط همکاری¬های دوجانبه است؛ اما ریشه اصلی منازعات ایران و عربستان را باید در مسائل مذهبی جستجو کرد؛ بطوریکه عربستان دارای بیشترین نقش در تجهیز و سازماندهی مدرسه¬های مذهبی در پاکستان و گروه¬های ضدشیعی این کشور است (اطاعت و احمدی، 1394: 17).
6-4- دخالت‌های پاکستان در افغانستان
تحولات افغانستان بعنوان کشوری که در همسایگی دو کشور ایران و پاکستان قرار دارد برای دو کشور از اهمیت فراوان برخوردار است. اختلاف سیاست¬های خارجی ایران و پاکستان در مسئله افغانستان تأثیر زیادی بر روابط دو کشور گذاشته است. در زمان اشغال افغانستان توسط قوای شوروی، اختلاف دو کشور موجب به وجود آمدن گروه¬های جهادی هشتگانه افغانی در ایران و گروه¬های هفتگانه در پاکستان شد. بعد از پیروزی نیروهای مجاهدین، سیاست ایران در حمایت از دولت موقت افغانستان و تلاش در جهت کسب امتیاز بیشتر برای نیروهای شیعه استوار بود. دولت پاکستان درحالیکه به ظاهر از این دولت حمایت می-کرد، در باطن به شدت از به وجود آمدن یک دولت مرکزی قوی در افغانستان در هراس بود. در نهایت دولت پاکستان در فروردین ماه 1371ش. با حمایت آمریکا و کمک عربستان سعودی، جنگجویان طالبان را در کشور خود آموزش و سپس با حمایت نیروهای خود به قدرت رساند. این امر مطلوب ایران نبود چراکه روی کار آمدن حکومتی غیر از دولت ائتلافی در افغانستان تهدیدی علیه امنیت ایران قلمداد می-گردید. این نقطه اوج مخالفت ایران و پاکستان در مورد افغانستان بود. به صورت اجمالی می¬توان منافع پاکستان را در افغانستان چنین بیان کرد:
- دسترسی به آسیای مرکزی، رقابت با ایران و رقابت در بازارهای منطقه؛
- بهره¬برداری از بنادر کراچی و گوادر در رقابت با بنادر چابهار و بندرعباس ایران؛ در محور اقتصادی جهت رقابت پاکستان به ضرر ایران است و در واقع، هر اندازه پاکستان در حوزه اقتصادی موفق باشد، ایران به همان میزان ضرر کرده است؛
- حل اختلافات ارضی افغانستان و رقابت با هند (آقاجری و کریمی،65:1394).
در هر سه محور، پاکستان تنها وقتی به اهدافش می¬رسد که یک دولت هم¬پیمان در افغانستان حاکم باشد، این اهداف با حذف طالبان، نقش پاکستان محدود و در مقابل، نقش ایران، توسعه پیدا می¬کند.
7-4- کشتار سفیران و دیپلمات‌های ایرانی
پاکستان به همراه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، تنها کشورهایی بودند که حکومت طالبان را به رسمیت شناختند. ایران این شرایط را تهدیدی علیه منافع و امنیت ملی خود و مهار انقلاب اسلامی در منطقه تفسیر می‌کرد. به منظور مقابله با این شرایط، ایران از گروه‌های مخالف طالبان از جمله «برهان‌الدین ربانی » که رئیس جمهور قانونی وقت افغانستان محسوب می‌شد و نیروهای ائتلاف شمال تحت فرماندهی «احمدشاه مسعود»، علیه طالبان در جنگ داخلی افغانستان پشتیبانی کرد. در این مسیر، ایران همگام با سیاست‌های روسیه، هند و کشورهای آسیای مرکزی حرکت نمود تا بتواند با نفوذ روزافزون پاکستان در افغانستان، از طریق جریان طالبان، مقابله کند؛ امری که بطور مستقیم بر روابط ایران و پاکستان اثر منفی برجای گذاشت.
شهادت هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزار شریف در 8 اوت 1998/ 17 مرداد 1377 ش، و هزاران شیعه افغانی توسط گروه طالبان و دیگر جریان‌های افراطی در این مقطع صورت گرفت. دوران حاکمیت طالبان در فاصله سال¬های 1996تا 2001 را باید اوج تقابل منافع و اهداف ایران و پاکستان در صحنه تحولات افغانستان دانست (کوزه¬گر کالجی،1390). در پی ترور دیپلمات¬های ایرانی در کابل، تنش در روابط ایران و پاکستان اوج گرفت. ایران، پاکستان را مسئول قتل دیپلمات¬های ایرانی دانست و این کشور را متهم نمود که به عمق راهبردی و حامل تسلیحاتی و اطلاعاتی طالبان تبدیل شده است (نیاکوئی و بهرامی مقدم، 135:1394-134).
8-4- آزمایشات هسته‌ای پاکستان
«کمیسیون انرژی اتمی پاکستان»  در سال 1955 راه¬اندازی شد. در سال 1972 نخست وزیر وقت پاکستان «ذوالفقار علی بوتو »، دستور ساخت بمب اتمی داد. در می 1998پاکستان اولین آزمایش هسته¬ای خود را در «چاگای هیلز»  واقع در صحرای بلوچستان و دو روز بعد انفجار دوم را با موفقیت انجام داد (دلاورپور اقدم، 1387).
از مسائل دیگری که در روابط ایران و پاکستان تأثیر منفی گذاشته، آزمایش اتمی پاکستان در 50 کیلومتری مرزهای ایران (استان بلوچستان پاکستان) در خرداد 1377ش. می¬باشد. از جمله پیامدهای منفی رقابت پاکستان و هند برای ایران، افزایش حساسیت نظام بین¬الملل نسبت به سرنوشت فعالیت¬های هسته¬ای ایران و بازدارندگی هسته¬ای است. تهران به جهت انجام آزمایشات هسته¬ای پاکستان در ایالت بلوچستان و در نزدیکی مرزهای ایران، موضع قوی پاکستان به جهت داشتن توان هسته¬ای در مناقشات منطقه¬ای و همچنین در صورت روی کار آمدن یک حکومت بنیادگرای افراطی در پاکستان، نگران مسابقه تسلیحاتی در شبه قاره و به ویژه پاکستان است (محرابی و اقتدارنژاد، 214:1393). هرگونه خطری که متوجه تأسیسات هسته¬ای پاکستان شود، برای ما نیز یک خطر مستقیم محسوب می¬شود. اگر شبه نظامیان طالبان به این تسلیحات دسترسی پیدا کنند، ایران بعنوان همسایه شیعی پاکستان، با یک خطر جدی جدید مواجه می¬شود و اگر آمریکا بخواهد این مراکز را به بهانه خطر طالبان، بمباران کنند، باز هم محیط زیست و جامعه ما مستقیماً در معرض خطر تشعشعات قرار می¬گیرد، هرچند ما چنین خطری را برای جامعه پرجمعیت پاکستان نیز نمی¬پذیریم (محقق، 1388: 12).
9-4- قدرت نظامیان در پاکستان
از زمان استقلال پاکستان، همواره شاهد سرزمینی با بی¬ثباتی سیاسی، برخوردهای پیاپی فرقه¬ای، گسترش چشمگیر افراط- گرایی و اقتدارگرایی نظامیان بوده¬ایم. بیشتر روسای جمهور پاکستان با استفاده از ابزار کودتا توانسته¬اند مقام عالی سیاسی کشور خود را کسب کنند (غفوری و داوند، 1394: 51). افرادی چون ذوالفقار علی بوتو (1971)، ژنرال ضیاءالحق (1977)، پرویز مشرف  و محمد نواز شریف  با کودتا قدرت را به دست گرفته¬اند.
ارتش، نیروهای اسلام‌گرا و احزاب سیاسی، سه بازیگر اصلی صحنه سیاست پاکستان به شمار می‌روند. از آنجا که در اکثر سال¬های تاریخ پاکستان، نظامیان بر این کشور حاکم بوده¬اند، قدرت این کشور در رئیس ستاد ارتش، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر متمرکز بوده است. نظامیان پاکستان در همه ابعاد سیاسی، امنیتی و اقتصادی پاکستان تأثیر گذارند، سرمایه‌گذاری دنیای غرب بر روی نظامیان، مطلوب آمریکا و انگلیس است و همواره سعی کرده‌اند تا با میدان دادن به ارتش، ظرفیت‌های خود در این کشور را بالا ببرند؛ و سعی می‌کنند تا نظام سیاسی پاکستان بیش از هر زمانی به سمت سکولار - لیبرال حرکت کند (باقری، 1396).
10-4- رقابت بر سر نفوذ در آسیای مرکزی
تلاش ایران و پاکستان در دهه اخیر، برای ورود به بازار آسیای مرکزی و قرار گرفتن در مسیر انتقال لوله-های گاز به شبه- قاره است. پاکستان که به آسیای مرکزی نزدیک است، در این رقابت حمایت طبیعی افغانستان را به همراه دارد؛ این تقارن جغرافیایی با پیوندهای موجود تاریخی و فرهنگی تقویت شده که زمینه را برای همکاری پاکستان با کشورهای آسیای مرکزی مساعد می¬سازد. این کشور در جستجوی حمایت کشورهای آسیای مرکزی در قبال موضوعاتی نظیر کشمیر و افغانستان است. از طرف دیگر ایران پس از پایان جنگ تحمیلی از امکانات بیشتری برای توسعه روابط خود با سایر کشورها به ویژه کشورهای آسیای مرکزی برخوردار گردید. این امر سبب شد تا ایران به برقراری روابط خود با سایر کشورهای آسیای مرکزی بپردازد که در نتیجه، زمینه رقابت دو کشور ایران و پاکستان را فراهم ساخت (محرابی و اقتدارنژاد، 215:1393).
11-4- تروریسم و جریان¬های تکفیری در پاکستان
1) تروریسم: به نظر می¬آید که ISI پاکستان برای خنثی کردن تفکر قومی جدایی¬طلب در ایالت بلوچستان به تقویت نیروهای رادیکال اسلامی روی آورده است. به همین خاطر، این بحث وجود دارد که گروه¬هایی که علیه ایران به اعمال تروریستی دست می¬زدند، از حمایت پاکستان برخوردارند؛ چنانکه «شیرین هانتر» می¬گوید: «جندالله که مسئولیت کشته شدن صدها تن از شهروندان غیرنظامی و نیروهای سپاه پاسداران ایران را برعهده دارند، به گروه¬های افراط¬گرای پاکستانی و شاید حتی سرویس اطلاعاتی (ISI) پاکستان وابسته هستند». پس از گروهک جندالله، گروهک تروریستی دیگری مانند: «انصار» و «جنبش عدل» در استان سیستان و بلوچستان اعلام موجودیت کردند. آنچه نام «جیش العدل» را بر سر زبان¬ها آورده، ترور هجده تن از مرزبانان ایران در سراوان بوده است (اطاعت و احمدی، 16:1394).
2) طالبان: حمله شوروی به افغانستان و حمایت ایالات متحده آمریکا، پاکستان و دیگر کشورها از جهاد در برابر آن، زمینه را برای به قدرت رسیدن طالبان فراهم کرد. طالبان، طلاب مذهبی بیش از حد محافظه-کاری هستند که در مدارس دینی پاکستان آموزش دیدند (محمدی و احمدی، 1394: 155). ستون فقرات نیروهای این گروه را سه گروه سلفی¬ها (که در مواقعی به آنان وهابی می¬گویند)، مولوی¬های تندرو، و صوفی¬ها تشکیل می¬دهند (جوادی ارجمند، 1387: 46).
در تفکر «طالبانیسم» که شیوه به روز شده جریان فکری ابن¬تیمیه و پیروان اوست، ضدیت با شیعه، بارز و مشخص است. ملا محمد عمر (رهبر طالبان) اعلام کرد: «شیعیان چیزی بین کفار و مسلمانان هستند.» به ادعای طالبان، شیعیان بدعت گذارانی هستند که می¬توان آنان را برای عقاید مذهبی¬شان مورد آزار و اذیت قرار داد. در چند دهه اخیر تروریست¬های طالبان و القاعده برمبنای تفکر وهابیت و کافر دانستن شیعه دست به جنایت¬های زیادی زده¬اند. از جمله:
- جهاد 1998/1377ش. و تشکیل اجلاس پیشاور که طی آن فتوایی صادر شد مبنی بر اینکه همه مردان و پسران بالای هفت سال شیعی کشته شوند؛
- کشته و زخمی کردن بیش از ششصد نفر شیعه در پاچنار 1388ش (محمدی و احمدی، 1394: 156).
3) سپاه صحابه (اوایل دهه 1980): این گروه قومی سنی، درگیر عملیات تروریستی بر ضد اقلیت شیعه پاکستان است؛ همچنین بعنوان یک حزب سیاسی فعالیت می¬کند و در انتخابات سال 1993 شرکت نموده و یک وزیر در دولت ائتلافی ایالت پنجاب پاکستان داشت. سپاه صحابه پس از غیرقانونی شدن توسط پرویز مشرف در 12 ژانویه 2002 نام خود را به «ملت اسلامی پاکستان» تغییر داد. سپاه صحابه خواهان این است که پاکستان بعنوان یک دولت سنی اعلام وجود نماید.
یکی از رهبران مهم این گروه به نام «مولانا ضیاءالقاسمی » در مصاحبه¬ای در ژانویه 1998 اعلام کرد: «... دولت پاکستان به شیعیان بیش از حد اهمیت می¬دهد. آنها در همه جا هستند: در رادیو، تلویزیون، روزنامه¬ها و مقامات عالی دولتی و این باعث نگرانی است». آنها شیعیان را مسلمان نمی¬دانند. سپاه صحابه برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران و آنچه که قابلیت فعالیت شیعیان طرفدار ایران در پاکستان می¬دانند، به وجود آمد (غفوری و داوند، 1394: 56).
4) جمعیت علمای پاکستان: پیروان این حزب، پیرو فقه حنفی و مسلک «بریلوی» هستند؛ مسلکی که به شدت با افکار سلفی- وهابی و دیوبندی مخالف است (فلاح¬زاده، 1385: 20). در سال 1948 طی یک گردهمایی عمومی، موجودیت حزب «جمعیت علمای پاکستان» را اعلام داشتند. این جمعیت خواهان برقراری نظام اسلامی در پاکستان از راه¬های مسالمت¬آمیز و جمهوری پسند، نه انقلابی است. این حزب از لحاظ ساختاری بر کیش «شخصیت» و «عقیده» تکیه دارد. رهبری حزب، «مولانا شاه احمد نورانی »، محور اصلی سیاست¬های حزب است و عضویت در آن جز برای پیروان فرقه «اهل السنه و الجماعه» مقدور نیست (عارفی، 1382: 114).
12-4- تأسیس سپاه صحابه و فرقه دیوبندی در پاکستان
سپاه صحابه نمونه کامل یک حزب فرقه¬گرا در پاکستان و از مصادیق بارز مخالفین تشیع در جهان اسلام است. این حزب در سال 1985 توسط «حق نواز جهنگوی » در شهر «جهنگ» از ایالت پنجاب، با تلاش عربستان سعودی تأسیس شد. در شعارشان هدف را دفاع از احترام به صحابه رسول بیان می¬کنند و در واقع محور تبلیغات ضد تشیع می¬باشد. با گسترش و تاثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران و تأسیس نهضت جعفریه پاکستان به نظر می¬رسد سپاه صحابه نوعی واکنش در برابر قدرت یابی شیعیان و مقابله با تأثیرات انقلاب اسلامی بوده است.
از آنجائیکه افتادن کشور پاکستان که از حلقه¬های مهم استراتژیک غرب است به ورطه انقلاب، منافع حیاتی غرب را به شدت مورد تهدید قرار می¬داد، متحدین منطقه¬ای ایالات متحده نظیر عربستان سعودی در عین بسط نگرش مذهبی خود و سلطه فرهنگی به پاکستان، بواسطه ایجاد "سپاه صحابه" اقدام به تحدید حدود و نفوذ انقلاب اسلامی در پاکستان نمودند، لیکن از آنجائیکه موج انقلاب به آسانی قابل مهار نبود، آنها اقدام به فعالیت¬های تروریستی علیه گروه¬های شیعی و بطور اخص علیه کادر فرهنگی خانه فرهنگ ایران در پاکستان نمودند که نمونه بارز آن را در ترور «شهید صادق گنجی» مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در لاهور می¬توان جستجو کرد (فرزین¬نیا، 96:1383). پس از فروکش نمودن موج اولیه انقلاب، این گروه بیشتر بر وهابیگری در پاکستان تأکید نموده است، در حالیکه هنوز از شاخه نظامی توانمند خود در راستای اهداف سیاسی بهره¬برداری می¬نماید (امرایی، 249:1383).
فرقه دیوبندی که ریشه در سیاست و مذهب پاکستان دارد، یک گروه بنیادگرای مذهبی در پاکستان است که مورد حمایت عربستان می¬باشد. اوج قدرت این فرقه در زمان ژنرال ضیاءالحق بود. وی پول زیادی از عربستان سعودی برای تأسیس مدارس مذهبی برای ترویج ایدئولوژی دیوبندی- وهابی دریافت کرد. کودتای ژنرال ضیاءالحق باعث پیوند و تقویت دو مکتب جهادگر دیوبندی شبه قاره هند و مکتب سلفی برخاسته از عربستان سعودی شد؛ پیوندی که حاصل آن شکل¬گیری هزاران مدرسه مذهبی در پاکستان بود که برای جنگ در افغانستان جهادگر تربیت می¬کردند.
شاه ولی¬اله دهلوی ، رهبر مکتب دیوبندی، جهاد در راه خدا را بعنوان ابزاری برای مبارزه با کفار می-دانست و پس از تأسیس مدارس دیوبندی در هند، مدرسان آنها رسماً جهاد را به دانش¬آموزان آموزش می-دادند. وجهه مشترک تفکر دیوبندی و وهابیت در احیای خلافت اسلامی، ضدیت با شیعیان و مخالفت با فرهنگ و تمدن غربی است. از این¬رو این فرقه به رواج ایده وهابیت در پاکستان کمک کرد و باعث افزایش تنش و رقابت میان ایران و پاکستان شد (مسعودنیا و نجفی،106:1390).
امروزه عربستان بعنوان منبع مالی و تسلیحاتی گروه¬های تروریستی در پاکستان محسوب می¬شود. نقش عربستان سعودی در عملیات تروریستی در پاکستان، با هدف برهم زدن ثبات کشور پاکستان و ایجاد محیط بی¬ثبات و ناامن برای کشورهایی چون جمهوری اسلامی ایران، چین و گسترش بی¬ثباتی در محیط خارجی نزدیک روسیه مشهود است (کوشکی و حسینی، 86:1393).
13-4- رقابت بر سر احراز قدرت منطقه‌ای
موقعیت ژئوپلیتیک کشور پاکستان و تحولات سیاسی - امنیتی مناطق پیرامونی آن، ایفای نقش فعال این کشور بعنوان یک قدرت منطقه¬ای را ناگزیر ساخته است. در سایه کشمکش سیاسی - نظامی پاکستان با هند، این کشور برای حفظ توازن قدرت نظامی بین دو کشور، بخش قابل ملاحظه¬ای از منابع اقتصادی¬اش را برای افزایش کمی و کیفی نیروهای نظامی¬اش صرف کرد. در پرتو این سیاست، ارتش پاکستان به لحاظ آمادگی و تعداد نیرو به یکی از قوی¬ترین نیروهای نظامی در سطح منطقه تبدیل شد. به دنبال اشغال نظامی افغانستان توسط ارتش شوروی و اوج¬گیری جنگ سرد بین دو ابرقدرت، پاکستان در کانون سیاست منطقه¬ای و بین¬المللی قرار گرفت. در واقع این کشور بعنوان نخستین خاکریز غرب و متحدان منطقه¬ای آن در برابر شوروی به شمار می¬رفت. کشورهای منطقه و نیز ایالات متحده آمریکا از طریق پاکستان تلاش داشتند به مقابله با توسعه¬طلبی روسیه بپردازند (موسوی، 1389: 74-73).
14-4- واکنش‌های افراطی علیه انقلاب اسلامی
منازعات شیعه و سنی قبل از تأسیس کشور پاکستان، به دلیل نفوذ پیرها و صوفی¬ها، امری تقریباً ناشناخته بود. همچنین، حکمرانی راجح¬ها در فاصله سال¬های 1875 تا 1947 بر شبه قاره، مانع مواجهه شیعه و سنی شده بود، چراکه احکام فقهی در زمینه تکفیر و ارتداد را به رسمیت نشناخته، دو فرقه را از هم جدا نگه داشته و منازعه¬ای را که ریشه در قرن هفتم میلادی داشت، به دست فراموشی سپرده بود؛ اما واکنش فرقه¬های سنی و دولت پاکستان به تأثیرات برآمده از پیروزی انقلاب اسلامی در پاکستان، از یک طرف و با عکس¬العمل شدید عربستان سعودی، عراق و کویت از طرف دیگر، فضای حاکم بر جامعه را به شدت ملتهب نمود (Nasr, 2000: 175).
سیاسی شدن شیعیان باعث ایجاد هراس بزرگی در میان سنی¬های پاکستان شد. بعد از تأسیس (تحریک) نفاذ جعفریه پاکستان (جنبش)، دو حزب «جمعیت علمای پاکستان» و «جمعیت علمای اسلام» دو کنفرانس اهل سنت برگزار کردند تا به تعبیر خود با «حرکت این اقلیت کوچک شیعی برای تحمیل اراده خویش برای اکثریت سنی» مقابله کند. این دو جمعیت، «حق نواز جهنگوی» را بعنوان جلودار مقابله با تشیع انتخاب کردند. این جوان افراط¬گرای سنی، سپاه صحابه پاکستان را در سال 1958تأسیس کرد؛ دستورکار این سازمان به شدت ضد شیعی بود (Abou Zahab‚ 2002: 118).
در حال حاضر، ایران به شدت از موضع¬گیری¬های ضعیف پاکستان و برخورد جانبدارانه یا همراه با تساهل دستگاه¬های تصمیم¬ساز این دولت به ویژه قوه قضائیه این کشور در برخورد با عاملان ترور دیپلمات¬های خود ناخشنود است. تهران، تساهل اسلام¬آباد را در این زمینه نشانه نفوذ عوامل افراطی سنی و وهابی در دستگاه¬های تصمیم¬ساز پاکستان می¬داند. به هر حال استمرار فشار تشکل¬های افراطی بنیادگرا علیه شیعیان این کشور، بر مناسبات دو دولت موثر است (خلیلی و دیگران، 111:1392).

نتیجه‌گیری
پاکستان از مهمترین کشورهای منطقه جنوب غرب آسیا و همسایه شرقی جمهوری اسلامی ایران است. اشتراکات نژادی، مذهبی و تاریخی و ادراکات امنیتی مشترک، باعث شده روابط ایران و پاکستان از اهمیت راهبردی بالایی برای دو کشور برخوردار باشد. با استقلال پاکستان در سال 1974 ایران اولین کشوری بود که پاکستان را به رسمیت شناخت. از بدو تأسیس دولت پاکستان، روابط ایران با این کشور، براساس دوستی و حسن همجواری و از اهمیت برخوردار بوده است. دو کشور عضو پیمان نظامی سنتو بوده و متأثر از سیاست خارجی آمریکا قرار داشتند. با وقوع انقلاب در ایران، پاکستان در تحریم¬های غرب علیه ایران شرکتی نکرد و موضع بیطرفانه را در جنگ ایران و عراق اتخاذ نمود. اما به علت تقابل ایدئولوژیک دو کشور، بیشتر متمایل به واگرایی می¬باشد تا همگرایی.
در این مقاله سعی شد متغیرهای تاثیرگذار بر واگرایی جمهوری اسلامی ایران و پاکستان مورد بررسی قرار گیرد. این فرضیه که مجموعه¬ای از عوامل منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای موجب واگرایی در روابط دو کشور شده است، مورد تأیید قرار می¬گیرد. با بهره¬گیری از داده¬های تحقیق، چنین بر¬می¬آید که مسائل ایدئولوژیک و مذهبی تاکنون به تنش¬های جدی در روابط دو کشور منجر شده است. تهدید تروریسم فرقه¬ای توسط گروه¬های تروریستی در این کشور و سایر گروه¬های بنیادگرا صورت می¬گیرد و کشتار شیعیان پاکستان توسط این گروه¬ها که منجر به تنش ایران و پاکستان می¬باشد. بروز اختلافات و سوء تفاهمات مختلف بین دو کشور در اثر پویش‌های قومی به‌ویژه در منطقه بلوچستان ایران است که همواره انگشت اتهام ایران را متوجه دولت پاکستان و نهادهای اطلاعاتی این کشور در پشتیبانی مادی و معنوی این جریانات ساخته است.
در سال¬های اخیر، فعالیت گروه موسوم به جنداله در مناطق شرقی ایران، یکی از مهمترین موارد اختلاف-‌نظر بین ایران و پاکستان را پدید آورد. این گروه برپایه مطالبات قوم بلوچ، موجب شکل‌گیری پویش بسیار جدی قومیت‌گرایی و تجزیه‌طلبی در جنوب شرقی ایران شده است و برای پیشبرد اهداف خود از افراط-گرایی دینی و نیز اقدامات تروریستی، به نحو موثری بهره گرفته است. همچنین پاکستان همکاری¬های ایران و هند را موجب تضعیف مواضع خود در منطقه قلمداد می¬کند. هر دو کشور ایران و پاکستان از نفوذ لازم در کشور افغانستان برخوردار می¬باشند که سیاست پاکستان بر سلطه بر افغانستان را می¬توان در شکل¬دهی به طالبان و اتخاذ سیستم تمامیت¬خواهی از سوی این گروه مشاهده کرد و سیاست ایران را می-توان در شکل تقویت گروه¬های فارسی زبان و شیعه مذهب و سهیم کردن آنها در قدرت مشاهده نمود.
منافع متعارض دو کشور در منطقه، رابطه با قدرت¬های جهانی و منطقه¬ای، نوع و شکل اتحادهای موجود در کنار تفاوت¬های ایدئولوژیک دو کشور و برداشت¬شان از یکدیگر نشان دهنده این است که در بررسی فرصت¬ها و چالش¬های روابط کشورهای ایران و پاکستان، باید وزن بیشتری به چالش¬های موجود داد. بنابراین آنچه که از آینده روابط ایران و پاکستان می¬توان مشاهده کرد؛ افزایش رقابت¬های منطقه¬ای دو طرف و شکل¬گیری اتحادهای جدید منطقه¬ای است که احتمال قرار گرفتن این دو کشور در کنار هم ضعیف به نظر می¬رسد. از سوی دیگر، پاکستان به دلیل مشکلات مرزی و ... که با آن روبرو است، خود را نیازمند به پشتیبانی قدرت¬های بزرگ می¬داند. هر دو کشور عربستان و آمریکا بی¬تردید بازیگرانی در سطح منطقه و بین¬الملل هستند که به این تنش دامن می¬زنند. عربستان سعودی می¬کوشد تا با اتکاء بر ثروت نفتی، اشتراکات مذهبی و فقر اقتصادی- اجتماعی در پاکستان، ضمن بهره¬گیری از مراکز آموزشی خود، طلاب پاکستانی را مورد توجه خود قرار دهد و سلفی¬گری را در پاکستان تقویت کند.
مهمترین چالش برای جمهوری اسلامی ایران در تحولات ژئوپولیتیک منطقه، جایگاه پاکستان در اراده هژمونیک ایالات متحده آمریکا می¬باشد. به¬رغم اینکه پاکستان خود را کشور مسلمان و هم¬پیمان ایران در منطقه می¬داند، اما با نگاهی به سیاست¬های اعمالی این کشور در قبال ایران، در می¬یابیم که وعده¬های این کشور مبنی بر همکاری با ایران، مبهم است.
در مجموع باتوجه به مطالبی که گفته شد می¬توان دریافت که ماهیت و هویت اسلامی که پاکستان برای خود قائل است و نگرانی از نفوذ انقلاب اسلامی ایران، به ویژه در میان شیعیان پاکستان، عمدتاً این کشور را به دنیای سنی نزدیک¬تر می¬کند و  روابط دوستانه و حسن همجواری همچنین صدور انقلاب به این کشور را سخت و دشوار کرده است.

چکیده

روابط ایران و پاکستان قبل از انقلاب اسلامی، دوستانه و کم‌تنش بود. پس از انقلاب اسلامی به علل چندی از جمله: قدرت‌گیری نظامیان در پاکستان، اختلافات مرزی، کشتار شیعیان و ...، واگرایی بین دو کشور نمایان شد. تز صدور انقلاب نیز که قاعدتاً کشورهای همجوار و مسلمان ایران را در اولویت قرار می‌داد، اختلافات را دوچندان کرد و علیرغم پیروزی‌های ایران در این زمینه در کشورهای عراق  و سوریه ...، در پاکستان نمودی نیافت. مقاله حاضر به شیوه توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخگویی به این سوال است که مهمترین متغیرهای تاثیرگذار در واگرایی ایران و پاکستان کدام‌اند؟ فرضیه تحقیق بر این شالوده قرار گرفت که مجموعه‌ای از عوامل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای موجب واگرایی در روابط دو کشور شده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که با مبنا قرار دادن چارچوب نظری براساس نظریه سازه‌انگارانه و تأثیر هنجارهای اجتماعی و تشکل‌ها بر روابط میان دولت‌ها، مهمترین عوامل واگرایی دو کشور عبارتند از: اقدامات طالبان در پاکستان، رقابت ایران و پاکستان بر سر احراز قدرت منطقه‌ای، واکنش‌های افراطی علیه انقلاب ایران، روابط پاکستان با آمریکا و عربستان ... از مهم‌ترین علل واگرایی در روابط دو کشور محسوب می‌شوند.