بررسی تأثیر انقلاب اسلامی بر بیداری اسلامی کشورهای منطقه

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- هیأت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، دانشگاه رازی
  • 2- کارشناسی‌ارشد جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی، دانشگاه رازی
دریافت: ۳ آذر ۱۳۹۹ | انتشار: 30 بهمن 1399

منابع و ماخذ

فارسی:
1- ابولفتحی، محمد و پیرمحمدی، سعید (1393)، «تأثير مؤلفه‌هاي قدرت نرم انقلاب اسلامي ايران بر گسترش بيداري اسلامي خاورميانه»، مجله سیاست دفاعی، س 22، ش 86.
2- اکبری کریم‌آبادی، نورالدین و صدرا، علیرضا (1392)، «تحلیل تحولات سیاسی ـ اجتماعی شورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا از منظر نظریه سازه‌انگاری»، دوفصلنامه بیداری اسلامی، س 2، ش 4.
3- بررزگر، ابراهیم و کریمی بیرانوند، مسعود (1394)، «نقش معنویت‌گرایی دینی بر سبک زندگی سیاسی در انقلاب اسلامی ایران»، مجله رهیافت انقلاب اسلامی، س 9، ش 32.
4- برزگر، ابراهیم (1373)، «پیش‌بینی تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر خاورمیانه»، مجله دانش سیاسی، س 5.
5- بیژن، عارف (1395)، «نقش اندیشه‌هاي انقلاب اسلامی ایران در بیداري اسلامی»، فصلنامه سیاست، س3، ش12.
6- جمالی، جواد (1390)، «تأثیرسنجی قدرت‌نرم انقلاب اسلامی بر انقلاب‌های عربی»، مجله عملیات روانی، ش28.
7- خميني، روح‌اله (1385)، صحيفه امام: مجموعه آثار امام خميني: (بيانات، پيام‌ها، مصاحبه‌ها، احكام، اجازات شرعي و نامه‌ها)، چ 4، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
8- دلفروز، محمدتقي و كامروا، مهران (1380)، «تحليلي ساختاري از دولت‌هاي غيردموكراتيك و آزادسازي سياسـي در خاورميانه»، مطالعات خاورميانه، ش 20.
9- دهشیري، محمدرضا (1382)، «امت‌سازي در پروژه انقلاب»، ماهنامه زمانه، ش 17.
10- سیمبر، رضا و دیگران (1393)، «تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر خیزش‌های مردمی در جهان عرب»، فصلنامه پژوهش¬های انقلاب اسلامی، س 3، ش 11.
11- شمشادی، آخوند (1393)، «بیداری اسلامی ملت‌های مسلمان و تغییر رژیم در کشورهای عربی»، فصلنامه حبل‌المتین، س 3، ش 6.
12- صادقی، سعید (1389)، تئوري¬هاي انقلاب، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
13- عباسی، مجید و سیفی، یوسف (1391)، «بازتاب¬های انگاره¬های انقلاب اسلامی ایران بر بیداری اسلامی خاورمیانه»، فصلنامه پژوهش¬های انقلاب اسلامی، س 1، ش 3.
14- قومانی، محمد (1390)، «بیداری اسلامی و امام خمینی»، همایش بین‌المللی بیداری اسلامی.
15- متقی، ابراهیم (1389)، «شاخص¬ها و كاركرد سياست خارجي تعامل ضدنظام سلطه»، فصلنامه راهبرد دفاعی، س 8، ش 30.
16- محمدي، منوچهر (1385)، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و ارشاد اسلامی.
17- مرتضایی، علی اکبر (1378)، امام خميني در حديث ديگران، تهران: نشر مرکز بازشناسي اسلام و ايران.
18- ناظمی اردکانی، مهدی و دیگران (1393)، «نقش قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران در جنبش بیداری اسلامی جهان اسلام»، فصلنامه مطالعات راهبردی بسیج، س 16، ش 60.
19- نوربخش، یونس (1390)، «هویت جدید دینی در خاورمیانه جدید»، سایت دیپلماسی ایرانی.

لاتین:
20- Ayoob, M. (2004). “Political Islam: Image and Reality”, World Policy Journal, fall.
21- Azani, Eitan (2019). Hezbollah: The Story of the Party of God, from Revolution to Institutionalization, New York: Palgrave MacMillian
22- Baker, Raymond William (2018). Islam without Fear: Egypt and the New Islamists, Cambridge, Mass: Harvard University Press
23- Boroujerdi, Mehrezad (2005). Comparative Government and Politics: Iran Briefing Paper, Syracuse University, and Syracuse, New York.
24- Haynes, Jeffrey (2017). Introduction to International Relations and Religion, Pearson Education.
25- Waterbury, John (2017). “Recent Books: Middle East: The Second Arab Awakening: And the Battle for Pluralism”, Foreign Affairs, Vol.9, No.3.

متن کامل

مقدمه
پيروزي انقلاب اسلامي سبب شد که هم در ساختار و هم در کارکرد نظام بين¬الملل، تغيير و تحولاتي رخ دهد. در ساختار نظام بين¬الملل باتوجه به حاکم بودن نظام دوقطبي در آن زمان، ايجاد جبهه‌اي جديد که متکي به غرب و شرق نبود، سبب خيزش دوباره جنبش عدم تعهد و ملت‌هاي مستقل شد، تا جائيکه آنها توانستند در عرصه روابط بين¬الملل نقش¬آفرين شوند. در اين ميان، کشورهاي اسلامي نيز با اتکاي به هويت تمدني خود، توانستند تأثير قابل توجهي بر تحولات بين¬الملل بگذارند. به علاوه، انقلاب اسلامي توانست بازيگران نويني را در نظام بين¬الملل به منصه ظهور برساند که از آنها جنبش¬هاي آزاديبخش و ملت‌ها هستند که بعنوان نقش¬آفرينان جديد، ديدگاه‌هاي آنها مي¬تواند بر دولت¬ها و روابط بين¬الملل تأثيرگذار باشد (دهشیری، 1382: 6). انقلاب اسلامی سال 1357 ایران در کنار همه دستاوردهاي سیاسی، اجتماعی، ساختاري و تأثیرات شگرف بین‌المللی، نقطه عطف جهان¬بینی اسلامی بود. این رویداد بزرگ در بیداري مسلمانان جهان و نوزایی باورهاي دینی نقش عمده¬اي ایفا کرد و در نهایت انقلاب اسلامی ایران به رهبري امام خمینی به پیروزي رسید. انقلابی که بواسطه ماهیت فراملی و اسلامی¬اش اولین جنبش انقلابی بود که برمبناي ایدئولوژي اسلامی شکل گرفت. می¬توان عنوان کرد که انقلاب اسلامی ایران از جمله انقلابات منحصر به فرد و یگانه انقلابی می¬باشد که نظریه¬هاي انقلاب غرب از تحلیل مناسب ماهیت و مبانی آن عاجز می¬شوند (صادقی، 1389: 177). انقلاب اسلامی ایران در ایجاد، تقویت افتخار و اعتماد به نفس مسلمانان اعم از شیعه و سنی، بدون توجه به ملیت یا تمایلات سیاسی آن داشته است. این تجدید حیات اسلامی به شکل¬های گوناگون و با بیان عقایدی مرتبط با یکدیگر تجلی یافته است و نیروی مردمی ناشی از بیداری اسلامی، مرزهای جغرافیایی را در هم نوردیده و از ایدئولوژی¬های سیاسی و نظام¬های ملی فراتر رفته و در عین حال، بعنوان یک چالش جدی در مقابل رژیم¬های محافظه¬کار حاکم بر این کشورها قرار گرفته است. این حرکت¬های اسلامی که کماکان نیز ادامه دارد و امروزه در جهان عرب شاهد آن هستیم، نه تنها باعث تقویت انقلاب اسلامی ایران شده بلکه جایگاه ایران را بعنوان کانون بیداری اسلامی پررنگ¬تر کرده است. بر این اساس صدور انقلاب طرحی است که جمهوري اسلامی ایران در پی ایجاد ارتباط با سایر ملت¬ها براي معرفی اصول و ارزش¬ها و تبیین اهداف و سیاست¬هاي خود است و بعد از پیروزي انقلاب اسلامی تلاش کرد تا علاوه بر مسلط ساختن گفتمان انقلاب اسلامی در داخل، آن را به خارج از مرزهاي جغرافیایی کشور تسري دهد. از منظر امام نیز مفهوم صدور انقلاب در واقع انتقال ارزش-هاي معنوي و الهی آن و رساندن این رسالت به گوش جهانیان از طریق استفاده از امکانات و ابزارهاي پیام¬رسانی می¬باشد که باید این هدف با استفاده از راهکارهاي موجود مانند: دعوت و تبیین مفاهیم و معارف اسلامی در جهان، معرفی و تبیین فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی، فراهم آوردن زمینه¬هاي مناسب براي گفتگوي تمدن¬ها و فرهنگ¬ها، تقویت وحدت امت اسلامی، احیاي فرهنگ اهل بیت (ع) و ترویج و گسترش زبان و ادبیات فارسی تحقق یابد (بیژن، 1395: 96). سوال اساسی این است که باتوجه به گذشت بیش از سه دهه از پیروزي انقلاب اسلامی و مبادلات بین‌المللی و منطقه¬اي، نقش انقلاب اسلامی در تحولات بیداري اسلامی کشورهاي منطقه خاورمیانه چگونه است؟ در پاسخ به این سوال، فرض مقاله حاضر این است که به رغم گذشت بیش از سه دهه از پیروزي انقلاب اسلامی و حتی رحلت امام خمینی، این انقلاب تأثیري مثبت و تأثیرگذاري بر بیداري اسلامی کشورهاي منطقه خاورمیانه داشته است.
در این پژوهش روش تحقیق به صورت توصیفی ـ تحلیلی و از نوع پژوهش علی می¬باشد. روش جمع¬آوری داده‌ها در این پژوهش به صورت کتابخانه‌ای و اسنادی صورت می‌گیرد. ابزارها و شیوه¬های که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته، منابع کتابخانه‌ای و کتب، پایان¬نامه‌ها و مقالات مرتبط با موضوع مورد تحقیق و اسناد و مدارک موجود می‌باشند.

1- انقلاب اسلامی ایران سرآغاز بیداری اسلامی در منطقه
انقلاب اسلامی ایران نه تنها در تحولات ایران فصل نوینی پدید آورد، بلکه فراتر از مرزهای ایران در سطح منطقه استراتژیک خلیج فارس و خاورمیانه و کشورهای اسلامی تا دیگر نقاط جهان در غرب و شرق دگرگون¬های فکری و سیاسی پدید آورد و روابط و معادلات جهانی را متحول نمود که به برخی از بازتاب ها و تأثیرات آن در سطح منطقه و جهان اشاره می¬شود.
انقلاب اسلامی ایران در مسیر حرکت و تحولات جوامع بشری نقطه عطف و سرآغاز عصر جدیدی بود و در سطح جهان و در ابعادی گوناگون پیام خود را طنین¬انداز ساخت چنانچه مقام رهبری در اینباره می¬فرماید: «با انقلاب اسلامی در ایران و با تشکیل نظام اسلامی در این نقطه از عالم و با مبارزات طولانی که ملت ما پشت سر رهبر برای حفاظت از انقلاب و اسلام انجام داد عصر جدیدی با خصوصیاتی متمایز با دوران قبل در عالم به وجود آمد و تأثیرات این عصر جدید روی ملت¬ها و دولت¬های ضعیف و نیز روی دولت¬های قوی و ابرقدرت¬ها محسوس است و حتی نقشه سیاسی دنیا عوض شده است. این عصر و این دوران جدید را باید دوران امام خمینی نامید.
 انقلاب اسلامی توانست با ارائه الگوی عملی و نظری از جمهوری اسلامی و نیز ترغیب مسلمانان به همگرایی و وحدت اسلامی، هویت سیاسی و دینی جدیدی براساس ارزش‌های دینی به مسلمانان ببخشد و با زنده نگه‏ داشتن حضور مردم در عرصه‏های مختلف انقلاب، زمینه مشارکت و حق تعیین سرنوشت مردم را فراهم کند. پدیده انقلاب اسلامی پس از چند سده به شکل عملی و عینی، اسلام و جوامع اسلامی را از انزوا و سکون خارج کرد و مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و توانایی‌های خود آگاه کرد و طلسم شکست‌ناپذیر بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپریالیسم را ابطال نمود و بار دیگر «جسارت و اعتماد به نفس» را به ملت‌های مسلمان بازگرداند. امروز امواج بیداری اسلامی به سرعت در حال پیشرفت در سراسر جهان بوده و ارزش‌های اسلامی در حال احیا می‌باشند. موج بیداری اسلامی باعث شکست سیاست‌های استعماری شده است و دشمنان سعی دارند تا با این موج عظیم که در سراسر دنیا فراگیر شده از هر راهی با بکار بستن حربه‌های گوناگون مقابله کنند.
1-1- تعریف بیداری اسلامی
بیداری، ضد خواب است و در معنای فعال شدن هوش (آگاهی) بکار می¬رود. بنابراین، بیداری اسلامی به مفهوم ظهور اسلام ناب و پاک در انسان و جامعه است. بر این اساس، حیات برین از دین به دست می¬آید و تنها از دین، قابل دریافت است؛ زیرا خداوند به انسان و جهان برین از دین به دست می¬آید و تنها از دین، قابل دریافت است؛ زیرا خداوند به انسان و جهان حیات بخشیده است و پیامبرش ما را به آنچه زنده می-کند فرا می¬خواند. بنابراین، بیداری اسلامی به مفهوم زنده شدن دوباره در پرتو اسلام اصیل است. به بیان دیگر، در معنای تجدید حیات اسلام بکار می¬رود که در پناه آن، استقلال، عدالت و همه آموزه¬ها و ارزش-های متعالی، بار دیگر زنده می¬شود یا حیات می¬یابد. احیاگری اسلامی نوعی اصلاح¬گری دینی است، البته نه آن اصلاح دینی که در غرب رخ داده است؛ زیرا در اصلاح دینی به معنای غربی، دین بگونه¬ای دستخوش تغییر و تبدیل قرار می¬گیرد که دیگر جامعه، دینی نمی¬شود، بلکه دین با زمانه پیش می¬رود. در نتیجه، دین از عرصه حیات اجتماعی خارج می¬شود، ولی بیداری و احیاگری اسلامی، زنده داشتن انسان و حیات اجتماعی برمبنای دین و شیوه دینی است. به همین دلیل، غبار از سیمای دین زدوده و صورت و سیرت دین آشکار می¬شود که در نتیجه این اقدام، دین به عرصه حیات آدمی باز می¬گردد. به بیان دیگر، بیداری اسلامی مهجوریت¬زدایی از دین یا باز پیرایی و واخوانی گزاره¬ها و آموزه¬های اسلامی از اجمال و ابهاماتی است که بر سیمای دین نشسته است. از این¬رو، می¬توان گفت اگر خواب، برادر مرگ است، بیداری دست در آغوش زندگی دارد. بیداری اسلامی برخلاف تنوع گرایش¬ها و زیرمجموعه¬های متفاوت، منادی پیام واحدی در تاریخ بدین مضمون است: ما دوباره برگشتیم تا دین را به عرصه زندگی فردی و اجتماعی انسان باز گردانیم. این احساس و خودآگاهی، ترکیبی از دو حالت شرمندگی و قصد بازگشت به ارزش¬های ناب و راستین گذشته است؛ شرمندگی در برابر عزتی که خداوند به مومنین وعده داده است و امروز مسلمانان از آنان بی¬بهره¬اند و بازگشت به اسلام به این معنا که عقب¬ماندگی ما ناشی از دور شدن از اسلام است. بنابراین، اگر بخواهیم دو عنصر شرمندگی و بازگشت را در یک عبارت خلاصه کنیم، باید گفت معنا و پیام بیداری اسلامی، این است که به اسلام ناب بازگردیم تا عزت گذشته خویش را بازیابیم یا عزت بر باد رفته خود را به دست آوریم. همانگونه که از معنای بیداری اسلامی آشکار است مراد از کلمه بازگشت، سیر ارتجاعی و معکوس در تاریخ نیست؛ یعنی مراد از بازگشت، بازگشت به گذشته سیاه و سیر قهقرایی در تاریخ نخواهد بود، بلکه منظور، بازگشت به اسلام و توبه از به کنار نهادن اسلام و جبران عمل نکردن به دین نبوی است. به عبارتی، بیداری اسلامی یعنی از آنجا که ما در عقیده، اخلاق و عمل اجتماعی، از مفاهیم و ارزش¬های اسلامی بسیار فاصله گرفته‌ایم، باید هر آنچه در توان است، بکار گیریم تا کوتاهی¬های چند قرن اخیر را جبران سازیم. هدف از این بازگشت، ساختن یک تمدن جدید اسلامی با بکارگیری ارزش‌های خالص اسلامی و تجربه انسانی تمدن بشری است. از این¬رو، هدف نهضت بیداری اسلامی، تشکیل یک تمدن محمدی جهانی است که در آن، عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق، دانش با ارزش و علم با عمل جمع شود (همان).
2-1- نظریه صدور انقلاب
بعد از پیروزي انقلاب اسلامی نظرات و دیدگا¬ههاي متفاوت و مختلفی از سوي جناح¬هاي مخالف و موافق در مورد صدور انقلاب مطرح شد که بطورکلی می¬توان همه آنها را در سه گروه تقسیم کرد که عبارتند از:
گروه اول: گروه نخست شامل ملی¬گرایان و ناسیونالیست¬ها می¬شود؛ آنها مخالف صدور انقلاب بودند و معتقدند انقلاب فقط در چهارچوب مرزهاي ملی قابل پذیرش است و باید از ایجاد حساسیت جهانی دوري کرد.
گروه دوم: این گروه انقلابیون را در بر می¬گیرد؛ که دیدگاهی ایدئولوژیک و آرمان¬گرا بود و با شعار اسلام مرز نمی¬شناسد و داراي رسالت جهانی است، به دنبال گسترش افکار و ایده¬هاي انقلابی حتی به قیمت اعمال زور و خشونت بودند.
گروه سوم: این گروه را می¬توان یک دیدگاه میانه¬رو و واقع¬گرا دانست؛ این دیدگاه معتقد است که اول باید در داخل یک جامعه نمونه و الگو بسازیم تا دیگران از آن الگوبرداري کنند (محمدی، 1385: 66-61).
علاوه بر این دیدگاه¬ها، نظریه دیگري به نام (نظریه ام¬القرای اسلامی) مطرح است که توسط جواد لاریجانی مطرح شده است که در آن بر نقش ایران بعنوان ام¬القراي جهان اسلامی تأکید شده است. در واقع کشوري ام¬القراي جهان اسلام می¬شود که داراي لیاقت رهبري کل امت باشد و ملاك اصلی ولایت است نه موقعیت استراتژیکی و امثال آن و این کشور باید سطح رهبري خود را از مرزهاي جغرافیاي¬اش فراتر برد (صادقی، 1389: 81). براساس این دیدگاه ایران بعنوان رهبر کشورهاي اسلامی شناخته می¬شود که براي نجات مظلومین، رهایی محرومین و گسترش اسلام تحت امر ولایت در خارج از مرزهاي ملی فعالیت می¬کند و تأکید اولیه این دیدگاه بر جامعه داخلی است که لازم است بعنوان الگو و نمونه ساخته شود (بیژن، 1395: 98-97).

2- زمینه‌های تاثیرگذار انقلاب اسلامی بر جنبش‌های سیاسی معاصر
بسیاری از صاحب¬نظران و پژوهشگران معتقدند که انقلاب اسلامی ایران یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیت¬های موثر اسلامی در جوامع مسلمان بوده است (قومانی، 1390: 42). پس از انقلاب اسلامی، ایران به صورت ام¬القری اسلام درآمد. در واقع این انقلاب برآمده از دین، به احیای دین و تجدید حیات اسلام در ایران و جهان مدد رساند که یکی از ابعاد آن، تداوم¬بخشی به حیات جنبش¬های سیاسی اسلام در دو دهه اخیر است.
1-2- معنويت‌گرايي در سياست
امام خمینی احیاگر اسلام ناب محمدی، تجسم وحدت دین و سیاست بود. ایشان با طرد نگاه حداقلی به دین، قلمرو آن را گسترده و جامع معرفی کرد. دینی یکپارچه با سیاستی الهی که سکولاریزم در آن جایگاهی ندارد؛ حوزه قدسی از حوزه عرفی جدایی¬ناپذیر است و معنویت¬گرایی، تهذیب نفس و سلوک عرفانی مغایر با حضور در متن سیاست و اجتماع نیست. انسان‌ها در طول تاريخ همواره به دنبال توجيه-پذير كردن زندگي خود با چنگ زدن بـه ريسمان معنويت بوده‌اند؛ حتي اگر معنويت غيرديني باشد. امروزه نيز به رغم دشمني تمدن سكولار با اين واقعيت، به نظر مي‌رسد مردم در سرتاسر جهان رو به سوي معنويت‌گرايي آورده‌اند. با اين حال به نظر مي‌رسد تعاريفي كه امروزه از معنويت می‌شود، غالباً فردي، رواني و سطحي بوده است و متخصصين مربوطه قبل از شناخت واقعيـت آن در مرحله ثبوت، به انواع آن در مرحله اثبات پرداخته‌اند. نگرش‌هاي سطحي كه ريشه در سنت «نوميناليسم» دارد، نمي‌تواند حتي احساس آرامش و رضايت پايداري به دنبال داشته باشد چراكه برمبناي واقعيت دروني انسان و محيط دربردارنده او پايه¬ريزي نشده است و فرد پي به پوچي آن خواهد برد. معنويت چنانكه خواهيم ديد، صرفاً يك حس يا خيال خودساخته و كاذب نيست، بلكه واقعيتي هستي¬شناسانه دارد كه جزء با تحقق درست هويت انساني شكل نمي‌گيرد (برزگر و کریمی بیرانوند، 1394: 35).
معنويت‌گرايي چشم بستن به روي دنيا نيست، بلكه راضي نشدن به حيات ضعيف دنياست. اصل، معنويات است و سياست همچون ديگر وجوه زندگي اجتماعي انسان در اين راستا معنا مي‌يابد. «طرفداران هر دو گروه بايد بدانند كه همه اين امور (سياسي) اعتبارى و زودگذر است و همه در محضر حق هستيم و آنچه در صحيفه كردار ما ماندنى است اعمال و رفتار ما و آنچه موجب سعادت و جاودانگى ما می‌شود، صفاى معنويت و ثمرات خلوص بندگى است» (‌خميني، 1385: 51).
هرچند شايد انقلاب¬هاي عربي بطور دقيق و کامل از جنس و گونه¬اي که در ايران رخ داد، نباشد، اما فاقد نشانه¬هاي اسلامي و معنوي نيست. يعني در اين انقلاب¬ها همانند انقلاب اسلامي ايران، رهبران ديني در خط مقدم مبارزه قرار ندارند، بلکه روشنفکران و علما، پشت سر مردم و دنباله¬رو تحولات هستند و اين از تمايزات انقلاب¬هاي عربي با انقلاب اسلامي مي¬باشد. اما آرمان¬ها و نمادهايي وجود دارد که مي¬توان گفت جريان¬هاي اسلامي در شکل¬گيري اين جنبش مؤثر بوده¬اند و در تحولات بعدي آن نيز نقشي مهم خواهند داشت. براي نمونه، در تونس که حجاب ممنوع بود و به شدت با مسلمانان برخورد مي¬شد، زنان محجبه حضوري پررنگ در اعتراضات داشتند و چون در اين کشور مساجد تحت فشار بودند و به صورت امنيتي اداره مي¬شدند، نخستين پديد¬هاي که پس از پيروزي رخ مي¬دهد، برپايي نماز جماعت در تظاهرات و در سطح خيابان¬هاست. يعني اينکه نمي¬توان نقش اهداف و سمبل¬هاي مذهبي در اين انقلاب را ناديده گرفت (نوربخش، 1390: 9). آغاز تحرکات اعتراضي از مسجد و با انجام مناسک ديني نظير نماز جمعه و نمازهاي جماعت، آميختگي جدانشدني و تمايزناپذير ادبيات مردم و جوانان با ادبيات ديني آنچنان برجستگي دارد که هيچ استشهادي براي اثبات آن لازم نيست. جاي ترديد نيست که فرآيند تحولات دروني جنبش¬هاي کنوني درمجموع به سوي انطباق هويت اجتماعي ـ ديني با هويت سياسي پيش می‌رود. اين فرآيند از وجهي يا به شکل¬گيري جريان¬ها و نيروهاي سياسي ـ معنوي تازه منجر خواهد شد، يا اينکه به تحول جريا¬ن¬ها و نيروهاي موجود در مسير دستيابي به توان لازم براي انعکاس هويت ديني و اجتماعي در چارچوب هويت سياسي معنويت‌گرا منتهي مي¬شود (ناظمی اردکانی و همکاران، 1392: 93).
2-2- مخالفت با رژیم‌های دیکتاتور و غیراسلامی
یکی ديگر از شاخصه¬هاي قدرت نرم انقلاب اسلامي ايران ضديت و مبارزه با رژيم¬هاي دیکتاتور و مستبد و ضداسلامي مي¬باشد، چراکه اساساً شکل¬گيري انقلاب اسلامي در سرزميني بود که يک حاکم مستبد و دیکتاتور بر آنجا حکومت مي¬کرد. و لذا اشاعه اين انقلاب قدرت نرم انقلاب اسلامي به انقلاب¬هاي عربي دليلي ديگر بر تأثيرگذاري انقلاب اسلامي بر اين انقلاب¬ها مي¬باشد. مردم تونس، مصر، ليبي و يمن حاکماني را سرنگون کردند که ماهيت آنها کاملاً دیکتاتوري و ضداسلامي بود و همگي دست نشانده غرب و آمریکا بودند. اين حاکمان به ظاهر اسلامي، پس از روي کار آمدن، مبارزه گسترده¬اي را در جهت مقابله با اسلام و فرهنگ اسلامي و گروه¬هاي اسلام¬گرا در کشور خويش آغاز نمودند تا آنجا که نمادهاي اسلامي را محو کردند که نمونه¬هاي آن، جلوگيري از برگزاري نماز جمعه و جماعات و منع حجاب و برپايي مراکز فساد و فحشا و رباخواري و ظلم در سيستم اداری و ... بود (عباسی و همکاران، 1390: 116).
بیشتر حكومت‌هايي كه با مخالفت ملت‌هاي خود مواجه شده‌اند، حكومت‌هايي بوده‌اند كه به شكل استبدادي به زندگي خود ادامه داده‌اند. اين حكومت‌ها با حاكم ساختن جو اختناق¬آميز و بسته تلاش نموده‌اند كه يا از اصل مشاركت مردم خود جلوگيري نمايند و يا آنكه مشاركت آنها را به شكل نمادين و صوري بروز دهند. اين جو باعث شده است كه مردم در سايه آگاهي‌هاي به دست آمده، مشاركت در حكومت و تصميم¬گيري در سرنوشت سياسي را حق خود بدانند و عليه اين حكومت‌ها دست به شورش بزنند و خواهان برچيده شدن اين جو استبدادي از كشورهایشان شوند. حال باتوجه به مولفه‌های ذكر شده، مي‌توان گفت كه اين قيام‌ها بدون استثناء بر ويژگي‌هاي مشترك تاكيد دارند. اما آنچه خمیرمایه اصلی خیزش‌های مردمی در كشورهای عربی را تشكیل داده می‌توان در بازیابی هویت فراموش شده و یا به عبارتی دیگر بازگشت به خویشتن خویش در این كشورها دانست. تردیدی نیست بخش فراموش شده هویت فرهنگی در این كشورها به ویژه در عرصه سیاسی نه ناسیونالیسم و اندیشه‌های ملی¬گرایانه و نه مدرنیته و اندیشه‌های غرب¬گرایانه بلكه ارزش‌ها و فرهنگ اسلامی بوده است. همچنین تأثیر عمیق انقلاب اسلامی، باعث شکل‌گیری بیداری اسلامی در جهان اسلام شد و ارزش‌هایی همچون ظلم¬ستیزی، آزادی-خواهی، استقلال¬طلبی، عدالت¬خواهی و ... را به ارزش‌های مسلط در جوامع اسلامی تبدیل کرد. بیداری اسلامی در منطقه بسیار فراتر از ناسیونالیسم عربی عمل کرد و با بسیج نیروها، رهیافت مقاومت اسلامی را پیش¬روی مسلمانان قرار داد. این رهیافت بن¬بست‌های القایی را کنار زد و عامل توقف توسعه¬طلبی و قدرت¬یابی رژیم صهیونیستی و قدرت‌های استکباری گردید. عمق تاثیرگذاری اندیشه‌های ناب اسلامی و دینی و سیاسی انقلاب اسلامی ایران بنحوی است که تمام کشورهای دیکتاتوری خاورمیانه و منطقه از همان روزهای پیروزی انقلاب با تهدید بالقوه آثار و نتایج آن روبرو بودند. برپایه نظریه سازه¬انگاری مبنی بر اینکه هنجارهای یکسان، هویت و اولویت¬های بازیگران را شکل می¬دهد و انتظار می¬رود بازیگران رفتارهای یکسانی از خود بروز دهند، رفتارهای یکسان و تاحدودی نزدیک فرانسه و انگلیس و آمریکا در برابر دیکتاتورهای عرب منطقه در این زمینه قابل بررسی است (اکبری کریم¬آبادی و صدرا، 1392: 46).
3-2- بازتوليد فرهنگ مقاومت و روحيه شهادت‌طلبي در خاورميانه
نظريه¬پردازان نظريه هويت بر اين باورند كه اگر هويت¬گرايي تبديل به كنش اجتماعي شود، زمينه¬هاي قدرت نرم را فراهم مي¬كند. بر اين اساس، در صورتي كه هويت¬گرايي واحدهاي سياسي بتواند زمينه¬هاي مقاومت را ايجاد نمايد، در آن شرايط مي¬توان نشانه¬هايي از قدرت نرم را ملاحظه نمود. از اين جهت، شكل-گيري مقاومت اسلامي در منطقه خاورميانه را مي¬توان انعكاس آثار و نتايج هنجاري انقلاب اسلامي ايران دانست. در واقع، شاخص¬هاي هويتي و ايدئولوژيك انقلاب اسلامي ايران در فضاي اجتماعي خاورميانه داراي كاركرد و جاذبه سياسي مي¬باشند كه اين امر، تحرك مؤثر سياست خارجي ايران در خاورميانه را اجتناب-ناپذير مي¬نمايد. در اين ارتباط، پيوند مؤلفه¬هاي هويتي، ژئوپليتيكي و سياسي در فضاي انقلابي را بايد اصلي¬ترين عامل شكل¬گيري زيرساخت¬هاي مقاومت در سياست خارجي ايران دانست. اين امر ويژگي¬هاي انقلاب ايران را از ساير انقلاب¬هاي سياسي پس از جنگ دوم جهاني متمايز مي¬سازد (متقی، 1389: 181-180).
امام خميني در وصيت‌نامه سياسي خود به صراحت بر اين نكته تأكيد داشته‌اند كه «نبايد شك كرد كه انقلاب اسلامي از همه انقلاب‌ها جداست، هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام».
براساس تحليل ژئوپليتيكي، راهبرد امنيتي ايران در مقابله با سياست سيطره¬جويي منطقه¬اي و بين¬المللي جهان غرب به ويژه ايالات متحده، بر جلوه¬هايي از موازنه¬گرايي قرار دارد. بنابراين، طبيعي به نظر مي¬رسد كه راهبرد موازنه منطقه¬اي داراي جهت¬گيري و نشانه¬هاي مبتني بر مقاومت¬گرايي خواهد بود. به اين ترتيب، هژمون¬گرايي جهان غرب بعنوان زمين¬هاي براي رشد مقاومت¬گرايي اسلامي تلقي مي¬شود. از اين¬رو، ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي، سياست خارجي خود را بر موازنه¬گرايي به هدف مقاومت در برابر قدرت¬هاي بزرگ تنظيم نموده است (ابولفتحی و پیرمحمدی، 1393: 38).
4-2- عدالت‌گرايي
چنانکه اشاره كرديم، نقش¬آفريني عنصر عدالت¬گرايي را در اغلب نشانه¬هاي سياسي و هنجاري انقلاب اسلامي مي¬توان مورد توجه قرار داد. ريشه¬هاي عدالت¬طلبي، مبارزه با ظلم و استعمار و استكبارستيزي را توأمان مي¬توان در فرهنگ ايراني و ايدئولوژي اسلامي رديابي كرد. با وجود اين، نقش و تأثير اصل عدالت-خواهي و استكبارستيزي در سياست خارجي ايران را بايد ناشي از ايدئولوژي و آموزه¬هاي اسلامي دانست.
عدل يكي از صفات الهي است و در مذهب شيعه بعنوان يكي از اصول مذهب تلقي مي¬شود. بر اين اساس، جمهوري اسلامي ايران باتوجه ماهيت اسلامي انقلاب خود، درصدد برقراري عدالت در سطح بين¬المللي است. تحقق اين عدالت تنها از طريق استقرار نظام جهاني مبتني بر آموزه¬هاي اسلامي امكانپذير است. به علاوه مطابق ايدئولوژي اسلامي، گستره عدالت¬گرايي و دادگستري به قلمرو ايران و حتي جهان اسلام محدود و محصور نمي¬گردد، بلكه سراسر جهان را در برمي¬گيرد. از اين¬رو، رهبري، تلاش براي استقرار عدالت را از جمله معارف انقلاب اسلامي ايران دانسته¬اند و در اهميت آن بيان مي¬دارند:
«فوري¬ترين هدف تشكيل نظام اسلامي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي است ... دعوت به نظام اسلامي، منهاي اعتقادي راسخ و عملي پيگير در راه عدالت اجتماعي، دعوتي ناقص، بلكه غلط و دروغ است و هر نظامي هرچند با آرايش اسلامي، اگر تأمين قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومان، در سرلوحه برنامه¬هاي آن نباشد، غيراسلامي و منافقانه است.
تعقيب سياست¬هاي عدالت¬جويانه در محيط منطقه¬اي خاورميانه و شمال آفريقا كه كشورهاي حاضر در آن همواره تحت سياست¬هاي سلطه¬جويانه و ناعادلانه قدرت¬هاي بزرگ قرار داشته¬اند، زمينه¬هاي لازم را براي گسترش جذابيت و تعميق نفوذ منطقه¬اي ايران فراهم مي¬نمايد و در پرتو آن شاخص¬هاي قدرت نرم ايران همچون اعتماد و وفاداري بازتوليد مي¬شوند (ابولفتحی و پیرمحمدی، 1393: 46).
5-2- تأکید بر وحدت
تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب¬های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه دیگر گرایش جنبش¬های سیاسی اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است، چون انقلاب اسلامی با الگوپذیری از اسلام ناب محمدی هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، اروپایی و غیراروپایی قائل نیست. وحدت امت اسلامی یکی از مهمترین مسائلی است که قرآن کریم و معصومین بدان توجه خاصی داشته¬اند. خداوند در قرآن کریم، هرجا سخن از وحدت و یکپارچگی است، آن را می¬ستاید و هرجا که از اختلاف و دودستگی سخن به میان آید، آن را نکوهش می¬کند. قرآن در موارد گوناگون به مسأله مهم وحدت می¬پردازد و از بشریت می¬خواهد که همگی به ریسمان الهی چنگ بزنند و از تفرقه و جدایی بپرهیزند. «به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید» (آل عمران: 103). وحدت اسلامی، از مهمترین ایده‌ها و آرمان‌هایی است که هر مسلمان آزاده‌، از صدر اسلام تاکنون، آن را فریاد زده است. پیامبر و دیگر پیشوایان الهی هیچگاه از مسأله وحدت غافل نبودند و آن را رمز موفقیت و سعادت جامعه اسلامی می¬دانستند. حضرت علی و دیگر معصومین در طول حیات مبارک خود به دلیل حفظ وحدت مسلمین، بارها در برابر پایمال شدن حقوق خود سکوت کردند، تا بذر تفرقه و تشتت در بین مسلمانان رشد نکند و اتحاد مسلمانان حول محور یکتاپرستی، کتاب آسمانی مشترک و کعبه، قبله مسلمانان حفظ شود. براساس این آموزه¬های سعادت¬بخش، گفتمان انقلاب اسلامی به مسأله وحدت در جهان اسلام اهمیت زیادی می¬دهد. بعد از پیروزی انقلاب ایران، امام خمینی، وحدت اسلامی را بعنوان شعاری راهبردی برگرفته از عمق باورهای اسلامی، مطرح ساخت. به علاوه، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، پیروان مذاهب اسلامی، از آزادی کاملی در پایبندی به اعتقادات خویش برخوردار شدند؛ تا آنجا که پیروان دیگر مذاهب حق دارند به دادگاه‌هایی که براساس دیدگاه آنان حکم می¬کنند مراجعه کنند.
6-2- مردم‌گرایی
مردم‌گرایی انقلاب اسلامی، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت¬های مسلمان بوده است. رهبری انقلاب 1357، بر این باور بود که باید به ملت¬ها بها داد نه به دولت¬ها. ویژگی بارز مردمی بودن انقلاب اسلامی در جنبش¬های سیاسی اسلامی راه یافته است و جنبش¬ها دریافته¬اند که اسلام توانایی بسیج توده¬های مردم را دارد بر همین اساس آنها از اتکا به قشر روشنفکر، به سوی اتکا به مردم گرایش یافته¬اند و پایگاه مردمی خود را گسترش داده¬اند (سیمبر و همکاران، 1393: 6). بخشی از آیات قرآن کریم به توصیه درباره مردم¬گرایی، گره¬گشایی از کار آنها، رسیدگی مالی به آنان و توجه و اهتمام به کار آنها اختصاص یافته است. خداوند در قرآن کریم، پیامبرانش و به ویژه رسول را به مردم¬گرایی و توجه به مردم فراخوانده است. دو نمونه از این آیاتی که خداوند در آنها، رسول خدا را به مردم¬گرایی توصیه کرده، از این قرار است:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ؛ پس به (برکت) رحمت الهی، بر آنان نرم¬خو (و پرمهر) شدی، و اگر تندخو و سنگدل بودی، به یقین از پیرامون تو پراکنده می¬شدند. پس، از آنان درگذر و برای شان آمرزش بخواه و در کار(ها) با آنان مشورت کن» (آل¬عمران: 159).
7-2- دفاع از آرمان مقدس فلسطين
انقلاب اسلامي ايران در زماني به پيروزي رسيد که پيمان ننگين کمپ ديويد با تلاش آمريکا بين رژيم اشغالگر قدس و سران خائن فلسطين به امضاء رسيد و استعمارگران غربي تصور مي‏کردند به زودي ساير کشورهاي اسلامي را نيز تحت نفوذ خويش در مي‏آورند و آنان را نيز در اختيار مي‏گيرند. وقوع انقلاب اسلامي همه معادلات آنان را بر هم زد و با هدايت، روشنگري و موضع‏گيري قاطعانه امام، شيوه مبارزه با اسرائيل شکل ديگري به خود گرفت. به فرمان امام خميني، آخرين جمعه ماه مبارک رمضان، «روز جهاني قدس» اعلام شد و سفارتخانه اسرائيل در تهران تعطيل و به سفارت فلسطين تبديل گرديد و بيت¬المقدس بعنوان مکان مقدس مسلمانان و ساير اديان آسماني مورد توجه جهان اسلام قرار گرفت. جمهوري اسلامي ايران به مبارزان و مردم فلسطين اعتماد به نفس بخشيد و پشتيباني و حمايت از انتفاضه و آرمان مقدس فلسطين را در سرلوحه برنامه‏هاي خويش قرار داد و جهانيان را به ياري و کمک‏هاي سياسي، مادي و معنوي مردم مظلوم و ستمديده فلسطين دعوت کرد. همچنين رهبران مبارز فلسطيني را در رويارويي با اسرائيل اشغالگر دلگرمي و روحيه تازه‏اي بخشيد. فتحي شقاقي، رهبر پيشين سازمان جهاد اسلامي فلسطين، درخصوص تأثير انقلاب اسلامي بر مبارزات مردم فلسطين مي‏گويد: «اين انقلاب به ما فهماند که پيروزي ما در گرو پيروي از راه امام خميني است؛ از همين رو، ناگهان در و ديوار مساجد سرزمين‏هاي اشغالي به ويژه مسجدالاقصي با تصاوير امام تزيين شد. امروز نيز شاهد آن هستيم که آيت¬اله خامنه‏اي همان مشيء امام را ادامه مي‏دهند و مسأله فلسطين را در شمار مسائل اصلي مسلمانان قرار داده‏اند» (مرتضایی، 1378: 31).
فلسطین جدا از اینکه سرزمینی مقدس و دومین قبله¬گاه مسلمانان است، مهمترین تجمیع کننده قدرت جهان اسلام نیز هست. راز این قدرت تجمیع در آن است که هیچ قطعه¬ای از جهان اسلام از آغاز بعثت پیامبر تا امروز به اندازه فلسطین دغدغه مسلمانان نبوده است و این تنها سرزمینی است که تاکنون دو بار بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان دست به دست شده و در فاصله هر جابجایی، جنگ¬های ناتمامی بین طرفین به وقوع پیوسته است. فلسطین جزء معدود سرزمین¬هایی است که مسلمانان از هر مذهب، مسلک و مرامی نسبت به آن حساسیت ویژه¬ای دارند و از این¬رو دولت و مردمی که در حمایت از فلسطین پیشروتر و فعال¬تر باشند، در نزد مسلمانان از اعتبار و موقعیت بیشتری برخوردارند.
8-2- گسترش اسلام سیاسی
اسلام سیاسی یا اسلام بعنوان یک ایدئولوژي سیاسی به هیچ وجه یک مکتب فکري واحد و یکپارچه نیست ( 1:2004 Ayoob,)؛ اما بخش زیادي از متون و گفتمان دانشگاهی در جهان اسلام مبتنی بر این فرض است که در اسلام هیچ جدایی بین حوزه‌هاي سیاسی و مذهبی وجود ندارد، به ویژه در جمهوري اسلامی ایران که در آن پیوند بین زندگی سیاسی و اسلام در قانون اساسی تضمین شده و عامل اصلی مشروعیت حکومت بعد از پیروزي انقلاب اسلامی است (Ibid, 2). انقلاب اسلامی ایران معروف به آخرین انقلاب اجتماعی مدرن، هم‌پایه انقلاب‌هاي فرانسه و روسیه است. با این‌حال از سه جنبه با این انقلاب‌ها تفاوت دارد: 1) اولین انقلابی است که در آن ایدئولوژي مسلط، اشکال سازمان‌ها و کادر رهبري، مذهبی بودند. 2) اولین انقلاب معاصر است که منجر به ایجاد حکومت دین‌سالار (تئوکراسی) شد، در حالیکه همه انقلاب‌هاي مدرن دیگر در برابر دولت و کلیسا بودند. 3) تنها انقلاب اجتماعی مدرن است که در آن چریک‌ها و دهقانان روستایی یک نقش حاشیه‌اي ایفا کردند ( 16:2005 Boroujerdi,).
اسلام سیاسی به مفهوم مکمل بودن دین و سیاست، نوید الهام¬بخشی برای مسلمانان جهان است تا بتوانند با تمسک بر آن، استقلال و هویت واقعی خود را بازیابند و خود را در برابر تهدیدها و تحقیرهای دشمنان نجات دهند. بواسطه انقلاب اسلامی ایران، اسلام سیاسی و اسلام¬گرایی توانست به گفتمان مسلط تبدیل شود و گفتمان نظامیگری و سکولار را از متن به حاشیه منتقل کند. از نظر برخی از نویسندگان، تفکر سیاسی امام خمینی؛ با طرح اسلام به دلیل قابلیت دسترسی و اعتبار بالا و به دلیل اینکه منسجم¬ترین منطق اسلام¬گرایی را عرضه کرد، موجب شد که اسلام¬گرایی به یک جنبش ضد نظم حاکم تبدیل شود و بنابراین، با زوال گفتمان کمالیسم، ظهور گفتمان طرد شده اسلام¬گرایی در دل مدرنیته امکانپذیر شد (برزگر، 1373: 11). در تحلیل ریشه‌های شکل‌گیری اسلام سیاسی، می‌توان آن را نوعی تمرکززدایی از اسلام تلقی کرد که براساس آن، ذهنیت تدافعی که در نخستین گرایش‌های بیداری اسلامی شکل گرفته بود، از بین می‌رود. پدیده اسلام‌گرایی در کشورهای عربی منطقه در اصل تلاشی است برای رجعت به ریشه‌های فرهنگی بومی در میان مردمی که از بحران هویت گسترده رنج می‌برند ( 129:2019 Azani,). اگرچه بسیاری از تحلیگران، فساد طبقه دولتمردان و دیکتاتوری حاکم بر کشور را عامل اصلی وقوع حرکت‌های مردمی در این کشورهای عربی می‌دانند، اما آنچه بیش از همه در این خصوص مطرح است، در رابطه با عملکرد این دولت‌ها در رویکرد ضددینی و ضدارزشیشان است. در واقع، جنبش بیداری اسلامی در جهان عرب، پایداری در برابر مخاطراتی است که موجودیت آنها را به خطر انداخته و با اتکاء به اصول و مبانی اسلامی در حال انجام شدن است. بنابراین، به نظر می‌رسد بهار غرب آسیا بیش از آنکه ناشی از مشکلات اقتصادی باشد، بازتاب نوعی «بحران هویتی» در جامعه عربی است ( 27:2018 Baker,). سه موج سنگین، این آگاهی و تحرک را در جوامع اسلامی ایجاد کرده‌اند: موج اول بیداری اسلامی، در قرن نوزدهم بوسیله سیدجمالالدین اسدآبادی هدایت شد و تا حدودی باعث تغییر و تحولاتی در اندیشه و آگاهی مسلمانان شد. موج دوم بیداری، در قرن بیستم بوسیله امام خمینی، بنیانگذار انقلاب اسلامی، به وجود آمد و در قالب جمهوری اسلامی ایران عینیت یافت و نهایتاً، موج سوم بیداری اسلامی، در حال حاضر در شمال آفریقا و منطقه غرب آسیا در حال نضج و گسترش است ( 56:2017 Waterbury,).
نظریه بیداری اسلامی، در مقابل طرح‌های کشورهای غربی که به سلطه پیدا و پنهان بر کشورهای جهان اسلام به خصوص در منطقه استراتژیک غرب آسیا و شمال آفریقا تأکید می‌نماید، بر آگاهی جهان اسلام بر مسائل، مشکلات و چالش‌های کشورهای خود و نیز مقابله با طرح‌های غرب به خصوص آمریکا در منطقه دلالت و تأکید می‌نماید. بیداری سیاسی ملت‌های مسلمان منطقه با نشات گرفتن از اسلام سیاسی توانسته است در برهه‌ای از زمان، دولت‌های عربی منطقه را علیه رژیم اشغالگر قدس برانگیزاند. هرگونه ایجاد موج بیداری اسلامی در منطقه، تعارض آشکاری با منافع و حیات وجودی رژیم صهیونیستی در منطقه دارد (49:2017 Haynes,).
9-2- دخالت قدرت‌هاي بزرگ در پوشش همكاري
از جمله عوامل خارجي مهم و تأثيرگذار در جامعه عرب كه تا حد زيادي موجبات نارضايتي مردم را فراهم كرده است، دخالت‌هاي بي‌مورد قدرت‌هاي خارجي غربي در اين كشورهاست كه عمدتاً در پوشش همكاري انجام مي‌شود. از آغاز پيدايش دولت‌هاي مستقل عربي پس از جنگ جهاني دوم، چالش‌هاي فراواني پيش-روي اقتدار سياسي حاكم بر كشورهاي منطقه وجود داشته است كه مي‌توان از آن با عنوان بحران اقتدار نام برد (دلفروز، 1380: 125)، علاوه بر چالش‌های یاد شده در قسمت اول مقاله که مربوط به امور داخلی این کشورها شده و از مشروعیت آنان تا حدود زیادی کاسته بود، حاکمان کشورهای عربی، به ناچار، برای حفظ حکومت¬شان، در کنار تقویت قوای نظامی، به اتحاد با کشورهای خارجی روی آوردند که پیامدهای آن باعث خفقان و متعاقبا،ً کاهش بیشتر مشروعیت¬شان شد. برای مثال، مصر خواهان برقراری ارتباط و اتحاد با اروپا بود. اتحادیه اروپا که طبق سند استراتژی امنیت اروپا، امنیت خود را در سایه ثبات همسایگان موافق خود می¬داند، همواره درصدد است طی طرحی موسوم به «طرح عمل سیاست همسایگان اروپا»، با بهبود وضعیت سیاسی ـ اجتماعی این کشورها، سوپاپ اطمینانی برای ثبات آنها تعبیه کند که موجب حفظ فضای امنیتی اروپا در منطقه شود. چون تلاش¬های اروپا در این موارد در جهت حمایت همه¬جانبه از دیکتاتورهای عرب برای حفظ ثبات و تأمین منافع خود بوده است، خواسته‌های مردم منطقه از سوی اروپا نادیده گرفته شده و این امر، به نارضایتی¬های گسترده در جامعه عرب انجامیده است (شمشادی، 1393: 7).
از سوی دیگر، آمریکا بعنوان مهمترین بازیگر بین¬المللی، درصدد است در راستای پروژه اسلام¬هراسی، ارزش‌های غربی را جایگزین ارزش¬های اسلامی کند. ریچارد نیکسون در مورد سیاست خارجی آمریکا چنین می‌گوید: «سیاست خارجی آمریکا باید بگونه¬ای باشد که با رژیم¬های تجدیدنظرطلب همکاری استراتژیک داشته باشد و پیوند خود را با نظام¬های بنیادگرای افراطی و رادیکال، به همکاری تاکتیکی محدود نماید». این در حالیست که ارزش¬ها، ساختار و ویژگی¬های هر جامعه، بیش از هر چیز بازتابی است از سطح توسعه، فرهنگ و تاریخ آن. ارزش¬های مختلف و متفاوتی در سطح جهان وجود دارند؛ زیرا جوامع، از پیشینه تاریخی و سطوح فرهنگ و توسعه متفاوتی برخوردارند. بنابراین، تلاش¬های غرب و آمریکا برای جایگزینی ارزش¬های غربی در خاورمیانه عربی، به دلیل اینکه فرهنگ ملت عرب با ارزش¬های غربی سخت ناسازگار است، ثمری جزء نارضایتی بیشتر مردم ندارد (همان، 7).
10-2- نمادگرایی سیاسی برگرفته از انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی سال ١٣٥٧ شمسی در ایران دارای یک بعد نمادین بود که در بیشتر تحلیل¬ها مغفول ماند. ملت ایران با رجوع به آداب، سنن و فرهنگ خویش به ستیز با مظاهر فرهنگ بیگانه‌ای رفت که خود را با آن همراه نمی‌دید. این ستیز از هر جهت متکی بر نمادهایی برساخته بود. رژیم پهلوی تنها با سمبل-سازی‌های ایران باستان و فرهنگ غرب‌گرایی بر مدرنیسم مطلقه تأکید می‌کرد و در مقابل ضد نمادی شکل گرفت که برپایه سنت اسلامی، شیعی و فرهنگ دینی و حتی ملی، نمادهای اندیشه رقیب را به مبارزه فرا می‌خواند. در واقع سنت و تجدد در حال مبارزه با هم بودند و سنت¬گرایان با تکیه بر اندیشه دینی و تاریخی ایرانیان به جنگ اندیشه مدرنیسم مطلقه شتافتند، در این کارزار همه چیز رنگ و بوی نمادین گرفت. وجه نمادین نبرد بین اسلام و مدرنیسم در نوع چهره‌ها، لباس پوشیدن، زیستن و سخن گفتن انقلابی، حرکات بدنی تجلی می‌یافت که همه برآمده از فرهنگ انقلابی و ساده زیستی بود که روحانیون مبلغ آن بودند. با ملاحظه اینکه در انقلاب اسلامی برای سرنگونی رژیم گذشته از قوه قهریه استفاده نشد و سرنگونی آن به آرامی صورت گرفت، نظر ما متوجه یک عامل نامرئی می‌شود که در پیروزی انقلاب اسلامی بسیار موثر واقع شد و آن نمادها و نشانه‌هایی است که روحانیون و روشنفکران مذهبی برای انسجام جامعه ایرانی بکار گرفتند و عرصه نبرد را به سمت عرصه‌های نمادین هدایت کردند. یعنی در یکسو نمادهای اسلامی برگرفته از فرهنگ بومی و در سوی دیگر نمادهای افراطی ملی‌گرایی و فرهنگ غربی مقابل هم قرار گرفتند.
در انقلاب‌هاي عربی، عنصر خودآگاهی و هویت‌یابی اسلامی نقش بسیار پررنگ داشته است. بیش از یک قرن در خاورمیانه احساس تحقیر و عقب افتادگی مطرح بوده و مسلمانان به دنبال خروج از آن وضعیت بوده‌اند. در حقیقت از این شرایط، سنتزي جدید پدید آمده است که اعراب به دنبال تعریف هویت اسلامی مترقیانه براي خود می¬کشاند. نشانه¬هاي کنونی هویت‌جویی اسلامی در خاورمیانه که بیش از هر چیز بر توده‌هاي خواهان حکومت یا مردمی استوار شده، پدیده‌اي نو به شمار می‌رود. براي مثال، مردم بحرین با پرچم‌هاي «یا حسین» به خیابان‌ها آمده و با نداي یا علی و یا زهرا به خاك افتاده و به شهادت رسیده‌اند. آمیخته شدن راهپیمایی‌هاي مردم بحرین با سینه‌زنی و پوشانیدن تابوت‌هاي شهدا با پارچه‌هاي مزین به عبارت «علی ولی¬اله»، اقامه نمازهاي جمعه و جماعت در معابر عمومی، انجام شعائر اسلامی در مراکز دولتی و ... نشانه‌هاي از این هویت¬طلبی اسلامی سرکوب شده هستند؛ بنابراین، این یک فرصت تاریخی براي شکل‌گیري هویت اسلامی به معناي واقعی است. این هویت نه از درون دولت‌ها بلکه با یک جریان مردمی و از متن شکل می‌گیرد (جمالی،1390: 8). در انقلاب‌هاي عربی همانند انقلاب اسلامی، به همان اندازه که نمادگرایی شدید وجود دارد، نمادزدایی از طاغوت و استبداد نیز شدید بود. رفع نشانه‌هایی مانند تصاویر حسنی مبارك، قذافی، آل‌خلیفه، علی عبداله صالح و ... با اشتیاق زائدالوصف توسط انقلابیون انجام می‌شود. «نماد‌های مکانی» نیز به کانون همبستگی فزاینده مردم انقلابی عرب تبدیل شده است. میدان التحریر در قاهره یکی از مکان‌هاي مهم است و این میدان بی¬تردید نقطه عطف در تاریخ انقلاب مصر تبدیل شد. این مکان که نام فارسی آن میدان آزادي است در قیام مردم ایران نیز چنین نقشی ایفا کرد و سال‌ها تصاویر جمعیت گرد هم آمده در این میدان، پوستر دیوارها شده است. میدان التحریر، التغییر صنعا و اللولو منامه، آنها را به مراکز نمادین قدرت انقلاب‌هاي عربی تبدیل کرد (همان).

نتیجه‌گیری
انقلاب اسلامی ایران بعنوان اولین جنبش اسلامی دوران معاصر با رهبری امام خمینی موجب پیدایش نظامی سیاسی منطبق بر جهان¬بینی و ایدئولوژی اسلامی شد. پایه‌های اساسی این انقلاب آگاهی و ایمان مردم به رهبری پیشگامان، متقیان و نخبگان بود. پیروزی چنین انقلابی به جهانیان پیام شکست غرب، بازگشت به اسلام و اتکا به مفاهیم آن را مخابره نمود. وجود رهبری قوی مانند امام خمینی بعنوان نظریه‌پرداز و رهبری با مقبولیت و تأثیر جهانی کم‌نظیری که داشتند از مولفه‌های اساسی این انقلاب بود. همچنین هدف جهانی انقلاب که آن را محدود به مرزهای زمینی نمی‌کرد موجب تأثیرگذاری چشمگیرش در جنبش‌های اصلاح‌طلبانه در کشورهای اسلامی شد. این انقلاب با رد اهداف مادی غرب و ارائه اهداف متعالی معنوی و انتقاد به الگوهای غربی هدف این جنبش‌ها را از تشکیل جامعه اسلامی به سمت درخواست حکومت اسلامی در سرتاسر جهان سوق داد.
یکی از مهمترین شعارهاي انقلاب اسلامی به رهبري امام خمینی، که نشانگر ماهیت جهانی نظام جمهوري اسلامی می‌باشد؛ بحث صدور انقلاب اسلامی می¬باشد. در حقیقت انقلاب اسلامی ایران برگرفته از یک اندیشه جامع می‌باشد که به قوم و یا محدوده جغرافیایی خاصی محدود نمی‌شود و از این¬رو است که ارزش‌هاي این انقلاب می‌تواند سایر جوامع و کشورها، مخصوصاً مسلمانان را تحت تأثیر قرار دهد؛ از آنجا که هدف اساسی از طرح اصلی صدور انقلاب این بوده است که ملت‌هاي محروم، مستضعف و مخصوصاً جهان اسلام و کشورهاي اسلامی، از آموزه‌هاي الهی انقلاب اسلامی بهره جسته و به سلطه دیکتاتورها، امپریالیسم و استکبار پایان دهند. لذا نظام اسلامی، از آغاز پیروزي انقلاب اسلامی، اساس و پایه صدور انقلاب خود را به این اصل استوار ساخته بود که با الگوسازي و آموزش و تبلیغ بدون دخالت در امور داخلی سایر کشورها و جوامع، زمینه خودجوش خیزش و حرکت ملت‌هاي مسلمان را فراهم آورد، از این‌رو بسیاري از ملت‌هاي مسلمان با الگوگیري از این انقلاب متناسب با شرایط جوامع خود نسبت به بهره‌گیري از مولفه‌هاي بکار گرفته شده در آن پرداختند. رهبري قیام‌ها توسط علماي دینی و نقش تعیین کننده نهادهاي مذهبی در جامعه از جمله مسائلی است که تا پیش از انقلاب ایران از جایگاه پر رنگی در جوامع اسلامی برخوردار نبود؛ ولیکن پس از موفقیت رهبري امام خمینی در ایران بود که رهبري دینی بار دیگر جایگاه خود را در جوامع اسلامی پیدا کرد. این انقلاب، کشورها و ملت‌های فراوانی را تحت تأثیر قرارداد و این تأثیرات که در قالب الگوسازی انقلاب اسلامی ظهور و بروز یافت، فرصت¬های جدیدی را پیش¬روی جنبش‌ها و جریان‌های مبارزه برای آزادیخواهی و استقلال قرار داد. انقلاب اسلامی دگرگونی بزرگی در عرصه مفاهیم سیاسی و مباحث نظری ایجاد کرد و سبب شد ظرفیت¬های جدیدی در نظام بین¬الملل با الهام از آموزه¬های دینی ایجاد شود و تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر ملل آزادیخواه جهان دارای ابعاد و جنبه¬های گوناگونی است که بخشی از آن را می¬توان در قالب گرایش¬های ایدئولوژی و فکری به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در ایران تبیین کرد. از سوي دیگر تأثیر سرایتی ناشی از انقلاب اسلامی ایران به افزایش انتظارات ملت‌هاي منطقه از حکومت¬هایشان منجر شد؛ بعد از انقلاب و برپایی نظام جمهوري اسلامی براساس خواست مردم بسیاري از ملت‌ها با مزایاي شیوه زندگی بهتر آشنا شدند و انقلاب اسلامی برخلاف سایر حرکت‌هاي مسلمانان علاوه بر جنبه سلبی که به شکل سرنگونی حکومت طاغوت نمود پیدا کرد؛ در جنبه ایجابی با ارائه الگوي مردم¬سالاري دینی توانست قدرت اسلام را در اداره جامعه به اثبات برساند. به نظر مي¬رسد که جنبش¬هاي بيداري اسلامي کشورهاي منطقه توانسته¬اند بواسطه ايدئولوژي اسلامي انقلاب ايران که خصلتي فراملي دارد و زبان مشترك ارتباط با کشورهاي مسلمان است، و نيز حضور معنويت در سياست که به وسيله انقلاب اسلامي وارد ادبيات سياسي شد به مقتضاي شرايط جديدي که در آن به سر مي¬برند، بازخواني جديدي داشته باشند و همان راه و ابزارهاي مورد استفاده در انقلاب ايران را بومي کرده و مجدداً تکرار کنند. اين همان قدرت نرم انقلاب ايران است که آرمان‌ها و اهداف آن بدون حضور فيزیکی در اين انقلاب¬ها به وسيله انقلابيون اين کشورها بکار گرفته مي¬شوند.

چکیده

مقاله حاضر با هدف بررسی تاثیر انقلاب اسلامی بر بیداری کشورهای منطقه می‌باشد. هرچند باید بیان نمود که میزان تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان و یکنواخت نبوده، بلکه باتوجه به اوضاع خاص هر منطقه و نیز قرابت‌های فکری، فرهنگی و جغرافیایی، درجه تاثیر آن متفاوت بوده است. هر اندازه که ملت ایران در نیل به اهداف انقلابی خود با ملت‌های دیگر وجه اشتراک داشته‌اند، به همان نسبت تاثیرپذیری از این انقلاب بیشتر بوده است. باتوجه به مطالب مذکور، سوالی که در این مقاله می‌توان بیان نمود این است که انقلاب اسلامي ايران چه تاثيري در بيداري اسلامي کشور‌های منطقه گذاشته است؟ که به روش توصیفی و تحلیلی این فرضیه را که انقلاب اسلامی ایران با داشتن ویژگی‌هایی از قبیل معنويت-گرايي در سياست، مخالفت با رژیم‌های دیکتاتور و غیراسلامی، بازتوليد فرهنگ مقاومت و روحيه شهادت‌طلبي، عدالت‌گرايي، تأکید بر وحدت، مردم‌گرایی، گسترش اسلام سیاسی و مواردی از قبیل باعث تاثیرگذاری بر کشور‌های منطقه گردید را مورد ارزیابی قرار می‌دهد. بطورکلی می‌توان بیان نمود که این انقلاب، کشورها و ملت‌های فراوانی را تحت تأثیر قرار داد و این تأثیرات که در قالب الگوسازی انقلاب اسلامی ظهور و بروز یافت، فرصت‌های جدیدی را پیش‌روی جنبش‌ها و جریان‌های مبارزه برای آزادی‌خواهی و استقلال قرار داد. انقلاب اسلامی تغییراتی در عرصه مفاهیم سیاسی و مباحث نظری ایجاد کرد و سبب شد ظرفیت‌های جدیدی در نظام بین‌الملل با الهام از آموزه‌های دینی ایجاد شود.