تأثیر امنیت زیستمحیطی بر تحکیم صلح پایدار در سده بیستویکم: موانع و چالشها
منابع و ماخذ
فارسی:
1- احمدپور، فتاح (1380)، مجموعه قوانین و مقررات بنیادین نظام بینالمللی، تهران: انتشارت قدیس.
2- بروس، راست و هاروی، استار (1381)، سیاست جهانی، محدودیت¬ها و فرصت¬های انتخاب، ترجمه: علی امیدی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
3- تریف، تری و همکاران (1381)، رویکرد زیستمحیطی، مراحل بنیادین اندیشه در مطالعات امنیت ملی، گردآوری و تدوین: اصغر افتخاری، چ 1، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
4- دالبی، سایمون (1392)، گفتار: دگرگونی محیطزیست، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: انتشارات امیر کبیر.
5- دفتر نخست وزیری بریتانیا (1389)، استراتژی امنیت ملی بریتانیا، ترجمه: محمد جمشیدی، چ 1، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
6- ذوقی بارانی، کاظم و عین شاهی میرزا، محمد (1394)، «راهبردهای بهبود چالشهای امنیت زیستمحیطی»، نشریه آفاق امنیت، ش 27.
7- رابینسون، مری (1388)، «تغییرات جوی و نقض حقوق بشر»، مجله سیاحت غرب، ش 70.
8- رنجبر، محسن (1389)، «اهمیت توجه به امنیت اقتصادی در سیاستگذاری¬های اقتصادی کشور»، اطلاعات سیاسی-اقتصادی، ش 274-273.
9- روحی، فرشاد (1387)، «امنیت نظام بینالملل در پرتو تغییرات آب و هوایی»، فصلنامه سیاست خارجی، س 22، ش 3.
10- رئیسی، لیلا (1387)، «رابطه حفاظت از محیطزیست با صلح وتوسعه پایدار»، فصلنامه ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه شهرکرد)، ش 11-10.
11- علیزاده، عمران و پیشگاهی¬فر، زهرا (1390)، «امنیت زیستمحیطی و تحول مفهوم امنیت در قرن 21»، فصلنامه مطالعات برنامه¬ریزی سکونتگاه¬های انسانی، ش 14.
12- کانی، پک (1381)، صلح پایدار، نقش سازمان ملل متحد و سازمان¬های منطقهای در پیشگیری از جنگ، ترجمه: سهیلا ناصری، تهران: انتشارات وزارت امورخارجه.
13- کاویانی¬راد، مراد (1390)، «امنیت محیطزیستی از منظر ژئوپلتیک»، فصلنامه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی، ش 23.
14- کاویانی¬راد، مراد (1390)، «پردازش مفهوم امنیت زیستمحیطی، رابطه امنیت و اکولوژی»، مجله ژئوپلتیک، س 7، ش 23.
15- مصطفوی، سیده معصومه و قوام، سیدعبدالعلی (1393)، «تحول امنیت محیطزیست در حقوق بینالملل پس از جنگ سرد»، فصلنامه سازمان¬های بینالمللی، ش 8.
16- مصلی¬نژاد، عباس (1386)، «بررسی جنبه¬های مختلف زیستمحیطی با رویکرد انتقادی»، مجله محیط-شناسی، دوره 34، ش 46.
17- موسوی، سید فضل¬اله و میرمحمدی، معصومه سادات (1392)، «تغییرات جوی: تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی»، مجله حقوق بینالمللی، ش 49.
18- نوروزی، فیض¬اله و فولادی سپهر، سارا (1388)، «بررسی احساس امنیت اجتماعی زنان 29-15 ساله شهر تهران و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن»، فصلنامه راهبرد، س 18، ش 53.
19- هزارجریبی، جعفر (1390)، «احساس امنیت اجتماعی از منظر توسعه گردشگری»، مجله جغرافیا و برنامه¬ریزی محیطی، س 22، ش 42.
20- هیوود، اندرو (1397)، سیاست جهانی، ج 2، ترجمه: نصرت حجازی، تهران: انتشارات سمت.
21- یزدان فام، یزدان (1388)، «جهانی شدن امنیت و پلیس»، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش 44.
لاتین:
22- Barnett, J (1997). Evnvironmental Security: Now whar?, Seminar, Development of Insternational Relations, keele University, December 4.
23- Barnett, J (2003). “Security and Human Right for all”, Report of The Secret Change.Vol.13. No1.
24- Barnett, J and Adger, Neil (2007). Security and Climate Change, Political Geography 26.
25- Booth, K (1991). “Security and Emanicipation”, Rewiew of International Studies, Vol.17, p.319.
25- Brown, S (1989). Interited Geopolitics and Emergent Global Realities, in E.K. Hamilton (ed) American’s Global interests: A New Agenda, Newyork: w.w.Norton.
26- Bosnjakovic, Branko (2009). Special Session: Geopolitics of Climate Change, At: http://www.dubrovnik2011.sdewes.org/special.php 2012/3/12.
27- Dalby, S (2002). “Security and Ecology in The Age Globalization”, Environmental Change and Security Project Report, Vol.8, No.101:4.
28- Ghosh, N and Khan, S.E (2012). Situation Analysision Environmental Security Ecosystems for Life: A Bangladesh_India Initiative, International Union for Conservation of Natural Resources (IUCN).
29- Gleick, peter H (1991). Environment and Security: the Clear connection, Bulltetin of the Atomic Scientists.
30- Homer_Dixon, TF (1994). “Environmental Security and Violent Conflict: Evidence from Cases”, International Security, Vol.19, No.1, pp.39-40.
31- Intergovernmental Panel on Climate Change (IPCC), Climate Change 2007: Synthesis Report: Contribution of Working Groups I, III to The Fourth Assessment of The Intergovernmental Panel on Climate Change, Core Writing Team, Rajendra K. Pachuri and Andy Reisinger (ed), IPCC Gneva 2008. p.45.
32- Jarosz, Lucy (2004). “Political ecology as ethical Practice”, Political Geography, Vol.23. Issue7. p.932.
33- Sindico, Francesco (2007). Climate Change: A Secutity (council) Issue?, CCLR. Hein online. Carbon & Climate, Rev.29.
34- Shafers, Murphy.A (1998). The Terroitoria Strategics of IGOs: Implication for environment and Development, Global Government.
35- Starr, Joyce R (1991). “Water Wars”, Foreign Policy. No.82, 17-36.
36- Stephen, T (2010). International Court and Climate Change: Progression, Regression and Administration, in: Lyster, Rosemary (ed), Revelling in The Wilds of Climate Change Law, Australian Academic press, available at: https://papers.ssrn.com/sol3/papers.cfm?abstract_id=1487866
37- Zhang. D et al (2007). “Global Climate Change, War and African Civil Wars”, Proceedings of The National Academy of Sciences. Vol.107. No.38.
38- Zievogel, Ginal & Ericksen Polly J (2010). Adapting to Climate Change to Sustain Food Security, John Wiley & Sons. 2012/1/12.
39- www.foi.se/upload/projects/Africa/Fol_R__237_se.pdf 2012/1/23.
40- International Instute for Sustainable Development (IISD) (2001). livelihoods and Climate Change At: http://www.iisd.org/cristaltppl/document/livelihoods and Climate Change 2003/pdf. 2011/9/11
41- International Instute for Sustainable Development (IISD) (2001). livelihoods and Climate Change At:
http://www.iisd.org/cristaltppl/document/livelihoodsandClimateChange2003/pdf 2012/3/5.
متن کامل
مقدمه
با پایان یافتن رویارویی جنگ سرد در اواخر دهه 1980، مقولات زیستمحیطی در توجه دستورکار بینالمللی قرار گرفت (دالبی،1392: 399). از دید برخی پژوهشگران ظاهراً آشکار بود که مسئله نابودی جنگل¬های بارانی استوایی، تنش¬های آبی، خشکسالی، تغییرات وسیع اقلیمی، افزایش ناپایداری میزان منابع فسیلی و گرم شدن کره زمین و سوراخ شدن لایه اُزون، آنچنان حائز اهمیت است که دولت¬های سراسر جهان، باید این مهم را بعنوان یک مسئله امنیتی ، به آن دلیل، که تهدیدی بالقوه و مستعد برای فعال کردن گسل¬ها و تعارضات اجتماعی و سیاسی در خود دارند، مطمح¬نظر قرار دهند. گرچه در دهه 1970 برخی نویسندگان به گمانه¬زنی درباره محیط¬زیست بعنوان مسئله امنیتی پرداخته بودند؛ تنها در اواخر دهه1980 بود که چنین تفکری شروع به شکل بخشیدن به اغلب بحث¬های سیاستگذارانه، هشدارهای رسانه¬ای و سپس تحقیقات علمی نمود. از آن زمان، بحث و جدل درباره «امنیت زیستمحیطی» همواره مطرح است (Dalby, 2002). در این فضا امنیت زیستمحیطی مهمترین چالش در مقابل جامعه جهانی خواهان صلح پایدار قرار گرفته است، چراکه امنیت بینالملل در فضای پساجنگ سرد با یک تغییر پارادایم از امنیت استراتژیک_نظامی به امنیت بشری شیفت کرده و امنیت زیستمحیطی یکی از مهمترین متغیرها در تابع امنیت بینالمللی چارچوب¬بندی می¬گردد.
طی چند دهه اخیر گزاره¬هایی همانند کشمکش بر سر منابع طبیعی، کمبود و ندرت آن، گرمایش جهانی و تغییرات جوی و نگرانی از پیامدهای اجتماعی_سیاسی کلان و گسترده آن کانون ادبیات سیاسی و امنیتی جهانی را هدف قرار داده است. براساس بررسی هیأت بینالمللی تغییرات جوی (IPCC) تا سال 2100 میانگین افزایش دمای کره زمین از 1/1 درجه سانتیگراد تا 6/6 درجه سانتیگراد افزایش و احتمال دارد، سطح آب دریاها تا یک متر افزایش پیدا کرده و در نهایت منجر به سیل¬ها و خشکسالی¬های شدید و طولانی¬مدت شود (IPCC, 2007: 45-46). که اثرات گسترده بر ساختار سیاسی و امنیتی دولت¬های ملی و در یک سطح وسیع جهانی، باعث فعال شدن گسل¬های بحرانیِ تعارضات و ناآرامی، که تهدید کننده صلح و امنیت بینالمللی است، منجر گردد. طی چند دهه اخیر، در نتیجه فزایندگی مداخلات بهره¬کشانه انسان از بنیادهای زیستی، مسائلی همانند گرمایش جهانی و فروسایی محیطی روندی شتابان یافته بگونه-ای که امنیت آینده بشر را در هاله¬ای از ابهام قرار داده است (کاویانی¬راد، 1390: 86).
بی¬تردید، در عصر کنونی دغدغه اصلی بشر، ایجاد و ارتقاء صلح جهانی و در این بستر، رسیدن به حد اعلای توسعه اقتصادی می¬باشد که در این راستا مفروض پژوهش آن خواهد بود که، بدون مفهومپردازی موشکافانه از جایگاه امنیت در قرن بیست¬ویکم، که امنیت زیستمحیطی، مهمترین چالش آن به دلیل ماهیت سیال و بی¬سرو صدای تبعات¬اش بر آحاد بشر، اصلی¬ترین و عمده¬ترین حوزه مطالعات امنیت بینالمللی تلقی می¬گردد، میسر نمی¬باشد. چگونه امنیت زیستمحیطی میتواند صلح پایدار در سده بیستویکم را تحکیم بخشد؟ و در جواب فرضیه و ادعای این پژوهش آن خواهد بود که؛ امنیت زیستمحیطی با کنترل و ساماندهی تهدیدات انسانی، اجتماعی و اقتصادی، بی¬نظمی سیستمی در نظام بینالملل را کاهش داده که خود منجر به وضعیت صلح پایدار در سیستم بینالمللی خواهد گردید. در این راستا هدف اصلی پژوهش موردنظر آن خواهد بود که ضمن تبیین جایگاه امنیت زیستمحیطی بر ارتقاء صلح و ثبات بینالمللی، نسبت به ارائه راهکار عملیاتی به منظور فائق آمدن بر مشکلات عدیده زیستمحیطی که بستر فعال شدن تعارضات سیاسی و اجتماعی در سطوح ملی و جهانی را داراست، همت گمارد.
1- پیشینه پژوهش
تبیین اهمیت و جایگاه امنیت زیستمحیطی بر ارتقاء صلح و ثبات بینالمللی، دغدغه¬ای است که مدنظر این پژوهش قرار گرفته و در این راستا برخی آثار موجود در این زمینه به شرح ذیل ارائه و مورد ارزیابی قرار می¬گیرد:
- مقاله «امنیت زیستمحیطی و تحول مفهوم امنیت در قرن 21»، نوشته عمران علیزاده و زهرا پیشگاهی-فر، به تحول و دگرگونی مقوله امنیت پس از جنگ سرد و تفاوت دیدگاه نسبت به امنیت زیستمحیطی در دوران کنونی و دوران نظام دوقطبی پرداخته و معتقد است، تخریب عوامل زیستمحیطی نتیجه نیروهای اقتصادی و اجتماعی غیرشخصی است و تهدیدات حاصله از آن به یک دولت دشمن و یا موجودیت سیاسی مستقل مربوط نمیشود و راه¬حل¬های مشارکتی را ایجاب می¬کند (علیزاده و پیشگاهی¬فر، 1390: 119-107).
- لیلا رئیسی در مقاله «رابطه حفاظت از محیط¬زیست با صلح و توسعه پایدار»، فرض خود را بر رابطه قوام¬بخش و غیرقابل اجتناب مابین حفاظت از محیط¬زیست و صلح و توسعه پایدار مفهومپردازی می¬کند و معتقد است توسعه پایدار و محیط¬زیست لازم و ملزوم یکدیگر بوده و هر دوی آنها از لوازم ضروری صلح پایدار تلقی می¬شوند (رئیسی، 1387: 134-109).
- سیدفضل¬اله موسوی و معصومه سادات میرمحمدی در مقاله «تغییرات جوی: تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی»، افزایش دمای زمین ناشی از تغییرات گسترده آب و هوایی، پایه¬های اصلی حیات بشری را بویژه در کشورهای درحال توسعه در معرض خطر قرار خواهد داد و این فرضیه را طرح می¬کنند که؛ تغییرات جوی باتوجه به پیامدهایی که در سطح داخلی و بینالمللی به دنبال دارد، تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی محسوب میشود (موسوی و میرمحمدی، 1392: 194-167).
- پیتر گلایک در مقاله «محیطزیست و امنیت: رابطه¬ای شفاف» معتقد است که تهدیدات زیستمحیطی به امنیت واقعی قابل تبدیل میباشند و البته توانایی بشر برای دستکاری محیط جهانی، موجب تنش بینالمللی خواهد گردید. وی معتقد است، نیازی به تعریف مجدد امنیت نیست، بلکه نیازمند درک بهتر ماهیت تهدیدات مشخص نسبت به امنیت، به خصوص رابطه بین محیطزیست و منابع و امور بینالمللی می¬باشیم (Gleick, 1991: 17-21).
- مقاله «جنگ¬های آب» نوشته جویس استار، امنیت آب را همانند امنیت نظامی مهم تلقی میکند، چراکه کمبود ذخایر آبی منطقه خاورمیانه را به سمت بحران سوق خواهد داد. او نتیجه میگیرد که واکنش ابداعی برخی از دولتهای غربی و حکومت¬های خاورمیانه میتواند بنیان صلح در منطقه را شکل دهد (Starr, 1991: 17-36).
مقالات و آثار مذکور بنابه علایق و گرایشات نویسندگان آن، به مقوله امنیت زیستمحیطی پرداخته¬اند. لیکن مفهومپردازی از امنیت زیستمحیطی بعنوان یک متغیر مهم و یکی از اصلی¬ترین موتور پیشران صلح و ثبات بینالمللی در قرن بیستویکم به دلیل تبعات گسترده و بعضاً نامحسوس آن، کاری بدیع است که آثار این حوزه توجه چندانی را بدان مبذول نداشته¬اند.
2- رویکرد نظری
چارچوب نظری در این تحقیق به منظور تحلیل نقش امنیت زیستمحیطی بر تحکیم صلح پایدار جهانی، مکتب انتقادی می¬باشد. در این راستا، ابتدا مفاهیم کلیدی ارزیابی و تبیین خواهند شد سپس، با کمک گرفتن از مکتب انتقادی به تحلیل مناسبات میان امنیت زیستمحیطی و نقش آن بر ارتقاء صلح جهانی پایدار مبادرت خواهیم ورزید. مکتب انتقادی از بانفوذترین مکاتب فکری قرن بیستم بوده است که از مشاجرات فکری بر سر تفکرات فلسفی و جامعه¬شناختی فیلسوفان شهیر قرن اخیر بین اندیشمندانی ظهور که در موسسه پژوهش¬های اجتماعی با هدف نیل به شناخت رهایی¬بخش گردهم آمده بودند. این موسسه در سال 1930 در نیویورک تأسیس شد و در واقع همان موسسه پژوهش¬های اجتماعی دانشگاه فرانکفورت بود که به دلایل سیاسی نتوانسته بود در آلمان هیتلری فعالیت کند. این موسسه (مکتب) در ابتدا برای پژوهش درباره عوامل ضعف و افول جنبش¬های کارگری ایجاد شده بود، اما به تدریج به نقد فرهنگ و شیوه فکر بورژوازی و فرآیند عقلانیت جامعه نو (ابزاری) روی آورد که در خود به نقد فلسفی سرمایه¬داری، علوم اثباتی و فرهنگ بورژوازی مبادرت ورزید (مصلی¬نژاد، 1387: 140). نظریه¬پردازان مکتب انتقادی معتقدند که در بعد امنیت زیستمحیطی، عقلانیت ابزاری حاکم بر سرمایه¬داری لگام گسیخته، با کالایی-سازی تمام ابعاد زندگی انسانی، موضوعاتی مانند گرم شدن کره زمین، فرسایش لایه اوزٌن و سایر مسائل زیستمحیطی را در زمره «تهدیدهای آینده بشریت» رقم زده و کشورها را با تهدیدهای مشترک جدیدی روبرو نموده است. تعیین هرگونه روند امنیت¬ساز براساس نشانه¬های تهدید شکل میگیرد. اگر نیروها یا عناصر تهدید کننده تغییر یابد، در آن شرایط روندهای جدیدی برای مقابله با تهدید ایجاد میشود. اولین نشانه تهدید امنیت زیستمحیطی را می¬توان در محدودیت استفاده از منابع دانست. در حال حاضر، در سطح جهان تغییراتی در ترکیب شیمیایی جو، تنوع ژنتیک گونه¬های ساکن در کره زمین و چرخه مواد شیمیایی حیاتی در اقیانوس¬ها و جو زیست کره، در حال وقوع بوده که هم از نظر ابعاد و هم از نظر آهنگ، بی¬سابقه¬اند. بنابراین نظریه¬پردازان مکتب انتقادی این موضوع را مورد پرسش قرار می¬دهند که امنیت¬سازی دارای اولویت¬های مختلفی است؛ بنابراین سلامتی و بقای جامعه انسانی چه جایگاهی دارد؟ این افراد نسبت به رشد سریع فعالیت¬های اقتصادی و بی¬توجهی سرمایه¬داری به روندهای زیستمحیطی ابراز نگرانی کرده¬اند. تهدیدهای ناشی از تولید فزاینده و توسعه سریع و همچنین منابع تجدیدناپذیر و منازعات منطقهای، از تهدیدهای اصلی در این زمینه به شمار می¬روند. بحران هویت اجتماعی ناشی از پناهندگی، مهاجرت و حاشیه¬نشینی که دلیل عمده آن را در دهه¬های اخیر می¬توان تخریب محیطزیست نسبت داد، موج جدید از نگرانی¬ها نسبت به دستیابی به امنیت پایدار جهانی را بوجود آورده است. نظریه¬پردازان مکتب انتقادی تلاش دارند، معناسازی جدیدی برای موضوعات امنیتی شکل بدهند. آنان درصدد هستند تهدیدهای مشترک جدید را برجسته و زمینه¬های همکاری متقابل را برای نیل به ایجاد امنیت فراگیر (با هدف رهایی واقعی بشر) ایجاد نمایند (مصلی¬نژاد، 1387: 147).
3- امنیت زیستمحیطی
امنیت همواره در مقابل رخ¬نمایی تهدید ، مفهومپردازی میگردد. امنیت از اساسی¬ترین نیازها و خواست-های ابنای بشر در زندگی (یزدان¬فام، 1388: 124)، پدیده¬ای چندبعدی است و مطالعه آن در یک جامعه از جهات و ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برخوردار می¬باشد (نوروزی و فولادی سپهر، 1388: 130). امنیت به مفهوم رهایی از ترس و خطر و احساس دوری از هرگونه تهدید، یکی از نیازهای اصلی و اساسی انسان¬ها از آغاز زندگی بوده است. امنیت به این معنا، پیوند عمیقی با ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه پیدا میکند (هزار جریبی، 1390: 129). و ایجاد آن بعنوان یکی از نیازهای فطری بشر، همواره مهمترین فلسفه وجودی دولت¬ها را مشخص میکند. «معروف است که بعد از نان و قبل از آزادی، مهمترین نیاز بشر امنیت است» (رنجبر، 1389: 224). شایان توجه است که امنیت وضعیتی است که در آن ارزش¬هایی که از دید تصمیم¬سازان برای بقا و بهتر زیستن جامعه حیاتی، تلقی شود (ذوقی بارانی و عین شاهی میرزا، 1394: 203). مفهوم امنیت مصادیق خود را از گفتمان¬های گوناگون می¬جوید؛ از این¬رو پیوسته مشمول بی¬ثباتی و سیالیت شکلی و ماهوی می¬باشد. از چنین منظری گفتمان¬های امنیتی هر جامعه از درون داده¬های تحمیل شده از محیط داخلی و خارجی تأثیر می¬پذیرند؛ ضمن آنکه با بروز متغیرهای نو، امنیت نیاز به باز تعریف داشته و حوزه¬های متنوعی از امنیت سیاسی ، امنیت اقتصادی ، امنیت اجتماعی و امنیت زیستمحیطی را شامل میشود.
از اوایل دهه 1980 توجهات به سمت جنبه¬های غیرنظامی امنیت کشیده شد و این مفهوم به تدریج ابعاد زیستمحیطی امنیت از جمله کیفیت زندگی را شامل گردید. با فروپاشی شوروی و ظهور نظام نوین ژئوپلتیک، مباحث و حوزه¬های نوینی از امنیت بطور چشمگیری گسترش پیدا کرد (مصطفوی و قوام، 1393: 147). در این میان نفی نظامیگری، بخشی از دستورکار امنیت جهانی شد و طیف گسترده¬ای از تهدیدات علیه صلح بویژه تهدیدات محیطزیستی، بهره¬کشی از طبیعت و آلودگی منابع زیستی مطرح گردیدند (کاویانی راد،1390: 87). میانه دهه1990شاهد یک تحول مفهومی از امنیت دولت¬محور به ناامنی بشری بود. امروزه مرزهای یک دولت ممکن است ایمن باشند، اما شهروندان آن از اثرات تخریب محیطزیستی در فراتر از مرزها و در گوشه¬ای از عالم با فرسنگ¬ها فاصله به دلیل جهانی شدن آسیب¬های زیستمحیطی، ایمن نباشند و زیست اجتماعی، سیاسی و اقتصادی¬شان دچار اخلال و یا فلج گردد که میتواند به بی¬ثباتی در سطح دولتی منجر گردد. به عبارتی تهدیدات زیستمحیطی، از خصلت سیاسی دولت ملی مرززدایی میکند. یک بررسی جامع از امنیت زیست¬محیطی نشان می¬دهد که:
«محیطزیست مهمترین مسئله فراملی است و امنیت آن یک بعد مهم از صلح، امنیت ملی و حقوق بشر است که در قرن بیستویکم به چالش¬برانگیزترین مسئله زیست اجتماعی و سیاسی بشر بدل گشته است (Ghosh & Khan, 2012: 39).
طرح مفهوم امنیت زیستمحیطی در محیط نظری متأثر از تحولات شتابان اقتصادی و سیاسی کلان در سطح نظام بینالملل پس از فروپاشی نظام دوقطبی در میان کنشگران و بازیگران سیاسی، ناظر بر اهمیت جهانی محیطزیست در مناسبات قدرت، توسعه و امنیت واحدهای سیاسی می¬باشد.
..........................................................
نمودار 1) الگوی تأثیر تخریب محیطزیست بر تشدید ناآرامی و معضلات امنیتی (نگارنده)
بر این اساس، امنیت زیستمحیطی، کمینه¬سازی فعالانه تهدیدات انسان پایه ، باتوجه به تمامیت کارکردی زیست کره¬ای اتلقی میشود که در پیوند با مولفه¬های انسانی قرار میگیرد (Barnett, 1997: 16). بر همین اساس بنظر می¬رسد که امنیت زیستمحیطی، حوزه نوینی از مطالعات امنیتی است که به دلیل تحولات ناگوار ناشی از پویش انسانی و پیامدهای گسترده آن، ادبیات مطالعاتی آن بطور فزاینده¬ای درحال گسترش است.
4- امنیت زیستمحیطی در عصر جهانی شدن
فرآیند جهانی شدن ابعاد و وجوه مختلفی را شامل میگردد. همانگونه که از شکل ذیل قابل فهم است مرززدایی، سرزمین¬زدایی و فشردگی زمان و مکان گواه از سیالیت بالای مسائل و موضوعات جهانی دارد.
......................................................
نمودار 2) مشخصههای جهانی شدن (نگارنده)
جهان امروز در مسائل زیستمحیطی نیاز به همگرایی واقعی دارد. مرزهای سیاسی امروزی نمیتواند مانع ورود و تهاجم بحران¬های محیطزیستی از یک سرزمین به سرزمین دیگر شود و دولتهای ملی برخوردار از حاکمیت بر سرزمین¬شان را به بازیگرانی ناتوان بدل نموده است. جهانی شدن دیگر محدود به حوزه اقتصادی و ارتباطی نیست، بلکه در یک معنای وسیع، تمام فعل و انفعالات و کنش¬های رخ داده بر سطح کره زمین، کروی شده و دیگر محصور در یک محدوده سیاسی مشخص با تقسیم¬بندی در مرزهای ملی نیست و تغییرات مخرب محیطزیستی نظیر جنگل¬زدایی در آمازون یا آب شدن یخ¬های قطبی در جنوبگان، برای تمامی کشورها حائز اهمیت می¬باشد، چراکه دولت¬ها بازیگران منفرد و مجزا در تحولات بیرونی جهانی نخواهند بود؛ بلکه اجزایی متصل در یک سیستم واحد زیستمحیطی جهانی، به کنشگری خواهند پرداخت. برطبق فرضیه گایا، درک بهتر از زمین زمانی حاصل میشود که آن را همانند موجودی زنده تصور کنیم که کلیه جانداران، گیاهان و انسان¬ها در یک منظومه زیستی با یکدیگر در تعامل¬اند و برهم اثر می¬گذارند (هیوود، 1397: 128). در این راستا هرگونه اخلال در سیستم زیستمحیطی جهانی در عصر جهان شدن، به سرعت باعث واکنش خودکار و تأثیرگذار بر زیست اجتماعی_سیاسی بشر خواهد شد.
4- تهدیدات زیستمحیطی
امنیت یک تابع همگن از تحولات و عناصر شکل دهنده تهدید است و با تغییر در مولفه¬های تهدیدزا به همان نسبت، فرآیند امنیت¬ساز نیز دچار تغییر میگردد. تهدیدات زیستمحیطی افراد و حکومت¬ها را متوجه این امر می¬نماید که بایستی به تدریج هزینه خدماتی که روزی محیطزیست به رایگان در اختیار آنان قرار می¬داد را، پرداخت کنند (مصلی¬نژاد، 1387: 141). بسیاری از نظریه¬پردازان مکتب انتقادی همانند «دیکسون» و «کن بوث» به ضرورت¬های زیستمحیطی برای مقابله با تهدیدات جهانی و منطقهای اشاره دارند (Homer & Dixon, 1994 ; Booth, 1991). نظریه¬پردازان انتقادی بر این باورند که می¬توان زمینه¬های تعادل تولید و بهره¬برداری از محیطزیست را از طریق کنترل مصرف و روندهای پردازش کالای اقتصادی کنترل کرد. اگر فضا برای تولید محیا نباشد، نه تنها مصرف وجود نخواهد داشت، بلکه زمینه برای بقاء نیز از بین خواهد رفت. زیرا دی اکسید کربن حاصل از سوزاندن سوخت¬های فسیلی و از بین رفتن جنگل¬ها و تشدید اثر گلخانه¬ای که نتیجه آن افزایش میانگین دمای سالانه کره زمین خواهد بود، باعث تغییر الگوهای بارندگی و خشکسالی خواهد گردید. تغییرات زیستمحیطی میتواند تهدیدات امنیتی را بازسازی نماید. شرایط آب و هوایی در برخی از دوران¬های خاص میتواند فاجعه¬آفرین باشد.
هم اکنون بحران¬ها با فجایع انسانی پیوند یافته¬اند و در هم تنیده گردیده¬اند. برای نمونه انحراف جریان «گلف استریم» ، آب و هوای اروپای غربی را دستخوش تغییر خواهد ساخت و دمای آن را به مراتب پایین-تر از امروز خواهد رساند. با گرم¬تر شدن آب و هوا، یخ¬های قطبی، سطح آب دریاها بالاتر خواهد رفت. در حال حاضر، سطح آب اقیانوس¬ها هر ده سال به اندازه یک اینچ بالا می¬آید که همین هم برای فرسایش جدی خاک در امتداد بخش اعظم سواحل ایالات متحده کافی می¬باشد. طبق برآوردها تا سال2050 سطح آب¬های آزاد، یک تا چهار فوت بالاتر خواهد رفت. کنوانسیون بینالمللی محیطزیست، هشدار می¬دهد که اصلی¬ترین شاخص تهدید کننده فراگیر جامعه جهانی را «گازهای گلخانه¬ای» شکل داده¬اند. این مجموعه-ها در شرایطی قرار دارند که قادر خواهند بود تا بر روند زندگی و شاخص¬های زیستی تمامی شهروندان تأثیر برجای گذارد. مطالعات انجام شده نشان می¬دهد که اثر گلخانه¬ای پیوند عمیقی با حفره فاجعه¬آفرینی دارد که در لایه اوزون ایجاد شده است، که خود محصول استفاده از گازهای «کلروفلرو کربن» می¬باشد. افزایش پرتوهای فرابنفش در نتیجه لطمه دیدن این لایه محافظ، موجب افزایش موارد ابتلا به سرطان پوست و صدمه دیدن به چشم¬ها (و در یک معنا به خطر افتادن امنیت انسانی بشر) گردیده است. جدای از این، ممکن است تأثیرات ناشناخته¬ای بر زندگی گیاهی و حیوانی گذارده و سیستم¬های ایمنی بسیاری از این گونه¬ها را تحت تاثیر قرار دهد (Brown, 1989).
طی یکصد سال اخیر توسعه فناوری، گسترش ابزارهای صنعتی، رشد فزاینده جمعیت به همراه تلاش گسترده برای تأمین نیازمندی¬های رو به فزونی آن، فرسایش و نابودی محیطزیستی را در قالب تخریب و آلودگی عناصر و سازندگان زیست کره به دنبال داشته که نتیجه آن در شکل بحران و ناامنی جهانی بازنمود گشته است. داده¬ها و یافته¬های موجود، گواه بر فزایندگی دامنه فروسایی در اشکال تغییرات آب و هوایی، بالا آمدن سطح دریاها، آلودگی جوی، فرسایش خاک، تهدید تنوع گونه¬ها، آلودگی پهنه¬های آبی، نابودی زیستگاه¬های گیاهی و جانوری و صدها مسئله دیگر، تخریب محیطزیست را باتوجه به ابعاد امنیتی و کروی آن در متن تهدیدات غیرسنتی یا نوپدید طبقه¬بندی میکند .(www.seafriendsAnthon.org) بگونه¬ای که محیطزیست را به مهمترین مسئله امنیت ملی در سده بیستویکم بدل میکند (تریف، 1381: 374).
5- صلح پایدار
صلح يكي از مهمترین و آرماني¬ترين خواسته¬هاي بشر بوده است كه عليرغم تلاش¬هاي فزاینده صورت گرفته، اين خواسته بحق، بطور كامل تحقق نيافته است. همواره در نقاط مختلفی در سطح جهان درگيري-هايي به بهانه¬هاي گوناگون سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ... در جريان بوده است. در بسياري از موارد به دنبال تلاش¬هاي فراوان سیاسی_دیپلماتیک صلح برقرار گرديده است، ليكن اين صلح موقتي بوده و پس از گذشت مدتي درگيري¬هايي در همان قالب¬هاي قبلي يا به اشكال و با بهانه¬هاي جديد بازتولید گرديده است. لذا غلط نخواهد بود اگر گفته شود كه تاكنون جهان شاهد يك صلح پايدار در سراسر عمر خود نبوده و اين خواسته ديرينه بشر هنوز در حد يك آرمان بيشتر نمي¬باشد.
درگيري¬ها و منازعات، علل و عوامل گوناگوني دارد، از جمله مهمترين اين علل و عوامل می¬توان به: فقر، سوء تغذيه، كم¬سوادي، عدم بهداشت و سلامت جسمي و رواني و ... در گروه¬هاي وسيعي از جمعيت جهان، ناديده گرفتن مشكلات جمعيتي و محيط¬زيستی که باعث بروز تهديدهاي جدي عليه صلح و امنيت جهاني گرديده است، اشاره نمود. در حال حاضر همه بر اين نكته اتفاق¬نظر دارند كه علت اصلي درگيري-ها برآورده نشدن سيستماتيك نيازهاي بشري است. در كشورهاي توسعه يافته از آنجا كه اكثر مردم از رفاه مناسبي برخوردار مي¬باشند، به جهت كمبود منابع و فقر اقتصادي تهديد چنداني عليه صلح و امنيت طرح نمیگردد. درحاليكه در كشورهاي جنوب كه بيش از سه چهارم جمعيت جهان را شامل می¬شوند، اكثر مردم فقير با مشكلات معيشتي و اقتصادي جدي دست به گريبان هستند، كه خود اين موارد از تهديدات جدي عليه صلح و امنيت چه در بعد ملي و چه در بعد بين¬المللي مفهومپردازی می¬گردد (رئیسی، 1387: 112).
در طول پنجاه سال آينده جمعيت جهان به 9 ميليارد افزایش می¬یابد كه بيشتر اين افزايش، در جنوب رخ خواهد داد. پیش¬بینی میشود بازده اقتصادي جهان در طول همين مدت پنج برابر شود. فشار مشترك اين دو روند بر منابع جهان ويرانگر خواهد بود. در حال حاضر ما هر ساله 10 ميليون هكتار جنگل از دست مي¬دهيم و 6 ميليون هكتار زمين قابل كشت هر ساله توسط باد از بين مي¬روند. برخي منابع غيرقابل تجديد براي هميشه از بين خواهد رفت و بعضي منابع قابل تجديد مانند آب آشاميدني بطور خطرناكي تحدید می¬گردند. همانطور كه بانك جهاني هشدار می¬دهد، فرسايش خاك و بيابان¬زایی، تمام جمعيت يك منطقه را وادار خواهد كرد كه از مناطقي كه امروز در آن سکونت دارند مهاجرت بنمایند (كاني پك، 1381: 63). نكته مهم ديگري كه نبايد فراموش گردد، دامنه و گستره صلح و امنيت بين-المللي است. رفاه انساني، چه به صورت فردي و چه به صورت جمعي ممكن است به طرق گوناگون كه ربطي به توانمندی¬هاي نظامي نداشته باشد، مورد تهديد واقع شود. بدون ترديد، این تصور غلطی است که با تنش¬زدايي در قلمرو روابط نظامي و سياسي جهان، صلح و امنيت پايدار برقرار خواهد گرديد. چراكه صلح و امنيت واقعي و پايدار در يك جامعه بشري نتيجه منطقي تعامل و تعادل در تمام ابعاد مختلف زندگي بشري است. ابعاد سياسي، فرهنگي، اجتماعي اقتصادي و زيست¬محيطي زندگي بشر بايد با يك ديگر در تعامل و تعادل قرار گیرند تا در آن جامعه توسعه پايدار و در نتيجه صلح پايدار، تحکیم گردد (کانی پک، 1381: 114). صلح پایدار در قرن بیستویکم تبدیل به مقوله چند ساحتی و چندبعدی گشته است که تک تک متغیرهای سازنده شاکله زندگی بشری ، میتواند ظرفیت بالقوه¬ای برای تبدیل شدن به تهدیدی بالفعل بر حیات بشری به ارمغان داشته باشد.
6- پیامدهای امنیتی تخریب محیطزیست
1-6- پیامدهای امنیتی گرمایش جهان
«در دنياي جهاني شده امروز، تغييرات آب و هوايي، روندهاي جمعيتي، امنيت غذايي، تأمين انرژی، استفاده از آب، زمين و زيست بوم، سرشتي هم¬افزا و متعامل يافته¬اند» (Bosnjakovich, 2009). در سال¬هاي اخير، تغييرات آب و هوایي بعنوان اصلي¬ترين چالش توسعه، پيامدهاي جدي براي صلح و امنيت بين¬المللي به دنبال داشته است. «در راهبرد امنيت ملي بريتانيا، تغييرات آب و هوايي به صورت بالقوه بزرگترين چالش ثبات و امنيت جهاني و به تبع آن، امنيت ملي دانسته شده است» (دفتر نخست وزیری بریتانیا، 1389: 31).
گرمايش جهاني را عمدتاً به برآيند دگرگوني¬هاي طبيعي و پويش¬هاي انساني نسبت می¬دهند. پويش¬هاي انساني باعث توليد گازهاي گلخانه¬اي همچون دي اكسيد كربن، بخار آب و متان مي¬شود و اين گازها با نگهداشت حرارت مانع از خروج انرژي گرمايي دريافتي از خورشيد مي¬گردند كه نتيجه آن، افزايش دماي زمين است. پيامدهاي گرمايش زمين در قالب ذوب يخچال¬هاي طبيعي در قطب¬هاي زمين و تهديد منابع آب شيرين و بالا آمدن سطح آب درياها، تغيير در الگوهاي بارش، توسعه بيابان در مناطق گرمسيري، تغيير در شدت و تناوب پيشامدهاي اقليمي ، اسيدي شدن اقيانوس¬ها، نابودي گونه¬ها به ويژه در اقيانوس-ها و درياها و ... جلوه میکند. اين دگرگوني¬ها خود زمينه¬اي براي تهديد امنيت افراد و واحدهاي سياسي است كه از آن ميان مي¬توان به تهديد سازه¬ها و ساكنان كرانه¬هاي آبي، رويداد سيل يا خشكسالي به ويژه در مناطقي با پوشش جنگلي تخريب شده، تهديد امنيت غذايي برخاسته از كمبود مواد خوراكي به دليل خشكسالي، افزايش توفان¬ها وگردبادهاي سهمگين، گسترش بيماري¬هاي عفوني و احتمال وقوع جنگ و كشمكش بر سر دسترسي به منابع غذايي و آب اشاره كرد.
به همین دلیل در سال¬های اخير، تغييرات آب و هوايي بعنوان چالش اصلي توسعه و متعارض با صلح و امنيت بين¬المللي مورد توجه واقع گشته است، زيرا تغيير آب و هوا مي¬تواند امنيت غذايي را با چالش جدي مواجه كند. بر اين اساس، جلوگيري از پيامدهاي منفي تغييرات آب و هوايي و تطبيق نظام¬هاي غذايي با امنيت غذايي براي اقشار فقير و آسيب¬پذير توجهي فراتر از توليد صرف محصولات كشاورزي ایجاب میکند (Ziervogel, 2010: 233). اگر روند تغییرات اقلیمی به صورت کنونی تداوم یابد، كليه زيست بوم¬هايِ زيست كره متأثر خواهند گردید و الگوهاي مختلف اقتصادي و معيشتي كه طي سده¬ها در همراهي با نظام توليدات غذايي، سازمان یافته بودند دگرگون مي¬شوند و ساختار سامان جوامع دچار آشفتگي خواهد شد. احتمالاً اين تأثيرات مستقيم بيشتر آن دسته از كشورهايي را متأثر مي¬كند كه در برخورد با آن كمترين توانايي را داشته و موجب مي¬شود که آن كشورها از نظر مصائب انساني و بروز بي-ثباتي، ورشكستگي دولت يا منازعه در سطح بالاترين احتمال جای گیرند (دفتر نخست وزیری بریتانیا، 1389: 31). پژوهش درباره امنیت زیستمحیطی عمدتاً ناظر بر تبيين رابطه علي بين تغييرات زيست-محيطي، تخريب محيط¬زيست و كشمكش¬هاي خشونت¬آميز در شكل جنگ¬هاي تمام عيار و درگيري با شدت كمتر متمركز بوده است كه تغييرات آب و هوايي و پيامدهاي امنيتي آن نيز در اين حوزه قابليت بررسي دارند (http://www.foi.se).
2-6- تغییرات اقلیمی و امنیت بشری
مخاطرات طبیعی آنگاه که با فقر همراه شوند بعنوان تهدیدی فزاینده، آسیب¬پذیری مضاعفی را متحمل خواهند شد که در ردیف یکی از بزرگترین تهدیدات توسعه قرار میگیرد. «پیش¬بینی میشود که تا سال2080 افزون بر 600 میلیون نفر در مناطقی که هم اکنون بی¬ثباتی غذایی را تجربه می¬کنند، دچار سوء تغذیه شوند. افزون بر 400 میلیون نفر در مناطقی که از زیرساخت¬های بهداشتی برخوردار نیستند، دچار خطر ابتلا به مالاریا خواهند شد، 8/1 میلیارد نفر که با کمبود آب مواجه¬اند از بی¬آبی رنج خواهند برد» (Jorosz, 2004: 923). کشورهای درحال توسعه که عموماً آسیب¬پذیری و تهدیدات بیشتری نسبت به تغییرات اقلیمی دارند، ناامنی انسانی بیشتری را تجربه خواهند کرد. در این میان تغییر اقلیم بر گروه¬های آسیب¬پذیر به خاطر آسیب¬پذیری ذاتی، فشار فزاینده¬تری خواهد داشت و افراد نسبت به امنیت انسانی خود اطمینان نخواهند داشت (کاویانی¬راد، 1390: 92).
...............................................
نمودار 3) تخریب محیطزیست و تعییر اقلیم
منبع: (کاویانیراد،1390: 94)
كاهش و افزايش شديد دما، افزايش تأثيرات اجتماعي جوي و عدم كفايت مهاجرت¬هاي ناشي از تغييرات جوي و انتشار بي¬رويه دي اكسيد كربن، موجب مي¬شود كه كشورهاي صنعتي شده و در آينده، اقتصادهاي نوظهور پیشرفته¬ای نظير چين بعنوان ناقضان جديد حقوق بشر به شمار آیند. بنابراين به نظر مي¬رسد سازمان ملل متحد در آينده، بيشتر روي مسئله تأثير تغييرات جوي بر حقوق بشر تاکید خواهد نمود. اگرچه واقعيت اين است كه مردمي كه كمترين نقش را در شكل¬گيري اين اوضاع دارند، بيشترين بار را متحمل می¬شوند (رابینسون، 1388: 127). تغیيرات جوي به ويژه در مناطق فقير جهان، پيامدهاي منفي براي بهداشت جهاني به دنبال خواهد داشت. اين مناطق نه تنها براي بيماري¬هاي ناشي از اين تغييرات مستعد میباشند، بلكه كمبود غذا و منابع آب نيز احتمال بروز بيماري را افزايش خواهد داد. بنابراين تغييرات جوي به صورت مستقيم و غيرمستقيم روي بهداشت و سلامت جوامع تأثير می¬گذارد. نتايج حاصل از اين رويدادها دولت را وا می¬دارد هزينه بيشتري را صرف سلامت كنند. صرف¬نظر از تحميل اين هزينه-هاي گزاف، منابع درآمد اين كشورها نظير درآمدهاي حاصل از صنعت گردشگري نيز به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد (موسوی و میرمحمدی، 1392: 172). تغییرات جوی، منجر به افزایش تعداد دولتهای ضعیف و فقیر خواهد شد که از منظری دیگر، افزایش تعداد دولتهای ضعیف و درحال افول که می¬توانند پایگاه مناسبی برای تروریسم جهانی محسوب شود، به گسترش تروریسم کمک می¬کند. شرایط رو به زوال اقتصادی و اجتماعی در کنار ناامنی زیستمحیطی میتواند منجر به آشفتگی گسترده و عمیق گردد (رومی، 1387: 783). از طرفی «دولتهای ضعیف ناشی از بحران¬های زیستمحیطی، توانایی و ظرفیت کافی برای تضمین و تأمین زیرساخت¬های اصلی یک دولت، بهره¬مند نیستند که این مهم، در تشدید و تعمیق بحران به دلیل ناتوانی در کمک به اقشار آسیب¬پذیر نمود بیشتری دارد. کمبود آب، زمین¬های زراعی و دیگر منابع و افزایش مهاجرت گسترده، بی¬ثباتی و ناامنی را افزایش داده و سازگاری محیطزیست را دچار مخاطره می¬سازد. در این راستا منابع کمیاب، رشد جمعیت و توزیع نابرابر منابع را می¬توان از عوامل خشونت و تخریب محیطزیست دانست. بنابراین؛ کمبودهای زیستمحیطی در مقایسه با سایر عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می¬توانند جنگ و بی¬ثباتی را ایجاد کند» (Saul, 2009: 4).
....................................................................
جدول 1) نسبت عوامل تهدیدات امنیت انسانی با تغییرات اقلیمی
منبع: (Barnett and Adger, 2007: 14)
7- محیطزیست و صلح پایدارجهانی
تهدیدات زیستمحیطی از طریق شکل دادن به تهدیدات انسانی، اجتماعی و اقتصادی، آنتروپی سیستمی در نظام بینالملل را افزایش داده که خود منجر به فعال شدن گسل¬های متعدد اجتماعی و اقتصادی در سیستم بینالمللی خواهد گردید که نتیجه منطقی آن به خطر افتادن صلح جهانی و فرو غلتیدن ثبات سیستمی در یک وضعیت آشوبی توامان با عدم قطعیت فراگیر و اتخاذ رویکردهای خودیارانه و یکجانبه از سوی بازیگران و کنشگران نظام بینالملل میگردد.
.....................................................................
نمودار 4) الگوی تأثیر فرآیند تخریب محیطزیست بر صلح پایدار جهانی (نگارنده)
1-7- چالشها و موانع مواجهه با تهدیدات زیستمحیطی
1) مروری بر ابتکارات بینالمللی درخصوص محیطزیست
در جدول ذیل تاریخچهای مختصر از ابتکارات بینالمللی درخصوص مواجهه با معضلات و مشکلات زیستمحیطی گردآوری گردیده است:
..................................................................
جدول 2) تاریخچهای از ابتکارات بینالمللی درخصوص مشکلات زیست¬محیطی
منبع: (نگارنده به نقل از: هیوود، 1397: 122)
2) چالشها و موانع مواجهه با تخریب محیطزیست جهانی
الف) تضاد میان دولتهای توسعه¬یافته و توسعهنیافته
افزايش تنش¬هاي سياسي منعبث از تخریب گسترده محیطزیست و اثرات جهانی آن را نيز مي¬توان عامل ديگري در بروز درگيري و ناامني ميان كشورها دانست. در واقع كشورهاي درحال توسعه عموماً به دليل عدم بهره¬مندي از ظرفيت¬هاي پاسخگويي مناسب به وقايعي كه بطور همزمان يا مداوم و در مقياس وسيع روي مي¬دهد، از تأثيرات زيانبار تغييرات جوي و اقلیمی بيشتر آسیب می¬بینند؛ در عين حال كشورهاي صنعتي كه ظاهراً توان رويارويي با اين تغييرات را دارند نيز با مسائل و مشكلات ديگري روبرو خواهند شد. كوتاهي كشورهاي اخير كه با استفاده بيشتر از سوخت¬هاي فسيلي، مسئوليت بيشتري نيز در تراكم گازهاي گلخانه¬اي در جو دارند، در ياري رساندن به كشورهاي درحال توسعه براي مديريت چالشهاي تغييرات جوي، خود منجر به افزايش هرچه بيشتر تنش¬هاي آتي جنوب _شمال خواهد گردید. بدین¬سان، خطر بروز مخاصمات نابرابر بین کشورهایی که بیشترین تأثیر را از این تغییرات متحمل شده و قربانی اصلی بشمار می¬روند، رو به تزاید خواهد گذاشت. تغییرات جوی اساساً در اثر عملکرد کشورهای صنعتی و کشورهای در حال صنعتی شدن به وجود می¬آید. کشورهای متأثر از تغییرات جوی احتمالاً خواهان دریافت، خسارت از کشورهای آلوده کننده خواهند بود چنان که مواردی نیز در این خصوص تاکنون مشاهده گردیده است (Stephens, 2010).
علاوه بر کشورهای صنعتی امروز، کشورهایی که دارای اقتصاد رو به رشدی هستند نظیر چین و هند و برزیل نیز در اشاعه گازهای گلخانه¬ای نقش فزاینده¬ای پیدا کرده¬اند. بنابراین یکی از مخاصماتی که قرن 21 شاهد آن خواهد بود، مخاصمات بین کشورهای صنعتی و توسعه¬یافته از یکسو و کشورهای در حال صنعتی شدن و کشورهای فقیر در حال توسعه از سوی دیگر می¬باشد. در حال حاضر به نظر نمی¬رسد جامعه بینالمللی آمادگی اجماع برای پاسخگویی به این مخاصمات داشته باشد، روندی که یکجانبه-گرایی¬های دولتهای دست راستی نظیر ترامپ در خروج ایالات متحده از پیمان پاریس آن را تشدید کرده است. بسیاری از نویسندگانی که نگران مسائل محیطی هستند اعتقاد دارند که، تخریب لایه اوزون، تغییرات آب و هوایی و فرسایش محیطی به آشفتگی مسائل سیاسی در سطح جهان منجر میشود، زیرا اغلب آنها مسائل فرامرزی بوده و خارج از مسئولیت یک دولت می¬باشد (Shafer, 1998: 187).
ب) سواری مجانی و نامتقارن بودن ترجیحات
پیامدهای تخریب محیطزیست به صورتی نامتقارن، بازیگران و کنشگران نظام بینالمللی را تحت تاثیر قرار می¬دهد. مشکل اساسی در این خصوص بحث نامتقارن بودن ترجیحات کشورهایی است که بیشترین آسیب را از تهدیدهای زیستمحیطی دیده¬اند در مقایسه با کشورهایی که اولاً، از منظر آسیب در درجه پایینی در نسبت با بقیه قرار داشته و ثانیاً، از توانمندی اقتصادی مطلوب برای جبران آسیب¬ها برخوردارند. تاکید پوزیتویستی و مکانیکی به امر توسعه به صورت بازی با حاصل جمع صفر، باعث نادیده گرفتن امر وابستگی درهم تنیده سرنوشت بشری در مواجهه با تهدیدات زیستمحیطی گشته است. برای نمونه می-توان به نادیده گرفتن معضل بالا آمدن آب دریاها بواسطه گرمایش زمین و احتمال زیر آب رفتن جزایر اقیانوس آرام و جزایر مالدیو اشاره نمود.
بحث دیگر در این خصوص مسئله سواری مجانی است. اقداماتی از قبیل؛ تنوع در سبد انرژی، کنار گذاشتن تدریجی سوخت¬های فسیلی و آلاینده، تاکید بر توسعه پایدار و ...، بار مالی سنگینی بر دوش دولتهای توسعه¬یافته و توسعه¬نیافته به خصوص کشورهای صادر کننده منابع طبیعی خواهد گذاشت. این مسئله زمانی بغرنج¬تر میگردد که کشورهای توسعه¬نیافته به دلیل نیاز مبرم به افزایش رشد اقتصادی و به تبع آن استحصال بیشتر منابع طبیعی برای مبارزه با فقر، ارتقای بهداشت عمومی و ... معتقدند، هزینه¬های مواجهه با پیامدهای تخریب زیستمحیطی را بایستی دولتهای صنعتی شمال پرداخت کنند و این مسئله در اولویت¬های ثانوی سیاستگذاری این کشورها محسوب میگردد. ماهیت تهدیدهای زیستمحیطی سبب گردیده در مواجهه با عدم همکاری یا زیرپا گذاشتن تعهدات دوجانبه، چندجانبه و بینالمللی درخصوص مدیریت آسیب¬های زیستمحیطی، نتوان اقدام به عمل متقابل نمود که به بغرنج¬تر شدن این بحران دامن میزند.
ج) ناتوانی نهادهای بینالمللی
برای مقابله جهانی با تغییرات آب و هوایی دو ابزار نهادی وجود دارد:
یکی، کنوانسیون سازمان ملل متحد درخصوص تغییرات اقلیمی است که یک چارچوب حمایت¬گرانه برای مقابله با این مسئله را دارد و پروتکل کیوتو است که دارای اهداف خاص می¬باشد (Sindico, 2007: 30). و دیگر ابزار برای مقابله با این مسئله، دیوان بینالمللی دادگستری است که با اعمال صلاحیت مي-تواند راه¬حلی بر این تلقی گردد و فصل هفتم منشور ملل متحد نیز مي¬تواند ضمانتی برای اجرا آراء آن باشد (احمدپور، 1380: 86-53). لیکن، همواره عمل به تعهدات و کنوانسیون¬های بینالمللی توسط قدرت بزرگ، تابعی از سنجش آنها از میزان سازگاری منافع خود با این تعهدات بینالمللی بوده است که نظیر آن خروج آمریکا از پیمان¬های زیستمحیطی کیوتو و پاریس و در پیش گرفتن یکجانبه¬گرایی به دلیل تلقی رهبران آن از به خطر افتادن منافع اقتصادی و ملی خود می¬باشد. قدرت¬های بزرگ جهانی که اتفاقاً متهمان درجه اول تخریب گسترده محیطزیست از انقلاب صنعتی به این¬سو در جریان صنعتی شدن و توسعه اقتصادی شتابان خود بوده¬اند، بازیگران اصلی و اعضای دائم شورای امنیت هستند و از طرفی آرای دیوان بینالمللی دادگستری، عملاً از ضمانت اجرایی تأدیبی بر علیه پنج عضو دائم شورا به دلیل غلبه قدرت در سیاست جهانی برخوردار نیست. از طرفی آمریکا و چین که نقش بسزایی در مصرف انرژی¬های فسیلی و تولید گسترده گازهای گلخانه¬ای دارند از وظیفه اصلی خود در جهت حفاظت و پایداری زیستمحیطی، همواره شانه خالی می¬کنند و بار تعهدات خود را بر گردن دیگر کشورهای در حال توسعه می¬افکنند و با وقاحت از آنان می¬خواهند که، رشد اقتصادی خود را کند کنند که با واکنش تند آنها مواجه گردیده؛ چراکه این کشورها برای فائق آمدن بر مشکلات اقتصادی گسترده و ریشه¬دار خود، نیازمند رشد اقتصادی مستمر هستند. بازیگر پرنقش دیگر این نابسامانی، شرکت¬های فراملی هستند که با در اختیار داشتن انحصاری سرمایه و فناوری¬های پیشرفته عملاً قواعد و استانداردهای رفتاری را بر اقتصادهای ملی در جهت در اختیار گرفتن سرمایه¬های جهانی بر دولتهای کشورهای درحال توسعه تحمیل می¬کنند. پیوست¬های محیطزیستی حاشیه سود مطمئن آنان را که از قِبَل نادیده گرفتن محیطزیست حاصل می-شد را تحت تأثیر قرار می¬دهد و دولت¬ها به منظور توسعه اقتصادی و فائق آمدن با فقر و عقب¬ماندگی اقتصادی خود به قیمت نابودی محیطزیست، تن به استانداردهای مورد اجماع تحمیلی آنان می¬نهند. از طرفی این شرکت¬های فراملیتی در مواقعی که با هَجمه فعالین محیطی¬زیستی و رسانه¬ها مواجه می¬گردند، در اقدامی مذبوحانه مبادرت به «سبزشویی » فعالیت¬های خود و تحریف واقعیت می¬کنند که نمونه آن تلاش کمپانی¬های بزرگ نفتی در بی¬خطر جلوه دادن فعالیت¬های خود بر گرم شدن دمای کره زمین در دهه گذشته در آمریکا می¬باشد. با این وصف سازمان ملل با یک نقض صلح و امنیت بینالمللی روبرو است و آن، تغییرات آب و هوایی و تخریب زیستمحیطی است که عواقب فاجعه¬باری در بر دارد و این یک روند منفی زیستمحیطی است که در دستورکار شورای امنیت گنجانده شده است. تغییرات آب و هوایی بطور مستقیم و یا غیرمستقیم بر فعالیت¬هاي انسانی که در اثر تغییر ترکیب اتمسفر جهانی ایجاد شده است، تأثیر مي¬گذارد. این تغییرات در محیط فیزیکی به وقوع مي¬پیوندد و بر اکوسیستم طبیعی تأثیر کاملا منفی دارد و سلامت و رفاه انسان را دچار مشکل مي¬سازد. این مسئه دسترسی نابرابر منابع، ناامنی غذایی، بروز بیماری¬هاي خطرناک همچون ایدز، بیماری¬هاي عفونی، مهاجرت انبوه و ذوب یخچال¬های طبیعی، شور شدن آب و افزایش سیل را در پی خواهد داشت (Zhang, 2007: 104).
نتیجهگیری
سرشت، کارکرد و قلمرو اثرگذاری عوامل بی¬ثبات کننده بینالمللی در سده بیستویکم با عوامل سنتی تهدید کننده آن تفاوت اساسی یافته¬اند، بگونه¬ای که امنیت و ناامنی که پیش¬تر از این، از منظر رویکرد سخت¬افزاری و بر بنیادهای نظامی_استراتژیک مفهومپردازی می¬شد، از منظر مفهومی و مصداقی، ابعاد فراگیر، مشترک و جهانی یافته است. در این میان، تخریب محیطزیست جهانی و فقدان پایداری آن، کلیتِ زیست اجتماعی و سیاسی بشر را با بحران حیاتی مواجه نموده که از این رهگذر، صلح پایدار جهانی بواسطه افزایش آنتروپی سیتسمی در شاکله¬سازی نظام بینالملل، با تهدیدات جدی مواجه گردیده است. نابودی اقتصادی، عدم ثبات سیاسی، افزایش پناهندگان، ناامنی بینالمللی و از بین رفتن جان انسان¬ها، نوعاً پیامدهای جنگ محسوب می¬گردند، لیکن اگر بحران¬های زیستمحیطی کنترل نگردند، همین پیامدها را در پی خواهند داشت. بحران¬های زیستمحیطی به دلیل ماهیت پویا، فراگیر و جهانی خود، می-توانند باعث فعال شدن تعارضات، تنش¬ها و گسل¬های هویتی و قومی و به تبع آن، به خطر افتادن امنیت ملی دولت¬ها و در ابعاد وسیع¬تر آن، صلح و ثبات بینالمللی گردند. مواجهه با تهدیدات زیستمحیطی مستلزم یک همکاری چندجانبه جهانی و سازنده در جهت پیشگیری از تخریب زیستمحیطی خواهد بود، چراکه ابعاد و سطوح اثرگذاری این بحران، ضرورت اجماع گفتمانی و عملی را ایجاب میکند. کسب و ارتقاء صلح پایدار جهانی در قرن بیستویکم، تابعی است از پایداری محیطزیست در تولید و بازتولید سیستم حیاتی خود و به خطر افتادن امنیت زیستمحیطی علاوه بر تحت شعاع قرار دادن صلح و امنیت انسانی، توسعه اقتصادی پایدار و رفاه انسانی را نیز به خطر خواهد انداخت که خود باعث ایجاد ناامنی گسترده منطقهای و بینالمللی خواهد شد.
...................................................................
نمودار 5) الگوی تأثیر امنیت زیستمحیطی بر صلح پایدار جهانی و رفاه انسانی (نگارنده)
از دید نظریه انتقادی به نظر میرسد برای نجات ابنای بشر که تهدیدات و معضلات زیستمحیطی ناشی از تولید انبوه صنعتی جهانی که توسط کنگشران بی¬مسئولیتی نظیر؛ قدرت¬های اقتصادی بزرگ و شرکتهای فراملیتی، آینده زیست اجتماعی و سیاسی آن را در هالهای از ابهام قرار داده، راهی جز ایجاد یک جنبش اجتماعی_مدنی جهانی که شامل کنشگران فروملی، ملی و فراملی از ملل در حال توسعه حول یک گفتمان واحد که، امنیت محیطزیستی مقدمه و پیش زمینه رسیدن به صلح پایدار جهانی در سده بیستویکم و تعهد به یک عمل همگانی در چارچوب یک آرمان بدیع، که توسعه پایدار اقتصادی و رفاه انسانی در چارچوب پایداری محیطزیستی مفهومپردازی میگردد، می¬باشد.
این گفتمان میتواند از حوزه آکادمیک شروع گردد؛ مثلاً گزاره¬های علمی باید رویکرد پوزیتویستی و کنترل مآبانه خود را کنار نهند و دارای بار محیطزیستی و سبز گردند. تلاش¬های درخور توجه¬ای، نظیر؛ ابداع رشد اقتصادی سبز که بجای رشد تولید ناخالص داخلی که محلی از توجه نسبت به محیطزیست نداشت، نظریه¬پردازی شد، حائز اهمیت است. از طرفی مجمع عمومی سازمان ملل متحد هم میتواند در جهانی شدن و در دستورکار قرار گرفتن مقولات زیستمحیطی و ایجاد قواعد و استانداردهای مورد اجماع در زمانی که شورای امنیت بواسطه نفوذ قدرت¬های بزرگ توان پاسخگویی به خطر افتادن صلح و امنیت بینالمللی ناشی از تخریب محیطزیست را ندارد، با استعانت به قطعنامه¬های ابداعی خود نظیر؛ قطعنامه اتحاد برای صلح، درست زمانی که شورای امنیت ناتوان از تصمیم¬گیری بخاطر غلبه منافع اعضای دائم خود بود، به کنشگری بپردازد. اقداماتی نظیر ابداع مالیات¬های سبز و مالیات کربن، بر تولید کالا و خدمات، و واریز آن در یک صندوق واحد و مصرف آن در مناطق بحرانی زیستمحیطی و یا قاعده¬مند کردن رفتار تولیدی_صنعتی بازیگران عمده جهانی، میتواند شایان توجه باشد.
چکیده
گذار سیستمی به نظام بینالملل پساجنگ سرد، ماهیت صلح و امنیت بینالمللی را دچار تحول ماهوی و کارکردی نموده است، بنحویکه مولفههای سازای صلح پایدار بینالمللی مشتمل بر نظمسازی در مقابل تهدیدات زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی و انسانی در سطح ملی، منطقهای و جهانی مفهومپردازی میگردد. در مقاله حاضر روش پژوهش به صورت تبیینی-تحلیلی بوده و با استفاده از منابع اسنادی، ضمن بررسی اهمیت مقوله امنیت زیستمحیطی بعنوان یک پدیده امنیتی نوظهور و پویا، به واکاوی نقش و جایگاه امنیت زیستمحیطی در ارتقای صلح وثبات جهانی و چالشها و موانع مواجهه با این مهم، پرداخته میشود. سوال اصلی این است که، چگونه امنیت زیستمحیطی میتواند صلح پایدار در سده بیستویکم را تحکیم بخشد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح است که؛ امنیت زیستمحیطی با کنترل و ساماندهی تهدیدات انسانی، اجتماعی و اقتصادی، بینظمی و آنتروپی سیستمی در نظام بینالملل را کاهش داده و زمینهساز وضعیت صلح پایدار در سیستم بینالمللی خواهد گردید. یافته نشان میدهد که؛ تهدیدات زیستمحیطی از طریق همافزایی سایر مؤلفههای بیثبات کننده در نظام بینالملل (تهدیدات اقتصادی، اجتماعی و انسانی) صلح پایدار جهانی را تهدید میکند که در این راستا، تحکیم صلح پایدار بینالمللی منوط به ایجاد و حفظ امنیت زیستمحیطی پایدار در چارچوب یک گفتمان و عمل همگانی و فعال میباشد.