تأثیر عوامل و بازیگران فراملی در روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه تهران
دریافت: ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ | انتشار: 30 فروردین 1401

منابع و ماخذ

فارسی:
1- جنیس جی، تری (1389)، سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه: نقش لابی¬ها و گروه¬های ذینفوذ، ترجمه: ارسلان قربانی ‌شیخ‌نشین و رضا سیمبر، تهران: انتشارات سمت.
2- مشیرزاده، حمیرا (1394)، تحول در نظریه¬های روابط بین¬الملل، تهران: انتشارات سمت.

لاتین:
3- abadi, Jacob (2002). Israel's quest for normalization with Azerbaijan and the Muslim states of Central Asia, Journal of Third World Studies, Vol 19 Issue 2 & http://www.qlineorientalist.com/AzerbaijanSociety/AzIs/AzIsArticle
4- Albert, Yee (1996). The Causal Effects of Ideas on Policies, International Organizations,Vol. 50, No. 1.
5- Armenian national committee of America (2001). Foreign Aid Confrees Add Safeguards To Presidential Authority To Waive Section 907, https://anca.org/pressrelease/foreign-aid-confereesadd-safeguards-to-presidential-authority-to-waivesection
6- Bentley, Arthur (1908). the process of Government: A Study of social pressures, Chicago: university of Chicago press.
7- B’nai B’rith international (2017). B’nai B’rith Concludes Mission To Georgia And Azerbaijan Key Caucasus Partners, https://www.bnaibrith.org/press-releases/bnai-brith-concludes-mission-to-georgia-and-azerbaijan-key-caucasus-partners
8- bruncker, till (2015). How to Build Yourself a Stealth Lobbyist, Azerbaijani style, https://www.occrp.org/en/corruptistan/azerbaijan/2015/06/22/profile-of-an-undercover-lobbyist-for-azerbaijan.en.html
9- Bruncker, till (2015). How Azerbaijan Manipulates Public Opinion in the US. https://www.occrp.org/en/corruptistan/azerbaijan/2015/06/19/how-azerbaijan-manipulates-public-opinion-in-the-US.en.html
10- Kohen, Robert and nye, joseph (1971). Transnational Relations and World Politics: An Introduction, university of Wisconsin Press, vol. 25, NO. 3.
11- Marcus, Robert (2009). Azerbaijan and israel: oil, islam and strawberries pragmatism in foreign policy between unlikely allies, tufts university.
12- Mehdiyev, Mushvig (2020). Azerbaijan Becomes 1st Muslim-Majority Country Represented At AIPAC,  https://caspiannews.com/news-detail/azerbaijan-becomes-1st-muslim-majority-countryrepresented-at-aipac
13- murinson, alexander (2014). the ties between Israel and Azerbaijan, the begin-sadat center for strategic studies, mideast security and policy studies No. 110.
14- U.S. government printing office (2008). Senate Committee On Commerce, Science, And Transportation,
https://www.govinfo.gov/content/pkg/CHRG110shrg80430/html/CHR110shrg80430
15- www.anac.org, 2001.
16- www.qlineorientalist.com, 2002.
17- www.caspiannews.com, 2020
18- www.eurasianet.org, 2016.
19- www.bnaibrith.org, 2017.
20- www.govinfo.gov.
21- www.armenianweekly.com, 2020.
22- www.occrp.org, 2015.

متن کامل

مقدمه
روند رو به رشد جهانی شدن بویژه در عصر پساجنگ سرد و با شکستن ساختار دوقطبی سیستم بین-المللی، فرصت¬ها و فضاهای مناسب¬تری را جهت توسعه توان بازیگران نوینی در طیف متنوع بازیگران غیردولتی ایجاد کرده است. در دهه¬های گذشته روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... میان کشورها تشدید شده است و سطوح گوناگونی از وابستگی متقابل میان کشورها را ایجاد کرده است. در واقع، شرایط نوین بین¬المللی پس از فروریزی ساختار متصلب مرزبندی¬های ایدئولوژیک دوقطبی یکی از مهم¬ترین تشکیلات سیاسی که تحت تأثیر قرار گرفت دولت بود، بطوریکه هم مرزهای آن نفوذپذیرتر شد و هم تنها کنشگر موثر دیگر نبود. با تسریع یافتن روند جهانی شدن، بازیگران غیردولتی نیز این فرصت را یافتند تا درخصوص روابط درون این نظم نوین سخن بگویند و شناخت و دانش تولید کنند. در فضای ایدئولوژیک جنگ سرد و رفتارهای قطبی آن، مطرح نمودن مفاهیم و مسائل و ایجاد شناخت و معرفت خارج از حوزه قلمرو دولتی امکانپذیر نبود و یا دستکم از نفوذ لازم برخوردار نبود و پیوستگی میان مرزهای ملی و بین-المللی عمدتا و بطور موثر صرفا محدود به کانال¬های ارتباطی رسمی و دولتی بود. یکی از انتقاداتی نیز که به رهیافت¬های دولت¬محور روابط بین¬الملل همچون رهیافت واقع¬گرایی وارد می¬شود، نادیده گرفتن نقش و تأثیر طیف بازیگران غیردولتی در حوزه سیاستگذاری¬های ملی و روابط بین دولتی و کانال¬های رسمی است. البته لازم بذکر است که شأن بازیگری دولت در نظام بین¬الملل غیرقابل انکار است و حتی می¬توان گفت که مهمترین بازیگر سیستم است اما نه تنها بازیگر موثر.
در همین راستا و باتوجه به خلاء ژئوپلیتیکی ایجاد شده در حوزه آسیای میانه و قفقاز، توجهات کنشگران منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای را به خود جلب کرده و موجب شده است که این منطقه درون چارچوب رقابت¬های پیچیده این بازیگران گوناگون، همچون اسرائیل، هدف طرح¬ها و پروژه¬های گوناگون سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و ... قرار بگیرد و بر همین اساس روابط میان دولت جمهوری آذربایجان و اسرائیل شامل مبانی چندوجهی است. در این رابطه، حوزه جغرافیایی قفقاز جنوبی و کشور تازه استقلال یافته جمهوری آذربایجان که در این حوزه جای دارد، دارای موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک پراهمیتی است. حوزه جغرافیایی قفقاز جنوبی بعنوان یک منطقه حائل مابین اروپا، خاورمیانه و روسیه، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دچار خلاء شده و مورد توجه ویژه بازیگران گوناگون قرار گرفته است. در همین راستا، یکی از بازیگران منطقه¬ای یعنی اسرائیل که به نوعی باتوجه موقعیت منزوی و خاص در این حوزه بدنبال متحدانی بود، روابط خود را با جمهوری نوپا و تازه استقلال یافته آذربایجان بسط و گسترش داد. حضور هرچه فعال¬تر و گسترده¬تر اسرائیل در قفقاز جنوبی بویژه برای جمهوری اسلامی ایران یک عامل جدی ناامنی محسوب می¬شود و پیامدهای امنیتی بسیار خطرناکی را در پیوند با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، در خود نهفته دارد.
آنچه که در مقاله حاضر بعنوان مسأله اصلی مورد پرسش و بررسی است؛ بازیگران و عوامل فراملی هستند که بر شکل¬گیری، گسترش و جهت¬دهی به روابط میان جمهوری آذربایجان و رژیم صهیونیستی موثر واقع شده¬اند. در این راستا، باتوجه به اهمیت شبکه¬ها و بازیگران غیررسمی و نیمه¬رسمی فراملی، بخصوص شبکه لابی¬های یهودی-آمریکایی و تعاملات اقتصادی جهانی بعنوان رکن دیگر روابط دو کشور مطرح هستند که در تحقیق حاضر، آنچه که پیشتر بدان پرداخته نشده بود و تاکنون مورد غفلت قرار داشته است، نقش و تأثیر اهرم¬های فراملی موثر بر روابط میان دو دولت مانند شرکت¬های چندملیتی، شبکه¬های لابی¬گر و سازمان¬های فراملی پراکنده یهودی نیز، بررسی می¬شود.در واقع تأثیرات تعاملات سازمان¬ها و شبکه¬های فراملی و غیردولتی و نیز بر روابط بین¬دولتی جمهوری آذربایجان و اسرائیل مورد بررسی است.

1- مبانی نظری
نظریه فراملی¬گرایی بر روابطی در ورای روابط دولت¬ها و میان کنشگرانی غیر از دولت¬ها تأکید دارد. یکی از نخستین آثار در روابط بین¬الملل که بر شکل¬گیری تحولات بنیادین در نظام بین¬الملل تأکید داشت، نخستین کتاب مشترک «رابرت کوهن» و «جوزف نای» با عنوان «روابط فراملی و سیاست جهانی» بود. در این کتاب اکثر نظریه¬پردازان بر اهمیت کنشگران غیردولتی مانند شرکت¬های چندملیتی و روابط میان آنها در سطح فراملی، نقش گروه¬های انقلابی، اهمیت روابط اقتصادی در تعاملات جهانی و تحول جهان تأکید می¬کنند. مسأله مهم برای «کوهن و نای» این است که مبادلات یا سازمان¬های فراملی چگونه سیاست بین¬دولتی را تحت تأثیر قرار می¬دهند؛ این مبادلات و سازمان¬ها می¬توانند پنج تأثیر اصلی داشته باشند که پیامدهای مستقیم یا غیرمستقیمی بر حساسیت متقابل و از طریق آن بر سیاست میان دولت¬ها خواهند داشت.
این آثار عبارتند از: تغییرات نگرشی، پیشبرد کثرت¬گرایی بین¬المللی، ایجاد وابستگی و وابستگی متقابل، ایجاد ابزارهای جدید تأثیرگذاری، ظهور کنشگران جدید خودمختار یا شبه خودمختار در سیاست جهانی. بنابراین کنشگران سیاسی جهانی نیز آنهایی خواهند بود که کنترل منابعی را در اختیار دارند و با سایر کنشگران در ورای حدود دولت¬ها، دارای روابط سیاسی¬اند.
فرگوسن و منزباخ نیز را می¬توان از اصلی¬ترین ادامه دهندگان نظریه فراملی¬گرایی دانست آنها بر فرا رسیدن عصر پسابین¬الملل تأکید دارند؛ یعنی ما از عصر روابط میان دولتی گذر می¬کنیم و به دورانی جدید می-رسیم. جوهره جهان جهانی¬ساز عبارت است از مرزهای سیاسی نفوذپذیر، کاهش اهمیت فواصل فیزیکی و خودمختاری فزاینده واحدهای غیرحاکم. در جهان پسابین¬الملل، طیف وسیعی از جوامع سیاسی وجود دارند که وجود هویت¬های متفاوت را منعکس می¬سازند و هریک در حوزه¬ای خاص، دارای اقتدار است. گروه¬های تروریستی، شرکت¬های چندملیتی و گروه¬های بشردوست، از جمله کنشگران این جهان جدیدند که موقعیت انحصاری دولت¬ها را در نظام بین¬الملل از میان برده¬اند (مشیرزاده، 1394: 35).  فراملی¬گرایی بر روابطی در وراي روابط دولت و میان کنشگرانی از دولت¬ها تأکید دارد. این روابط و کنشگران در دولت¬ها تأثیر می¬گذارند. در این میان ناي و رابرت کوهن در کتاب خود با عنوان روابط فراملی و سیاست جهانی، بر نقش گروه¬هاي فراملی و اهمیت روابط اقتصادي در تعاملات جهانی و تحول جهان تأکید دارند. استدلال این دو نظریه¬پرداز این است که دولت¬ها کنترل اعظم خود را بر رویدادها کم و بیش از دست می¬دهند. دولت¬ها همچنان حاکمیت حقوقی خود را حفظ کرده¬اند؛ اما خودمختاري خود را با تأثیرپذیري از کنشگران و تعاملات مختلف از دست می¬دهند. با این حال بخش عمده¬ای از تعاملات جهانی بطور کامل یا تقریبا کامل توسط حکومت¬ها آغاز و تقویت می¬شوند. در این راستا اکثر جنگ¬ها، حجم وسیعی از ارتباطات بین-المللی، عمده تجارت و بخشی از مالیه و سرمایه¬گذاری نیز تعاملات و روابط بین¬دولتی محسوب می¬شوند. از سوی دیگر، دیگر تعاملاتی که شامل بازیگران غیردولتی شامل افراد، سازمان¬ها و ... می¬شوند را تعاملات فراملی می¬نامیم. بنابراین حتی یک تعامل فراملی ممکن است که شامل یک بازیگر دولتی یا دولت نیز بشود، اما منحصرا شامل دولت¬ها و بازیگران دولتی نیست: در این رابطه بازیگران غیردولتی نیز بایستی نقش مهم و تأثیرگذاری داشته باشند. بنابراین روابط فراملی شامل دربردارنده توصیف جابجایی و حرکت اقلام ملموس و ناملموس در میان مرزهای دولتی است، البته به هنگامی که یک بازیگر عامل و نماینده یک دولت یا یک سازمان بین¬المللی بین دولتی نباشد (Kohen & Nye, 1971: 332).
نحوه تأثیرگذاری تعاملات و روابط سازمان¬ها و شبکه¬های فراملی بر روابط بین دولتی به این ترتیب است که روابط فراملی حساسیت¬های جوامع را نسبت به یکدیگر افزایش می¬دهند و در نتیجه بر روابط بین-دولتی تأثیرگذار واقع می¬شوند. اثرات عمده تعاملات و روابط فراملی، که دارای پیامدهای مستقیم یا غیرمستقیم برای حساسیت متقابل و سیاست بین¬دولتی دارند، در پنج مورد مشخص طرح می¬شوند (که پیشتر هم بدان اشاره شد). بسیاری از تعاملات فراملی بدون اینکه افراد درگیر، محل خود را ترک کنند یا سازمان¬هایی که شعبه¬هایی در خارج از کشور مبدأ خود دارند، انجام می¬شود. صنایع داخلی، اتحادیه¬های کارگری و کشاورزان در تجارت بین¬المللی مشارکت می¬کنند بدون اینکه لزوماً محل فعالیت خود را تغییر دهند. بانکداران نیز می¬توانند مبالغ هنگفتی پول را بدون ترک دفاتر خود جابجا کنند. گروه¬های دانشجویی هم ممکن است نظرات خود را از طریق رسانه¬های جهانی در حالیکه در پاریس، کمبریج یا توکیو هستند، پخش کنند. نیویورک تایمز نیز بنحوی در دیگر پایتخت¬های جهان در دسترس است، حتی اگر دفاتر فروش خود در خارج از کشور را حفظ نکند. بنابراین، سازمان‌های صرفاً داخلی، مانند اتحادیه‌های کارگری ملی، می‌توانند در تعاملات فراملی شرکت کنند (Kohen & Nye, 1971: 335-336).
روابط فراملی ممکن است همه دولت¬ها را به نیروهایی وابسته کند که هیچیک از آنها کنترل آنها را در دست ندارند. از طرفی نیز ممکن است با ایجاد ابزارهایی جدید برای نفوذگذاری جهت بهره¬برداری توسط برخی از دولت¬ها بر سایرین، نتایج کمتر منصفانه¬ای را هم در بر داشته باشند. بویژه در میان دولت¬های نسبتا نابرابر روابط فراملی تنها ممکن است که ابزارها و اهرم¬های بیشتری را در اختیار دولت¬های قدرتمندتر قرار دهد که در مرکز شبکه¬های فراملی قرار دارند یا اینکه به شبکه¬های مذکور نزدیک¬تراند و دسترسی¬های بیشتری دارند و در مقابل به زیان دولت¬هایی است که پیشتر ضعیف هستند. دولت¬ها اغلب در تلاش هستند که تعاملات فراملی را طوری طراحی کرده یا مورد دستکاری قرار دهند که به نتایج صریح و مطلوب سیاسی دست پیدا کنند برای نمونه استفاده از توریست¬ها برای جاسوسی و یا پرورش گروه¬های قومی و مذهبی سمپات درون دولت¬های دیگر از نمونه¬های بارز نفوذگذاری غیررسمی است. رابرت کاکس نمونه¬هایی از اتحادیه¬های تجاری انگلیس و آمریکا بدست می¬دهد که با پیگیری سیاست¬های خاص خود که با سیاست¬های عمومی حکومت¬هایشان مشابهت دارند، در سیاست داخلی سایر دولت¬ها و کشورها در جهت مبارزه خیالی و واقعی با کمونیسم مداخله نموده¬اند. در مواردی که حکومت¬های دو کشور با یکدیگر درگیر هستند، حضور برخی سازمان¬های فراملی ممکن است که تأثیرات متمایزی بر روابط بین¬دولتی ایجاد کند. بنابراین جهت درک روابط بریتانیا و ایران در طول 1951 تا 1953 و یا روابط امریکا و کوبا در سال-های 1959 تا 1961 بدون فهم نقش برخی از شرکت¬های نفتی بین¬المللی در هر دو موقعیت دشوار می-شود. در اینگونه موارد فعالیت¬های شرکت¬ها و سازمان¬های فراملی منجر به تشدید درگیری و تیرگی روابط بین دولتی گردید. از طرف دیگر ممکن است که برخی از سازمان¬های فراملی در جهت تقویت و تسهیل روابط میان دولتی عمل کنند که نمونه آن تلاش شرکت¬های نفتی در جهت همکاری ایالات متحده آمریکا و جهان عرب است. در مواردی نیز ممکن است که تلاش¬های آنها توسط یک نیروی فراملی فراگیرتر و بزرگتر به نام صهیونیسم خنثی گردد- بطوریکه در جهت تسهیل روابط آمریکا و اسرائیل به هزینه روابط ایالات متحده با دشمنان اسرائیل فعالیت کرده است. بنابراین نه تنها امکان دارد که کشمکش و درگیری میان بازیگران و سازمان فراملی و یا درگیری میان سازمان¬های فراملی و دولت¬ها منجر به درگیری¬های بین¬دولتی شود بلکه حتی ممکن است که درگیری¬های بین¬دولتی مانند درگیری اعراب و اسرائیل نیز به کشمکش برای نفوذگذاری بر سازمان¬ها و جنبش¬های فراملی منجر شود. اینگونه روابط بسیار پیچیده اغلب متقابل هستند و نادیده گرفتن آنها نیز به سختی امکانپذیر است (Kohen & Nye, 1971: 342).
در سطوح کلی، روابط فراملی حساسیت جوامع را نسبت به یکدیگر افزایش می¬دهند و روابط میان دولت¬¬ها را تغییر می¬دهند. این نکته با دو نمونه، در حوزه¬های امور مالی و تجارت بین¬الملل، و ارتباطات جمعی جهانی، نشان داده می¬شود. تعاملات فراملی از هر نوع آن ممکن است که موجب تقویت تغییرات نگرشی شود که ممکن است پیامدهایی برای سیاست¬های دولت داشته باشد. جیمز فیلد و جوینرو، اثرات فعالیت-های مبلغان و پکیج فرهنگی انجیل پروتستان را همانند فعالیت¬های اقتصادی و آوانجلیکی شرکت¬های تجاری چندملیتی در قرن بیستم ردیابی می¬کنند. پیتر ایوانس نیز معتقد است که تبلیغات این شرکت¬ها بر نگرش¬های مردمی در جوامع کمتر توسعه¬یافته تأثیرگذار است تا به استقلال و توسعه اقتصادی آنها آسیب وارد کنند. لازم بذکر است که رابرت کاکس و برخی دیگر  از محققان این نکته روشن است که دولت-ملت به راحتی با دیدگاه¬هایی که مورد اشاره قرار گرفت، جایگزین نخواهد شد. در واقع بسیاری از مقالات این حوزه بر نقش دولت¬ها در روابط و تعاملات فراملی تمرکز دارند. سازمان‌های فراملی ظاهراً محصول تخصص‌گرایی فزاینده جوامع به همراه پدیده‌های ارتباطات فراملی، سفر و حمل‌ونقل هستند که به مردم اجازه می‌دهند تا امکانات سازمان‌های فراملی را درک کنند و دیدگاه‌های خود را اجرایی سازند. ایجاد پیوندهای سازمانی، همانطور که مقاله ادوارد مایلز نشان می¬دهد، ممکن است به نوبه خود بر تلاش-های گروه¬های ملی جهت تأثیرگذاری بر سیاست¬های دولتی تأثیر بگذارد (Kohen & Nye, 1971: 337).
هر فرایند سیاستگذاری در یک چارچوب مفهومی معینی گنجانده شده است. فرایند سیاست خارجی نیز مبتنی بر درک خاصی از واقعیت قرار دارد. جوامع معرفتی بعنوان یکی از عوامل فراملی در تعیین خطوط کلی این واقعیت نقش اساسی ایفا می¬کنند. انتونیادس اظهار داشته است که: «همانگونه که واقعیت عمدتا دانشی درباره این واقعیت است بنابراین آن دسته از بازیگرانی که دانش را در اختیار داشته و تولید می-کنند، نقش مسلط و غالی را در بازی ایفا می¬کنند. بنابراین بازیگران فراملی همچون جوامع معرفتی و شناختی همچون اندیشکده¬ها و بنگاه¬های اندیشه¬پردازی و ...، اهمیت¬شان در تولید دانش و تحمیل گفتمان بر تصمیم¬گیرندگان و عموم مردم است» ((Yee, 1996: 95-99. کتاب آرتور بنتلی تحت عنوان روند حکومت، اهمیت مبحث گروه¬های فشار و ذینفوذ نیز آشکارتر شد. آرتور بنتلی معتقد است که تصمیمات دولتی حاصل توافقات و تلاقی و همسازی گروه¬های ذینفع و ذینفوذ است. در راستای موضوع تحقیق حاضر، نظریه بنتلی می¬تواند در مبانی تئوریک کار موضوعیت پیدا کرده و براساس این نظریه سیاست خارجی کشورهایی که در قالب الگوهای پلورالیستی و دموکراتیک فرایندهای سیاسی¬شان پیش می¬رود، به نوعی تابع کنشگری گروه¬های صاحب نفوذ می¬باشد. طبق این نظریه دولت¬ها در جوامع سیاسی دموکراتیک از هر سو تحت فشار گروه¬های مختلف قرار دارند و ایجاد سازوکارها و بخش¬هایی جهت پیگیری منافع عمومی به دور از گروه¬های بزرگ و قدرتمند ناکام خواهد شد. از نگاه این نظریه بویژه در جامعه آمریکا فعالیت گروه¬های رسمی و غیررسمی برای پیشبرد منافع خاص خود بر هیأت حاکمه اعمال فشار و نفوذ می¬کنند. در واقع موسسات دولتی حوزه نفوذ مستقیم و غیرمستقیم این گروه¬ها قرار می¬گیرد. باتوجه به فعالیت¬های چشمگیر شبکه¬ها و سازمان لابی¬گر مورد بحث در مقاله در ارتباط با رقابت و کنش گروه¬ها جهت تغییر در قوانین دولتی، نظریه بنتلی نیز این مقوله ار در فرایند کنش و واکنش گروه¬ها مورد بحث قرار داده است (Bentley, 1908: 198-208).

2- شبکه‌های فراملی لابی‌گر: لابی یهود
عوامل استراتژیک چندی در شکل¬گیری و توسعه روابط میان جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان و اسرائیل موثر واقع شده است. یکی از عوامل مذکور که در روند سیاسی ایالات متحده آمریکا نقشی مهم و کلیدی را ایفا می¬کند لابی یهود است؛ اهمیت این بازیگر به حدی است که حتی دولت آذربایجان از ایجاد روابط حسنه با اسرائیل، از زمان استقلال و در مواجه با رقبای منطقه¬ای، امیدوار بود که در روند سیاسی آمریکا یک متحد قدرتمند همچون آنها بدست آورد. با رخداد تغییرات سیستمی در پایان جنگ سرد و شکل¬گیری جوامع و موسسات معرفتی و شناختی در ایالات متحده آمریکا، برخی از این شبکه¬ها از ایجاد روابط حسنه میان جمهوری آذربایجان و اسرائیل پشتیبانی کردند و البته برخی دیگر نیز مخالف این روابط بودند. در میان آنها سازمان¬های یهودی در زمینه ارتقای روابط استراتژیک میان جمهوری آذربایجان و اسرائیل نقش فعالی را بعنوان یک کانال حامی تلاش¬های دیپلماتیک میان طرفین، ایفا نمودند. در سال 1997 ائتلاف مدافع یهود (متشکل از تعدادی از سازمان¬های یهودی مانند کمیته یهودیان آمریکا، کنگره یهودیان آمریکا، اتحادیه ضد افترا، آژانس مرکزی آموزش یهودیان، هداسا و دیگران) تلاش‌های لابی‌گرانه منسجمی را در جهت پشتبانی از وضع و تدوین قانونی که مستقیما آینده جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان در منطقه قفقاز و آسیای میانه را متأثر می¬ساخت، به عمل آورد. قانون مذکور که در سال 1999 توسط مجلس نمایندگان آمریکا تصویب شد، استراتژی جاده ابریشم نامیده شد. ظاهرا هدف این قانون ترویج ثبات، استقلال و حاکمیت قانون در قفقاز جنوبی بود. تصویب این قانون امکان تصویب بودجه ویژه پروژه¬های اسرائیل در فعالیت¬های توسعه اقتصادی در حوزه¬های کشاورزی، بهداشت و سایر حوزه¬ها را فراهم می¬ساخت. در واقع لابی یهودی در آمریکا یکی از ارکان اساسی و ضروری در روابط میان جمهوری آذربایجان-آمریکا نیز ایفای نقش کرده است و در واقع دسترسی به این بازیگر برای دولت جمهوری آذربایجان در روند سیاسی آمریکا بعنوان یک متحد نیز، یکی از دلایل آفرینش¬محور جمهوری آذربایجان-اسرائیل بوده است. نقش لابی یهودی در این روابط مورد تمجید نخبگان سیاسی جمهوری آذربایجان نیز واقع شده است. ائتلاف مدافع یهود تلاش بسیاری را صرف کرد تا روابط میان دو دولت نهادینه¬سازی کند و دولت آمریکا را نیز از اهمیت استراتژیک آن متقاعد سازد. در این پیوند یکی از ناظران مسائل سیاسی چنین اظهار داشته است: «نخبگان سیاسی آذربایجان حمایت یهودیان و اسرائیل را عنصری کلیدی در مقابله با دیاسپورای ارمنی، بویژه در ایالات متحده و اروپا می¬دانند». ائتلاف سازمان¬های یهودی طی نامه-ای در حمایت از سناتور سا براون بک 1 در ژوئن 1999، سه دلیل خود در راستای حمایت از تصویب لایحه راه ابریشم ارائه دادند: «بیشتر منطقه از ذخایر قابل توجه نفت و گاز طبیعی برخوردار است. بر این اساس، اسرائیل و ایالات متحده در پی آن هستند که با سرمایه¬گذاری در خطوط لوله این سرزمین¬ها به ترکیه سودهای عظیمی بدست آورند. کاهش وابستگی به نفت خلیج فارس هم به سود امنیت ملی هر دو کشور و هم به مصرف کنندگان¬شان کمک می¬کند. بعلاوه، اسرائیل که از روابط رو به رشد استراتژیکی با ترکیه نیز برخوردار است، به تحکیم روابط با دولت¬های مسلمان میانه¬رویی که نسبت به جاه¬طلبی¬های ایران و روسیه محتاط هستند، علاقه¬مند است. همانگونه که گفته شد ایران سخت در تلاش است که ملل منطقه را تحت نفوذ خود درآورد. بطور مشابه، روسیه نیز بدنبال اعمال مجدد کنترل بر منطقه¬ای است که زمانی زیر کنترل اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت» (Begin sadat center for strategic studies, 2014: 20-19).

3- جایگاه منحصر به فرد سازمان اِیپک
ايپک سازماني است که براي فعاليت¬های مستقيم و رسمي با هدف جلب حمايت دولت آمريکا از اسرائيل تأسیس شده است. گروه لابی آیپک در دهه ۱۹۵۰ کار خود را آغاز کرد و همزمان با رشد جایگاه و اندازه آن، مسیری طولانی را طی کرد. زمانی بصورت مبهم  عمل می‌کرد، اما اکنون نفوذ آن در عمومی بودن آن نهفته است. اما یک چیز تغییر نکرده است و آن؛ آیپک همیشه به اقدامات اسرائیل پاسخ می‌دهد و برای تسهیل اثر آن‌ اقدامات در آمریکا، کار می‌کند. بطور همزمان، آیپک، یک جبهه متحد از یهودیان آمریکا را در حمایت از اسرائیل ساماندهی کرد. جبهه‌ای که سیاستمداران مجبور بودند، به آن احترام بگذارند. از مدت¬ها پیش از تشکیل شدن رژیم صهیونیستی، یهودیان ساکن ایالات متحده بیش از 281 سازمان مهم و سیاسی و اجتماعی برای حمایت از جنبش صهیونیسم و پس از آن رژیم صهیونیستی تأسیس کرده بودند. یکی از آنها  شورای صهیونیست¬های آمریکا که از مهم¬ترین این سازمان¬ها بود. حامیان یهودی آمریکایی اسرائیل، که از بدنام شدن اسرائیل آگاه بودند، تلاش کردند در اواخر ۱۹۵۳ و اوایل ۱۹۵۴، آسیب‌های وارده به اسرائیل را کنترل کنند. وکیل و روزنامه¬نگار یهودی، سی کنن، بطور یکجانبه تلاش¬اش را صورت داد. اما این شورا انتظارات صهیونیست¬ها را برای جلب کمک¬های همه¬جانبه آمریکا برآورده نمی-کرد. مقامات آمریکایی فعالیت بیشتر این گروه را منوط به ثبت قانونی یک لابی کردند. در مارس ۱۹۵۴، کنن و دستیاران¬اش تأسیس کمیته صیهونیستی آمریکا برای امور عمومی (AZCPA) را اعلام کردند. کمیته‌ای که بعدا در سال ۱۹۵۹ به آیپک تغییر نام داد. به این ترتیب، گروه لابی‌گری مدرن اسرائیل در آمریکا تأسیس شد. ایپک با بکارگیری نفوذ فکری خود بر متخصصان حوزه خاورمیانه و مقامات آمریکایی اتحادهایی را همچون اتحاد نومحافظه¬کاران و مسیحیان دست راستی به وجود آوردند. این سازمان درباره همه مسائل و موضوعاتی که با یهودیان و اسرائیل مرتبط است از بسیج کمی و کیفی ارتباطات سیاسی خویش بهره می¬برد. مهارت سازمان ایپک در بکارگیری رسانه¬ها و اعمال فشار بر مقامات سیاسی تا جایی پیش می¬رود که اجازه طرح هیچ نقد جدی را بر سیاست¬های اسرائیل را نمی¬دهد. ایپک سالانه یک نشست برگزار می¬کند که طی آن خطوط کلی و خط¬مشیء¬ها را تعیین می¬کند. این کار با جلسات و برنامه¬های آموزشی گوناگون نیز همراه می¬شود که خود محیط مناسبی برای آموزش¬های مرتبط با لابی¬گر است (تری جنیس، 1388:  107).
جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان، اندکی پس از کسب استقلال در سال 1992، با کارزار نظامی همسایه ارمنی خود با هدف تحت کنترل و محاصره دراوردن منطقه قره¬باغ، روبرو شد. در این راستا لابی ارمنی¬ها در آمریکا کنگره آمریکا را تحت فشار قرار دادند که لایحه¬ای قانونی را مبنی بر مجازات آذربایجان به تصویب برساند (anac.org, 2001).
باتوجه به شرایط انزوای دپیلماتیک که برای آذربایجان در نتیجه فعالیت¬های لابی ارمنی بوجود آمده بود، آذربایجان تحرکات دیپلماتیک خود را افزایش داد. آذربایجان تحرکات و تلاش¬های بسیاری را برای تضمین همکاری اسرائیل در جهت مبارزه خود با ارمنستان صورت داد. حیدر علیف در اکتبر 1995 در دیدار اسحاق رابین به مشکلات کشورش با همسایه ارمنی اشاره می¬کند و از آنجائیکه لابی ارمنی در آمریکا قدرتمند بود خواستار جلسات توجیهی با مقامات آمریکایی می¬شود. تبادل نظر میان رهبران آذربایجان تازه استقلال یافته و اسرائیلی¬ها منجر به این شد که عناصر حامی اسرائیل از جمله سازمان¬های یهودی درگیر مساله آذربایجان شوند. همانطور که پیشتر شرح آن رفت، یکی از فاکتورهای اساسی برای آذربایجان از برقراری روابط حسنه با اسرائیل، کسب حمایت لابی قدرتمند یهود بعنوان یک متحد در روند سیاسی آمریکا است (qlineorientalist.com, 2002).
از آنجائیکه در ساختار و روند سیاسی آمریکا کنگره بر تخصیصات در حوزه سیاست خارجی کنترل داشته و بر آن قدرت زیادی را اعمال می¬کند، لابی¬های متخاصم آذربایجان بویژه لابی ارمنی و نیز لابی¬های حقوق بشری، تلاش می¬کردند از تصویب لوایحی که تأثیر مثبتی در روابط آذربایجان و آمریکا داشتند جلوگیری کنند و مجاری قانونی را در این مسیر مسدود نگاه دارند. بسیاری از کارشناسان سیاست خارجی جمهوری آذربایجان بر این امر صحه گذاشتند که روابط امنیتی و استراتژیک با اسرائیل برای این کشور و هر کشور دیگری، در واشنگتن قدرت نفوذ فراوان به همراه خواهد داشت و این نفوذ را جهت مقابله با نفوذ لابی دیاسپورای ارمنی لازم و ضروری می¬دانستند. در واقع ایفای نقش لابی¬گری بوسلیه ائتلافی متشکل از گروه¬های مدافع انجام می¬شد و سازمان ایپک و چند سازمان دیگر، نقش محوری را در این ائتلاف برعهده داشتند (Begin sadat for strategic studies, 2014: 20). در اوایل دهه نود در شرایطی که شوروی در حال فروپاشی و درگیری¬ها مابین جمهوری آذربایجان و ارمنستان شعله¬ور شده بود، کنگره آمریکا با تصویب بند 907 قانون حمایت از آزادی در سال 1992، بر اعطای کمک¬های خارجی به باکو محدودیت اعمال کرد. با تصویب بند مذکور در پاییز 1992، جمهوری نوپای آذربایجان تنها کشوری از جماهیر شوروی سابق بود که طبق قوانین آمریکا اجازه دریافت کمک¬های خارجی را نداشت و طبق این بند، موضوع ممنوعیت کمک¬ها تا زمان به اتمام رسیدن و حل مناقشه قره¬باغ ادامه پیدا می¬کرد. آذربایجان تا پایان دهه 1990 هیچگونه کمک اقتصادی از آمریکا دریافت نکرد در حالیکه ارمنستان بیش از 1 میلیارد دلار کمک  دریافت کرده بود. در این ارتباط پروفسور توماس آمبروسیو اظهار داشته است که «موفقیت لابی ارمنی در توسعه دادن بند 907 قانون مربوطه، نه بدلیل قدرت لابی ارمنی بلکه بدلیل ضعف یک لابی مخالف و رقیب بوده است».  از زمانی که موازنه نظامی در مناقشه قره باغ به سود ارمنی¬ها تغییر کرد، فعالیت¬های لابی¬گرانه به سود آذربایجان آغاز شد. در سال 1997 سناتور براون بک  قانون راهبرد ابریشم  را مطرح کرد. این قانون در پی اصلاح قانون منع کمک¬های خاص به کشورهای حوزه قفقاز و آسیای میانه بود. در واقع آنچه که برای لابی یهودی، اسرائیل و کشوری چون ترکیه اهمیت اساسی داشت، فراهم ساختن تمهیداتی بود که تحریم¬های اعمال شده بر آذربایجان را لغو کنند. در واقع سازمان¬های سیاسی یهودی دریافته بودند که تصویب لایحه راهبرد ابریشم ابزار مفیدی برای مقابله با گسترش نفوذ ایران در حوزه قفقاز در شرایط پس از فروپاشی شوروی محسوب می¬شد. در این میان سازمان¬های یهودی بسیاری از جمله سازمان ایپک با اعضای کنگره مباحثی داشتند که بعضی از آنها علنی و برخی هم غیرعلنی برگزار شدند. ایپک بعنوان تأثیرگذارترین سازمان لابی¬گر یهودی در واشنگتن هرگز بطور علنی اعلام نشد که در پی لغو بند 907 قانون حمایت از آزادی یا حمایت از لایحه راهبرد ابریشم باشد؛ البته سازمان ایپک به اینکه در پی برقراری روابط دوستانه میان اسرائیل و جمهوری تصریح داشته است اما نه به اینصورت که از طرف آذربایجانی ماموریت به چنین کاری داشته باشد (Marcus, 2009: 22-24).  کنفرانس سالانه سازمان ایپک در 20 مارس 2020 در واشنگتن دی.سی، برگزار شد. سمیر شریف اف وزیر اقتصاد و دارایی جمهوری آذربایجان در این نشست حاضر شد و در طی حضور خود اظهارات معاونت ریاست جمهوری آذربایجان، مهربان علیف را خواند. نکته جالب توجه دیگر درباره حضور جمهوری آذربایجان در این کنفرانس، بعنوان نخستین کشور با اکثریت جمعیت مسلمان بود که با میزبانی سازمان ایپک برگزار شد. سمیر شریف اف در این کنفرانس درباره روابط آذربایجان بعنوان یک کشور عضو منطقه کاسپین با تنها دولت یهودی در جهان صحبت کرد. شریف اف خطاب به شرکت کنندگان در این کنفرانس اظهار داشت که همکاری با اسرائیل تنها محدود به تأمین نفت نیست، بلکه ما علاقه¬مند به گسترش همکاری در حوزه-های دفاعی و انتقال فناوری هستیم. شریف اف در این کنفرانس درباره همکاری دفاعی جمهوری آذربایجان و اسرائیل در ارتباط با فروش تسلیحات اسرائیلی به آذربایجان صحبت کرد. طبق اطلاعات گردآوری شده بوسیله موسسه تحقیقات صلح استکهلم، در بین سال¬های 2014 تا 2018 آذربایجان دومین خریدار بزرگ تسلیحات اسرائیلی بوده است. اسرائیل نیز حدود 40 تا 45 درصد از نفت موردنیاز خود را از آذربایجان از طریق خط لوله باکو - تفلیس - جیحان تأمین می¬کند که از طریق نفتکش¬هایی که در بندر جیهان ترکیه پهلو می¬گیرند به اسرائیل می¬رسد. در سال 2018، ارزش کل تجارت بین دو کشور از 672 میلیون دلار در سال 2017 به 3/1 میلیارد دلار رسید. بخشی از سخنان معاونت ریاست جمهوری جمهوری آذربایجان در این کنفرانس از سوی سمیر شریف اف، نماینده رسمی دولت آذربایجان خوانده شد از این قرار است: «مایه خرسندی است که هموطنان سابق اصالتا یهودی ما، که اکنون در آمریکا و اسرائیل زندگی می¬کنند، روابط نزدیک خود را با آذربایجان حفظ کرده¬اند و به تقویت روابط ما با این کشورها یاری می¬رسانند. ما از آنها بسیار سپاسگزار هستیم» (caspiannews.com, 2020). نفوذ سازمان ایپک بعنوان یک گروه فشار و ذینفع در روندهای سیاسی آمریکا انکارناشدنی است اما در دولت¬های مختلف به کاهش یا افزایش میل خواهد کرد بطوریکه نفوذ این سازمان در دولت ترامپ بیشتر بود در حالیکه نفوذ ایپک بعنوان یک سازمان با تمایلات محافظه¬کار در دوره اوباما نسبتا کاهش یافته بود. یکی از محققین آذربایجانی وابسته به دولت آذربایجان که هویت خود را فاش نکرده بود، اظهار داشت که سازمان ایپک قصد دارد که از نفوذ گسترده خود جهت پشتیبانی از آذربایجان بهره ببرد (eurasianet.org, 2016).

4- برادران پیمان/فرزندان عهد
در 13 اکتبر 1843 دوازده یهودی آلمانی مقیم شهر نیویورک گرد آمدند تا سازمان بوندس برودر یا «برادران پیمان» را تشکیل بدهند. این تشکیلات که براساس سایر لژهای آن روز طراحی شده بود، دارای آئین¬ها و مناسک، لباس¬ها و خلعت¬های سلطنتی و فاخر و امتیازاتی در قالب بیمه و کمک¬های متقابل نیز بود. این سازمان بعدها بعنوان Independent Order of B’nai B’rith و سرانجام پس از سال 1930 به B’nai B’rith معروف شد. این سازمان در طی سال¬های حیات¬ش از موسساتی چون خانه سالمندان، یتیم¬خانه و بیمارستان¬های یهودی نیز حمایت کرده است. برادران پیمان همیشه علاقه¬مند بوده است که در جهت پیشبرد منافع یهودیان و همکاری با دولت و گروه¬های مختلف برای مبارزه با تحریکات ضدیهودی فعالیت کند. در این راستا با اتحادیه ضدافترای یهودی نیز همکاری داشته است و در بیش از 37 کشور شرکت¬های وابسته به آن فعال هستند (The shengold jewishencyclopedia, 69).
از سال 1997 که جمهوری آذربایجان مورد توجه و علاقه استراتژیک سازمان¬های یهودی آمریکا بوده است بازدیدهای دیپلماتیک متعددی توسط نمایندگان یهودی سازمان فرزندان عهد از آن صورت گرفته است. در سال 2017 مقامات سازمان مذکور از گری سالزمن  بعنوان ریاست سازمان در میان جمعی از دیپلمات¬های آمریکایی و اسرائیلی و رهبران یهودی و خاخام¬ها،  طی ملاقات¬هایی با مقامات دول جمهوری آذربایجان در باکو و گرجستان در تفلیس، از ماموریت خود در ارتباط با دو کشور کلیدی حوزه قفقاز گزارش می¬دهند. براساس گزارش سازمان برادران پیمان، موضوع گفتگوها و مباحث این ملاقات¬ها در ارتباط با گسترش روابط مستحکم دولت¬های مربوطه با اسرائیل و دیگر دموکراسی¬ها بوده و فقدان مساله یهودستیزی را در جوامع باکو و تفلیس مورد بررسی قرار داده و آنها را به گسترش روابط با اسرائیل و دموکراسی¬های غربی ترغیب نمودند (www.bnaibrith.org, 2017).
سازمان برادران پیمان در راه¬اندازی پروژه خط لوله باکو-تفلیس-جیهان در محافل سیاست خارجی آمریکا نیز بسیار فعال بودند و در یکی از نشریات تاثیرگذار یهودیان آمریکا مقامات سازمان اظهار داشتند که جمهوری آذربایجان بعنوان کشوری مسلمان که خواهان گسترش روابط خود با کشورهای غربی و اسرائیل است می¬تواند الگویی برای جهان اسلام باشد تا کشورهای میانه¬روی اسلامی دیگر نیز با اسرائیل روابط گرم و صمیمی برقرار سازند (govinfo.gov).
همانگونه که پیشتر شرح داده شد، یکی از دستاوردهای مهم ائتلاف سازمان¬های یهودی لغو بند 907 قانون حمایت از آزادی بود و بدین ترتیب محدودیت¬های قانونی برای کمک به آذربایجان با تلاش¬های ائتلافی از 10 سازمان یهودی به رهبری سازمان فرزندان پیمان، ملغا شد. در واقع یکی از بازیگران اصلی جهت گشایش کمک¬های نظامی آمریکا به آذربایجان سازمان برادران پیمان بود. لازم بذکر است که پس از 11 سپتامبر که آمریکا جنگ علیه ترور را آغاز کرده بود نقش آذربایجان جهت حمایت از عملیات آمریکا و متحدانش در منطقه اهمیت زیادی یافت. آذربایجان در این راستا حق پرواز بر فراز مرزهای هوایی خویش را برای نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا برای عملیات علیه طالبان در افغانستان را تضمین نمود (anca.org, 2001).

5- شرکت‌های روابط عمومی/ لابی‌های استخدامی
گروه دیگری از لابی¬ها که در راستای اهداف و علایق جمهوری آذربایجان فعالیت می¬کنند، شرکت¬های روابط عمومی مستقر در آمریکا هستند. از جنبه¬های مهم و اساسی این دست لابی¬ها انتشار و ترویج روایت-های خاصی است که مورد علاقه مقامات دولت آذربایجان است. از جمله خطوط اصلی که در این روایت¬ها و انگاره¬ها توسط این شرکت¬ها منتشر می¬شود؛ معرفی آذربایجان بعنوان «دیدبان تساهل و بردباری»، «متحد اسرائیل» و «قهرمان حقوق و آزادی¬های دینی» تصویرسازی می¬شود. این لابی¬ها به شکل مداوم خطوط و روایت¬های هدایت شده را در قالب مقالات مختلف در خروجی رسانه¬های گوناگون، با در اختیار گذاشتن فکت شیت¬های متعدد نزد سردبیران و نیز داستان¬های مورد تأیید مقامات باکو را جهت دسترسی صاحب منصبان منتشر می¬کنند. طبق بایگانی¬های قانون ثبت عاملان خارجی ، لابی¬های نزدیک به آذربایجان تقریبا به خروجی همه رسانه¬های جریان اصلی شامل بلومبرگ، سی.ان.ان، واشنگتن پست، اورشلیم پست، نیویورک تایمز، ان.بی.سی، الجزیره، سانفرانسیسکو کرونیکل، ساکرامنتو بی، هاآرتس، یو.اس.ای تودی، وال استریت ژورنال و ...، دسترسی دارند. از جمله گروه¬ها و شرکت¬های روابط عمومی و لابی¬گر که در سال¬های اخیر که مواضع آذربایجان را نمایندگی کرده و به پیش برده¬اند می¬توان این گروه¬ها را مورد اشاره قرار دارد؛ گروه لیوینگستون ، استلار جی کامیونیکیشن ، امور حکومتی بی.جی.آر ، سانیتاس اینترنشنال ، شرکای راسکی . جهت ایجاد تصور و دید لازم از روابط، تجربیات و تخصص برخی از اعضای این شرکت¬های لابی¬گر، نگاهی به اعضای شرکت بی.جی.آر، کفایت می¬کند تا دریابیم دولت آذربایجان مبالغ هنگفتی را برای بکارگیری این شرکت¬ها می¬پردازند تا دسترسی سهل و آسانی به سرویس¬های خبری جریان اصلی را داشته باشد؛ فرماندار سابق می.سی.سی.پی هیلی باربر ، ریاست سابق سیاستگذاری در کمیته مالی سنا مت هافمن ، افسر سابق خدمات اجرایی در سازمان سیا دنیل هافمن  و غیره.
از جمله شرکت¬های لابی که روایت¬های «آذربایجان متحد اسرائیل» و «آذربایجان متساهل و قهرمان آزادی¬های مذهبی» را پیش برده است، گروه استلار  است، یکی از خطوط تخریبی که این مقالات به همراه این موارد نیز مطرح شده، در ارتباط با معرفی همسایه ارمنی با برچسب¬هایی چون «یهودستیز» ، «متحد ایران و غرب¬ستیز» و «نامتساهل و تنگ¬نظر مذهبی» و ... است، که در واقع یک جنگ اطلاعاتی است که توسط گروه¬های لابی مذکور در آمریکا با پشتیبانی و همسویی مقامات آذربایجانی نیز دنبال شده است. شخصیت محوری در اینجا و در رابطه با انتشار پیوند اسرائیل و آذربایجان و جنگ اطلاعاتی علیه همسایه ارمنی، جیکوب کاماراس  است. کاماراس بعنوان سردبیر سابق سندیکای ملی یهود  مقالات بسیاری در راستای مربوطه منتشر کرده است و خود نیز موئسس و رئیس شرکت استلار جی کامیونیکیشن است. نکته جالب توجه نیز اینجاست که کاماراس برای این شرکت در وزارت دادگستری آمریکا یک نام تجاری موهوم به ثبت رسانده بود. در تاریخ 12 فوریه، کاماراس طی یک ایمیل از وب¬سایت خبری محافظه¬کار cnsnews.com، درخواست می¬کند که مقاله¬ای از مایان هافمن  سردبیر خبری جروزالم پست، تحت عنوان «یک الگوی یهودی-مسلمان برای صلح» را در نظر بگیرند.  مقاله هافمن مبتنی بر این استدلال است که «آذربایجان پیشگام الگویی برای روابط گرم مسلمانان با اسرائیل است، کشوری که تهران بارها وعده محو آن از نقشه جغرافیا را داده است ... اسرائیل تنها از داشتن چنین متحدی در مرزهای سرسخت-ترین دشمن دولت یهود منتفع می¬شود» هافمن ضمناً موکدا اشاره می¬کند که یهودیان در آذربایجان کاملا در «رفاه و صفا» زندگی می¬کنند و دیدگاه خیرخواهانه باکو را نسبت به جمعیت اقلیت یهودی را تشریح می¬کند.
 وب¬سایت مذکور روایت خبری سفارش شده را منتشر کرده و با اندکی تغییر در تیتر می¬نویسد که: «اینجا یک الگوی یهودی-مسلمان برای صلح به نظر می¬آید» و در پایان مقاله بیوگرافی مختصری را هم به نویسنده یعنی مایان هافمن اختصاص می¬دهد و هیچ اشاره¬ای هم به شرکت لابی استلار و یا سفارت جمهوری آذربایجان نیز نمی¬شود. در موردی دیگر از میان ایمیل¬های منتشر شده کاماراس، در 13 مارس، کاماراس طی ایمیلی به سردبیر سایت آوای یهودی  به وی مطلبی را تحت عنوان «آیا مبارزه با ویروس کرونا آخرین مرز در روابط اسرائیل و آذربایجان است؟» پیشنهاد می¬کند. محور اصلی این مقاله هافمن تقویت روابط میان جمهوری آذربایجان و اسرائیل بود. به همان روش نیز مقاله به پایان رسید و اشاره¬ای به سفارت جمهوری آذربایجان و کاماراس و شرکت مربوطه نیز نشد. اما در بایگانی¬های فارا به این موارد اشاره شده است (armenianweekly.com, 2020).

6- یک مورد خاص: برندا شیفر
در سال 2015، تیل برونکر مقاله¬ای تحت عنوان «چگونه از خود یک لابی¬گر پنهان، به سبک آذربایجانی بسازیم» از پروژه جرائم سازمان¬یافته و فساد  منتشر نمود. تمرکز این مقاله بر برندا شیفر پژوهشگر استاد دانشگاه حیفا اسرائیل، پژوهشگر و استاد مدعو دانشگاه جورج تاون، عضو ارشد مرکز انرژی جهانی شورای آتلانتیک و رئیس سابق برنامه مطالعات کاسپین در دانشگاه هاروارد بود. در این مقاله درباره فعالیت¬های متنوع و فراوان برندا شیفر و ارتباطات بی¬شمار او را با گروه حامی جمهوری آذربایجان و از جمله ایفای نقش او بعنوان مشاور شرکت نفت جمهوری آذربایجان را نیز بیان می¬کند. از جمله فعالیت¬های برندا شیفر به شهادت دروغین او در برابر کمیته روابط بین¬الملل مجلس نمایندگان آمریکا و مشارکت در نشست¬های اندیشکده¬های گوناگون واشنگتن دی.سی بویژه میزگردی در بنیاد صلح کارنگی که در این میزگرد شیفر به از اقدامات دولت آذربایجان تمجید می¬کند و نیز به مقالات متعددی که برای رسانه¬های مختلف اسرائیلی و آمریکایی نوشته است اشاره می¬شود. در مقاله خود تیل برونکر به نفوذپذیری سیاست خارجی آمریکا در مقابل دستکاری¬های بازیگران غیردولتی همچون گروه¬های لابی و ذینفوذ آشکار و پنهان و شرکت¬های تجاری و نفتی اشاره می¬کند. در این ارتباط برندا شیفر تحت حمایت گروه¬ها و شرکت¬های مختلف مزبور برای خود اعتبارسازی کرده و براساس آن فعالیت¬های بسیاری را درباره موضوعات و مسائل آذربایجان از طریق شهادت دادن در کنگره آمریکا، گزارشات روزنامه¬ها و حضور در رسانه¬ها و ... انجام داد. شیفر در سال 2001 با حضور در مجلس نمایندگان آمریکا از قانونگذاران آمریکایی درخواست کرد که بخش 907 قانون حمایت از آزادی را که کمک¬های نظامی مستقیم دولت آمریکا به آذربایجان را منع کرده بود، لغو کنند. برنامه مطالعات کاسپین تحت رهبری برندا شیفر در دانشگاه هاروارد، براساس کمک مالی اتاق بازرگانی جمهوری آذربایجان و کنسرسیومی از شرکت¬های نفتی به رهبری شرکت اکسان موبیل و شورون که در منطقه دارای منافع مشترک تجاری هستند، برقرار شد. لازم بذکر است از اعضای مهم و تأثیرگذار اتاق بازرگانی آذربایجان، لابی¬گران ارشد شرکت¬های مذکور بودند (armenianweekly.com, 2020؛ occrp.org, 2015).
 
7- روابط برندا شیفر با اسرائیل و جمهوری آذربایجان
شیفر فارغ از کار به گروه لابی¬گر DCI که با سفارت جمهوری آذربایجان ارتباطات نزدیک داشت بلکه با شرکت نفت جمهوری آذربایجان در جایگاه مشاور همکاری داشته است. موضوع روابط و همکاری او با شرکت مذکور در سپتامبر 2014 با انتشار کارت ویزیت وی افشا شد و به اطلاع عموم رسید. برندا شیفر از سوی دیگر با نهادهای دولتی اسرائیل از جمله کمیته سیاستگذاری گاز طبیعی این دولت نیز مشاوره داده است. همچنین با کمیته راهبری نظارت بر طرح جامع بخش انرژی اسرائیل نیز همکاری می¬کند. روابط آذربایجان و اسرائیل در بسیاری از موضوعات بگونه¬ای است که دیپلمات¬های دو کشور طی سفری به تور مشترک لابی¬های جوامع یهودی شرکت کردند. در این سفر، سفیر اسرائیل در باکو با تکرار خطوط روایت-های منتشره توسط لابی¬های نام برده، آذربایجان را بعنوان «الگوی تساهل و بردباری» مورد تمجید قرار داد چراکه دولت جمهوری آذربایجان اقلیت یهودی درون کشورش را مورد لطف قرار داده و آزار و اذیت نمی¬کند. برندا شیفر هنگامی که در مقابل کمیته روابط خارجی سنای آمریکا شهادت داد، در بیانیه¬ای خواستار پشتیبانی از پروژه خط لوله گاز طبیعی در آذربایجان شد و در مورد روابط خویش با شرکت نفت آذربایجان نیز سکوت اختیار کرد. شیفر در پیوند با این پروژه اشاره می¬کند که این پروژه مسکو را خنثی می¬کند (occrp.org, 2015).

8- اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکر
بررسی دقیق و مفصل تأثیرات و نقش این بازیگران یعنی اندیشکده¬ها و اتاق¬های فکر، در حوزه سیاست داخلی و خارجی دول موثر در روابط مابین دولت¬های اسرائیل و جمهوری آذربایجان و با ذکر نمونه¬ها و موارد مشخص بویژه آنچه که در تحقیق حاضر مدنظر است، نیازمند یک کار تحقیقاتی فارغ از این مقاله است، لکن بررسی هرچند مختصر و جزئی باتوجه به ماهیت موضوع تحقیق خالی از فایده نیست اما در روند شکل¬گیری و توسعه روابط میان جمهوری آذربایجان و اسرائیل، شبکه¬ها و سازمان¬های لابی¬گر و روابط عمومی، نقش بسیار پررنگ¬تری ایفا نموده¬اند هرچند که هرگز نباید از روابط و نفوذ گروه¬های لابی و ذینفوذ در تأثیرگذاری بر ایده¬های مطروحه اتاق¬های فکر غافل ماند. اتاق¬های فکر و اندیشکده¬ها بعنوان موسسات تحلیلی و مشارکتی هستند که در زمینه مسائل داخلی و بین¬المللی توصیه¬هایی را ارائه می¬کنند و سیاستگذاران را قادر می¬سازند که در تصمیمات¬شان آگاهانه عمل کنند. از آنجائیکه اتاق¬های فکر و اندیشکده¬ها در جوامع دموکراتیک که فرآیندهای سیاسی در قالب¬های تکثرگرایانه پیش می¬رود از بازیگران مهم حوزه سیاست محسوب می¬شوند، برای گروه¬های ذینفع و شرکت¬های مختلف و تیم¬ها و گروه¬های لابی-گر دریچه مناسبی برای اعمال نفوذ محسوب می¬شوند تا برنامه¬ها و ایده¬های سیاسی خاص خود را ترویج دهند. اتاق¬های فکر در حوزه سیاست¬های داخلی و بین¬المللی بعنوان سازوکارهای انتقال و ایجاد اطلاعات، دانش و ایده¬ها از طریق همکاری با بازیگران دولتی و غیردولتی عمل می¬کنند (Andrew rich et.al, 2011: 9).
دونالد رابرتسون استاد دانشگاه وسترن اونتاریو بعنوان کارشناس امور اندیشکده¬ها، در ارتباط با میزبانان و میهمانان این فروشگاه¬های سیاست بیطرفی آنها را به وضوح زیرسوال برده و شرح می¬دهد که این اتاق¬های فکر به دلایلی مختلفی کارشناسانی مشکوک را میزبانی می¬کنند. از دلایل مربوطه به جلب توجه رسانه¬ها و ایجاد جنجال و ... اشاره شده است. همانطور که در مورد برندا شیفر گفته شد، وی با حضور در محافل گوناگون رسانه¬ای و سیاستگذاری و دانشگاهی و البته تولید فکر همچون اندیشکده¬ها خلق اعتبار می¬کرد و کمتر کسی از روابط مشکوک و بیطرفی علمی و کارشناسی وی سوال می¬کرد. در اینجا نیز لازم بذکر است که برندا شیفر طی فعالیت¬های ظاهرا آکادمیک و علمی خویش بویژه در ارتباط با حوزه قفقاز جنوبی کتب و مقالاتی را درخصوص فرقه¬های تجزیه¬طلب و ضدایرانی که علیه امنیت ملی و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران کتب و مقالاتی چند به رشته تحریر درآورده و توصیه¬هایی مبنی بر پشتیبانی از این تفکرات ضدایرانی نیز به متصدیان مخاطب خود ارائه کرده است. همانطور که ذکر آن رفت درخصوص اعتبار علمی او در محافل دانشگاهی حرف و حدیث بسیار است و باتوجه به روابط وی با نهادهای دولتی اسرائیل و گروه¬های لابی¬گر حامی روابط نزدیک اسرائیل و جمهوری آذربایجان، این بحث¬ها چندان هم دور از واقعیت نیست (occrp.org, 2015).

9- خط لوله فراملی باکو-جیهان-تفلیس و امنیت انرژی
در ابتدای دهه 1990 با رهبری شرکت بریتیش پترولیوم در قالب یک کنسرسیوم، که سهامدار عمده پروژه خط لوله باکو-تفلیس-جیهان است، جهت رساندن نفت دریای حوزه کاسپین به بازارهای جهانی از طریق یک خط لوله فراملی صورت گرفت. تأسیس این خط لوله فراملی به غرب در جهت بهره¬برداری از ذخایر نفتی کاسپین و رقابت با روسیه برای کنترل انتقال منابع انرژی به خارج از حوزه قفقاز، توانایی می-بخشید. در واقع این خط لوله فراملی که توسط شرکت بریتیش پترولیوم رهبری می¬شود و سهامدار عمده آن می¬باشد، باکو را به ترکیه متصل ساخته و در عین حال با ایجاد یک شکاف شرقی-غربی مسیر حرکت روسیه به سمت جنوب از طریق قفقاز را محدود می¬کند. بر این اساس بود که ترکیه و آمریکا باور داشتند که این خط لوله بعنوان یک محور در کریدور شرق و غرب کرده و استقلال و پایداری اقتصادی کشورهای تازه استقلال یافته حوزه دریای کاسپین را نیز تأمین می¬کند. از آنجائیکه این خط لوله نفت را از شهر باکو در دریای کاسپین، از راه زمینی تفلیس انتقال داده و سپس آنها را به کشتی¬های حاضر در بندر جیهان ترکیه تحویل می¬دهند، این سیستم انتقال انرژی می¬تواند روسیه، ایران و چچن و ارمنستان را دور بزند. یکی از کارشناسان کهنه¬کار حوزه انرژی در آمریکا، لوسیان پولیارسی، در ارتباط با مبانی توجیهی این پروژه خط لوله به مسأله «امنیت انرژی» اشاره می¬کند. در واقع راه¬اندازی خط لوله فراملی بی.تی.سی و توجه زیاد کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل و ترکیه به ذخایر نفتی نه چندان فراوان و سرشار حوزه کاسپین برپایه مسأله امنیت انرژی قابل درک است؛ به این صورت که منابع اضافی حتی در سطوح تولیدی متوسط در محدود ساختن قدرت بازار تولیدکنندگان نقش عمده دارد و میزان تولید نفتی را که در معرض اختلال قرار می¬گیرد را کاهش می¬دهد. برای کشوری همچون اسرائیل راه¬اندازی این خط لوله هرگونه طراحی جهت تأمین انرژی پایدار، منجر به کاهش سود نفتی کشورهایی چون ایران شده و از طرفی هم موجب نزدیک¬تر شدن روابط اسرائیل با کشورهای «مسلمان میانه¬رو» و آمریکا، دارای مزایای استراتژیک فراوان است. با توسعه یافتن خط لوله مذکور، اسرائیلی¬ها دریافتند که این طرح حداقل از دو سو با منافع آنها هماهنگ است: نخست، یک منبع نفت غرب¬محور و با ثبات تأمین می¬شود. دوم، با دور زدن ایران و اتصال گرجستان، ترکیه و جمهوری آذربایجان، منافع استراتژیک اسرائیل افزایش می¬یابد. در آگوست سال 2004، آراز عظیمف، معاون وزارت امور خارجه آذربایجان، طی اظهاراتی به منافع پروژه خط لوله فراملی بی.تی.سی برای اسرائیل نیز اشاره می¬کند و به علایق استراتژیک این دولت در رابطه با جمهوری آذربایجان می¬پردازد. لازم بذکر است که شرکت بریتیش پترولیوم بعنوان بزرگترین ذینفع در بین شرکت-های حاضر در کنسرسیوم پروژه خط لوله بی.تی.سی بود و این کنسرسیوم را رهبری می¬کرد و دارای روابط تنگاتنگی با دولت آذربایجان، شرکت نفت آذربایجان و اتاق بازرگانی آن است (Marcus, 2009: 52). لازم بذکر است که شرکت بی.پی و دیگران بازیگران منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای حوزه قفقاز تنها به این کریدور اکتفا نکرده¬اند بلکه به طراحی و اجرایی¬سازی چندین کریدور استراتژیک دیگر نیز اقدام نموده¬اند که خود شایسته یک بررسی پژوهشی مستقل و جداگانه است. به هر حال مسأله انرژی یکی از مولفه¬های بسیار مهم بررسی روابط خارجی آذربایجان و بطورکلی حوزه قفقاز جنوبی است. در واقع حضور شرکت¬های نفتی و گازی در پروژه¬های انرژی حوزه قفقاز و بدنبال آن حضور اسرائیل در حوزه قفقاز جنوبی و تعمیق روابط آن با کشورهایی چون جمهوری آذربایجان را در پی داشته است.
 
نتیجه‌گیری
 جهت تشریح علل و عوامل فراملی موثر بر شکل¬گیری و توسعه روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل، باتوجه به گسترش ژئوپلیتیک آمریکا به حوزه قفقاز جنوبی و نفوذ بی¬بدیل لابی جامعه یهودی آمریکا در حوزه سیاست خارجی این کشور، یکی از انگیزه¬های اصلی جمهوری آذربایجان از ایجاد روابط با اسرائیل داشتن متحدی همچون لابی یهود در روند سیاسی آمریکا بوده است. از طرفی نیز، الگوی سیستم پلورالیستی و باز ساختار سیاسی آمریکا شرایط رقابت گروه¬های ذینفع و فشار را جهت دستیابی به بخش-های کلان سیاست آمریکا همچون سیاست خارجی فراهم می¬سازد. باتوجه به اینکه جمهوری تازه استقلال¬یافته و نوپای آذربایجان در سال 1992 با همسایه ارمنی خود وارد درگیری شده بود، براساس لایحه¬ای قانونی که کمک¬های نظامی و اقتصادی دولت آمریکا به آذربایجان را تحت فشار لابی ارمنی آمریکا منع کرده بود، ضرورت مبرم روابط هرچه نزدیک¬تر با دولت اسرائیل را احساس می¬کرد. در واقع مداخله و ایفای نقش سازمان¬ها و شبکه¬های یهودی جامعه آمریکا در مسأله آذربایجان و جانبداری از منافع آنها در مقابل ارمنستان، نشان دهنده پیوستگی و ارتباط عمیق و ریشه¬ای منافع دو کشور است. نقش و تأثیر گروه¬ها و سازمان¬های مذکور توسط نخبگان سیاسی حاکم دو کشور نیز مورد توجه قرار گرفته است و ابزارها و امکانات تأثیرگذاری متقابل را در اختیار آنها گذارده است. در واقع سازمان¬ها و گروه¬های لابی یهود و حامی سیاست¬های صهیونیستی بعنوان یک عضو غیررسمی روابط استراتژیک اسرائیل و جمهوری آذربایجان در قالب کانال¬های غیررسمی و غیردیپلماتیک فراحکومتی نقش خود را ایفا می¬کنند. سازمان-هایی ایپک، کمیته یهودیان آمریکا و بویژه سازمان برادران پیمان و دیگر سازمان¬های ذینفوذ یهودی در مسیر این روابط فعالیت کرده¬اند. مسأله امنیت انرژی و طرح¬های متعددی که تاکنون در این حوزه در منطقه قفقاز و دریای کاسپین به اجرا درآمده¬اند از جمله عوامل موثر در این رابطه است. پروژه استراتژیک خط لوله باکو-تفلیس-جیحان که شبکه¬های انرژی آذربایجان و اسرائیل و گرجستان و ترکیه را پیوند می-دهد نیز به شرکت¬های چندملیتی بستگی دارد بطوریکه شرکت بریتیش پترولیوم سرمایه و امکانات فنی لازم را جهت اجرایی¬سازی این طرح فراهم آورده است.

چکیده

روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل دارای وجوه فراملی پررنگی است. باتوجه به اهمیت فراوان روابط آذربایجان با اسرائیل و تأثیر آن بر امنیت ملی ج.ا.ایران، درک زمینه‌های فراملی این روابط حائز اهمیت است. در مقاله حاضر شناسایی تأثیر آنها بر شکل‌گیری و توسعه این روابط بعنوان هدف در نظر گرفته شده است. در این راستا، از روش توصیفی-تحلیلی و نیز از منابع کتابخانه‌ای جهت گردآوری داده‌های لازم استفاده شده است. یافته¬ها و نتایج مقاله حاکی از آنست که پس از فروریزی ساختار دوقطبی نظام بین-الملل با توسعه عوامل و کنشگران فراملی، اهمیت روابط اقتصادی در تعاملات جهانی، روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل متأثر شده است. استقلال‌یابی کشورهای حوزه قفقاز جنوبی به دنبال فروپاشی شوروی و ناتوانی روسیه در کنترل وضعیت، منجر به حضور کنشگران فرامنطقه‌ای چون آمریکا در حوزه ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی شد؛ بنابراین از نیات و انگیزه‌های اساسی ایجاد روابط حسنه آذربایجان با اسرائیل، کسب حمایت لابی ذینفوذ یهودی در روند سیاسی آمریکا بود. الگوی سیستم کثرت‌گرایانه آمریکا هم شرایط مناسب برای تأثیرگذاری لابی‌های ذینفع در حوزه سیاست خارجی آمریکا فراهم نمود. لابی یهود و حامیان سیاست صهیونیستی بعنوان عضو غیررسمی این روابط با موضع جانبدارانه خود در قبال مسأله آذربایجان در سیاست آمریکا نشان داده‌اند که در کانال پشتی، موثرتر از کانال رسمی و دیپلماتیک ایفای نقش کردند. مسأله امنیت انرژی غرب با نقش‌آفرینی شرکت‌های چندملیتی نیز از عوامل موثر در توسعه روابط و نیز منافع استراتژیک اسرائیل در آذربایجان است.