بررسی تطبیقی مبانی قانونی، فقهی و اخلاقی اتانازی در حقوق ایران و سوئیس

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بین‌الملل کیش (نویسنده مسئول)
دریافت: ۸ آذر ۱۴۰۰ | انتشار: 29 اسفند 1400

منابع و ماخذ

1- قرآن کریم.
2- آریان¬پور کاشانی، عباس و آریان¬پور کاشانی، منوچهر (1377)، فرهنگ انگلیسی به فارسی، چ 11، تهران: انتشارات امیرکبیر.
3- اسلامی¬تبار، شهریار و الهی¬منش، محمدرضا (1396)، مسائل اخلاقی و حقوقی در قتل ترحم¬آمیز (اتانازی)، تهران: انتشارات مجد.
4- جوانمرد، بهروز (1388)، «مفهوم اتانازی و بررسی آن از دیدگاه فقه، حقوق و اخلاق»، مجله حقوق پزشکی، دوره 3، ش 8.
5- دورکیم، امیل (1378)، خودکشی: جامعه¬شناسی انحرافات اجتماعی، ترجمه: علی محسنی و همکاران، تهران: انتشارات سپهر.
6- سلیمان¬آبادی، سحر و سلیمان¬آبادی، فاطمه (1400)، «اتانازی از دیدگاه اسلام»، هشتمین همایش دانشجویی بررسی فرهنگ سلامت از منظر قرآن و حدیث.
7- صادقی، محمدهادی (1394)، «بررسی فقهی و حقوقی اتانازی»، مجله مطالعات حقوقی دانشگاه شیراز، دوره 7، ش 2.
8- طباطبایی، محمدحسین (1390)، تفسیرالمیزان، بغداد: دارالكتب الاسلامیه.
9- طیبی، فتح¬اله (1395)، «بررسی اتانازی در حقوق ایران»، اولین کنفرانی ملی حقوق و علوم جزاء.
10- علی¬پور طولازدهی، محدثه (1398)، «خودکشی از دیدگاه فقه و حقوق جزاء»، اولین کنفرانس بین-المللی دین، معنویت و کیفیت زندگی.
11- غفوری، احمد (1397)، شرح آزمونی قانون مجازات اسلامی، تهران: انتشارات آریاداد.
12- قریشی، ماریه و سلطانی، محمدمهدی (1395)، «اتانازی و تفاوت فقهی، اخلاقی دو نوع فعال و انفعالی آن»، مجله پژوهش¬های اخلاقی، س 6، ش 4.
13- محمدی، لیلا (1392)، بررسی مرگ شیرین یا اتانازی در قوانین کیفری ایران، تهران: انتشارات یزدان.
14- محمودیان، فرزاد و همکاران (1388)، «بررسی مقایسه¬ای دلایل موافقان و مخالفان اتانازی»، مجله ایرانی اخلاق و تاریخ پزشکی، دوره 2، ش 3.
15- مشکینی اردبیلی، علی (1419)، مصطلحات الفقه، تهران: موسسه فرهنگی دار الحدیث.
16- مظاهر تهرانی، مسعود (1394)، حق مرگ در حقوق کیفری، چ 1، تهران: انتشارات هستی¬نما.
17- موسوی بجنوردی، سیدمحمد و رضوی¬نیا، مریم (1393)، «اتانازی در فقه و حقوق اسلامی با محوریت آرای امام خمینی»، پژوهشنامه متین، ش 63.
18- هاشمی، زهرا و مرتضوی، سیدمحمد جواد (1387)، «اتانازی از دیدگاه اسلام و اخلاق پزشکی نوین»، مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان.
19- www.hdg-law.ir

متن کامل

مقدمه
اتانازی مبحثی چالش¬برانگیز می¬باشد که از دیرباز تاکنون از لحاظ اخلاقی، حقوقی، پزشکی، روانشناسی و بررسی آن با ادیان الهی پرداخته شده است و شاهد رویکردها و قوانین متفاوت در جوامع گوناگون از جمله ایران و سوئیس هستیم. کسانی که در شرایط این نوع از مرگ قرار دارند، بیشتر بیماران لاعلاج هستند یا کسانی که از یک بیماری سخت روانی رنج می¬برند و با رضایت خود، از افرادی مثل پزشکان معالج یا پرستاران یا افراد خانواده خود بخواهند که به آن¬ها در مردن کمک کنند (حق¬گستر، 1394: 13-9). برای محق دانستن اشخاص در استفاده از حق اتانازی، قوانین حقوقی لازم است و عموما به رسمیت شمردن این حق، ریشه در عقاید و گرایشات مذهبی دارد (مهردوست، 1399: 25) و در آیه 29 سوره نساء  که بیان می¬دارد: «خودکشی نکنید خداوند نسبت به شما مهربان است». بیان می¬دارد که جان انسان محترم است، لذا خودکشی و دیگرکشی حرام است (محسن قرائتی، 1388: 37)، و در مکاتب الهی دیگر نیز حرام اعلام شده است، باتوجه به حرام دانستن این عمل و تعارض آن با اخلاق پزشکی و اخلاق حسنه؛ کشور سوئیس آن را قانونی اعلام کرده است اما در مقابل قانون ایران برای آن عنوان خاصی را اتخاذ نکرده است و مبحث مستقلی را نیز به آن اختصاص نداده است، با این وجود سوالاتی که مطرح می¬شود در این خصوص که چرا در کشورهای اروپایی یا بطور خاص سوئیس این قوانین وجود دارد؟ و علل و عوامل عدم وجود قانون مرتبط با اتانازی در ایران چیست؟ در این مقاله تلاش شده است ابتدا به مفهوم خودکشی و اتانازی و پیشینه آن پرداخته شود و سپس انواع اتانازی و تعاریف آن¬ها و اتانازی پذیرفته شده در قانون سوئیس و ریشه اسلامی و علت حرام دانستن اتانازی و بررسی آن با اخلاق و در نهایت  بررسی عدم وجود قوانین مرتبط با اتانازی در قانون ایران و علل قانونی شدن اتانازی در سوئیس مورد بررسی قرار گیرد.

1- تعریف مفاهیم
1-1- خودکشی

برخلاف آنچه در بادی امر به نظر می¬رسد، یافتن تعریف جامع و مانعی برای خودکشی کار چندان ساده¬ای نیست و در برخی از موارد کسانی¬که در این زمینه بحث کرده¬اند و یا به انجام بررسی خاصی دست زده¬اند، از ارائه تعریف ویژه¬ای خودداری کرده¬اند. واژه خودکشی به معنای قتل نفس است. در فرهنگ معاصر خودکشی به مفهوم خاتمه دادن عمدی به زندگی به میل خود و به دست خود تعبیر شده و اعتقاد بر آن است که این واژه اولین بار در نیمه قرن هفدهم بکار برده شده است. علم خودکشی شناسی را پروفسور آلمانی به نام دبیلوای بونگر در 1929 ابداع کرد در اواخر قرن نوزدهم امیل دورکیم، جامعه¬شناس فرانسوی و فروید زمینه روانشناسی خودکشی را مورد بررسی جدی قرار دادند. امیل دورکیم در اثر معروف خود به نام خودکشی آن را پدیده¬ای اجتماعی به شمار آورده و چنین تعریف می¬کند: «خودکشی عبارت است از هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار منفی یا مثبت خود قربانی است که می¬بایست چنان نتیجه¬ای به بار آورد».
پدیده خودکشی از دیدگاه علوم مختلفی چون روانشناسی، جامعه¬شناسی، پزشکی، جرم¬شناسی و حقوق جزاء (کیفری) قابل تحلیل و بررسی است. از لحاظ حقوق کیفری، بحث راجع به خودکشی در حاشیه بررسی¬ قتل¬ها به میان می¬آید. از این حیث خودکشی یا انتحار عبارت است از قتلی که فاعل جرم (قاتل)، مفعول جرم (مقتول) نیز می¬باشد. بعبارت دیگر، هرگاه مجنی¬علیه (بزه¬دیده) قتل، خودش قاتل باشد عمل خودکشی تحقق می¬یابد. در واقع خودکشی نوعی از قتل همراه با وحدت قاتل و مقتول است (علی¬پور طولازدهی، 1398). عمل آگاهانه شخص برای پایان دادن به زندگی به دست خود می¬باشد. در مکاتب اخلاقی و ادیان الهی این عمل مورد نکوهش قرار گرفته و دید مثبتی نسبت به این امر وجود ندارد و در روز قیامت برای آن عذابی سخت وعده داده شده است. فقهای شیعه و سنی خودکشی را از گناهان کبیره می-شمارند و شخص خودکشی کننده را فاسق می¬دانند. براساس تعاریف فقهی و حقوقی، خودکشی عملی اختیاری است که فرد عاقل برای سلب حیات و کشتن خود انجام می¬دهد و در آن برخلاف قتل، عنوان جانی (عامل جنایت) و مجنی¬علیه (مورد جنایت واقع شده) در یک فرد جمع می¬شود (مشکینی، 1419: 91). خودکشی باتوجه به دلیل انجام آن، به دوگونه ایجابی و سلبی تقسیم شده است:
- خودکشی ایجابی: مانند زدن خود با شمشیر، چاقو، اسلحه یا خوردن سم؛
- خودکشی سلبی: مانند خودداری از خوردن غذا و آب، و ترک مداوا و درمان (مشکینی، 1419: 91).
 علل وقوع این پدیده، زمینه¬های گسترش و آمار آن در علوم گوناگونی چون روانشناسی، جامعه¬شناسی، اخلاق و حقوق مورد بررسی واقع می¬شود و اگرچه برخی از صاحب¬نظران به استناد به حق آزادی و اراده و اختیار انسان، حق خودکشی را به رسمیت شناخته¬اند، ولی در بیشتر ادیان الهی و مکاتب اخلاقی و حقوقی، خودکشی امری ناپسند بشمار رفته و اقدام به خودکشی جرم و گناه تلقی شده است (دورکیم، 1378: 159-149).
2-1- اتانازی
واژه¬ای یونانی مرکب ازEU  به معنی خوب و عالی و THANASIA  یعنی الهه مرگ، در اساطیر یونان باستان به معنی راحت مردن آمده است و در کتاب¬های لغت چنین تعریف شده است: 1- مرگ آرام و بی-درد؛ 2- میراندن تعمدی و مصنوعی بیماران لاعلاج با امراض دردناک. این اصطلاح برای اولین بار توسط فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی در سال 1620 در کتاب ارغنون نو وضع گردید (گلدوزیان، 1384: 1). در فرهنگ انگلیسی به فارسی، اتانازی به معنای کشتن دلسوزانه، مرگ آسان و بی¬درد، خوش¬مرگی و خوب¬میری و کشتن انسان یا جانور از روی ترحم بخاطر نجات جان از درد و غیره آمده است (آریان¬پور کاشانی و همکاران، 1377: 1793). بعضی نیز اتانازی را مرگ شیرین گفته¬اند. در زبان فارسی نیز عناوینی مانند قتل ترحم¬آمیز یا قتل از روی ترحم ترجمه مناسب برای این واژه است (عباسی، 1383: 1).
درنهایت می¬توان بیان نمود که اتانازی در زبان یونانی به معنی مرگ خوب است و در اصطلاح شرایطی است که در آن، بیمار بنا به درخواست خودش بصورت طبیعی و آرام بمیرد. کسانی که در شرایط این نوع از مرگ قرار دارند بیشتر بیماران لاعلاج هستند و یا کسانیکه از یک بیماری شدید روحی افسردگی اساسی و ... رنج می¬برند و با رضایت خود، از افرادی مثل پزشکان معالج یا پرستاران یا افراد خانواده خود، بخواهند که به آنها در مردن کمک و یاری کنند. در فارسی به آن (خوش¬میری)، (مرگ آسان)، (به مرگی)، (مرگ شیرین)، (مرگ باوقار)، (با وقار مردن) یا (مرگ بدون بی¬حرمتی) نیز گفته می¬شود. برداشت¬های متفاوت از مفهوم هومرگ (اوتانازی)، وجود دارد؛ مثلاً در روش غیرمستقیم، پزشک با تجاویز دارویی، فقط مقدمات مرگ بیمار را فراهم می¬کند و بیمار با آگاهی کامل به استقبال مرگ اختیاری می¬رود. اما در روش مستقیم، پزشک یا پرستار خود عامل مرگ بیمار هستند. تزریق داروی کشنده و جدا کردن بیمار از دستگاه¬های حمایتی، مثال¬هایی از این روش هستند که بعضی اوقات بدون اطلاع بیمار انجام می¬شوند. اتانازی یکی از مسائل دنیای جدید است که موضع¬گیری¬های متفاوتی نیز در مقابل خود ایجاد کرده است از نظر دین اسلام، اتانازی مورد قبول نیست. جسم انسان، امانتی در دست انسان است و او باید هرکاری برای حفظ این بدن انجام دهد و حتی در صورت امتناع، پزشک نمی¬تواند به زور او را درمان کند. در یهودیت و مسیحیت نیاز ایان عمل پذیرفته نیست و تنها در ادیان آسیایی چون بودائیسم، شینتوئیسم و کنفسیویسم پذیرفته شده است. اتانازی اصطلاحی عمومی است که بالفعل می¬توان تعابیر مختلفی را براساس زمینه¬ای که از آن استفاده می¬شود از آن استنباط کرد (طیبی، 1395).

2- زمینه تاریخی و طرح قانونی شدن اتانازی
اتانازی در غرب راهی نسبتا طولانی را تا به امروز پیموده است. اغلب محققان، فرانسیس بیکن  فیلسوف و طبیب قرن شانزدهم را اولین کسی می¬دانند که این واژه را وارد عرصه دانش پزشکی کرد. اما اسناد تاریخی حاکی از آن است که قرن¬ها پیش از این، در مورد جواز یا عدم جواز پایان دادن به زندگی بیمار، بحث¬هایی در بین طبیبان دوران باستان وجود داشت. اگرچه عنوان «اتانازی» به معنای امروزی در آن زمان مصطلح نبود.
در یونان باستان بقراط پزشک در سوگند مشهور خود، مسموم کردن بیماران را به هر دلیل ممنوع کرده بود و ارسطو نیز هر نوع خودکشی را مردود می¬شمرد. اما افلاطون در مورد بیماری¬های طولانی که امید به زنده ماندن بیمار نبود، اهدای مرگ را مجاز می¬دانست. اپیکوریست¬ها و رواقیون نیز خودکشی و اهدای مرگ را در مواردی که بیمار شرایط دردناک و ناامید کننده داشت، تأیید می¬کردند و یا حتی زمانی که فرد به دلیل بیماری و کهولت، نحیف و از کارافتاده می¬شد، این عمل راجایز می¬دانستند. این مسئله و بحث در مورد اصول اخلاقی و قانونی بودن مرگ شیرین (داوطلبانه) یا اتانازی بیشتر در نیمه آخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم مطرح گردید. بسیار قوی قبل از آن رومی¬ها و یونانیان باستان اعتقاد داشتند که نباید به هر قیمتی زندگی را حفظ کرد و براساس همین اعتقاد نسبت به خودکشی افراد که امیدی به بهبودی آنان وجود نداشت نرمش نشان می‌دادند (www.hdg-law.ir).
ولی تنها در صد سال اخیر توجه جدی به موضوع مرگ شیرین یا اتانازی شده است که برخی درصدد آن هستند که که آن را قانونی کنند. برای مثال سال¬هاست که در کشور سوئیس از سال 1941 تا الان مسئله کمک به خودکشی تحت شرایطی خاص شکل قانونی به خودش گرفته است اما هنوز بسیاری از جوامع با این مسئله مخالف هستند و آن را خلاف اصول اخلاقی و قانونی می¬دانند از جمله کشور خودمان ایران که این نوع مرگ از مرگ (قتل) را برخلاف شرع و قانون و اخلاق می¬داند و بطور جدی با این مسئله برخورد می¬کند و آن را قتل عمد و مستحق قصاص می¬داند (اسلامی¬تبار و الهی¬منش، 1396: 183). برای مثال در کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون با ترجمه ذبیح¬اله منصوری بیان شده است که، فرعون دارای بیماری لاعلاجی بوده است که قابل درمان نمی¬باشد و بدینوسیله پزشک او با استفاده از زهری که از شیره تریاک به دست آورده بود را با شراب ترکیب کرد و آن را به فرعون خوراند و او را به قتل رساند و در این کتاب سینوهه بیان داشته است که، من بیش از آنچه گفتم برای تبرئه خود چیزی نمی¬گویم ولی اینک که مشغول ثبت این اشکال هستم می¬گویم یکی از عواملی که مرا وادار کرد جام عصاره تریاک را به فرعون بخورانم این بود که می¬خواستم به رنج و تعب او خاتمه بدهم و می¬دانستم که اگر به جای من دیگری درصدد قتل اخماتون برآید او را با دردهای جانگذار خواهد کشت در صورتی که من طوری او را به جهان مغرب فرستادم که خود وی متوجه نشد که آیا بخواب رفته یا در حال احتضار است.
در جوامع قدیم و بدوی از اتانازی نوع فعال استفاده می¬کردند و بیماران سخت را از روی ترحم و برای اینکه درد و رنج بیشتری نکشند، خفه می¬کردند و در مواردی هم آنان را می¬سوزاندند یا زنده به گور می¬کردند. در حال حاضر نیز این روش¬ها در بین بعضی از قبایل جزایر اقیانوس آرام و بخش¬هایی از آفریقا و آمریکای جنوبی رایج است. اسکیموهای جوان، پدر و مادر خود را هنگامی که سخت پیر شده باشند و کاری از دستشان برنیاید، با دست خود می¬کشند؛ کسی که از این کار سرباز زند، چنان است که گویی وظیفه فرزندی را انجام نداده است.
اپیکوریست¬ها و رواقیون، خودکشی و اتانازی را در شرایطی که بیمار شرایط دردناک و ناامید کننده¬ای داشت، تأیید می¬کردند و حتی در مواردی که فرد به دلیل بیماری و کهولت تحیف و ضعیف و از کار افتاده می¬شد، این عمل را جایز می¬دانستند.
در اغلب تمدن¬های باستانی در اسپارت و سایر تمدن¬های باستانی سواحل مدیترانه در بین¬النهرین و هند، جامعه را بر فرد مقدم می¬دانستند و بدین علت برای حفظ منافع جامعه فدا کردن فرد مجاز بوده است و هر وقت مصالح کشور، شهر و قبیله ایجاب می¬کرده است، تسریع مرگ بیمار را مجاز می¬دانستند. در آلمان نازی تعداد ۲۷۵۰۰۰ نفر انسان بی¬گناه در مرکز به اصطلاح اتانازیا قربانی شدند. کشتار در کوره¬های آدم-سوزی نازی¬ها که در ابتدا اساسا از اتانازیا شروع شد، درباره کسانی اجرا می¬شد که خود می¬گفتند، زندگی-شان بی¬ارزش است و یا بطور مزمن یا به شدت بيمار بوده¬اند، تا اینکه بعدا گستره عمل وسعت یافت و شامل کسان دیگری شد که از نظر اجتماعی، فرآیند ایدئولوژیکی یا نژادی غیرمطلوب بوده¬اند.
در مصر قدیم خودکشی منع شده بود و معتقد بودند، کسی که خودکشی می¬کند، خودش را از خداوند جدا کرده است. در یونان باستان، افراد می¬توانستند، از مجلس سنا برای خودکشی کمک بخواهند. اتانازی در میان بیمارانی که دارای بیماری غیرقابل درمان و دردناک بودند، توسط فیلسوفان یونانی همچون سقراط و افلاطون تأیید شده بود. در بحث¬های افلاطونی به تدریج تغییرات تکاملی در بحث اتانازی به وجود آمد تا جائیکه در کتاب جمهوريت افلاطون در مورد بیماری¬های طولانی که امید به زنده ماندن¬شان نبود، اجازه داده شده است که اتانازی فعال انجام شود. در آن زمان، برخی پزشکان بعنوان عاملان سیاسی به بعضی از افراد سم می¬دادند تا از بین بروند که بقراط و پزشکان همفکر او با چنین رویه¬ای سخت مخالفت کردند تا جائیکه در قوانین اخلاقی بقراط، چنین رفتاری را برای پزشکان، غیراخلاقی می¬دانستند، ارسطو هر نوع خودکشی را مردود می¬شمرد؛ چه برای بیماری که در رنج و درد شدید باشد و چه برای فرد سالم. درک همفری  بنیاد هملاک سوسایتی را بنیانگذاری کرد که هدف اصلی این سازمان کمک به افرادی بود که می¬خواستند از طریق اتانازی یا خودکشی کمکی به زندگی خود پایان دهند.
اکنون در بعضی از کشورها اتانازی فعال، قانونی است؛ مثلا طبق قوانین جدید در هلند دردهای غیرقابل تحمل، فاکتوری است که فرد را دارای شرایط لازم برای القای مرگ می¬کند. در سال ۱۹۹۰ شرایط آن در انجمن سلطنتی پزشکان هلند و وزارت دادگستری مورد توافق واقع شد و در سال ۱۹۹۳ اصلاحات انجام گردید. اولین قانونی که بطورخاص و ویژه درخصوص اتانازی تصویب شد قانون حق بر مرگ منطقه شمالی استرالیا مصوب ۱۹۹۵ بود. بنابراین منطقه شمالی استراليا اولین کشور است که اتانازی را به موجب قانون خام پذیرفت. لذا منطقه شمالی استرالیا از حیث قانونگذاری بر هلند مقدم است، لكن هلند از حیث پذیرش توسط رویه قضایی بر منطقه شمالی استرالیا مقدم می¬باشد.
قانون جزای ۱۹۲۲ شوروی در ماده (۱۴۳)، قتل با رضایت فرد (مجی¬علیه) را جرم نمی¬دانست اما این قانون یک قانون عام و کلی بود که قتل¬هایی را که با رضایت مجنی¬علیه انجام می¬گرفت، جرم نمی¬دانست. بنابراین شامل پزشک و بیمار نیز می¬شد؛ اما نمی¬توان گفت یک قانون مختص به اتانازی بوده که انجام آن را تحت شرایط خاص و با مقررات ویژه اجازه داده است. باید توجه داشت، آنچه ذکر شد، سیر تاریخی پذیرش و قانونی شدن قتل ترحم¬آمیز بود و الا اولین قانون ضد قتل ترحم¬آمیز در آمریکا در ایالت نیویورک در سال ۱۸۲۸ تصویب شد (موسوی بجنوردی و رضوی¬نیا، 1393: 69)

3- انواع اتانازی
- اتانازی فعال داوطلبانه تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگر که منجر به مرگ بیمار شود. این عمل براساس تقاضای صریح بیمار و با رضایت کاملا آگاهانه او انجام می¬شود. نکته مهم در این حالت این است که قصد و تمایل پزشک و بیمار هر دو در جهت خاتمه دادن به زندگی بیمار است. در اتانازی فعال داوطلبانه دو شرط بسیار مهم است: 1- تصمیم خود بیمار؛ 2- درد و رنج غیرقابل تحمل و بدون امید به بهبودی.
- اتانازی فعال غیرداوطلبانه تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگر که منجر به مرگ بیمار شود. در این حالت، بیمار صلاحیت تصمیم¬گیری (اهلیت یا صلاحیت قانونی) را ندارد و از لحاظ روانی قادر به درخواست صریح برای این عمل نیست.
- اتانازی فعال اجباری تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگر که باعث مرگ بیمار شود. در این حالت، بیمار صلاحیت تصمیم¬گیری را داراست و هیچگونه درخواست صریح برای این عمل نداشته است. این حالت را جمیع اخلاقیون مجاز نمی¬دانند و قتل محسوب می¬شود.
- اتانازی غیرفعال عدم شروع درمان یا قطع درمان¬هایی که برای حفظ حیات بیمار لازم است. البته این نوع اتانازی می¬تواند داوطلبانه (براساس درخواست بیمار) یا غیرداوطلبانه (وقتی بیمار صلاحیت رسیدگی ندارد) باشد. این نوع اتانازی معمولا بصورت مستقیم مانند تجویز دارو یا هر اقدام دیگری نیست.
- اتانازی غیرفعال داوطلبانه بیمار درمان خود را رد می¬کند تا در مرگ¬اش تسریع شود. بعبارت دیگر، بیمار از همان ابتدا از پذیرش درمان سرباز می¬زند. این نوع اتانازی معمولا در مورد بیمارانی بکار گرفته می¬شود که شرایط بسیار وخیمی دارند پزشکان هم مطمئن¬اند که درمان آنها امکانپذیر نیست، بنابراین درمان را قطع کرده و بیمار را از مواد غذایی یا دارو محروم می¬کنند یا اگر بیمار در سیر بیماری¬اش دچار عفونتی شود، درمانی برای عفونت او آغاز نمی¬شود.
- اتانازی غیرمستقیم در این حالت ضددردهای مخدر یا داروهای دیگر برای تسکین درد بیمار تجویز می-شود اما پیامد عرضی آن، قطع سیستم تنفسی بیمار است که منجر به مرگ بیمار می¬شود. این نوع اتانازی با قصد عامدانه انجام نمی¬شود اما پیامد عرضی آن مرگ بیمار است.
- خودکشی با همکاری پزشک در این حالت، پزشک¬ها دارو یا اقدامات دیگر را برای بیمار فراهم می¬کنند، باتوجه به اینکه آنها می¬دانند قصد بیمار خودکشی است (آریان¬پور کاشانی و آریان¬پور کاشانی، 1377: 11).
طبق تعاریف گفته شده در کشور ایران هیچکدام از انواع اتانازی مورد پذیرش قرار نگرفته است اما در کشور سوئیس اتانازی انفعالی مورد پذیرش قرار گرفته است که براساس آن بیمار را رها می¬کنیم تا خود بمیرد. در قسم منفعل عدم حرمت آن روشن است و در موارد لاعلاجی که هیچ امیدی به بهبودی فرد بیمار نیست و بیماری او روز به روز در حال پیشرفت است، دیگر هیچ ضرورت اخلاقی و تکلیف شرعی بعهده پزشک و یا حتی شخص بیمار نیست تا بخواهد روند پیشرفت بیماری را کاهش داد و یا شخص بیمار را زنده نگه داشت (قریشی و دیگران، 1395).

4- ریشه اسلامی اتانازی و علت حرام دانستن آن
در دین اسلام اعتقاد بر این است که هنگام بروز مصایب و گرفتاری¬ها، خداوند با رحمت خود ما را به صبر دعوت می¬کند لذا هرگونه اتانازی و خودکشی مردود است و در آیات متعددی چون: «ماِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُنَ الله وَ رَسُولَهُ وَیَسعَونَ فِي الاَرضِ فَسَادًا اَن یُقَتّلُوا أو یُصَلَّبُوا أو تُقَطَّعَ أیدِیهِم وَ أرجُلُهُم مِن خِلافٍ أو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذَلِک لَهُم خِزيٌ فِي الدُّنیَا وَلَهُم فِي الآخِرَة عَذَابٌ عَظِیمٌ» ، و «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ » و «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا » و روایات به این امر مهم اشاره شده که از مجموع آن¬ها می¬توان نتیجه گرفت که اسلام حق مرگ را بر انسان به رسمیت نمی¬شناسد و حیات را بعنوان امانتی در دست انسان و انسان را مالک حیات خویش نمی¬داند تا بتواند آن را ساقط کند (اسلامی¬تبار و الهی¬منش، 1396: 183). و رضایت مقتول و انگیزه قاتل هیچ تأثیری در ماهیت قتل و حرمت عمل نخواهد داشت (مظاهر تهرانی، 1394: 77). خودکشی کردن از جمله گناهان کبیره است که انسان بعد از ارتکاب به آن فرصت توبه پیدا نمی¬کند و خداوند آن را در آتش جاوید قرار خواهد داد، خودکشی مصداق کشتن انسانی است که جانش محترم است و کسی حق کشتن او را ندارد حتی اگر این شخص خودش باشد و باید در نظر داشته باشیم که خداوند مالک تمام جهان از جمله جان انسان¬هاست و بدون اجازه او نمی¬توان چنین کاری انجام داد و همچنین در قرآن نیز درباره قتل انسانی که کشتن¬اش واجب نشده شدیدا تهدید کرده و وعده عذاب جاوید جهنم داده است، بعنوان مثال: «ومَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا » و «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا » و «مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» ، از پیامبر اسلام (ص) نقل است: «میان انسان¬های پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدت بی¬تابی کاردی برداشت و با آن دست¬اش را قطع کرد و از شدت خونریزی مرد»، پس خداوند فرمود: «بنده¬ام در گرفتن جان خود بر من پیشی گرفت ... هر آینه بهشت را بر او حرام کرده¬ام» و همچنین در حدیث دیگر نیز می¬فرمایند: «کسی که بوسیله آهن خودکشی کند پس با آهن پاره¬ای به دست که قسمتی از به شکمش فرو رفته آورده می¬شود و وارد جهنم می¬گردد و در آن بطور ابد و همیشگی خواهد سوخت و کسی که با خوردن سم خودکشی کند پس با سم در دست به آتش جهنم انداخته می¬شود و در آن بطور دائم خواهد سوخت و کسی خود را با پرت کردن از کوه به قتل برساند، پس به آتش جهنم پرت می¬شود و در آن تا ابد خواهد ماند» (جوانمرد، 1388: 206). امام صادق (ع) فرمودند: «کسی که عمدا خود را بکشد برای همیشه در آتش جهنم خواهد بود»، چون خداوند فرموده است: «وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا »، (طباطبائی، 1390: 509).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، خودکشی را بنابر تعالیم همه ادیان و شرایع الهی حرام دانسته است (طباطبایی، 1390: 372). در شیعه و سنی نیز به این امر اشاره شده است و حرمت حرام بودن آن ذکر گردیده است. آن را از گناهان کبیره و خودکشی کننده را فاسق دانسته¬اند (مشکینی، 1419: 91). با این وجود در می¬یابیم که در این اسلام به هیچ وجه اتانازی و یا خودکشی مورد قبول نیست حتی اگر دلایل قابل قبولی وجود داشته و در هر حال گناه دانسته شده است و خداوند مالک جان انسان می¬باشد و خداست که زنده می¬کند و می¬میراند و هیچ انسانی حق انجام این عمل را نخواهد داشت و به عذاب الهی دردناکی دچار خواهد شد که بخششی نیز وجود ندارد. اولین ضرورت اخلاقی که باعث نفی و حرمت خودکشی مساعدت شده در فقه اسلامی می¬شود، سپردن امور حیات و مرگ به دست خداوند است و هیچ فردی حقی برای پایان دادن به حیات دیگری ندارد. همانطور که در قرآن کریم می¬فرماید: «لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير »، در اسلام، حیات انسان¬ها موهبتی الهی بوده که انسان فقط امانت¬دار آن است، حتی درد و رنج نیز دارای فلسفه¬ای بوده و در قرآن نیز این مسأله مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین منابع دینی بر ضرورت حمایت و مراقبت از بیمار تأکید می¬کنند و در قرآن به بیماران وعده داده شده است که فقط منتظر شفا از سمت خداوند باشند. تمامی موارد فوق مبین بر حرام بودن اتانازی هستند. باتوجه به نتایج مطالعات، اتانازی در اسلام با هیچ دلیلی قابل توجیه نبوده و مرگ از روی دلسوزی با کرامت انسانی سازگاری ندارد. بکارگیری و پذیرش این قانون در جامعه اسلامی دارای آثار و تبعات جبران¬ناپذیری خواهد بود، از جمله اینکه، حرمت قتل و از بین بردن انسان به ناحق بعنوان اصل مسلم در فقه اسلامی شناخته می¬شود (سلیمان¬آبادی و سلیمان¬آبادی، 1400).

5- بررسی اخلاقی اتانازی در ایران و سوئیس
بحث اخلاقی اتانازی بیشتر در زمینه پزشکی مطرح می¬باشد که پزشک اجازه انجام اتانازی را بنابر دلایلی از قبیل درد غیرقابل تحمل بیمار یا بیماری لاعلاجی که درمان ندارد یا درمان موثر نبوده را ندارد زیرا انجام این عمل با اخلاق پزشکی متضاد می¬باشد و هدف پزشک کمک به جان انسان می¬باشد. در همین رابطه انجمن جهانی پزشکی  در بیانیه خود براساس سوگندنامه بقراط، اتانازی را به هر شکلی محکوم کرده و آن را غیراخلاقی می¬داند (هاشمی و مرتضوی، 1387: 27). بدین¬سان مباحثی که پیرامون اتانازی مطرح می-شود، مباحث مربوط به «ارزش» ها است. برخی اعتقاد دارند که حیات، حد اعلای خوبی است و دیگر خوبی¬ها با وجود حیات و زندگی معنا می¬یابند. بدون زندگی و حیات، هیچ ارزش یا خوبی وجود ندارد (یعنی نمی¬تواند وجود داشته باشد) و حیات، شرط لازم برای تحقق دیگر ارزش¬ها است. در گذشته سرعت بخشیدن عامدانه به مرگ یک انسان، پیوسته بعنوان یک جنایت تلقی می‌شد، آن هم بدون توجه به شرایط بیمار و وسعت بیماری او، اما اکنون برخورد عموم با این موضوع تغییر یافته است، همکاری با انسانی که به وضوح، تمایل خود را برای مردن اعلام داشته، آن هم بویژه در شرایط وجود یک بیماری لاعلاج، امروزه بنحو فزاینده‌ای بعنوان عملی قابل توجیه نگریسته می‌شود (جوانمرد، 1388: 177).
در رابطه با اخلاقی بودن یا نبودن اتانازی صحبت کنیم باید بگوئیم که این کار عملا امکانپذیر نمی¬باشد زیرا با موجی از موافقان و مخالفان روبرو خواهیم شد که براساس استدلال¬های خود این نوع مرگ را اخلاقی یا غیراخلاقی می¬دانند. موافقان اتانازی بر این باوراند که انسان اختیار دارد که برای زندگی و مرگ خود تصمیم بگیرد و این نوع مرگ را مرگ با عزت می¬نامند. طرفداران كشتن از روی ترحم و دلسوزی چنین استدلال می¬كنند كه علیرغم اینكه عمل غیرعقلانی است، ولی برای فرد درمانده و فقیر، فرد دارای زندگی نباتی یا مرگ غیرقابل اجتناب این عمل را برای بیمار، خانواده¬ها و جامعه مفید می¬دانند. آن را یك اقدام مثبت اخلاقی بر می¬شمارند، هرچند بسیاری از كشورها قانون حق امتناع از درمان پزشكی را به رسمیت شناخته¬اند، ولی تنها در هلند، بلژیك، سوئیس و ایالت ارگون آمریكا یاری رساندن به بیماری برای طولانی نشدن عمر همراه با درد و رنج طاقت¬فرسا را تصویب كرده¬اند و چکیده دلایل و استدلال¬های طرفداران اتانازی را می¬توان در 5 دلیل به شرح زیر بیان کرد:
1) اهمیت انتخاب فرد: در نظام¬های لیبرال دموکراسی فرد از آزادی و حقوق کامل برخوردار است و می¬تواند در مورد مرگ و زندگی خود تصمیم بگیرد، بنابراین مراعات دقیق اصول لیبرال دموکراسی و آزادی فردی مقتضی آزادی حق انتخاب مرگ و جایز بودن اتانازی است.
2) کیفیت و شرایط زندگی بیمار: درد جسمانی بیمار توام با احساس روانی ناخوشایندی که در مورد از دست دادن استقلال و شأن خود دارد و خود را طفیل حمایت دیگران (خانواده، جامعه، پزشکان و ...) می-بیند، بخصوص در بیماری¬های خاص و پردرد و نفس¬گیر که اراده و کنترل ارادی بیمار را بکلی مختل می-سازد. موجب رنج مضاعف او می¬شود، هم وابسته به دیگران است (به لحاظ مالی، جسمانی، روحی، انجام امور شخصی و ...) و هم قادر به کنترل و اداره خویشتن نیست و دائما تحقیر می¬شود لذا این همه، سبب آزار و رنج و مرگ تدریجی جانکاه و توام با درد مضاعف او می¬شود و جایز است که او را از این شرایط نامطلوب وکیفیت زندگی طفیلی و تحقیرآمیز رهایی بخشید.
3) تحمیل هزینه¬های اقتصادی و کمبود منابع انسانی جامعه: اختصاص دادن تجهیزات بیمارستانی و پرسنل آن و پزشکان و متخصصان برجسته¬ای که دیگر بیماران و جامعه به وجود آنان نیازمندند و تحمیل هزینه¬های گزاف برای نگه داشتن چند روز بیشتر بیماران لاعلاج به هیچ روی خردمندانه و به صرفه نیست و موجب هدر رفتن منابع اقتصادی و نیروهای انسانی کارآمد جامعه و طولانی¬تر شدن لیست انتظار بیماران می¬شود.
4) فضای روانی وارد بر خود این بیماران: تحمل این همه درد، رنج، فشار و تحمل بیماری درازمدت، در موارد زیادی برای خود بیمار نیز قابل ادامه نیست بطوری که آرزوی مرگ می¬کند و مردن را رهایی خود می¬داند و بسا به خودکشی اقدام کند. بنابراین اتانازی در اینگونه موارد نوعی خلاصی برای این بیماران است تا از فشار درد روحی و جسمی نجات بیابند (این دلیل در واقع در دو دلیل قبلی منطوی است و می¬توان آن دو را بگونه¬ای متضمن این دلیل دانست).
5) نگاه جامعه¬شناسانه: از نظر اجتماعی، چه بسا خویشاوندان ذینفع و وارثان بیمار لاعلاج مایل به نگهداری او نباشند زیرا موجب تأخیر در دستیابی به ارث و اموال او می¬شود. بستگان خونی حق دارند برای مردن بیمارشان تصمیم بگیرند و از پزشک یا تیم پزشکی بخواهند که به حیات او پایان داده و عده¬ای را از بلاتکلیفی و انتظار یا مشکل پرداخت هزینه¬های او رها سازند و مخالفان اتانازی معتقدند كه زندگی موهبتی است الهی. هیچكس حق تصرف در آن را ندارد. این عمل زیرپا گذاشتن ارزش¬های انسانی است. احتمال برگشت و نجات و یا درمان جدید و یا امدادهای غیبی همیشه وجود دارد.
خودكشی و كمك به خودكشی (قرار دادن امكانات و وسایل جهت خودكشی) جرم است. در واقع معتقدند عدم نجات برابر قتل است. از این¬رو نمی¬توان فرد را رها ساخت. شاید با حفظ وضع موجود درمانی جدیدی فراهم شود. مجوز چنین كاری به پزشك هم داده نشده است. زیرا وظیفه پزشك حفظ جان آدمی است، نه گرفتن جان از او. در هر صورت قانونی كردن اتانازی اختیاری موجب از بین رفتن اعتماد و مسئولیت در حرفه پزشكی و کاهش حساسیت جوامع به مرگ و نهایتا باعث از بین رفتن انسانیت و مسئولیت انسانی و تنوعی از بیماری¬های اجتماعی می¬شود و عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت و مخالفان نیز 7 دلیل کلی بیان کرده¬اند:
1) دلیل حرفه¬ای: یعنی کمک به مرگ بیمار مغایرت با نقش حرفه¬ای پزشکان، پرستاران و درمانگران و پرسنل مراکز پزشکی دارد زیرا وظیفه اولیه و اصلی پزشکان و نیز توقع جامعه از ایشان معالجه کردن و شفا دادن و باز گرداندن زندگی به بیماران است نه کشتن آنها. جایز دانستن اتانازی با وظیفه اصلی و حرفه¬ای پزشکان و نیز با سوگندی که خورده¬اند (سوگند بقراط) مغایر و مباین است پس باید ممنوع گردد.
2) دلیل اخلاقی: از نظر بعضی مردم، اتانازی – بخصوص نوع داوطلبانه آن – نوعی خودکشی است و خودکشی به لحاظ اخلاقی قابل توجیه نیست یا حداقل مورد مناقشه جدی است. شکل غیرداوطلبانه آن نیز نوعی آدم¬کشی است که آن نیز اخلاقا جایز و مقبول نیست. پس یا خودکشی است یا آدم¬کشی که هر دو اخلاقا مردود است.
3) دلیل الهیاتی: جایز شمردن اتانازی در واقع فتوا به نقض کرامت انسانی است و با قداست، حرمت و ارزش حیات انسانی مغایر است، هرچند بعضی از نحله¬های مذهبی در پاره¬ای شرایط خاص آن را جایز دانسته¬اند (یهودیت ارتودوکس) ولی اغلب عالمان دینی و الهی¬دانان ادیان آن را گناه و آدم¬کشی و قتل ناموجه دانسته¬اند.
4) امکان اجرا: در صورتیکه بیمار به لحاظ ذهنی و روانی معلول و از پا افتاده باشد و قدرت تصمیم¬گیری و انتخاب نداشته باشد دیگر نمی¬توان از مرگ داوطلبانه و انتخابی سخن گفت زیرا امکان عملی ندارد و احراز صلاحیت تصمیم¬گیری بیمار جهت مردن داوطلبانه امری محال و متناقض است.
5) احتمال بهبود در آینده نزدیک: اگر دلایلی موجود باشد که طبق آنها ممکن است بیمار به زودی بهبود یابد تنها باید از اقدامات تسلی¬بخش استفاده کرد و اتانازی را ممنوع دانست.
6) خواسته¬های خانواده و اقوام: ممکن است که اعضای خانواده، بستگان، دوستان و نزدیکان بیمار ترجیح دهند که برای مدت بیشتری در حضور بیمارشان – ولو با حال وخیم او – باشند و به لحاظ عاطفی، همین احساس حضور او و زنده بودنش تأثیرات روحی قاطعی برای آنها داشته باشد نباید این فرصت را از آنها دریغ داشت. این یک امر انسانی و اخلاقی است که باید به آن احترام گذاشت.
7) رضایت تحت فشار: به فرض که بیمار، خود، مردن را انتخاب کرده باشد و بدان راضی باشد و رضایت-اش را نیز اعلام کرده باشد، این رضایت که تحت فشار درد و ناراحتی جسمی و روانی است ارزشی ندارد و یک تصمیم عاقلانه و قابل استناد نخواهد بود. گاهی نیز در بعضی کشورها در بعضی بیمارستان¬ها دیده شده که پرسنل بیمار را برای قبول مرگ ترحمی و اعلام رضایت تحت فشار می¬گذراند و چنین رضایتی ارزشی ندارد. در حالیکه هزینه کردن بر این نگهداری بیمار می¬تواند حتی برای پرسنل بیمارستان که مراقبت بیمار را برعهده دارند ایجاد انگیزه بیشتری بکند تا اینکه با فشار از او رضایت گرفته شود (دورکیم، 1378: 403). که بر این باوراند که با رواج این نوع مرگ در واقع در حال کمک و تسهیل کردن اتانازی و نادیده گرفتن اخلاق می¬باشیم زیرا به جای تلاش برای درمان بیمار با استفاده از مرگ خودخواسته به زندگی شخص پایان می¬دهیم و باعث از بین رفتن امید بیماری برای درمان می¬باشد. در 100 سال اخیر مشاهده می¬کنیم که بسیاری از بیمارهای که قبلا درمان نداشتند و کشنده بودند، امروزه با استفاده از تکنولوژی پزشکی قابل درمان می¬باشد. در کشور ایران اتانازی غیراخلاقی می¬باشد زیرا مخالف با دین اسلام و نظم عمومی و آرامش جامعه می¬باشد و برعکس در کشور سوئیس طبق خبرگزاری مهر آن را اخلاقی می-دانند و اعتقاد دارند که نباید بر تصمیمی که شخص گرفته دخالت کرد زیرا این موضوع مربوط به آزادی شخصی افراد می¬باشد.
در نهایت می¬توان بیان نمود که از ديرباز عمل «اتانازي» يا «قتل ترحم¬آميز» در تاريخ زندگي بشر مطرح بوده است. پايان دادن به درد و رنج بيماران، با مشارکت عوامل درمان، مورد بحث و گفتگوهاي فراواني بوده است و گروه بسياري با استدلال و استنادهاي عقلي، فرهنگي، ديني و حرفه¬اي به شدت با آن مخالفت نموده¬اند و در مقابل گروه محدودي نيز از انجام اتانازي حمايت کرده¬اند و با آن موافق بوده¬اند. بررسي ديدگاه¬هاي هر دو گروه، توان درک واقعي و صحيح را قدرت مي¬دهد و تصميم¬گيري¬هاي منطقي را براي اراده و انتخاب¬هاي اخلاقي و حرفه¬اي آسان مي¬گرداند. رعايت استقلال فردي و حق انتخاب، کاهش درد و رنج و حفظ شأن و ارزش فرد از جمله دلايل موافقان اتانازي است و تقدس حيات، عدم قطعيت کلينيکي و امکان بهبودي، امکان سوء استفاده و تخريب رابطه پزشک و بيمار بخشي از دلايل مخالفان اتانازي است. از جمع-بندي و بررسي نظرات و ديدگاه¬هاي هر دو گروه به نظر مي¬رسد اتانازي از ابعاد مختلف عقلي، حرفه¬اي، اجتماعي و فرهنگي نمي¬تواند رفتاري قابل قبول، منطقي و پسنديده باشد و توسعه، افزايش و قانوني نمودن آن، آسيب¬ها و آفت¬هاي زيادي را از جهات و زواياي مختلف به همراه دارد، بنابراين رفتاري غيرحرفه¬اي و غيراخلاقي به شمار مي¬آيد (محمودیان و همکاران، 1388: 26).

6- بررسی قانونی اتانازی
اقدام یا کمک به کشتن بیماری که به رنجی غیر قابل تحمل گرفتار آمده است (اتانازی)؛ ممکن است به صورت تحمیلی یا به دنبال درخواست بیمار انجام شود. اتانازی تحمیلی، اقدام مجرمانه¬ای است که مشمول احکام جنایت عمدی است. لکن در اتانازی داوطلبانه، نه فقط مرتکب آن نسبت به دیه یا قصاص ضمانی نخواهد داشت؛ بلکه در مواردی، احراز شرایط اضطرار می¬تواند مزیل وصف مجرمانه جنایت باشد. با فقد شرایط مذکور، مرتکب در اتانازی فعال یا انفعالی که به درخواست بیمار انجام شده است صرفاً نسبت به فعل ارتکابی به مجازات تعزیری محکوم می¬گردد. در اتانازی غیرمستقیم نیز اگر نتیجه به فعل مرتکب اسناد داده شود، ملحق به احکام اتانازی مستقیم است و در غیر این صورت با وجود شرایط، معاون در جنایت قلمداد می¬گردد.
چند سال قبل، وزیر دادگستری سوئیس خواستار توقف این نوع توریسم (سفر افراد به این کشور برای انجام اتانازی) در کشورش شده بود، در یک همه¬پرسی، 85 درصد از مردم این کشور به طرح ممنوعیت همکاری در خودکشی دیگران رأی منفی دادند و خواستار برقراری قانون خودکشی شدند. ساکنان زوریخ می¬گفتند این موضوع به آزادی شخصی مربوط است و نباید در آن دخالت کرد. قانون اتانازی در سال 1941 در سوئیس وضع شد تا اختیار مرگ بیماران ناامید را به خودشان بدهند. این قانون، خودکشی بیماران لاعلاج را مجاز می¬داند و فقط محدودیت¬های بر چگونگی و زمان و دلیل خودکشی اعمال می¬کند (سید قریشی، 1395: 58).
مهم¬ترین عنصر در اتانازی، رضایت مجنبی¬علیه می¬باشد. اصل اولیه این است که رضایت مجنبی¬علیه، مجوز جرم ارتکابی نمی¬باشد و اتانازی که ویژگی اصلی آن رضایت می¬باشد، در هیچ¬کدام از استثنائات حقوقی قرار نمی¬گیرد و در مورد قتل نیز بدینگونه عمل می¬شود و بعضی از انواع اتانازی را می¬توان مصداقی از قتل عمدی دانست (موسوی بجنوردی و رضوی¬نیا، 1393: 63)، که این نوع جنایت قتل عمدی محسوب می-شود و از روح مواد دیگر می¬توان به آن پی برد زیرا قانونگذار ایران بصورت مستقل در قانون مجازات آن را جرم¬انگاری نکرده است. در ماده (365) قانون مجازات اسلامی بیان می¬دارد که: «در قتل و جنایات عمدی، مجنی¬علیه می¬تواند پس از وقوع جنایت و پیش از فوت، از حق قصاص گذشت کرده یا مصالحه نماید و اولیای دم و وارثان نمی¬توانند پس از فوت او، حسب مورد، مطالبه قصاص یا دیه کنند». لکن مرتکب به تعزیر مقرر در کتاب پنجم تعزیرات محکوم می¬شوند. این ماده بیان می¬دارد که رضایت قبل از وقوع جنایت تأثیری در سقوط قصاص ندارد (غفوری، 1397: 289). مهم¬ترین عنصر در اتانازی رضایت مجنی¬علیه هست، اصل اولیه این است که رضایت مجنی¬علیه مجوز جرم ارتکابی نمی¬باشد و در مورد قتل نیز بدین-گونه عمل می¬شود و غالب انواع اتانازی را می¬توان مصداقی از قتل عمدی دانست مگر اینکه مشمول حکم استثنایی ماده (365) قانون مجازات اسلامی شود و مطابق این ماده برای اینکه رضایت مجنی¬علیه موجب سقوط قصاص یا دیه شود باید متعاقب عمل جانی، مجنی¬علیه اعلام عفو کند و إلی مشمول این ماده نمی-شود (محمدی، 1392: 58). بررسی حقوقی اتانازي، مستلزم پرداختن به دو وجه متمايز آن است كه يكی ناظر به حكم تكلیفی و ديگري به مسئولیت ناشی از نتايج حاصل از اقدام به آن، معطوف است. بررسی از صورت¬هاي اتانازي مانند اتانازي فعال تحمیلی، مشمول احكام وضعی و تكلیفی ناظر بر جنايات عمدي بوده علاوه بر توصیف مجرمانه عمل، مرتكب، نسبت به نتیجه آن از حیث قصاص يا ديه نیز ضامن خواهد بود. در اتانازي داوطلبانه نیز فعل ارتكابی همچنان ممنوع قلمداد می¬گردد؛ زيرا اذن به جنايت بر خويش، فاقد صلاحیت تأثیر در زوال وصف مجرمانه عمل است. اگرچه اذن به اتانازي در شرايط اضطراري به منظور دفع ضرر باشد و جواز اقدام به آن منطبق با قواعد و اطلاق ماده (351) قانون مجازات اسلامی است؛ زيرا اضطرار، مستلزم رفع اثر از جرم ارتكابی است. لكن در غیرموارد اجراي قاعده اهم، اصل بر حرمت فعل ارتكابی است؛ هرچند به¬رغم احراز اسناد مرگ به مرتكب، با وجود اذن مجنی¬علیه وي نسبت به نتايج حاصل ضامن نخواهد بود؛ زيرا رضايت سابق اگرچه در حكم تكلیفی بلااثر است اما می¬تواند مانع ثبوت ضمان ديه يا قصاص گردد. بنابراين در كلیه مواردي كه اتانازي بصورت فعال يا منفعل واقع شده و مرگ مستند به مرتكب باشد؛ اقدام وي جرم بوده، حسب مورد محكوم به قصاص يا ديه می¬گردد. لكن در صورت-هاي مختلف اتانازي داوطلبانه، اذن بیمار منحصرا ً در نفی قصاص و ديه موثر بوده و با بقاء توصیف حرمت فعل، مرتكب، محكوم به تعزير می¬گردد (صادقی، 1394: 106).

نتیجه‌گیری
تحولات علم پزشکی تأثیر خاصی در انواع درمان¬ها و بهبودی از بیماری¬ها داشته است. بسیاری از بیماری¬ها مانند آبله، فلج اطفال، آنفلوانزا و سرخک که در گذشته لاعلاج و کشنده بودند، با تحولات اخیر علوم پزشکی قابل درمان شده¬اند. مدت عمر انسان¬ها طولانی شده، به همین دلیل، بیماری¬های دوران پیری روبه افزایش است و امروزه در دنیا مردم از مشکلاتی مانند آلزایمر و دمانس پیری رنج می¬برند. بیماری¬هایی مانند دیابت، بیماری قلبی و سرطان بطور فزایندهای افزایش یافته است که در آن بیماری، طولانی و در نتیجه درمان و درد بیمار هم طولانی¬تر می¬شود. در سال¬های اخیر، مفهوم مرگ و زمان آن تغییر کرده است، روش¬های مرگ نیز متفاوت شده است. در سال¬های پیش مرگ موضوعی درون خانوادگی بود. انسان¬ها بعد از مدتی مبتلا شدن به یک بیماری یا به دنبال وقوع حادثه¬ای می¬مردند، اما امروزه با بکارگیری انواع درمان بر روی بیمار، تلاش می¬شود تا حیات او طولانی¬تر شود که البته تکنولوژی جدید و این درمان¬ها در بسیاری از موارد مؤثر واقع می¬شود و انسان¬ها می¬توانند سال¬ها به حیات خود ادامه دهند.
اما در بعضی موارد هم برخی بیماران از درد شدید و غیرقابل درمان رنج می¬برند که در اینجا این مساله مطرح می¬شود که آیا پزشک می¬تواند درمان آنها را قطع کرده و به حیات¬شان خاتمه دهد. این عمل که به اتانازی معروف شده در بعضی نقاط دنیا یک جرم محسوب می¬شود و در نقاطی دیگر یک عمل قانونی، محور بحث این مقاله بررسی این موضوع می¬باشد.
انسان¬ها به دلایل مختلفی از قبیل افسردگی، بیماری لاعلاج و ... اقدام به خودکشی می¬کنند. خودکشی و اتانازی در هیچ¬یک از ادیان الهی مورد قبول نمی¬باشد. بیشتر مباحث مربوط به اتانازی در برگیرنده اخلاق و مذهب می¬باشد و اینجاست که تقابل اخلاق و مذهب نمود پیدا می¬شود. در ادیان الهی، اقدام به اتانازی امری ناپسند و از جمله گناهان کبیره به شمار می¬رود. در اخلاق نیز با موجی از موافقان و مخالفان روبرو هستیم که موافقان اخلاقی اتانازی آن را با اراده و آزادی فردی و آزاد بودن در تصمیم¬گیری برای زندگی و مرگ خود می¬دانند و از این طریق آن را بصورت قانون در آورده¬اند و مخالفان نیز بر این باور¬اند که با رواج اتانازی، انسان امید به زندگی و امید به درمان را از دست می¬دهد و با پیشرفت علم پزشکی تا حدودی بسیاری از بیماری¬ها دارای درمان می¬باشد، اما در کشور ایران برخلاف کشور سوئیس، انجام اتانازی از لحاظ اخلاقی نادرست و با نظم عمومی و اخلاق حسنه و دین اسلام در تضاد می¬باشد و در ایران انجام اتانازی قتل عمد محسوب می¬شود و مجازات شخصی که دست به این اقدام بزند براساس روح سایر مواد در قانون مجازات، مجازات خواهد شد و نبود مواد قانونی مستقلی همانند کشور سوئیس در رابطه با اتانازی خالی از ایراد نیست و اگر قانونگذار ایران در رابطه با اتانازی اقدام به قانونگذاری نماید و مبحث مستقلی را به آن اختصاص دهد، می¬تواند از بسیاری از سردرگرمی¬های مربوط به این مسئه برای پاسخ قانونی بکاهد. مبحث اتانازی از معدود مواردی است که در واقع نمی¬توان آن را فقط در زمره یکی از موارد اخلاقی یا قانونی یا دینی قرار داد و تا حد امکان نباید دست به این کار زد زیرا با رواج این کار، امید به بهبودی و امید به زندگی در بیماران کاهش پیدا می¬کند که این خود نیز باعث مشکلات دیگر می¬شود. اقدام به اتانازی در افراد باعث مرگ با عزت نمی¬شود زیرا با اراده افراد وقتی انجام شود، مجوز آسیب رساندن به بدن از طرف شخص بیمار صادر می¬شود و با اراده او انجام می¬پذیرد که در این صورت دارای عذاب اخروی می¬باشد. اقدام یا کمک به کشتن بیماری که به رنجی غیرقابل تحمل گرفتار آمده است (اتانازی)؛ ممکن است بصورت تحمیلی یا به دنبال درخواست بیمار انجام شود. اتانازی تحمیلی، اقدام مجرمانه¬ای است که مشمول احکام جنایت عمدی است. لکن در اتانازی داوطلبانه، نه فقط مرتکب آن نسبت به دیه یا قصاص ضمانی نخواهد داشت؛ بلکه در مواردی، احراز شرایط اضطرار می¬تواند مزیل وصف مجرمانه جنایت باشد. با قید شرایط مذکور، مرتکب در اتانازی فعال یا انفعالی که به درخواست بیمار انجام شده است صرفاً نسبت به فعل ارتکابی به مجازات تعزیری محکوم می¬گردد. در اتانازی غیرمستقیم نیز اگر نتیجه به فعل مرتکب اسناد داده شود، ملحق به احکام اتانازی مستقیم است و در غیر اینصورت با وجود شرایط، معاون در جنایت قلمداد می¬گردد.

چکیده

مقاله حاضر درصدد بررسی تطبیقی مبانی قانونی و فقهی و اخلاقی اتانازی در حقوق ایران و سوئیس است. از این منظر پس از بسط فضای مفهومی موضوع و بیان جنبه مسئله‌مند بودن آن، به بررسی اهمیت مبانی قانونی و فقهی و اخلاقی اتانازی خواهد پرداخت. مطابق با مستندات موضوعی ارائه شده در این مقاله، روش تحقیق، تطبیقی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه‌ای می‌باشد. در ادامه این سوال مطرح است که چه تفاوت‌هایی از حیث مبانی قانونی، فقهی و اخلاقی درخصوص اتانازی در حقوق ایران و سوئیس دیده می‌شود؟ یافته‌های این مطالعه، حاکی از آن است که: در کشور ایران برخلاف سوئیس، انجام اتانازی از لحاظ اخلاقی نادرست تلقی شده که با نظم عمومی، اخلاق حسنه و دین اسلام در تضاد است و انجام آن قتل عمد محسوب می‌شود و مجازات شخصی که دست به این اقدام بزند براساس روح سایر مواد در قانون مجازات، مجازات خواهد شد. درنهایت یافته‌ها نشان می‌دهد که نبود مواد قانونی مستقلی همانند کشور سوئیس در رابطه با اتانازی در قانون ایران خالی از ایراد نیست، لذا در این راستا پیشنهاد می‌شود تا قانونگذار ایران در رابطه با اتانازی اقدام به قانونگذاری نماید و مبحث مستقلی را به آن اختصاص دهد، که در صورت انجام آن می‌توان شاهد کاهش بسیاری از سردرگرمی‌های قانونی مربوط به این مسئله بود.