فرقه‌گرایی جدید معنوی: عرفان نورسی بر اسلام‌گرایی ترکیه

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- کارشناسی‌ارشد علوم سیاسی، دانشگاه فارابی (نویسنده مسئول)
دریافت: ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ | انتشار: 30 اردیبهشت 1401

منابع و ماخذ

1- ارول قلیچ، محمود (1382)، «تصوف در آسیای صغیر و بالکان»، دانشنامه جهان اسلام.
2- ازدالگا، الیزابت (1389)، نقشبندیه در آسیای غربی و مرکزی، تغییر و تداوم، ترجمه: فهیمه ابراهیمی، تهران: نشر نی.
3- امام جمعه¬زاده، سید جواد (1392)، «گفتمان هویت در ترکیه از کمالیسم به اسلام‌گرایی با تأکید بر حزب عدالت و توسعه»، فصلنامه آفاق امنیت، دوره 1، ش 3.
4- امام جمعه¬زاده، جواد و همکاران (1389)، «چرخش گفتمانی در راهبردهای اسلام¬گرایان ترکیه و علل آن»، فصلنامه آفاق امنیت، س 3، ش 6.
5- انتخابی، نادر (1392)، دین، دولت و تجدد، تهران: انتشارات هرمس.
6- زارع، محمدرضا (1382)، علل رشد اسلام‌گرایی در ترکیه، تهران: انتشارات قدیری.
7- سجادی، ضیاءالدین (1423)، مقدمات تأسیسیه فی¬التصوف و العرفان و الحقیقه المحمدیه، ترجمه: احمد الاشتیانی و همکاران، بیروت: نشر دارحیاه.
8- فکری، محمد و همکاران (1392)، «بررسی جامعه¬شناسی جنبش فتح‌اله گولن برمبنای نظریه بسیج منابع»، مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره 7، ش 3.
9- فلاح، رحمت‌اله (1389)، «ماهیت‌شناسی جنبش اسلامی فتح‌اله گولن در ترکیه»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، س ۱۱، ش ۴۳.
10- قهرمان¬پور، عسگر (1390)، «پدر اسلام سیاسی یا اجتماعی»، فصلنامه مهر، ش 10.
11- کمالیان، عزیز و صالحی نجف¬آبادی، عباس (1394)، «رابطه عرفان و سیاست در اندیشه سیاسی با تأکید بر دولت امامت¬گرای عرفان محور اسماعیلیان نزاری (حسن صباح)»، فصلنامه عرفانیات در ادب فارسی، ش 24.
12- مطهری، مرتضی (1373)، آشنایی با علوم اسلامی، ج 2، قم: انتشارات صدرا.
13- موثقی گیلانی، احمد و اعتمادی‌فرد، امین (1393)، «زمینه‌های تفاوت اسلام¬گرایی در ایران و ترکیه»، دوفصلنامه مطالعات تاریخی جهان اسلام، س 2، ش 4.
14- نوازنی، بهرام (1393)، «فتح¬اله گولن و جنبش اجتماعی سیاسی وی در ترکیه»، فصلنامه مطالعات-سیاسی جهان اسلام، س 3، ش 10.
15- نورالدین، محمد (1382)، ترکیه جمهوری سرگردان، تهران: موسسه مطالعات اندیشه¬سازان نور.
16- نوروزی فیروز، رسول (1392)، «فراز و فرود جریان‌های اسلامی در ترکیه معاصر و نسبت آن با انقلاب اسلامی»، پژوهش‌های منطقه‌ای، ش 2.
17- وفایی، داود (1380)، ریشه‌های غرب‌گرایی و اسلام‌گرایی در ترکیه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
18- ولدبیگی، صفر (1395)، تأثیر اندیشه‌های سیاسی؛ اسلامی بدیع¬الزمان سعید نورسی بر اسلام سیاسی با تأکید بر حزب عدالت و توسعه، تهران: نشر احسان.

متن کامل

مقدمه
از جمله مسائل محل نزاع بین عرفان اصیل اسلامی و عرفان صوفیانه مسئله تعامل و سازگاری یا تضاد و تباین و ناسازگاری عرفان و سیاست است. به این معنا که برخی بر این باورند: «عرفان یک مقوله رازمدارانه و سر ورزانه و متعلق به عالم معنا و مقام حیرت و هیمان است و سیاست از سنخ عالم ماده و دنیا و اجتماع و هشیاری است، لذا هیچ رابطه سازگارانه و آشتی¬مدارانه¬ای با هم ندارند. برخی رابطه این دو را در «عدم رابطه» با هم جستجو و تبیین می¬نمایند و در مقابل، برخی نیز بر این باورند که از حیث معرفت¬شناختی و جامعه¬شناختی تباین و تضاد بین عرفان و سیاست نخواهد بود، زیرا مهم این است که ما هر کدام از این دو را چه معنایی می¬کنیم و چه تصویر و تفسیری در ذهن خویش داریم. اگر عرفان را منقطع از عالم و آدم و جامعه و جهان و یک پدیده کاملاً تجردی و آسمانی معنا کنیم و از این معنا خلوت¬گزینی و انزواگروی و درون¬گرایی صرف و در خود فرو رفتن؛ و عارفان را کسانی بدانیم که با هیچ احدی ارتباط نداشته و کاری به جامعه و جهانی که در آن زندگی می¬کنند ندارند، شناخته باشیم و سیاست را یک مقوله کاملاً این جهانی، مادیت¬محورانه و دنیازدگانه و سیاستمداران را فارغ از معنا و روحانیت و دور از حقیقت و رازهای هستی بشناسیم. آری چنین رهیافتی از عرفان و سیاست هیچ آشتی و همگرایی با هم ندارند و بلکه یکی ضد دیگری است. یکی از مهم‌ترین مشکلات تفکرات سیاسی در تاریخ ایران اسلامی که به خودداری و تولید اندیشه در اجتماع و سیاست معطوف گشته است، سایه سنگین و بلند اندیشه‌های عرفانی می¬باشد (کمالیان و صالحی نجف‌آبادی، 152:1394).
در سایر اندیشه‌ها در جهان اسلام نیز این مهم مطرح است، که یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین آنها، ترکیه و اندیشه‌های سیاسی-اسلامی مطرح در آن می‌باشد. آرای عرفانی نورسی و جایگاه مهم این آراء، در جامعه ترکیه باعث گردید تا طریقت نورسیه در ترکیه و سایر نقاط جهان طرفداران بسیاری پیدا نماید. شاید این مباحث در ابتدا مرتبط با حوزه‌های عرفانی و تصوف بوده ولی در ادامه با ورود به مباحث اجتماعی و سیاسی، از حوزه نظری به حوزه عملی ورود پیدا نموده و تأثیرات بسیاری بر دیدگاه‌های اندیشمندان اسلامی ترک داشته است. براساس مدارک و مستندات، بدیع‌الزمان نورسی ابتدا بر طریقت نقشبندیه تأکید ‌کرده است؛ اما سرانجام با الهام از قرآن، طریقت نوری را برپایه چهار اصطلاح قرآنی: عجز، فقر، شفقت و تفکر ابداع کرد که در کلیات رسائل‌النور تبیین نموده است، بررسی آثار او به ما نشان می‌دهد که بدیع‌الزمان ضمن پذیرش محاسن بی‌شمار تصوف و طریقت‌ها، به ذکر آسیب‌ها و زیان‌های طریقت‌ها نیز پرداخته و از مزایای آنها در طریقت خود هم بهره برده است؛ بویژه تأثیرپذیری وی از طریقت نقشبندیه مشهودتر است. نورسیه یک جماعت دینی و اسلامی است که از نظر ساختاری به طریقه‌های صوفیانه نزدیک است. در واقع مکتبی عرفانی منسوب به بدیع‌الزمان سعید نورسی و مهم‌ترین طریقت در ترکیه پس از نقشبندیه محسوب می‌شود. پیروان نورسی را که نورسیه، نورجیه یا جماعت نور می‌گویند، خود به فرقه‌های متعدد با آداب، بینش و خط مش‌های کاملاً متفاوت (همسویی و خدمت به ‌نظام تا خصومت و دشمنی علنی و بنیادین با آن) تقسیم می‌شوند. نورسی یک طریقت جدیدی براساس قرآن و سنت نبوی و با الهام گرفتن از طریقت‌های دیگر بخصوص طریقت نقشبندی تأسیس کرده است که دارای مشابهات و تفاوت‌هایی متمایزانی با بقیه طرق صوفیانه است. در شرایط کنونی ترکیه، نورسی با داشتن شاخص‌ها و ویژگی‌های خاص و برجسته خود، توانسته است بیش از نیم ‌قرن پس از حیات خود، در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی نقش مهمی را ایفا کند. می‌توان گفت علت این‌ همه اشتهار و تأثیرگذاری وی، این است که تفکرات وی در قرآن، سنت و تمدن اسلامی ریشه دارد و به‌ هیچ‌وجه از اصول اسلامی عدول نمی‌کند. دیگر اینکه وی تفسیری پویا و متناسب با زمان از دین اسلام ارائه می‌دهد که قادر به از بین بردن شرایط بحرانی این عصر باشد. در سالیان گذشته مردم ترکیه به دنبال قرائت‌هایی از اسلام رفته‌اند که چندین دهه در برابر اسلام‌گرایی سیاسی فعالیت می‌کردند که به اسلام‌گرایی اجتماعی و یا میانه‌رو موسوم است. رهبری این جریان را فتح‌اله گولن برعهده دارد (نورالدین، 1382: 194). جنبش فتح‌اله گولن در مرحله رشد جنبش‌ها و طریقت‌های دینی در ترکیه، یعنی در دهه 80 قرن بیستم میلادی، سر برآورد. پژوهش حاضر، در تلاش است با بازخوانی و تحلیل آرای عرفانی بدیع‌الزمان نورسی که بعنوان تأثیرگذارترین شخص بر روی گولن بوده است، نقش و دیدگاه عرفانی و صوفی¬گری را در حوزه اسلام و مباحث اجتماعی و مدنی مرتبط، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.

1- اسلام در ترکیه از منظر تاریخی
کشور ترکیه تقریبا 600 سال مرکز خلافت دنیای اسلام بوده است. مردم آن دارای اعتقادات مذهبی عمیق و ریشه داری هستند؛ اما تفاوت مذهبی و اعتقاد به مذاهب مختلف در میان قشرهای مختلف مردم از ویژگی¬های بنیادی ساختار دینی ترکیه به شمار می¬آید. نخستین قانون اساسی کشور ترکیه در سال 1924، دین اسلام را بعنوان دین رسمی جامعه تعیین کرد؛ اما در اصلاحات قانونی سال 1928، این ماده قانونی حذف و با تأکید بر جدایی دین از سیاست، ترکیه کشوری با دولت و حکومت غیرمذهبی (لائیک)، یعنی تفکیک دین از سیاست، معرفی شد. بعدها در سال 1928، به هنگام تدوین قانون اساسی جدید، حاکمیت اصل لائیک مجددا تصریح گردید. در ترکیه در زمینه اعتقادات دینی و مذهبی، وحدتی وجود ندارد و اعتقاد به مذاهب و طریقت¬های گوناگون در میان اقشار مختلف مردم رواج دارد. براساس آمارهای منتشر شده، حدود 98 درصد مردم ترکیه را مسلمانان و 2 درصد را مسیحیان و کلیمیان و پیروان دیگر ادیان تشکیل می¬دهند. از دوران بیزانس، که دوران آرامش آسیای صغیر نام گرفته است، حملات ایرانیان و اعراب به منظور گسترش دین اسلام، این منطقه را دچار تحول عمیق کرد. اعراب بارها به آناتولی حمله کردند؛ اما این قبایل چادرنشین بودند که توانستند به مقاصد اعراب جامه عمل بپوشانند. این قبایل با گرویدن به دین اسلام دسته¬های اولیه اسلامی را تشکیل دادند و به منظور توسعه آن، راهی مناطق دیگر شدند. از نخستین مواجهه ترکان با جهان اسلام تا همه¬گیر شدن این دین آسمانی در میان آنان حدود سیصد سال طول می¬کشد. ترکان از سه طریق به جهان اسلام وارد شدند: نخست؛ پذیرفتن انفرادی اسلام از طریق بردگی، دوم؛ تغییر دین بصورت گروهی و پرداختن وظایف سپاهی¬گری به صورت ایلی و اداره جامعه، و سوم؛ تشکیل حکومت¬های ترک و همه¬گیر شدن اسلام میان آنان. این مرحله نزدیک به یک قرن به طول انجامید (243-323ق). نخستین حضور ترکان در سرزمین¬های غربی اسلامی، در دوره معتصم عباسی بود. وی که مادرش کنیزی ترک بود، ترکان را به عناصر ایرانی و عرب در دربار خود ترجیح داد. به این ترتیب، ترکان در نیمه نخست قرن سوم هجری بطور وسیع در دربار عباسی راه یافتند و خدمات آنان به درباریان، بویژه در سرکوب و قتل¬عام نهضت ایرانیان مخالف با اشغال¬گری اعراب، یعنی پیروان بابک خرم دین در آذربایجان، در تاریخ به ثبت رسیده است. پذیرش اسلام از سوی ترکان، اقوام و قبایل پراکنده و بیابان¬گرد را وارد عرصه تمدن و زندگی شهری ساخت و آنها را با فنون کشورداری آشنا کرد و در اواخر حیات سلسله عباسی، آنان به قدرتی مسلط بر تقریبا تمامی سرزمین¬های اسلامی تبدیل شدند. براساس آمارهای موجود، حدود 75 درصد مردم ترکیه پیرو مذهب تسنن و از شاخه¬های حنفی و شافعی هستند. 15 تا 25 درصد آنان علوی و در بخش¬های شرقی و شمال شرقی در مرزهای ایران و جمهوری آذربایجان، اقلیتی از شیعیان دوازده امامی ساکن هستند. وجود فشارهای تاریخی و طولانی عثمانیان علیه شیعیان باعث پراکندگی پیروان مذهب جعفری در سرزمین آناتولی شده و به دلیل قطع ارتباط آنان با مراکز حوزوی و فکری فِرق متعدد و انحرافی از مذاهب تشیع در این سرزمین به وجود آمد (موثقی گیلانی و اعتمادی¬فر، 1393: 19-18).
یکی از دلایل رشد اسلام‌گرایی در جامعه ترکیه، ایجاد نظام سیاسی چندحزبی در سال 1946 بود؛ با ایجاد این نوع نظام سیاسی، حزب جمهوری‌خواه خلق (بعنوان حزبی که گفتمان کمالیسم را به تصویر می-کشید)، موقعیت انحصاری خود را در قدرت سیاسی از دست داد؛ پس‌ از این تاریخ، احزاب سیاسی مجبور بودند تا برای رسیدن به قدرت سیاسی به رقابت با احزاب دیگر بپردازند و به همین دلیل، اسلام به عاملی مهم در جذب آراء تبدیل شد؛ در این راستا، حزب دموکرات که برای ایدئولوژی کمالیسم، ارزش کمتری قائل بود، توانست بیشترین آراء را به دست آورد؛ در حقیقت هدف این حزب، مشروعیت بخشیدن دوباره به اسلام و ارزش‌های سنتی در قوانین رسمی ترکیه بود (امام جمعه¬زاده و همکاران، 1392: 52)؛ یکی دیگر از عوامل رشد اسلام‌گرایی در ترکیه، تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران بوده است. همچنین به نظر می-رسد عاملی دیگر، که بر گسترش اسلام‌گرایی در ترکیه تأثیرگذار بوده، اصلاحات اقتصادی و سیاسی انجام‌ شده در زمان نخست‌وزیری تورگوت اوزال در اواسط دهه 1980 باشد که بر تقویت گروه‌های اسلامی در جامعه ترکیه اثرگذار بوده، زیرا حرکت از اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد و خصوصی‌سازی به آزادی‌های مدنی نیاز داشت؛ این آزادی‌های مدنی، باعث رشد نسبی احزاب، جنبش‌های مدنی و مطبوعات شد و به‌ تدریج زمینه را برای مطرح ‌شدن مباحثی درخصوص عناصر اسلام سیاسی درون حوزه‌های عمومی فراهم آورد؛ در مجموع دولت‌های ناکارآمد، اقتصاد ناسالم، مشروعیت پایین، عدم رعایت حقوق بشر، سرکوب مخالفین و فقر از جمله عوامل بسترساز داخلی در تقویت جریان‌های اسلام‌گرا نظیر جنبش گولن محسوب می‌شوند (وفایی، 1380: 24). دوره¬های مختلف اسلام¬گرایی در ترکیه را می¬توان به شرح جدول ذیل بیان نمود.

جدول شماره 1) دوره‌های مختلف اسلام‌گرایی در ترکیه
...................................

2- فرقه‌ها، جنبش‌ها و عرفان‌های نوین دینی در ترکیه
ترکان پیش از پذیرفتن دین اسلام در سرزمین¬های مختلف آسیا و اروپا زندگی می¬کردند و دولت¬های گوناگون داشتند. در زمان فتوحات اسلامی، مسلمانان به ماوراءالنهر و به مرزهای ترک¬نشین رسیدند. در این سال¬ها، میان مسلمانان و ترکان جنگ¬های متعددی به وقوع پیوست. بعد از سال 751م که جنگ تالاس صورت گرفت، بین مسلمانان و ترک¬ها ارتباطات نزدیک و گرمی به وجود آمد. بعدها ترکان آرام آرام، گاهی قوم به قوم و گاهی فرد به فرد، مسلمان شدند. دین اسلام در بسیاری از موارد، به دین ترکان شباهت داشت؛ زیرا آنان نیز قبل از اسلام آوردن خدای یگانه را می¬پرستیدند. علاوه بر این شباهت، آنچه موجب ایمان و پذیرفتن اسلام از سوی اکثر اقوام ترک شد، تعلیمات حیات¬بخش، نورانی و عدالت¬گستر اسلامی بود. ترک¬ها به خدای آسمان یا گوک تانری  اعتقاد داشتند. در کتب تاریخ ثبت شده است که قبل از اسلام، اقوام ترک و بویژه اغوز ، برای شکر یا درخواست کمک، دست را به آسمان بالا می¬بردند و می¬گفتند: بیرتانری ؛ خدای واحد کمکمان کن!
ترکان در زمان عباسیان به صحنه حکومت آمدند و برای دولت، سربازان و لشکر فراهم کردند. آنان بعدها در مقابل امپراتوری بیزانس در جنگ¬های متعددی شرکت جسته و به مقامات بالا دست یافتند. بعد از فروپاشی عباسیان، حکومت اسلامی به دولت سلجوقیان ترک و بعد هم به دست امپراتوری عثمانی کبیر افتاد و این سلطه تا اواخر فروپاشی عثمانیان (1924م) ادامه یافت (سجادی، 12:1423). در سال¬های بعد آتاتورک قرآن کریم و اذان را به زبان ترکی ارائه نمود. نقشه مکارانه¬ای در حال انجام گرفتن بود. هرچه مسلمانان از اسلام دورتر می¬شدند، غربی¬ها خوشحال¬تر بودند. گلادستون  وزیر مستعمرات انگلستان در پارلمان این کشور قرآنی به دست گرفت و در توجیه شکست¬های خود گفت: «تا زمانی که این قرآن در دست مسلمانان است، ما نمی¬توانیم بر آنان حکومت کنیم. باید کاری کرد و این کتاب را از آن¬ها دور ساخت» (ولدبیگی، 1395: 61).
بعد از سال¬های 1931م در کتب (راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه) مدارس دولتی، مستقیماً انکار خدا مطرح شد و کوشیدند جوانانی بی¬دین پرورش دهند. آتاتورک می¬گفت: «پرستش یک خدا، نتیجه سیاست¬های جهانی است». همچنین «قرآن وحی نیست، بلکه کلام بشر است». وی می¬افزود: «اگر تاریخ را جستجو و بررسی کنیم، خواهیم دید که محمد یکباره نگفته من پیامبر خدایم! او ابتدا از عادات و رسوم بد عرب ناراحت شد و خلوت گزید و در آنجا سال¬ها و سال¬ها تفکر کرد و سرانجام چیزهایی را که از ادیان موسی و عیسی آموخته بود، با تفکرات خود مخلوط کرد و به مردم القا نمود». با این اندیشه¬ها بود که اذان را خاموش کردند، ذکر و اسم «اله» و «محمد» در روزنامه و مجلات ممنوع شد و در بسیاری جاها قرآن را جمع¬آوری کردند و سوزاندند (مطهری، 76:1373-75). ترکیه همانند ایران از پرجمعیت¬ترین کشورهای خاورمیانه به شمار می¬آید. آماری دقیق درباره مذاهب جمعیت ترکیه در دست نیست، اما عمده مردم تابع مذاهب اهل تسنن¬اند، اکثریت آنان حنفی¬اند و باقی مانده از مذهب شافعی تقلید می¬کنند. اکثر طرفداران حنفیه را ترکان و بیشتر شافعیان را کردها تشکیل می¬دهند. در ترکیه مالکیان و حنبلیان بسیار اندک¬اند. گسترش مذهب حنفی، چنان که گذشت، بوسیله دولت سلجوقی¬ها و امپراتوری عثمانی صورت گرفت. آتاتورک بعد از بستن مساجد، خانقاه¬ها، طریقت¬ها و دایره مشایخ عثمانی، برای زیرنظر داشتن دین اسلام در ترکیه، به سال 1924م دیانت ترکیه را تأسیس کرده که تا به حال نیز تداوم یافته است. بعضی از مواد قانون اساسی ترکیه چنین است:
1- خارج شدن دیانت از ارزش¬ها و اهداف آتاتورک، جرم است؛
2- دیانت حق ندارد در بعد سیاسی اسلام کاری انجام دهد و در غیر اینصورت پیگرد قانونی دارد؛
3- دیانت فقط می¬تواند احکام نماز، روزه، حج و مواردی از این قبیل را به مردم بیاموزد؛
4- دیانت گونه¬ای موسسه و منصوب دولت لائیک است.
در ترکیه بیش از هفتاد هزار مسجد وجود دارد که به جزء مساجد شیعه، همه زیرنظر دیانت است. دیانت هر هفته خطبه¬های جمعه مساجد را مشخص می¬کند و هر هفته در همه مساجد کشور یک خطبه خوانده می¬شود. برای اینکه از محتوای این خطبه¬های جمعه باخبر شویم، به موضوع برخی از آنها اشاره می¬کنیم. در سال 1994م محتوای یکی از خطبه¬ها این بود که اطاعت از حکومت لازم است؛ هرچند ظالم باشد. توجه به جنگل¬ها، برتری دولت ترکیه بر سایر دولت¬ها، اسراف و زیان¬های آن، موضوعات برخی از خطبه¬ها بوده¬اند (ارول قلیچ، 419:1382).
در میان اهل سنت ترکیه بعد از حنفیان، شافعیان بیشترین جمعیت را به خود اختصاص داده¬اند. اینان که بیشتر کُردند، به اهل بیت (ع) علاقه بسیار دارند. اکثر کسانی که از تسنن به تشیع عدول می¬کنند و مذهب جعفریه را می¬پذیرند، جوانان شافعی¬اند. شافعی¬ها نسبت به حنفی¬ها علاقه بیشتری به دین اسلام دارند و بیشتر دانشمندان و نویسندگان ترکیه در میان آنها پرورش می¬یابند. در میان اهل تسنن ترکیه، دو طریقت بسیار معروف است که یکی از آنها را نورجی و دیگری را نقشبندی می¬نامند. در بین جوانان اهل سنت، نورجی¬ها نفوذ بیشتری دارند، ولی عوام¬الناس متمایل به طریقت نقشبندی¬اند. گروه¬های دیگری هم در بین اهل سنت وجود دارد که از جمله آ¬نها یازجیلر، کایلانجیلر، گروه سامی افندی و گروه محمود افندی است که البته پیروان چندانی ندارند. در ادامه به برخی از طریقت¬ها و اندیشه¬ها می¬پردازیم:
1-2- نورجی‌ها
بنیانگذار این طریقت بدیع¬الزمان نورسی است که به سال 1960م از دنیا رفته است. این طریقت بعد از فوت سعید نورسی در مدتی کوتاه به دسته¬های مختلفی منشعب شد، ولی دوباره توسط فردی به نام فتح-اله گولن زیر یک چتر گرد آمد. فتح¬اله گولن در سال 1917م به خاطر فعالیت¬های بنیادگرایانه و ضدیت با رژیم لائیک به سه سال زندان محکوم شد. نورجی¬ها رهبر اصلی خود را رسول اکرم (ص)، رهبر افکار جماعت خود را سعید نورسی و رهبر امروزه خود را فتح¬اله گولن می¬دانند. گولن وعظ¬های خود را همیشه با چشم گریان انجام می¬داد و این چنین توجه مردم را به خود جلب می¬کرد. شبکه تلویزیونی وی که STV نام دارد، هر روز سخنرانی¬ها و خطبه¬های او را پخش می¬کند. جماعت نورجی¬ها فتح¬اله گولن را «مهدی منجی» و «عیسی» می¬نامند (ازدالگا، 428:1389). نورجی¬ها که شهر ارزروم را برای فعالیت¬های اولیه خود انتخاب کرده¬اند و در آن شهر نفوذ قابل توجهی دارند، دارای یکی از منظم¬ترین تشکیلات دنیا هستند.
2-2- طریقت نقش‌بندی
پس از سال 1970م طریقت نقش¬بندی در میان اهل سنت ترکیه گسترش بسیار یافته است. اینان امروزه اگرچه نه به اندازه طریقت نور، اما به نوبه خود فعال¬اند. مثبت¬ترین کاری که نقشبندی¬ها؛ بویژه یک گروه آنان به نام «اشیکلار» انجام داده¬اند، خنثی کردن تبلیغات و نفوذ وهابیت در کشور است. مریدهای این طریقت، خانه به خانه گشتند و کتابی به نام سعادت ابدیه را در میان مردم پخش کردند که محتوای آن نقدهایی بر عقاید وهابیت بود. امروزه کمپانی اخلاص و شبکه تلویزیونی TGRT در دست آنان است که می¬توان گفت این رسانه تلویزیونی بزرگترین دشمن افکار شیعه اثنی عشری است (ارول قلیچ، 1382: 428).
3-2- شیعه (جعفریه یا اثنی عشریه) در ترکیه
در ترکیه کنونی حدود یک میلیون جعفری مذهب وجود دارد. اکثریت این شیعیان در جنگ جهانی اول از ایران، آذربایجان و ارمنستان وارد سرزمین ترکیه شده¬اند. عده دیگری از آنان هم بعد از جنگ جهانی دوم از روسیه فرار کردند و از طریق دولت آلمان به ترکیه مهاجرت نمودند. جعفری¬های دیگر ترکیه را هم مستبصران تشکیل می¬دهند. در این دو دهه اخیر، جوانان شافعی، مذهب جعفریه را پذیرفته¬اند. در سال-های بعد از 1970م، شیعیان برای اشتغال از دو شهر ترکیه (قارص و اغدیر) به شهرهای بزرگ ترکیه و نیز خارج از کشور، بویژه آلمان مهاجرت کردند. همچنین در زمان درگیری ارتش و پ.ک.ک. جعفری¬ها باز هم به غرب ترکیه کوچ کردند و این موجب شد نام جعفریه در ترکیه بر زبان¬ها بیفتد. شهر هم مرز ایران، قارص، پیش¬تر مرکز شیعیان ترکیه به حساب می¬آمد، ولی امروزه مرکز آنان استانبول است. بعد از انقلاب اسلامی ایران، شیعیان نیز مانند سایر مذاهب ترکیه، مشغول فعالیت شدند. در سال 1989م در استانبول فقط یک مسجد از آن شیعه بود و آن هم به ایرانیان تعلق داشت، ولی امروزه در استانبول بیش از سی مسجد جعفریه وجود دارد. همچنین در شهرهای مختلف کشور، اعم از آنکارا، بورسا، ازمیر، قارص و اغدیر بیش از 250 مسجد شیعه برای عبادت باز است.
4-2- یهودیت در ترکیه
در ترکیه به یهودیان «جماعت موسوی» گفته می¬شود. آمدن موسویان به ترکیه در زمان دولت عثمانی اتفاق افتاد. در تاریخ آمده است که پادشاه بزرگ اسپانیا، فردیناند ، فرمان داده بود که همه غیرمسیحیان تبعید یا اعدام شوند. در پی این فرمان، عده¬ای از یهودیان اعدام شدند و بقیه در سال 1492م با فرمان بایزید دوم، پادشاه عثمانی، به استانبول آورده شدند. به همین سبب، یهودیان ترکیه در سال 1992م، به مناسبت پانصدمین سال آزادی خود از اسپانیا و سپاسگزاری از ترک¬ها جشن بزرگی برپا کردند. یکی از سرمایه¬داران معروف ترکیه، اسحاق آلاتون، می¬گوید: «ما موسویان ترکیه حدود صدهزار نفر بوده¬ایم که این رقم به 25 هزار نفر کاهش یافته و بیشتر یهودیان به اسرائیل کوچ کرده¬اند» (ازدالگا، 1389: 236).
5-2- شیطان‌پرستان در ترکیه
شیطان¬پرستی  در ترکیه بعد از انتحار مشکوک دو جوان (1999م) مورد توجه رسانه¬های گروهی قرار گرفت، اما امروزه نیز این دین جدید در ترکیه  هرچند نه به اندازه پیش مطرح است. بنیانگذار این آئین مردی اصالتاً قفقازی به نام آنتون لاوی  است. وی به سال 1966م در سانفرانسیسکو یک کلیسای شیطان بنا کرد و بعد از آن آئین شیطان¬پرستی در جهان گسترش یافت. این فرقه در اصل با ادعای مخالفت با اعتقادات پوچ مسیحیت به وجود آمده و بعد از آمریکا وارد مغرب زمین شده است. به نظر آنتون لاوی «انسان موجودی است خودبین، خودخواه و منفعت جو و در این صورت باید از انسان بترسیم، نه از شیطان. آفریننده جهان که خداست، خالق بدی است و شیطان دشمن او و طرفدار ماست». کتاب مقدس شیطان¬پرستی که نویسنده¬اش آنتون لاوی است، انجیل شیطان  نام دارد. اعداد 13 و 666 در شیطان-پرستی اعدادی مقدس و شیطانی شمرده می¬شوند. اینان در مراسم خود از گربه استفاده می¬کنند و می-گویند گربه نزدیک¬ترین حیوان به شیطان است. امروز مرکز شیطان¬پرستان در جهان، کشور نروژ است (ازدالگا، 1389: 228).
6-2- طریقت بکتاشیه
 این طریقت منسوب به حاج بکتاش ولی (738 ق) صوفی پرآوازه قرن هفتم قمری؛ و معاصر مولوی است. زادگاه وی نیشابور و مدفن او آناتولی است. وی بنیان‌گذار یکی از طریقت‌های بزرگ صوفیه که نقش موثری در زندگی مادی و معنوی شهروندان خلافت عثمانی داشته و حیات خود را تا به امروز هم به ادامه داده است. علویان ترکیه خود را از مریدان حاج بکتاش ولی می‌دانند و سردمداران ترکیه بصورت رسمی در مراسم‌های مختلف مثل بزرگداشت حاج بکتاش شرکت می‌کنند (زارع، 1382: 253).
7-2- طریقت مولویه
این طریقت به مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (672 ق.م) منسوب است. مولویه دارای آثار مدون، آداب و مراسم دسته‌جمعی خاصی است. پیروانش در ترکیه، سوریه و بالکان پراکنده هستند و بیشترین شهرت آنها به خاطر مراسم سماع مولویه است که هرسال بصورت رسمی در قونیه برگزار می‌شود.
8-2- طریقت قادریه
بنیان‌گذار این طریقت عبدالقادر گیلانی (475 – 565 ق.م) است که جایگاه والایی در تصوف اهل سنت و در شمال آفریقا و خاورمیانه دارد. از ویژگی‌های مشخص این طریقت؛ انجام اعمال خارق‌العاده در مجلس ذکر مثل فرو بردن میله‌های فلزی در بدن، بلعیدن تیغ، کوبیدن میخ بر سر و ... است. این طریقت دارای بنیادی فرهنگی به نام «خیریه تحقیقات علمی مرکزی طرابوزان» با بیش از نود شعبه در سراسر ترکیه و شبکه تلویزیونی «ماژتی وی» (به معنای پیام) است. این طریقت معتقد به عدم دخالت در امور سیاسی می¬باشد و در احزاب راست مثل «مام میهن» و «راه راست» نفوذ دارد (ازدالگا، 228:1389).

3- نورسی و تصوف
انسان خدا و طبیعت و تبیین جایگاه انسان و نوع ارتباط¬اش با خود، خدا و طبیعت موضوعی است که همواره ذهن متکلمان و فلاسفه و عرفا را به خود مشغول داشته است. متصوفه با بهره بردن از شیوه¬های مبتنی بر مشاهدات باطنی، انسان را به تزکیه نفس و درون، دعوت می¬کنند تا با شناخت خویشتن موفق به شناخت پروردگار و بدست آوردن آرامش روحی گردد. صوفیان فنا فی¬اله را برای خود هدف قرار می-دهند و با طی طریق در مسیر سیر و سلوک امیدوارند آئینه دل را چنان صیقلی کنند که تمام حقایق هستی در آینه دلشان تبلور یابد. برای تصوف تعاریف گوناگونی ارائه شده است. نورسی در تعریف تصوف می¬گوید: «تصوف شیوه اسرارانگیز کسانی است که درصدد کشف حقایق و شناخت خداوند هستند آنطور که شایسته اوست». آنها با تطهیر قلوبشان درصدد سیر و سلوک روحانی هستند و با ذوق و شوق و ایمان مظهر حقایق قرآنی می¬گردند (نوروزی فیروز، 1392: 97).
در بحث غایت تصوف سعید نورسی می¬گوید انسان دارای دو بعد روحانی و جسمانی است و طریقت¬های صوفیانه غالبا در پی شناخت جنبه¬های روحانی انسان هستند. آنها بر طهارت قلب تاکید می¬کنند و طبق نظر امام ربانی (احمد سرهندی) ملقب به مجدد الف ثانی همه طریقت¬های صوفیانه می¬خواهند حقایق ایمانی را به دل¬ها رسوخ دهند. زمانه¬ای که نورسی می¬زیست زمانه تسلط تدریجی ماده¬انگاران بر امور معنوی و روحانی بود. او از طریقت¬هایی که غافل از اوضاع زمانه صرفا به ذکر و برگزاری آئین¬های تصوفی می¬پرداختند گاه و بی¬گاه انتقاد می¬کرد. بدیع¬الزمان در بخشی از مکتوبات خود می¬نویسد: «گمان می¬کنم اگر شیخ عبدالقادر گیلانی و شاه نقشبند و امام ربانی امروز زنده بودند تمام هم وغم¬شان را صرف تقویت حقایق ایمانی و عقاید اسلامی می¬کردند». او در ادامه می¬افزاید: «مدار سعادت ابدی همین هاست. بی-توجهی به حقیقت ایمان و اسلام شقاوت ابدی را درپی دارد. کسی بدون ایمان وارد بهشت نمی¬شود اما بسیارند کسانی که بدون طریقت وارد بهشت می¬شوند. انسان بدون نان نمی¬تواند زنده بماند اما اگر میوه نخورد طوری نیست و نخواهد مرد. تصوف میوه است و حقایق اسلامی حکم نان و غذا را دارد». او با این حال در بسیاری از موارد در برابر منکران دین از اهل تصوف دفاع کرده است. او حتی در جایی می¬گوید رساله نور خلاصه و چکیده آموزه¬های طریقت¬های دوازده گانه بر حق است. نورسی بر لزوم تبعیت از سنت پیامبر(ص) در طریقت¬های صوفیانه نیز تأکید می¬کند و می¬گوید: «پیروی از سنت ثنیه در تصوف اهمیت فراوانی دارد. این راه نورانی¬ترین زیباترین و غنی¬ترین راه است. صوفیان باید در افعال و حرکات خویش از سنت پیامبر (ص) تقلید کنند و در کارها احکام شرعی را مورد توجه قرار دهند»، او برای طریقت¬های صوفیانه مزایا و آفاتی را برمی¬شمرد. ایشان در نامه بیست و نهم در مکتوبات می¬گوید کسانی که قبل از آشنایی کامل با اصول دین و سنت پیامبر، وارد طریقت شوند، در معرض آفات گوناگونی هستند. برخی از خطراتی که از نظر بدیع¬الزمان چنین کسانی را تهدید می¬کند عبارتند از: ترجیح ولایت بر نبوت/ ترجیج اولیاء اله بر انبیاء/ اولویت دادن به اوراد و اذکار به جای توجه تام به سنت پیامبر/ یکی دانستن الهام و وحی/ دل دادن به کرامات و احوال نورانی و ترجیح آ¬نها بر عبادات. او در همان جا بار دیگر تکرار می¬کند بدون شریعت نمی¬توان به بهشت رفت اما کسانی که بدون طریقت به بهشت می¬روند فراوانند. بدیع¬الزمان فواید تصوف را در رساله تلویحات تسعه خود به ترتیب ذیل ذکر می¬کند. او می¬گوید:
حقایق ایمان در سایه طریقت¬هایی که از راه راست منحرف نشده¬اند ظهور می¬یابد. سالک طریق بواسطه آموزه¬های طریقت متوجه قلب می¬شود و حواس ظاهر و باطن خود را متوجه خالق یکتا می¬سازد. فردی که در طریقتی به سیر و سلوک می¬پردازد در واقع می¬کوشد شبهات و گمراهی¬ها را کنار بگذارد. سالک طریق ذوق محبت اله را می¬چشد. فرد در سایه تعالیم طریقتی و قلبی آگاه پی به لطایف تکالیف شرعی و دینی می¬برد. صوفی به مقام توکل و رضا و مرتبه تسلیم محض می¬رسد و لذت حقیقی را تجربه می¬کند. مهمترین نتیجه¬ای که در راه تصوف حاصل می¬شود خلاصی یافتن از شرک خفی و رذائل دیگر است. کسی که مشغول ذکر قلبی می¬شود و به کمک عقل و خرد به آرامش می¬رسد می¬تواند عادات را تبدیل به عبادات کند. سالک طریق با سیر انفسی و مبارزه با نفس به تکامل معنوی دست می¬یابد و می¬تواند تا انسان کامل شدن پیش برود. سعید نورسی بعد از برشمردن مزایای طریقت¬های تصوفی اضافه می¬کند که سرچشمه تمام حقایق، قرآن است و آنگاه می¬گوید خود به کشف طریقتی موفق شده است که مبتنی بر چهار پایه قرآنی عجز، فقر، شفقت و تفکر است. اوراد و اذکار این طریقت نیز تبعیت از سنت رسول¬اله، انجام واجبات و ترک گناهان کبیره است. سالک این طریق، باید نماز را با حضور قلب به جا آورد و مستحبات بعد از نماز را با دقت انجام دهد. مطالعه آثار نورسی و مراحل مختلف زندگی او نشان می¬دهد که بدیع¬الزمان هیچگاه دلبستگی خاصی به طریقت¬های صوفیانه زمان خود نداشته است هرچند همواره از صوفیان به احترام یاد کرده و گاه انتقاداتی را بر آنها وارد نموده است. دستیابی به حقیقت برای او اهمیت داشت و در این مسیر قرآن را حبل¬المتین می¬دانست. او در مکتوبات، این عبارت را از امام ربانی نقل می-کند که ظهور مساله¬ای از حقایق ایمانی برای من مهم¬تر از هزاران ذوق و مکاشفه است. نورسی در مجموع به تصوف نگاه مثبتی دارد. می¬گوید: «اهل تصوف و طریقت اگر در مسیر قرآن باشد از اسرار بزرگ انسانی و کمال بشری آگاه می¬شود. غایت و هدف اصلی اینان معرفه¬اله است. آنها می¬خواهند در سایه معراج پیامبر با مرکب دل و با کوشش در مسیر معنوی سیر و سلوک به حقیقت ایمان برسند. آنها به لحاظ ذوقی و شهودی مظهر حقایق قرآنی و ایمانی هستند. ایشان برای تصحیح مسیر برخی طریقت¬ها بر ذکر توأم با تفکر تأکید می¬کند. او این دو را اگر در کنار هم باشند کلید ترقی معنوی می¬داند. نورسی ذکر توأم با تفکر را علاوه بر سعادت اخروی موجب آرامش در این جهان نیز می¬داند. او با مشاهده مبالغه¬ای که برخی از صوفیان در مبحث ولایت می¬کنند بر ارتباط خاص ولایت و نبوت پای می¬فشارد. آنها را کامل کننده هم می¬نامد و با نگاه تألیفی خاص خود می¬گوید ولایت یکی از حجج رسالت است و طریقت نیز یکی از برهان¬های شریعت است (نوزانی، 1393: 84).
او با مشاهده مقام والایی که برخی صوفیان برای اقطاب خود قائل بودند و بی¬توجهی آنان به صحابه با تأکید بیان می¬دارد که بعد از پیامبر (ص) صحابه برترین انسان¬ها هستند و در این خصوص در میان صاحبان همه مذاهب اهل سنت اجماع وجود دارد. او صحبت و هم¬نشینی با پیامبر را اکسیری می¬داند که تجربه کنندگان آن ولو در اندک زمان، برتر از کسانی خواهند بود که سال¬ها به سیر و سلوک می¬پردازند. او صحابه رسول (ص) را برتر از همه اولیاء می¬داند و دلیل آن را وظیفه بی¬نظیر و شخصیت متعالی پیامبر (ص) ذکر می¬کند. سعید نورسی از سوی دیگر خود را موظف به پاسخگویی به مخالفان تصوف می¬داند. مخالفان را دو گروه می¬داند و می¬گوید گروه¬های منحرف در میان اهل تصوف ضربه سهمگینی بر پیکر این درخت تنومند وارد می¬کنند. اینان در قدم اول باعث برانگیختن مخالفت¬ها و انکارها در ارتباط با اصل مکتب تصوف می¬شوند. با این¬حال او گروه دوم را بیشتر مقصر می¬داند و وجود آنها را مایه تأسف می¬نامد. سعید نورسی آنها را منحصر در چارچوب مذهب اهل تسنن می¬نامد و مشخصا از دو طیف نام می¬برد اول علمای ظاهر که فقط و فقط درگیر الفاظ¬اند و دیگر غافلان اهل سیاست. بعبارت دیگر عالمانی که مشکل-شان با صوفیان در لفظ و کلمه و ظاهر است و سیاستمدارانی که طریقت¬ها را مانع رسیدن به پیشرفت¬های ظاهری به سبک غرب می¬دانستند. بدیع¬الزمان در بیان سیر و سلوک درست و تصحیح اعمال گاه جاهلانه و اغراق¬آمیز پیروان برخی طریقت¬های زمان خود می¬گوید این سفر روحانی دو قسم است؛ انفسی و آفاقی. سفر در سیر انفسی از خود آغاز می¬شود و در خود است. سالک چشم خود را بر حقایق بیرونی می¬بندد و بر درون و باطن خود متمرکز می¬شود. اینجا تعالیم تصوف از انسانیت فرد گذر می¬کند راهی از درون می¬یابد و پی به حقیقت می¬برد. او آنگاه نظر بر آفاق می¬کند و جهان بیرون را نورانی می¬یابد. سالک در انتهای سیر انفسی حقیقتی را در درون خود می¬یابد که با چشم گشودن به جهان خارج آن را در همه زوایای هستی مشاهده می¬کند. نورسی می¬گوید این شیوه کسانی است که ذکرشان خفی است، و بر سه پایه استوار است: شکستن انسانیت، ترک امیال دنیوی، و از بین بردن نفس اماره.
تصوف در مرتبه سوم نظام فکری و اعتقادی سعید نورسی قرار دارد. تأکید او در درجه اول بر قرآن است آنگاه لزوم آشنایی با سنت پیامبر را یادآور می¬شود و در مرتبه سوم تصوف قرار دارد. او مدام به یاران و اطرافیان و هوادارانش یادآور می¬شود که فرد پیش از ورود به طریقتی مشخص می¬بایست ایمان خود را با شناخت کتاب خدا و سنت پیامبر به مرحله مورد قبولی برساند. سعید نورسی در پاسخ به فردی که از او پرسید آیا درس¬های تصوفی می¬دهد یا نه پاسخ می¬دهد: «آنچه ضروری و لازم است اسلام است، زمانه زمانه طریقت نیست». او هنگام مطالعه چهار اصل اساسی طریقت نقشبندیه که عبارت است از ترک دنیا، آخرت، هستی و ترک ترک، و بعدها پس از آشنایی با نظریه وحدت وجود محی¬الدین ابن عربی و وحدت شهود احمد سرهندی ملقب به مجدد الف ثانی چهار عنصر اصلی تشکیل دهنده طریقت خود را ذکر می-کند: فقر مطلق، عجز مطلق، شکر مطلق و شوق مطلق. او می¬گوید این راه علاوه بر اینکه بر آیات قرآن استوار است نزدیک¬تر نیز هست. مراحل ترقی در طریقت او عجز و فقر و شفقت و تفکر است. او هریک از مراتب مذکور را تحت نامی از نام¬های خداوند مورد بررسی قرار می¬دهد. می¬گوید عجز آدمی را به حب الهی که همه چیز را دربرگرفته است رهنمون می¬شود. فقر، سالک را متوجه رحمت کلیه حضرت حق می¬کند. شفقت، یادآور مهربانی و شفقت مطلق اوست و و تفکر، سالک طریق را به شناخت حکمت حق تعالی نائل می¬کند. به این ترتیب طریقت موردنظر او از طریقت¬هایی که در سیر و سلوک به هفت مرتبه قائلند و ذکرشان خفی است و همچنین از آنها که به مراتب ده¬گانه قائلند و ذکرشان آشکار و جلی است متمایز می¬شود. نورسی البته مجموعه نظرات خود را هیچگاه طریقت ننامید. او می¬گفت این مطالب بیان دیگری از شریعت است و هدف از بیان آن نشان دادن عجز انسان در برابر خداوند است. سعید نورسی می¬گوید سالک برای رسیدن به معرفه¬اله باید چهار گام بردارد. اول اینکه به تزکیه نفس قیام کند. باید درون خود را از آلودگی¬ها پاک ساخته و از هوی و هوس¬ها دوری گزیند. دوم؛ خداوند را در همه¬جا و همیشه ناظر بداند. سوم اینکه در مقابل خالق یکتا متوجه قصور و کمبودهای خود شود و توبه کند. همه خوبی¬ها را از خدا و بدی¬ها و نقص¬ها را از خود بداند. سالک در مرتبه پایانی به ادراک آیه کریمه کل شی هالک الا وجه نائل می¬شود.
سعید نورسی زندگانی خود را به دو بخش تقسیم می¬کند و از سعید قدیم و سعید جدید سخن می¬گوید. زندگی سعید جدید با مطالعه آثار عبدالقادر گیلانی و تحت تأثیر اندیشه¬های عرفانی او شکل می¬گیرد. او در بخشی از رساله نور که به لاحقه امیرداغ معروف است می¬گوید: «رساله نور خلاصه و زبده دوازده طریقت بزرگ و اصیل است»، و ادامه می¬دهد «رساله نور نه از علوم شرق تغذیه کرده است نه از علوم غرب؛ منشا مطالب مطرح شده در این رساله مستقیما قرآن است». او در رساله طریقت مندرج در مکتوبات یادآور می¬شود که تعداد راه¬های رسیدن به خداوند به تعداد انسان¬هاست و همه این راه¬ها در شاهراه قرآن مجید قرار دارد. بیشتر مطالبی که بدیع¬الزمان در رساله نور ذکر می¬کند اشاره¬ای ولو اندک به زندگی و سخنان صوفیان دارد. در رساله نور از عرفایی چون حسن بصری، جنید بغدادی، شقیق بلخی، مولانا و عبدالقادر گیلانی به کرات نام برده می¬شود. او در کتاب مثنوی نوریه بعد از ذکر نام تعدادی از عارفان می-گوید: «همه این دوستان در آن عالمند. آیا اشتیاق رفتن به آن عالم در تو هست؟ لذت¬ها به عسل زهرآگین شبیه¬اند. روی دیگر لذت درد و الم است. مرگ رفتن به نزد دوستان است. ببین دوستانت در آن عالمند» (فکری، 1392: 56).
سعید نورسی از عبدالقادر گیلانی از صوفیان شناخته شده و امام ربانی معروف به مجدد الف ثانی که پیرو و در عین حال منتقد ابن عربی است تأثیر پذیرفته است. او در جایی از عبدالقادر با عنوان مرشد قدسی و استادم یاد می¬کند. در جایی دیگر می¬گوید: «اگر خبردار شوم که امام ربانی در قید حیات است تمام کارهایم را رها کرده به هند می¬روم تا در محضر او باشم». سعید نورسی در جایی از علاقه¬اش به مولانا گفته و بیان داشته است که او مثنوی خود را به فارسی نوشت و من به عربی. او در مقدمه مثنوی عربی خود ارادتش به مولانا را به زبان می¬آورد. بدیع¬الزمان برای مولانا چنان احترامی قائل بود که وقتی به قونیه می¬رفت از جایی کفش¬هایش را درمی¬آورد و پابرهنه راهی مزار این عارف بزرگ می¬شد (ازدالگا، 1389: 228).

4- دیدگاه‌های اسلام اجتماعی
یکی از عوامل مهم در پیشرفت و رشد اسلام در ترکیه می¬توان به اقدامات اسلام¬ستیز جریان¬های سیاسی در گذشته اشاره کرد. بطوریکه سرکوب جریان¬های اسلامی تأثیر بسزایی در رشد آنها داشته است. برخی از جریان¬های اسلام¬گرا با بررسی و تحلیل رویدادها به این نتیجه دست یافتند که قرائت جدیدی از اسلام و آموزه¬های آن بکار برند و در برابر اسلام سیاسی، اسلام اجتماعی را مطرح کنند. اسلام سیاسی در دهه¬های گذشته بسیار هزینه¬بردار بوده و فعالیت¬های آن با شکست مواجه شده بود. اسلام اجتماعی یا میانه¬رو برگرفته از اندیشه¬های نورسی و با محوریت فتح¬اله گولن بوده است (نورالدین، 1382: 194). امروزه جریان اسلام¬گرای میانه¬رو بزرگ¬ترین گروه مذهبی در ترکیه به شمار می¬رود. رهبران این جنبش سعی نموده¬اند با استفاده از ویژگی¬های زندگی غربی و جوامع آنها، زندگی جدید ساده و عارف¬گرایانه خودرا سرمشق دیگران قرار دهند. یک روزنامه‌نگار ترک درباره فتح¬اله گولن می‌گوید: «جمله‌هایش را با استغفراله شروع می‌کند. آرام و مؤدبانه سخن می‌گوید. بسیار فروتن است. با آهنگی یکنواخت وعظ می‌کند. در جمله‌هایش قواعد دستوری را کاملاً رعایت می‌کند و از واژگان دوره عثمانی بسیار بهره می‌گیرد». (انتخابی، 1392: 321).
جنبش اسلام اجتماعی در تقریباً در دهه80 میلادی قرن بیستم در ترکیه ظهور نمود و در بین طریقت¬ها و جنبش¬های دیگر در اجتماع خود را درخشان¬تر نشان داد. پس از اتفاقات نظامی و انجام کودتا در آن دوران توسط کنعان اورن و اصلاحات سیاسی و فرهنگی که در باب مطبوعات و آزادی و ... صورت گرفت، سبب شد که جنبش¬های دینی به شکوفایی و رشد مناسب دست یابند. یکی از جریان¬ها و جنبش¬ها، طریقت نورسی بود که توسط فتح¬اله گولن احیاء گردید (فلاح، ۱۳۸۹: ۲۲۲-۲۰۵).
از جمله اصول مهم اندیشه اسلام اجتماعی این است که آنها دشمنان اصلی جامعه اسلامی را فقر و جهل و تفرقه می¬دانند و راه مقابله با آن را نیز در کسب علم، تلاش و اتحاد می¬بینند. آنها درصدد توازن بین ایمان، علم و عقل می¬باشند و سعادت اصلی را در معرفت؛ حقیقت و دانش می¬دانند. تمامی شهبات موجود را در نبود دانش کافی و مناسب و تقلید متعصبانه در دین می¬بینند. برای رفع دغدغه‌های کنونی مسلمانان به این امر قائل هستند که: «راه‌حل نه چنانچه در غرب مطرح است، در فکر و عقل صرف است و نه آنگونه که در شرق مطرح است، در قلب و روح. بلکه راه‌حل در تربیت متکی بر روشنگری عقلی- فکری- قلبی و در عمل متکی بر بخشش و اتحاد است نه تفرقه». این جریان همچون اندیشه¬های بدیع¬الزمان نورسی، خواسته¬ها و مطالبات اسلامی خود را از مجاری فرهنگی و اجتماعی دنبال می‌کنند و تمایل چندانی به مداخله مستقیم سیاسی ندارند (قهرمان¬پور، 1390: 104). این جریان فکری در جامعه ترکیه، به یکی از بزرگترین جنبش¬ها و طریقت¬های اسلامی مبدل گشته است تمامی اقدامات عملی آنها مورد توجه رسانه¬ها و مردم در حوزه مذهبی و اجتماعی قرار گرفته است.

5- فرقه‌گرایی جدید معنوی (اندیشه‌های عرفانی و اسلام اجتماعی)
آنچه که به وضوح مشخص است؛ اندیشه¬ها و دیدگاه¬های اسلام¬گرایان ترکیه بویژه اسلام اجتماعی، متأثر از عرفان بدیع¬الزمان نورسی بوده که در حوزه عملی نیز دارای ویژگی‌های منحصر به ‌فردی می‌باشد. همین امر باعث گردیده، اسلام مطرح شده طرفداران بی‌شماری را جذب نماید (امام جمعه¬زاده و همکاران، 1389: 185). در ادامه در جدول ذیل برخی از این ویژگی¬های عملی که برپایه عرفان تعریف شده بیان می¬گردد:
...................................

نتیجه‌گیری
رابطه بین دنیای عرفان و دنیای سیاست همواره یکی از بحث‌برانگیزترین مباحث بین متفکران و اندیشمندان بوده و هست. باتوجه به اینکه در برخی از موارد صاحب‌نظران از این رابطه بعنوان یک‌ راه¬حل در اجتماع صحبت کرده‌اند، مناقشه بر میزان تأثیر این رابطه بیشتر گردیده است. در دنیای اسلام، کشور ترکیه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده، چراکه توانسته ضمن پذیرش قواعد و احکام اسلامی، مباحث مرتبط با مدرنیته و عدالت اجتماعی را نیز به‌ خوبی پیش ببرد. براساس نظر برخی از صاحب‌نظران این امر ریشه در جریان‌های مختلف فکری و اعتقادی موجود در آن کشور دارد که یکی از آنها جریان تصوف و عرفان هست. رابطه بین سیاست و عرفان در ترکیه غیرقابل کتمان است. حلقه اتصالات در اسلام اجتماعی ترکیه، اندیشه‌های دینی و عرفانی بدیع‌الزمان نورسی بوده که البته در این‌ بین رخدادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... نیز بی‌تأثیر نبوده‌اند. اندیشه‌ها و تفکرات نورسی به‌ نوعی احیاگر تفکر اسلامی، دین‌شناسی و نظریه‌پردازی بوده است. همان¬طور که بیان گردید خود نورسی نیز از تفکرات نقشبندیه تأثیر فراوانی پذیرفته و همین امر سبب گردیده که یک اجتماع دینی را با ساختار صوفی¬گری ترسیم کند. وی سعی کرد با تغییرات و تحولات زمانه خود همگام شود و با استفاده از تفسیر پویا از عرفان و دین در شرایط بحرانی به شکل مطلوب عمل کند. در عرفان نورسی رابطه بین شریعت و طریقت و همچنین نزدیکی به خدا با استفاده از ابزاری همچون واجبات دینی از اصول مهم به شمار می‌رود. طرفداران این اندیشه سعی کرده‌اند با پیوند علم و دین و بیان پروژه‌های فکری متعدد، رابطه جدیدی از طریقت‌های تصوفی با جامعه اجتماعی مطرح کنند. نورسی تنها راه رسیدن به حقیقت را استفاده از قرآن می‌داند. طرفداران نورسی بویژه گولن دشمنان امت اسلامی را جهل، فقر و تفرقه می‌دانند و اعتقاد دارند راه‌حل مشکلات فقط در جریان اسلام‌گرایی فرهنگی و اجتماعی و همچنین روشنگری عقلی و قلبی می‌باشد. این نوع دیدگاه توانسته طرفداران بی‌شماری را در ترکیه و حتی جهان اسلام به خود جلب نماید. آشنایی با تفسیری پویا از عرفان و دین می‌تواند در شناخت عرفان‌هایی نظیر عرفان نورسی ﺗأﺛﯿﺮ ﺑﺴﺰاﯾﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و همانگونه که در این مقاله به آن اشاره گردید، بی‌توجهی به حقیقت ایمان و اسلام شقاوت ابدی را در پی دارد. کسی بدون ایمان وارد بهشت نمی‌شود اما بسیارند کسانی که بدون طریقت وارد بهشت می‌شوند. تمثیلی در این زمینه اشتهار داشته که بیان می‌دارد، انسان بدون نان نمی‌تواند زنده بماند اما اگر میوه نخورد نخواهد مرد. تصوف میوه است و حقایق اسلامی حکم نان و غذا را دارد. نورسی بر لزوم تبعیت از سنت پیامبر (ص) در طریقت‌های صوفیانه تأکید داشته و معتقد است، صوفیان باید در افعال و حرکات خویش از سنت پیامبر (ص) تقلید کنند و در کارها احکام شرعی را موردتوجه قرار دهند؛ بنابراین و باتوجه به تجزیه‌ و تحلیل صورت گرفته، اینکه در شرایط کنونی کشور ترکیه، عرفان نورسی با داشتن شاخص‌ها و ویژگی‌های خاص و برجسته خود، توانسته است، در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی مردم این کشور نقش مهمی را ایفا کند اثبات گردیده و چنانچه اشاره گردید مردم ترکیه به دنبال قرائت‌هایی از اسلام رفته‌اند که چندین دهه در برابر اسلام‌گرایی سیاسی فعالیت نموده است که این قرائت به اسلام‌گرایی اجتماعی و یا میانه‌رو موسوم است و این نشان¬ دهنده آن است که اسلام‌گرایان اجتماعی در این کشور معتقدند، ضرورتی ندارد که دولت، شریعت یا قوانین اسلامی را بکار گیرد. در واقع اسلام آنها جنبشی سیاسی نیست، بلکه بیشتر صبغه اجتماعی دارد که قصدش تغییر قلوب و اذهان افراد در جهت تساهل پردامنه، مسئولیت اجتماعی است، آنها به این مسئله اشاره دارند که بیشتر قوانین و احکام اسلام درباره زندگی شخصی انسان‌هاست و فقط بخش کوچکی از آنها به حکومت و کشورداری مرتبط می‌شود. یکی از اهداف غایی این مقاله این است که بیان دارد، روش صوفی¬گری ریشه در سابقه اسلام‌گرایی مردم ترکیه داشته و باتوجه به تاریخ پرفرازونشیب دین‌گرایی و سرکوب آنها توسط کمالیست¬ها، انتخاب این روش امری قابل توجیه در فرهنگ سیاسی مردم این کشور به نظر می‌رسد.

چکیده

 در بررسی عرفان‌های نوظهور و اندیشه‌های مطرح آنها در دنیای اسلام، رابطه سلبی میان عرفان و سیاست همواره یکی از مباحث چالش‌برانگیز محسوب می‌گردد. این در حالی است که برخی از دولت‌ها و جنبش‌ها در تاریخ اسلام ساختار و ماهیتی عرفانی دارند. از جمله این ارتباط ایجابی می‌توان به اسلام در ترکیه اشاره نمود که امروزه این نظریه در قالب دولت، در ترکیه حکمفرمایی می‌کند. این دیدگاه به ‌شدت تحت تأثیر عرفان نورسیه است. در این مقاله ضمن بررسی فرقه‌گرایی جدید، به محوریت عرفان نورسی بر اسلام‌گرایی، با مطالعه موردی کشور ترکیه خواهیم پرداخت. سوال اصلی مقاله این است که آرای عرفانی نورسی و جایگاه مهم این آراء، در جامعه ترکیه چگونه باعث گردیده تا طریقت نورسیه در ترکیه و سایر نقاط جهان طرفداران بیشتری پیدا نماید؟ روش انجام تحقیق بصورت توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای می‌باشد. از جمله نتایج ملموس این است که طرفداران این عرفان معتقدند راه‌حل مشکلات، تنها در جریان اسلام‌گرایی فرهنگی - اجتماعی و همچنین روشنگری عقلی و قلبی بوده و این دیدگاه توانسته طرفداران بی‌شماری را در ترکیه و حتی جهان اسلام به خود جلب نماید. این جریان سیاسی - اجتماعی با تأکید بر مولفه‌هایی همچون توجه بر اتحاد جهان اسلام، رویکرد مثبت به دستاوردهای تمدن غرب، نقش پررنگ ابعاد اجتماعی اسلام، توجه به خدمت و رساندن منفعت به مردم، قرائت میانه روانه از اسلام، تأکید بر اسلام فرهنگی، مبارزه با جهل و تفرقه و تساهل نسبت به اقلیت¬های مذهبی به ‌شدت متأثر از دیدگاه‌های عرفانی هست.