سه‌گانه آمریکا، روسیه و اوکراین در ساختار نظام بین‌الملل سال ۲۰۲۲

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل گرایش مطالعات منطقه‌ای، دانشگاه علامه طباطبائی (نویسنده مسئول)
دریافت: ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ | انتشار: 30 اردیبهشت 1401

منابع و ماخذ

فارسی:
1- آذرشب، محمدتقی و همکاران (1396)، «جایگاه امنیت در مکتب کپنهاگ: چارچوبی برای تحلیل»، فصلنامه علوم سیاسی، س 13، ش 40.
2- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (1399)، اصول و مبانی روابط بین‌الملل(2)، چ 3، تهران: انتشارات سمت.
3- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال و مرادی، منوچهر (1395)، «تهدید غرب، برداشت روسیه و بحران اوکراین»، فصلنامه روابط خارجی، س 8، ش 2.
4- زارع¬زادة ابرقویی، رسول (1396)، «نگاه کپنهاگی به امنیتی¬سازی: مبانی و چالش¬ها»، فصلنامه آفاق امنیت، س 10، ش 36.
5- كوزه¬گر كالجي، ولي و داداندیش، پروين (1389)، «بررسي انتقادي نظريه مجموعه امنيتي منطقه¬اي با استفاده از محيط امنيتي منطقة قفقاز جنوبي»، فصلنامه راهبرد، س 19، ش 56.
6- کولایی، الهه و صداقت،محمد (1395)،«بحران اوکراین و آئین نظامی روسیه»، مطالعات اوراسیای مرکزی، س10.
7- محمدی، علیرضا (1389)، «ترانزیت گاز روسیه از طریق اوکراین»، مجله گستره انرژی، ش 45.
8- مجیدی، محمدرضا و همکاران (1396)، «مدیریت بحران فدراسیون روسیه در مسئله اوکراین»، مطالعات اوراسیای مرکزی، س 10.
9- نونژاد، محمد و کریمی، مرتضی (1396)، «تقابل روسیه و آمریکا در اوکراین و ﺗﺄثیر آن بر منافع ملی ایران»، فصلنامه مطالعات روابط بین‌الملل، س 11، ش 41.

لاتین:
10- Bertalan, Péter (2014). The Russian-Ukrainian Crisis and behind, Energy Policy in the Mirror of Eurasian Geopolitics, The Central European Journal of Regional Development and Tourism, Vol. 6, pp. 1-15
11- Daalder, Ivo and Others (2015). Preserving Ukraine’s Independence, Resisting Russian Aggression: What the United States and NATO must do, The Brookings Institution and The Chicago Council on Global Affairs, The Atlantic Council of the United States, p. 3, Available at: https://goo.gl/w59bKz (Accessed on: 21/10/2015).
12- Roberts, Paul Carig (2014). Ukrine Crisis: Washington Intends Russia’s Demise, Foreign Policy Journal, http://www.foreignpolicyjournal.com/06/05/2014/ukrine-crisis-washington-intends-russias-demise  (accessed 2014)
13- Rousseau, David L (2007). Identity, Power, and Threat Perception: A CrossNational Experimental Study, Journal of Conflict Resolution, Vol. 51 No. 5.
14- Russia's National Security Strategy, January 11, 2000, http://en.kremlin.ru/events/president/news/37442  (accessed 13 October 2014).
15- Russia's National Security Strategy through to 2020, May 13, 2009, http://enkremlin.ru/events/president/news/4047   (accessed 13 October 2014).
16- Russia’s Military Doctrine, February 5, 2010, http:// kremlin. ru/supplement/ 461 (accessed 10 January 2016).
17- Why Putin’s War With Ukraine Is a Miscalculation Council on Foreign Relations (cfr.org).
18- http://irdiplomacy.ir/fa/news/2009908.
19- https://www.pasokhgoo.ir/node/75000
20- https://rusemb.org.uk/press/2029


متن کامل

مقدمه
روابط آمریکا و روسیه در قرن بیستم دچار تغییرات و تحولات گوناگونی بود، عموماً این روابط برپایه تضاد و رقابت شکل گرفت و با روی کار آمدن پوتین در سال ۲۰۰۱ در روسیه، دیدگاه تضاد و رقابت¬آمیز مذکور تقویت گردید. روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ طبیعتا باتوجه به نارضایتی که داشت بعنوان بازیگری تجدیدنظرطلب در ساختار نظام بین‌الملل به نقش¬آفرینی پرداخت. تحولات خاورمیانه بویژه جنگ در سوریه، گسترش ناتو به شرق، تمایل اوکراین در پیوستن به ناتو، اختلافات روسیه با ایالات متحده آمریکا را در ساختار نظام بین‌الملل، نشان داده است. کشور اوکراین در سال ۱۹۹۱ با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی استقلال خود را به دست آورد. اوکراین بعد از فرانسه دومین کشور وسیع اروپا، به دلیل هم¬مرزی با ناتو در غرب و روسیه در شرق، همواره حساسیت¬های فراوانی نسبت به اوکراین وجود داشته است. بافت جمعیتی شرق اوکراین روس¬تبار و ارتودکس و بافت جمعیتی در غرب اوکراین، نژاد اوکراینی و دارای مذهب کاتولیک می¬باشند. کشور اوکراین از لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک بین آمریکا (ناتو) و روسیه از جایگاه ویژه¬ای برخوردار است. آمریکا با هدف حفظ ساختار سلسله مراتبی در نظام بین‌الملل و حفظ هژمونی خود، به دنبال نفوذ و غربی¬سازی اوکراین در جهت مطلوب خود و نیز جلوگیری از گسترش نفوذ روسیه می¬باشد. اوکراین باتوجه به موقعیت راهبردی و موقعیت ژئوپلیتیکی که دارد، همواره بین قدرت¬های جهانی، یک چالش بین‌المللی محسوب شده است و عملا زمین بازی دو قطب قدرت گردیده است. می¬توان منافع روسیه در اوکراین را در بخش‌های مختلف مورد ارزیابی قرار داد. منافع روسیه، از لحاظ تاریخی، مذهبی، هویتی، فرهنگی، اقتصادی و نیز از لحاظ راهبردی قابل ارزیابی است. بسیاری از اندیشمندان بر این باور هستند که ترکیب روسیه و اوکراین، قابلیت این را دارد که در قواره یک قدرت هژمون آن را به حساب آورد. روسیه، اوکراین را محل تقابل غرب به سردمداری آمریکا با خود می-داند. و اگر روزی اوکراین به اتحادیه اروپا ملحق گردد، این مسئله قطعا مطلوب روسیه نخواهد بود. بدیهی است روسیه حضور کشور اوکراین با دولتی غرب¬گرا و عضو ناتو را تحمل نخواهد کرد. این امر یکی از دلایلی است که باعث گردید روسیه در سال ۲۰۲۲ به اوکراین حمله نظامی کند. به نظر می¬رسد حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ منافع گسترده¬ای برای ایالات متحده خواهد داشت. دیکچنی وزیر دفاع اسبق آمریکا در سال ۱۹۹۱ معتقد به اقدامی بود که فروپاشی شوروی، به فروپاشی روسیه  نیز بیانجامد (Russia's National Security, 2014). به اعتقاد وی تنها با فروپاشی روسیه است که این کشور دیگر هیچ¬گاه تهدیدی برای آمریکا در ساختار نظام بین‌الملل نخواهد بود. آنچه در جنگ سال ۲۰۲۲ روسیه و اوکراین حائز اهمیت است، در اصل یک جنگ بر سر قدرت و حوزه نفوذ در ساختار نظام بین‌الملل در منطقه شرق اروپا است که روسیه و آمریکا را به رویارویی غیرمستقیم با یکدیگر و افزایش تنش¬های لفظی میان آنها کشانده است. بسیار محتمل است که ایالات متحده آمریکا، میل بسیاری در حمله روسیه به اوکراین داشته است. آمریکا در جهت حفظ ساختار نظام بین‌الملل تمایل به ایجاد آشوب، در قلمروی روسیه و مناطق پیرامونی آن دارد، تا از حوزه نفوذ روسیه در منطقه شرق اروپا بکاهد. جنگ اوکراین و روسیه باعث آشکارتر شدن رقابت‌های ژئوپلیتیک میان روسیه و آمریکا در شرق اروپا گردیده است. از زمان شروع جنگ بین روسیه و اوکراین، آمریکا تلاش کرد به طرق مختلف جایگاه هژمونی مسلط خود را حفظ و به ایفای نقش نظم¬ساز خود بپردازد. آمریکا صرف¬نظر از نقشی که در ساختار نظام بین‌الملل دارد به هیچ وجه نمی‌تواند از قدرت نظامی بر علیه روسیه بطور مستقیم استفاده کند و دلیل آن قدرت بازدارندگی هسته¬ای روسیه است. لذا به اعمال تحریم¬های اقتصادی بسیار بر علیه مسکو مبادرت کرد. راهبرد اصلی آمریکا درخصوص جنگ روسیه و اوکراین را می¬توان در چارچوب¬های نظری مختلف (رئالیسم و لیبرالیسم و مکتب کپنهاگ و ...) ارزیابی نمود. در این مقاله قصد بر این است که جنگ اوکراین و روسیه در سال ۲۰۲۲ را از منظر مکتب کپنهاگ مورد بررسی قرار دهیم.

 1- چارچوب نظری
مکتب کپنهاگ که با نوشته باری بوزان از جمله کتاب «مردم، دولت¬ها و هراس» شکل گرفت تلاش نمود تا مطالعات امنیتی را از روابط نظامی کشورها فراتر ببرد،  لذا این مکتب تاکید خاصی بر جنبه¬های اجتماعی امنیت دارد. «باری بوزان»، «اولی ویور» و «جاپ دو ويلد» از جمله نظریه¬پردازان مکتب کپنهاگ هستند.
بسیاری از اعضای این مکتب در موسسه تحقیقات صلح کپنهاگ فعالیت کرده¬اند. مکتب کپنهاگ یکی از رهیافت¬هایی است که صرفا بر مطالعات امنیتی تمرکز دارد و اندیشه¬ها و افق¬های جدیدی را در باب این مفهوم گشود. این مکتب بر آن است تا مسائل سنتی امنیتی را به چالش کشیده و موضوعات جدیدی را بر آن بیفزاید.
این نظریه برخلاف نظریه¬های سنتی لیبرالیسم و واقع¬گرایی دارای دیدگاهی تنگ¬نظرانه در باب امنیت نیست و مسائل امنیتی را به محور نظامی، جنگ، صلح کاهش نمی¬دهد، و از سوی دیگر مانند نظریه¬های انتقادی و پست مدرنیسم فقط در پی انتقاد و چالش اندیشه¬های قدیمی نمی¬باشد (آذرشب و همکاران، ۱۳۹6: ۱۴۳).
باری بوزان بعنوان بنیانگذار مکتب مطالعات امنیتی کپنهاگ با انتقاد از آنچه آنرا برداشت ساده¬انگارانه از مفهوم امنیت می¬دانست، اظهار نمود که برخلاف اعتقاد رئالیست¬ها در کسب امنیت از طریق کسب قدرت، یا اعتقاد آرمان¬گرایان در تأمین امنیت از طریق صلح، امروزه نیاز به معرفی یک دیدگاه میانه که هر دو مفهوم قدرت و صلح را در خود جای دهد بعنوان بهترین تعریف برای مفهوم امنیت ضروری بوده است.
با فروپاشی جهان دوقطبی و حاکم شدن شرایط جدید امنیتی بر نظام بین‌الملل، بوزان تصمیم گرفت تا با بازنگری در دیدگاه پیشین خود، در ویرایش دوم کتاب «مردم، دولت¬ها و هراس» در سال ۱۹۹۱ نظریه مجموعه امنیت منطقه¬ای را به شکلی مطرح نماید که قادر باشد تبیین بهتری از تحولات پیچیده جهان پس از جنگ سرد ارائه دهد. وی ابعاد امنیت را در پنج بعد نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زیست محیطی گسترش داد. مکتب کپنهاک را می¬توان واکنشی نسبت به دیدگاه رئالیست¬ها و لیبرالیست¬ها نسبت به امنیت دانست. در حالیکه رئالیست¬ها در بحث امنیت، محوریت را به قدرت نظامی می¬دادند، لیبرال¬ها با خوش¬خیالی تأمین امنیت را در دستیابی به صلح می¬دانستند. در حقیقت چارچوب محدود دامنه امنیت، در دیدگاه آنان در مکتب کپنهاک اصلاح گردیده است (Roberts, 2014).
بوزان برخلاف رویکردهای پیشین در مورد امنیت، که آن را امری عینی و واقعی تصور می¬کردند، بیان می-داشت امنیت مسئله¬ای بیناذهنی است. در مکتب کپنهاگ امنیت، با رهایی از تهدید مساوی دانسته می‌شود. پیروان این مکتب عقیده دارند امنیت در نبود تهدید درک می‌شود. اندیشمندان مکتب فوق بر این باورند که یک سیستم امنیتی یکسان را نمی¬توان برای همه کشورها تجویز کرد. چه بسا کشورهایی تهدیدهای نظامی را در اولویت قرار دهند و کشورهایی دیگر تهدیدهای سیاسی و اقتصادی را مدنظر قرار می¬دهند. از سویی دیگر تاریخچه مناطق دنیا دارای تفاوت¬های زیادی است.
به باور بوزان از آنجا که تهدیدها از فاصله نزدیک سریع¬تر حس می¬شوند تا از فاصله دور، ناامنی اغلب با نزدیکی همراه است. اغلب دولت¬ها از همسایگان خویش بیشتر واهمه دارند، تا از قدرت¬های دور. مکتب کپنهاگ با ارائه تفسیری موسع از امنیت معتقد است هر مسئله¬ای ظرفیت تبدیل شدن به مسئله امنیتی را دارد، اگر بتواند بعنوان تهدید وجودی برضد هدف مرجع نمایش داده و پذیرفته شود. بنابراین ملاک امنیتی قلمداد شدن مسئله، نه در ماهیت و ذات آن، بلکه در نمایش آن بعنوان تهدید وجودی و در رابطه با هدف مرجع نهفته است (Rousseau, 2007: 124).
تهدید وجودی را می¬توان در هر چیزی که بقا و موجودیت کنونی را به خطر اندازد در نظر گرفت. در واقع، تهدید وجودی مصداق مشخصی ندارد، تنها در ارتباط با هدف مرجع فهم می¬شود.
مکتب کپنهاگ از یکسو ریشه در نو واقع¬گرایی دارد و از سوی دیگر در سازه¬انگاری ریشه دارد. مکتب کپنهاگ، مفهوم عمیقی از امنیت را در خود پرورانده است. باری بوزان در کتاب مردم، دولت¬ها و هراس، بر محوریت دولت بعنوان هدف مرجع امنیت، در مفهوم¬بندی امنیت تأکید داشت و تهدیدها را بصورت گسترده، چندبعدی و فراتر از تهدیدهای نظامی در نظر می‌گرفت. باری بوزان هدف مرجع امنیت را گسترش داد تا علاوه بر دولت¬ها، افراد و جوامع را نیز در بر بگیرد. او با تأثیرپذیری از نظریه سازه¬انگاری، بر ساختگی امنیت و تهدید را تحلیل نمود (دهقانی فیروزآبادی، 1399: 20).
مهمترین مشخصه مکتب کپنهاگ مفهوم موسع و گسترش یافته امنیت است که علاوه بر ابعاد نظامی، ابعاد دیگر نظیر ابعاد سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی را نیز در بر می‌گیرد. بر این مبنا، هریک از این حوزه¬های پنجگانه را می‌توان امنیتی کرد. بدیهی است که میزان تأثیرپذیری و آسیب¬پذیری هریک از این ابعاد متفاوت می¬باشد. همانطور که قبل¬تر گفته شد هدف مرجع امنیت، تنها به دولت محدود نمی¬گردد، بلکه تمامی بشریت و جوامع انسانی و حتی محیط زیست را نیز در بر می¬گیرد. این مسئله را در حمله روسیه به اوکراین و واکنش ساختار نظام بین‌الملل به آن می‌توان به وضوح مشاهده نمود. که در ادامه به تفصیل به آن می¬پردازیم. مکتب کپنهاگ مدعی است که هر موضوع خاصی را می¬توان غیرسیاسی، سیاسی یا امنیتی کرد (Russia’s Military Doctrine, 2010). یک موضوع زمانی غیرسیاسی است که به انجام کنش از سوی دولت نیازی نداشته باشد و در بحث¬ها و مناظره¬های عمومی مورد توجه قرار نمی¬گیرد. یک موضوع زمانی سیاسی می‌شود که درون نظام سیاسی مدیریت شود. موضوع سیاسی شده، بخشی از سیاست عمومی خواهد بود که نیازمند تصمیم حکومتی و تخصیص منابع است. مهمترین بحث در مکتب کپنهاگ، مبحث امنیتی ساختن می¬باشد که بیشتر برپایه معرفت¬شناسی سازه¬انگاری و واقع-گرایانه قرار گرفته است. امنیتی ساختن به معنای خروج پدیده¬ها از حوزه سیاست¬های عمومی و وارد کردن آنها به حوزه امنیتی است. مکتب کپنهاگ معتقد است یک نگرانی می¬تواند از طریق یک کنش امنیتی¬سازی، به موضوع امنیتی تبدیل شود. هر فرایند امنیتی¬سازی در برگیرنده یک کنش سیاسی و امنیتی است. یک کنش امنیتی¬ساز، باتوجه به قدرت اقناع گفتمانی می¬تواند با شکست یا موفقیت مواجه شود. در برخی مواقع مرزهای میان امنیتی¬سازی و سیاسی¬سازی مخدوش می‌شود. مکتب کپنهاگ رهیافتی اروپامحور، تلقی می‌شود. رهیافتی که بازتاب دهنده موضوع¬ها و نگرانی¬های امنیتی اروپا است. در مجموع می¬توان گفت این نگرانی¬های امنیتی در 5 بُعد که در ادامه به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت در جنگ روسیه و اوکراین در سال 2022 شاهد بودیم (Russia's National Security, 2020).
1-1- بُعد نظامی
امنیت به معنای فقدان تهدیدهای نظامی از سمت خارج و داخل برعلیه ارزش‌های مادی و معنوی یک کشور می¬باشد،  هدف و مرجع امنیت در بعد نظامی، دولت-ملت، حاکمیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی و رفاه اقتصادی می¬باشد، چالش¬ها و تهدیدهایی که بعد نظامی امنیت را به خطر می‌اندازند، تهدیدهای استفاده یا توسل به زور از سوی بازیگران دولتی و غیردولتی و نیز جنگ¬های داخلی می¬باشد. معیار ارزیابی امنیت ملی، در بعد نظامی در مکتب کپنهاگ، کاهش تهدیدات نظامی از طریق غیرامنیتی کردن خود و مشروعیت¬زدایی از کشور مهاجم است. در بعد نظامی روسیه در جریان جنگ با اوکراین توانست علی¬الظاهر با چالش‌ها و تهدیدات، به‌خوبی مقابله کند و مشاهده می‌کنیم که ایالات متحده آمریکا و ناتو بارها در جنگ سال ۲۰۲۲ بین روسیه و اوکراین اعلام کردند که اقدام به توسل به زور در مقابل روسیه نخواهند کرد. علیرغم درخواست‌های مکرر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین، برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع، بر فراز اوکراین، ناتو صراحتاً با این درخواست مخالفت نمود و آن را به معنای رویارویی مستقیم با روسیه در بعد نظامی دانست. اما در اقدامی دیگر، ناتو و به تبع آن اوکراین به دنبال مشروعیت¬زدایی از روسیه برآمدند. طولانی شدن جنگ، جلوگیری از پیشروی روسیه در خاک اوکراین، فرسایشی نمودن جنگ، همگی عواملی بودند که تخریب پرستیژ (شکست¬ناپذیری) نظامی روسیه را به همراه داشت که ناتو در بُعد نظامی برعلیه روسیه انجام داد. ناتو برای اولین بار اعلام کرد که قصد دارد تجهیزات نظامی را به کشوری ثالث هم مرز با اوکراین ارسال کند. همچنین دبیرکل ناتو هشدار داد که مطابق بند ۵ پیمان آتلانتیک شمالی هرگونه حمله روسیه به محموله‌های تسلیحاتی در حال ارسال به اوکراین، به منزله حمله به ناتو تلقی و به تشدید درگیری‌ها منجر خواهد شد. این هشدارها، درباره محموله‌¬هایی صدق می¬کرد که در مرز کشورهای ناتو منتظر ورود به اوکراین بودند، اما محموله¬هایی که تحویل کی یف شدند از حملات روسیه در امان نبودند (Daalder, 2015).
2-1- بُعد سیاسی
ثبات سازمانی و ساختاری دولت، نظام حکومتی، ایدئولوژی مشروعیت¬بخش به آن دو، در امنیت سیاسی نقش حائز اهمیتی دارند. هدف و مرجع امنیت در بعد سیاسی کشورها، نظام سیاسی و حکومتی آنها می‌باشد. ثبات ساختار و سازمان سیاسی دولت، ایدئولوژی مشروعیت بخش به نظام سیاسی نیز از اهداف مرجع امنیت هستند. چالش¬ها و تهدیدهایی که بعد سیاسی از ابعاد پنج¬گانه امنیت ملی را تهدید می‌کنند عبارتند از: شکاف بین دولت و ملت، بی‌ثباتی ساختاری و سیاسی در سطح منطقه‌ای و جهانی. در بعد سیاسی معیارهای ارزیابی امنیت ملی را می¬توان بدین صورت اعلام کرد: مشروعیت نظام سیاسی، توانایی در کسب اعتبار و اعتماد بین‌المللی از طریق تصویرسازی مثبت و واقعی از نظام حکومتی. در این دو مورد در جنگ با اوکراین در سال ۲۰۲۲، روسیه ضعیف عمل نمود. روسیه برای حل این موضوع، به دنبال گفتمان و هنجارسازی سیاسی در سطح منطقه‌ای بین خود و اوکراین برآمد. در گفتگوهایی که در خلال جنگ بین دو طرف در بلاروس و ترکیه برگزار گردید، روسیه به دنبال ایجاد مشروعیت برای خود بود. در طرف مقابل اوکراین و ناتو به دنبال آن بودند تا مشروعیت نظام سیاسی در روسیه را به چالش بکشند. این موضوع را در قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که با اکثریت آرا به نفع اوکراین و نیز قطعنامه شورای امنیت که با وتو روسیه مواجه گردید، ایالات متحده و ساختار نظام بین‌الملل به دنبال مشروعیت-زدایی از روسیه گام برداشتند. یکی از اقداماتی که کشورهای غربی برای مشروعیت¬زدایی از نظام سیاسی روسیه انجام دادند، خروج نماینده کشورهای موافق ساختار نظام بین‌الملل، در حین سخنرانی وزارت امور خارجه روسیه در کنفرانس حقوق بشر سازمان ملل متحد در جریان جنگ با اوکراین در سال 2022 بود. یا در مثالی دیگر در بعد سیاسی، در ساختار نظام بین‌الملل کشورهای اروپایی و کانادا در پی حمله روسیه به اوکراین حریم‌های هوایی خود را به روی هواپیماهای روسیه بستند که این اقدام برای تحت فشار قرار دادن پوتین، رئیس جمهور روسیه برای توقف حملات به مواضع اوکراین وضع شد. در بعد سیاسی تحریم-هایی برعلیه روسیه و شخص پوتین و سایر دولتمردان روسیه وضع گردید مورد توجه قرار گرفت.
3-1- بُعد فرهنگی و هویتی
به تداوم و مانایی الگوهای سنتی، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، باورها، سنت¬ها و نیز استمرار شیوه زندگی مرسوم و حفظ و بقا، هویت مذهبی و ملی در یک کشور اشاره دارد. هدف مرجع امنیت در بعد فرهنگی هویتی، هویت فردی و گروهی، هویت جامعه، هویت ملی و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی می¬باشد. چالش-ها و تهدیدهایی که بعد فرهنگی و هویتی را در مکتب کپنهاگ تحت تأثیر قرار می¬دهد عبارتند از رقابت هویت‌های فروملی و خرده فرهنگ¬های بومی در درون جامعه و دخالت خارجی. این مسئله در طول جنگ در اوکراین بروز و نمود بیشتری داشت، زیرا مردم شرق اوکراین و شبه جزیره کریمه در جنوب اوکراین، روس¬تبار هستند و از لحاظ فرهنگی هویتی، با مردم غرب اوکراین متفاوت و دارای گسست فرهنگی و هویتی می¬باشند. مذهب مردم شرق اوکراین ارتودوکس بوده، ولی مذهب مردم غرب اوکراین که نژادی اوکراینی دارند کاتولیک می¬باشد. این گسست و چالش فرهنگی و هویتی عامل تهدیدزا برای اوکراین بوده است که نتیجتاً بهانه دخالت خارجی توسط روسیه را در پی داشت. در بعد فرهنگی، باید به وحدت ملی و انسجام یک کشور اشاره نمود که در اوکراین به نظر می¬رسد در طول جنگ سال ۲۰۲۲ این وحدت ملی به نوعی با گسست مواجه گردید. در مقابل در مواجهه با این موضوع، غرب در تلاش بود از ساختار نظام بین‌الملل استفاده نماید و به انزوای هویتی روسیه اقدام کند. بعنوان مثال حذف تیم¬های ورزشی روسیه از رقابت¬های ورزشی، حذف تیم فوتبال روسیه از جام جهانی قطر، حذف و محروم کردن تمامی کشتی¬گیران، مربیان، داوران و عوامل ورزشی روسیه و بلاروس از حضور در مسابقات بین‌المللی کشتی و لغو میزبانی رویدادهای کشتی از روسیه، لغو میزبانی لیگ ملت‌های والیبال و جام جهانی والیبال از روسیه، از مواردی بودند که آمریکا در ساختار نظام بین‌الملل در بعد ورزشی برعلیه روسیه در چارچوب مکتب کپنهاگ انجام داد تا بر فرهنگ و هویت ملی روسیه، عزت ملی و یکپارچگی اجتماعی در روسیه آثار منفی خود را بگذارد. در این راستا کمیته بین‌المللی المپیک از فدراسیون‌های ورزشی خواست تا رویدادهای ورزشی را که قرار بود در روسیه و بلاروس برگزار شود، لغو کنند. همچنین توصیه شد که هیچ ورزشکار یا داور روسی یا بلاروسی اجازه شرکت در رویدادهای ورزشی بین‌المللی را نداشته باشند. این در حالی بود که ساختار نظام بین‌الملل تا قبل از جنگ روسیه و اوکراین، همواره اعلام می¬نمود که ورزش از سیاست جدا است و تحت هیچ شرایطی نباید ورزش را با موضوعات سیاسی ادغام نمود، اما درچارچوب مکتب کپنهاگ می¬توان تصمیمات ساختار نظام بین‌الملل را در ادغام ورزش با سیاست در جهت فشار بر روسیه تحلیل نمود.  نهاد نظارتی اتحادیه رادیو و تلویزیون اروپا تصمیم گرفت روسیه را از یورو ویژن 2022 تعلیق کند. فدراسیون جهانی جودو در تصمیمی اعلام نمود ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را از عنوان افتخاری این سازمان که در سال 2010 دریافت کرده، محروم نموده است. همچنین انجمن جهانی تکواندو کمربند مشکی پوتین را حذف نمود.
4-1- بُعد اقتصادی
هدف و مرجع آن اقتصاد ملی و رفاه و توسعه اقتصادی کشورها می‌باشد. باید اینطور مطرح گردد که توانایی تأمین نیازهای جامعه و مردم، رفاه و معیشت اقتصادی، توسعه صنعتی، فناوری و اقتصادی و تجاری از طریق حفظ ساختار نظام اقتصاد ملی در طول جنگ از عوامل قدرت یک کشور می‌باشد. تمرکز ایالات متحده آمریکا در جنگ روسیه بر ضد اوکراین در بُعد چهارم امنیت یعنی بعد اقتصادی است. ایالات متحده به دنبال تضعیف قدرت اقتصادی روسیه است که به دنبال آن امنیت نظامی و امنیت سیاسی روسیه را تضعیف نماید. تهدیدات با ماهیت ساختاری، معلول کارکرد نظام¬های اقتصادی جهانی و داخلی هستند. تحریم بانکی روسیه، تحریم صادرات انرژی روسیه به اروپا و آمریکا، تحریم خط لوله گازی نورد استریم ۲ از جمله معیارهای ارزیابی بعد اقتصادی در مکتب کپنهاگ برعلیه روسیه می¬باشد. ایالات متحده آمریکا به دنبال آن است که دسترسی روسیه به منابع سرمایه¬ای و بازار جهانی روسیه را تحت تأثیر منفی قرار دهد و ثبات اقتصادی روسیه را با چالش مواجه نماید که نتیجه آن را در بعد نظامی در درازمدت می¬توان بر ضد روسیه مشاهده نمود. با تحریم بانک¬های روسی و کاهش ارزش پول ملی و به دنبال آن ایجاد نارضایتی در اقشار مردم روسیه، به تضعیف و ایجاد شکاف در مردم روسیه می¬پردازد (محمدی، 1389: 38). در این راستا بلوکه کردن دارایی¬های روسیه، تلاش برای قطع ارتباط بانک¬های روسی از سیستم¬های پرداخت بین‌المللی که ساختار نظام بین‌الملل به رهبری آمریکا آن را ایجاد نموده است از این قبیل اقدامات می¬باشد. در این راستا ایجاد محدودیت تجاری، تلاش کنگره برای حذف روسیه از سازمان تجارت جهانی که نمایندگان آمریکا آن را در قالب لایحه‌ای برای بررسی وضعیت روسیه در سازمان تجارت جهانی ارائه دادند موید این موضوع می¬باشد و در مقابل، روسیه تهدید کرد که این کشور قابلیت دارد که قیمت نفت خام را به بشکه¬ای ۳۰۰ دلار برساند، که این موضوع تأثیرات بسیار منفی بر اقتصاد جهانی بویژه ایالات متحده آمریکا خواهد گذاشت. این موضوع آمریکا را بر آن داشت تا ذخایر استراتژیک خود را برای ثبیت قیمت نفت وارد بازار نماید. از سمت دیگر ساختار نظام بین‌الملل، ممنوعیت صادرات اقلام استراتژیک را برای روسیه در نظر گرفت. عرضه محصولات الکترونیکی، نیمه رساناها، رایانه-ها، اطلاعات و ارتباطات، حس¬گرها و لیزرها، ناوبری و تجهیزات هواپیمایی، دریایی و هوافضا جزئی از اقلام استراتژیک در صادرات به روسیه اعلام شدند که پس از تهاجم روسیه به اوکراین همگی با تحریم مواجه گردیدند (نونژاد و کریمی، 1396: 57).
5-1- بُعد زیست محیطی
ایمنی، تداوم، پایداری و بقای محیط زیست و زیستگاه طبیعی مردم در برابر تهدیدات طبیعی و انسانی بعنوان پیش¬شرط بقا و امنیت دولت، هدف مرجع امنیت در بعد زیست محیطی می‌باشد. چالش¬ها و تهدیدهای بعد زیست محیطی، تهدیدات خارج از اراده و اختیارات بشری و نیز تهدیدات معلول فعالیت و رفتارهای انسانی می¬باشد. بعنوان مثال از میان تمام خطرات آشکار جنگ روسیه و اوکراین یکی از رایج‌ترین خطرات ۱۵ رآکتور هسته‌ای اوکراین می¬باشد. این ۱۵ نیروگاه هسته‌ای حدود ۵۰ درصد انرژی مورد نیاز اوکراین را در چهار سایت تولید می¬کنند. در صورت آسیب به نیروگاه¬ها و تأسیسات هسته‌ای اوکراین، خود روسیه نیز قربانی زباله¬های رادیواکتیو خواهد شد، باتوجه به آسیب¬پذیری رآکتورهای هسته‌ای اوکراین و آسیب¬های انسانی و زیست محیطی که در صورت آسیب دیدگی می¬توانند ایجاد کنند پوتین رئیس جمهور روسیه می¬بایست این بُعد را در جریان جنگ با اوکراین جدی تلقی می¬کرد. نیروگاه¬ها یکی از اهداف رایج در درگیری¬های نظامی هستند، زیرا توانایی یک کشور برای ادامه جنگ را محدود می‌کنند، اما راکتورهای هسته‌ای مانند سایر منابع انرژی نیستند (مجیدی و همکاران، 1396: 57). بعنوان مثال بمباران یا آتش توپخانه امکان آن را دارد که ساختار مهار راکتور را آسیب بزند یا سیستم خنک کننده هسته‌ای را از بین ببرد اگر راکتور هسته‌ای آسیب ببیند گازهای انفجاری و یا زباله¬های رادیواکتیو پس از ورود به جو، هزاران کیلومتر دورتر ته¬نشین شده و عناصر رادیواکتیو سمی در مناطق شهری و روستایی، به ایجاد یک فاجعه زیست محیطی منجر خواهد شد. ژاپن بعد از سال ۲۰۱۱ متحمل صدها میلیارد دلار هزینه بخاطر فاجعه فوکوشیما شده است. در صورت بروز هرگونه حادثه در نیروگاه‌های هسته‌ای اوکراین بعد از فروکش آتش جنگ بین اوکراین و روسیه، این دو با اثرات طولانی مدتی دست به گریبان خواهند بود. باتوجه به میراث چرنوبیل ممکن است اینگونه استدلال شود که روسیه از حمله به راکتورهای فعال اجتناب خواهد کرد، اما نمی¬توان با قاطعیت در این مورد صحبت نمود. بعنوان مثال به یاد داریم که رژیم صهیونیستی به نیروگاه هسته¬ای مشکوک در عراق حمله کرد. موارد دیگری نیز وجود داشته¬اند که حملات به نیروگاه¬های هسته¬ای در دستورکار دولت‌ها بوده¬اند، بعنوان مثال صربستان در اوایل جنگ بالکان به دنبال حمله به نیروگاه هسته‌ای کریشکو در اسلوونی بود و یا در جنگ آذربایجان و ارمنستان، کشور آذربایجان به فکر حمله به نیروگاه متسامور ارمنستان در جنگ سال ۲۰۲۲ بود. عموماً در جنگ‌ها همه چیز قابل کنترل نیستند، بعنوان مثال در بعد زیست محیطی می‌توان از بمباران سد الطبقه تحت کنترل داعش در سوریه در سال ۲۰۱۷ نام برد. یا در جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ نیروهای روسیه سدی که ۸ سال مانع از رسیدن آب به شبه جزیره کریمه شده بود را تخریب کردند، این موارد در بُعد پنجم از مکتب کپنهاگ یعنی بعد زیست محیطی قابل ارزیابی هستند. در نمونه¬ای دیگر در جریان جنگ روسیه و اوکراین، می¬توان از انفجار خط لوله گاز در شهر خارکف (دومین شهر بزرگ اوکراین) اشاره نمود، انفجار این خط لوله می‌توانست یک فاجعه زیست محیطی را ایجاد کند، مقامات اوکراین بعد از انفجار این خط لوله گازی از شهروندان این شهر خواستند تا پنجره‌های خود را با پارچه مرطوب پوشانده و مایعات زیادی مصرف کنند تا از تأثیرات منفی آن بکاهند.

2- گونه‌شناسی جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲
- یکی از معیارهای تفکیک جنگ‌¬ها، تعداد بازیگران شرکت کننده در جنگ است. براساس تعداد بازیگران شرکت کننده در جنگ می¬توان جنگ¬ها را به دو دسته دوجانبه و چندجانبه تقسیم¬‌بندی کرد. اکثر جنگ-های بین‌الملل دوجانبه هستند و جنگ¬های چندجانبه مانند جنگ¬های جهانی نسبتاً نادر می¬باشند. جنگ بین روسیه و اوکراین  در سال ۲۰۲۲ اگرچه جنگی ظاهراً دوجانبه است. اما از حمایت¬های بین‌المللی به نفع اوکراین و بر ضد روسیه برخوردار است و می‌توان به نوعی آن را جنگی چندجانبه قلمداد کرد، زیرا در یک سمت روسیه بعنوان بازیگری تجدیدنظرطلب در ساختار نظام بین‌الملل و در سمت دیگر اوکراین و موافقان حفظ وضع موجود در ساختار نظام بین‌الملل کنونی از جمله اتحادیه اروپا و آمریکا قرار دارند (irdiplomacy.ir).
- در تقسیم¬بندی دیگر، جنگ روسیه و اوکراین را برپایه اهدافی که دارد می‌توان در قالب اهداف هژمونیک تقسیم¬‌بندی کرد. جنگ¬های هژمونیک بر سر اینکه چه کشوری بر نظام سیاسی جهان اعمال رهبری کند رخ می¬دهند، هدف جنگ¬های امپریالیستی صرفاً گسترش قلمرو سرزمینی و اقتصادی بودند، جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ شامل آن نمی¬شود. این جنگ بطور غیرمستقیم بین دولت هژمون، ایالات متحده آمریکا (قدرت فایقه در نظام بین‌الملل) و چالش¬گر قدرتمند آن یعنی روسیه اتفاق افتاده است.
- براساس مشابهت و تقارن بازیگران درگیر در جنگ روسیه و اوکراین و راهبردهای جنگی آنها، می‌توان این جنگ را نامتقارن نامید. که بین دو بازیگر، یعنی روسیه و اوکراین رخ داده است. این جنگ به لحاظ ماهوی و قدرت و شیوه جنگیدن و راهبردها و ابزارهای نبرد، تقارنی ندارند. در این جنگ ایالات متحده آمریکا و ناتو به دنبال آن هستند که این جنگ را با تزریق تسلیحات پیشرفته و کمک‌های نظامی، البته بصورت غیرمستقیم، به جنگی ادامه¬دار و متقارن تبدیل کنند که درنهایت شاید بتوان به نوعی آن را تحت دكترين رمبو، با ايجاد موانع فراروي روسیه و ممانعت از تحولات رو به پيشرفت در اين كشور و مشغول كردن روسیه از طريق ايجاد درگيري¬هاي قومي و مذهبي با کشورهای پیرامونی چون اوکراین در جنگی بدون پيروز اشاره نمود که به تضعیف روسیه خواهد انجامید.
- روسیه معتقد است که در جنگ با اوکراین در سال ۲۰۲۲ اقدامی پیش¬دستانه نموده است. روسیه بر این باور است که در صورت پیوستن اوکراین به ناتو، جنگ بین روسیه و ناتو اجتناب¬‌ناپذیر خواهد بود، لذا وضعیت بهتر را در آن دید که قبل از مهیا شدن دشمن، ضربه اول را وارد سازد (pasokhgoo.ir).

3- تجزیه و تحلیل تاریخی جنگ روسیه و اوکراین
حکومت اتحاد جماهیر شوروی بعد از حدود ۷۰ سال در سال ۱۹۹۱ فروپاشید و جمهوری¬های آن هرکدام به یک کشور مستقل تبدیل شدند، قبل از فروپاشی، اتحاد جماهیر شوروی، ابرقدرت شرق محسوب می‌شد و روسیه مرکز این ابرقدرت به حساب می‌آمد. و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه بعنوان قدرتی بزرگ باقی ماند. که بسیاری از پارامترهای یک ابرقدرت نظیر قدرت نظامی را در اختیار داشت، اما زرادخانه‌های هسته‌ای اتحاد جماهیر شوروی همگی در خاک روسیه قرار نداشتند و در سرزمین¬های بلاروس، قزاقستان و اوکراین زرادخانه‌های هسته‌ای، باقیمانده از اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت. در پنجم دسامبر سال ۱۹۹۴ تفاهم¬نامه بوداپست امضا گردید، تا این سه کشور یعنی قزاقستان، اوکراین و بلاروس از تأسیسات هسته‌ای خود دست بکشند. تصمیم بر آن شد که آنها زرادخانه¬‌های هسته‌ای خود را بطور کامل به روسیه تحویل دهند و در عوض آن، روسیه استقلال سیاسی و مرزهای آنها را به رسمیت شناخت و برای امنیت آنها تضمین داد و بدین ترتیب اوکراین که سومین انبار بزرگ تسلیحات هسته‌ای در جهان به حساب می¬آمد، به روسیه اعتماد کرد و خالی از تسلیحات هسته‌ای گردید. البته اوکراین نیروگاه-های هسته‌ای خود را برای مصارف صلح¬آمیز و غیرنظامی حفظ نمود (کولایی و صداقت، 1395: 17).
از سال ۲۰۰۰ ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، قدرت را بطورکامل در اختیار داشته است و به جزء یک دوره چهار ساله که در سمت نخست وزیری بود و در آن مقطع نیز، قدرت را در اختیار داشت، پوتین بعنوان رهبری مقتدر و محبوب برای مردم روسیه به حساب می¬آید. در بلاروس نزدیک به سه دهه است که الکساندر لوکاشنکو رئیس جمهور می¬باشد. بلاروس کاملا متکی به روسیه می¬باشد. در اوکراین چنین اتکایی به مسکو دیده نمی¬شد تا سال ۲۰۱۰ که ویکتور یانوکوویچ رئیس جمهوری اوکراین گردید. روسیه با او تعاملات فراوانی داشت، به این ترتیب دو همسایه اروپایی روسیه یعنی هم بلاروس و هم اوکراین کشورهای هم¬پیمان روسیه و البته پوتین بودند، در سال ۲۰۱۳ اروپا پیشنهاد یک قرارداد تجاری مهم را به اوکراین داد، اما رئیس جمهور اوکراین به درخواست پوتین آن پیشنهاد را رد کرد، در عوض روسیه موافقت کرد که یک وام ۱۵ میلیارد دلاری را در اختیار اوکراین قرار دهد، مردم اکراین به عملکرد رئیس جمهور کشورشان اعتراض کردند و معتقد بودند که رئیس‌جمهور وقت اوکراین باعث دوری این کشور از اروپا گردیده و باعث وابستگی هرچه بیشتر اوکراین به روسیه شده است. اعتراضات آنها چون در میدان کی یف آغاز گردید و برای اتحاد بیشتر با اتحادیه اروپا بود به اعتراضات میدان اروپا معروف شد، با گسترش اعتراضات در عرض چند ماه کاخ ریاست جمهوری توسط معترضین تصرف و در آن زمان پارلمان اوکراین به برکناری ویکتور یانوکوویچ رأی داد.
با انقلاب مردم اوکراین، روسیه نفوذ خود را در اوکراین از دست داد و این مسئله شکستی برای پوتین به حساب می‌آمد. پوتین برای جبران شکست خود تصمیم به تصرف کریمه گرفت، چون ۳۷ سال پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در سال ۱۹۵۴ میلادی خورشچف، رهبر وقت شوروی، شبه جزیره کریمه را از روسیه به اوکراین تحویل داده بود. البته روسیه و اوکراین هر دو جزء شوروی بودند (کوزه¬گر کالجی و داداندیش، 1389: 59)، بنابراین با فروپاشی شوروی شبه جزیره کریمه رسماً جزئی از خاک اوکراین به حساب ‌آمد و روسیه نیز در تفاهم¬نامه بوداپست، تمامیت ارضی اوکراین را به رسمیت شناخته بود. در سال ۲۰۱۴ بعد از برکناری یوناکوویچ، پوتین به فکر تصرف شبه جزیره کریمه افتاد. مردم شبه جزیره کریمه روس¬تبار به حساب می¬آمدند، در همه¬پرسی انجام شده رأی به ملحق شدن به روسیه دادند. اما حکومت اوکراین همه¬پرسی انجام شده را به رسمیت نشناخت و به جدایی شبه جزیره کریمه رضایت نداد و با ارتش به مقابله با جدایی¬‌طلبان شبه جزیره کریمه پرداخت. از سوی دیگر ارتش روسیه برای دفاع از شبه جزیره کریمه وارد عمل شد، در نتیجه اوکراین و روسیه وارد جنگ شدند، با وساطت اروپا و در سال ۲۰۱۴ میلادی توافقنامه مینسک بین دو کشور امضا گردید و اوکراین شبه جزیره کریمه را از دست داد. پوتین در اشغال شبه جزیره کریمه از خود قدرتی مثال ‌زدنی نشان داد و کشورهای غربی در مقابل او کوتاه آمدند. شاید بتوان گفت که پوتین تفاهم¬نامه بوداپست را زیرپا گذاشت و شبه جزیره کریمه را به خاک روسیه ضمیمه کرد. این اقدام وجهه قهرمان بودن پوتین را برای مردم روسیه دوباره تداعی نمود.
 از طرفی دیگر مطابق توافقات ناتو هرگونه حمله نظامی به اعضای ناتو، تجاوز به کل اعضاء ناتو به حساب می¬آید، اوکراین تمایل زیادی دارد که به ناتو بپیوندد. اما این مسئله مغایرت با منافع ملی روسیه است و پوتین تمایل ندارد که همسایه¬های همجوار روسیه به ناتو ملحق شوند. در بیست و چهارم فوریه سال ۲۰۲۲ روسیه تهاجم همه¬جانبه¬ای را به اوکراین از مرزهای شرقی و از مرزهای شمالی اوکراین بواسطه هماهنگی با بلاروس انجام داد، این حمله بزرگ‌ترین حمله به اروپا بعد از جنگ جهانی دوم به حساب می-آید، با وجود حمله همه¬جانبه ، پیشرفت روسیه باتوجه به پشتیبانی¬های هوایی این کشور چشمگیر نبوده است. به نظر می¬رسد که روسیه برای رسیدن به اهداف خود در اوکراین با مشکل مواجه شده است. حمایت¬های ناتو در تأمین تسلیحات، دفاع مردم اوکراین از سرزمین¬شان باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای روسیه شده است، اروپا واهمه دارد که اگر بطور مستقیم وارد مهلکه نظامی اوکراین و روسیه شود، این ورود باعث به وجود آمدن جنگ جهانی گردد (دهقانی فیروزآبادی و مرادی، 1395). در نتیجه بجای رویارویی مستقیم نظامی، از بعد امنیت اقتصادی، در مکتب کپنهاگ، برای امنیت اروپا بهره برده است. به نظر می¬رسد که تحریم¬های شدید اقتصادی ظاهراً کارساز و بر اقتصاد روسیه تأثیرات خود را خواهد گذاشت. با طولانی شدن جنگ شمار تلفات روسیه رو به افزایش گذاشته و مردم روسیه نارضایتی خود را از بروز چنین جنگی اعلام می¬دارند. پوتین با ادامه¬دار شدن جنگ، در حال از دست دادن محبوبیت خود در بین مردم روسیه خواهد بود لذا او برای غلبه بر مشکلات حواشی جنگ ناچار گردید دست به تهدید اتمی بزند و نیروهای هسته‌ای خود را بصورت آماده¬باش و حالت هشدار ویژه درآورد. آشکار است که پوتین قصد ندارد بطور واقعی از تسلیحات اتمی استفاده کند، اما همین تهدید استفاده از سلاح هسته‌ای باعث گردیده که اروپا به دخالت مستقیم نظامی در بحران اوکراین روی نیاورد و صرفاً با تحریم¬‌ها کار را برای مسکو سخت¬تر کرده است. در صورت ادامه¬دار شدن جنگ، اگر پوتین نتواند کشور همسایه خود را وادار به تسلیم و شکست نماید، احتمالاً سناریو به این صورت خواهد بود که به پایان اقتدار سیاسی پوتین خواهیم رسید و روسیه از قدرت بزرگ جهانی تبدیل به یک قدرت منطقه‌ای خواهد شد و این همان چیزی است که ایالات متحده آمریکا و ناتو به دنبال آن هستند. و بهره وافری است که از این جنگ خواهند برد. به هر حال اوکراین برای اینکه استقلال سیاسی و تمامیت ارضی خود را حفظ نماید، چاره¬ای جزء دفاع ندارد، انتقاد شدید ولادیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین از ناتو به دلیل مخالفت با اعلام منطقه پرواز ممنوع بر فراز این کشور نشان می‌دهد وی با پشتگرمی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) مخاطره درگیری با روسیه را پذیرفت، اما اوکراین صرفا زمین بازی ناتو در رسیدن به اهداف آن شده است. زلنسکی در اظهاراتی ناتو را ضعیف و  بدون اعتماد به نفس خواند. او ناتو را متهم کرد که با عِلم به اینکه حملات و تلفات جدید در اوکراین اجتناب¬ناپذیر است، عمدا تصمیم گرفت آسمان اوکراین را نبندد. مقامات ناتو بر این اعتقادند در صورت اعلام منطقه پرواز ممنوع در آسمان اوکراین، جنگ با روسیه اجتناب¬ناپذیر شده و آنها نمی¬خواهند بطور مستقیم وارد رویارویی با روسیه شوند (rusemb.org).

4- نقش آمریکا در بروز جنگ روسیه و اوکراین در سال 2022
ایالات متحده آمریکا به دنبال ایجاد کانونی برای تنش و جنگ نیابتی طولانی‌مدت در اوکراین برای روسیه می¬باشد تا کشور روسیه را درگیر آن جنگ نماید، یک جنگ فرسایشی، که عملاً ضریب اطمینانی را برای آمریکا ایجاد خواهد کرد و نیز استراتژی عادی¬سازی روابط با روسیه که آلمان و اروپا دنبال می-کردند با شکست مواجه شد و همچنان تنش بین آنها باقی خواهد ماند. ایالات متحده آمریکا به دنبال طولانی شدن مدت جنگ و تنش بین روسیه و اوکراین خواهد بود. قطعاً روسیه با ورود به جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ به دنبال دستاورد خواهد بود، اگرچه استراتژیست‌های روز هیچگاه فکر نمی¬کردند که این جنگ به سمت فرسایشی شدن بگراید. به نظر می¬رسد اگر روسیه می¬دانست که این جنگ طولانی و فرسایشی خواهد شد، حتماً از شروع آن جلوگیری می¬کرد. ترقیب پوتین به انجام چنین اشتباه محاسباتی باعث ورود روسیه در مخمصه¬ای بزرگ شد. با آغاز جنگ، اجماع جهانی برعلیه روسیه شکل گرفت که به دنبال ارائه تسلیحات نظامی به اوکراین در مقابل روسیه بودند. اهداف ایالات متحده آمریکا از ایجاد تنش بین اوکراین و روسیه در سال ۲۰۲۲ ایجاد شرایطی بود که پوتین به اوکراین حمله کند. به نظر می‌رسد رهبران روسیه در پازل آمریکا بازی کردند، این دیدگاه غلط است که فرض کنیم آمریکا از موضع ضعف درخصوص خط لوله نورد استریم ۲ وارد شد و کوتاه آمد. زیرا همان موضع ضعف را ایالات متحده می‌توانست در پیوستن اوکراین به ناتو داشته باشد و اعلام کند که عضویت اوکراین در ناتو در دستورکار ناتو و ایالات متحده نخواهد بود، اما آمریکا هیچگاه این موضع را اتخاذ نکرد و حتی درخصوص این مورد سرسختانه¬تر برخورد کرد و حاضر نشد از پیوستن اوکراین به ناتو کوتاه بیاید که باعث گردید روسیه به اوکراین حمله کند. به هرحال گسترش ناتو به شرق را باید بعنوان ستیزی ژئوپلتیک در نظر گرفت. بعد از فروپاشی شوروی، عضویت کشورهای شرق اروپا در ناتو و نیز استقرار سپر موشکی در شرق اروپا، از نگرانی‌های عمده روسیه بوده است. روسیه تمامی انقلاب¬هایی که در کشورهای شرق اروپا رخ داده را اقدام غرب برای گسترش در فضای پیشین اتحاد جماهیر شوروی دانسته است. اصرار اوکراین در این امر یکی از عوامل موثر در شروع جنگ سال ۲۰۲۲ بین روسیه و اوکراین قلمداد شده است. ایالات متحده و ناتو اعلام کردند که هیچ نیرویی به اوکراین نمی¬فرستند آنها در این مورد بسیار حرفه‌ای عمل نمودند، در مقابل خواست روسیه که صراحتا مخالف پیوستن اوکراین به ناتو بود ایالات متحده کوتاه نیامد. در حقیقت پوتین با حمله به اوکراین در راستای منافع ایالات متحده اقدام کرد و نتیجه این حمله در سال ۲۰۲۲ این شد که این تفکر در اروپا و خصوصاً در آلمان به وجود آمد که همگی متحد برعلیه روسیه هستند.

5- نقش چین در ساختار نظام بین‌الملل در جنگ ۲۰۲۲ روسیه و اوکراین
تنها یک کشور وجود دارد که ممکن است قدرت متوقف ساختن جنگ روسیه و اوکراین را داشته باشد و آن چین است. اگر چین اعلام کند که به تحریم اقتصادی روسیه می‌پیوندد یا حمله‌ پوتین علیه اوکراین را به شدت محکوم کند و خواستار عقب¬نشینی نیرو‌های روس شود، ممکن است پوتین را به اندازه‌ای متزلزل سازد تا این جنگ متوقف شود. بدیهی است که چین این کار را نخواهد کرد، چون سرخوردگی و انزوای روسیه از این اقدام، در ساختار نظام بین‌الملل به ضرر چین خواهد بود. بهترین گزینه برای چین در بین بدترین گزینه¬ها، پیروزی قاطع روسیه در جنگ اوکراین در کوتاه¬ترین زمان ممکن خواهد بود. به نظر می-رسد که چین آمادگی میانجیگری در حل بحران روسیه و اوکراین را دارد، اما ثبات پایدار در منطقه شرق اروپا به نفع روسیه، اولویت اول چین می¬باشد. چین با این دیدگاه که روابطش با روسیه علیه هیچ کشور ثالثی نیست، براساس اصل عدم جانبداری از بلوک¬بندی¬های ساختار نظام بین‌الملل، هرگونه تغییرات و فشارهای بین‌المللی را که به توسعه روابط خود با روسیه تأثیر بگذارد مخالفت خواهد کرد (زارع¬زاده ابرقویی، 1396: 58). باور چین بر این است که به تمامیت ارضی اوکراین می¬بایست احترام گذاشت اما نگرانی¬های امنیتی روسیه را هم نباید نادیده گرفت، از طرف دیگر، در بحران احتمالی که بین چین و تایوان در آینده رخ خواهد داد این کشور در ساختار کنونی نظام بین‌الملل با مشکلاتی مواجه خواهد شد که در آن صورت، حمایت قاطعانه روسیه را نیاز خواهد داشت. چین و روسیه متعهد به تعمیق مستمر مشارکت جامع و تعامل استراتژیک در عصر جدید هستند. روابط چین و روسیه یکی از مهمترین روابط دوجانبه در جهان تلقی می¬شود. همکاری آنها نه تنها برای مردم دو کشور منفعت و رفاه به همراه دارد، بلکه به صلح، ثبات و توسعه کل کره زمین کمک می¬کنند اخیراً دو کشور بیانیه مشترکی درباره ورود روابط بین‌الملل به دوره جدید و توسعه پایدار جهانی منتشر کردند که در آن به وضوح اعلام کردند که مشترکاً از بازگشت به ذهنیت جنگ سرد خودداری می‌کنند. روابط چین و روسیه براساس منطق تاریخی روشن در حال توسعه است و دارای نیروی محرکه داخلی قوی است. دوستی بین مردم دو کشور محکم است و چشم¬انداز همکاری دوجانبه بسیار گسترده است. چین به خوبی می¬داند که تحریم‌های ساختار نظام بین‌الملل برعلیه روسیه زمان انقضا ندارند. هر کشوری از جمله چین که از تحریم‌ها و کنترل‌های صادراتی آمریکا علیه روسیه پیروی نکند نیز هزینه سنگینی پرداخت خواهد کرد. نحوه عبور چین از بحران روسیه و اوکراین تأثیرات ژئوپلیتیکی را شکل خواهد داد. پیوندهای تجاری روسیه با چین به اقتصاد روسیه کمک می¬کند تا تحریم¬های بین‌المللی را پشت سر بگذارد. می¬توان تصور کرد که حمله روسیه به اوکراین، جنگ سرد جدیدی را منجر خواهد شد. که نه فقط به روسیه، بلکه به بلوک چین و روسیه معطوف خواهد بود (Bertalan, 2014).

نتیجه‌گیری
سیاست خارجی روسیه از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ بر تقویت اعتبار و ارتقای موقعیت روسیه در جهان، حمایت از بهبود اقتصادی روسیه، قدرت اجرایی موثر برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی تمرکز داشت. تلاش پوتین در ساختار نظام بین‌الملل نه از موضع یک کشور کوچک برای پذیرش هژمونی آمریکا، بلکه از موضع برابر بوده است. پوتین به منظور ثبات این برابری، تلاش برای ایجاد نظام چندقطبی را در دستورکار خود قرار داده است. روسیه مانند چین، سیاست خارجی مستقلی برای ایفای نقش در اروپا، آسيا و خاورمیانه در پیش گرفته است.
به نظر می‌رسد روسیه در حمله به اوکراین، ناخواسته در زمین ایالات متحده آمریکا بازی کرد. زیرا این حمله در وهله اول سبب دوری اروپا از روسیه گردید. این دوری به ضرر روسیه و حتی اروپا و به نفع ایالات متحده آمریکا گردید. تحریم‌های فلج کننده جلوی رشد و پیشرفت روسیه را در آینده خواهند گرفت و روسیه را از لحاظ اقتصادی با مشکلات جدی مواجه خواهد نمود، همچنین حضور آمریکا را در اروپا، منطقی و توجیه¬پذیر نشان خواهد داد. به نظر می¬رسد پوتین با حمله به اوکراین در سال 2022، اگرچه آن را اجتناب¬ناپذیر قلمداد می¬کرد خطای استراتژیک انجام داد، چون سیاست آمریکا و ناتو در این بود که در عین عدم مشارکت فیزیکی در جنگ روسیه و  اوکراین در سال ۲۰۲۲، با تقویت تسلیحاتی اوکراین، این جنگ را طولانی نمایند. هزینه‌های جنگ و تحریم اقتصادی قطعاً به روسیه فشار وارد خواهد کرد. به هر حال با شروع جنگ و انجام خطاهای استراتژیک نظامیان ارشد و رده بالای روسیه، پوتین چاره‌ای ندارد جزء اینکه این مسیر را ادامه دهد و به هر طریق ممکن در اسرع وقت به اهداف خود در اوکراین برسد. پوتین در زمانی اقدام حمله به اوکراین نمود که فکر می¬کرد می¬تواند از شرایط موجود در ساختار نظام بین‌الملل استفاده بهینه نماید. ارزیابی پوتین در این بود که بریتانیا، اتحادیه اروپا را ترک کرده است، آلمان صدراعظم جدید و آزمایش نشده¬ای دارد، لذا فکر می¬کرد که حمله به اوکراین در بهترین زمان برای تجدیدنظرطلبی در ساختار نظام بین‌الملل خواهد بود. اما نتیجتاً اقدام پوتین، باعث متحد شدن اروپا و نظام بین‌الملل بر ضد روسیه گردید. روسیه با آغاز جنگ در سال 2022 قصد داشت این پیام را به دولتمردان ایالات متحده آمریکا بدهد که مناطق پیرامونی روسیه جنبه راهبردی دارند و می‌توانند عرصه تقابل و رویارویی باشند. روسیه قصد داشت به آمریکا بفهماند که قادر است منافع آمریکا را به چالش بکشاند. از سوی دیگر، آمریکا با اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه روسیه به مقابله با روسیه پرداخت. آمریکا از اعمال تحریم¬های روسیه دو هدف را دنبال می¬کند، اولاً این تحریم¬ها ضربه¬ای کاری به اقتصاد روسیه خواهد بود، دوماً ممانعت از دسترسی روسیه به فناوری پیشرفته غرب که باعث خواهد گردید روسیه در صنایع خود در حوزه¬های مختلف، به¬خصوص در حوزه انرژی دچار مشکل گردد. آمریکا در تلاش است کشورهای اروپایی را قانع کند که از همکاری تکنولوژیکی با روسیه اجتناب نمایند.
تهاجم پوتین به اوکراین به یک زلزله ژئوپلیتیکی تشبیه می‌شود که عواقبی فراتر از اروپا خواهد داشت. حمله روسیه به اوکراین باعث بیمه کردن حضور آمریکا در اروپا برای دهه‌های آینده گردید. در دیگر سو، تورم، افزایش قیمت نفت و گاز، از آثار حمله روسیه به اوکراین است که طبیعتاً جزئی از موارد کوتاه مدت از این جنگ به حساب می¬آیند. لذا آمریکا بعنوان قدرت نظم¬ساز و هژمون قصد دارد این موارد را بصورت تاکتیکی حل و فصل نماید. بعنوان مثال، ایالات متحده در نظر دارد از منابع نفت و گاز خاورمیانه، اسرائیل، آذربایجان یا حتی ایران (در شرایط خاص)، در جهت تامین انرژی اروپا استفاده نماید. بعد از حمله روسیه مشاهده می‌کنیم که اروپا کاملاً بر ضد روسیه گردید. در سلسله مراتب ساختار نظام بین‌الملل، بعد از فروپاشی شوروی و هژمون شدن ایالات متحده آمریکا، طبیعی بود که روسیه از آمریکا به علت گسترش ناتو گله‌مند باشد، آنها به علت وجود تسلیحات اتمی قادر به برخورد نظامی مستقیم و سخت با یکدیگر نیستند، لذا عرصه قدرت¬نمایی خود را در حوزه‌های دیگر خصوصاً در زمین بازی اوکراین پیاده کردند. اوکراین زمین بازی روسیه بعنوان یک قدرت بزرگ و ایالات متحده آمریکا بعنوان قدرت هژمون و نظم¬ساز گردید. بدیهی است بیشترین ضرر و خسارت را  اوکراین متحمل گردید. زلنسکی ریاست جمهوری اوکراین با بررسی و ادراک درست از عرصه ساختار نظام بین‌الملل، می‌بایست اوکراین را از این مخمصه دور می¬نمود. او باید اهداف درازمدت ایالات متحده را پیش¬بینی می¬نمود و نمی¬بایست اصرار به عضویت اوکراین در ناتو می¬کرد. بهترین عملکرد ناتو نیز می¬توانست بیطرفی باشد، چرایی ادامه این جنگ، برای ایالات متحده آمریکا از یکسو و روسیه از سوی دیگر مشخص است، روس¬ها اجازه نخواهند داد که اوکراین جای پای غرب باشد، روسیه هیچگاه اجازه نمی‌دهد که کشورهای پیرامونی به بلوک مخالف بپیوندند. آمریکا با ادامه¬دار شدن جنگ نهایت بهره¬برداری را خواهد نمود. پوتین خواستار به رسمیت شناختن دو جمهوری لوهانسک و دونتسک و نیز به رسمیت شناخته شدن شبه جزیره کریمه توسط اوکراین می¬باشد. از شروط دیگر پوتین برای پایان جنگ در اوکراین خلع سلاح اوکراین و تبدیل شدن این کشور بعنوان یک کشور کاملاً بیطرف می¬باشد و تحت هیچ شرایطی به ناتو نخواهد پیوست.


چکیده

در هزاره جدید، این قدرت‌های بزرگ هستند که روابط بین‌الملل را شکل می‌دهند و دولت‌هایی که در سلسله مراتب، قدرت بیشتری دارند می‌توانند ساختار نظام بین‌الملل را متأثر سازند. روابط آمریکا و روسیه تحت تأثیر ساختار نظام بین‌الملل قابل ارزیابی می‌شود، که تحت عواملی نظیر گسترش ناتو به شرق، خطوط انتقال انرژی و رقابت تسلیحاتی و کشورهای پیرامونی روسیه، عرصه رقابت روسیه و آمریکا در ساختار نظام بین‌الملل است. جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ حوزه نفوذ هریک را در دهه‌های آینده در اروپا مشخص خواهد نمود. اگرچه جنگ روسیه و اوکراین در منطقه شرق اروپا رخ داد، اما تأثیرات جهانی آن زیاد خواهد بود. بعد از فروپاشی شوروی و تغییر ساختار نظام بین‌الملل از دو قطبی منعطف به سلسله مراتبی غیردستوری به رهبری آمریکا، اوکراین بعنوان کشور پیرامونی بین ناتو و روسیه با بحران-های جدی مواجه بوده است. سوالی که می‌توان در این خصوص مطرح نمود این است که نقش ساختار نظام بین‌الملل در بررسی ریشه جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ چه میزان است؟ در مقام پاسخ می‌توان جنگ اوکراین و روسیه را عرصه رقابت مستقیم آمریکا و روسیه در ساختار نظام بین‌الملل دانست. یافته‌ها نشان می‌دهد که ایالات متحده آمریکا به دنبال ایجاد کانونی برای تنش و جنگ نیابتی طولانی‌مدت در اوکراین برای روسیه است، یک جنگ فرسایشی که تنش بین اروپا و روسیه را کماکان باقی گذارد و ضریب اطمینانی را برای حضور آمریکا در اروپا برای دهه‌های آینده حفظ نماید.