رقابت آمریکا با انگلیس در شکسته شدن انحصار نفتی در دولت مصدق

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) (نویسنده مسئول)
  • 2- کارشناسی علوم سیاسی، دانشگاه پیام نور واحد تاکستان
دریافت: ۱۷ فروردین ۱۴۰۱ | انتشار: 30 خرداد 1401

منابع و ماخذ

1- افراسیابی، بهرام (1360)، مصدق و تاریخ، تهران: انتشارات نیلوفر.
2- بی¬نا (1306)، «صورت جلسه¬ سالیانه شرکت نفت انگلیس و ایران»، تهران.
3- بی¬نا (1396)، «چه کسی پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را داد؟»، WWW.farsnews.ir/news/1396
4- ترکمان، محمد (1374)، نامه¬های دکتر مصدق، تهران: نشر هزاران.
5- تفضلی، محمود (1358)، مصدق نفت كودتا، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.
6- جوانشیر، مریم (1359)، حزب توده ایران، چ 1، تهران: انتشارات مهرآفرین.
7- درخشان، مسعود (1392)، «ویژگی¬های مطلوب قراردادهای نفتی؛ رویکرد اقتصادی – تاریخی به عملکرد قراردادهای نفتی در ایران»، فصلنامه اقتصاد انرژی ایران، ش 9.
8- دوبلینگ، کریستوفر (1391)، ایرانی میهن¬پرست محمد مصدق و کودتای آمریکایی – انگلیسی، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: نشر البرز.
9- روحانی، فواد (1352)، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، تهران: شرکت سهامی کتاب¬های جیبی با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین.
10- سمسون، آنتونی (1356)، هفت خواهران نفتی، ترجمه: ذبیح¬اله منصوری، تهران: انتشارات امیرکبیر.
11- طلوعی، محمود (1371)، بازی قدرت جنگ نفت در خاورمیانه، تهران: نشر علمی.
12- فاتح، مصطفی (1335)، 50 سال نفت ایران، تهران: انتشارات سهامی چهر.
13- موسوی¬زاده، علیرضا (1384)، ملی شدن صنعت نفت و کسوف امپراتوری انگلستان در خاورمیانه 1954-1948، تهران: انتشارات سپهر.
14- مهدی¬نیا، جعفر (1363)، زندگی سیاسی رزم¬آرا، تهران: نشر گیتی.
15- همراز، ویدا (1385)، «آیا مصدق فریب خورد؟»، ماهنامه زمانه، ش 44.
16- یرگین، دانیل (1380)، غنیمت، داستان پرماجرای نفت از آغاز تا امروز، ترجمه: اکبر تبریزی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
17- نورالدین کیا، فضل¬اله (1379)، 42 روز با دکتر مصدق در سازمان ملل متحد و واشنگتن، تهران: نشر آبی.

متن کامل

مقدمه
از زمان کشف نفت در جهان و باتوجه به ارزش بالای این ماده، همواره قدرت¬های بزرگ جهانی برای دستیابی بیشتر به مناطق نفت¬خیز با یکدیگر، رقابت و کشمکش مستقیم و غیرمستقیم داشته¬اند. ایران نیز از این کشاکش دور نماند و عرصه¬ رقابت بین شرکت نفت انگلیس و شرکت¬های نفتی آمریکایی بود. اولین تلاش برای دستیابی به نفت در ایران را ویلیام ناکس دارسی آغاز نمود و در سال 1908 اولین چاه نفت در ایران فوران کرد و همین امر سرآغاز تحولات و کشمکش¬های بسیاری در ایران گردید. پس از جنگ جهانی دوم، انگلستان به ¬شدت ضعیف شده بود و امپراتوری مستعمراتی خود را تقزیبا از دست داده بود. یکی از آخرین سنگرهایی که از آن امپرتوری باقی مانده بود ایران بود که انگلیس نفت آن را غارت می¬کرد و بهای اندکی بابت آن به ایران پرداخت می¬کرد و ایران را به حیاط خلوت خود تبدیل کرده بود و بزرگترین سرمایه¬گذاری خود را در ایران و بر روی شرکت نفت ایران و انگلیس کرده بود.
پس از بوجود آمدن حکومت مشروطه در ایران، نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره¬های گوناگون، همواره مخالف غارت منابع کشور توسط انگلیس بودند و خواستار ملی شدن صنعت نفت ایران بودند. شرکت¬ها و دولت آمریکا نیز که خواستار حضور در صنعت نفت ایران و شکستن انحصار انگلیس بودند، از ملی شدن نفت ایران حمایت می¬کردند تا فضا برای حضور خودشان در ایران، که هم در همسایگی دشمن بزرگ¬شان اتحاد جماهیر شوروی بود و هم دارای منابع نفتی بسیاری بود، باز شود. در همین راستا دولت آمریکا در زمان روی کار آمدن مصدق و جبهه ملی، با حمایت و هدایت مصدق توانست پای انگلیس را از ایران قطع کند و کارمندان انگلیسی را هم از ایران اخراج کند. اما کار آنگونه که مصدق فکر می¬کرد پیش نرفت و آمریکا که از ناحیه شوروی نگران بود با طرح انگلیس برای سرنگونی دولت مصدق و تقسیم منابع نفتی ایران مخالفت کرد و زمینه ورود شرکت¬های نفتی جهانی در ایران فراهم گردید.

1- شرکت نفت ایران و انگلیس
 شرکت نفت ایران و انگلیس یکی از قدرتمندترین شرکت¬های نفتی جهان به شمار می¬آمد و ایران بزرگترین صادرکننده نفت خاورمیانه بود. شرکت نفت ایران و انگلیس علاوه بر اینکه انحصار تولید و صدور نفت ایران را در اختیار داشت، پنجاه درصد در شرکت نفت کویت، 23.75 درصد در شرکت نفت عراق و 23.75 درصد در شرکت نفت قطر شریک بود و مجموعا بیش¬ از پنجاه درصد نفت خاورمیانه را در اختیار داشت (طلوعی،1371: 177). علاوه بر این¬ها، در آلبانی نیز عملیات اکتشاف نفت صورت گرفت ولی چون موفقیت¬آمیز نبود دیگر ادامه پیدا نکرد. در آرژانتین نیز عملیات اکتشاف نفت توسط شرکت ایران و انگلیس صورت گرفت که میزان نفت استخراجی آن بیش¬ از حد انتظار شرکت بود، و تمام نفت استخراجی (150 هزار تن) در سال 1306 در خود آرژانتین به فروش رفت. همچنین تصفیه¬خانه لنددارسی  که وظیفه تولید بنزین و تصفیه¬خانه دووی  در فرانسه نیز که وظیفه تولید روغن خودرو و همچنین تصفیه¬خانه¬های نفت کامانولت  استرالیا نیز مشغول بکار شده بودند (بی¬نا، 1306: 7-6).
شرکت نفت ایران و انگلیس علاوه بر اینکه از حمایت کامل دولت انگلیس که سهامدار عمده¬ شرکت به-شمار می¬آمد، برخوردار بود، با شش شرکت بزرگ نفتی دیگر جهان نیز کارتل عظیم بین¬المللی معروف به «هفت خواهران نفتی » را تشکیل داد. هفت خواهران نفتی در عین حال که در بازارهای بین¬المللی با هم رقابت می¬کردند، برای حفظ منافع خود قراردادهایی بین هم منعقد کرده بودند که مهمترین آنها مربوط به کنترل عرضه و تقاضا و تثبیت بهای جهانی نفت بود. این هفت شرکت که قسمت اعظم ناوگان نفتکش جهان را هم در اختیار داشتند بازار جهانی نفت را در انحصار خود درآورده بودند و قیمت نفت، برخلاف معمول درباره¬ کالاهای دیگر که با توافق بین خریدار و فروشنده تعیین می¬شود، بطور یکجانبه از طرف آنها تعیین می¬شد (طلوعی، 1371: 178-177).

2- اولین تلاش‌ها برای ملی شدن نفت
بعد از جنگ جهانی دوم، مجلسی که در ایران روی کار آمد، دارای احساسات ملی قوی بود و در همان موقع سفیر آمریکا در ایران به نام «هنری گریدی » که از لحاظ نژادی ایرلندی به¬شمار می¬آمد و نسبت به انگلستان بدبین بود (که چرا به ایرلند استقلال نمی¬دهد) به ایرانیان تذکر می¬داد که اگر بخواهند شرکت نفت را از ایران اخراج کنند آمریکا به آنها کمک خواهد کرد (سمسون، 1356: 47). در روز 12 آذرماه 1323 نماینده قوچان (غلامحسین رحیمیان) طرحی برای الغای امتیاز نفت جنوب به مجلس تقدیم نمود که متن آن به قرار زیر بود:
ماده¬ واحده: مجلس شورای ملی ایران امتیاز نفت جنوب را که در دوره¬ استبداد به شرکت دارسی واگذار شده و در دوره¬ی دیکتاتوری نیز آن را تمدید نموده¬اند، به موجب این قانون الغاء می¬نماید (فاتح، 1335: 357-356).
رحیمیان پس از قرائت طرح پیشنهادی خود، خطاب به مصدق نموده و گفت: «آقای دکتر شما که طرح مفید دیروز را راجع به عدم اعطای هرگونه امتیاز به خارجی¬ها  را پیشنهاد کردید و تصویب شد، اکنون باید اولین کسی باشید که این طرح را امضاء می¬کند» (فاتح، 1335: 357؛ روحانی، 1351: 68). مصدق از امضای طرح فوق استنکاف کرده و گفت نمی¬توانیم قراردادی را یکطرفه فسخ نمائیم (فاتح، 1335: 357).
همچنین عباس اسکندری در مجلس پانزدهم در بهمن 1327، درباره¬ نفت سخنرانی¬های طولانی نمود و برای اولین¬ بار موضوع الغای قرارداد 1933 نفت را در مجلس مطرح کرده و از دولت¬های وقت اجرای آن موضوع را درخواست کرد (خبرگزاری فارس، 19 اسفند 1396). باتوجه به اتفاقات فوق دو موضوع مشخص می¬گردد: اول آنکه، کسی که قانون ملی شدن صنعت نفت (عدم واگذاری امتیاز به سایر کشورها) را پیشنهاد داد مصدق نبود، بلکه غلامحسین رحیمیان بود. ثانیا، مصدق در ابتدا یکی از مخالفین طرح ملی شدن صنعت نفت ایران بود، ولی در ادامه باتوجه به رقابتی که بین آمریکا و انگلیس بر سر نفت ایران پدید آمد، سوار بر موج ملی شدن صنعت نفت ایران که توسط آمریکا مدیریت می¬شد گردید و توانست خود را بعنوان پیشوای ملی شدن صنعت نفت ایران معرفی کند.

3- اولین تلاش آمریکا برای حضور در نفت ایران
در سال 1300 سفیر ایران در آمریکا با شرکت استاندارد نیوجرسی  وارد مذاکره شد و پیشنهاد نمود که شرکت مزبور برای گرفتن امتیاز نفت در ایران اقدام کند. با وجود مخالفت¬هایی که از ناحیه¬ شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت روسیه ابراز گردید، دولت به مذاکره با شرکت نیوجرسی و همچنین با شرکت آمریکایی دیگری به نام سینکلر  ادامه داد و بالاخره در فروردین 1303 مجلس شورای اسلامی استخراج نفت از چهار ایالت شمالی را به شرکت سینکلر با شرایطی بهتر از شرایط دارسی تفویض نمود. این امتیاز، شرکت نفت ایران و انگلیس را به علت ورود آمریکایی¬ها در صحنه¬ نفت ایران و طرح شرایطی که از شرایط امتیاز دارسی برای ایران نافع¬تر بود دچار نگرانی نمود ولی امتیاز جدید طولی نکشید که از بین رفت؛ زیرا چهار ماه بعد واقعه¬ اسفناکی در تهران رخ داد که ضمن آن کنسول آمریکا به نام رابرت ایمبری  کشته شد و به دنبال این حادثه شرکت سینکلر اظهار نمود که ادامه¬ عملیات اکتشاف به علت امنیت امکان¬پذیر نیست و خواه به سبب این نگرانی، خواه به علل دیگر از تعقیب فعالیت خود در ایران منصرف گردید (روحانی، 1351: 61-62).
روایتی که آیت¬اله کاشانی درباره کشته شدن کنسول آمریکا به آورل هریمن  فرستاده آمریکا در موضوع ملی شدن صنعت نفت آمریکا گفت، نشان از یک توطئه¬ سازماندهی شده برای قتل وی داشت. آیت¬اله کاشانی به هریمن گفت: «او را در خیابان با تیر زدند و فورا به بیمارستان انتقال داده شد. جمعی در پی وی به بیمارستان ریختند و روی تخت عمل، تکه تکه¬اش کردند» (یرگین،1380: 517). این اتفاق که در تاریخ 27 تیر 1303 به وقوع پیوست به «واقعه¬ سقاخانه» یا «سقاخانه¬ بازارچه آشیخ هادی» معروف شد.

4- آمریکا و تلاش برای استفاده از ضعف انگلیس
تا پیش ¬از جنگ جهانی دوم جایگاه ایالات متحده در خاورمیانه  چندان محکم نبود. در مورد مساله نفت، صرفا سیزده درصد از منابع خاورمیانه در اختیار آمریکا بود و این درحالی [بود] که هشتاد درصد دیگر تحت سلطه¬ انگلستان قرار داشت. اما با آغاز سال 1945 شرایط تغییر نمود. سهم آمریکا به پنجاه و پنج درصد کاهش یافته بود. سپس، معاملات مهم و اساسی شرکت نفت ایران و انگلیس و شرکت¬های بزرگ آمریکایی مطرح گردید که این امر گسترده شدن بیش¬ از پیش سلطه¬ آمریکا و رشد سریع تولیدات شرکت نفت عرب و آمریکا (آرامکو ) در عربستان سعودی را موجب می¬گردید (موسوی¬زاده، 1384: 85).
در سال 1943 (در زمان جنگ جهانی دوم که انگلیس به شدت تضعیف شده بود) تراست¬های نفتی آمریکا بر آن شدند، بر سر بهره¬جویی (...) از نفت ایران، با تراست¬های انگلیسی درگیر شوند. آمریکا حالا فربه و نیرومند شده بود و طبیعتا طلب امتیاز می¬کرد، و انگلستان برعکس ضعیف شده ناچارا مجبور به سازش شد. بعد از زورآزمایی¬های زیاد، در سال 1946 شرکت نفت انگلیس با شرکت آمریکایی «استاندارد اویل نیوجرسی » و شرکت آمریکایی «وکیوم » قراردادی منعقد نمود که 106 میلیون تن نفت خام از چاه¬های ایران را در عرض بیست سال یعنی تا سال 1966، به استاندارد اویل نیوجرسی و 66 میلیون تن نفت به شرکت آمریکایی وکیوم به بهای ارزانی بفروشد. این اولین امتیازی بود که آمریکا بابت نفت ایران از انگلستان می¬گرفت (افراسیابی،1360: 153).
از سال 1325 به بعد دولت ایران اصرار می¬ورزید که دولت آمریکا به بانک بین¬المللی توصیه کند که 250 میلیون دلار وام به ایران بدهد و دولت آمریکا در جواب می¬گفت که بانک مزبور تا شرایط موجهی را موجود نبیند به اینکار مبادرت نخواهد کرد. نظر کلی وزارت خارجه آمریکا درباره¬ ایران این بود که دستگاه دولتی باید اصلاح شود و درآمد نفت اختصاص به سازمان برنامه و کارهای عمرانی داده شود و نیز معتقد بود که اگر درآمد نفت به طرز صحیحی خرج شود، احتیاجات ضروری ایران رفع گردیده و دیگر احتیاجی به وام نیست. علاوه براین، دولت آمریکا انتظار داشت که شرکت نفت ایران و انگلیس تجدیدنظری در روابط خود با ایران نموده و عایدات بیشتری را برای آن تأمین نماید تا از تقاضا برای وام مستغنی گردد. تا مذاکرات راجع به قرارداد الحاقی (1933) در جریان بود، دولت آمریکا به امید اینکه مذاکرات مزبور به نتیجه¬ مطلوب خواهد رسید، از هرگونه اقدامی برای تحصیل وام برای ایران خودداری نمود و بعد که به نتیجه نرسید و قرارداد جدید با دولت عربستان سعودی اعلام گردید، به طرفین توصیه نمود که قرارداد مزبور و اصل تنصیف عواید را سرمشق قرار داده و با هم کنار بیایند. تا اینجا نظر کلی و اصولی دولت آمریکا موجه به نظر می¬رسید و شبهه¬ای هم نیست که روش دولت آمریکا و شرکت¬های بزرگ نفت آن کشور این نبود که ضربتی به شرکت نفت ایران و انگلیس زده و آن را از ایران برانند. اما تسامح شرکت نفت موجب شد که دولت آمریکا برای چندی به انتقاد از آن شرکت بپردازد و انعکاس آن در جراید آمریکا هم مشهود گشت. این خرده¬گیری و انتقاد از اوایل کابینه¬ منصور شروع شد و در تمام مدت زمامداری سپهبد رزم آرا هم ادامه داشت. اظهارات مکرر گریدی سفیر آمریکا در این باب که شرکت نفت راه خطائی می¬رود و مصلحت در این است که تقاضاهای ملیون را انجام دهد گواهی براین مدعاست (فاتح، 1335: 503).

5- واکنش انگلیس به اقدامات آمریکا
از همان سال 1325 که تبلیغات آمریکا در ایران بر علیه قرارداد نفتی ایران و انگلیس شروع شد، انگلیس درست به واکنش در مقابل این تبلیغات زد. در اوایل مهرماه 1325 شرکت نفت جنوب دست به تغییر بعضی از مامورین درجه اول خود در ایران زد؛ که مهمترین این تغییرات جایگزین شدن مستر دریک  به جای مستر کولی  مدیر شرکت نفت در جنوب ایران بود.
دریک پیش¬ از آنکه مأمور ایران شود به سوریه رفت؛ (آمریکایی¬ها) در سوریه یک کودتای آمریکایی راه انداخته (بودند) و قرارداد کشیدن لوله¬های نفت را به نفع کمپانی¬های آمریکایی امضاء کرده بودند و اساسا کودتای (زعیم) بیشتر مربوط به جنگ آمریکا و انگلیس بود. مستر دریک به سوریه رفت و یک ماه بیشتر طول نکشید که (سامی الحناوی) کودتای انگلیسی کرد و زعیم را کشت و قرارداد کشیدن لوله¬های نفت شرکت انگلیسی نفت عراق را امضاء نمود ... (مهدی¬نیا، 1363: 165).
علاوه بر این مجلات انگلیس نیز نسبت به اقدامات آمریکا، حملاتی را انجام دادند و این طرح را حاصل دسیسه¬های آمریکا دانستند و از این کشور خواستند که به دوستی فیمابین این دو کشور احترام بگذارد و  ایران را از این کار مصرف نماید. یکی از این مجلات، مجله¬ هفتگی نیو استیت¬من  چاپ لندن بود که از جراید دست چپ بود در تاریخ 31 فروردین 1330 چنین نوشته بود: «مذاکرات بین دولتین انگلیس و آمریکا راجع به نفت ایران که اخیرا در واشنگتن جریان داشته است موجب اعتراض شدید سفیر کبیر ایران در لندن واقع شده است. یکی از دلایل فوری برای مذاکرات مزبور را روزنامه¬ هرالد تریبون  هفته¬ گذشته افشا نموده است. بی¬احتیاطی¬های تورنبرگ - مستشار نفت در دولت ایران که سالی 72 هزار دلار از آن دولت حقوق می¬گرفت و در سابق رئیس هیأت مهندسین شرکت نفت استاندارد کالیفرنیا بوده است – حاکی از این است که لااقل قسمتی از احساسات ضدانگلیسی که این روزها در ایران رواج دارد ناشی از نفوذ شرکت¬های نفت آمریکا می¬باشد. شرکت نفت استاندارد اخیرا قبول کرده است که نصف منافع را به دولت عربستان سعودی تخصیص دهد. دولت ایران از روی این زمینه می¬تواند به سهولت قیاس کند اگر شرکت نفت استاندارد جانشین شرکت نفت بریتانیا شود همان درآمد را خواهد داشت. اطلاعات واصله حاکی است که مستر مک¬گی  معاون وزارت خارجه¬ آمریکا که متصدی اداره¬ امور خاورمیانه می¬باشد در سفر اخیری که به تهران کرد به خود زحمت این را هم نداد  که نظریات انتقادآمیزی که نسبت به شرکت نفت بریتانیا داشت پنهان نماید ولی مستر تورنبرگ در ابراز نظریات مشابه خود پا را فراتر گذاشت و لذا به دستور وزارت خارجه¬ آمریکا مجبور شد که ایران را ترک کند و قبل از حرکت از ایران امساک نکرده و انتقاد شدیدی از نادانی و کندذهنی انگلیسی¬ها کرد» (فاتح، 1335: 505).
یکی دیگر از این مجلات، مجله¬ هفتگی «اکونومیست » چاپ لندن بود که در تاریخ 13 اردیبهشت 1330 چنین نوشته بود: «بزرگترین و مهمترین سرمایه¬ انگلیس که در خارج انگلستان بکار رفته همان سرمایه¬ای است که ما در نفت ایران گذاشته¬ایم و اگر صنعت نفت ایران با زور و تهدید خراب گردد و یا با جبر و عنف مصادره شود هر امتیاز نفت دیگری که در خاورمیانه داده شده با خطری مشابه مواجه خواهد شد. استخراج و فروش نفت آلت دست سیاسیونی خواهد بود که تحت تأثیر احساسات قرار می¬گیرند و کلیه¬ نقشه¬های نظامی و اقتصادی دنیای غرب در خاورمیانه مختل خواهد شد زیرا که نفت امروز از هر ماده¬ دیگری مهمتر است. آمریکا اگر به خاطر هیچ چیز دیگری مهم نباشد فقط بواسطه¬ علاقه¬ای که به خاورمیانه دارد در این مناقشه ذی¬دخل است و جای نهایت تأسف است اگر نصایح و اندرزهای آمریکا در عوض تقویت انگلستان به تضعیف آن بپردازد. چنین به نظر می¬رسد که وزارت خارجه¬ آمریکا بطور صحیح و منطقی احساساتی را که بر ملیون خاورمیانه مستولی شده و اقداماتی که برای مقابله¬ با آن لازم به نظر می¬رسد درک نمی¬کند و موجب نهایت تأثر و تأسف خواهد بود اگر مصدق معتقد شده باشد که عده¬ای از متخصصین فنی در آمریکا حاضرند زمام صنعت نفتی که متعلق به انگلستان بوده و مصادره شده است به دست گرفته و آن را اداره نماید. کمترین اقدامی که در حال حاضر واشنگتن می¬تواند بکند این است که به تهران بفهماند چنین اقدامی را اجازه نخواهد داد و هیچ شرکت نفت آمریکایی حاضر نیست امتیاز نفت را به هر شکل که باشد از ایران قبول کند ... واشنگتن باید بداند که این یک آزمایشی از دوستی و همکاری فیمابین است که اثرات قطعی خواهد داشت و از زیربار آن نمی¬تواند شانه خالی کند» (همان، 1335: 506).

6- روی کار آمدن مصدق و رابطه او با آمریکا
با روی کار آمدن جبهه¬ ملی و همراهی مصدق با آمریکا در قضیه¬ ملی شدن صنعت نفت، کار برای آمریکا جهت شکستن انحصار نفتی انگلیس در ایران آسان¬تر ¬شد و هدفی را که روسیه سال¬ها نتوانسته بود انجام دهد را به راحتی ¬توانست به دست بیاورد. نماینده و رابط دولت آمریکا در رابطه با دولت مصدق آورل هریمن بود، که دولت دکتر مصدق را در قضیه¬ ملی کردن صنعت نفت و مهمتر از آن خلع ید دولت انگلیس از نفت ایران و بیرون راندن آن دولت از ایران هدایت می¬کرد (تفضلی، 1358: 34).
مصدق هرچند در ابتدای نامه¬ مفصل و طولانی خود به هری ترومن  رئیس جمهور آمریکا، که بیشتر شبیه گزارش کار به کارفرما می¬باشد، آورل هریمن فرستاده آمریکا را مشورت دهنده به دولت خود اعلام می¬کند، ولی در ادامه بیان می¬کند که تمام اقدامات دولتش در مقابل انگلیس زیرنظر هریمن بوده و حتی از فرمول هریمن هم سخن به میان می¬آورد که بیانگر این موضوع می¬باشد که اقدامات دولت مصدق در قضیه¬ ملی شدن صنعت نفت از طرف هریمن به وی دیکته می¬شد. این نامه که یکی از اسناد مهم در قضیه¬ ملی شدن صنعت نفت ایران می¬باشد، کمتر مورد بررسی، استناد و استفاده پژوهشگران قرار گرفته و اهمیت این نامه مورد ارزیابی قرار نگرفته است. در این نامه آمده: «حضرت مستر ترومن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا. چون از توقف بیش¬ از دو هفته¬ اینجانب در واشنگتن و مساعی جمیله امناء دولت آن حضرت در حل اختلاف ایران و انگلیس در مسئله نفت ایران متاسفانه نتیجه¬ای حاصل نگردید و اینجانب تصمیم دارم در روز پنجشنبه 15 نوامبر به ایران عزیمت نمایم و بواسطه¬ غیبت آن حضرت از واشنگتن موفق به وداع حضوری نمی¬شوم اجازه می¬خواهم از پذیرایی گرم و محبت¬هایی که آن حضرت و کارکنان دولت آمریکا در طول اقامت اینجانب در این پایتخت زیبا نسبت به اینجانب فرموده¬اند تشکرات صمیمانه خود را تقدیم داشته ضمنا به حکم ضرورت پاره¬ای نکات مهم را به استحضار خاطر محترم برسانم.
دلایل لزوم وضع قانون ملی شدن صنعت نفت ایران چه حضورا و چه بوسیله¬ پیام¬هایی که در این چند ماه اخیر فیمابین مبادله گردید مفصلا بیان شده و تکرار آن را جایز نمی¬دانم. پس از شروع اجرای آن قانون که مواجه با اعتراضات غیرموجه دولت انگلیس گردید و آن حضرت برای دفع اختلاف¬نظر فیمابین بطور دوستانه توصیه¬هایی فرمودید ملاحظه شد که دولت اینجانب بلادرنگ و با کمال حسن¬نیت استقبال کرد و به مصلحت¬اندیشی آن حضرت جناب آورل هریمن را برای مشورت به تهران دعوت نمود و با تبادل نظری که بین ایشان و دولت ایران و هیأت مختلط منتخب مجلسین به عمل آمد فرمول برای مذاکره با دولت انگلیس براساس اینکه اکتشاف و استخراج و بهره¬برداری نفت در دست دولت ایران باشد مورد موافقت دولتین ایران و انگلیس واقع و موجب آمدن هیأتی از طرف دولت انگلیس به تهران گردید.
و ملاحظه فرمودید که هیأت اعزامی انگلیس برخلاف مدلول صریح فرمول مرضی¬الطرفین پیشنهاداتی کرد و بطور ناگهانی تصمیم به ترک تهران گرفت و دولت ایران برای منصرف کردن آن هیأت از قطع مذاکرات با اطلاع آقای هریمن [!] پیشنهاداتی به هیأت انگلیس تسلیم نمود و حداکثر مساعدتی که در حدود قانون ایران ممکن بود، بشود، کرد و بی¬نتیجه ماند و همچنین ملاحظه فرمودید که دولت ایران در اجرای قانون خلع ید از کمپانی سابق نسبت به کارشناسان انگلیسی حداکثر مدارا را کرد و مخصوصا از زمانیکه هریمن به تهران وارد شد این مدارا را به درجه¬ای رسانید که بهانه¬ مخالفت نسبت به دولت شد.
البته بخاطر دارید که دولت برای اینکه به هیچ وجه در صدور نفت به ممالکی که مشتری سابق ایران بودند خللی وارد نیاید ابتدا به گرفتن یک رسید ساده از کشتی¬هایی که برای بارگیری آمده بودند اکتفا کرد و به کارشناسان انگلیسی با حفظ تمام مزایایی که داشتند و ابقاء کلیه نظامات شرکت سابق که در منافات با ملی شدن صنعت نفت نباشد تکلیف استخدام کرد، متاسفانه همه¬ این مساعدت¬ها و گذشت¬ها به هدر رفت و رویه¬ متخذه از طرف عمال کمپانی سابق منتهی به تعطیل بهره¬برداری منابع نفت ایران شد، یعنی در موقعی که تمام وسایل کار موجود بود و کارشناسان انگلیسی در پست¬های خودشان باقی بودند کلیه دستگاه¬ها را از کار انداختند و تردیدی باقی نماند که انگلیسی¬ها مایل به حل قضیه نبوده¬اند و نقشه آنها این بوده و هست که با قطع کردن عواید نفت، ایران را چندی دچار مضیقه مالی و بحران اقتصادی کرده دولت را مجبور به قبول نظریات خود بکنند.
دولت ایران که نمی¬توانست دست روی دست گذارده منتظر چنین پیشامد ناگواری شود تصمیم گرفت وسایل رفع تعطیل صنعت نفت ایران را خود فراهم کند و چون در عمل ثابت شده بود که وجود کارشناسان انگلیس که از قبول استخدام شرکت ملی نفت ایران خودداری کرده¬اند مانع انجام این منظور است لازم بود به اقامت آنها خاتمه داده شود ولی برای آخرین کوشش، متوسل به هریمن گردید [!] و از ایشان تقاضا شد به دولت انگلیس اعلام نماید در صورتیکه برای تجدید مذاکرات حاضر نشوند این تصمیم به موقع اجرا گذاشته خواهد شد و چون ایشان از وساطت این دفعه امتناع کردند [!] زمینه جدیدی برای مذاکرات که حداکثر ارفاق و مسالمت را در برداشت توسط وزیر دربار شاهنشاهی تسلیم سفیر انگلیس نمود ولی وقتی ملاحظه شد که این طرح را هم بدون امعان¬نظر فورا رد کردند و از مذاکره یاس کامل حاصل شد دولت ناچار شد که با موافقت هیأت مختلط جواز اقامت کارشناسان انگلیسی را لغو کند (جوانشیر، 1359: 51).
دولت انگلیس که در این مدت حسن¬ نیت دولت ایران را ضعف تلقی کرده و مداراهای ما را با اقدامات تهدیدآمیز از قبیل اعزام کشتی¬های جنگی به مجاورت آب¬های ساحلی ایران و افزایش فشارهای اقتصادی و فراخواندن کشتی¬های حامل کالاهای مایحتاج ایران جواب می¬داد برای جلوگیری از اخراج کارشناسان انگلیسی و در واقع برای مانع شدن دولت ایران از ادامه بهره¬برداری از صنعت نفت به عناوین غیروارد به شورای امنیت توسل جست و این عمل موجب شد که خود اینجانب برای دفاع از حقوق حقه ایران عازم آمریکا شدم و این مسافرت فرصتی به اینجانب داد که دعوت محبت¬آمیز آن حضرت را برای آمدن به واشنگتن و درک فیض ملاقات آن حضرت [!] و همکارن محترم¬تان قبول نمودم و در این مدت که اینجا هستم انصافا مشاهده شده که اولیاء وزارت امورخارجه آمریکا نهایت جدیت را در پیدا کردن راه¬حلی مبذول داشتند که موجب کمال تشکر اینجانب است ولی متاسفانه مساعی آنها به نتیجه منتهی نتوانست بشود و اگر اینجانب تمام وقت خود را با تمام گرفتاری¬هایی که دولت در تهران دارد در اینجا گذرانده یک نتیجه مسلما از این صرف وقت گرفتم و آن این است که به دولت و ملت آمریکا [!] معلوم و هویدا گردید که علیرغم کمال حسن¬نیت دولت ایران، دولت انگلیس مایل به حل قضیه نیست و نظری جز گذراندن وقت و انتظار اثر وخامت اوضاع اقتصادی ایران ندارد.
این نکته را هم ناگفته نمی¬گذارم که سر رویه دولت انگلیس در مماطله و عدم اجرای فرمول هریمن [!] این است که چون اتباع آن دولت امتیازاتی در پاره¬ای از ممالک دارند هرگاه طبق فرمول مزبور اکتشاف، استخراج و بهره¬برداری معادن نفت در ایران به دست دولت قرار گیرد، سایر دول دهنده¬ امتیاز ممکن است از صاحبان امتیاز نظیر همین عمل را بخواهند و بالنتیجه به فوائد سرشار صاحبان امتیاز لطمه وارد شود. ولی باید تصدیق کرد این عواید در مقابل مخارجی که دولت¬ها برای تسلیحات می¬کنند و تلفات جانی و مالی که به اتباع آنها وارد می¬شود به هیچ¬وجه ارزشی ندارد و بهتر آن است که استرضای ملل صاحبان معادن نفت را به عمل آورند تا عدم رضایت¬شان موجبات تشنج صلح عمومی را فراهم نکند» (ترکمان، 1374: 198-195).
در باب این نامه نکاتی وجود دارد، که با بررسی آنها می¬توان ماهیت حرکت ملی شدن نفت ایران را بهتر شناخت؛ و همچنین به اقدامات آمریکا و نیروهایش در راه ملی شدن نفت ایران پی برد.
1) موضوع اقامت مصدق در آمریکا: همانطور که در ابتدای نامه خود به ترومن می¬نویسد، وی بیش از دو هفته را در آمریکا به خاطر شکایت انگلیس از دولت ایران درباره خلع ید انگلیس از نفت ایران در شورای امنیت، را در آمریکا سپری کرد. نکته¬ عجیب حضور مصدق و تنها زندگی کردن وی در آمریکا بود.
مصدق در طول اقامت خود در آمریکا جدا از هیأت ایرانی همراهش بود. این جدایی یکی از عناصر قابل توجه ماندن مصدق در آمریکا بود. وی تقریبا هر روز به تنهایی با مک¬گی ملاقات و مذاکره می¬کرد (دوبلینگ، 1391: 253). ورنون والترز  تنها کسی بود که در اتاق حضور می¬یافت. در خلال مذاکرات گاهی مصدق درباره مسائل کلی با برخی از همکارانش – بویژه کاظم حسیبی مشاور نفتی که از تهران احضار شده بود – مشورت می¬کرد. تا به قول حسیبی «فرضیه¬ای برای حل مسئله نفت پیدا کند»، با این همه، جزئیات را پنهان نگه ¬می¬داشت و اصرار می¬ورزید که مک¬گی نیز مذاکرات را بی¬نهایت مخفی نگهدارد (دوبلینگ، 1391: 254).
2) موضوع آورل هریمن بعنوان مشاور: مصدق در نامه خود به ترومن می¬نویسد به پیشنهاد شما هریمن را بعنوان «مشورت دهنده» به تهران دعوت نمودیم، ولی در ادامه می¬نویسد پیشنهاد خود را به دولت انگلیس درخصوص کارکنان انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس به هریمن دادیم که به دولت انگلستان اعلام کند ولی ایشان از این وساطت امتناع کرد.
اگر هریمن تنها یک مشورت دهنده در خدمت دولت ایران بوده، پس چرا به خود اجازه می¬دهد تا وظایفی را که دولت ایران به او محول می¬کند را رد کند و از انجام آن سر باز زند! علاوه براین، دولت ایران که در راه استقلال خود از قدرت بیگانه یعنی انگلستان تلاش می¬کند تا نفت خود را ملی کند و استقلال کشور خود را به دست آورد، چرا باید در این راه مشورت دهنده¬اش را رئیس جمهور آمریکا انتخاب نماید و دولت ایران هم قبول نماید!
نکته قابل توجه¬تر اینکه، پس از آنکه هریمن از ارائه پیشنهاد ایران به دولت انگلیس سر باز می¬زند، مصدق به جای اخراج وی از ایران، دست به دامن سفیر کبیر آمریکا می¬شود و از او می¬خواهد تا از هریمن دلیل سر باز زدن از ارائه پیشنهاد ایران را جویا شود.
در نامه¬ مصدق به سفیر کبیر آمریکا در تهران آمده: «سفیر کبیر عزیزم[!] در جواب یادداشت هفتم مرداد ماه 1330 (30 ژوئیه 1951) محترما اشعار می¬دارد: بسیار خوشوقت می¬شوم اگر از جناب آقای هریمن سوال فرمائید کدام جمله از بیانی که در جواب ایشان در شب گذشته بوسیله جنابعالی به لندن مخابره شده ایجاد محظور نموده و باعث شده که ایشان تصور کنند پیام مزبور تسهیلی در افتتاح باب مذاکرات نمی¬نماید و بنابراین از تسلیم آن به دولت انگلستان خودداری فرموده¬اند» (ترکمان، 1374: 182).
این نامه نشان می¬دهد که هریمن اختیار دارد هر اقدامی را که به مصلحت نمی¬داند، از انجام آن سر باز بزند و همچنین نشان دهنده این موضوع است که چون در فضای دوقطبی پس از جنگ جهانی بود، دولت آمریکا خواستار باز بودن مذاکرات بین ایران و انگلیس بوده تا مبادا با خروج انگلیس از ایران فضا برای ورود شوروی به ایران فراهم گردد. یعنی جلوگیری از ورود شوروی به ایران با عدم اخراج کامل انگلیس از ایران، که شوروی نتواند از این خلاء قدرت در ایران به نفع خود استفاده کند.
3) واکنش نماینده آمریکا به دفاعیات مصدق در شورای امنیت: یکی از نکات جالب توجه در قضیه¬ ملی شدن صنعت نفت، واکنش نماینده آمریکا در شورای امنیت است. واکنشی که تمایل و خواست آمریکا برای مقابله با انگلیس در موضوع نفت ایران را به خوبی نشان می¬دهد.
فضل¬اله نورالدین کیا مسئول امور دفتری دکتر مصدق در مدت اقامت او در آمریکا، درباره روز جلسه¬ شورای امنیت که به خاطر شکایت انگلیس از ایران به علت لغو یکطرفه قرارداد نفتی برگزار شده بود، می-گوید: «همچنین ملاحظه شد که ارنست گروس  نماینده¬ آمریکا در جلسه شورای امنیت بلافاصله پس¬ از اظهارات نخست وزیر ایران از جای خود برخاست و صمیمانه به ایشان به خاطر نطق پرمعنا و مهمی که ایراد کرده بودند، تبریک گفت» (نورالدین کیا، 1379: 41).
مجموع اتفاقات فوق یعنی، تنهایی زندگی کردن مصدق در طول اقامت¬اش در آمریکا و دیدارهای مکرر وی با مک¬گی، سر باز زدن هریمن از انجام خواسته¬های دولت ایران و همچنین انتخاب هریمن بعنوان مشاور توسط رئیس جمهور آمریکا و در آخر واکنش احساسی نماینده¬ آمریکا نسبت به اظهارات مصدق، نه تنها نشان دهنده¬ حضور جدی و موثر آمریکا در این موضوع می¬باشد، بلکه نشان دهنده هدایت و کنترل این جریان توسط این کشور را دارد.

7- تحقق پیش‌بینی والتر لوی
یکی از کسانی¬که هریمن را در سفر به ایران همراهی می¬کرد والتر لوی  بود. انگلیسی¬ها از روی بی¬میلی کوشش¬های هریمن را در نقش یک میانجی درستکار پذیرفته بودند. اما از لوی، که نزد بعضی از مقام¬های آمریکایی «الهام¬بخش واقعی کشور» شناخته می¬شد، درباره¬ موضوعات بین¬المللی نفت نگران بودند. لوی آشکارا می¬گفت که وضع شرکت نفت ایران و انگلیس چنان رو به انحطاط گذاشته است که دیگر نمی¬تواند به وضع گذشته خود برگردد. او همان عقیده¬ای را داشت که در آمریکا عمومیت یافته بود. لوی می¬گفت اگر انگلستان بخواهد موضع نفتی خود را دوباره به دست بیاورد، باید وجود شرکت نفت ایران و انگلیس را «مستتر» و در یک شرکت عامل دیگر، یعنی یک کنرسیوم «بی¬درنگ» حل کند. آن کنسرسیوم در کنترل تعدادی شرکت قرار خواهد گرفت که بعضی از آنها آمریکایی خواهند بود. انگلیسی¬ها از پیشنهاد فاجعه¬آمیز آنچه «دورگه کردن» یک شرکت عمده انگلیسی نامیده می¬شد سخت به خشم آمدند. آنان گمان می¬کردند که منظور اصلی از تشکیل کنسرسیوم، وارد کردن آمریکایی¬ها به صنعت نفت در ایران است. بدگمانی انگلیسی¬ها زمانی قوت گرفت که جان کندی (...)، نماینده کنگره، پسر سفیر سابق آمریکا در لندن، در تهران توقف کرد و به سفیر انگلیس گوشزد کرد که اگر اختلاف حل نشود «برای آمریکا مناسب خواهد بود که وارد میدان شود» (یرگین، 1380: 515). پس از سرنگونی مصدق، اوضاع به همان شکلی پیش رفت که والتر لوی پیش¬بینی کرده بود. یعنی بوجود آمدن یک کنسرسیوم و قرار گرفتن شرکت¬های نفتی آمریکایی در آن و ورود آمریکا به بازار انرژی ایران.

8- سرنگون شدن دولت مصدق توسط آمریکا و انگلیس
 اولین اشتباه تاکتیکی مصدق برای جلب حمایت آمریکا، این بود که از دولت آمریکا انتظار داشت سیاست بی¬طرفی دوستانه در پیش گیرد اما این تلقی او در واقع از درک نادرست وی از سیاست بین¬الملل ناشی می¬شد. مصدق به اهمیت جنگ کره، بحران برلین و دیگر بحران¬های جهانی برای آمریکا بی¬توجه بود و نمی¬دانست تا چه اندازه سیاست خارجی آمریکا تحت تاثیر مبارزه با کمونیسم و افزایش نفوذ شوروی در جهان قرار دارد. همسویی منافع انگلیس و آمریکا در مبارزه با کمونیسم، نکته¬ای اساسی بود که مصدق از آن غافل بود. هدف آمریکا از هرگونه مداخله در بحران نفتی ایران و انگلیس، نه فقط تأمین ثبات بازار نفت بلکه حفظ ایران در اردوگاه کشورهای غیرکمونیستی و دور ساختن ایران از حوزه نفوذ شوروی بود؛ و این یعنی چنانچه دولت¬های وقت ایران از خودشان در این زمینه ناتوانی و ضعف نشان می¬دادند، آمریکا به ناچار باید در راستای چاره¬جویی به جایگزین ساختن این دولت¬ها با یک دولت قوی می¬اندیشید (همراز، 1385: 9). آمریکا برای شکستن انحصار انگلیس تا تابستان سال 1331 از ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق حمایت کرد، ولی با عمق¬گیری این جریان، بدلیل هراس از سلطه¬ کمونیسم بر ایران با طرح انگلیسی¬ها برای سرنگون کردن دولت مصدق به توافق رسید.
در جلسه¬ ملال¬آور «شورای امنیت ملی» آمریکا، دالس، وزیر خارجه، پیش¬بینی کرد که ایران به¬ زودی دچار حکومت دیکتاتوری مصدق خواهد شد و سپس کمونیست¬ها قدرت را در دست خواهند گرفت. وی گفت: «نه¬ تنها کشورهای آزاد از ذخایر غنی ایران محروم خواهند شد، بلکه آن منابع به¬دست روس¬ها خواهد افتاد و سبب اطمینان خاطر آنان از نفت خواهد شد ... بدتر اینکه اگر ایران تسلیم کمونیست¬ها شود بی¬تردید در زمان کوتاهی سایر مناطق خاورمیانه، که 60 درصد ذخایر نفت جهانی را دارد، در کنترل کمونیست¬ها قرار خواهد گرفت» (یرگین، 1380: 525).
بدین¬ترتیب، پس¬ از قطع امید آمریکا از مصدق مبنی بر توانایی اداره کشور و جلوگیری از به قدرت رسیدن نیروهای روسیه در ایران مانند حزب توده، و ترس این کشور از افتادن ایران به دامن کمونیست¬ها، بعنوان سد نفوذ خاورمیانه در برابر شوروی، شرایط برای همکاری آمریکا با انگلیس برای سرنگون کردن دولت مصدق فراهم شد و در تاریخ 28 مرداد 1332 دولت مصدق توسط آمریکا و انگلیس سرنگون شد.

9- تشکیل کنسرسیوم و ورود آمریکا به بازار نفت ایران
قرارداد کنسرسیوم  تحت عنوان «لایحه قانونی راجع به اجازه مبادله قرارداد فروش نفت و گاز و طرز اداره عملیات آن»، در 29 مهرماه 1333 (1954) در مجلس شورای ملی و در 6 آبان 1333 در مجلس سنا به تصویب رسید. قسمت اول این لایحه مشتمل بر 51 ماده تحت عنوان «قرارداد فروش نفت» است و قسمت دوم آن مشتمل بر 5 ماده درخصوص حل و فصل غرامت¬های ناشی از ملی کردن صنعت نفت در ارتباط با شرکت نفت ایران و انگلیس می¬باشد. این قرارداد دو ضمیمه دارد که به ترتیب مربوط به مختصات نواحی عملیات و اصلاح قانون مالیات بر درآمد است. برطبق ماده (49)، مدت این قرارداد 25 سال تعیین شد که برای دوره¬های 5 سال قابل تمدید بود. در اندک زمانی بعد از امضای قرارداد، شرکت نفت ایران و انگلیس به شرکت نفت بریتانیا  تغییر نام داد (درخشان، 1392: 13).
تشکیل کنسرسیوم نفتی در ایران و حضور مشترک هفت شرکت جهانی نفت به همراه شرکت نفت فرانسه در ایران اتفاقی نادر بود که در هیچ کجای جهان پیش¬تر رخ نداده بود. در هیچ¬یک از کشورهای منطقه خاورمیانه حتی یک مورد هم یافت نمی¬شد که دو شرکت نفتی بصورت مشترک در یک کشور فعالیت کنند، ولی در ایران هشت شرکت بزرگ جهانی بصورت همزمان شروع به فعالیت کردند که این اتفاق برای اولین در جهان افتاد و تشکیل کنسرسیوم نفت یک پدیده نوظهور و جدید در جهان بود.
تشکیل کنسرسیوم نفت برای بهره¬برداری از نفت ایران، با مفاد قانون ضدتراست  آمریکا مغایرت داشت ولی «آیزنهاور » رئیس جمهور آمریکا به شرکت¬های نفتی آن کشور گفت که تشکیل کنسرسیوم برای آنها از لحاظ قانونی تولید اشکال نخواهد کرد معهذا، شرکت¬های نفی آمریکا آسوده خاطر نبودند و فکر می¬کردند که در آینده برای آنها تولید زحمت خواهد نمود تا اینکه دادستان کل آمریکا، نامه¬ای راجع به تشکیل کنسرسیوم صادر کرد و نوشت که اتحاد شرکت¬های نفت آمریکا برای استخراج و فروش نفت ایران چون به¬ قصد خدمت به کشور ایالات متحده¬ آمریکا می¬باشد مغایر با قانون ضدتراست نیست (سمسون، 1356: 63).
بدین ترتیب، آمریکا بوسیله¬ حمایت و پشتیبانی از ملی شدن صنعت نفت در ایران، توانست انحصار کشور انگلیس را در ایران از میان بردارد و در همسایگی بزرگترین دشمن درآن زمان یعنی اتحاد جماهیر شوروی، شرکت¬های نفتی خود را مستقر کند و به تبع حضور اقتصادی خود در ایران، مقدمات حضور سیاسی – نظامی خود را نیز فراهم نمود و ایران را به یکی از پایگاه¬های خود در منطقه خاورمیانه تبدیل نمود.

نتیجه‌گیری
برخلاف آنچه در فضای آکادمیک و رسانه¬ای غالب گفته شده، طرح ملی شدن صنعت نفت ایران، توسط دولت مصدق مطرح نگردیده بود، بلکه این طرح سال¬ها پیش از مصدق نیز مطرح بوده و شخص مصدق نیز یکی از مخالفان جدی آن به شمار می¬فت. موضوع ملی شدن صنعت نفت در ایران همزمان با تغییر شکل حکومت از پادشاهی مطلقه به پادشاهی مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی، یکی از خواسته¬های نمایندگان مجلس بوده است. پس از جنگ جهانی دوم، دولت انگلیس به ¬شدت تضعیف شده بود و دیگر اثری از امپراتوری بریتانیای کبیر در آن به¬ چشم نمی¬خورد. آمریکا نیز از فرصت بوجود آمده استفاده می-کند تا بوسیله نفوذ در صنعت نفت ایران مقدمات حضور سیاسی خود را در ایران فراهم آورد. باتوجه به فضای جنگ سرد موجود در آن زمان و موقعیت استراتژیک ایران که در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی، بعنوان بزرگ¬ترین دشمن آمریکا قرار داشت، نفوذ در ایران برای آمریکا در آن زمان می¬توانست به یک برگ برنده در دست آمریکا در مقابل شوروی تبدیل گردد و نفوذ خود را تا مرزهای شوروی گسترش دهد.
همزمان با تلاش¬های دولت آمریکا برای حضور در عرصه¬ نفت ایران و شکستن انحصار انگلیس در ایران، محمد مصدق نیز با جریان موسوم به ملی شدن صنعت نفت ایران همراه گردید. هرچند ظاهرا مصدق جریان ملی شدن نفت ایران را هدایت می¬کرد، ولی مجری اصلی این طرح دولت آمریکا بود که بوسیله دو تن ار فرستادگان خود به ایران به نام¬های آورل هریمن و والتر لوی این جریان را طبق میل و اراده خود هدایت می¬کرد و تمام اقدامات مصدق باید به تأیید فرستادگان دولت آمریکا می¬رسید.
بررسی و تحقیق در نامه¬های مصدق که برای سفیر کبیر و رئیس جمهور آمریکا نوشته است، به¬خوبی نقش آمریکا را در جهت¬دهی به جریان ملی شدن صنعت نفت ایران و تلاش برای خلع ید انگلیس از صنعت نفت ایران را نشان می¬دهد، بگونه¬ای که می¬توان از متن نامه¬ها جهت¬دهی آمریکا به ملی شدن صنعت نفت ایران، تبعیت مصدق از دستورات مسئولان آمریکایی و تلاش آمریکا برای نفوذ خود در صنعت نفت ایران، با ناعادلانه دانستن قرارداد موجود بین ایران و انگلیس و اعلام اینکه اگر قرارداد منصفانه¬ی پنجاه – پنجاه بین طرفین منعقد گردد ایران گرفتار مشکلات مالی نخواهد بود، را نمایان کرد.
نتیجه¬ طرح ملی شدن صنعت نفت ایران نیز در نهایت همان چیزی شد که والتر لوی یکی از فرستادگان دولت آمریکا پیش¬بینی کرده بود و پای شرکت¬های آمریکا در قالب یک کنسرسیوم و خود دولت آمریکا به ایران باز شد و انحصار سلطه¬ سیاسی و نفتی انگلیس با ملی شدن صنعت نفت ایران شکسته شد. بدین-ترتیب زمینه حضور سیاسی و بعد از نظامی و تبدیل شدن ایران بعنوان یکی از پایگاه¬های آمریکا در خاورمیانه فراهم گردید.

چکیده

 ملی شدن صنعت نفت در ایران از زمان به وجود آمدن حکومت مشروطه در ایران یکی از خواسته‌های نمایندگان مجلس شورای ملی بوده است. این خواسته پیش از ملی شدن صنعت نفت در مجالس مختلف ابراز گردید که با مخالفت‌هایی روبرو گردید و یکی از مخالفان نیز محمد مصدق بود. هدف مقاله حاضر واکاوی و تحلیل چگونگی نقش دولت آمریکا در هدایت و حمایت از مصدق و جبهه ملی در خلع ید و اخراج انگلیس از صنعت نفت ایران و چگونگی ورود شرکت‌ها و کارتل‌های نفتی جهانی به صنعت نفت ایران و اینکه چه عواملی موجب گردید که مصدق از یک مخالف ملی شدن صنعت نفت به یک مدافع و پیشرو این جریان تبدیل گردد. بر همین اساس مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیلی – توصیفی و با تکیه ‌بر منابع کتابخانه‌ای و الکترونیکی ضمن بررسی علل ملی شدن صنعت نفت ایران به چگونگی هدایت و حمایت آمریکا از ملی شدن صنعت نفت ایران پرداخته است. یافته‌ها نشان می‌دهد مصدق در ابتدا یکی از مخالفان طرح ملی شدن صنعت نفت ایران بود ولی با ورود آمریکا به صحنه و تمایل به حضور در صنعت نفت ایران مصدق نیز به جریان ملی شدن صنعت نفت پیوسته و تمام اقدامات وی در زمان نخست وزیری با هماهنگی و حمایت دولت آمریکا صورت می‌گرفته و در پایان بعد از مأیوس شدن دولت آمریکا از وی، با همراهی دولت انگلیس وی را سرنگون کردند و شرکت‌های نفتی آمریکا وارد ایران شدند.