همگرایی از منظر تاریخی و بررسی ریشه های این مکتب از دیدگاه متفکرین کلاسیک

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
دریافت: ۲۱ آذر ۱۳۹۴ | انتشار: 1 اسفند 1394

منابع و ماخذ

1 – قوام – عبدالعلی (1388)، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، چاپ پانزدهم، انتشارات سمت، صفحات 264 – 245.

2 – مشیرزاده – حمیرا ( 1386)، تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران: انتشارات سمت، صفحه 13.

3 – عقیلی – اردلان (1362)، ابرقدرتی دیگر، تهران: انتشارات وحید، صفحات 19 – 17.

4 – کاظمی – علی اصغر (1370)، نظریه همگرایی در روابط بین الملل: تجربه ی جهان سوم، تهران: نشر قومس، صفحه 149.

5 – قوام – عبدالعلی، پیشین، صفحه 44.

6 – کویره – الکساندر (1360)، سیاست از نظر افلاطون، ترجمه ی امیر حسین جهانگیر، تهران: انتشارات خوارزمی، صفحه 50 – 45.

7 – پیشین، صفحه 51.

8 – فاسر – مایکل ب (1362)، خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، تهران: انتشارات  امیر کبیر، جلد اول، قسمت دوم، صفحه 337.

9 – پیشین، صفحه 421.

10 – همان، صفحه 269  - 266.

11 – رادمنش – عزت اله (بی تا)، کلیات عقاید ابن خلدون درباره ی فلسفه، تهران: انتشارات قلم، صفحات 90 – 87.

12 – صناعی – محمود (1344)، آزادی فرد و قدرت دولت، تهران: انتشارات فرانکلین، صفحه 28.

13 – پیشین، صفحه 139.

14 – بین – ولنکتر (1362)، اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، تهران: انتشارات امیر کبیر، جلد سوم، صفحات 27 – 25.

15 – پیشین، صفحه 45.

16 – دوورژه – موریس (1354)، اصول علم سیاست، ترجمه ابولفضل قاضی، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، صفحه 237.

17 – پیشین، صفحه 248.

18 – همان، صفحه 251.

19 – حمید اله – محمد (1355)، اولین قانون اساسی مکتوب جهان، ترجمه غلامرضا سعیدی، بی جا: انتشارات بعثت، صفحه 68.

20 – عمید زنجانی – عباسعلی (1362)، حقوق اقلیت ها بر اساس قانون قرارداد ذمه: بررسی گوشه هایی از مفاهیم حقوق بین الملل از نظر فقه اسلام، تهران:  دفتر نشر فرهنگ اسلامی، صفحات 79 – 78.

21 -  پیشین، صفحات 100 – 96.

22 – کاظمی، پیشین، صفحه 47.

23 – داوری – رضا (1365)، ناسیونالیسم و انقلاب، تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، صفحات 88 – 81.

24 – عمید زنجانی، پیشین، صفحه 216.

متن کامل

مقدمه

دولتها تحت تأثیر اهداف و منافع در حالت همکاری و تعارض با یکدیگر به سر می برند. بدین گونه که داده های سیاست خارجی دارای آثار متفاوتی خواهد بود که طی آن شاهد همکاری ها، تضادها در عرصه ی سیاست بین الملل میباشیم. تئوری همگرایی تمرکز خود را در اشتراک مساعی و همکاری میان واحدهای سیاسی قرار می دهد. بر این اساس میان جوامع انسانی پیوندهای مشترک اجتماعی و فوق ملی وجود دارد و باید از اهمیت ملی گرایی کاست و آرام آرام به سوی فوق ملی پیش رفت و روابط میان دولتها جای خود را با روابط بین الملل عوض نماید.

 در هر حال مفهوم همگرایی عمدتاً در چارچوب منطقه گرایی در اروپای غربی مطرح شد و از آن پس با آن برخورد جدی به عمل آمد که صاحب نظرانی چون میترانی، دویچ و ... با بهره گیری از نظریه های جامعه شناختی کارکردگرایی گام های موثری در مطالعه همگرایی در سیاست بین الملل برداشتند. در عین اینکه همه نظریه پردازان مذکور برآن اند که گرایش طبیعی به سوی ایجاد یک حکومت جهانی است، که البته در معنای وسیع آن، ترتیبات نهادینه مناسب برای اداره امور بین المللی مدنظر است و به معنای از میان بردن حاکمیت دولت ها نیست. همانگونه که در سطور بالا دیده می شود در همگرایی تأکید بر منافع است. این برداشت فایده گرایانه یا ابزاری از همگرایی به وضوح در دوری از برداشت های آرمان گرایانه ای که در آنها به خیر مشترک و هماهنگی منافع تأکید می شود مشاهده میگردد.


همگرایی و تعارض در سیاست بین الملل

دولت ها تحت تاثیر اهداف و منافع در حالت همکاری و تعارض با همدیگر به سر می برند. بدین گونه که داده های سیاست خارجی دارای آثار متفاوتی خواهد بود که طی آن شاهد همکاری ها، تضادها و رقابت ها در مقیاس های گوناگون در عرصه ی سیاست بین الملل می باشیم. بدین ترتیب در فرایند تجزیه و تحلیل روابط بین الملل با دو نوع برداشت متفاوت مواجه می شویم؛ 

دیدگاه نخست تمرکز خود را در اشتراک مساعی و همکاری میان واحدهای سیاسی قرار می دهد براین اساس میان جوامع انسانی پیوندهای مشترک اجتماعی و فوق ملی وجود دارد و مساله برد و باخت مطرح نیست و باید از اهمیت ملی گرایی کاست و آرام آرام به سوی فوق ملی گرایی پیش رفت و «روابط میان دولتها» جای خود را با «روابط بین المللی» عوض نماید. که این طرز تفکر اساس مکتب ایده آلیسم در سیاست بین الملل را تشکیل می دهد.

 دیدگاه دوم اساس خود را بر وجود تضاد منافع و تعارض خواسته ها میان جوامع انسانی قرار داده، و تاکید خود را بر روی واحد های سیاسی و حاکمیت های جداگانه با منافع ناهمگون می گذارد، این نوع برخورد نسبت به سیاست بین الملل بر گرفته از نظر رئالیست ها است که تجزیه و تحلیل خود را براساس یک سلسله نظریات از پیش ساخته بنیان گذاشته اند و قدرت و منافع راهنمای جهت گیری های سیاست خارجی آنهاست.

 دیدگاه سومی نیز شاید در مطالعه ی روابط بین الملل وجود داشته باشد که طی آن روابط میان واحدهای سیاسی ترکیبی از دو وضعیت (همکاری و تضاد) را دارا باشد. این دیدگاه نیز تحت تاثیر حقوق بین الملل قراردارد.

 ای. اچ. کار نظریه های روابط بین الملل را به دو گروه اصلی واقع گرا و آرمانگرا تقسیم می کند. و مارتین وایت نیز سه سنت نظری را در روابط بین الملل تشخیص داد: واقع گرایی یا سنت ماکیاولی، انقلابی گری یا سنت کانتی، و خرد گرایی یا سنت گروسیوسی که راهی میانه در بین دو سنت نخست محسوب می شود. این سه سنت مبتنی بر فرض های متفاوتی درباره روابط انسانی اند. واقعگرایی فرض خود را در قدرت می داند. خردگرایی مبتنی بر فرض تعاملات تجاری و دیپلماتیک است که براساس حقوق بین  الملل و مدنیت می باشد. انقلاب گری فرض خود را تابع تکالیف اخلاقی می داند و جامعه امن واقعی را جامعه ای جهانی می داند.


همگرایی از منظر تاریخی  

از منظر تاریخی مساله ی همگرایی از اوایل قرن هفدهم و به دنبال هر نوع مناقشه ای که در اروپا به وقوع می پیوست در اشکال متعدد از جمله ایجاد فدراسیونی برای استقرار صلح مطرح می گردید. جنگ جهانی اول و پیامدهای ناگوار ناشی از آن، تاثیرات عمیقی بر روی روحیه حامیان و طرفداران حکومت و صلح جهانی گذاشت که در این راستا آن ها برای  ریشه یابی علل جنگ های منطقه ای  و جهانی به کنکاش و تکاپو برآمدند، تا با کشف و ریشه یابی درد، داروی مناسبی جهت آن درد تجویز کنند. که جنگ جهانی دوم و آثار ناشی از آن بیش از پیش این گروه را بر عقاید و باورهای خود مصر کرد. که پس از تجدید حیات اقتصادی اروپا به دنبال جنگ جهانی دوم، عملاً موضوع اتحاد و همکاری میان واحدهای جداگانه ی سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار شد. اما ساختار سیستم بین الملل و وجود دول مستقل و منفک از هم و حاکمیت های جداگانه به عنوان علت العلل و ریشه اصلی درد شناخته گردید. چرا که آنچه بیش از هر چیز رفتار خارجی دولت ها را تحت تاثیر قرار می دهد و زمینه ساز مناقشات منطقه ای یا جهانی می گردد مسائل ناسیونالیستی و وفاداری های  ملی است. بدین لحاظ هر گونه تلاشی از سوی طرفداران صلح، که موجب تضعیف وفاداری های ملی و محو احساسات ناسیونالیستی و کم رنگ کردن مرزهای سیاسی جغرافیایی شود امری مطلوب جلوه کرد . آن ها حتی ایجاد سازمان های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را به عنوان عوامل تقویت کننده انترناسیونالیسم ترسیم نمودند. که در سالهای (1946 و 1947م.) آثار اولین جنبش های اروپایی را در قالب «اتحادیه اروپایی فدرال»، «جنبش سوسیالیستی برای کشورهای متحد اروپا»، «گروه جامعه ی همکاری اقتصادی اروپا»، «جنبش لیبرال برای اتحاد اروپا» مشاهده می کنیم. همچنین در سایر نقاط جهان شاهد جنبش هایی چون «جنبش عدم تعهد»، «وحدت کشورهای اسلامی»، «اتحادیه عرب»، «سازمان وحدت افریقا»، «شورای همکاری خلیج (فارس)»، «اتحاد کشورهای جهان سوم قاره آمریکا»، «اتحاد کشورهای آسیایی»و غیره می باشیم. 

 علی ایحال مفهوم همگرایی عمدتاً از (1945م.) در چهار چوب منطقه گرایی در اروپای غربی مطرح شد و از آن پس با آن برخورد جدی به عمل آمد که صاحب نظرانی چون دیوید میترانی، کارل دویچ و ارنست هاس با بهره گیری از نظریه های جامعه شناختی کارکردگرایی گام های موثری در مطالعه ی همگرایی در سیاست بین الملل برداشتند که این خود در دهه (1970م.) زمینه را برای وابستگی متقابل فراهم ساخت.

ریشه های تفکر همگرایی از دیدگاه متفکرین کلاسیک آرمان وحدت منطقه ای و قاره ای و جهانی از دیر باز الهام بخش ایده آلیست ها و جنبش های فکری وابسته به آن بوده است. از دوران های دور فلاسفه با تکیه بر نظریه های اجتماعی منبعث از قانون طبیعت و تعلیمات مذهبی، تشکیل جوامع بزرگ را برای نیل به وحدت نوع بشر ضروری می دانستند.

 افلاطون طبیعت ناتوان انسان را موجد تشکیل جامعه به منظور همکاری و رفع نیازهای بشری تلقی می کرد. شاید الگوی مدینه فاضله افلاطون را بتوان روشن ترین رابطه وابستگی متقابل انسان و جامعه و ضرورت ایجاد نظم و وحدت در روابط اجتماعی در مقیاس خرد و کلان آن به شمار آورد. ارسطو تعاون و معاضدت انسان ها را در جامعه ابتدای ترین و عمیق ترین رابطه اجتماعی و علت اصلی تکوین مدینه و جامعه می داند. و تقسیم کار به خاطر مصلحت جامعه که ارسطو از آن یاد می کند، چیزی جز کارکردگرایی در دنیای پیچیده امروز نیست. 

 آگوستین قدیس مسئله وحدت سیاسی را در یک جامعه مذهبی که به آن «شهرخدا» یا «مدینه متعالی» لقب داده جستجو مي كرد. او با اشاره به آیین دو شهر (یکی شهر خاکی یا دولت روی زمین و دیگری شهر آسمان یا قلمرو سلطنت خدا) موضوع وحدت و همگرایی جامعه ی بزرگ جهانی را به نوعی به ذهن متبادر می کند. نظریه «مدینه متعالی» آگوستین از اندیشه فلاسفه یونانی از جمله سيسرون نشأت می گرفت و آن مربوط به جامعه ای بود که بر فراز جوامع محدود آن ایام در چهارچوب عناصر ملی، نژادی و طبقاتی قرار گرفته بود. توماس آکوئیناس نیز برداشتی شبیه ارسطو از جامعه دارد ولی آن را کامل و کافی نمی داند. در حالی که ارسطو فقط به زندگی انسان در جهت تامین شرایط خوب در فراخنای زمین می اندیشد، آکوئیناس پا را از این فراتر می گذارد و جامعه دنیوی را با ترکیب تاسیسات روحانی هماهنگ می کند و درصدد ایجاد اتحاد نظم مذهبی مسیحیت با فرهنگ باستان روم و یونان می باشد. كه برخی را عقیده بر این است که تکامل تمدن و وحدت اروپا نتیجه همین اتحاد می باشد. ماكياول که شاید بتوان او را سردمدار اندیشه سیاسی رنسانس به شمار آورد، با تالیف «پرنس» یا «شهریار» خود کوشش نمود که جمهوری های ایتالیا را از گرداب آشفتگی و پراکندگی برهاند. او گسترش قلمرو دولت و انضمام سرزمین های دیگر در جهت ایجاد وحدت را ناشی از فضیلت و سلامت‌دولت می داند.

 ابن خلدون معتقد است که بدون همکاری و همبستگی و تعاون، بقای جامعه امکانپذیر نخواهد بود. این اندیشمند اسلامی انگیزه گرایش انسان به اجتماع را بعد از تامین نیازهای اولیه مادی، نیاز به امنیت و مصون بودن از آسیب و خطرات و تهدیدات محیط و درندگان و سلطه گران می داند. توماس هابس با اشاره به پیمان افراد در سطح جامعه برای تشکیل حکومت، به نوعی گرایش به وحدت سیاسی در یک جامعه مشترک المنافع دارد که ممکن است تأسیسی باشد یا اکتسابی، در نوع دوم، جوامع کوچک با ایجاد اتحاد در برابر دشمن مشترک، خود را در برابر تهدیدات او ایمن و مصون می کنند. بسیاری معتقدند که بنیانگذاران اولیه اتحاد ایالت ها در آمریکا از جمله جفرسون و مادیسون و سموئل آدمز تحت تأثیر تعلیمات سیا سی جان لاک انگلیسی و منتسکیوی فرانسوی، اعلامیه استقلال را انتشار دادند. آن ها به این نتیجه رسیده بودند که تنها اتحاد و همگرایی و پیگیری یک آرمان مشترک یعنی استقلال می تواند آن ها را از یوغ استعمار انگلیس رهایی بخشد.

فردریش هگل در بیان اندیشه اجتماع و حکومت مبتنی بر نیاز پا را از نظریه ارسطویی فراتر می نهد و در مسیر یک نوع کمال جویی، تصویری گسترده تر از جامعه براساس علایق و شباهت ها و «هماهنگی طبیعی» ارائه می دهد. از دیدگاه هگل دولت ملی تنها یک منزلگاه میانه ی راه است که در مسیر رسیدن به یک نظام سیاسی جهانی باید متحول و متحرک شود. البته او فلسفه «روح جهانی» خود را نه در یک ابر دولت بلکه در «تاریخ جهانی» جستجو می کند.

 ژان ژاک روسو در رساله « قرارداد اجتماعی » خود، اندیشه «خیر مشترک» را برای افراد جامعه مطرح می کند. او با طرح این فکر در واقع می خواست بگوید که در صورت گرایش جامعه به انزوا، زندگی افراد آن معیوب و ناقص خواهد بود. روسو از این حیث با نظر افلاطون و ارسطو هماهنگ است که رابطه انسان و همنوعانش را یک ارتباط ارگانیک یا انداموار می داند که هر یک وظیفه خاص خود را انجام می دهد و با تعاون و هماهنگی در جهت تعالی خود گام برمی دارد.

جان استورات میل معتقد بود که یک نوع همبستگی میان عوامل طبیعی جامعه وجود دارد که منشاء آن «وحدت های همزیستی» است که بگونه هایی با هم ترکیب می شوند. میل مدعی بود که کنکاش خردمندانه تاریخ، قانون های تجربی جامعه را ارائه خواهد کرد و در نهایت قانون های طبیعت بر شالوده جامعه تسری می یابد. حال اگر قانون وحدت در طبیعت را بر نظم سیاسی جوامع تعمیم دهیم می توانیم نظریه ضرورت اتحاد و همگرایی را استنتاج کنیم. موریس دوورژه از معدود نویسندگان سیاسی فرانسه زبان است که از دیرباز نظریه همگرایی را با دیدگاه خاص مورد توجه قرار داده است. این واژه که تحت عنوان «همگونگی» به فارسی برگردانده شده است. از نظر دوورژه عبارت است از«فرایند متحد‌کردن یک جامعه ‌فرایندی‌که می کوشد تا آن جامعه را هماهنگ سازد و بر نظمی استوار نماید که توسط اعضای آن احساس شود»، «همگونی سیاسی سهمی است که قدرت متشکل در این فرایند دارد» عبارتست از «حذف خشونت» یا نفی جنگ چه در روابط داخلی یا بین المللی و دیگری برقراری سازش از طریق به کارگیری شیوه های سیاسی و توسل به تکنیک های مذاکره‌و‌معامله می باشد. اندیشه اسلامی را در ارتباط با وحدت سیاسی، از دو منظر می توان ملاحظه کرد؛

 نخست عواملی که باعث همگرایی در مقاطعی از تاریخ اسلام در بین ملل و اقوام مختلف شده و دیگری شناسایی نیروهای واگرا که در برهه هایی از فراخنای تاریخ پر زیر و بم اسلام باعث تفرقه، تجزیه و از هم پاشیدگی آن شده اند.

 در بدو تولد اسلام، مشی سیاسی حضرت محمد (ص) که باعث قبول دعوت او و وحدت قبایل متفرق جزیره العرب شد، چیزی جز بهره گیری از عوامل همگرایی موجود نبود. حتی برخی با استناد به سند حقوقی بسیار محکمی به نام «منشور مدینه» که مقررات ائتلاف بین قبایل مسلمان و یهود را تدوین نمود، از این اتحاد به نام «کنفدراسیون» یاد می کنند. 

 از نظر اصولی، اندیشه اسلام نه رنگ و تعلقات ناسیونالیستی دارد و نه آن دیدگاه جهان ولائی غرب را که مرتبط با انترناسیونالیسم و مفروعات چپ و راست آن می باشد. از میان عوامل متعدی که باعث شد مسلمانان صدر اسلام در یک چهارچوب سیاسی و فارغ از عصبیت های قومی و قبیله ای با هم متحد شوند، جاذبیت آئین اسلام و هماهنگی آن با فطرت و جامعیت آن بود. پیامبر اسلام با تکیه بر ارزش های مثبت و پویا و اتخاذ یک سیاست و دیپلماسی فعال توانست شالوده وحدتی را بریزد که طی قرون متمادی با عبور از فراز و نشیب ها، تا عمق سرزمین های مسیحی اروپایی در غرب تا اقصی نقاط عالم در شرق فراگیر شود. 

هدف متعالی اسلام نیل به یک امت واحد یا یک جامعه همگون و همگرای جهانی تحت حاکمیت خداوند است. در این نظام فکری مرزهای جغرافیایی و سیاسی، رنگ و نژاد و از قبیل این خصیصه های قراردادی و اعتباری جامعه بشری، محلی ندارند. آیین سیاسی اسلام معتقد به نوعی «مدینه فاضله» است که در سراسرگستره کره خاک تمام بشریت را تحت عنوان «امت» در برمی گیرد. این مکتب ضرورتاّ ارزش های ملی و قومی را نفی نمی کند بلکه از ورای مرزهای سیاسی ملت ها در جهت اتحاد و وحدت آن اهتمام می ورزد. در حالی که کوسموپولیتیسم همه قید و بندها را گاه تا حد بی بندوباری و آنارشيسم نفی می کند و پشت پا به همه تعلقات می زند. پس ملاحظه می کنیم که الگوی وحدت اسلامی از جهاتی بسیار پیشرفته تر از مفاهیم نوین نظریه همگرایی در روابط بین الملل جدید است. در این الگو «روح وحدت هماهنگی و پیوند معنوی که از اراده و اختیار سرچشمه می گیرد بر روابط مسلمین با متحدینشان سایه ای از عطوفت و عدل، انصاف و تعاون می گستراند.»


نتیجه گیری

در پایان می توان بیان نمود که در فضای تعاملات بین المللی امروزی که با تحولات در نظریه پردازی و تقویت ساختارهای اجرایی بین المللی همراه بوده است، همکاری و همگرایی یک التزام اجتناب ناپذیر در سطح بین الملل به نظر می رسد. تئوری همگرایی مانند سایر موضوعات در علوم اجتماعی پدیده ای نسبی می باشد و در دوره های مختلف تاریخی از شدت و ضعف برخوردار بوده است. در دوره هایی نیروهای همگرا با تکیه بر مصالح و منافع جمعی فرصت یافته اند عوامل همبستگی در جامعه بین المللی را تقویت نمایند و نیروهای واگرا را به حاشیه رانده و از زمینه های تضاد و تنش بکاهند.

چکیده

 پژوهش حاضر تحت عنوان«همگرایی از منظر تاریخی و بررسی ریشه های این مکتب از دیدگاه متفکرین کلاسیک» می‌باشد که به بررسی تئوری همگرایی پرداخته و ریشه های این مکتب را از دیدگاه متفکران کلاسیک به صورت توصیفی – تحلیلی مورد تبیین و بررسی قرار می دهد. چرا که مسأله ی همگرایی از اوایل قرن 17 و به دنبال هر مناقشه ای که در اروپا به وقوع می پیوست در اشکال متعددی برای استقرار صلح مطرح می گردید.جنگ جهانی اول و پیامدهای ناگوار ناشی از آن، تأثیرات منفی بر روی روحیه ی حامیان و طرفداران حکومت و صلح جهانی گذاشت که در این راستا آنها برای ریشه یابی علل جنگهای منطقه ای و جهانی به کنکاش و تکاپو برآمدند، تا با کشف و ریشه یابی درد، داروی مناسبی جهت آن درد تجویز کنند و آن موضوع اتحاد و همکاری میان واحد های جداگانه سیاسی می‌باشد که از اهمیت خاصی برخوردار است.علی ایحال یافته ها حاکی از آن است که در فضای تعاملات بین المللی امروزی که با تحولات در نظریه پردازی همراه بوده است، همکاری و همگرایی یک استلزام اجتناب ناپذیر در سطح بین المللی می‌باشد.