مدیریت تهدیدات رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران در پرتو جرمشناسی فرهنگی
منابع و ماخذ
فارسی:
1- آسیایی، رویا (1396)، درآمدی بر جرمشناسی فرهنگی، چ 1، تهران: انتشارات مجد.
2- احمدزاده کرمانی، روح¬اله (1390)، بازاندیشی در فرهنگ و رسانه، چ 1، تهران: انتشارات چاپار.
3- اسماعیل یصحانی، سعید (1381)، «جهانی¬سازی و استراتژی مقاومت»، فصلنامه کتاب نقد، ش 25.
4- باصري، احمد و دیگران (1391)، «راهبردهاي مقابله با جنگ رسانه¬اي غرب عليه جمهوري اسلامي ايران»، مجله پاسداري فرهنگي انقلاب اسلامي، دوره 2، ش 5.
5- بی¬پروا، امیر (1397)، رسانه حقوق بشر و شهروندی، چ 1، تهران: نشر میزان.
6- جمشیدیان، هادی و افتخاری، اصغر (1390)، «مدیریت تهدیدات رسانهای در جنگ نرم»، مجله امنیت ملی، س 1، ش 2.
7- جوادی یگانه، محمدرضا و عبدالهیان، حمید (1386)، دین و رسانه، تهران: دفتر پژوهش¬های رادیو.
8- حسنی، محمد (1385)، فرهنگ و رسانه¬های نوین، قم: مرکز پژوهش¬های اسلامی صدا و سیما.
9- خاشعی، وحید (1389)، «درآمدي بر سياست¬هاي رسانه¬اي مقابله با جنگ نرم»، مجله رسانه، س 20، ش 2.
10- خانی، عبداله (1386)، تهدیدات امنیت ملی (شناخت و روش)، چ 1، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین¬المللی ابرار معاصر.
11- رایجیان اصلی، مهرداد (1398)، درآمدی بر جرمشناسی، چ 3، تهران: انتشارات سمت.
12- رفیع¬پور، فرامرز (1378)، وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزش¬های اجتماعی، تهران: نشر کتاب فرا.
13- روشندل اربطانی، طاهر (1387)، «نقش مدیریت رسانه در تحول بحران از تهدید به فرصت»، پژوهش¬های ارتباطی، دوره 15 ش 55.
14- سادات، محمدعلی (1380)، اخلاق اسلامی، تهران: انتشارات سمت.
15- ساری، حسین (1385)، بررسی تهدید رسانهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران، دانشگاه عالی دفاع.
16- سبحانی¬فر، محمدجواد و بتولی، ابوالحسن (1393)، «بررسی تهدیدات نرم علیه ج. ا. ا با تأکید بر تهدیدات رسانهای»، پاسداری فرهنگی انقلاب اسلامی، ش 10.
17- سجادی، عبدالقیوم (1380)، «استراتژی کلان جامعه دینی در برخورد با جهانی شدن»، نشریه پگاه، ش 47.
18- شمشیری، بابک (1382)، بررسی تحلیل پیامدهای ناشی از گرایش افراطی به آموزش مجازی و فناوری ارتباطی و اطلاعاتی، تهران: آییژ.
19- ضیایی¬پرور، حمید (1388)، «ایران و جنگ رسانهای»، مجله پرسمان، ش 83.
20- فرجیها، محمد و اله وردی، فرهاد (1393)، «رویکرد جرمشناسی فرهنگی به تغییر الگوی مصرف مواد مخدر در میان جوانان»، آموزه¬های حقوق کیفری، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ش 7.
21- قاسمی، علی (1396)، «سواد رسانهای تولید امنیت و مدیریت بحران»، سایت کیهان.
22- عقیلی، سید وحید و قاسم¬زاده عراقی، مرتضی (1394)، «رسانه¬های اجتماعی؛ چیستی، کارکردها و چالش¬ها»، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، س 8، ش 1.
23- کیقبادی، علیرضا (1399)، مبانی جنگ رسانهای، چ 1، تهران: پژوهشگاه عالی دفاع ملی.
24- محمودی، محسن و صادقی، سالار (1401)، «جهاد تبیین در فضای مجازی از منظر رهبر انقلاب»، سومین کنفرانس ملی پدافند سایبری، دانشگاه آزاد اسلامی مراغه.
25- صدیقه، محمد اسماعیل و قربانی، محبوبه (1397)، «جنگ نرم و راهبردهای مقابله با آن از دیدگاه صاحب¬نظران علم اطلاعات و دانش¬شناسی: پژوهشی از منظر ژئوپلیتیک اطلاعات»، فصلنامه مطالعات كتابداري و علم اطلاعات دانشگاه شهيد چمران اهواز، س 10، ش 3.
26- معتمدنژاد، کاظم (1383)، وسايل ارتباط جمعی، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايی.
27- موسوي ميركلائي، سیدعلی (1391)، «بررسي تهاجم نرم عليه جامعه زمينهساز و راهبردهاي رسانه در مواجهه با آن»، گاهنامه تخصصي مطالعات اجتماعي و رسانه، ش 1.
28- میرخلیلی، سیدمحمود و حسانی، جلال¬الدین (1398)، جرمشناسی (مفاهیم کلیدی)، چ 1، تهران: انتشارات بهنامی.
29- نقیب¬السادات، سیدرضا (1387)، «تهدیدهای رسانهای و مدیریت بحران»، پژوهش¬های ارتباطی، ش 55.
30- نوذری، حسینعلی (1379)، پست مدرنیته و پست مدرنیسم، تهران: انتشارات نقش جهان.
متن کامل
مقدمه
امروزه فضای مجازی بویژه شبکههای اجتماعی پیام¬رسان، تمام شئون زندگی انسانها را فراگرفته است. میزان مواجهه و نیازمندی بشر امروز به این فضا به حدی گسترش یافته است که به گفته صاحبنظران دیگر نمیتوان به آن عنوان زندگی مجازی اطلاق کرد. چراکه بخش غیرقابل توجهی از زندگی حقیقی مردم در این فضا میگذرد. موضوع افزایش کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی، رویآوری سرویسهای اطلاعاتی دشمن و جریانات معارض داخلی و خارجی را به دنبال داشته است. از این¬رو فضای مجازی در کنار قابلیتها و امکانات جالب توجهی که به مجموعه کاربران خود میدهد مشکلات و دردسرهای پنهان و آشکاری را ایجاد مینماید (قاسمی، 1396: 2). بطورکلی کارکرد امنیتی رسانهها در جامعه کنونی، اهمیت غیرقابلانکار یافته و شرایط خاص ملی، منطقهای و جهانی و پیچیدگی اوضاع سیاسی، بر اهمیت این کارکرد افزوده است. رسانهها، بهدلیل وابستگیهای ایدئولوژیک و حزبی خود از زوایای فکری مختلفی به تحولات جامعه مینگرند و در انعکاس و برجستهسازی این تحولات و رویدادها، به شیوههای مختلف عمل میکنند (نقیب¬السادات، 1387: 114).
جنگ رسانه¬اي، جنگ در عرصه افکار عمومي است. ابزارهاي اصلي اين مقابله، رسانه¬ها و سربازان آن يعني خبرنگاران، گزارشگران، سردبيران و نويسندگان رسانه¬هاي مختلف اعم از مکتوب، صوتي و تصويري، ماهواره¬اي، بين¬المللي، اينترنتي و الکترونيکي هستند. اين مقابله رسانه¬اي با استفاده گسترده از شبکه¬هاي تلويزيوني- ماهواره¬اي در کشور به مرحله حساس و اثرگذاري رسيده است. در شرايط کنوني عليرغم قانون منع استفاده از تجهيزات ماهواره¬اي، تعداد قابل ملاحظه¬اي از مخاطبان، بويژه در تهران در معرض دريافت شبکه¬هاي تلويزيوني ماهواره¬اي قرار دارند. از مهمترين راهبردهای مقابله با جنگ رسانه¬اي غرب بر ضدجمهوري اسلامي ايران افزايش اعتماد مخاطب به رسانه ملي از راه پاسخگويي جامع و کامل به همه نيازهاي خبري، اطلاعاتي، سياسي و اجتماعي و اتخاذ سياست رسانه¬اي مصون¬سازي مخاطب در برابر اثرات مخرب شبکه¬هاي ماهواره¬اي به جاي تلاش در جهت حذف فيزيکي يا آزادگذاري کامل اين رسانه¬ها مي-باشد و مهمترين راهکارهاي پيشنهادي، افزايش اعتماد مخاطب به رسانه از راه ارائه اخبار و اطلاعات شفاف، روشن، چندجانبه و دقيق به مخاطب، افزايش اعتماد مخاطب به رسانه ملي از راه تهيه و توليد اخبار و گزارش¬هاي داخلي و خارجي بي رفانه و غيرجانبدارانه و افزايش تطابق پيام رسانه ملي با نيازهاي اطلاعاتي و خبري مخاطب از راه ارزيابي مداوم نيازهاي مخاطبان در گروه¬هاي مختلف اجتماعي و سني است (باصری و دیگران، 1391: 19).
در حال حاضر رسانه¬ها آنقدر سريع قادر به انتقال وقايع هستند که حتی افراد دچار حالت غافلگيری می-شوند. بدين صورت که می¬توان بدون حضور در انجام کاری و بدون تحمل خطرات احتمالی حضور در واقعه، از کليه جزئيات آن مطلع گرديد. بسياری از پژوهشگران اين خصيصه را معجزه رسانه¬های گروهی می¬دانند. يکی ديگر از خصايص رسانه¬های گروهی تداوم انتشار در مدت زمان نسبتاً طولانی است. استفاده کنندگان با پيام¬های رسانه، خو می¬گيرند و در انتظار پيام¬های جديد می¬باشند. همچنین رسانه¬های گروهی، هم از حيث تعداد مخاطبان و هم از حيث محدوده¬ای که اخبار خود را در آن منتشر می¬سازند دارای وسعت می¬باشند. در سال¬های اخير، در بسياری از کشورهای جهان برای افزايش قدرت شبکه¬های تلويزيونی، اقدامات مهمی به¬عمل آمده است و با تأسيس مراکز تقويت کننده، شعاع عمل فرستنده¬ها و حوزه انتشار برنامه¬ها گسترش يافته است. رسانه¬ها نه تنها می¬توانند با آگاهی¬بخشی و ایفای نقش نظارتی خود از بروز بسیاری از بحران¬های بالقوه پیشگیری کنند یا در صورت بروز بحران¬ها به کنترل و مهار آنها بپردازند بلکه فراتر از آن می¬توانند به فرصت¬سازی از بحران¬ها نیز همت گمارند. فرصت¬سازی از بحران، غایت ارتباطات بحرانی و به تعبیری مدیریت بحران است که الزامات خود را دارد. رسانه¬ها می¬توانند ابزاری در خدمت بحران¬زایی و بحران¬زدایی و یا کاهش اثرات بحران باشند (روشندل اربطانی، 1387: 150-144).
جنگ رسانهای، جنگ بدون خونریزی، جنگ آرام و جنگ نرم تلقی میشود؛ جنگی که بر صفحات روزنامهها و میکروفون رادیوها، صفحات تلویزیون¬ها و عدسی دوربین¬ها جریان دارد. امروزه نقش اطلاعات در سازوکارهای تصمیم¬گیری از اهمیت بسیاری برخوردار است و همین امر نقطه تلاقی رسانه و قدرت را شکل می¬دهد. ابزار رسانه بویژه در طلیعه قرنی که اطلاعات به مثابه منبع اولیه و مهم قدرت مطرح می-شود از حساسیت فراوانی برخوردار است. همزادی رسانه و اطلاعات و تلاقی این مفاهیم با «قدرت» و نقش مستقیم و غیرمستقیم رسانه در شکل¬دهی به هنجارهای اجتماعی، عمومی و ارزش¬های فردی، معادله مهم و تازهای را در جهان معاصر رقم میزند که نتیجه آن بطور قطع در امنیت ملی تمام واحدهای سیاسی تأثیرگذار است. بررسی¬های روانشناسی اجتماعی در زمینه نقش و قدرت رسانهها نشان میدهد که رسانههای گروهی، چنان قدرتی دارند که میتوانند نسلی تازه در تاریخ انسان پدید آورند که با نسل¬های پیشین از نظر فرهنگ، ارزش¬ها، هنجارها و آرمان¬ها بسیار متفاوت باشد.
بدین ترتیب می¬توان گفت که رسانه¬های جمعی به مهمترین منبع قدرت نرم کشورها تبدیل شده¬اند. نقش مسلط رسانه¬ها در شکل¬دهی، جهت دادن، مدیریت افکار عمومی امروزه بر هیچ¬کس پوشیده نیست. از این-رو رسانه¬های جمعی، منبع مهم قدرت در جهت منافع افراد، گروه¬ها و کشورها به¬شمار می¬رود. وسایل ارتباط جمعی و رسانه¬ها، هم ابزار قدرت غیرمادی است و هم منبع قدرت. با عنایت به مطالب مذکور، سوال اصلی مقاله حاضر این است که تهدیدات رسانهای علیه ایران چیست و راهکارهای مدیریت و مقابله با این تهدیدات در پرتو جرمشناسی فرهنگی کدامند؟
1- پیشینه تحقیق
- هادی جمشیدیان و اصغر افتخاری در مقاله¬ای با عنوان «مدیریت تهدیدات رسانهای در جنگ نرم»، در سال 1390 اذعان نموده¬اند که یکی از دغدغه¬های اصلی مدیریت تهدیدات عدم شناخت ماهیت تهدیدات است که می¬تواند به تحلیل ناقص و در نتیجه اتخاذ الگوهای مدیریتی ناکارآمد منتهی شود و بدین ترتیب آسیب¬های ناشی از تهدید را افزایش دهد. ماهیت اصلی جنگ رسانهای نفوذ و تأثیرگذاری بر افکار، عواطف، تمایلات و در نهایت رفتار مخاطبان است. ابزار، قواعد فنی و تکنیکی با در نظر گرفتن هدف، سطح، وسعت طرح¬ریزی و اجرایی می¬شود، لذا مدیریت تهدیدات رسانهای مستلزم همکاری هماهنگ و نزدیک بخش¬های نظامی، سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی، رسانهای و عملیات روانی- تبلیغاتی در کشور است که فرایند آن با شناخت اینگونه تهدیدات (موضوع تهدید، عامل تهدید، حوزه تهدی و ابزارهای آن)، با ایجاد سازوکار مناسب در سه جبهه حوزه خودی، حوزه حریف و حوزه بیطرف بایستی انجام شود تا تأثیر تهدیدات رسانهای دشمن را به حداقل رساند.
- نقیب¬السادات در مقاله¬ای تحت عنوان «تهدیدهای رسانهای و مدیریت بحران»، در سال 1387 نتیجه گرفته شناخت رسانه¬های و نحوه عملکرد و شیوه اداره آنها و توجه به محتوا و تولیدات رسانهای، مخاطبان و آثار مورد انتظار آنان از عوامل اساسی در شناخت بحران و مدیریت مطلوب برای رفع آن است. لذا تقویت رسانه¬های داخلی اعم از نشریه¬ها و خبرگزاری¬ها و شبکه¬های تلویزیونی اقدامی بسیار مهم و تأثیرگذار است زیرا در برابر غوغاسالاری رسانه¬های غربی، این افراد نیستند که می¬توانند عرض اندام کنند بلکه تنها رسانه¬ها قادرند واقعیات را آنچنان که هست انعکاس دهند. با وجود این، بحث بررسی مدیریت تهدیدات رسانهای در پرتو جرمشناسی فرهنگی برای نخستین بار است که در مقاله حاضر مطرح خواهد شد و راهکارهای بروزتری در این راستا ارائه خواهد گردید.
2- مفاهیم و متغیرها
1) رسانه: رسانه، اسم آلت و از مصدر رسانیدن است و به معنی وسیله رسانیدن بکار می¬رود و در اصطلاح علوم ارتباطات اجتماعی، مقصود از رسانه، وسیله رساندن پیام از پیام دهنده به پیام گیرنده است. امروز این وسایل جزء جدانشدنی زندگی ما شده¬اند و برای شناخت بهتر و بیشتر، می¬توان آنها را به رسانه¬های سنتی، مدرن و نوین تفکیک کرد (حسنی، 1385: 67).
2) تهدید: تهديد در لغت به معناي ترساندن و بيم دادن است و در اصطلاح به معناي هر چيزي كه ثبات و امنيت يك عنوان را به خطر اندازد. در لغت¬نامه آکسفورد برای تهدید دو تعریف ارائه شده است: نخست، تهدید قصد ابراز شده برای صدمه یا آسیب¬رسانی یا دیگر اقدامات خصمانه علیه کسی معرفی می¬شود و در تعریف دوم به شخص یا چیزی گفته می¬شود که بتواند خطر یا صدمه¬ای ایجاد کند. باری بوزان اعتقاد دارد شناخت تهدید به دو دلیل مشکل است: اول به خاطر مسأله ذهنی یا عینی بودن تهدید و دوم به خاطر مشکل تشخیص تهدیدات امنیتی از غیرامنیتی برمی¬گردد. به راحتی نمی¬توان گفت همه تهدیدات، مسائل امنیت ملی هستند (خانی، 1386: 25).
3) جنگ رسانهای: جنگ رسانهای به معنی استفاده از توان و ظرفیت رسانهها اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و شبکه¬های پیام¬رسان مجازی به منظور تضعیف یک کشور است. با این شرایط، جنگ رسانهای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها بصورت غیررسمی ادامه داشته و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسیاش از رسانهها بهرهگیری میکند. جنگ رسانهای یکی از برجستهترین جنبههای جنگ نرم و جنگهای جدید بین¬المللی است. جنگ رسانهای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها بصورت غیررسمی ادامه داشته و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش با استفاده از رسانهها، بهره¬گیری میکند. سلاح و تجهیزات جنگ¬های رسانهای ابزارهایی چون: رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره، خبرگزاریها، دوربینها، کاغذ و قلم و دستگاههای چاپ و نشر میباشد.
4) جرمشناسی فرهنگی: جرمشناسی فرهنگی یکی از شاخه¬های جرمشناسی انتقادی است که به هنگام مطالعه جرم، ضمن بررسی متن اجتماعی و فرهنگی ظهور و فعالیت مجرمانه، گفتمان خود را براساس سه حوزه «جرم به مثابه فرهنگ»، «فرهنگ به مثابه جرم» و «بازنمایی رسانهای از جرم» صورت¬بندی می-کند. منظور از فرهنگ در این فرآیند، سبک زندگی، آداب و رسوم و نحوه گفتار و پوشش و معانی مشترکی است که بین گروهی از مردم قابل ردیابی است (فرجیها و اله¬وردی، 1393: 88). جرم¬شناسان فرهنگی بر نقش تصاویر و مفهوم¬های نمادین در میان بزهکاران و خرده فرهنگ¬های مجرمانه تأکید می¬کنند. این تصاویر و مفهوم¬های نمادین می¬توانند از گذر بازنمایی رسانه¬های و سامانه دادگستری جنایی در جامعه و افکار همگانی بازتاب یابند (رایجیان، 1398: 119).
3- نگاهی به تهدیدات رسانهای علیه ایران
گسترش فناوري¬های نوين ارتباطی و اطلاعاتی نظیر رسانه¬های اجتماعی به ظهور عرصه نوينی در سیاستگذاری و برنامه¬ریزی در فرايند توسعه جهان سوم انجامیده که حاکی از مواجهه با فضای جديدی مرکب از فرصت¬ها و تهديدها می¬باشد. رسانه¬ها در واقع ابزاری قدرتمند برای سازمان¬ها جهت رسیدن به مخاطبان هدف هستند. همچنین استفاده از رسانه¬های جديد باعث بروز آسیب¬های نوپديد در عرصه زندگی اجتماعی شده است. در عصر اینترنت و شبکه¬های اجتماعی روابط افراد بواسطه حضور و تعاملات در بستر شبکه در جهان مجازی افزايش پیدا می¬کند، در مقابل روابط آنان در جهان واقعی به شدت کاسته می¬شود (عقیلی و قاسم¬زاده عراقی، 1394: 34).
بطورکلی تهدید رسانهای را با دو رویکرد می¬توان بررسی کرد؛ اینکه آیا رسانه¬ها برای نظام¬های سیاسی همچون ابزار قدرت عمل می¬کنند یا خود نوعی قدرت هستند. امروزه رسانه به¬عنوان یکی از ابزارهای فوق-العاده مهم و تأثیرگذار قدرت نگریسته می¬شود. ابزاری که هم بسترساز و هم تسهیل کننده مولفه¬های قدرت است. از این منظر صاحبان قدرت بطور عمده در غرب، به دلیل در اختیار داشتن فناوری اطلاعاتی و رسانهای و کنترل و انحصار رسانهای، از این ابزار به خوبی استفاده می¬کنند (ساری، 1385: 56).
ابزارهای ارتباطی و الکترونیکی تأثیرات عمیقی بر شکل¬دهی افکار عمومی دارند. از این¬رو در جریان جنگ غیرسخت، رسانه¬ها نقش اصلی را به¬عهده دارند. در این مقطع تاریخی، هم رسانه و هم سایر اشکال و ابزارهای نبرد نرم، از اهمیت خاص برخوردار است. مارشال مک لوهان در همین خصوص می¬گوید: «جنگ-هایی که در آینده رخ خواهد داد، بوسیله تسلیحات جنگی و در میدان¬های نبرد نخواهند بود، بلکه این جنگ¬ها به دلیل تصوراتی صورت می¬پذیرد که رسانه¬های جمعی به مردم القا می¬کنند. رسانه¬ها به شیوه-های گوناگون می¬کوشند، فضای ذهنی گروه¬های هدف را در جهت اهداف و خواسته¬های حاکمان شکل دهند. استعمار صرف¬نظر از شیوه¬های کهن، با بهره¬مندی از رسانه¬ها و اقدامات فرهنگی، می¬کوشد نظام هنجاری گروه هدف را به سمت مطلوب خود تغییر دهد. تغییر در علایق جوانان، مدل¬های پوشش و آرایش، ادبیات و منابع مطالعاتی، نحوه صرف اوقات فراغت، رواج مکتب¬های خاص هنری، تغییر در موسیقی رایج، گسست و بیگانگی با سنت¬های فرهنگی و فرهنگ سنتی میان نسل جوان از آثار تغییر در نظام ارزشی جوامع محسوب می¬شود.
جنگ رسانه در فلج¬سازی راهبردی که جزئی از فرهنگ به¬شمار می¬آید عملکرد قابل قبولی داشته است. فرهنگها از ارکان اصلی زیست بشر به حساب می¬آیند که شامل اقدامات و رفتارهای هر فرد در آن جامعه می¬باشند. رسانه¬های غربی بصورت کاملاً سازمان یافته در تلاش برای انتقال شیوه¬های فکری فرهنگ نو می¬باشند، این انتقال فرهنگی سبب به چالش کشیده شدن هویت در عرصه¬های متفاوت شده است و بحران هویت را در سطوح مختلف به دنبال داشته است و دگرگونیهای بنیادین و ظاهری را به وجود آورده است. از آنجائیکه کشورهای سلطه¬جو نمی¬توانند مستقیم، فرهنگ¬های غربی را به ما القا کنند به جای تحمیل ارزش¬های مطلوب خود، می¬کوشند از طریق رسانه¬ها و اقدامات فرهنگی، نظام هنجاری کشور ما را به سمت مطلوب خود تغییر دهند. در قرن بیست و یکم ملتهایی خواهند توانست ارزش¬های خود را در جهان گسترش دهند که حرفی برای گفتن داشته باشند که به رسانه¬ها اهمیت دهند و به ارتباطات و مفهوم جنگ رسانه همچون مفهومی اساسی در راهبرد خود اهمیت دهند. برای خنثی¬سازی جنگ رسانه هم باید افکار عمومی و هم نخبگان تأثیرگذار بر شکل¬گیری افکار عمومی مدنظر قرار گیرند (کیقبادی، 1399: 10).
ابزار اعمال تهدیدهای رسانهای، رسانه¬های مختلفی چون اینترنت، رادیو و تلویزیون و ماهواره و مطبوعات هستند. تهدید رسانهای یکی از انواع تهدیدهای آرام به¬شمار می¬رود که در آن سربازان میدان نبرد، خبرنگاران، گزارشگران و سردبیران و نویسندگان رسانه¬های مختلف اعم از مکتوب یا صوتی و تصویری و اینترنتی یا الکترونیکی هستند. تهدیدهای رسانهای قواعد و مقررات خاصی دارند که تصویرسازی، افکارسازی و تحریف و دستکاری اطلاعات، بمباران خبری، جعل خبری، مرعوب¬سازی، شایعه¬سازی، تبلیغات و شوک¬های خبری و بزرگنمایی و برجسته¬سازی از آن جمله¬اند. لذا برخی اندیشمندان بر خطرات ناشی از شکل¬گیری یک امپراتوری فرهنگی-رسانهای از رهگذر فرایند جهانی شدن تأکید کرده¬اند و برخی نیز خطر بروز جنگ¬های فرهنگی-اطلاعاتی را گوشزد کرده¬اند که به دنبال گسترش فناوری¬های رسانهای در سراسر جهان، روزبه¬روز نزدیک¬تر می¬شود (نقیب¬السادات، 1387: 120).
بنابراین در کنار نقش و کارکرد مثبت رسانه¬ها، این ابزار می¬تواند در جهت نقض حقوق بشر و شهروندی هم مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال سوءاستفاده جنسی از کودکان در اینترنت، تبلیغات نفرت¬انگیر و ترویج نفرت، اطلاعات نادرست و گمراهی افکار عمومی از تأثیرات منفی رسانه¬های تلقی می¬شود. تبلیغات نفرت-انگیز برخی رسانه¬ها حتی موجبات تشویق و تحریک به جنایات بین¬المللی را هم فراهم کرده است. پس باید از تأثیر منفی رسانه¬ها پیشگیری کرد و آسیب¬های احتمالی را به حداقل رساند (بی¬پروا، 1397: 60). همچنین ايجاد هيجانهاي كاذب در جامعه و هدايت آن برخلاف مصالح جامعه، ايجاد نيازهاي كاذب و تحميل هزينههاي مادي و معنوي به جامعه؛ القاي خواستههاي جزئي، فردي و بخشي به¬عنوان خواست ملي، دامن زدن به اختلافات گروههاي سياسي و تحميل هزينه آن بر جامعه، مشغول كردن مردم به دعواهاي گروهي و جلوگيري از رشد آگاهيهاي سياسي و عمومي، ايجاد تنش بين دولت و مردم، سوء استفاده از آزادي و در نتيجه، محدود شدن آزادي از طرف حكومت، همراهي با بيگانگان و ترجيح دادن منافع آنان بر منافع ملي، خدشهدار كردن امنيت رواني جامعه، ايجاد جو مسموم در جامعه با ترويج تهمت، افترا و برچسب زدن نیز از خطرات و آثار منفی رسانه¬های هستند (موسوي ميركلائي، 1391: 7). از این¬رو، رسانه¬ها می¬توانند تهدیدی برای امنیت یک جامعه یا منطقه باشند و لذا نیازمند مدیریت هستند.
از پیامدهای منفی رسانه¬ها در عصر جهانی شدن، تحت فشار قرار گرفتن دین و اعتقادات مذهبی، بویژه در رفتار و سبک زندگی براساس آموزه¬های اسلامی است. در رسانه¬ها، سبک زندگی اسلامی تحت فشار سکولاریزم و نسبیت¬گرایی واقع می¬شود، که این پیامدها، اصول و ارزش¬های مطلق دینی را در شکل¬دهی سبک زندگی مطلوب تحدید می¬کنند (رفیع¬پور، 1378: 56). هجوم ضدارزش¬های فرهنگ غرب از طریق رسانه¬ها به کشورهای جنوب با هدف مسخ فرهنگ¬های محلی و در واقع بی¬هویتی فرهنگی آن کشورهاست و ارزش¬های سنتی و دینی جوامع اسلامی به¬عنوان زیرساخت سبک زندگی اسلامی نیز روزبه¬روز دستخوش فرایند جهانی شدن قرار می¬گیرد. در چنین وضعیتی، فرد در مقابل واقعیت¬های دینی و فرهنگی خود دچار سرگردانی می¬شود و قادر به شکل¬دهی سبک زندگی خود براساس آموزه¬های اسلامی نیست.
استفاده افراد از انواع ابزارهای الکترونیکی، نظیر اینترنت، ماهواره و رایانه، باعث گسترش «الگوهای رفتاری» مشابهی در سطح جهانی شده است که عموماً از آن با عنوان «هویت مجازی» یاد می¬شود. فرهنگ فعلی حاکم بر انواع ابزارهای ارتباطی بویژه اینترنت و ماهواره، «هویت¬زا» است، نه «هویت¬ساز»؛ چراکه «ارزش-های زندگی» که دین مطرح می¬کند، بر آن حاکم نیست و «هویت انسانی» قربانی «هویت ماشینی» می-شود. در چنین حالتی، فرد دچار غفلت یا حاکمیت ناخودآگاهی می¬شود و سبک زندگی غیراسلامی را برمی¬گزیند. در اثر تأثیر رسانه¬ها زندگی، بیش از پیش تابع تمایل مصرف¬گرایی شده است. مصرف¬گرایی و مدپرستی که توسط تجارت آزاد و جهانی شدن غربی افزایش یافته، تمایل به ایمان معنوی و رشد فرهنگی برمبنای آموزه¬های اسلام را عمیقاً تضعیف کرده است که این امر، بسیاری از مؤلفه¬های سبک زندگی اسلامی را به چالش کشیده و آن را تهدید می¬کند (اسماعیل یصحانی،1381: 66).
گرایش و اتکای شدید و افراطی به رایانه و آموزش مجازی و نیز بکارگیری فناوری ارتباطی - اطلاعاتی باعث بیگانگی انسان از خویشتن خویش که همانا فطرت خدایی اوست، می¬شود (شمشیری، 1382: 70). در نتیجه، از آنجا که گزینش و عمل به سبک زندگی اسلامی براساس فطرت خداجوی بشر است، این گوشه¬گزینی با مشکل مواجه خواهد شد.
برخی رسانه¬ها درصدد هستند تا با سیطره یک فرهنگ، مسئله پلورالیسم فرهنگی را از بین ببرند و یک فرهنگ با مؤلفه¬هایی که از روابط جدید اجتماعی و سیاسی بهره می¬برد را بر همه افکار، فرهنگ¬ها و تمدن¬ها حاکم سازند و جهانی شدن سیاست، فرهنگ و اقتصاد، برخی ارزش¬ها و آموزه¬هایی را با خود به همراه دارد که عمدتاً در تعارض با باورها و ارزش¬های دینی و تصورات فرد مسلمان از سبک زندگی اسلامی است (سجادی، 1381: 51).
سطحی¬نگری در عرصه رسانه¬ها، متون و تصاویر، به دنیای بیرونی فراتر از دال¬ها اشاره ندارد. ایماژ، سطوح، ظاهر و حضور همه جایی در تفکر دوران اخیر است، و ظاهر و نمود به باطن و جوهر تبدیل می¬شود (نوذری، 1379: 77). از این¬روی در رسانه¬های نوین به محتوای دینی بهایی داده نشده و بر ظواهر دین، تأکید می¬شود. در نتیجه به ابعاد درونی دین که به ترویج سبک زندگی اسلامی منجر نمی¬شود، اشاره نشده و به سطوح و ظواهر دین و تربیت دینی بسنده می¬کنند که سبب می¬شود افراد در برابر تهاجمات فرهنگی بیگانگان، به زودی از پا درآیند و گرفتار «از خودبیگانگی فرهنگی» شوند؛ زیرا نمی¬توانند به ارزش آنچه خود در اختیار دارند، پی ببرند (سادات، 1380: 80). متزلزل شدن ارزش¬ها در اثر نبودن فضایی مناسب برای ظهور عقاید، زمینه برخورد بین فرهنگ¬ها و تمدن¬ها پدیدار می¬گردد که بیشترین تأثیر را بر ارزش¬های دینی و اخلاقی دارد. بطوریکه در این عرصه، کشورهای جهان سوم به دلیل عدم تجهیز به امکانات مناسب، دچار تهاجم فرهنگی شده و داشته¬های خود را مانند سبک زندگی اسلامی، از دست خواهند داد (جوادی یگانه، 1386: 78).
رشد سکولاریزاسیون، فرایندی است که کلیه شئون فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی یک جامعه اسلامی را دیانت¬زدایی می¬کند. اکنون ادبیات مردم عوض شده، مفاهیم دینی و قدسی کمتر استعمال می¬شوند و به جای آنها، واژه¬ها و مفاهیم غیردینی و غیربومی بکار به جای «جامعه دینی» از «جامعه مدنی»، و به جای «عدالت» از «دموکراسی» و مشارکت غربی دَم می¬زنند، و همچنین به جای اخلاق و اجرای احکام الهی، از تساهل و تسامح استفاده می¬شود.
یکی از مهمترین ابزارهای جنگ رسانهای دشمن استفاده از شبکه¬ای اجتماعی است رسانههای اجتماعی در کنار فرصتهای بیبدیلی که در اختیار کشور قرار میدهند حسب برخی ملاحظات میتوانند تبدیل به یک مخاطره جدی علیه یکی از مهمترین داراییهای حیاتی کشور یعنی «افکار عمومی» شوند. به تعبیر ایشان این رسانهها در حال تشکیل حکومتهای خودمختار در دل حاکمیت نظام جمهوری اسلامی هستند و اگر چارهای برای آنها اندیشیده نشود عملا حاکمیت کشور در ابعاد مختلف مخدوش میگردد.
همچنین اختلافافکنی و قرار دادن گروههای مختلف از مردم در مقابل نظام و نهادهای انقلابی، زمینهسازی برای نافرمانی¬های مدنی و ایجاد آشوب و شورش، ارائه راهحلهای منحرف کننده در قالب راههای میانبر و سهلالوصول به نخبگان و افراد نفوذی خود، به منظور منحرف کردن مسیر انقلاب و کشور را می¬توان از دیگر اقدامات دشمن در جنگ رسانهای علیه مردم ایران دانست.
در مجموع، تهدیدات رسانهای می¬توانند در بعد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و امنیتی باشند. در بعد سیاسی، ایجاد شکاف و اختلاف میان قومیت¬ها یا تخریب چهره مقامات کشور، در بعد اقتصادی، بزرگ¬نمایی مسائل و مشکلات اقتصادی کشور، در بعد اجتماعی ایجاد ناامیدی با دستاویز قرار دادن مشکلات اجتماعی، در بعد فرهنگی تبلیغ آئین¬ها و فرقه¬های ضاله و در بعد امنیتی تخریب وجهه جمهوری اسلامی و طرح اتهامات واهی علیه آن (سبحانی¬فر و بتولی، 1393: 199). نکته مهم اینکه مردمی که تحت بمباران جنگ رسانهای قرار دارند، حتی ممکن است خود از وجود جنگ سنگینی که بر فضای تنفسی آنها جریان دارد، بی¬اطلاع باشند. هدف جنگ رسانهای، اگرچه در واقع، تغییر کارکرد و عملکرد دولت¬هاست، اما به طرز ملموسی، به جای هدف قرار دادن مستقیم دولت¬ها، ملت¬ها را هدف بمباران خود قرار می¬دهد (ضیایی¬پرور، 1389: 1).
4- راهکارهای مقابله با تهدیدات رسانهای (با تأکید بر آموزههای جرمشناسی فرهنگی)
علم جرمشناسی در عصر رسانه به رسانه¬های گروهی علاقمند شده و در این راستا جرمشناسی فرهنگی پدید آمده است. تحلیل¬گران این حوزه، شیوه¬هایی را که رسانه¬ها ماهیت و گستره مسائل جرم را نشان می¬دهند، بررسی می¬نمایند. همچنین رسانه¬های گروهی بعضاً گروه¬های خاصی چون جوانان و گروه¬های اقلیت و بیگانگان را به¬عنوان تهدیدی اساسی علیه امنیت و نظم اجتماعی به تصویر می¬کشند (میرخلیلی و حسانی، 1398: 155). رسانه¬های همگانی در زمينه توسعه انسانی و اجتماعی به بسط آموزش و افزايش اطلاعات در جوامع جهان سوم کمک شايانی کرده است، بنابراين بايد پذيرفت که وسايل ارتباط جمعی تأثيری قطعی بر توسعه اجتماعی خواهد داشت. از مجموع مطالعاتی که در زمينه اثرات وسايل ارتباط جمعی در کشورهای در حال توسعه به¬عمل آمده است چند نتيجه قاطع بدست آمده است: قبل از همه بايد به همبستگی خاص و يکسو مداری مشروط بين توسعه اجتماعی و اقتصادی و استفاده از وسايل ارتباط جمعی اشاره کرد. تأثير اين وسايل ارتباط جمعی بايد باتوجه به شرايط فرهنگ ملی صورت پذيرد؛ اين تأثير زمانی می¬تواند به ايجاد تغيير منجر بشود که وسايل ارتباطی در متن تطور همه¬جانبه انديشه¬ها قرار گرفته باشد، از جانب ديگر وسايل ارتباط جمعی جامعه شهری را بيش از روستاها را متأثر ساخته است (معتمدنژاد، 1383: 120).
جهانی که رسانه¬ها آن را ترسیم می¬کنند-همانند جهانی که ما احساس و در آن زندگی می¬کنیم-یک مجموعه سازمان یافته فرهنگی از مقوله و یا مفاهیم کلی است. ما جهان را از طریق مقوله¬سازی پدیده¬ها یا دسته¬بندی مفاهیم اداره می¬کنیم و به آن معنا می¬بخشیم. لذا محتوای رسانه¬ها منبع قدرتمندی درباره جهان اجتماعی است چراکه جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانهای از دیگران بطور قوی بر ادراک¬ها و کنش¬های مخاطبان آنها از کسانی که بازنمایی می¬شوند تأثیر می¬گذارد و این بازنمایی¬ها عین واقعیت پنداشته می¬شود. مثلا پذیرش جنگ یا کشوری مانند عراق یا نبرد علیه تروریسم قبل از آنکه به مشروعیت یا توجیه بستگی داشته باشد، به روش بازنمایی دشمن و رفتار او در رسانه¬ها وابسته است که تصورات فراگیری از مفاهیمی چون تروریست و بنیادگرا و سایر اشکال استنباط تهدید علیه امنیت و منافع مشروع خود توجیه می¬شود (آسیایی، 1396: 40). بعبارتی، رسانه¬ها به¬عنوان منبع قدرت و ایدئولوژی، برخی افراد یا گروه¬ها را به¬عنوان تهدید به تصویر می¬کشند مثلاً مسلمان¬ها به¬عنوان تروریست از طریق رسانه¬ها معرفی می¬شوند و موجی از اسلام¬هراسی پدید می¬آید که توجیهی برای حمله یا تبعیض علیه مسلمانان می¬شود.
امروزه بخش عظیمی از جامعه¬پذیری نسل¬ها از طریق رسانه¬ها انجام می¬شود و نفوذ رسانه تا جایی است که برخی از نظریه¬پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه¬ها اولویت ذهنی و رفتاری ما را تعیین می¬کنند و اگرچه فکر کردن را به یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر می¬کنیم را به ما می¬آموزند. نسل کنونی بخش بزرگی از فرهنگ¬ها، ارزش¬ها و هنجارهای خود را از رسانه¬ها دریافت می¬کنند (احمدزاده کرمانی، 1390: 224). جرمشناسی فرهنگی هم به این مسأله توجه و تمرکز می¬کند که فرهنگ¬ها و خرده فرهنگ¬های مجرمانه می¬تواند از طریق رسانه¬ها ایجاد و آموخته شود یا دچار تحول و وارونگی شود.
استفاده از رسانهها بویژه کاربری در شبکههای اجتماعی پیامرسان نیازمند سواد و فهم رسانهای است. این بدان معناست که فرد باید بتواند وقتی یک پیام را در تلویزیون، سینما و یا شبکههای اجتماعی دریافت میکند، بتواند آن را تحلیل کند و مواجهه هوشمندانه داشته باشد. در واقع همان فهم ارزیابی و تشخیص خوب و بد کردن موضوعات در فضای مجازی را سواد رسانهای میگویند. لذا با مطالعه و آموزش، سواد رسانهای خود را ارتقاء دهیم تا به سادگی در دام فرآیند عملیات روانی، نفوذ، شایعه، تخریب و حتی تخریبهای فنی و هکری، اقدامات ضدفرهنگی و تهدیدات امنیتی و جاسوسی قرار نگیریم. چراکه عدم برخورداری از سواد رسانهای در افراد جامعه در سطوح مختلف فردی و مدیریتی، همواره دامنه وسیعی از تهدیدات و آسیبهای فرهنگی، اجتماعی و امنیتی را برای کشور به همراه داشته و سوءاستفاده دشمنان نظام اسلامی را به دنبال داشته است. بنابراین بايد مباحثي همچون فرهنگسازی و استفاده صحیح از رسانههای جدید را به جامعه آموخت. چراکه عدم مواجهه هوشمندانه در فضای مجازی به بروز آسیبهای اجتماعی، ناملایمات خانوادگی و بیبندوباری اخلاقی میشود. در حقیقت معماری صحیح در بهرهبرداری از فضای مجازی، امنيت سطوح مختلف جامعه از جمله حریم خصوصی، امنیت فردی، امنیت اجتماعی و نهایتاً امنیت ملی را برمبنای مواجهه هوشمندانه ایجاد مینماید (قاسمی، 1396: 2).
از طرف دیگر نحوه مواجهه رسانه¬ها با موضوعات بحران¬ساز ریشه در باورها و نگرش¬های مدیران آنها نیز دارد. چون نگرش¬ها بر رفتارها و اقدامات مدیرات تأثیر می¬گذارد و به این ترتیب اتخاذ کاربردی عملی در رویارویی یا شرایط بحرانی بطور عمده به نوع دیدگاه حاکم بر فضای مدیریتی رسانه بازمی¬گردد. نه تنها باید تلقی بحران به مثابه فرصت در نزد مدیران رسانه به¬عنوان نوعی باور تقویت شود بلکه باید ساختار رسانه نیز متناسب با این مهم شکل گیرد. لذا باید برنامه¬هایی با هدف تغییر دانش یا افزایش اطلاعات و آگاهی¬های مدیران رسانه نسبت به مقوله بحران و مدیریت آن در نظر گرفته شود. باتوجه به ظهور رسانه-های تعاملی مانند اینترنت و وبلاگ¬ها که بسط اطلاعات و جریان آزادانه آن را موجب شده¬اند، اتخاذ راهبردهای انفعالی و واکنشی به رسانه¬ها و مدیران آنها توصیه نمی¬شود. به مدیران باید توصیه شود با ارائه گزارش¬های تحلیلی و پیامدی و نه صرفا بازتابی، به ریشه¬های بحران¬ها بپردازند و با پیگیری مطالبات آسیب دیدگان از بحران به ترمیم و بهبود مجدد اوضاع کمک کنند (روشندل اربطانی، 1387: 160). که بدیهی است این مسأله نیازمند فعالیت فرهنگی است.
یک راه مقابله با جنگ نرم ایجاد قدرت نرم در رسانهها و بهترین وضع قدرت نرم، وحدت موضوع و وحدت نظری رسانههای جمهوری اسلامی در منافع و مسائل اساسی نظام و تولید در تکثر و انتقال است. به این ترتیب است که میتوانیم با جنگ نرم دشمن مقابله کنیم. در غیر این¬صورت فقط باید نظارهگر همراهیهایی باشیم که اتفاق میافتد. هدف قدرت نرم افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است. وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز، جهانهای ذهنی و غیرواقعی را به دنیا مخابره میکنند. آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمیکنند، بلکه واقعیتها را میسازند. هدف رسانهها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکار عمومی نیست، بلکه رسانهای در این دنیا موفق است که بتواند با افکار عمومی حرکت کند و خود را سازگار با آنها نشان دهد. در عصر رسانههای نوین جهانی، به یاری فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات کسب قدرت نرم به مراتب راحتتر از به دست آوردن و نگهداری قدرت سخت است. دولتها اگر بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود، بازتعریف کنند، در آن صورت مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند (خاشعی، 1389: 3).
البته راه مقابله با جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی، محدودیت رسانهای نیست بلکه باید کثرت رسانهها را حفظ کنیم و وحدت آنها در موضوعات و توجه آنها به منافع نظام اسلامی را تضمین کنیم. راهکار ایجاد تعامل و همافزایی بین جبهه رسانهای انقلاب اسلامی، تبلیغ منافع مشترک و موضوعات مهم نظام و انعکاس بایدها و نبایدهای نظام در رسانههاست. در این¬خصوص وفاق و هماندیشی بین رسانهها و افزایش تعامل بین رسانه ملی و سایر رسانهها ضروری است (خاشعی، 1389: 3).
اعتمادسازی یکی از کارویژه¬های مهم رسانه در جهت تقویت مدیریت موثر بر بحران است. بویژه این امر از سوی دستگاه¬های رسانهای رقیب بسیار متداول است. آنها می¬کوشند با تولید اخبار و اطلاعات جذاب، متنوع و جدید فضای خبری سایر کشورها، بویژه آنها که دچار بحران شده¬اند، تحت تأثیر قرار داده و اعتماد آنها را جلب کنند. از این جهت اعتمادسازی رسانهای زمینه مهمی در مدیریت بحران است.
«مدیریت بحران» تدبیری است که یک جامعه یا دولت، برای استفاده از کلیه منابع موجود و قابل تصور، به منظور حفظ ثبات موردنظر خود در پیش می¬گیرد. یکی از منابعی که در این خصوص همواره مورد توجه سیاستگذاران جامعه است و در صورت بروز بحران، برای مهار اوضاع از آن بهره می¬گیرند. رسانه¬ها هستند. رسانه می¬تواند افکار عمومی را از طریق انتقال اطلاعات صحیح و مناسب مدیریت کند و از سوی دیگر، مخالفان را به تسلیم وادار سازد. برای این منظور می¬توان از مقابله فیزیکی با مخالفان، تهدید لفظی، رشوه دادن، توضیح نکته¬های مبهم و قانع کردن عامل¬های بحران¬ساز، می¬توان نام برد.
از راهکارهای مقابله با جنگ نرم رسانهای می¬توان به آگاه¬سازی عمومی و اطلاعرسانی به مردم در قالب فیلم سینمایی، مقاله، مستند، مصاحبه و ... رصد طرحها و عملکرد دشمنان داخلی و خارجی در جنگ رسانهای از طریق شناسایی عوامل و امکانات داخلی و منطقهای مرتبط و امکانات و تجهیزات موردنیاز، آموزش، توجیه و تربیت متخصصان موردنیاز جهت مقابله با جنگ رسانهای، برگزاری همایش¬ها، نشستهای تخصصی و هماندیشی، جهت شناسایی و مقابله با جنگ رسانهای، بهرهگیری از فناوری برتر رسانهای و امکانات نوین ارتباطی در جهت مقابله با جنگ رسانهای را می¬توان به¬عنوان برخی از راهکارهای مقابله با جنگ رسانهای دشمن برشمرد.
همچنین می¬توان از راه¬هایی چون راه¬اندازی وب¬سایت¬های مفید و مناسب، نشرکتب و نشریات مناسب، ایجاد سرویس¬های آگاهی¬رسانی و اشاعه اطلاعات و ایجاد خدمات آنلاین پاسخگویی به سوالات فرهنگی افراد، برنامه¬های پرورشی و فرهنگی برای دانش¬آموزان، برنامه¬ریزی و تدوین سیاست¬های کلان مقابله با جنگ نرم با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و مرکز ملی فضای مجازی نیز بهره برد (محمداسماعیل و قربانی، 1397: 60). در راستای مقابله با جنگ نرم، افزايش تعامل و هم¬انديشى ميان كارشناسان وزارتخانه¬هاى اطلاعات، فناورى ارتباطات، قوه قضائيه، قوه مقننه و پليس امنيت اجتماعى و اخلاقى ناجا و يا معاونت فرهنگى اجتماعى ناجا مي¬تواند در ارتقاء اثربخشى راهكارهاى بازدارنده و يا اقدام¬هاى تنبيهى مفيد واقع شود. حمايت تقنينى و مالى از تعميق قدرت نرم نظام در محيط-هاى مجازى يكى از شاخصه¬هاى جنگ انديشه در محيط¬هاى مجازى است و كشورى موفق خواهد بود كه بتواند زمينه¬هاى حداكثر بهره¬ورى از محيط¬هاى وب با جديدترين شيوه¬هاى دانش ديپلماسى عمومى را فراهم كند. زيرا دانش¬افزايى و هوشمندسازى آنلاين جامعه در برابر تهديدات نرم، آستانه مقاومت ملى و كارآمدى نظام در محيط¬هاى مجازى را ارتقا مى¬دهد (خاشعی، 1389: 147).
افزایش توانمندی¬ها، کاهش نیازمندی¬ها و تغییر در قوانین و سازوکارهای تعیین شده جامعه نیز از روش-های متداول کنترل بحران در بحث رسانه¬هاست. تغییر کاربردی و توانمندی¬های جامعه و نیز حذف برخی از نیازمندی¬های مشترک تمامی جوامع انسانی چون رفاه و آموزش عمومی و حقوق فردی و اجتماعی و آزادی¬های تبیین شده از جمله تغییراتی است که می¬تواند مدیران ارشد را در مهار بحران یاری دهد. از طرف دیگر برای دستیابی به رسانه¬های قوی و معتبر باید اهتمام ویژه¬ای به خرج داد تا در عرصه داخلی و منطقه¬ای و جهانی موثرتر از گذشته با ایفای نقش پرداخت تا شرایط مقابله با بحران¬ها فراهم و مدیریت شود که این با شناخت دقیق تهدیدها حاصل می¬گردد. نقش اطلاعات پیش از بروز هر بحران، هشدار برای جلوگیری از بروز وقایع غیرمترقبه و آگاهی دادن از تحولات ویرانگر آتی است (نقیب¬السادات، 1387: 136).
همچنین، تحکیم حاکمیت نظام، تقویت روحیه وفاق ملی و ارزش¬های دینی، تقویت شبکه¬های رسانه¬های همسو و همگرا، تعمیق اندیشه و بصیرت دینی اسلامی، افشاگری اقدامات امریکا، ساماندهی اقدامات رسانه جمهوری اسلامی در مقابل بحران¬سازی رسانهای غرب، توسعه رسانه¬های ملی و منطقه¬ای، هوشیارسازی و تقویت روحیه نشاط به منظور مقابله با القای ناکارامدی نظام و بحران¬سازی رسانهای آمریکا و متحدان¬اش از راهکارهای مهم مقابله با جنگ نرم رسانهای است (سبحانی¬فر و بتولی، 1393: 200).
در این راستا باید اقدام به جهاد تبیین نمود. وجه ضرورت جهاد تبیین، مربوط به مبارزه با دشمن است؛ دشمنی که استاد تحریف و قلب حقایق و -به اصطلاح- عملیات روانی است. دشمن که امروز در قالب جریان ضدانقلاب و رسانههای تابعه آن ظهور دارد، از عملیات روانی، هدفی مهمتر و بنیادیتر را دنبال میکند و آن هم تبدیل عملیات روانی به عملیات میدانی است. به بیان دیگر، تمام این سیاهنماییها، نفرت¬پراکنیها، یأس¬آفرینیها، تشویشها و اعتمادزداییهایی که صورت میگیرد را نباید تنها یک جنگ روانی برای القای یک سلسله پیامها در ذهن مخاطب دانست؛ بلکه این فرآیندهای روانی مذکور که در لباس عملیات رسانهای متحقق میشوند، در عین اینکه خودشان هدف هستند، وسایل و ابزاری برای تحقق یک هدف اصلیتر یعنی ایجاد آشوب و برهم زدن نظم اجتماع برای سلطه بر جامعه اسلامی هستند. بنابراین، جهاد تبیین در معنای خاصش، ناظر به تقابل عملیاتی با جریان رسانهای دشمن -اعم از پدافند و آفند رسانهای- است. تبیین در فضای مجازی باید همه¬جانبه باشد به این معنا که هم در سطح بالا حقایق اسلام، انقلاب و حوزه مدنظر باشد و هم ساحت¬های گوناگونی که مورد حمله و شبهه قرار می¬گیرد دفاع و روشنگری لازم انجام گیرد (محمودی و صادقی، 1401: 8).
نتیجهگیری
رسانهها در کنار کارکردهای مثبت خود می¬توانند ابزار تهدیدی علیه کشور هم باشند. در جنگ رسانهای خبرها به مثابه گلوله¬های تفنگ ولی بسیار کم¬هزینه¬تر هستند. متقاعد ساختن افراد جهت تغییر رفتار و تمایل وی به خود، بسیار به صرفه¬تر از کشتن است. لذا جنگ رسانهای، جنگی آرام و نامحسوس و بدون کوچکترین خونریزی، تلقی می¬شود. امروزه این نوع جنگ، به منزله ابزاری برای تجلی قدرت نرم و سلطه رسانهای بر اندیشه و ذهن مخاطب به¬شمار می¬آید و طبیعتاً کشور و ملتی در عرصه نبرد رسانهای با رویکردی هژمونیک به جایگاه بالاتری خواهد رسید که با تسلط بر انواع ابزارها و فنهای رسانهای بتواند به اقناع اندیشه و افکار بشری نائل شود. رسانه¬های غربی بویژه آمریکا و متحدان¬اش در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی می¬توانند تهدیدی علیه کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران باشند. اختلافافکنی و قرار دادن گروههای مختلف از مردم در مقابل نظام و نهادهای انقلابی، زمینهسازی برای نافرمانی¬های مدنی به منظور منحرف کردن مسیر انقلاب و کشور را می¬توان از اقدامات دشمن در جنگ رسانهای علیه مردم ایران دانست.
امروزه ایران و اسلام و نظام اسلامی از سوی برخی رسانه¬های غربی به¬عنوان تهدیدی علیه جهان به تصویر کشیده شده است. برای مقابله با این نوع جنگ نرم رسانهای، نیازمند مقابله به مثل از طریق رسانه و مدیریت هوشمندانه هستیم. آموزش، توجیه و تربیت متخصصان موردنیاز جهت مقابله با جنگ رسانهای، برگزاری همایش¬ها، نشستهای تخصصی و هماندیش جهت شناسایی جنگ رسانهای، بهرهگیری از فناوری برتر رسانهای و امکانات نوین ارتباطی در جهت مقابله با جنگ رسانهای، جهاد تبیین، افزایش سواد رسانهای مدیران و تولید محتواهای سنجیده را می¬توان به¬عنوان برخی از راهکارهای مهم مقابله با جنگ رسانهای دشمن برشمرد. جرمشناسی فرهنگی نیز بر بازنمایی واقعیت¬ها و افشاگری حقایق تأکید دارد و با استفاده از آموزه¬های این جرمشناسی، رسانه¬های داخلی باید با تمام توان در جهت بازنمایی حقایق تلخ غرب بویژه آمریکا بپردازند. بنابراین، استفاده از کارکرد رسانه¬ها در سطح جامعه از طریق فرهنگ¬سازي و امکانات به روز به سمت هدف تأمین امنیت و دفع تهدیدات نرم، موضوعی است که نهادهاي متولی تأمین امنیت باید به آن توجه نمایند.
چکیده
امروزه تأثیرگذاری رسانهها در همه ابعاد زندگی گسترده شده و تصور دنیای بدون رسانه و خبر دشوار است. رسانهها در کنار تأثیرات مفید و مثبتی مانند نظارت عمومی، آگاهی و اطلاعرسانی و مقابله با مفاسد اقتصادی، میتوانند در مواردی به تهدیدی علیه جامعه نیز تبدیل شوند. در جریان جنگهای نرم و غیرسخت، رسانهها نقش اصلی را بهعهده دارند. رسانهها به شیوههای گوناگون میتوانند تا فضای ذهنی گروههای هدف را در جهت اهداف و خواستههای دشمنان شکل دهند که در این حالت جنگ رسانهای شکل میگیرد. لذا مدیریت تهدیدات رسانهای و مقابله با چنین جنگی ضروری است. باتوجه به اینکه مقابله با چنین جنگی نمیتواند بصورت سخت باشد، لذا باید از تکنیکهای نرم استفاده نمود. جرمشناسی فرهنگی یکی از شاخههای جرمشناسی انتقادی است که به اهمیت نقش رسانهها در جامعه میپردازد و راهکارهای فرهنگی را پیشنهاد میدهد. بر این اساس، مقاله حاضر به بررسی راهکارهای مدیریت تهدیدات رسانهای پرداخته و به این نتیجه میرسد که افزایش سواد رسانهای بین مدیران، جهاد تبیین رسانهای و تولید محتواهای سنجیده و بصیرتافزایی رسانهای از راهکارهای مقابله با جنگ رسانهای است و رسانههای داخلی باید با تمام توان در جهت بازنمایی حقایق و افشاگری علیه جهان غرب بپردازند.