نقش و جایگاه روسیه در آینده نظم منطقه‌ای خاورمیانه براساس روش آینده‌پژوهی پیتر شوارتز

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- دانشجوی دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم (نویسنده مسئول)
  • 2- استادیار، دانشگاه یزد
  • 3- استادیار، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم
دریافت: ۲۱ آبان ۱۴۰۱ | انتشار: 30 دی 1401

منابع و ماخذ

فارسی:
1- آقایی، داوود (1394)، «تبيين ژئواكونوميك نظم منطقه‌ای خاورميانه و آسياي مركزي در سيستم جهاني»، فصلنامه مطالعات اوراسياي مركزي، دوره 10، ش 2.
2- ابراهیمی، محمد (1384)، «استراتژی روسیه، ظرفیت¬ها و اقدامات»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، س 13، ش 47.
3- اسدی، علی¬اکبر (1397)، «عربستان سعودی و نظم منطقه‌ای، از هژمونی¬گرایی تا موازنه¬سازی»، فصلنامه جستارهای سیاسی معاصر، س 9، ش 3.
4- اطهری، اسد¬اله و شعیب، بهمن (1393)، «روسيه و خاورميانه جديد»، فصلنامه راهبردها و چالش¬ها، س 2، ش 7.
5- بوزان، باری و اولی، وییر (1388)، مناطق و قدرت¬ها، ترجمه: رحمان قهرمان¬پور، چ 1، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
6- سیاح مفصلی، اردشیر (1394)، «بررسی ساختارهای فکری و مفاهیم کلیدی در آینده‌پژوهی و ارائه چارچوب اجرای مطالعات آینده‌پژوهی»، فصلنامه آينده¬پژوهي مديريت، ش 102.
7- شوارتز، پیتر (1383)، هنر دورنگاری، مترجم: عزیز علیزاده، تهران: انتشارات موسسه آموزشی و تحقیقات صنایع دفاعی.
8- طاهری، ابراهیم (1394)، «روسيه در خاورميانه در دورۀ پوتين احيای نفوذ روسيه در کشورهای زیرنفوذ اتحاد شوروی»، مطالعات اوراسیای مرکزی، س 8، ش 1.
9- فریمن، استیفن (1372)، «صادرات اسلحه روسيه پس از جنگ سرد»، ترجمه: الهه كولايي، مطالعات آسياي مركزي و قفقاز، دوره 2، ش 2.
10- كولايي، الهه (1375)، «توسعه روابط فدراسيون روسيه و اسرائيل»، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسي، ش 57.
11- مسعودی، حسین (۱۳۹4)، «ترکیه و بحران سوریه از میانجیگري تا حمایت از مخالفان دولت»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، ش 4.
12- مطهرنیا، مهدی (۱۳۹5)، محافظه¬کاری در خدمت لیبرالیسم، تهران: انتشارات ابرار معاصر.
13- میناوند، محمدقلی (1390)، «روسیه و خاورمیانه جدید»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، ش 14.
14- نوری، علیرضا (1389)، سیاست خارجی روسیه در دوره پوتین اصول و روندها، تهران: دانشگاه امام حسین.
15- نوری، علیرضا (1399)، «چالش نظم هژمونیک، ثبات و موازنه در خاورمیانه؛ فرصت‌ها برای ایران و روسیه»، فصلنامه رهیافت¬های سیاسی و بین¬المللی، دوره 11 ش 4.
16- نونژاد، محمد (1387)، «تقابل روسیه و آمریکا در اوکراین و تاثیر آن بر منافع ملی ایران»، فصلنامه مطالعات روابط بین¬الملل، س 11، ش 41.

لاتین:
17- Katz, Mark N (2012). Russia and the Arab Spring, Middle East Institute, http://www.mei.edu/content/russia-and-arab-spring
18- Trenin, Dmitri (2013). Russia's Middle EastGambit, Washington D.C. Carnegie Foundation.

متن کامل

مقدمه
روسیه همواره بعنوان یک بازیگر قدرتمند در منطقه خاورمیانه حضور داشته است و در رابطه با تحولات مربوط به این منطقه و جهان عرب به دنبال حذف تهديدات و حفظ موازنه است. مهمترین رويكردهاي روسیه در اين خصوص عبارتند از: حمايت از کشورهایی همچون ایران و سوریه كه داراي اهداف استراتژيكي مشابه با اين كشور هستند، حضور روسیه در خاورمیانه و خلیج فارس، یکی از عوامل مهم در نظم منطقه‌ای است. در واقع روسیه بعد از فورپاشی شوروی سابق به خاورمیانه بعنوان یک نقطه هدف کلیدی در سیاست خارجی خود نگاه می¬کند.
این کشور در قالب رویکرد قدرت بزرگ هنجارمند تلاش کرده در راستای ایجاد اتحاد امنیتی-سیاسی در برابر هژمونی تک¬قطبی آمریکا در سطح جهانی و منطقه‌ای حرکت کند. با این رویکرد، روسیه تلاش کرده در سیاست خارجی خود هم ایجاد ارتباط با مخالفان سیاست¬های آمریکا در غرب آسیا (جمهوری اسلامی ایران و سوریه) و هم متحدان غرب در منطقه (اسرائیل، عربستان و ترکیه) را در پیش گیرد. حضور روسیه در تحولات سوریه این امکان و قدرت مانور را برای روسیه بیش از پیش مسجل نموده که با دخالت مستقیم در تحولات منطقه خصوصا سوریه، بستر حضور بیش از پیش خود را در منطقه فراهم آورد. در واقع روسیه تلاش داشته است تا با ایجاد نفوذ خود در خاورمیانه، در برابر بازیگران و کنش¬گران منطقه‌ای و جهانی نوعی تعادل برقرار نموده و تلاش دارد تا بر این اساس روند تحولات خاورمیانه را به سمت و سوی تعادل منطقه‌ای در راستای ایجاد نظم منطقه‌ای موردنظر خود پیش برد. در این چارچوب به نظر می¬رسد روسیه می¬تواند در آینده نظم منطقه‌ای در غرب آسیا ایفای نقش کند. سوال پژوهش این است که براساس روش آینده‌پژوهی پیتر شوارتز سناریوهای احتمالی در ارتباط با آینده جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای غرب آسیا کدام است. برای پاسخ به سوال ابتدا روش پیتر شوارتز توضیح داده خواهد شد، در ادامه نظریه-های نظم منطقه‌ای به همراه نظم منطقه‌ای غرب آسیا با تاکید بر جایگاه روسیه مطرح می¬گردد و در نهایت بصورت مبسوط هفت گام روش پیتر شوارتز برای پی بردن به سناریوهای احتمالی آینده جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای غرب آسیا در دستورکار قرار خواهد گرفت.

1- تعریف مفاهیم
1-1- نظم منطقه‌ای خاورمیانه
مجموعه امنيتي منطقه‌ای خاورميانه با نوعي وابستگي متقابل امنيتي تعريف و مشخص می‌شود كه ميان كشورهاي منطقه، از مراكش تا ايران وجود داشته و گسترش يافته و شامل دولت¬هاي عرب به اضافه ايران و اسرائيل می‌شود. اين مجموعه، از سه زيرمجموعه امنيتي تشكيل شده است. تعريف زيرمجموعه¬ها همانند تعريف مجموعه¬هاي امنيتي منطقه‌ای است، اما تفاوت در اين است كه زيرمجموعه درون مجموعه امنيتي بزرگتر احاطه شده است. زيرمجموعه¬ها معرف الگوهاي مجزاي وابستگي متقابل امنيتي¬اند كه درون الگوي وسيع¬تري واقع شده¬اند كه مجموعه امنيتي منطقه‌ای را يك كل تعريف مي¬كند. آشكارترين مورد را مي¬توان در خاورميانه مشاهده كرد كه در آن زيرمجموعه¬هاي جداگانه¬اي در شامات (مصر، اسرائيل، اردن، لبنان، سوريه) و خليج فارس (ایران، عراق و شورای همکاری خلیج فارس) دیده مي¬شوند. در اين زيرمجموعه¬ها همپوشاني و تعامل به حدي است كه نمي¬توان آنها را از هم جدا كرد (براي مثال، برخی كشورهاي خليج فارس با اسرائيل خصومت دارند) (بوزان و ویور، 1388: 62).
2-1- آینده‌پژوهی
آينده¬¬پژوهی رشته¬ای است مستقل که به شکلی روش¬مند به مطالعه آينده می¬پردازد. اين رشته تصاويری از آينده در اختيار ما قرار می¬دهد تا در زمان حال، براساس اين تصاوير بتوانيم به شکل کارآمدتری تصميم¬-گيری نمائيم. اين تصاوير در سه مقوله طبقه¬بندی می¬شوند: آينده¬های ممکن، آينده¬های محتمل و آينده مطلوب. در اين راستا، «وندل بل» يکي از مهمترين متفکران اين حوزه، آينده¬پژوهی را به اين شکل تعريف مي¬کند: «رشته¬اي مستقل به‌شمار مي¬رود که هدفش مطالعه منظم آينده است. آينده‌پژوهان به دنبال کشف، ابداع، ارائه، آزمون و ارزيابي آينده¬هاي ممکن، محتمل و بهترند. آنان انتخاب¬هاي مختلفي راجع به آينده فراروي انسان¬ها قرار مي¬دهند و در انتخاب و پي¬ريزي مطلوب¬ترين آينده به آنان کمک مي¬کنند» (سیاح مفضلی،1394: 16).

2- مبانی نظری: روش سناریونویسی پیتر شوارتز
سناریونویسی بعد از بحران نفتی دهه‌ ۱۹۷۰ میلادی و با درک پیچیده‌تر شدن جهان و از بین رفتن قطعیت‌ها، عمومیت بیشتری پیدا کرده است. در واقع پس از بحران انرژی در سال 1973 و در پی استفاده‌ موفقیت‌آمیز شرکت نفتی شل از روش سناریو که این شرکت را قادر به پاسخ‌گویی موثری به این بحران ساخت، روش سناریو مورد استقبال گسترده‌ای قرار گرفته است. استفاده روزافزون از این روش بدین دلیل است که سناریوها، پیچیدگی‌های جهان واقعی را در نظر می‌گیرند و بینش‌های جایگزین درخصوص آینده را، با ترتیبی منطقی از رویدادها بازنمایی می‌کنند. بطورکلی سناریوها تصاویر آینده‌هایی ممکن هستند که ترتیب منطقی رویدادها را نشان می‌دهند .کاربرد سناریوها متنوع است. همچنین می‌توان سناریوها را بعنوان ابزارهایی جهت تنظیم مباحثات پانل‌ها بکار گرفت. سناریوها بسیار قدیمی‌تر از آینده‌نگاری است اما امروزه سناریوها بعنوان جزئی از فرآیند آینده‌نگاری نیز شناخته می‌شود، كه بوسیله آنها افراد به تبادل بینش¬هایشان پرداخته و در نتیجه ارتباطات در درون شبكه¬ها تعمیق می¬یابد و یا بعنوان خروجی و محصول فرآیند آینده‌نگاری كه به مخاطبان عرضه می¬گردد، در نظر گرفته می¬شوند. داشتن درک و تصویری از آینده‌های باورکردنی در دنیای پر از پیچیدگی و متغیر امروز، مقدمه‌ برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری برای حوزه‌های مختلف است (شوارتز، 1383: 55).
روش سناریونویسی براي بررسی آینده¬هاي دوردست و در نتیجه، براي برنامه¬ریزي راهبردي، روشی کاربردی است. روش¬هایی را که براي ساختن سناریو و متخصصان گوناگون عنوان کرده¬اند، همیشه یکسان نیستند. روش¬های مختلفی برای سناریونویسی مطرح شده است که از جمله می¬توان به روش شل، روش دلفی و روش روندپژوهی اشاره کرد. یکی از روش¬های کاربردی در این حوزه روش سناریونویسی پیتر شوارتز است که در کتاب خود تحت عنوان هنر دورنگاری به آن اشاره می¬کند. به نظر ایشان، آینده‌پژوهی راهبردي بر هنر تنظیم سناریوها از طریق ارتباط با افراد مطلع و دسترسی به جریان اطلاعات مرتبط با موضوع، تأکید دارد، باید توجه داشت که از دیدگاه او، آینده¬نگري، مجموعه¬اي از فنون مشخص نیست و بیشتر هنر است تا فن. در مقدمه چاپ کتاب خود می¬نویسد: «... من این کتاب را از آنروي نوشته¬ام که مدیران، متخصصان کسب و کار و افراد، روش آن را در بررسی تصمیم¬هاي مهم خود بکار بندند. روشی را که من و همکارانم نزدیک به بیست سال است که بکار بسته¬ایم و آن را بسیار سودمند یافته¬ایم» (شوارتز، 1383: 70).
با این حال، هدف یافتن محتمل¬ترین آینده¬ها و شرط¬بندي روي آن هم نیست. بلکه هدف، بیشتر اتخاذ تصمیم¬هایی است که در صورت وقوع هریک از آینده¬هاي محتمل، درست¬اند. بدین ترتیب، اگر بطور جدي درباره سناریوها فکر شده باشد، آینده هرچه باشد، شما براي مقابله با آن آماده¬تر – و در تحقق آن موثرتر- هستید». در روش شوارتز، براي تنظیم سناریو مراحل یا گام¬هایی به شرح زیر ذکر شده است:
- گام اول: تشخیص مسأله اصلی یا موضوع تصمیم¬گیري (در این گام محقق باید با استفاده از مسائل شناخته شده و بصورت علمی به تدوین چالش اصلی و یا مسئله اصلی پژوهشی بپردازد).
- گام دوم: تشخیص عوامل و نیروهاي مهم (در این گام محقق با استفاده از مبانی و ادبیات نظری پژوهش به شناسایی عوامل و نیروی¬های مهم و موثر می¬پردازد).
- گام سوم: شناسایی نیروهاي پیشران (در این گام پژوهشگر به شناسایی عواملی که باعث تاثیری¬گذاری بر روی مسئله است اقدام می¬نماید).
- گام چهارم: رتبه¬بندي برحسب اهمیت و قطعیت (در این گام پژوهشگر باتوجه به اهمیت هر موضوع به تعیین اولویت آنها می¬پردازد).
- گام پنجم: گزینش منطق سناریوها (در این بخش محقق به انتخاب سناریوهای مناسب باتوجه به اهمیت مسائل خواهد پرداخت).
- گام ششم: غنی کردن سناریوها (در این گام محقق به تجزیه و تحلیل علمی سناریوها جهت بهبود محتوا می¬پردازد.
- گام هفتم: پیامدها (در این گام نتایج و پیامدهای هریک از سناریوهای تدوین شده شناسایی می¬گردد).
- گام هشتم: برگزیدن نماگرها و تابلوهاي راهنمایی (در این گام به تعیین خطوط راهنما و نماگرهای سناریوهای منتخب اقدام خواهد شد) (شوارتز، 1383: 92).

3- جایگاه روسیه در آینده نظم منطقه‌ای خاورمیانه براساس مدل نظری روش پیتر شوارتز
برای درک جایگاه روسیه در آینده نظم منطقه‌ای غرب آسیا بایستی بصورت عینی هفت گام روش پیتر شوراتز در مورد این کشور را عملیاتی کرد. در ادامه هریک از گام¬ها بصورت عینی عملیاتی می¬شود.
1-3- حضور روسیه در آینده نظم منطقه‌ای غرب آسیا
روسیه همواره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خود را میراث¬دار شوری دانسته و تلاش نموده است تا در راستای توسعه توان خود با استفاده از مخالفان حضور غرب در منطقه غرب آسیا از جمله جمهوری اسلامی ایران گام بردارد. هرچند در این منطقه نمی¬توان از روابط مثبت و رو به توسعه روسیه با اسرائیل و همچنین عربستان سعودی بعنوان دو متحد سنتی غرب در منطقه نیز غافل بود. در واقع روسیه با این نگرش در راستای موازنه قوا در منطقه خاورمیانه گام برداشته و در این راه تلاش داشته است تا در راستای محدودسازی توان غرب در منطقه و همچنین توسعه نفوذ و بازیگری خود در خاورمیانه گام بردارد (کولایی، 1375: 224).
در این بین نزدیکی به بازیگران مخالف غرب بعنوان اهرم فشار برای روسیه می¬تواند به یک استراتژی بی-بدیل برای روسیه در نظم مبتنی بر موازنه منطقه‌ای تبدیل شده و این کشور را بیش از پیش در خاورمیانه نمایان سازد. بویژه این امر از دوره بعد از روی کار آمدن پوتین در این کشور خیلی جدی¬تر شده است. از این زمان به بعد روس¬ها به كشورشان بعنوان يك قدرت بزرگ مي¬نگرند. نارضايتي از جايگاه كشورشان، مسكو را وادار كرد كه درپي ايفاي نقش يك قدرت بزرگ باشد تا به غرب بقبولاند كه مي¬توانند نقش برابري در عرصه بين¬الملل ايفا كنند (کولایی، 1375: 231). روس¬ها معتقدند كه در گذشته منافع¬شان تأمين نشده است؛ بنابراين حضور در مناطق مختلف در دستوركار قرار گرفت و بعد از نزديك به يك دهه فراموشي خاورميانه و شمال آفريقا، تلاش كرد تا اعتبار گذشته¬اش بعنوان يك قدرت حياتي در منطقه را بازيابد. فرايند صلح خاورميانه يكي از زمينه¬هايي است كه مسكو از راه آن تلاش مي¬كند تا ضروري و حياتي بودن خود را به اثبات برساند (طاهری، 1394: 51).
روسیه از زمان روی کار آمدن پوتین تلاش و اساس کار خود را بر محور توسعه حضور در خاورمیانه بویژه از زمان وقوع انقلاب¬های سال¬های بعد از 2011 در غرب آسیا قرار داده است. بر این اساس در معادلات جديد خاورميانه نيز روسيه تلاش مي¬كنند تا به ايفاي نقش جدي بپردازد و سهم خود را از اين تحولات بگيرد و نشان دهد كه خارج از ارادة روسيه معادله¬اي شكل نخواهد گرفت.
3-2- عوامل کلیدی شکل دهنده به جایگاه روسیه در غرب آسیا
عواملی چند باعث افزایش نقش روسیه در این منطقه راهبردی جهان شده است. گذشته از نقش و جایگاه این کشور در نظام بین¬الملل، نوع نگرش نخبگان برای مثال اورآسیاگرایان که خواهان احیای جایگاه روسیه در نظام بین¬الملل هستند عوامل دیگری نیز باعث نقش و نفوذ این کشور در نظام بین¬الملل شده است که در ادامه به آنها در قالب گام دوم اشاره می¬شود. این عوامل عبارتند از:
1-2-3- سابقه حضور روسیه در کشورهای مختلف منطقه
در دوران جنگ سرد، به خصوص از دهه ۵۰ به بعد، اتحاد جماهیر شوروی به مدت چهار دهه نقشی کلیدی در سایر کشورها ایفا کرد. بر این اساس مسکو از سال¬های 1950 به بعد در چهار دوره به ایفای نقش در سایر کشورها پرداخته است:
الف) دوره اتحاد راهبردی: در این دوره که تا سال 1985 ادامه داشت، مسکو متحد راهبردی کشورهایی چون مصر (دوره ناصر)، سوریه، عراق، یمن جنوبی، لیبی و سازمان آزادی‌بخش فلسطین بود و نقش مهمی را در توسعه توانایی‌های نظامی‌ دولت‌های عربی ایفا می‌کرد. شوروی در طول دوره جنگ سرد تجهیزات نظامی ‌این کشور‌ها را تهیه می‌کرد، افسران آنها را در مدارس نظامی ‌خود آموزش می‌داد و مستشاران نظامی را به کشورهای متحد منطقه‌ای خود مانند مصر (قبل از ۱۹۷۲)، سوریه، لیبی، یمن، الجزایر و عراق می‌فرستاد. این فعالیت‌ها در قالب رقابت‌های شوروی با آمریکا برای نفوذ در منطقه خاورمیانه بود. این کمک‌ها با شرایط مناسب، اغلب رایگان و یا بصورت وام‌های بلندمدت بود که بسیاری از مواقع انتظاری به برگشت آنها نیز نبود. کمک‌های اتحاد جماهیر شوروی برای تعدادى از کشور‌های عربی از جنبه نظامی ‌و ژئوپلیتیکى اهمیت داشت. بر این اساس حمایت از گروه‌های انقلابی و نظام¬های سیاسی ضدغربی، با آموزش¬های سیاسی، ایدئولوژیک و نظامی، ارسال سلاح و تجهیزات نظامی، حمایت اقتصادی، و جلوگیری از تهدیدات جدی برای آنها از جمله کارهایی بود که مسکو انجام می¬داد. این موضوع بویژه از سال‌های 1945 شدت گرفت و اوج آن حمایت از ناصر در مصر، رژیم کودتای عراق از 1958، یمن جنوبی، الجزایر، لیبی و سازمان آزادی¬بخش فلسطین بود که صدور تسهیلات به منطقه، سفرهای دریایی ناوگان نظامی روسیه به مدیترانه و خلیج فارس و همچنین التیماتوم به آمریکا و غرب در جنگ¬های اعراب و اسرائیل، انجام شد ( اطهری و شعیب، 1390: 36).
ب) دوره بازیگری محدود: در این دوره که سال¬های 1985 الی 1991 را در بر می¬گیرد، هنوز بخشی از متحدان روسیه و پایه¬های نفوذ آن در منطقه وجود داشت، اما فعالیت¬های روسیه بیشتر جنبه¬های اقتصادی و تجاری داشت. در این دوره که شوروی در سراشیب سقوط قرار گرفته بود، مسکو درصدد برآمد تا به بازنگری در ایدئولوژی و برنامه¬های توسعه خود روی آورد. محصول این بازنگری، رها کردن متحدان پیشین در خاورمیانه و کنار گذاشتن بسیاری از بلندپروازی¬های نظامی و امنیتی بود (اطهری و شعیب، 1390: 37).
ج) دوره بازیگری حاشیه‌ای: در این دوره که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد و تا سال 2000 ادامه یافت، پایه¬های نفوذ روسیه در خاورمیانه به تدریج سست شد و روس¬ها صرفاً در نشست¬های چندجانبه مانند گروه 4 حضور یافتند. در این دوره، روس¬ها با وجود برخی شعارها نظیر اتحاد راهبردی با کشورهای گوناگون، در عمل با هیچ¬یک از این کشورها به اتحاد دست نیافتند.
مسکو در سال¬های 1991 تا 1993، بکلی حضور و نفوذ در خاورمیانه را رها کرد. سپس از سال 1993 در چارچوب سیاست «نگاه به شرق» پریماکف، در کنار چین و هند نیم نگاهی هم به این منطقه افکند و به عقد قراردادهای نظامی و صدور سلاح پرداخت. این در حالی بود که از یکسو روسیه در موقعیتی نبود که بتواند از موضع یک کمک‌ دهنده مالی بزرگ برای افزایش نفوذ سیاسی در متحدان سنتی شوروی مانند دوره قبل کمک‌های نظامی ‌گسترده ارسال نماید و از سوی دیگر، مسکو نمی‌توانست به منطقه سلاح صادر نکند؛ چون کاملا به درآمدهای حاصله از این امر متکی بود. بنابراین پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، همکاری‌های نظامی ‌روسیه با دولت‌های منطقه در مقایسه با دو اصل همکاری‌های نظامی ‌شوروی دچار تغییرى مهم شد. بر این اساس تمام تسلیحاتی که طی این مدت از روسیه به کشور‌هاى منطقه خاورمیانه فروخته شد، پروژه‌‌هاى صرفا بازرگانی و تجاری بودند که توسط شرکت‌هاى صادر کننده سلاح و یا تولید کنندگان خصوصى انجام می‌شد. این مسئله به خوبی درباره ایران مصداق داشت؛ زیرا به‌رغم تحریم‌ها و فشار‌هاى آمریکا، همکاری‌های نظامی ‌طرف‌های روسی با ایران قطع نشد. همچنین همکاری‌های نظامی ‌روسیه با لیبی، سوریه و به نوعی با عراق تحت همین شرایط ادامه یافت (فریمن، 1372: 41).
د) دوره احیای نفوذ: سرآغاز دوره احیای نفوذ روسیه در خاورمیانه را باید از یکسو در به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین در سال 2000 جستجو نمود و از سوی دیگر به رخداد 11 سپتامبر 2001 نسبت داد. این دو رویداد موجب شد که روسیه از طرق مختلف به ایفای نقش فعال‌ در امور گوناگون خاورمیانه بپردازد.
در این دوره، روسیه برخلاف اتحاد جماهیر شوروی که یک رقابت دائمی با آمریکا برای تسلط بر منطقه خاورمیانه داشت، سیاست نسبتا منعطف‌تری را در پیش گرفت. بنحویکه پس از رخداد 11 سپتامبر، مسکو به واشنگتن کمک¬های زیادی در راستای مبارزه با تروریسم و سرنگونی حکومت طالبان در افغانستان نمود. با این حال پس از آنکه ایالات متحده در سال 2003 به عراق حمله کرد، روسیه به شدت به مخالفت پرداخت و از اشتباه نابخشودنی واشنگتن سخن به میان آورد. در این بین روندی که با طرح «خاورمیانه بزرگ» آغاز شد، مسیر کاملاً متفاوتی با منافع و اهداف مسکو داشت. زیرا تمام کشورهایی که طی سال¬های پس از جنگ سرد با عناوینی چون نظام¬های سرکش و محور شرارت، آماج فشارها، تحریم¬ها و اقدامات نظامی آمریکا قرار گرفته بودند، از متحدان روسیه محسوب می¬شدند (Katz, 2012: 22).
وقایع سال¬های 2011 که از یکسو در پی آزادی سیاسی، چرخش نخبگان، پایان فساد، فروپاشی نیروهای امنیتی و از سوی دیگر، دنبال برقراری حقوق عادلانه، حرمت اجتماعی و برابری شهروندان است، نه تنها جهان عرب را به لرزه درآورده، بلکه سایر کشورها را نیز درخصوص گسترش آن بیم‌ناک کرده است. این جنبش¬ها که به تغییر و تحول جدی در دو کشور تونس و مصر منجر شد و آبستن تغییرات جدی در سایر کشورها نظیر یمن، لیبی، بحرین، کویت، اردن، سوریه، عربستان سعودی و ... گشت، برای روسیه نیز با بیم و امیدهایی همراه شد. بر این اساس یکی از مسائلی که از زمان آغاز اعتراضات جهان عرب مورد بحث و بررسی قرار گرفت، آینده روسیه و میزان تاثیرپذیری این کشور از بهار عربی بود. این مسئله همگانی شدت گرفت که «میخائیل گورباچف»، آخرین رئیس جمهور و رهبر حزب کمونیست شوروی سابق، ضمن انتقاد از وضعیت سیاسی روسیه، روند احیای دموکراسی در این کشور را بسیار کند و ناقص دانست و اعلام کرد که اگر عناصر خودکامگی در حکومت روسیه به همین شکل ادامه یابد، احتمال وقوع حوادثی مثل مصر افزایش خواهد یافت.
2-2-3- اهمیت غرب آسیا در رویکرد نخبگان اورآسیاگرایی در روسیه
از زمان به دستگيري قدرت در روسيه توسط پوتين و به دليل در پيش گرفتن رويكرد اوراسياگرايي در سياست خارجي، منطقه خاورميانه و شمال آفريقا در سياست خارجي روسيه اهميت دوچنداني پيدا كرده است. از اين زمان روسيه تلاش كرده تا ضمن گسترش رابطه با كشورهايي همچون ايران، تركيه و حتي اسرائيل، گسترش رابطه با كشورهايي كه درگذشته جزء حوزه نفوذ اتحاد شوري بودند يعني مصر، عراق، سوريه، يمن را نيز در دستوركار قرار دهد تا از اين راه بتواند، جايگاه خويش بعنوان يك قدرت بزرگ را بازيابد. زيرا همانگونه كه اشاره شد، كنترل اين بخش راهبردي از جهان (باتوجه به اينكه اين منطقه نزديك به 64 درصد از انرژي فسيلي دنيا را در اختيار دارد) اول، سبب كنترل بقيه جهان می‌شود، دوم، اين كشور فكر مي¬كند كه توجه نداشتن به منطقه خاورميانه و شمال آفريقا مي¬تواند سبب وقوع ناآرامي در مناطق مسلمان¬نشين جنوب اين كشور مانند چچن با 25ميليون مسلمان شوند. بنابراين در تلاش است تا بهبود رابطه با كشورهاي مهم اين منطقه از حمايت¬هاي مستقيم و غيرمستقيم آنها از جدايي¬طلبان چچن جلوگيري كند، سوم، اين كشور خود را بعنوان يك قدرت بزرگ تصور مي¬كند كه بايد در اين منطقه و در منازعات و درگيري¬هاي به وقوع پيوسته در آن همچون منازعه اعراب- اسرائيل نقش فعالي را ايفا كند و در آخر اين كشور بعنوان دومين توليد كننده و صادر كننده اسلحه در جهان بايد به دنبال شريك¬هاي جديد و بازار فروش براي كالاهاي توليدي خود باشد. اين درحالي است كه كشورهاي ثروتمند غرب آسيا و شمال آفريقا مي¬توانند بازار خوبي براي كالاهاي نظامي روسيه باشند (ابراهیمی، 1384: 23).
3-3- نیروهای کلیدی پیشران در محیط منطقه‌ای خاورمیانه
نیروهایی شکل دهنده به آینده جایگاه روسیه در منطقه خاورمیانه شامل ملی¬گرایان روسی ، آمریکا، چالش مربوط به گسترش ناتو به شرق و ... می¬باشد. در راستای درک اهمیت این مسئله به ناچار می-بایست آنها را براساس اهمیت آنها رتبه¬بندی کرد. بنظر می¬رسد به ترتیب نیروها و عواملی همچون هویت ژئوپلیتیک، برخورداری از ظرفیت هسته¬ای، چالش مربوط به حضور غرب در خاورمیانه، نیروی نظامی قدرتمند، ایدئولوژی نواوراسیاگرایی، هژمونی آمریکا از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. بخصوص نقش هژمونی آمریکا، چالش مربوط به بازیگری و تقابل با غرب در منطقه خاورمیانه خصوصا مقابله با هژمونی آمریکا و ایجاد موازنه منطقه‌ای در خاورمیانه در این راستا خیلی اهمیت دارد.
یکی از دغدغه¬ها و نگرانی¬های مهم مسکو در قبال بحران خاورمیانه خصوصا سوریه این است که این بحران دامنه¬دار شود و امواج افراط¬گرایانه و تروریستی آن به جمهوری¬های استقلال یافته شوروی سابق بعنوان حیاط خلوت روسیه برسد. کشورهای به اصطلاح خارج نزدیک، بویژه جمهوری¬های آسیای مرکزی و قفقاز، پتانسیل زیادی برای رسوخ افراط¬گرایی تکفیری برخاسته از بحران سوریه دارند و این همان هراسی است که فدراسیون روسیه را به خود مشغول کرده است (Trenin, 2013: 13).
در واقع، مسکو به خوبی می¬داند که اگر ناآرامی¬ها و تشنج¬های برخاسته از بیداری اسلامی، بویژه موج خشونت¬ها و افراط¬گری¬های گروه¬های تکفیری در سوریه به کشورهای حوزه خارج نزدیک راه یابد، می¬تواند ثبات این حلقه امنیتی راهبردی روسیه را به هم زند و موجب کاهش نفوذ مسکو در منطقه شود؛ زیرا وجود میلیون¬ها مسلمان در این کشورها و سابقه نه چندان مطلوب رفتار مسکو با مسلمانان بویژه در بحران¬های چچن و کوزوو می¬تواند فضای منطقه را به شدت ضد روسی کند و عرصه را برای حضور و نفوذ هرچه بیشتر رقبای استراتژیک روسیه در منطقه بویژه غرب و آمریکا فراهم سازد.
4-3-رتبه‌بندی عوامل کلیدی براساس عدم قطعیت و اهمیت
در مجموع فدراسیون روسیه در منطقه خاورمیانه اهداف مشخصی را دنبال می‌کند که از جمله مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1) فروش تسلیحات و یافتن بازارهای استراتژیک؛
2) تسریع در روند صلح اعراب و اسرائیل برای کسب اعتبار بعنوان یک حامی صلح در داخل کشور، منطقه و جهان؛
3) احیای عنوان «ابرقدرت شرق»؛
4) پر کردن خلأ راهبردی و سیاسی در منطقه. فدراسیون روسیه بعنوان وارث اتحاد شوروی هرگاه در عرصه بین‌الملل با واکنش‌های منفی غرب مواجه می‌شود با ایجاد روابط نزدیک و بسیار دوستانه با کشورهای خاورمیانه درپی پرکردن این خلأ برمی‌آید (مسعودی، ۱۳۹۴: 68).
براساس این نگرش، سیاست‌ها و تدابیر دیپلماتیک روسیه در خاورمیانه را باید در چارچوب روابط روسیه و آمریکا مشاهده کرد؛ بنابراین رویکرد، نوع روابط میان مسکو و واشنگتن تأثیری مهم و مستقیم بر فهم سیاست خاورمیانه‌ای روسیه دارد. پایه اصلی این استدلال، سیاست‌های ایالات متحده آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز پس از رویدادهای 11 سپتامبر است. بدین معنا که از نظر روس‌ها، آمریکا نه‌تنها پاداش و امتیاز هم سنگی نسبت به همکاری این کشور در مبارزه علیه تروریسم در مناطق یاد شده نداده است، بلکه واشنگتن با بهره‌گیری از فرصت پیش آمده تلاش کرده است تا حتی‌الامکان نسبت به همرنگ‌سازی مبانی نفوذ روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز اقدام نماید.
بر این اساس، بیشتر سیاست‏مداران روسی حضور آمریکا در منطقه خارج نزدیک خود را تهدیدی ژئوپلیتیک و همکاری خود با آن کشور را اقدامی اشتباه تلقی می‌نمایند. طبق این نگرش، روسیه به ازای همکاری خود با ایالات متحده آمریکا در زمینه مبارزه علیه تروریسم که پس از رویدادهای یازده سپتامبر 2001 صورت گرفته است، آنچه را که انتظار داشته دریافت نکرده است. پریماکوف در مقاله‌‌ای با عنوان «جهان پس از 11 سپتامبر»، چنین می‌نویسد: «پس از 11 سپتامبر، هیچ‌ چیز تغییر نکرده است جزء تحکیم موقعیت ژئوپلیتیک آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز و نیز افزایش یکجانبه‌گرایی این کشور در نظام بین‌الملل».
از سال 2000 به بعد که پوتین قدرت را در روسیه به ‌دست گرفت، اسناد مهمی در ارتباط با سیاست خارجی روسیه منتشر شده است. در میان این اسناد، سه سند مهم وجود دارد که بیانگر سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه خاورمیانه است. این اسناد عبارتند از:
1) سند تدبیر امنیت ملی فدراسیون روسیه: در سند تدبیر امنیت ملی فدراسیون روسیه که در 10 ژانویه 2000 توسط رئیس جمهور روسیه مورد تصویب قرار گرفت، تنها یک بار به نام منطقه خاورمیانه اشاره شده است. در این سند به برخی از تهدیدهای بین¬المللی اشاره شده که می¬توانند منافع ملی و جایگاه روسیه را در اروپا، خاورمیانه، ماورای قفقاز، آسیای مرکزی و منطقه آسیا  اقیانوس آرام تضعیف کنند. در این سند که در اوج مبارزه‌طلبی‌های پوتین پس از تحقیر مسکو در کوزوو تصویب شد، منطقه‌ خاورمیانه بعنوان اولویت پنجم، پس از کشورهای مستقل مشترک¬المنافع، اروپا، آمریکا و آسیا قرار گرفت. با این حال از ابتدای هزاره نو و با لغو توافق «گور چرنومردین» تلاش¬ها برای از سرگیری روابط با منطقه جدی¬تر شد؛ بنحویکه سخن از «اتحاد استراتژیک» در برخی محافل روسی و خاورمیانه¬ای به میان آمد و دیدارهایی نیز میان مقامات روسیه با سران کشورهای خاورمیانه صورت گرفت.
2) سند تدبیر سیاست خارجی فدراسیون روسیه: این سند در 12 جولای 2008 توسط رئیس جمهور روسیه مورد تصویب قرار گرفت. براساس این سند، سیاست خارجی روسیه در تعقیب منافع ملی یک خط-مشی آشکار، قابل پیش‌بینی و عمل‌گرایانه را دنبال می¬کند. موقعیت ژئوپلتیک روسیه بعنوان یک قدرت برتر اوراسیایی، وضعیت کرملین بعنوان یکی از دولت¬های تاثیرگذار در جهان و عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد، مسکو را ناگزیر می¬کند که در مسائل مهم جهانی دخالت نماید. بر این اساس باتوجه به اینکه روسیه خواهان گسترش بیش از پیش روابط دو و چندجانبه با ترکیه، مصر، الجزار، ایران، عربستان سعودی، سوریه، لیبی و سایر کشورهای مهم منطقه است، لذا باید از عضویت دائم خود در شورای امنیت در جهت ثبات خاورمیانه استفاده کند. همچنین روسیه بعنوان یکی از چهار کشوری که در مناقشه اعراب و اسرائیل به میانجیگری می¬پردازند، باید تلاش خود را در راستای پیشبرد روند صلح خاورمیانه بکار گیرد. علاوه بر این در سند سیاست خارجی فدراسیون روسیه به روابط مسکو با جهان اسلام نیز توجه بسیار زیادی شده است.
3) استراتژی امنیت ملی فدراسیون روسیه تا سال 2020: این سند که در تاریخ 12 می 2009 توسط دیمیتری مدودیف رئیس جمهور روسیه مورد تصویب قرار گرفت، از جهات مختلف حائز اهمیت است. مطابق با این سند، دولتمردان روسیه گمان می¬کنند مسکو در آینده با چالش¬های ناشی از جهانی شدن مواجه خواهد شد. از این¬رو رهبران روسیه باید خود را برای مواجهه با این چالش¬ها در سطوح داخلی، منطقه‌ای و بین¬المللی آماده کنند. علاوه بر این، استراتژی امنیت ملی فدراسیون روسیه تا سال 2020 به مرحله گذار در سیستم بین¬المللی پرداخته و خواهان احیای ظرفیت¬های روسیه از طریق یک سیاست عمل‌گرایانه شده است. این سند نشان می¬دهد که اگرچه روسیه قصد درگیری و تقابل با غرب به‌ویژه آمریکا را ندارد، اما می¬کوشد براساس منافع ملی، رویکرد سیاست خارجی خود را به سمت گسترش مناسبات با کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه تغییر جهت دهد. بر این اساس روسیه باید حضور و نفوذ خود را در مناطق مختلف از جمله خاورمیانه افزایش دهد. زیرا خاورمیانه باتوجه به منابع نفت و گازی که در اختیار دارد، همچنان در کانون توجه قدرت¬های بزرگ خواهد ماند و عرصه¬ای حیاتی برای بازیگران قدرتمند در پروسه گذار نظام بین¬الملل به یک سیستم چندقطبی محسوب می¬شود (اطهری و شعیب، 1390: 37).
در این سند تنها یکبار به نام خاورمیانه اشاره شده است. بر این اساس روس¬ها معتقدند «در درازمدت، توجه سیاست¬های بین¬الملی متوجه مالکیت بر منابع انرژی در خاور نزدیک، دریای برنت و سایر بخش¬های قطب شمال، دریای خزر و آسیای مرکزی خواهد بود. در میان مدت، وضعیت عراق و افغانستان به همراه منازعه در خاور نزدیک و خاورمیانه، تعدادی از کشورهای آفریقایی و جنوب آسیا و همچنین شبه جزیره کره، تداوم خواهد یافت و به اعمال نفوذ منفی منجر خواهد شد (اطهری و شعیب، 1390: 41).
در مجموع آنچه از بررسی سه سند مهم سیاست خارجی و امنیت ملی روسیه درباره منطقه خاورمیانه بدست می‌آید، حکایت از تاکید روس‌ها بر اهمیت انرژی از یکسو و مسئله صلح، ثبات و امنیت از سوی دیگر است. بر این اساس به نظر می¬رسد عوامل کلیدی براساس عدم قطعیت و اهمیت به ترتیب اهمیت عبارتند از:
1) مجاورت فیزیکی: روسیه از طریق ایران و ترکیه عملا با منطقه خاورمیانه همسایه است. ضمن آنکه مسافت میان گروزنی پایتخت چچن و موصل عراق حدود 600 مایل است. بنابراین مجاورت فیزیکی و همسایگی یکی از مهمترین دلایلی است که منطقه خاورمیانه را برای روس¬ها با اهمیت می¬کند.
2) عامل مشترک مسلمانان: با فروپاشی شوروی، عملا دیواری که میان مسلمانان روسیه و سایر مسلمانان کشیده شده بود، فرو ریخت. در حال حاضر حدود یک هفتم جمعیت روسیه را مسلمانان تشکیل می¬دهند که رو به رشد نیز می¬باشند.
3) یهویان روس‌تبار: حدود 20 درصد از جمعیت اسرائیل را یهودیانی تشکیل می¬دهند که سابقا در اتحاد جماهیر شوروی زندگی می¬کردند. تقریبا اکثر این عده در حال حاضر می¬توانند به زبان روسی صحبت کنند.
4) ناآرامی‌های مذهبی و سیاسی مداوم در جهان اسلام: ورود اندیشه¬های رادیکال و جنگ‌طلب از خاورمیانه به قفقاز شمالی و به¬خصوص جمهوری¬های تاتارستان و باشقیرستان همواره موجب نگرانی روس-ها بوده است.
5) منابع غنی انرژی: روسیه خود را بعنوان یک قدرت در حوزه انرژی به حساب می¬آورد و به دنبال فرصت در مرزهای جنوبی خود می¬گردد.
6) حضور نظامی آمریکا: روس¬ها همواره با دقت تحرکات و سیاست¬های نظامی آمریکا را در منطقه دنبال کرده¬اند. در این بین به خصوص لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان، موجب توجه بیشتر روسیه به حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه شده است (Trenin, 2013: 3-4).
5-3- انتخاب منطق سناریوها
نتیجه مرحلۀ طبقه¬بندی، محورهایی است که سناریوهای نهایی براساس آنها متمایز می¬شوند. هدف نهایی، رسیدن به سناریوهایی است که تفاوت¬های موجود بین آنها، برای تصمیم¬سازان قابل توجه باشد. با تعیین نیروهایی کلیدی بنظر می¬رسد 4 سناریوی مهم در ارتباط با آینده جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای خاورمیانه قابل ترسیم است. این سناریوها به ترتیب عبارتند از:
1) حفظ نظام موازنه قوا در خاورمیانه از طریق تعادل¬بخشی میان ایران، عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل با رویکرد چندقطبی می¬باشد.
2) روسیه تلاش خواهد کرد در کنار ایران مدل دوقطبی را در منطقه خاورمیانه شکل دهد که البته حالت انعطاف¬پذیر خواهد داشت و برخی از کنشگران در مواقع ضروری بین دوقطبی سعی در ایفای نقش خواهند داشت که از جمله می¬توان به نقشی که ترکیه و مصر برای خویش قائل هستند استناد کرد.
3) افول جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای خاورمیانه بگونه¬ای که این کشور صرفا قادر خواهد بود از طریق نهادهایی همچون سازمان ملل متحد بویژه شورای امنیت به ایفای نقش در این منطقه مبادرت ورزد.
4) تنزل جایگاه روسیه در آینده نظم منطقه‌ای در غرب آسیا بگونه¬ای که حتی روسیه در جاهایی همچون سوریه هم ایفای نقش محدودی خواهد داشت.
3-6- ترسیم جزئیات سناریوها
با وجود پیشران¬هایی همچون احتمال حضور مجدد انگلستان در خاورمیانه، حفظ قدرت توسط نخبگان ملی¬گرا در روسیه و شکل¬گیری ائتلافی عربی – غربی در منطقه با حضور بیش از پیش فرانسه و انگلستان بنظر می¬رسد روسیه تلاش خواهد کرد در کنار ایران مدل دوقطبی را در منطقه خاورمیانه شکل دهد که البته حالت انعطاف¬پذیر خواهد داشت و برخی از کنشگران در مواقع ضروری بین دوقطبی سعی در ایفای نقش خواهند داشت که از جمله می¬توان به نقشی که ترکیه و مصر برای خویش قائل هستند استناد کرد. در این حالت به این خاطر که روسیه احساس می¬کند هژمونی غرب به دنبال حل و فصل بحران در منطقه بدون حضور روسیه است و نگرانی که نزد دولتمردان جمهوری اسلامی وجود دارد می¬توان گفت که تمایل دو طرفه¬ای برای حضور پررنگ¬تر روسیه در منطقه رقم خواهد خورد و این کشور حتی در زیرسیستم¬هایی همچون خلیج فارس نیز حضور خواهد یافت. اگر این اتفاق رخ دهد می¬توان گفت آرزوی پتر کبیر برای دستیابی به آب¬های گرم خلیج فارس محقق شده است. راهبردی که در آن زمان هدف¬اش، حضور در اقیانوس هند و از آن طریق حضور در نگین مستعمراتی انگلستان یعنی هندوستان بود اما با هوشمندی انگلیسی¬ها محقق نشد؛ بنابراین می¬توان انتظار داشت روسیه حتی در نظم امنیتی خرده سیستمی همچون خلیج فارس نیز نقش جدی ایفا خواهد کرد.
در ارتباط با افول جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای خاورمیانه می¬توان گفت در صورتی که روند تحولات در سوریه بگونه¬ای پیش رود که ضمن حفظ پایگاه دریای طرطوس، منافع راهبردی این کشور تأمین نشود، نخبگانی با رویکردی متفاوت یعنی غرب¬گرایان در این کشور قدرت را به دست گیرند و حضور انگلستان و فرانسه در خاورمیانه بیشتر شود لذا این کشور صرفا قادر خواهد بود از طریق نهادهایی همچون سازمان ملل متحد بویژه شورای امنیت به ایفای نقش در این منطقه مبادرت ورزد. بر این اساس روسیه صرفا قادر خواهد بود در یکی از زیرسیستم¬های منطقه‌ای به ایفای نقش بپردازد. برای مثال دامنه قدرت روسیه محدود به زیرمنطقه شامات می¬شود که روسیه در آن بصورت سنتی نفوذ داشت و حضور روسیه در مناطقی همچون خلیج فارس و حتی شمال آفریقا کم¬رنگ شود. در این صورت قدرت¬های دیگر بدون حضور روسیه قادر خواهند بود معادلات منطقه‌ای را حل و فصل کنند و در این حالت روسیه ترجیح می-دهد در منطقه پیرامون خویش یعنی قفقاز و آسیای مرکزی قادر به ایفای نقش بیشتری بپردازد؛ اما شرایطی که می¬تواند به تحقق این سناریو کمک کند عبارتند از: ادامه حضور آمریکا و متحدان قدرتمند این کشور در خاورمیانه و انزوای بیشتر روسیه در سطح منطقه‌ای و بین¬المللی است. از دیگر شرایطی که می¬تواند به تحقق این سناریو کمک کند حل وفصل بحران سوریه است بگونه¬ای که روسیه در آینده نظام سیاسی این کشور هیچگونه نقشی نداشته باشد. نوع نظام سیاسی که در آینده در سوریه و حتی لیبی بعنوان متحد دیگر سنتی روسیه حاکم می¬شود می¬تواند تا حدود زیادی بر جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای خاورمیانه اثرگذار باشد به¬خصوص اگر این نظام¬ها بگونه¬ای طراحی شوند که رهبران آنها مواضعی ضدروسی به خود بگیرند و اجازه ایفای نقش موثر را به مسکو ندهند.
سناریوی چهارم حداقلی شدن نقش روسیه در خاورمیانه هنگامی رخ می¬دهد که روند تحولات در سوریه به ضرر روسیه تمام شود بگونه¬ای که پایگاه دریایی طرطوس نیز برچیده شود، ایران در نتیجه تحریم¬های بین¬المللی به سمت انزوای کامل رود در واقع انزوای ایران خود عاملی در جهت کاهش نفوذ و بازیگری ایران در خاورمیانه یکی از موثرترین موارد در نفوذ روسیه است. انزوای ایران، روسیه را نیز به جهت استفاده از ایران در راستای اهرم فشار بر غرب در حالتی از انزوا قرار داده و این مسئله از مواردی است که روسیه از آن واهمه دارد؛ و همچنین روی کار آمدن نخبگان غرب¬گرا یا آتلانتیک¬گرا در روسیه می¬توان انتظار داشت حتی نقش روسیه در مناطقی همچون شامات نیز به حداقل برسد و نقش روسیه در شکل¬دهی به نظمی از نوع دوقطبی یا حتی موازنه قوای چندجانبه به حداقل برسد. در این حالت روسیه محدود به امور پیرامونی خویش می¬شود و صرفا در مناطق خارج نزدیک از جمله آسیای مرکزی و قفقاز نقش فعال و جدی را ایفا خواهد کرد. عوامل و دلایلی که به شکل¬گیری این وضعیت کمک می¬کنند عبارتند از: ادامه حضور آمریکا و غرب در حیات خلوت روسیه، تحریم¬های وضع شده از جانب آمریکا بر روسیه و شکل¬گیری اجماع مجدد میان آمریکا و کشورهای خاورمیانه بر علیه روسیه می¬باشد که در این صورت مسکو ممکن است با نارضایتی داخلی فزاینده روبرو شود و نخبگانی با رویکرد غرب¬گرا همچون دوره یلتسین قدرت را در دست گیرند. در این صورت روسیه دیگر مایل به ایفای نقش جدی در خاورمیانه نمی¬باشد. در این حالت  فدراسیون روسیه، شاهد سرازیر شدن این بحران به کشورهای خارج نزدیک و به تبع آن به خطر افتادن نفوذ تاریخی مسکو در این مناطق خواهد بود؛ زیرا این مناطق همواره بعنوان حایل میان فدراسیون روسیه و سایر نقاط بوده و نقش بسزایی در تأمین امنیت و تمامیت سرزمینی روسیه ایفا کرده¬اند. به هر حال روسیه به هیچ وجه نخواهد پذیرفت که اقدامات محور غربی- عربی- ترکی در قبال بحران سوریه موجب به خطر افتادن نفوذ دیرینه¬اش در خارج نزدیک شود.
7-3- ارزیابی میزان موفقیت و ناکامی هریک از سناریوها
همانطور که در ابتدای پژوهش نیز گفته شد، روسیه در ابتدای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین در سال¬های حضور گورباچف و سیستم گلاسنوست شوروی در تعدیل سیاست¬های خصمانه خود بر علیه غرب، خصوصا آمریکا تلاش نمود تا به اوضاع نابسامان اقتصادی و سیاسی خود در جهان با کمک غرب سروسامانی دهد. با این رویکرد مسکو تلاش کرد تنها در مناطق اقماری تحت نفوذ شوروی در اطرف خود تاثیرگذار بوده و بازیگری خود را تنها معطوف به این مناطق سازد. در این رابطه روسیه انتظار داشت تا دولت¬های غربی به مناطق تحت حائل امنیتی و حریم سنتی روسیه که باقی مانده از زمان اتحاد جماهیر شوروی بود احترام گذارده و منطقه قفقاز و آسیای مرکزی را در زمره قلمرو روسیه برشمارند. روند تحولات گونه دیگری بود و کشورهای تحت سیطره شوروی، یکی پس از دیگری متمایل به بلوک غرب شدند. این مسئله روسیه را در موقعیتی ویژه قرار داد که برای انزوای ناشی از این تحولات روی به سوی اوراسیاگرایی آرود. حضور روسیه خصوصا در دوران پوتین و مدودف در منطقه خاورمیانه، نشان از ایجاد یک نظم نوین منطقه‌ای در این منطقه داشت که سطح بازیگری روسیه در این منطقه را به شدت افزایش می¬داد (نوری، 1392: 30).
به واقع روسیه تلاش داشت تا بواسطه شکاف و جبهه¬بندی غرب و ضدغرب در خاورمیانه، خود به بازیگری مهم در منطقه تبدیل کند و در این راستا عملا سعی در ایجاد یک نظم نوین منطقه‌ای با رویکرد اتحاد با بازیگران مخالف آمریکا در منطقه (جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزب¬اله لبنان) داشت. در این رابطه روس¬ها تلاش داشت کرده¬اند تا با نزدیکی به متحدان غرب در منطقه مانند ترکیه، عربستان و اسرائیل، نیز نوعی موازنه¬گرایی مبتنی بر نظم منطقه‌ای موردنظر خود را پیاده نموده و در این بین عملا توسعه روابط با هر دو طرف در سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه محتمل به نظر رسیده و تا امروز ادامه داشته است.
در واقع مسکو به دنبال ایجاد یک نظم هژمونیک مبتنی بر مخالفت با نظم هژنونیک تک¬قطبی آمریکا در منطقه خاورمیانه است که این خود رویکردهای نوینی را به سیاست خارجی روسیه در برخورد با خطرات احتمالی به دنبال دارد. روسیه از طرفی خواهان حفظ جمهوری اسلامی ایران و حکومت بشار اسد در سوریه بوده و از طرفی روابط مثبت و رو به رشد روسیه با ترکیه و عربستان سعودی بعنوان دو بازیگر مهم در منطقه بر این امر بیش از پیش صحه گذاشته و نشان از حضور بی¬بدیل روسیه در تحولات خاورمیانه دارد (نوری، 1399: 93).
8-3- انتخاب شاخص‌ها و علائم راهنما
شاخص¬ها و علائم راهنما در نظریه پیتر شوارتز با این هدف مدنظر قرار گرفته¬اند که به آینده¬پژوه نشان دهند که کدامیک از سناریوها احتمال تحقق بیشتری دارند. باتوجه به این وضعیت شاید بتوان گفت روسیه در آینده نظم منطقه‌ای منطقه‌ای خاورمیانه صرفا بعنوان یک قدرت بزرگ منطقه‌ای قادر به ایفای نقش است. در این حالت روسیه صرفا قادر است به نظم مبتنی بر موازنه قوا در منطقه خاورمیانه تن دهد. سیاست خارجی روسیه در دوران پس از جنگ سرد تحولات عمده¬اي را گذرانده است؛ از سیاست غرب-گرایانه تا دوران نگاه به شرق و اوراسیاگرایی مبتنی بر الزامات ژئوپولیتیک تا سیاست خارجی که محصول و آمیزه¬اي از این دو رویکرد بود که در دوران پوتین دنبال شده است و تبعا تاثیرات خاص خود را بر روابط روسیه با خاورمیانه داشته¬اند (نونژاد، 1387: 21).
دلایل تصور چنین سناریویی این است که احتمالا در آینده حضور هژمون غرب بویژه از سوی آمریکا دنبال شود و روسیه قادر نیست به تنهایی در معادلاتی همچون بحران سوریه ایفای نقش کند. اگرچه در این راستا بنظر می¬رسد جمهوری اسلامی ایران و سوریه و ترکیه منافذی را پیش¬روی حضور بیشتر روسیه در خاورمیانه می¬گشایند و روسیه را از یک محدودیت بصورت کامل نجات می¬دهند بنابراین این کشور قادر است به وضع موجود خویش در خاورمیانه در کنار همه کنش¬گران ادامه دهد.
لذا اقدامات اخیر روسیه در حمله به اوكراين که مهمترين كشور واقع در اروپاي شرقي در ابعاد ژئوپليتيك و ژئواكونوميك است را  در همین راستا می¬توان تحلیل نمود. زیرا باتوجه به اينكه سياست نفوذ در منطقه پيراموني، يك اصل تاريخي در رفتار سياست خارجي روسيه مي¬باشد و اوكراين نيز از اهميتي استراتژيك در منطقه حائل روسيه برخوردار است،  مسكو كوشيده است تا با اعمال نفوذ در ساختارهاي سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي اوكراين مانع نزديكي و اتحاد اين كشور با دولت¬هاي غربي و بويژه اتحاديه اروپا شود.

4- جایگاه روسیه بعنوان یک قدرت بزرگ در نظام بین‌الملل
روسیه در حال حاضر یک قدرت بزرگ در نظام بین¬الملل است مجموعه¬ای از توانایی¬ها از جمله ظرفیت نظامی اعم از متعارف و غیرمتعارف است. برای مثال روسیه با برخورداری از زرادخانه بزرگ هسته¬ای حتی توان رقابت با آمریکا را در عرصه جهانی دارد. با وجود رکود اقتصادی ناشی از تحریم¬های بعد از اشغال کریمه، روسیه به سرعت در حال ایجاد یک اردوی مدرن است، که قادر به چالش کشیدن مخالفان خود خواهد بود و آرمان¬های قدرت بزرگ خود را حفظ و اعاده خواهد کرد (اسدی، 1397: 32). در واقع اقدام روسیه در حمله به اوکراین در راستای جلوگیری از نفوذ ناتو در این کشور و نزدیکی به مرزهای روسیه در راستای همین استراتژی به چالش کشیدن ایالات متحده آمریکا بعنوان مهمترین رقیب بین¬المللی روسیه به¬شمار می¬رود.
همچنین مداخله نظامی در بحران داخلی سوریه نشان ‌دهنده تمایل کرملین برای مقابله با هژمونی ایالات متحده آمریکا و تلاش برای شکل دادن به یک توازن قوا بود. سیاست روسیه در خاورمیانه بخشی از یک استراتژی گسترده بود که هدف آن، ایجاد نظم بین‌المللی برای محافظت از روسیه در برابر نفوذ غرب در امور داخلی آن و تضمین جای پای مساوی با ایالات متحده آمریکا بود. در عمل، این بدان معناست که سیاست‌های خاورمیانه‌ای روسیه تابعی از استراتژی‌های جهانی کرملین در مقابل واشنگتن می¬باشد. در خاورمیانه، روسیه به ‌دنبال ایجاد منطقه‌ای¬ است که به ‌نظر می‌رسد بهترین الگو برای نظم بین‌المللی باشد؛ برای مثال، کنسرتی از قدرت‌ها، شامل: روسیه، ایالات متحده آمریکا و قدرت‌های منطقه‌ای مانند: ایران و ترکیه. علاوه ‌بر این، تلاش روسیه برای بازگرداندن جایگاه خود در مقام قدرت بزرگ، حکومت پوتین را در چشم نخبگان سیاسی و مردم این کشور مشروع می‌ساخت. در سایه افزایش فعالیت سیاست خارجی روسیه در منطقه خاورمیانه و به ‌دست آوردن موقعیت استراتژیک خاص، برخی‌ها بر این باورند که در وضعیت فعلی نیز این کشور تلاش دارد: نخست، وضعیت موجود در خاورمیانه را حفظ کند که این هدف بسیار متأثر از انقلاب‌های شکل‌ گرفته در قالب بهار عربی است (مطهرنیا، 1395: 23).
از دید روسیه، محرک اصلی انقلاب‌های رنگی در منطقه عامل خارجی (ایالات متحده و کشورهای غربی) است. نیروهای کشورهای غربی در این منطقه احزاب و جناح‌هایی هستند که از اینگونه انقلاب‌ها حمایت می‌کنند؛ دوم، روسیه حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه را تهدیدی برای خود تلقی می‌کند؛ و سوم، روسیه سعی می‌کند بازیگران فعال منطقه‌ای از جمله سازمان‌های اجتماعی مدنی، اتاق‌های فکر و آن دسته از ابزارهایی را که توسط کشورهای غربی برای گسترش نفوذ و ایجاد آشوب در منطقه استفاده می‌شود مدیریت کند (نوری، 1389: 12).
همچنین بعد از تحریم‌های غرب علیه روسیه، چند تحول عمده در زمینه همکاری‌ میان روسیه و چین صورت گرفت که به باور الکساندر گابویِو، یکی از دلایل مهم این همکاری این بود که چین گسست در روابط روسیه و غرب بر اثر بحران اوکراین را ابزاری می‌دید که می‌توانست روسیه را به خواسته‌های تجاری پکن متعهدتر کند و مانع از گسترش همکاری‌های روسیه با غرب شود؛ سناریویی که برای استراتژیست‌های چین کابوس است (میناوند،1390: 21).
توسعه پویا و جدی روابط استراتژیک روسیه و چین از اواخر سال 2014 به بعد، این فرضیه را مطرح کرد که این فرایند می‌تواند تغییر عمده‌ای را در توازن موجود در منطقه آسیا _ پاسیفیک ایجاد کند. در واقع، هر دو دولت با نظم جهانی شکل ‌گرفته بوسیله اتحادیه قدرت‌های غربی و کنترل ‌شده توسط ایالات متحده مخالف بودند و تلاش مشترک این دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد ایجاد توازن در مقابل این رویه بود. آنها نسب به ارزش‌هایی مانند حاکمیت و عدم‌ مداخله که از سوی غرب بعنوان ابزاری برای نفوذ و تغییر در بسیاری از تحولات و اختلافات منطقه‌ای بویژه مناطق پیرامونی روسیه و چین استفاده می‌شد مخالف بودند. با این ‌حال، از لحاظ سیاسی، ترس از نفوذ چین از بین نرفته بود. روسیه در مورد از دست دادن خودمختاری در سیاست خارجی خود هراس داشت. این هشدار در ضمیر ناخودآگاه این کشور وجود دارد، اگرچه از سال 2014 به بعد، چین مهم‌ترین حامی روسیه بوده و راه را برای اینکه روسیه بتواند منافع خود را حفظ کند هموار کرده است، این پارادایم همواره وجود دارد که روسیه هرگز قادر به تصمیم‌گیری در مورد دخالت در منافع چین نیست.
بطورکلی، سیاست‌های فعلی روسیه در فضای بعد از شوروی، بخش مهمی از استراتژی جهانی آن است. موقعیت روسیه در عرصه بین‌المللی و ظهور قوانین جدید برای نظم جهانی که پیش‌شرطی برای توسعه پایدار کشور در نظر گرفته می‌شود، وابسته به اجرای اهداف سیاست خارجی در محیط جغرافیایی پیرامون روسیه است. اتمام موفقیت‌آمیز طرح یکپارچگی اقتصادی در منطقه اوراسیا، شرطی ضروری برای ایجاد مرکزی مستقل و خودکفا در اقتصاد جهانی است و از این‌رو، خود پایه و بنیانی برای ظهور نظام جهانی چندمرکزی واقعی و انکارناپذیر است؛ به ‌همین ‌دلیل، فضای پساشوروی یکی از مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی روسیه است. در واقع، تصادفی نیست زمانی که از ابزار‌های واقعی جعبه ابزار ژئوپلیتیک قدیم و جدید روسیه سخن به‌ میان می‌آید، جمهوری‌های شوروی اولین محیط برای آزمایش جنگ اطلاعاتی کرملین، استفاده از جریان انرژی و تجارت بعنوان ابزار سیاسی و همچنین اهداف اقدامات نظامی روسیه به ‌حساب می‌آیند.
باتوجه به اهمیت و جایگاهی که خاورمیانه در سیاست خارجی روسیه دارد، روس‌ها طی سال¬های اخیر به برقراری و توسعه روابط خود با کشورهای منطقه پرداخته¬اند. بر این اساس به نظر می¬رسد برخی از کشورهای منطقه در سیاست خاورمیانه‌ای روسیه از اهمیت و جایگاه بیشتری برخوردار می‌باشند که از آن جمله می¬توان به ایران، ترکیه، مصر، اسرائیل، سوریه، عراق و عربستان اشاره نمود (آقایی، 1394: 44).

نتیجه‌گیری
به نظر می¬رسد روسیه در فرآیند گام¬های اول تا هشتم نظریه پیترشوارتز عملا در راستای ایجاد یک موازنه¬گرایی منطقه‌ای از ایجاد ارتباط بین دو جبهه طرفدار غرب و مخالف غرب تلاش داشته است تا در ایجاد یک موازنه منطقه‌ای تاثیرگذار باشد. در این راستا البته روسیه نفوذ سنتی خویش در مناطقی همچون شامات را حفظ خواهد کرد و در آن منطقه اجازه برتری به هیچ¬یک از دو کنش¬گر مطرح آن یعنی ایران و اسرائیل بر یکدیگر را نخواهد داد. در نتیجه می¬توان امیدوار بود در آینده نزدیک نیز نظام بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در منطقه شامات علیه اسرائیل به کارکرد خویش یعنی مهار اسرائیل ادامه دهد.
در مجموع براساس مدل پیتر شوارتز می¬توان سناریوهایی را برای جایگاه روسیه در آینده نظم منطقه‌ای خاورمیانه پیش¬بینی نمود:
1- سناریوی اول: با مجموع شریطی که در حال حاضر وجود دارد از جمله عدم خروج آمریکا از خاورمیانه، عدم حل و فصل بحران¬های سوریه، یمن و لیبی، حضور احتمالی انگلستان در خاورمیانه و حفظ قدرت از سوی نخبگان ملی¬گرا در این کشور بنظر می¬رسد محتمل¬ترین سناریوی پیش¬روی این کشور حفظ نظام موازنه قوا در خاورمیانه از طریق تعادل¬بخشی میان ایران، عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل با رویکرد چندقطبی باشد.
2- سناریوی دوم: با وجود پیشران¬هایی همچون حضور مجدد انگلستان در خاورمیانه، حفظ قدرت توسط نخبگان ملی¬گرا در روسیه و شکل¬گیری ائتلافی عربی – غربی در منطقه با حضور بیش از پیش فرانسه و انگلستان بنظر می¬رسد روسیه تلاش خواهد کرد در کنار ایران مدل دوقطبی را در منطقه خاورمیانه شکل دهد که البته حالت انعطاف¬پذیر خواهد داشت و برخی از کنش¬گران در مواقع ضروری بین دوقطبی سعی در ایفای نقش خواهند داشت که از جمله می¬توان به نقشی که ترکیه و مصر برای خویش قائل هستند استناد کرد.
3- سناریوی سوم: در صورتی که روند تحولات در سوریه بگونه¬ای پیش رود که ضمن حفظ پایگاه دریای طرطوس، منافع راهبردی این کشور تأمین نشود، نخبگانی با رویکردی متفاوت یعنی غرب¬گرایان در این کشور قدرت را به دست گیرند و حضور انگلستان و فرانسه در خاورمیانه بیشتر شود احتمال افول جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای خاورمیانه وجود دارد و این کشور صرفا قادر خواهد بود از طریق نهادهایی همچون سازمان ملل متحد بویژه شورای امنیت به ایفای نقش در این منطقه مبادرت ورزد.
4- سناریوی چهارم: در صورتی که روند تحولات در سوریه به ضرر روسیه تمام شود بگونه¬ای که پایگاه دریایی طرطوس نیز برچیده شود، ایران در نتیجه تحریم¬های بین¬المللی به سمت انزوای کامل رود و همچنین روی کار آمدن نخبگان غرب¬گرا یا آتلانتیک¬گرا در روسیه می¬توان انتظار داشت حتی نقش روسیه در مناطقی همچون شامات نیز به حداقل برسد و نقش روسیه در شکل¬دهی به نظمی از نوع دوقطبی یا حتی موازنه قوای چندجانبه به حداقل برسد.
در ارتباط با احتمال وقوع محتمل¬ترین سناریو می¬توان گفت روسیه در آینده نظم منطقه‌ای خاورمیانه صرفا بعنوان یک قدرت بزرگ منطقه‌ای قادر به ایفای نقش خواهد بود. در این حالت روسیه صرفا قادر است به نظم مبتنی بر موازنه قوا در منطقه خاورمیانه تن دهد. سیاست خارجی روسیه در دوران پس از جنگ سرد تحولات عمده¬اي را گذرانده است؛ از سیاست غرب¬گرایانه تا دوران نگاه به شرق و اوراسیاگرایی مبتنی بر الزامات ژئوپلیتیک تا سیاست خارجی که محصول و آمیزه¬اي از این دو رویکرد بود که در دوران پوتین دنبال شده است و تبعا تاثیرات خاص خود را بر روابط روسیه با خاورمیانه داشته¬اند. جایگاه خاورمیانه در اولویت¬های سیاست خارجی روسیه پس از ایالات متحده، اروپا، چین و آسیا قرار دارد، با این حال موقعیت جغرافیایی منطقه خاورمیانه و برخورداری از منابع غنی انرژی و مهمتر از همه بی¬ثباتی سیاسی و اجتماعی در آن که زمینه حضور فعال مسکو و ایفای نقش فعال در این منطقه از جهان در نزد کرملین کم اهمیت تلقی نمی¬شود.
دلایل تصور چنین سناریویی این است که احتمالا در آینده حضور هژمون غرب بویژه از سوی آمریکا دنبال شود و روسیه قادر نیست به تنهایی در معادلاتی همچون بحران سوریه ایفای نقش کند. اگرچه در این راستا بنظر می¬رسد جمهوری اسلامی ایران و سوریه و ترکیه منافذی را پیش¬روی حضور بیشتر روسیه در خاورمیانه می¬گشایند و روسیه را از یک محدودیت بصورت کامل نجات می¬دهند. بنابراین این کشور قادر است به وضع موجود خویش در خاورمیانه در کنار همه کنش¬گران ادامه دهد.

چکیده

حضور روسیه در سوریه و اتحاد با کشورهای مخالف غرب، بویژه ایران و همچنین رابطه اقتصادی و نظامی مؤثر با اسرائیل و ترکیه بعنوان دو متحد غرب در منطقه، سطح توان بازیگری این کشور در خاورمیانه را افزایش داده است. از طرفی پتانسیل هسته‌ای و نیروی نظامی قدرتمند این کشور خود عاملی در جهت حضور روسیه در این منطقه است. براین اساس آینده جایگاه این کشور در نظم منطقه‌ای خاورمیانه از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف مقاله پیش‌رو، بررسی جایگاه روسیه در آینده نظم منطقه‌ای خاورمیانه است. روش پژوهش مورد استفاده، روش توصیفی - تحلیلی با استفاده از رویکرد آینده‌پژوهی پیتر شوارتز استفاده شده است. سوال مقاله حاضر این است: که سناریوهای محتمل در ارتباط با آینده جایگاه روسيه در نظم منطقه‌ای خاورمیانه براساس روش آینده‌پژوهی پيتر شوارتز کدام هستند؟ نتایج نشان می‌دهد که چهار سناریوی: 1) حفظ نظام موازنه قوا در خاورمیانه از طریق تعادل بخشی میان ایران، عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل با رویکرد چندقطبی، 2) شکل‌گیری نظام دوقطبی با همراهی ایران بعنوان یک قطب قدرت در مقابل قطب آمریکا و عربستان، 3) افول جایگاه روسیه در نظم منطقه‌ای خاورمیانه و ایفای نقش در قالب نهادهای بین‌المللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد و درنهایت، 4) احتمال حذف روسیه از معادلات مربوط به نظم منطقه‌ای در خاورمیانه محتمل است. به نظر می‌رسد که سناریوی اول محتمل‌ترین سناریو است که  روسیه در قالب آن سعی خواهد کرد در کنار آمریکا به موازنه‌بخشی میان قدرت‌های موجود در منطقه بپردازد.