چالش‌های روابط ج.ا.ایران در قبال ج.خ.چین؛ رویکرد ژئوپلیتیک فرهنگی دو کشور

وابستگی سازمانی/سمت

  • 1- کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب (نویسنده مسئول)
دریافت: ۹ مرداد ۱۴۰۲ | انتشار: 30 مهر1402

منابع و ماخذ

فارسی:
1- ارغوانی پیرسلامی، فریبرز (1394)، درآمدی بر روابط راهبردی چین و ایران، تهران: نشر مخاطب.
2- بی¬نیاز، علی (1394)، تاثیر توافق هسته¬ای بر روابط ایران و چین، چشم¬انداز روابط ایران و چین، تهران: ابرار معاصر.
3- حافظ¬نیا، محمدرضا (1392)، اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی.
4- حافظ¬نیا، محمدرضا (1379)، مبانی مطالعات سیاسی_ اجتماعی، ج 1، قم: سازمان حوزه¬ها و مدارس علمیه خارج از کشور.
5- حسینی، دیاکو (1394)، عرصه¬های همکاری ایران با چین در خاورمیانه و خلیج فارس، چشم¬انداز روابط ایران و چین، تهران: انتشارات ابرار معاصر.
6- دهقانیان، محمدحسین (1398)، ایران در آینه سیاست خارجی چین، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین¬المللی ابرار معاصر.
7- رضایی، مسعود (1394)، تاثیر توافق هسته¬ای بر روابط ایران و چین، چشم¬انداز روابط ایران و چین، تهران: انتشارات ابرار معاصر.
8- سجادپور، کاظم (1391)، سیاست خارجی و دنیای پرتلاطم، تهران: انتشارات اطلاعات.
9- سجادپور، محمدکاظم و شهروز شریعتی (1390)، «گزاره ایران در روابط آمریکا و چین 1991 -2009»، فصلنامه ژئوپلیتیک، س 7، ش 2.
10- سیمبر، رضا و قربانی شیخ¬نشین (1387)، روابط بین¬الملل و دیپلماسی صلح در نظام معقول جهانی، تهران: نشر سمت.
11- شامیری شکفتی، افشین (1397)، سیاست خارجی چین دوره اصلاحات، تهران: نشر جوینده.
12- شریعتی¬نیا، محسن (1391)، «عوامل تعیین کننده روابط ایران و چین»، فصلنامه روابط خارجی، س 4، ش 2.
13- شفیعی، نوذر و نژادزندیه، رویا (1392)، «هویت در سازه¬انگاری و دیپلماسی عمومی؛ مطالعه موردی چین»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س 16، ش 1.
14- علمایی، ابوالفضل (1394)، بررسی روابط اقتصادی ایران با چین و ارائه سازوکارهای بسط و ارتقاء روابط، چشم¬انداز روابط ایران و چین، گردآوری: حسین عسگریان، تهران: ابرار معاصر تهران.
15- قاضی¬زاده، شهرام و عباس طالبی¬فر (1390)، مناسبات راهبردی ایران و چین، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
16- قوام، عبدالعلی (1395)، اصول سیاست خارجی و سیاست بین¬الملل، تهران: انتشارات سمت.
17-گاور، جان (1388)، چین و ایران: شریکان باستانی در جهان پس از امپراتوری¬ها، ترجمه: سعید موسوی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین¬المللی.

لاتین:
18- Gray, Colin S (1977). The Geopolitics of the of the Nuclear Era, New York: Crane, Russak and Company, Inc.
19- Taylor, peter (1994). Political geography, England: longman scientific and Technical.

متن کامل

مقدمه
چین و ایران در طول تاریخ روابط حسنه¬ای داشتند و در نسبت با یکدیگر راهی هموار و در عین حال چالش¬هایی نیز پیش¬روی هم دارند. دو کشور ضمن آنکه در طول تاریخ روابطی دور و نزدیک را با یکدیگر تجربه کرده‌اند، در دوران معاصر تجربه¬های تلخی در روابط خود با غرب را پشت سر گذاشتند. با تحریم¬های غرب علیه ایران، سیاست خارجی این کشور با تدابیری به سمت شرق و قدرت¬هایی مانند چین سوق داده شد. بعضی از تحلیل¬گران سیاست بین¬الملل، روابط چین و ایران را روابطی راهبردی و تاریخی می¬دانند و عده¬ای هم این رابطه را براساس ضرورت تحریم¬های ایران و تقابل چین و آمریکا تعریف می¬کنند. در حال حاضر هر دو کشور شرایط متفاوتی در نسبت به گذشته خود دارند و این تفاوت، پژوهشگران و سیاستمداران را ناچار از آن کرده که متناسب با نیازهای جدید یکدیگر، خود را بازسازی و بازیابی کنند. شرایط جدید و منافع، فرصت¬ها و چالش¬های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را در روابط دو کشور پدید آورده است که می¬بایست مورد بررسی قرار گیرد.
در این مقاله با رویکرد ژئوپلیتیک فرهنگی، به چالش¬های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز اشاره می-گردد. سوال اصلی این پژوهش بررسی چالش¬های روابط جمهوری اسلامی ایران در چین و پرسش فرعی پژوهش نیز چیستی ژئوپلیتیک و چگونگی ژئوپلیتیک فرهنگی ایران و چین در آن است.

1- چالش‌های روابط جمهوری اسلامی ایران در قبال جمهوری خلق چین
1-1- سیاسی
- روابط چین و ایران همچنان دچار فراز و فرودهایی هست و احیانا خواهد بود. در دو دهه اخیر همکاری چین در تحریم¬ها علیه ایران و کاستن واردات نفت از ایران توسط چین و نیز گسترش روابط و مناسبات چین با کشورهای حاشیه خلیج فارس و عدم موضع¬گیری شفاف و روشن چین در مسئله هسته¬ای ایران باعث شده که روابط دو کشور وارد سطح راهبردی نشود و همواره رابطه¬ای عادی با فرصت¬ها و رکودهای خود باشد. فریبرز ارغوانی در این باره استدلال می¬کند که با در نظرگیری تکثر هویتی چین از یکسو و روندهای حاکم بر روابط دو کشور در دوران بعد از انقلاب اسلامی ایران و وجود انتظار به خصوص از جانب ایران برای گسترده¬تر شدن همکاری دو کشور این پرسش فراروی ذهن ناظران مسائل بین¬المللی قرار می¬گیرد که چرا با وجود تمایل ایران به ایجاد یک رابطه مبتنی بر همکاری راهبردی، جمهوری خلق چین به سمت ایجاد این نوع از همکاری حرکت نکرده است؟
هویت بین¬المللی به تعریف و تصور و تعیین یک کشور نسبت به جایگاه خود در نظام بین¬الملل است. چین نیز این جایگاه را برای خود بعنوان یک قدرت مسئول در برابر حفظ نظم موجود نظام بین¬الملل تعریف کرده و بنا ندارد با دخالت در امور داخلی کشورها یا زور و سلطه بر دیگران توسعه پیدا کند. چین تصمیم دارد که با کشورهای همسایه یا همکار خود روابط برد-برد برقرار کرده و توسعه مسالمت¬آمیز داشته باشد. این هویت براساس ضرورت توسعه یافتگی چین و در راستای منافع آن شکل گرفت. چراکه این هویت چین باعث شده تا قدرت¬های منطقه¬ای و جهانی و همچنین سازمان-های بین¬المللی خواستار دخالت و ایفای نقش بیشتر چین در تعاملات و امور بین¬المللی باشند. چین با درگیر نشدن با آمریکا، به چالش نکشیدن کلیت و تمامیت ساختار جهانی و دخالت ندادن ایدئولوژی در سیاست خارجی و اقتصاد، این وجهه را به دست آورده است.
چین فعال¬ترین ارتش صلح را در اعضای دائم شورای امنیت دارد. چین سعی می¬کند وجهه مثبت و قابل قبول از سیاست¬های خود به نمایش بگذارد تا به اهداف بلندمدت خود دست پیدا کند. بیجینگ برای این مهم افکار عمومی جهان را هدف قرار داده و بطور خلاصه نکته مشترک دیپلماسی عمومی چین به این ترتیب است که نیت و مقصود چین برای کشورها آسیبی به دنبال ندارد و چین خواستار تعامل و همکاری در محیطی صلح¬آمیز است (شفیعی و نژادزندیه، 1392: 84).
در همین راستا تکثر هویت¬های بین¬المللی چین را می¬توان بعنوان عامل نوسان در روابط این کشور با ایران و عدم شکل¬گیری یک رابطه مبتنی بر همکاری راهبردی دانست. ارغوانی این هویت بین¬المللی را چنین شرح می¬دهد که چین از یک طرف بعنوان یک کشور در حال توسعه و در عین حال دولت-ملت به همکاری با ایران اهمیت می¬دهد، اما از طرف دیگر بعنوان یک قدرت بزرگ و درحال ظهور ناگزیر از همکاری با آمریکاست و همین امر می¬تواند به فرایند فراز و فرود در همکاری با ایران منجر شود (ارغوانی، 1394: 195). رهبران جدید چین در تلاش خود مصر هستند که تا منافع خود را باتوجه به شرایط متحول بین¬المللی تعریف کرده و آن را در بستر نظام بین¬المللی موجود، با کمترین هزینه و محدودیت¬هایی تامین سازند (شامیری، 1397: 137). سند توسعه مسالمت¬آمیز چین در 2005 می-آورد: چین در جهت ایجاد محیط بین¬المللی صلح¬آمیز به منظور پیشبرد توسعه خود از یکسو و حفظ صلح جهانی از دیگر سو، همت خواهد گماشت (شریعتی¬نیا، 1391).
بزرگ شدن اقتصاد چین تا این حجم عظیم، عملا چین را از اتحادجویی¬های سیاسی و ژئوپلیتیک کلاسیک بیرون انداخته است. چین آرام و تحت کنترل فرماندهی آهنین حزب کمونیست چاره¬ای جزء این ندارد که خود را مانند آمریکا تعریف نموده و محور جهان دانسته و جهان را در مقابل خود بقیه جهان تعریف نماید. در چنین فضایی آرمان اتحادجویی سیاسی با چین در جانب ایران به همان میزان می¬تواند خنده¬دار باشد (بی¬نیاز، 1394: 254). چین در سیاست¬های کلان خارجی جمهوری اسلامی ایران به¬خصوص در دو دهه گذشته جایگاه ویژه¬ای داشته است، اما متاسفانه از آن جهت که سیاست-های چین برخلاف ایران بلندمدت و کلی نیست، ایران جایگاه مناسب و مورد توجهی در سیاستگذاری خارجی چین ندارد و صرفا بعنوان یک اولویت منفعت¬طلبانه اقتصادی محاسبه شده و نه یک شریک راهبردی.
- کمک چین به برنامه هسته¬ای ایران نیز می¬توانست بعنوان ابزاری برای دور کردن توجهات آمریکا و کشورهای غربی از مسائل موجود در آسیای شرقی مورد استفاده قرار گیرد و این امر به چین کمک می¬کرد تا موقعیت خود را در منطقه شرق آسیا فارغ از مداخلات فرامنطقه¬ای بهبود بخشد (گاور، 1388: 247).
همکاری¬های اتمی ایران و چین در اثر طرحی میان چین آمریکا متوقف شد که در سال 1996 تهیه شده بود. این طرح چهار محور اساسی داشت:
الف) چین بایستی تمامی همکاری¬های هسته¬ای خود را با ایران کنار بگذارد حتی همکاری¬هایی که در ذیل حقوق بین¬الملل مجاز شمرده شده¬اند.
ب) چین بایستی با تعلیق قراردادهای فروش موشک¬های کروز به ایران که خطر جدی برای کشتیرانی بین¬المللی در خلیج فارس بوده موافقت کند.
ج) اقناع چین برای طرح¬ریزی و اجرای فرایند کنترل ابزارهای هسته¬ای که دارای قابلیت استفاده دوگانه هستند.
د) اقناع چین برای پیوستن به کمیته زانگر  که شامل گروهی تخصصی در عرصه بین¬المللی می¬شود که صادرات فناوری¬های هسته¬ای را رصد می¬کنند. در برابر این تهدیدات دولت آمریکا به چین اطمینان داد که در مورد تایوان نظر چین را پذیرفته و در سیاست خود اعمال کند و نیز در مورد پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی مساعدت کند.
همواره همکاری ایران و چین برای آمریکا می¬توانست حاوی این پیام باشد که اگر واشنگتن به سیاست¬های ضدچینی خود ادامه دهد چین با تقویت ایران در خاورمیانه به مقابله با نفوذ واشنگتن ادامه خواهد داد (گاور، 1388: 274). اجتناب مکرر چین از قرارگیری در ائتلاف ضدامریکایی ایران، محدود کردن حمایت خود از ایران به بیانیه¬ها و حمایت¬های لفظی در شرایط تشدید فشارهای آمریکا، اجتناب از استراتژیک خواندن روابط با ایران بعد از سفر خاتمی به چین؛ کاهش شدید روابط در سال-های 1977 و 1998 با ایران؛ عدم امضای یک عهدنامه دوستی با تهران آنگونه که با روسیه در سال 2001 به امضا رساند و احتیاط در همکاری¬های نظامی با تهران همگی نشان می¬دهد که در اوج روابط دوستانه چین با ایران نیز این کشور به شکل¬گیری روابط راهبردی با ایران تمایل نداشته و این مهم حاکی از قدرت گفتمانی هویت واقع¬گرایی چین و عدم نادیده انگاری سایر هویت¬ها از جمله هویت قدرت¬های بزرگ در برابر هویت جهان سوم¬گرایی است (ارغوانی، 1394: 264).
ایران در طول دهه اخیر از خط مرز رقابتی با چین در آسیای مرکزی فاصله گرفته و نسبت به بسیاری اتفاقات و فرصت¬های داخلی اسلامی چین نیز مانند استان سین کیانگ چشم¬پوشی کرده و بعنوان یک فرصت ایدئولوژیک به آن نگاه نکرده است و از مواردی مانند روابط چین و اسرائیل یا چین و عربستان نیز گذشته و حساسیت نشان نداده است. اما چین در بین سال¬های 2006 الی 2010 در چهار مورد از قطعنامه¬های شورای امنیت علیه ایران رأی مثبت داد که ایران را برای جهان تهدید و بر اعمال تحریم-ها علیه آن تأکید می¬کرد.
- چین و ایران هر دو در جهت خلاف جریان غالب جهان تلاش می¬کنند و به نوعی هر دو تجدیدنظرطلب محسوب می¬شوند. اما این شباهت، تفاوتی را نیز در خود میان دو کشور دارد. تجدیدنظرطلبی ایران از نوع انقلابی و تجدیدنظرطلبی چین از نوع ارتدوکس است. هر زمان ایران به انقلابی¬گری روی آورده وابستگی بیشتری به چین پیدا کرده است. این وابستگی هرگز نمی¬توانست به اتحاد راهبردی تبدیل شود (دهقانیان، 1398: 215). البته اینکه روابط با چین با نیت راهبردی آغاز و به وابستگی ختم می¬گردد، نه بعهده سیاست¬های چین، که بر گرده عدم شناخت یا تحلیل درست ما از طرف مقابل و سیاست بین¬الملل است. والا سیاست¬های چین خصمانه و پنهان صورت نمی¬گیرد. چین تصمیم گرفته است که باتوجه به قواعد و ساختار نظام بین¬المللی فعلی پیروز باشد و نه با تغییر آن. سیاست و اقتصاد ایران در جریان نظام بین¬الملل فعلی جهان حل نشده است و لذا چین همواره مراقب بوده است که روابط او با تهران در عرصه بین¬المللی هزینه بر ندارد.
پایه و اساس سیاست خارجی چین استفاده از ابزارهای اقتصادی برای اهداف ملی است. این اصل از زمان اصلاحات اقتصادی دنگ شیائوپینگ سرلوحه سیاست خارجی چین در عرصه بین¬المللی بوده است و همچنان به قدرت پیگیری می¬شود. در مقابل، سیاست خارجی ایران عمدتا ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک محور بوده است. به لحاظ سطح تحلیل، باید توجه شود که نگاه ایران به چین بیشتر در سطح بین¬المللی و با هدف موازنه¬بخشی در برابر آمریکاست، حال آنکه چین غالبا به ایران در سطح منطقه¬ای اهمیت می¬دهد. سیاست نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران نشان دهنده همین مسئله است. در مقابل چین در راهبرد کلان سیاست خارجی خود به هیچ وجه بر روی ایران حساب باز نمی-کند (دهقانیان، 1398: 274).
ایران از منظر چین یک قدرت باثبات در منطقه¬ای بحرانی است که مخالف سیاست¬های آمریکا در نظام جهانی و منطقه خود است و چین از این مواضع ایران و روابط حسنه ایران با خود در برابر آمریکا و احیانا چالش¬های خود با آمریکا، بعنوان یک برگ و کارت ارزنده بازی می¬کند. چین در مواقع نیاز با حمایت از ایران سعی می¬کند تا سیاست¬ها و نظرات خود را به آمریکا تحمیل کند.
چین در پاسخ نگاه یا گردش به شرق ایران، واکنش¬های مثبتی را نشان نداد و حتی رابطه خود با ایران را به جای یک رابطه راهبردی به رابطه¬ای وابسته به نمایش گذاشت. چین طبق پیش¬بینی¬های بسیاری در ایران منافع و هویت بین¬المللی خود را فدای منافع منطقه¬ای خود نکرد و به ایران همچون گزینه¬ای مانند سایر گزینه¬های خود در خاورمیانه نگریست. رأی مثبت چین در سال 2006 برای انتقال پرونده هسته¬ای ایران از آژانس به شورای امنیت، عدم سفر رئیس جمهور سابق چین به ایران علیرغم سفر چند باره مقامات بلندپایه ایران به این کشور، سفرهای متعدد مقام¬های عالی¬رتبه چین از جمله شخص هوجین به بسیاری از کشورهای عربی منطقه، رأی مثبت چین به قطعنامه¬های پیشنهادی آمریکا علیه برنامه هسته¬ای ایران طی سال¬های 2006، 2007 (سجادپور و شریعتی، 1390: 274).
شی جین پینگ در کنفرانس هجدهم حزب کمونیست اعلام کرد که این کشور در قالب فعال¬سازی دیپلماسی همسایگی و مجاورت اولویت نخست خود را در همه ابعاد با کشورهای همسایه و مجاور در آسیای شرقی دنبال خواهد کرد و سپس گسترش روابط با کشورهای عمده درحال توسعه همچون روسیه، مکزیک، آفریقای جنوبی و هندوستان را در اولویت قرار خواهد داد (رضایی، 1394: 384). لذا می¬توان بر این اساس سخنان آقای پینگ استدلال کرد که ایران در اولویت نخست سیاست خارجی چین قرار ندارد، اما چین در اولویت اول سیاست خارجی ایران است و این عدم توازن اولویت¬ها در روابط دو کشور دیده می¬شود.
لذا از سویی سطح روابط اقتصادی و تجاری با چین، حتی اگر در شرایطی که چین در میان شرکای ایران تنها کشوری باشد که شریک نخست تجاری آن است، مبنی بر روابط راهبردی دو کشور نیست. چراکه روابط اقتصادی در همه کشورها با استقلال عمل بیشتری در نسبت با روابط نظامی یا سیاسی قرار دارد و سایر کشورهای ناظر نیز نسبت به آن درک درست و حساسیت کمتری دارند. چین روابط راهبردی با ایران را پرهزینه ارزیابی می¬کند. از دیگرسو چین بیشتر در سطح بین¬المللی و از منظر مخالف رهبران پکن با یکجانبه¬گرایی آمریکا مدنظر برای ایران است و در سطح منطقه¬ای به نظر می-رسد که بین منافع ایران با هند همخوانی بیشتری هست تا ایران و چین. یک دلیل که برای این مسئله نوع روابط کاملا متمایز چین و هند با پاکستان است که در سطح منطقه¬ای به تدریج درحال تبدیل شدن به یک کانون تهدید بالقوه جدید برای ایران است (جعفرپناه و دهقانیان، 1394: 247).
- بطور خلاصه ایران در سیاست خارجی چین از اولویت جدی برخوردار نیست. چراکه سیاست خارجی چین، نگاهی توسعه¬گرا برای ادامه روند پیشرفت خود دارد. چین برخلاف تصور ما آمادگی و توان مقابله با آمریکا را ندارد، لذا سیاست چین در برابر آمریکا سیاست همکاری، مساعدت و جلب رضایت است. و بر همین اساس در منازعه ایران با آمریکا به نفع یا حمایت ایران وارد نمی¬شوند و خود را از این درگیری دور نگه داشته و حفظ می¬کنند.
ایران اساسا برای چین دارای اهمیت منطقه¬ای است در غرب آسیا، اما چین برای ایران دارای وجهه و اهمیت بین¬المللی است و کشوری قابل اتکا در جهان، در صورتی که چین براساس تجربه نشان داده است که منافع منطقه¬ای و در این سطح را در مقابل منافع بین¬المللی عرضه نمی¬کند. سیاست چین در منطقه سیاست دشمنی صفر است و بر همین روابط با ایران، عربستان، رژیم صهیونیستی را در کنار هم حفظ کرده است. بر این اساس سیاست چین همراهی و رابطه راهبردی سیاسی در نسبت با ایران حتی در سطح منطقه هم نخواهد بود و بر همین مبنا برای رابطه خود با ایران همواره بر پیشینه تمدنی دو کشور تأکید می¬کند.
آمریکا یکی از منابع اصلی تأمین کننده و سرمایه و تکنولوژی چین است. چینی¬ها به خوبی می¬دانند که آمریکا قادر است اختلالات و مواضع بسیار مهمی در مسیر تحقق استراتژی توسعه اقتصادی چین ایجاد و روند حیاتی تایوان به سرزمین اصلی چین را با الهام و ناکامی روبرو کند. از این¬رو بخش عمده توان سیاست خارجی چین معطوف حفظ روابط با واشنگتن و تنظیم مناسبات با آن کشور در جهت اجتناب از تشدید تنش می¬باشد (قاضی¬زاده و طالبی¬فر، 1390: 284).
حتی اگر تصور شود که بیجینگ از منظر اقتصادی در جایگاه نخست دنیا قرار گرفته است، همچنان قدرت ایستادگی در برابر آمریکا را نخواهد داشت، چراکه توسعه و رشد اقتصادی آن در حوزه سیاسی تاثیرگذار نبوده و بسط پیدا نکرده است و سرنوشت سیاسی حزب کمونیست در چین بسته به موفقیت در جهان بین¬المللی گره خورده است و لذا، اساس و مبنای پیشرفت چین و همچنین پایداری چین حتی، به توفیق اقتصادی چین چشم دارد. یعنی ثبات سیاسی و امنیتی چین و نظم داخلی آن منوط به توفیقات اقتصادی آن است و چین نیز برای حوزه سیاسی خود طرح و خلاقیت جدیدی ندارد. لذا می¬توان استدلال کرد که آمریکا تمایل به آزار و یا فروپاشی نظام سیاسی و اقتصادی چین ندارد، چون احساس خطری از بابت چین نمی¬کند؛ که اگر خلاف این بود و آمریکا بطور جدی چین را رقیب خود در حوزه قدرت بین¬الملل احساس می¬کرد، قطعا رابطه نه چندان دور خود را با چین بگونه دیگری تنظیم می¬کرد تا اعمال فشارهایی روی آن داشته باشد و فرصت لازم را برای نزدیکی دو کشور فراهم نمی¬کرد. چین در حال حاضر و پیش از 1979و سیاست¬های دنگ شیائوپینگ نه اراده، که توان مقابله و رویارویی با آمریکا را نداشته است و در حوزه داخلی با مشکلات جدی دست و پنجه نرم می¬کند. امروزه نزدیک به ششصدمیلیارد دلار حجم تجاری چین و آمریکاست. در واقع همین قفل شدن اقتصاد چین با آمریکا زمینه¬ساز رشد پرشتاب اقتصادی چین بوده است (دهقانیان، 1398: 266).
الگوی رفتاری ایده¬آل چین درحال حاضر و احتمالا تا مدتی بعد، الگوی ائتلاف است. چین در اقدامات خارجی خود و به¬خصوص در شورای امنیت به تنهایی اقدامی را انجام نمی¬دهد و معمولا در وتوهای خود روسیه را در کنار خود دارد. یعنی بعبارتی چون ساختار فعلی نظام بین¬الملل را پذیرفته و تصمیم به اقدام عملیاتی علیه آن را جزء در سخن و ادعا یا اعتراض ندارد. در اینجاست که تفاوت و تمایز سیاست خارجی و نگاه چین و ایران به ساختار فعلی نظام بین¬الملل آشکار می¬گردد. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران به چین بعنوان یک متحد استراتژیک در مواقع حساس نگاه نمی¬کند و تاکنون نیز در زمان معاصر رابطه دوکشور وارد مرحله اتحاد استراتژیک و راهبردی نشده و نخواهد شد.
چین در موضوع عضویت ایران در سازمان همکاری¬های شانگهای با وجود پذیرش عضویت ناظران در این سازمان تاکنون یکی از موانع اصلی عضویت ایران در این نهاد بوده است، زیرا از دیدگاه چین فلسفه شکل¬گیری این نهاد مقابله با تروریسم  و افراطی¬گری در منطقه است و عضویت ایران در آن می¬تواند ایجاد کننده این تصور باشد که شانگهای به دنبال ایجاد بلوکی امنیتی در برابر غرب و ناتوست (ارغوانی، 1394: 234).
چین حتی در موارد مهم و استراتژیکی چون جزایر سه گانه ایران مواضع خوبی نداشته است و برای تامین انرژی موردنیاز خود و روابط مثبت با کشورهای خلیج فارس، طی سومین نشست مشترک چین و اتحادیه عرب در سال 2008 در منامه بحرین، بیانیه مشترک پایانی منتشر شد که: دو طرف بر حمایت از کلیه تلاش¬های صلح¬آمیز برای خاتمه دادن مسئله جزایر سه¬گانه (تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی) از طریق مذاکرات صلح¬آمیز براساس رویه¬های حقوق بین¬الملل، شامل ابتکارات و اقدامات امارات تاکید می¬کنند (قاضی¬زاده و طالبی¬فر، 1390: 214).
بیجینگ معتقد است که مواضع ضدآمریکایی و انقلابی ایران باید مانند مواضع انقلاب چین به مرور زمان و متناسب با شرایط روز بین¬الملل تغییر و تعدیل پیدا کند. در نظر مقامات بیجینگ ایران در کنار فرصت¬های خود برای چین در جهان اسلام و منطقه، تهدید بین¬المللی نیز برای چین ارزیابی می¬شود. در چنین وضعیتی، تغییر اولویت¬های همکاری¬های تهران- بیجینگ از مسائل اقتصادی سیاسی به رایزنی فرهنگی-مطالعاتی می¬تواند بعنوان دوره فطرتی جهت تغییر گفتمان جاری و افزایش شناخت متقابل و همچنین انعکاس این واقعیت به بیجینگ که تهران براساس منافع ملی خود عمل می¬کند و ادامه روند موجود به هیچ وجه موردنظر نیست، باشد (قاضی¬زاده و طالبی¬فر، 1390: 194).
ضمن آنکه عقب¬نشینی تدریجی آمریکا از خلیج فارس و آسیای غربی، انگیزه چین را برای حضور در خلیج فارس افزایش خواهد داد و در این زمان ممکن است بازی بزرگ برای مهار ایران را آغاز کند. ایران نمی¬تواند مانع از تعمق مناسبات همسایگانش با چین شود. بویژه اینکه برخی از آنها مانند عربستان سعودی که به تنهایی قادر به موازنه ایران نیستند از سپردن این مسئولیت به قدرت¬های خارجی استقبال می¬کنند (حسینی، 1394: 272). به نظر می¬رسد که چین تمایل ندارد کمک¬های خود را به ایران بطور کامل قطع کند. چراکه اگر شرایط به سویی هدایت گردد که ایران به توافق را رابطه¬ای دیگر از آنچه که امروز با غرب دارد برسد، آمریکا این مجال را پیدا خواهد کرد که تمرکز خود را به سمت شرق آسیا بوده و چین را کنترل کند. لذا چین چندان موافق نوع جدید رابطه ایران با غرب و ثبات نسبی خاورمیانه و خلیج فارس تحت نفوذ آمریکا نیست.
تا سال 2019 چین در خاورمیانه به دنبال تحرکات سیاسی یا مقابله با حضور آمریکا نبوده، او همواره در منطقه به دنبال تامین انرژی موردنیاز و پیشبرد منافع تجاری و اقتصادی خود است. همچنین هیچ اقدام حساسیت برانگیزی در سطح جهان در حوزه سیاسی انجام نخواهد داد تا اینکه به ابرقدرت مسلم جهانی تبدیل شود. چینی¬ها تا سال 2019 در خاورمیانه به هیچ وجه حضور نظامی و سیاسی ندارند و تنها به حضور قوی اقتصادی بسنده کرده¬اند. اما در دسامبر 2019 با رزمایش مشترک نظامی دریایی ایران، روسیه و چین در اقیانوس هند و دریای عمان نشانه¬های علاقه¬مندی چین برای حضور در منطقه خاورمیانه برای حفظ بنادر پاکستان و ایران در پروژه کمربند جاده دیده می¬شود.
یک دیدگاه دیگر نیز در میان تحلیل¬گران چینی وجود دارد که چون شرق آسیا را در مقایسه با دیگر مناطق در اولویت می¬دانند، هرگونه درگیر شدن آمریکا در مناطق دیگر همچون جنگ با عراق را به نفع خود تلقی می¬کنند. بر این اساس، حتی جنگ آمریکا با ایران هم مزایایی برای چین خواهد داشت. به باور این دسته از تحلیل¬گران چینی رویارویی واشنگتن با تهران می¬تواند به زمین¬گیر شدن آمریکا و چه بسا ورشکستگی این کشور بینجامد و از دل آن چین بعنوان ابرقدرت جدید در جهان پدیدار شود (دهقانیان، 1398: 245).
چین نه تنها از احتمال دستیابی ایران به تسلیحات هسته¬ای خرسند نیست، بلکه از اینکه ممکن است ایران بتواند با غلبه بر موانع و مشکلات اقتصادی و نظامی، با شایستگی طبیعی¬اش در به دست گرفتن رهبری کشورهای ضعیف¬تر خلیج فارس دست یابد، هراسان است (حسینی، 1394: 269).
2-1- اقتصادی
- نفت به توسعه و اقتصاد چین گره خورده است و از این بابت چین ضمن در نظر داشتن سهم ایران نفت از واردات چین بگونه¬ای با ایران رفتار نخواهد کرد که حساسیت ایالات متحده و هم¬پیمانان او را در منطقه خاورمیانه برانگیزاند و مورد تحریم نفتی و انرژی قرار گیرد. بیجینگ به خوبی آگاه است که فروش نفت کشورهای عربی خاورمیانه بویژه عربستان به چین، بی¬توجه به چراغ سبز آمریکا صورت نمی¬گیرد تا از میزان وابستگی این کشور به نفت کشورهای مستقلی نظیر ایران کاسته شود (علمایی، 1394: 248). بر این اساس نفت و تامین انرژی ضمن فرصت مناسب برای ایران در قبال چین، چالش جدی نیز برای روابط دو کشور ارزیابی می¬شود.
- ایران سهم یک درصدی و رتبه 24 را در تجارت خارجی چین دارد، اما چین شریک نخست تجاری ایران با حدود 25 درصد تجارت خارجی ایران را در اختیار دارد؛ این نسبت قطعا نمی¬تواند راهبردی باشد و تبدیل به یک رابطه وابسته خواهد شد. در حال حاضر چین از روابط متنوعی و موازنی در سطح جهان و منطقه برخوردار است و برخلاف ایران که همواره در دهه¬های اخیر گزینه¬های محدودی داشته است و این عدم انتخاب باعث همپوشانی وابستگی و روابط راهبردی ایران شده، چین گزینه¬های بسیاری حتی در حوزه انرژی در منطقه دارد و در سال¬های تحریم بین¬المللی ایران (2008 تا 2015)، 24درصد تجارت خود را با ایران کاهش و نفت موردنیاز خود را از روسیه، آنگولا و عربستان تامین کرده است.
تبدیل شدن چین به شریک تجاری نخست برای ایران و روند افزایش سریع مبادلات تجاری میان ایران و چین در دو دهه گذشته به موازات رشد مبادلات تجاری چین با جهان بوده است و پدیده شگرفی نیست، زیرا چین شریک تجاری حدود 140 کشور جهان است (دهقانیان، 1398: 275). در کنار این موارد چین با تدابیر و اصلاحاتی تلاش دارد که نیاز خود را به سوخت¬های فسیلی کاهش دهد، که اگر موفق باشد یکی از دلایل جذابیت ایران برای چین سست خواهد شد. و ایران در درازمدت نمی¬تواند با اهرم تامین انرژی روابط خود را با چین را حفظ کند.

2- ژئوپلیتیک
ژئوپلیتیک یک طرح جهانی استراتژی سیاسی است که از سوی نظریه¬پردازان دهه 1920 آلمان بطور استادانه¬ای پرداخت شده است. این طرح کلان هدف و چرایی غلبه و پیروزی را نشان می¬دهد و استراتژی نظامی را در جهت ساده¬ترین روش پیروزی هدایت می¬کند (gray, 1977: 19). ژئوپلیتیک عبارت است از مطالعه توزیع جغرافیایی قدرت بین کشورهای جهان، بویژه رقابت بین قدرت¬های بزرگ و اصلی (taylor, 1994: 330). ژئوپلیتیک در قالب یک مفهوم ترکیبی قابل تبیین است که در آن سه عنصر اصلی یعنی جغرافیا، قدرت و سیاست دارای خصلتی ذاتی می¬باشند (حافظ¬نیا، 1379: 84).
2-1- ژئوپلیتیک فرهنگی ایران و چین
یکی از ظرفیت¬های موضوعی ژئوپلیتیک بعنوان دانش نتایج عدم انطباق دو الگوی فضایی عرضه و تقاضای منابع حیاتی است. ایران و چین می¬توانند براساس الگوی مسالمت¬آمیز روابط تعاملی، که در قالب تجارت و بازرگانی در سطح بین¬المللی و فراملی از سویی و سطح ملی از دیگرسو تجلی پیدا کرده باشد روابط خود را تنظیم کنند (حافظ¬نیا، 1392: 258). چین برای استفاده ابزاری آمریکا از شورای امنیت علیه ایران و اعمال فشار به آن، تا حدودی مقاومت کرده و هرچند در حال حاضر نیز به یقین نمی¬توان گفت که چین در برابر آمریکا در شورای امنیت ایستادگی می¬کند، اما میزان مخالفت آنها با قطعنامه آمریکا و گروه غرب، دست¬کم تا این لحظه بیش از گذشته است (سجادپور، 1391: 262).
بدیهی است که چین امروزه مبنای همه روابط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی یا هنری خود را اقتصاد قرار داده است و ایران نیز از این قاعده مستثنا نخواهد بود. لذا روابط فرهنگی از بایسته¬ها و پیش¬نیاز تقویت و تنظیم روابط اقتصادی و تجاری ایران و چین است. پس اگر ایران تصمیم دارد که روابط تجاری خود را در سطح بین¬المللی و داخلی تقویت یا بگونه¬ای تنظیم کند که به دام وابستگی نیفتاده و بازی برد-برد را تجربه کند و همچنین چین بتواند به اهداف اقتصادی خود دست یابد، دو کشور باید هرچه بیشتر روابط فرهنگی خود را با یکدیگر تقویت و بازسازی کنند. دیپلماسی فرهنگی موفق در چین، به مثابه تعمیم آسیب¬پذیری امنیت ملی کشور است. به این معنا که چین هم از نظر قدرت اقتصادی و قدرت حقوقی در شورای امنیت و قدرت سیاسی خود در جهان، می¬تواند تاثیر بسیاری بر اقدامات رسانه¬ای، فرهنگی و سیاسی علیه ایران داشته و در نهایت و برآیند همه اینها تامین امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران باشد.
در حوزه سیاست خارجی که البته ریشه فرهنگ و تاریخی دارد، دو کشور چین و ایران تفاوت¬هایی نیز در نسبت با همدیگر دارند. ایران و انسان ایرانی در طول تاریخ نشان داده است که همواره در پی قدرتمند شدن و گسترش قلمرو خود است و برای تامین منافع خود در مقابل دیگران و زیاده¬خواهان می¬ایستد. البته که در این تلاش تاریخی، بسیاری موفق بوده و در مواردی هم، بخصوص در دوران قاجار شکست خورده است و این شکست¬های پی در پی موجب تحقیر و سرافکندگی روح و غرور ایرانی شده که در نهایت این سرخوردگی¬ها و کوشش در جهت مواجهه با آن، منجر به انقلاب اسلامی شده است که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، آن نیروی ایرانی و اسلامی خود را متجلی ساخته و توانسته به شکست¬های یکصد سال اخیر خود پایان دهد.
ایالات متحده به موازات ترمیم روابط خود با چین، تاثیرات منفی زیادی بر فرهنگ و جامعه چین گذاشته است. آمریکا با تکنولوژی خود همیشه ارزش¬های مادی¬گرایانه و نحوه تفکر و اندیشیدن خود را صادر می¬کند که نتیجه این بی¬اخلاقی، بی¬تعهدی و فروپاشی خانواده و جامعه را به دنبال دارد. امروز متفکر چینی بنابه تصور خود برای چین می¬اندیشد، اما با روش و زمینه¬های فکری و فرهنگی آمریکایی، که در نتیجه ضمن تامین منافع چین، آمریکا و سبک اندیشه او همچنان در حال گسترش است. این نکته با اهمیتی است که باید از طریق دیپلماسی فرهنگی و گفتگوی تمدنی با چین به نخبگان آن تفهیم کرد.
نخبگان ایرانی نیز در بسیاری از موارد با ذهن ایرانی خود سیاست¬های خارجی چین را تحلیل می¬کنند و بدیهی است که دچار بدبینی نسبت به بعضی سیاست¬های آنها می¬شوند. چراکه دنیا، دنیای منافع ملی کشورهاست (سیمبر و شیخ¬نشین، 1387: 285)؛ لذا قطعا چین تصمیمات و سیاست خارجی خود را براساس منافع خود اتخاذ می¬کند و نه آرمان¬های سیاست خارجی ایران! ایران نیز به همین ترتیب به قصد تامین منافع و نیازهای خود در زمان تحریم¬های غرب، روابط راهبردی با چین را پیشنهاد می¬دهد، نه برای تامین منافع چین. حتی در این پژوهش و عنوان آن نیز ما براساس هویت و مبانی سازه¬انگاری فرهنگی و تاریخی خود منافع، فرصت¬ها و چالش¬های روابط ایران و چین در بستر دیپلماسی فرهنگی را مورد بررسی قرار داده¬ایم. لذا چندان جای تعجب نیست که چین با کارت و برگ ایران با آمریکا مذاکره و منافع خود را در جهان غرب گسترش دهد، چون که ما خودمان چین را با سیاست¬های اشتباه خود و محدود شدن به گزینه چین، به این تصمیم رساندیم. پس این بدیهی است که هر کشوری براساس اهداف و منافع خود تعیین می¬کند که روابط راهبردی با کشور دیگر یک فرصت است یا چالش؟ همانطور که ما نیز در این پروژه و طراحی مدل خود در نسبت با چین چنین خواهیم کرد.
امروز چین تلاش دارد که با هیچ گروه، کشور و قدرتی درگیر نشود و در طول تاریخ نیز چینی¬ها ملتی جنگجو نبوده¬اند و همواره در جهان امروز به دنبال منافع اقتصادی خود هستند. جمهوری اسلامی ایران براساس افق و آرمان¬های خود پا را فراتر از مرزها نهاده و در برابر قدرت¬های زورگو و متجاوز که به حقوق ملت¬های ضعیف و مظلوم چون لبنان و فلسطین یا یمن تعرض می¬کنند، می¬ایستد. پس قطعا چین در این زمینه¬های خارجی و حضور منطقه¬ای ایران در جهان شریک مناسبی برای ایران نخواهد بود و جمهوری اسلامی می¬بایست در حوزه¬های فرهنگی و اقتصادی با چین روابط نزدیک و راهبردی برای خود تعریف کند. و براساس تجربه هم، پیشانی دیپلماسی و روابط خوب میان دو کشور، روابط فرهنگی آنهاست و در بسیاری از موارد نیز دیپلماسی فرهنگی بوده است که روابط تاریک یا قطع دو کشور مجددا برقرار و پیوند داده است. همچنین همواره آنچه که بیش از دیپلماسی فرهنگی در روابط دو کشور موثر بوده، شناسایی و درک دغدغه¬های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور مقابل و درک منافع ملی آنها و نزدیک کردن منافع و سیاست¬های دو کشور توسط سیاستمداران بوده است.
طبق بررسی¬ها آنچه که از دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بطور عام و بطور خاص در چین به دست می¬آید، برداشت می¬شود که نحوه و مدل تصمیم¬گیری در این حوزه مدل فزاینده است. عبدالعلی قوام مدل تصمیم¬گیری فزاینده را به این ترتیب توضیح می¬دهد که: مدل مزبور محافظه¬کارانه است و تصمیم¬گیرندگان درصدد تغییرات بنیادی و اساسی در تصمیم¬های قبلی نیستند، زیرا تصور می¬کنند که تغییرات عمده در سیاست¬گذاری¬ها ممکن است مشکلات گوناگون و کنترل¬ناپذیری در ایجاد سازش و توافق میان سیستم سیاسی و محیط آن از لحاظ تبدیل نهادها به داده¬ها به وجود آورد و حتی در مواردی مشروعیت نظام سیاسی مورد سوال قرار گیرد (قوام، 1395: 275).
آنچه که در شرایط حال حاضر دیپلماسی فرهنگی ایران و چین وجود دارد به این چنین است که دو بازیگر باید ظرفیت و منابع قدرت خود را در عرصه فرهنگ و تمدن تبدیل به رفتار دیپلماتیک کنند تا نتایج مطلوب برای هر دو کشور به دست آید. ایران با برخورداری از منطق تعدیل شده ارسطویی، تمدن چین را گرفتار در شبکه¬ای از مشکلات درهم تنیده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فلسفی می-بیند و در نتیجه نیاز این کشور را به حساب باز کردن جدی از سوی پکن به سوی یک همکاری خالصانه از جانب ایران جدی تلقی می¬نماید (بی¬نیاز، 1394: 98).
 
3- چشم¬انداز روابط دوجانبه ایران و چین
برآورد و ارزيابي روابط دوجانبه كشورها در آينده قابل پیش¬بیني مستلزم توجه به منابع قدرت دو كشور قابلیت تحرك آنها و همچنین زمینه¬سنجي فرصت¬ها و چالش¬هاست كه در گزارش مورد اشاره قرار گرفت. براساس مطالب پیش¬گفته ضرورت¬هايي بر محاسبات سیاسي و اقتصادي ايران و چین حاكم است كه آنها را به نزديکي هرچه بیشتر به منظور استمرار عوايد حاصله سوق مي¬دهد. در اين راستا سابقه ذهني و ادراكي دو طرف نقش تعیین كننده¬اي دارد. به اين معنا كه منافع و عوايدي كه ايران و چین از مناسبات دوجانبه در حوزه¬هاي سیاسي و امنیتي به اقتصادي دست آورده موجب رويکرد مثبت آنها به يکديگر شده و از اين¬رو دو طرف را ترغیب مي¬سازد تا ضمن حفظ اين دستاوردها به گسترش آنها نیز همت گمارند. اين رويکرد نیازمند گسترش روابط دوجانبه در سطح فراگیر و جامع مي¬باشد.
در واقع طرف¬هاي ايراني و چیني بر مباني سیاسي و اقتصادي و بگونه¬اي دوجانبه و چندجانبه (در قالب نهادهاي منطقه¬اي و بین¬المللي) روابط خود را پیش خواهند برد. بويژه با شکافي كه میان چین و غرب در حوزه سیاست¬هاي منطقه¬اي مانند بحران سوريه اتفاق افتاد و باتوجه به گشايش استراتژيك در مناقشه هسته¬اي ايران مسیر براي تعمیق روابط تهران-پکن هموار شده است. بنابراین، باتوجه به شواهد و قرائن به نظر مي¬رسد چین از كانون¬هاي اصلي سیاست منطقه¬گرايي ايران باشد و به همین ترتیب ايران باتوجه به ظرفیت¬هاي اقتصادي خود بويژه در زمینه انرژي و بازار پرجمعیت و همچنین قابلیت تحرك استراتژيك آن در سطح بین¬المللي از اهداف اصلي سیاست برون¬منطقه¬اي چین خواهد بود. برآيند رهیافت¬هاي سازنده متقابل دو كشور ترسیم چشم¬اندازي نويدبخش از روابط دوجانبه ايران و چین مي¬باشد. فضاي پسابرجام در سطحي ديگر نیز قابل ارزيابي است. از اين جهت كه با گسترش افقي و عمودي روابط خارجي ايران و تنوع¬بخشي به مقاصد تجاري كشور چین در وضعیت رقابت¬گونه تجاري با ديگران قرار مي¬گیرد. همانگونه كه اشاره شد چین بزرگترين شريك تجاري ايران به شمار مي¬آيد و از اين¬رو توسعه مناسبات تجاري و اقتصادي ايران با ساير كشورها ممکن است جايگاه برتر چین در مبادلات تجاري با ايران را با چالش مواجه نمايد. با وجود اين سطح و حجم مبادلات دو كشور بگونه¬اي است كه حتي در صورت تعديل آن¬ چین همچنان جايگاه ممتاز خود را در جداول اقتصادي ايران حفظ خواهد كرد.

نتیجه‌گیری
آنچه که در مقاله حاضر تحت عنوان چالش¬های روابط جمهوی اسلامی ایران با جمهوری خلق چین مطرح شده است نباید باعث بدبینی و سوتفاهم ما ایرانیان نسبت به دولت چین شود. چراکه این نکات نشات گرفته از واقع¬گرایی و منفعت¬گرایی سیاست خارجی چین و در کنار آن واقعیاتی از سیاست بین¬الملل است که مسائل اخلاقی در آن موضوعیت ندارد و کشورها صرفا به تامین منافع ملت خود به هر  قیمت می¬اندیشند. لذا لازم است که جمهوری اسلامی ایران نیز در دیپلماسی خود در قبال چین الگوهای فرهنگی و تمدنی را بیشتر مورد توجه قرار دهد و همچنین با گفتگو، برگزاری نشست¬های هم¬اندیشی مشترک، تقویت دیپلماسی علمی و روابط گسترده نخبگانی میان اندیشمندان، سیاست¬مداران و اساتید دو کشور ذهنیت هر دو طرف را هرچه بیشتر به هم نزدیک¬تر و قابل درک کند تا چالش¬های مرور شده در این مقاله رفع و روابط دو کشور هموار و عمیق¬تر شود. در این میان البته چشم¬پوشی از اختلافات جزئی سیاسی بین¬المللی یا فرهنگی بسیار مهم است که به این مهم دولت چین به مراتب بهتر از طرف ایرانی عمل کرده است. چین در طول دهه گذشته توانسته با دیپلماسی اقتصادمحور خود روابط نزدیکی را با سه کشور متفاوت ایران، عربستان و رژیم صهیونیستی داشته باشد.
روابط ايران با چین بگونه¬اي روزافزون در كلیت آن در حوزه سیاسي اقتصادي و دفاعي واجد اهمیت اساسي است. همانطور كه اشاره شد اين اهمیت در طول سالیان طولاني به خوبي قابل مشاهده است. بدين منظور و باتوجه به مطالب پیش گفته چین از جايگاه خاصي در سیاست خارجي ايران برخوردار است. اول اينکه چین دشمن و تهديد نظامي ايران نیست. دوم اينکه اين كشور داراي مناسبات معمول و عادي و رو به گسترش با ايران است. سوم اينکه چین يك همکار اقتصادي و يك بازيگر مکمل اقتصادي مهم براي ايران محسوب مي¬شود. چهارم اينکه چین يك كشور مستقل بزرگ و قدرت نوظهور است. پنجم اينکه چین رقابت جدي و نسبتا بلندمدتي با آمريکا دارد. اما در عین حال چالش¬ها و محدوديت¬هايي نیز در روابط تهران و پکن قابل مشاهده است و از اين¬رو ضروري است به چین بعنوان يك «همکار استراتژيك» در سازوكارها و ترتیبات بلند دامنه¬تر نگريسته شود؛ اما بايد توجه داشت كه چین دستكم تاكنون «متحد استراتژيك» ايران نیست. مدلول سیاست¬گذارانه اين گزاره آن است كه مي¬بايد مجريان سیاست خارجي بگونه واقع¬بینانه به تنظیم سیاست و كاربست ديپلماسي در قبال اين كشور بپردازند و در اين راستا روابط با پکن را در سطح استراتژيك حفظ كنند. روابط در سطح استراتژيك مي¬بايد جامع بوده و حوزه¬هاي مختلف سیاسي اقتصادي و امنیتي را پوشش دهد.

خلاصه چالش‌های روابط ایران و چین
...............................................


چکیده

 به گمان بسیاری از تحلیل‌گران ایرانی، این کشور در روابط خود با چین در دوران تحریم گرفتار سوء استفاده طرف چینی از این شرایط گردید. چینی‌ها نیز معتقداند که بیش از حد امکان ماندن پای تحریم‌ها و دوستی خود با ایران ایستاده و هزینه‌های زیادی را در برابر فضای بین‌المللی و غرب پرداخت کرده‌اند. لذا جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین ضمن داشتن ظرفیت‌های بسیار مطلوب در نسبت با نیازمندی‌های یکدیگر، چالش‌هایی نیز در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارند که این چالش‌ها موضوع ما برای بررسی در مقاله حاضر است. در این مقاله چالش‌های روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین را در قالب چارچوب نظری ژئوپلیتیکی، با رویکرد تاثیرات ژئوپلیتیک فرهنگی بر سیاست خارجی دو کشور و با روش تحقیق کاربردی و تحلیل کیفی مورد بررسی داده‌ایم. یافته‌ها نشان می‌دهد که لازم است جمهوری اسلامی ایران در دیپلماسی خود در قبال چین الگوهای فرهنگی و تمدنی را بیشتر مورد توجه قرار دهد، همچنین با گفتگو، برگزاری نشست‌های هم‌اندیشی مشترک، تقویت دیپلماسی علمی و روابط گسترده نخبگانی میان اندیشمندان، سیاست‌مداران و اساتید دو کشور ذهنیت هر دو طرف را هرچه بیشتر به هم نزدیک‌تر و قابل درک کند تا چالش‌های مرور شده در این مقاله رفع و روابط دو کشور هموار و عمیق‌تر شود.